فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۰۱ تا ۱٬۳۲۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
پژوهشنامه کلام سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
61 - 84
حوزههای تخصصی:
«الهیات سلبی» به مثابه نظریه ای مهم و پرطرفدار در ادیان ابراهیمی، بر مؤلفه سلبی گروی در حوزه خداشناسی تأکید داشته، ساحت ها، رویکردها و تقریرهای مختلفی دارد که شاخص ترین آن ها در میان متکلمان امامیه، رویکرد الهیات سلبی به مثابه تقریر نظریه «عینیت» است. این رویکرد، رابطه نظریه عینیت و الهیات سلبی را در کانون بررسی قرار داده، در پی سازگار انگاری این دو نظریه است و مورد پذیرش ثقهالاسلام کلینی، شیخ صدوق، علامه حلی و فاضل مقداد قرار دارد. از رهگذر این جستار که با روش توصیفی، تحلیلی و با هدف تقریر و ارزیابی این رویکرد سامان یافته، آشکار می شود که این نظریه سه مؤلفه برجسته دارد؛ 1. سلبی انگاری صفات ثبوتی در ساحت هستی شناختی؛ 2.سازگاری سلبی انگاری صفات ثبوتی با بساطت ذات الهی و ناسازگاری ثبوتی انگاری آن ها با بساطت ذات(برهان نظریه)؛ 3. تقریر نظریه عینیت در سایه سلبی انگاری صفات ثبوتی. با این همه، به نظر می رسد هیچ کدام از این مؤلفه ها موجه نیست و این نظریه علاوه بر اشکالات درونی، نمی تواند تقریرکننده نظریه عینیت باشد.
انتظار و فرایند سامان دهی عناصر اخلاقی در دفاع از جبهه حقّ(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۵
65 - 82
حوزههای تخصصی:
انتظار حالتی نفسانی و ترکیبی از معرفت و کنش هائی است که در جهت حرکت و زمینه سازی برای ظهور منجی موعود انجام شده و از سه عنصر معرفت به آینده و آینده نگری مثبت، امید به تحقّق آینده مثبت و حرکت به سوی تحقق آن تشکیل شده است که این حرکت حوزه رفتارهای اختیاری و اخلاقی انسان منتظر را شامل می شود. انسان منتظر، بهترین وضعیت را زمان ظهور و حضور منجی و تحقق حکومت صالحان می داند، پیوسته درصدد اقداماتی برای تحقق آن وضعیت است. ماهیت و حقیقت چنین انتظاری دارای عناصری اخلاقی است که در قالب فرایند و سازوکاری خاص می توانند به دفاع از جبهه حق و نیروسازی برای زمینه سازی ظهور منجی موعود کمک کنند. پژوهش حاضر می کوشد مهم ترین عناصر اخلاقی معطوف به پذیرش حقیقت انتظار را در قالب فرایندی تعریف کند که از کمال گرائی اخلاقی آغاز و به اصل کرامت انسانی منتهی می شود. که در این صورت براساس این فرایند، سازوکاری برای دفاع از جبهه حق تعریف می شود. نتیجه پژوهش نیز این خواهد بود که پیوند و نسبتی وثیق بین حقیقت انتظار، عناصر اخلاقی و دفاع عوامل انسانی از جبهه حق و در نهایت نیروسازی برای ظهور منجی وجود دارد.
