فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
195-223
حوزههای تخصصی:
در فلسفه اسلامی نگاه مشخصی به مؤلفه های هویتی جنسیت زنانه نشده است و اصولاً بحث از ماهیت زن (در تقابل با مرد) مسأله دوره مدرن است. امروز مواجهه جامعه ایران با هویت زنانه و مسائل آن ایجاب می نماید با قرائتی جدید از سنّت اسلامی به طرح پاسخ برای مؤلفه های زنوارگی پرداخته شود. و مسأله مقاله کنونی آنستکه عناصر جنسیت زنانه را از مکنون سنت عرفانی ابن عربی توضیح دهد. روش در این مقاله طبیعتاً به عنوان یک تأمل کاملاً نظری توصیفی – تحلیلی است که سعی می کند در یک سه گانه وجودشناختی و معرفت شناختی و عمل شناختی مؤلفه های جنسیت زنانه را در اندیشه ابن عربی بازیابی نماید. عنصر وجودشناختی زنانه خلقت است و زن نماد خالقیت و ایجاد تکثر است زیرا واحدیت و رحیمیت و مرتبه نفس به عنوان سه مرتبه از تجلی ذات الوهی که منشأ کثرت می شوند مراتبی زنانه هستند. به لحاظ معرفت شناختی نیز چون خیال در مقابل عقل امری زنانه است که با استفاده از سه فرایند وحی و الهام و رویای صادقه به معرفت تشبیهی خداوند (حکمت) نائل می شود، پس زن نماد حکمت است و چون حکمت از نگاه ابن عربی عهده دار حلِّ مشکلات و بحران هاست و صرف تأمل نظری نمی باشد، پس جنبه عمل شناختی زن نیز هدایتگری و حل بحران های فردی و اجتماعی می شود. پس نتیجه این تحقیق آنستکه هویت زنانه به لحاظ وجودشناختی منشأ کثرت و به لحاظ معرفت شناختی واجد حکمت و به لحاظ عمل شناختی عهده دار هدایت (تربیت) می باشد و این موارد در تقابل با مؤلفه های هویت مردانه است که به لحاظ وجودشناختی منشأ جامعیت و به لحاظ معرفت شناختی واجد علم تنزیهی (قوه عاقله) و به لحاظ عمل شناختی انسجام بخش و تنظیم کننده می باشد.
ارزیابی تحلیلی انگاره همسانی هوش مصنوعی و نفس انسانی
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
48 - 27
حوزههای تخصصی:
امروزه هوش مصنوعی و رایانه های پیشرفته جزء جدایی ناپذیر زندگی هر انسانی است و زندگی و اشتغال بسیاری از انسان ها بوسیله هوش مصنوعی رقم می خورد. یکی از مهم ترین مسائل حوزه هوش مصنوعی انگاره همسانی هوش مصنوعی با نفس انسانی است، یعنی آیا می توان همان انتظاری و عملکردی که انسان دارد را دقیقا از هوش مصنوعی داشت؟ از آنجا که این مسئله، مسئله تقریبا جدیدی می باشد پاسخ های مناسب موجود نیست و یا غیر محققانه است به همین سبب مقاله حاضر به روش عقلی- تحلیلی و بر مبنای فلسفه اسلامی و فلسفه غرب به ارزیابی نقد های موجود و ارزیابی نظریه همسانی طبق دیدگاه پیوندگرایانه پرداخته است. در نتیجه تحقیق حاضر عدم همسانی هوش مصنوعی بنابر هر دو فلسفه اسلامی و فلسفه غرب، به دلیل عدم امکان همسانی هوش مصنوعی با انسان در قوه اختیار انسانی و عدم همسانی در جنس علم و ادراک، به دست آمده است.