واکاوی نگرش ملاصدرا و اسپینوزا دربارۀ جاودانگی، سرشت و سرنوشت نفس انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جاودانگی نفس یکی از مهم ترین مسائل فلسفی است که با انسان و سرنوشت او ارتباط تنگاتنگ دارد. روشن شدن چگونگی تحقق جاودانگی، بر مسیر و روش زندگی انسان تأثیر ژرف و مستقیم دارد. فیلسوفان و دیگر اندیشمندان که در خصوص انسان و شناخت او، سرشت و سرنوشت او اندیشیده اند، مسئله جاودانگی همواره ذهن و ضمیر آنان را به خود مشغول ساخته است. در این نوشتار تلاش شده است تا نگرش دو فیلسوف برجسته، یعنی صدرالمتألهین و اسپینوزا که درباره نفس و جاودانگی و سرنوشت انسان اندیشیده اند و دیدگاه بدیع و متفاوتی عرضه کرده اند، با یکدیگر مقایسه و نکته سنجی های آنان واکاوی شود. صدرالمتألهین با توجه به روش خاصی که در فلسفه دارد؛ یعنی استفاده از برهان، وحی و شهود به تبیین نفس و جاودانگی پرداخته و در نهایت پاسخی عقلانی بر پایه براهین منطقی ارائه می کند که به نظریه «حدوث جسمانی و بقاء روحانی» نفس انجامیده است. اسپینوزا نیز به عنوان فیلسوفی عقل گرا در خصوص نفس و جاودانگی دیدگاه بدیع و منحصربه فردی دارد که با نگرش دیگر فیلسوفان متفاوت و متمایز است. او در بسیاری از آثار خویش به بررسی مسئله نفس و ماهیت آن و چگونگی تبیین جاودانگی پرداخته است. وی با تکیه بر «تصورات تام» جاودانگی نفس را به گونه ای دیگر توجیه و تبیین می کند. در این پژوهش با نگاهی تحلیلی- تطبیقی به دیدگاه اسپینوزا و ملاصدرا درباره مسئله نفس و جاودانگی آن پرداخته شده است.
ارزیابی انتقادی تبیین «سرشت وحی» مبتنی بر «تجربه دینی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
44-25
حوزههای تخصصی:
مسئله تحقیق حاضر، ارزیابی انتقادی دیدگاه نصر حامد ابوزید به «تجربه وحیانی» در تبیین «سرشت وحی» است. ابوزید تلاش می کند در عصری که تدین مواجه با عقلانیت مدرن است، راهی بیابد. این تلاش ممکن است فرصت هایی را در اختیار متدینین قرار دهد اما چالش های متاثر از آن، بسیار بیشتر است؛ با استفاده از روش توصیفی تحلیلی است که مبتنی بر حکمت صدرایی به این پرسش پاسخ داده خواهد شد که اولاً ابوزید در تبیین «سرشت وحی» چرا و چگونه به «تجربه دینی» می پردازد و سپس این رویکرد دارای چه اشکالات و ابهاماتی است؟ مهم ترین یافته های تحقیق آن است که در نزد طرفداران تبیین سرشت وحیانی قرآن براساس تجربه دینی، از یک سو حقیقت، با تجربه سرشار از خطای انسانی گره می خورد و از سوی دیگر با نفی دسترسی فهم انسانی به حقیقت مطلق، نوعی نسبی باوری در حقیقت و فهم حاصل می شود.
بررسی و ارزیابی روش سلفیان وهابی در مواجهه با آیات و روایات (مطالعه موردی شفاعت، استغاثه و تبرک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۹
62-45
حوزههای تخصصی:
سلفیان، مسلمانان را به دلیل اعتقاد به مسایلی مانند توسل، شفاعت، تبرک و زیارت قبر مطهر پیامبر خدا | و سایر اولیاء به شرک متهم می کنند . این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و مطالعه کتابخانه ای به بررسی، ارزیابی و نقد روش پژوهش، شیوه استناد آنها به آیات قرآن و نحوه استفاده از روایات می پردازد. یافته های تحقیق نشان می دهد که بر خلاف تصور ابن تیمیه و پیروان او از سلفیان، ظاهر آیات قرآن نص در این است که؛ عبادت مشرکان تنها به قصد تقرب به خدا نبود و آنها به بت های خود سمت ربوبیت می بخشیدند. مواجهه سلفیان با احادیث نیز جانبدارانه است. آنان به ابن تیمیه، تعلق افراطی همه جانبه دارند و تلاش آنان شرح و بسط دیدگاه های ابن تیمیه و تأکید بر آنهاست.