«مواد ثلاث» بر مبنای سه رویکرد فلسفی صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
5 - 28
حوزههای تخصصی:
اندیشه صدرالمتألهین در سیر تکامل خود، سه رویکرد را شاهد بوده است؛ نگرش اصالت ماهوی، نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت تشکیکی و نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت شخصی. مبحث «مواد ثلاث» بتبع این سه رویکرد فلسفی صدرایی، دچار تحول اساسی شده است. در مرتبه یی متناسب با رویکرد اول، مقسَم، ماهیت است و به «وجوب، امکان و امتناع» تقسیم میشود. مراد از امکان در این مرتبه، امکان ماهوی است. در رویکرد دوم، مواد سه گانه مرسوم، به وجوب و امکان ارتقا می یابند. مراد از امکان در این مرتبه، امکان فقری و وجودی است. در رویکرد سوم، این سه ماده، به دوگانه «حق و باطل» تحول پیدا میکنند. تعبیر «حق» در این مبحث، با سه معنای دیگر از «حق» که در رویکرد سوم مطرح شده است یعنی تقدم بالحق، وجود حق و وحدت حقه اشتراک معنوی و اتحاد مصداق ی، و با ح ق مط رح در ام القضایا، رابط ه «مَثَل و ممث ل له» دارد؛ یعن ی ام القضایا مَثل ح ق تعالی در می ان قضایاست. از حق تعالی به احق الوجودات و از اصل عدم تناقض، به احق الاقاویل و احق الاوایل تعبیر میشود. همه «حق»های یاد شده، بر اساس مبانی رویکرد فلسفی سوم صدرالمتألهین، قابل طرحند.
تحلیل تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیه نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
47 - 62
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیه نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی، بروش تحلیلی توصیفی پرداخته است. اهمیت و ضرورت بحث از آن جهت است که شناخت بسیاری از مقوله های اجتماعی، ازجمله «معیار شقاوت و سعادت حقیقی»، «نحوه تعامل فرهنگ و سنن جامعه با رفتارهای اجتماعی»، «آزادیهای فردی و اجتماعی»، «حقوق شهروندی» و...، متوقف بر تبیین علت و شاخصه ها و آثار تکامل اجتماعی انسان است. در مباحث مطروحه، ضمن آنکه به بررسی مفاهیم کاربردی از کمال و تکامل، حقیقی و اعتباری بودن جامعه و جایگاه انبیا و وارثان آنان توجه شده است، بتبع نظریات ملاصدرا درباب صیرورت نفس ناطقه و حرکت اشتدادی وجود، اتصال انسان به «عقل فعال» و بتبعیت از آن، شکوفایی عقلی، دلیل تکامل برای نوع انسان شمرده شده است. از نظر ملاصدرا، مهمترین شاخصه های تحقق کمالات عقلی برای نوع بشر، عبارتند از: متابعت از نبی و ولیّ، تشبه به معبود و تخلّق به اخلاق الله. یافته این تحقیق بر این نکته تمرکز دارد که صدرالمتألهین در مباحث جامعه شناسی، با ارتقای حکمت متعالیه خود به «حکمت متعالیه نبوی و ولایی»، آثار تکامل اجتماعی انسان را در چهار مقوله «ایجاد مدینه فاضله یا امت واحده»، «کشف و نمایش گنجینه های عقلی توسط نبی و ولیّ»، «طلب آخرت و اعراض از حب دنیا» و «تشکیل تمدن متعالی» دنبال مینماید.
بررسی تطبیقی برهان فطرت در اثبات وجود خداوند از دیدگاه دکارت و حکیم شاه آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
99 - 132
حوزههای تخصصی:
بحث از فطرت و مقتضیات آن به عنوان ویژگی مشترک میان همه انسان ها از اهمیت به خصوصی برخوردار است. اثبات وجود خداوند بر مبنای فطرت همواره یکی از دغدغه های چالش برانگیز اندیشمندان در طول تاریخ بوده است. تحقیق پیش رو به بازشناسایی نقش فطرت در اثبات وجود خداوند بر اساس نظام فکری دکارت و شاه آبادی با روش تحلیلی- تطبیقی پرداخته است. با بررسی نظام فکری هر دو اندیشمند، نوعی قرابت میان بیانات ایشان مشاهده می گردد که امکان بررسی تطبیقی را فراهم می سازد. در این راستا پس از بیان وجوه اشتراک و افتراق نظرات هر دو اندیشمند، به تطبیق دو دیدگاه پرداخته شده است که برخی از یافته ها و نتایج آن بدین شرح است: اعتقاد به معارف فطری، دوگانه انگاری حقیقت انسان، صحه بر تفاوت میان فطرت و طبیعت ازجمله وجوه اشتراک و داعیه جدایی عقل و ایمان، اختلاف در مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی، از اهم وجوه افتراق نظرات این دو اندیشمند می باشد. با تطبیق وجوه اشتراک و افتراق، می توان گفت در نظر دکارت فطریات اموری هستند که متعلق شناخت حقیقی قرار می گیرند. مفهوم خدا ازجمله این مفاهیم است که قوه عقل به نحو فطری بر آن واقف است. در مقابل، شاه آبادی فطرت را شاکله وجودی انسان دانسته و لذا علاوه بر تأکید بر مبانی معرفت شناسی که دکارت به آن پرداخته، مبانی هستی شناسی را نیز موردتوجه قرار داده است. ازاین رو بسیاری از معضلات فلسفه دکارت در نظام فکری شاه آبادی مشاهده نمی شود.
فراتحلیل سرشت انسان از رهگذر مقایسه تطبیقی انگاره های حِکمی در اندیشه علامه طباطبایی و آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
325 - 360
حوزههای تخصصی:
سرشت انسان ازجمله مهم ترین گزاره های اعتقادی است که نقطه آغاز بینش های معاصر در مورد انسان شده است و در بستر هر مکتب فکری که ترجمه شود، جریان ساز خواهد بود. مساله اصلیِ پژوهش این است که: چه نسبتی بین «انسان نخستین»، «گناه نخستین» و «سرشت انسانی» برقرار است و شعاع معنایی این سه، از منظر علامه طباطبایی و آگوستین تا چه حد و دارای چه عواقبی است؟ ازاین رو هدف این تحقیق، کشف مناسباتِ مستند به اسلام و مسیحیت بین سه مفهوم پایهِ مورداشاره است. این تحقیق، از نوع پژوهش های توسعه ای و با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و روش تحقیق کتابخانه ای، به اثبات فرضیه «پدیدارشناسی سرشت انسان در نظام فکری اسلام، پاکیِ ذات انسان و خداجویی اوست و در اندیشه مسیحیت، گناه آلودگیِ ذات انسانی و بسترسازی شرور در عالم، است»، می پردازد. فراتحلیل تطبیقیِ نسبتِ به دست آمده در برقراری ارتباط بین آن سه مفهوم و استخراج مستندات فکری آن در دو خوانش اسلامی و مسیحی از گناه نخستین، وجه عمده تمایز این تحقیق با پژوهش های همسو می باشد. با کنکاش بر روی این مسئله، به دست آمد که انسان دارای سرشتی است پاکیزه و الهی که قضیه ترکِ اُولی اولیه او، فرایند معرفی شیطان و سرعت در بازگشت به سمت حق است و پیامد نافرمانی آدم و حوا، تنها گریبان گیر خود آن ها بوده که به خارج شدن آن ها از بهشت، دور شدنشان از مواهب بهشتی و فرود آمدنشان بر زمین انجامید تا انسان بتواند با درک سختی ها، خود را به مقام قرب الهی نزدیک کند؛ ازاین رو، شر و شرور در عالم، ارتباطی با گناه نخستین ندارد و نتیجه کیفیت وجودی نظام احسن است.
تأملی در نسبت معرفت با ولایت و اخلاق از منظر قرآن کریم و احادیث امامیه
منبع:
کلام اهل بیت سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
91 - 113
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسی، دانشی است که از چیستی، ابزار، معیار و اسباب معرفت سخن گوید. این دانش، نوپدید بوده اما موضوع آن در متون اسلامی، پرسابقه است. دانش معرفت شناسی، عهده دار شناخت عوامل اثرگذار بر معرفت است تا در نتیجه بتوان میزان خطای معرفتی انسان را کاهش داد. از میان عوامل تأثیرگذار فراوانی که قرآن کریم و روایات معصومان بدان اشاره داشته اند، دو عامل ولایت و اخلاق را می توان از مهمترینِ آنها دانست که می توانند معرفت صحیح آفریده یا شناختی ناصحیح را به بار آورند. در این نوشتار که به روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به گزاره های قرآنی-حدیثی سامان یافته، اثرگذاریِ تولّی به ولایت حق یا باطل و تخلّق به اخلاق پسندیده یا نکوهیده بر معرفت و کیف فهم انسان، مورد بررسی قرار گرفت و ثابت شد این دو عامل می توانند شناخت انسان را دگرگون و او را به سوی باور صحیح سوق داده یا از آن بازدارند. نیز روشن شد دو عامل ولایت و اخلاق دارای پیوستگی بوده و نمی توان اثرگذاری هر یک بر معرفت را بدون درنگ در دیگری، سنجش نمود.