درونگرایی اشتدادی و انگیزش اخلاقی در فلسفه عمل از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی به بررسی دیدگاه ملاصدرا درباره انگیزش اخلاقی پرداخته است. ملاصدرا در آثار خویش، برای مبدأ انگیزشی انسان برای انجام فعل، دو نوع تبیین ارائه داده است: تبیین ماهوی و تبیین اشتدادی. او در تبیین ماهوی هماهنگ با فیلسوفان پیش از خود، گاه انگیزش را به حلقه اول از مبادی صدور فعل یعنی شناخت و تصور (داعی) نسبت داده، اما در بیشتر موارد عامل اصلی انگیزش را به حلقه دوم یعنی شوق مربوط میداند. شوق پس از ادراک (تصور و تصدیق) و پیش از اراده (اجماع و عزم)، حالتی انگیزشی در فاعل ایجاد میکند. بر اساس این تبیین، ممکن است فاعل، خوبیِ فعل را درک و تصدیق کند اما نسبت به آن شوق نداشته باشد و نیز احتمال دارد امری را که نسبت به آن شوق دارد، اراده نکند و بنابرین میان این سه مرحله رابطه یی امکانی تصویر میشود. بر اساس تبیین وجودی و اشتدادی، میان ادراک، شوق و اراده پیوندی عمیق و ذاتی وجود دارد که از آن میتوان به «درونگرایی اشتدادی» تعبیر نمود. اعتقاد ملاصدرا به 1) سریان علم، شوق و اراده در سراسر وجود، 2) هویت واحد نفس و وحدت قوا و افعال و 3) نقش دوگانه شناختی انگیزشی عقل عملی، دلایلی است که میتواند به تبیین این نوع از درونگرایی در دیدگاه او کمک نماید.
علم الهی به جزئیات از دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
99 - 112
حوزههای تخصصی:
این پرسش که «آیا خدا به جزئیات علم دارد؟» یکی از پرسشهای بنیادین در حوزه خداشناسی فلسفی است. برخی بدون توجه به واژه «خدا» که در تصور آن اختلاف نظر وجود دارد، درصدد اثبات یا انکار علم الهی به جزئیات برآمده اند. در سنت فلسفی یی که سخن از آن با افلاطون و ارسطو آغاز میشود و ابن سینا نیز در درون این سنت جای میگیرد، علم الهی به جزئیات انکار میگردد اما در چارچوب همین مکتب، توماس آکوئیناس در مقام یک متکلم، این علم را برای خدا اثبات میکند. از دیدگاه ابن سینا میان «ماهیت» و «وجود» بعنوان دو مرتبه مختلف از هستی، تفاوت بنیادین وجود دارد. واجب الوجود علت برای اعطاء وجود به ماهیات میباشد و به این دلیل نمیتواند ماهیات را در جزئیات آنها بشناسد، چرا که آنها مستقل از او، «وجود» ندارند؛ البته ابن سینا علم الهی به جزئیات را از طریق «وجودشان» انکار نکرده است. اما در تصور کلامی توماس از خدا، بمثابه خدای متشخص، انکار علم الهی به جزئیات، منجر به خلل در قدرت الهی میگردد. بعلاوه، در صورت انکار علم الهی به جزئیات، انسان که مخلوق خداست، در مرتبه یی بالاتر از خالق قرار میگیرد، زیرا میتواند جزئیات را بشناسد. آکوئیناس که در اینجا در قامت یک متکلم ظاهر شده، مرز میان فلسفه و الهیات را نادیده گرفته و در اعتراض به ابن سینا میگوید کلیاتی مانند «حیوان» و «انسان» نمیتوانند ملاک تمایز یک جزئی مانند «سقراط»، از دیگران باشند. مقاله حاضر به تحلیل و تطبیق دیدگاه ایندو فیلسوف در مورد علم خدا به جزئیات میپردازد.
دشمن شناسی و دشمن ستیزی در پرتو فرهنگ انتظار و مقاومت (در مکتب شهید سلیمانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱ ویژه همایش شهید سلیمانی و مکتب انتظار و مقاومت
179 - 200
حوزههای تخصصی:
با توجه به شناخت هوشمندانه و مقابله آگاهانه با دشمنان اسلام و نیاز روز افزون به ایده عملیاتی موفقیت آمیز شهید سلیمانی این مقاله در صدد دشمن شناسی و دشمن ستیزی سردار در پرتو فرهنگ مقاومت و انتظار است. برای انجام تحقیق از روش کیفی تحلیل مضمون استفاده شده است. تکنیک مقاله بهره گیری از خاطرات و سخنرانی های سردار در آثار منتشره است. داده های تحقیق در قالب کتاب، مقاله، سخنرانی، و مصاحبه مورد تحلیل قرارگرفته اند. مهم ترین شاخصه دشمن شناسی ایشان بازنمایی تأثیر بحران هویت مستمر جریان های تکفیری در جهان اسلام است که تحمل نظام اسلامی را ندارند. مهم ترین راهبرد دشمن ستیزی در دیدگاه فراگیر او توجه به منافع ملی منطقه ای در پرتو عامل وحدت آفرین مذهب است. رهیافت مکتب سلیمانی بر رابطه معنی دار بین انتظار و مقاومت تأکید می کند. رزمنده جبهه مقاومت مجاهد متشرع است و حرم اهل بیت: را حریم خود می داند.
بررسی نقش اسماء خداوند بر حوزه های وجودی، معرفتی و عملکردی انسان از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال دهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
189 - 202
حوزههای تخصصی:
در حکمت متعالیه ملاصدرا، نظام آفرینش تجلی اسمای الهی است. اصول و حقایق صوری که در عوالم موجودند، در ذات حضرت الوهیت وجود دارند و این حقایق از مرتبه ذات به عالم اسماء و صفات و از آنجا به عوالم دیگر تنزل کرده اند. در میان موجودات، انسان چون مظهر اسم جامع »الله» است، اهمیت ویژه تری دارد. تأثیرات اسمایی در قوس نزول، جنبه آفرینشی دارد و در قوس صعود، اثرات معرفت شناسانه و عملکردی بر انسان دارد. از جمله تأثیرات معرفتی اسماء در قوس صعود: درک فقر ذاتی انسان، ارتقای درجات و کمالات وجودی و از جمله آثار رفتاری اسماء عبارت است از: اجابت نیازهای انسانی در حوزه هدایت فردی، خود را در محضر حق دیدن و اعتدال در رفتار، تصرف انسان در هستی و پاسخ به نیازهای انسانی در حوزه هدایت اجتماعی و سیاسی. روش توصیفی- تحلیلی به عنوان روش مختار نوشتار استفاده شده است.
هندسه فرکتال در فازی شناسی و نقش آن در الگوسازی فهم زبان قرآن؛ مطالعه موردی آیات 32 سوره مائده و 262 سوره بقره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناکارآمدی هندسه اقلیدسی در مدل سازی طبیعت، ماندلبروت را برآن داشت که هندسه هستی را هندسه ای با ساختارهای خودمتشابه معرفی نماید. او این ساختارها را که در درجات مختلف هستی خودنمایی می کنند، فرکتال نامید. فرکتالیتی یا هم برخگی در مطالعه فازی نمایی پدیده های هستی به عنوان یکی از اصول سه گانه معرفی گردید. الگوی فرکتال، در بازطراحی جهانبینی، فهم و تفسیر ما از هستی می تواند نقش آفرین و الهام بخش دانسته شده است. این نوشتار به دنبال بهره گیری از این الگو در مدل سازی فهم معنا و زبان قرآن است. از این رو ابتدا مبانی هندسه فرکتال و جریان یابی آن در نظام فکری فازی با ابزار کتابخانه ای تشریح گردید. همچنین با روشی توصیفی (تحلیل محتوا) رهاوردی را که اصل فرکتالیتی در فازی شناسی می تواند در فهم زبان ارائه نماید؛ بیان گردید. به عنوان مطالعه موردی آیات 32 سوره مائده و 262 سوره بقره مورد بررسی قرار گرفت. برابر نتایج این پژوهش، مدل استفاده شده در این آیات، تناسب و هماهنگی قابل توجهی را با مدل هندسه فرکتالی از خود نشان داده و مدل سازی فرکتال در فهم این آیات می تواند رهاوردهای متعددی را برای پژوهشگران داشته باشد.
تحلیل نظریه علم دینی دکتر مهدی گلشنی با تکیه بر مباحثه گلشنی و استنمارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهدی گلشنی در تلاش برای تبیین «علم دینی» می گوید که علم نه تنها از نظر جهت-گیری و کاربرد، بلکه از نظر چارچوب متافیزیکی حاکم بر نظریه ها، به دینی و سکولار تقسیم می شود. وی چنین استدلال می کند که چون علم بی طرف در مرحله داوری غیرواقع گرایانه و دشوار است، پس علم باید غیربی طرف (و در طرف دین) باشد. «مایکل استنمارک» معتقد است که علم دینی به معنای «دارای تعلق دینی» (Religiously Partisan) در مرحله تعیین مسأله و کاربرد کاملا ممکن و حتی اجتناب ناپذیر است، اما استدلال گلشنی بر غیرواقع گرایانه بودن علم بی طرف (Impartial) در مرحله داوری نظریه را ناکافی می داند. گلشنی در پاسخ به استنمارک، تأکید می کند که سخن وی اختصاص به نظریه های بنیادین مثل منشأ عالم و منشأ حیات داشته است. وی همچنین می گوید بعضی از این مثال های نقض ناشی از تفسیر متفاوت دانشمندان مسلمان از اعتقادات دینی است. استنمارک با ذکر مثال های نقض دیگری شواهد گلشنی درباره ی غیرواقع گرایانه بودن بی طرفی در نظریه های بنیادین را نیز به چالش می کشد. در این مقاله، با روش تحلیلی توصیفی این مباحثه را بررسی می کنیم. سپس استدلال جدیدی علیه نظریه علم دینی گلشنی اقامه می کنیم تا نشان دهیم پیشفرض های متافیزیکی مورد نظر گلشنی به دلیل «معقولیت شان» دخالت داده می شوند، نه «دینی بودنشان».