تبیین وجودی زبان در حکمت متعالیه ملاصدرا و نسبت آن با حرکت جوهری و عقل قابل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود، حرکت جوهری و عقل قابل سه مفهوم بنیادین در حکمت متعالیه ملاصدرا به شمار می روند که با زبان نسبت حقیقی دارند. در این پژوهش با اتخاذ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و تحلیل متون دست اوّل و دوّم درباره حکمت متعالیه تلاش می کنیم تا نسبت سه مفهوم محوری وجود، حرکت جوهری و عقل قابل را با پدیده زبان از دیدگاه ملاصدرا مورد قرار دهیم. بررسی منابع موجود نشان می دهد که، اوّلاً، از نظر ملاصدرا زبان امری صرفاً ماهیتی و اعتباری نیست، بلکه زبان جوهری وجودی نیز دارد که وجه حقیقی زبان محسوب می شود. به بیان دیگر، وجود و زبان هر دو مشَکَک هستند. دوّم آنکه، زبان مانند وجود دارای حرکت بوده و این حرکت جوهری است نه عَرَضی. حرکت در زبان و در قوس صعودی از وجود لفظی یا کتبی آغاز می شود و به سوی مخیلات پیش می رود و سپس وارد قلمرو الهامات ربانی می شود. سوّم آنکه، زبان هم ساحتی ماهیتی دارد و هم ساحتی وجودی، بدین معنی که میزان استکمال زبان به میزان استکمال عقل قابل بستگی دارد. به عبارت دیگر، هر چه عقل قابل کامل تر باشد، زبان عقل قابل کامل تر است، تا حدی که مرز آن به اندازه مرز هستی گسترده شده و این همان با کلام الهی می شود.
خداباوری در مکتب فلسفی سانکهیا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
115 - 128
حوزههای تخصصی:
در میان ادیان و مکاتب فلسفی هند که قریب به اتفاق آنها عمل گرا هستند مکتب سانکهیه از حیث طرح مباحث نظری و نظام مقولاتی پیچیده، جایگاه فلسفی ویژه ای دارد. دو مقوله ی «پوروشه» (نفس) و «پراکریتی» (ماده)، اصول اساسی متافیزیک به ظاهر دوگانه انگار سانکهیه است. بدین سبب، برخی فرزانگان و شارحان این نظام فکری درباره ی مسئله ی وجود خداوند به منازعه پرداخته اند. اغلب شارحان متقدم بر پایه ی باور به نفوس متعدد ازلی و نیز مفهوم خاص علیت نزد فیلسوفان سانکهیه، برآن اند که خداوند بدان گونه که در ادیان توحیدی مطرح است، در مکتب سانکهیه جایی ندارد؛ اما شارحان متأخر این نظام فکری که حائز پیروان بیشتری هستند، بر این باورند که وجود خداوند به عنوان روحی کامل و ناظر بر عملکرد خلاقانه ی پراکریتی، ضرورت دارد؛ ولی همیشان ایده ی خود را به حسب متافیزیک مکتب سانکهیه، به درستی تبیین نکرده اند. پژوهش پیش رو به روش توصیفی تحلیلی «مسئله ی خداباوری» را در این نظام فکری می کاود؛ اینکه باور به وجود خداوند یکتا به چه میزان با سایر سازه های اصلی متافیزیک سانکهیه سازگار است؟ پس از بررسی پیش فرض ها و دلایل طرفین نزاع، به نظر می رسد که پوروشه در نظام فکری سانکهیه همان خداوند است؛ ولی شارحان ناخداباور، پوروشه را با مقوله ی «انانیت» (دومین معلول پراکریتی) خلط کرده اند.