تحلیلی بر جایگاه دین و منابع دینی، در تعیین نظریه ارزش در نظام اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتگو از نسبت میان دین و اخلاق، از جمله مباحثی است که قرن ها مورد توجه اندیشمندان و مکاتب مختلف است. پرسش مهم این است که آیا دین می تواند در عرصه اخلاق به ایفای نقش بپردازد و در سامان دادن به نظام اخلاقی به کار آید؟ آنچه مورد پذیرش قرار گرفت، اعطای شأن و مقامی خاص به اخلاق در دین و نیز اعتباری خاص به منابع و معارف دینی در ساماندهی سامانه اخلاقی است. سامانه اخلاقی، براساس این نوشتار، دارای عناصر و مؤلفه هایی همانند نظریه ارزش، اصول بنیادین، قواعد استنتاجی، مشوق ها و ضمانت های اجراست. نظریه ارزش مهم ترین عنصر نظام اخلاقی است. بر مبنای یافته های این نوشتار با استفاده از روش تحلیل منابع دینی، دین و منابع معرفت دینی، دست کم به دو صورت می توانند در شکل دادن به نظریه ارزش نقش ایفا نمایند: الف. با تدارک دیدن مبانی ای که براساس آن مبانی نظریه ارزش و نظام اخلاقی سامان می یابند و ب. با تعیین مستقیم نظریه ارزش و نشان دادن صریح نظریه ارزش صحیح. لازم به ذکر است، توجه دادن به اخلاق به مثابه یک نظام و نیز، اشاره به نقش دین در شکل دادن به مهم ترین عنصر نظام اخلاقی، یعنی نظریه ارزش اخلاقی، دو نوآوری مهم این نوشتار تلقی می گردد.
بررسی و نقد نحوه خالقیّت خداوند در عرفان کیهانی (حلقه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
33 - 60
حوزههای تخصصی:
در میان مباحث مهم کلامی، موضوع «نحوه خالقیت خداوند در هستی» به چگونگی تکثّر موجودات از خداوند می پردازد. این موضوع یکی از اولین و کلیدی ترین مباحث در ترسیم هستی شناسی است که بررسی ساختار و ضوابط حاکم بر آن در فهم بهتر دیگر اجزای جهان بینی اثرگذار خواهد بود. علاوه بر آن، بررسی این موضوع به چگونگی ساختار جهان بینی و شناسایی انسجام حاکم بر آن نیز کمک می کند. در این مقاله، نحوه خالقیت خداوند در عرفان کیهانی به کمک دو مدل «گستره عرضی عالم» و «سلسله طولی وجود» بررسی شده تا تحلیل دقیقی از اجزای حاکم بر آن و بررسی انسجام و پیوستگی ش به دست آید، زیرا با ترسیم مدل های هستی شناسی در نحوه تعامل مبدأ با عناصر هستی(ساختار گستره عرضی عالم) و نسبت مبدأ هستی با دیگر اجزاء(ساختار سلسله طولی وجود)، می توان خطاها و ضعف های محتمل در رویکرد عرفان کیهانی(حلقه) را بازشناخت. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، ابتدا نحوه خالقیت خداوند در عرفان کیهانی را بیان(توصیف) می کند، و پس از آن، از منظری تحلیلی به بررسی و نقد روابط درونی حاکم بر آن می پردازد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که نحوه خالقیت خداوند در عرفان کیهانی فاقد شفافیت لازم در بیان نحوه خالقیت خداوند است و در نسبت میان اجزای هستی و خالقیت خداوند در فرایند هستی به ابهامات و تناقضات ساختاری دچار شده است. چندان که در بیان نحوه خالقیّت خداوند با ضعف اساسی در تبیین، انسجام درونی و ساختاری روبه رو خواهد بود.
نقد و بررسی نظریه «ناتانا دیلانگ» در مورد ماهیت دعوت محمد بن عبدالوهاب و ارتباط آن با گروه های سلفی جهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
249 - 272
حوزههای تخصصی:
«ناتانا دیلانگ» از شرق شناسان معاصر، مدعی است علی رغم چهره سیاهی که تا کنون از «محمد بن عبدالوهاب» ترسیم شده است، وی یک فرد اصلاح طلب دینی بوده است که با توجه به فضای شرک آلود آن زمان و عبادت قبور، توسل و... ظهور کرده است، لیکن مسیر دعوت او در طی زمان دچار انحراف شده و از «احیاگری» و «اصلاح طلبی» به سمت الگو شدن برای گروه های سلفی جهادی سوق پیدا کرده است. از سویی گروه های سلفی جهادی معاصر نظیر «القاعده» و نظریه پردازان آن مانند سید قطب بیشتر تحت تأثیر «ابن تیمیه»، عالم حنبلی قرن هشتم هجری هستند. تا کنون در مورد دیدگاه شرق شناسان در مورد وهابیت و به خصوص «ناتانا دیلانگ بس» به زبان فارسی کار چندانی نشده است. یافته های این تحقیق که به روش توصیفی، تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است، نشان می دهد به خلاف ادعاهای ناتانا دیلانگ، فضای دوره محمد بن عبدالوهاب اصلاً به آن صورتی که وهابیت و خانم دیلانگ اشاره می کنند شرک آلود نبوده است و وی بیشتر در قامت یک فرد تکفیری ظاهر شده تا یک اصلاح طلب؛ محمد بن عبدالوهاب تحت تأثیر و یا به عبارتی دیگر مقلد ابن تیمیه بوده است و آرای فقهی و کلامی جدیدی از خود ندارد. گروه های سلفی جهادی در آثار خود بیشتر به آثار ابن تیمیه و نیز محمد بن عبدالوهاب استناد می کنند. وهابیت فعلی حاکم بر عربستان سعودی یک وهابیت استحاله شده است و گروه های سلفی جهادی مانند داعش سعی دارند آن را به نقاوت و خلوص اولیه آن بازگردانند.
ارزیابی نگاه حداقلی به زن در عبارات ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۷۱)
151 - 174
حوزههای تخصصی:
امروزه مسئلة زن و جایگاه هستی شناختی او، یکی از مباحث مطرح در حوزة اندیشه و علوم اجتماعی است. این مسئلة نوظهور اگرچه در اندیشة متفکران چند سدة گذشته از جمله ملاصدرا، مسبوق به سابقه نیست، اما عبارات اندک و موجزی از برخی اندیشمندان وجود دارد که با تکیه بر آن ها می توان به «ارزش انسانی زن» نزد ایشان پِی برد. در فلسفة صدرالمتالهین افزون بر برخی از عبارات (چهارده عبارت) دربارة زنان، مبانی فلسفی وی نیز می تواند در خصوص دیدگاه ملاصدرا کمک کننده باشد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی – تحلیلی نگاشته شده، می کوشد بدین پرسش که «آیا ملاصدرا نسبت به جایگاه انسانی زن، نگاهی حداقلی داشته است؟» پاسخ دهد. حاصل تلاش های صورت گرفته بر اساس دو نحوة بررسی عبارت محور و مبنا محور، آن است که عباراتی که از صدرالمتالهین در انتساب نقصان عقل به زن وجود دارد، نه معنایی که عُرف از قصور عقل می فهمد را دارد و نه به جنس زن اختصاص دارد بلکه عبارات مزبور بیان گر مرتبه ای از مراتب انسان، خواه زن و خواه مرد است؛ مبانی فلسفی او نیز به طور مطلق جنسیت پذیری نفس را نفی و به این ترتیب برابری هویت انسانی زن و مرد را اثبات می کند، همچنین در اثنای این پژوهش به چند اشکال احتمالی و پاسخ آن ها، پیرامون عدم جنسیت پذیری نفس اشاره شده است.
زوال نظام سلطه در فرهنگ انتظار و مکتب شهید سلیمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشرق موعود سال شانزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱ ویژه همایش شهید سلیمانی و مکتب انتظار و مقاومت
49 - 68
حوزههای تخصصی:
مبارزه با ظلم و ستم یکی از آموزه های بنیادین فرهنگ انتظار است که تلاش برای زوال نظام سلطه در عصر حاضر از مصادیق بارز آن می باشد. در پژوهه پیش رو تلاش شده تا ضمن تبیین معنایی مکتب شهید سلیمانی و همسویی آن با فرهنگ انتظار، زوال نظام سلطه ترسیم شود. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی تهیه شده و به لحاظ داده های جمع آوری شده، تحقیقی کیفی است. این مقاله که به بررسی زوال نظام سلطه در فرهنگ انتظار و مکتب شهید سلیمانی پرداخته، در سه محور چیستی، چرایی و چگونگی زوال نظام سلطه براساس فرهنگ انتظار و مکتب شهید سلیمانی سامان یافته است. محور سوم این پژوهش در دربردارنده راه کارهایی است که با نگاه به فرهنگ مهدویت و مکتب شهید سلیمانی، برای زوال نظام سلطه ارائه شده است. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که برای زوال نظام سلطه باید اقداماتی از قبیل تقویت مؤلفه های فرهنگی، سرمایه گذاری رسانه ای، ترویج وحدت، تشدید روابط دیپلماتیک علیه نظام سلطه، اقتدار در عرصه های نظامی، علمی و اقتصادی به خوبی پی گیری شود.
برون رفت نهایی حکمت متعالیه از چالش ارتباط متغیر با ثابت بر پایه اندیشه ی استاد جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۱ شماره ۸۲
57 - 79
حوزههای تخصصی:
مسئله ارتباط امر متغیر با ثابت، یکی از پیچیده ترین مسائل فلسفی است؛ چراکه متغیر از جهتی که متغیر است، نمی تواند با ذات ثابت خداوند متعال در ارتباط باشد. ازاین رو بسیاری از فیلسوفان مسلمان کوشیده اند تا وَجه ثباتی برای متغیر در نظر گیرند. به رغم نکات ارزنده ای که پیشنهادهای ایشان برای گره گشایی از معضل یادشده دارند، اما هیچ یک به تنهایی نمی توانند این چالش را حل نمایند؛ چراکه در ثبات و تغیر، نسبت به غیر لحاظ نشده است؛ پس نمی توان برای امر متغیر دو چهره وجودی در نظر گرفت که از منظر امور ثابت، ثابت و از منظر امور متغیر، متغیر باشد. آیت الله جوادی آملی خوانش جدیدی در گره-گشایی از این مسئله دارند که بر تشکیک وجود استوار است. برابر این دیدگاه، همه مراتب وجود به ثباتی نفس الامری و غیر نسبی متصف هستند که برپایه مرتبه وجودی آنها شدت و ضعف می یابد. ضعف ثبات در مراتب پایین وجود، مایه شکل گیری مفهوم منافق «تغیر» از این مراتب می گردد. نوشتار پیش رو با هدف حل نهائی مسئله ربط متغیر به ثابت بر اساس اصول حکمت متعالیه، نخست به تحلیل و بررسی اجمالی آرای مهم حکیمان مسلمان پرداخته و سپس با واکاوی دیدگاه استاد جوادی آملی، به برتری های دیدگاه ایشان نسبت به اقوال دیگر اشاره می کند.
تحلیل مبنایی «حقیقت خلود در جهنم» با تأکید بر دیدگاه علامه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۸
۴۶-۲۷
حوزههای تخصصی:
«خلود در دوزخ» از مسائل قرآنی مربوط به فرجام شناسی است که از نظر چگونگی دلالت الفاظ آیات و نیز از نگاه عقلی مورد اختلاف اندیشمندان است. آیت الله جوادی آملی در این باره به مبانی عقلی اشاره نموده و بر پایه آن، خلود و ماندگاری در جهنم را اثبات می نماید. در مقابل، برخی از عرفا معتقدند چنین چیزی با رحمت واسعه خدا ناسازگار است. نوشتار پیش رو با روش توصیفی تحلیلی تلاش دارد، ضمن تبیین دقیق مبانی عقلی و دلائل نقلی دیدگاه استاد جوادی آملی، نظر عرفا را در این باره به بوته نقد بکشاند. یافته های پژوهش حاکی است صاحب تفسیر تسنیم با مبانی عقلی ازجمله تجرد و اصالت روح، ثبات و دوام روح و تجسم اعمال و دلایل قرآنی و روایی، خلود در آتش را برای افراد خاصی اثبات نموده و دیدگاه برخی عرفا را نپذیرفته و معتقد است عذاب ابدی نه تنها منافاتی با رحمت واسعه و عدل الهی ندارد، بلکه با آن سازگار و هماهنگ است.
بررسی مسئله تجرّد ابصار (با تأکید بر استدلال امتناع انطباع کبیر در صغیر) از دیدگاه حکمت متعالیه و عصب شناسی
منبع:
آموزه های حکمت اسلامی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
115 - 134
حوزههای تخصصی:
ابصار یکی از حواس پنج گانه ی ظاهری است که در فلسفه اسلامی همواره از آن بحث شده است، به گونه ای که هر یک از سه مکتب مهم فلسفه اسلامی، نظریه ای خاص و متفاوت درباره آن مطرح کرده اند. حکمت متعالیه -که مکتب غالب در فلسفه اسلامی کنونی است- ابصار را امری مجرّد و حاصل خلاقیّت نفس می داند. براساس این دیدگاه، شرایط مادّی ابصار، مخصّصِ افاضه نفس است. یکی از ادله ای که برای اثبات این مدعا اقامه می شود، امتناع انطباع کبیر در صغیر است؛ استدلالی که در پاسخ به نظریه انطباع -که مبتنی بر طبیعیات قدیم بود- مطرح شد. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا به شیوه عقلی و با استفاده از شواهد تجربی جدید، چگونگی ابصار و دیدن تصاویر، تحلیل و بررسی گردد. در همین راستا با استفاده از یافته های علوم اعصاب درباره ابصار، استحکام و کاربرد استدلال امتناع کبیر در صغیر بررسی گردیده و در پایان، این نتیجه به دست آمده است که یافته های علوم اعصاب، دیدگاه طبیعیات قدیم را در خصوص انطباع رد می کنند. با این وجود، هنوز یافته های یادشده نمی تواند تمام ویژگی های مربوط به ابصار را تبیین کند. در عین حال، استدلال ملاصدرا درباره تجرّد ابصار را می توان با علوم جدید نیز تطبیق داد و اساساً یافته های علوم اعصاب مانعی برای تجرّد به معنای صدرایی نیست.
بررسی مقایسه ایِ نظریه سعادت در فلسفه ارسطو و ابن سینا: تلاقی ها، جدایی ها و نقدها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۸
203 - 226
حوزههای تخصصی:
سعادت از مهم ترین مباحث حکمت عملی محسوب می شود که درطول تاریخ، ذهن فلاسفه یونان باستان تا فیلسوفان امروز را به خود مشغول کرده است و در دوره های مختلف، فیلسوفان براساس مبانی و رویکرد های متفاوت، این مسئله را بررسی کرده اند. یکی از شاخص ترین نظریات عرضه شده درباره سعادت را ارسطو در کتاب ارزشمند خود، اخلاق نیکوماخوس مطرح کرده و شرح وبسط داده است. این نظریه وی بر فیلسوفان پس از او و ازجمله فیلسوفان مسلمان، بسیار مؤثر واقع شده و ابن سینا به عنوان مهم ترین فیلسوف مسلمان، به میزان زیادی در نظریه سعادت خود، متأثر از ارسطو بوده است. ازدیدگاه ارسطو، سعادت انسان در حیاتِ عقلانیِ توأم با فضایل اخلاقی است؛ همچنان که ابن سینا نیز برترین لذت و خیر را لذت عقلانی قلمداد کرده و سعادت انسانی را در رسیدن به مرتبه عقل مستفاد و مشابهت با عقل فعال و نیز حصول استیلای عقل بر امیال بدنی دانسته است. در این مقاله، نظریه سعادت در فلسفه ارسطو و ابن سینا را واکاوی و تحلیل می کنیم، با استفاده از روش مقایسه ای، وجوه اشتراک و افتراق نظریه های این دو فیلسوف را نشان می دهیم و با به کارگیری روش انتقادی، نقایص و نقاط ضعف هریک از این نظریات را بیان می کنیم.