عقلانیت باور دینی از نگاه جان گرکو و لیندا زاگزبسکی: دفاعی نابسنده بر پایه معرفت شناسی گواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
285 - 305
حوزههای تخصصی:
عقلانیت باورهای دینی در درازنای تاریخ موضوع بررسی های فلسفی بوده است. در روزگار حاضر دو تن از برجسته ترین معرفت شناسان، یعنی جان گرکو و لیندا زاگزبسکی، در چارچوب معرفت شناسی گواهی از آن دفاع کرده اند. گرکو با درانداختن طرح فراگیر پادفروکاست گروی اش ادّعا می کند که معرفت دینی از طریق کانال های انتقال اعتمادپذیر به دریافت کنندگان فرافرستاده می شود. زاگزبسکی با توجیه مرجعیت دینی از طریق اَپِستام [=اطمینان] خودسگالانه ی وظیفه شناسانه به دیگری، در حالی که این اَپِستام از اَپِستام به خود برآمده است، عقلانیت باور دینی را نتیجه می گیرد؛ استدلالی که دلیلی ژرف سنجانه است. ما با رویکردی تحلیلی-انتقادی، همراه با جنیفر لکی، نابسندگی سخن ایشان را نشان می دهیم. به عبارت دیگر، هدف ما این است تا با تحلیل دیدگاه این دو اندیشمند به لوازمِ منطقیِ غیرقابل پذیرشی که به دنبال دارد به نقد ایشان بپردازیم و نشان دهیم که اثبات عقلانیت باور دینی، آنگونه که ایشان تقریر کرده اند، معتبر نیست. به این ترتیب، سه اشکال در گفته ی گرکو شناسایی می شود: ۱. جلوی بخت را نمی گیرد؛ ۲. در باورهای دینی بنیادی، که شرط ورود در اجتماعات دینی هستند، کابردپذیر نیست؛ ۳. با مسئله زباله مواجه است که نمی تواند آن را حلّ کند. نیز سه اشکال در سخن زاگزبسکی شناسایی می شود: ۱. باید باورهای جوامعی چون تروریست ها و نژادپرستان را عقلانی بداند؛ ۲. باید گواهی مرجعیت را حتی در جایی که آشکارا خطاست بپذیرد؛ ۳. در پرسش های مهمّ دلیل ژرف سنجانه کافی نیست. بنابراین، اثبات عقلانیت باور دینی از طریق معرفت شناسی گواهی، دست کم به تقریر گرکو و زاگزبسکی، به بن بست می خورد.
تحلیل و بررسی غایت گرایی اخلاقی از منظر محمد بن زکریای رازی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
32 - 54
حوزههای تخصصی:
محمد بن زکریای رازی از اندیشمندان اسلامی است که صاحب اندیشه و آثار مختلف در حوزه های گوناگون علمی از جمله اخلاق بوده است. با وجود این تاکنون دیدگاه فلسفه اخلاقی وی کمتر تحلیل و بررسی گردیده و در برخی موارد نسبت هایی نظیر شبه اپیکوری یا عدم انسجام بین مواضع اخلاقی به وی داده شده است. این پژوهش در راستای بررسی دیدگاه وی در حوزه اخلاق هنجاری صورت گرفته و ضمن بررسی نسبت دیدگاه وی با انواع غایت گرایی، اندیشه وی را بررسی نموده است. تحلیل اندیشه اخلاقی رازی گواه آن است که وی غایت گرا بوده و تشبه به خدا را غایت اخلاق دانسته است؛ غایتی که البته ملازم با لذات دائمی اخروی است. بنابراین دیدگاه وی از نوع تشبه گرایی است و نسبت لذت گرایی اپیکوری به وی از دقت کافی برخوردار نیست. افزون بر این مواضع وی به صورت منسجمی قابل تفسیر است
تأملی در اِعمال اصل احتیاطی در تنظیم محصولات اصلاح شده ژنتیکی (تراریخته)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۲)
135 - 164
حوزههای تخصصی:
یکی از پیشرفت های مهم در زیست شناسی مولکولی در چند دهه اخیر امکان اصلاح ژنتیکیِ اندام واره ها با فناوری های مختلفِ مهندسی ژنتیک بوده است. به طور خاص، محصولات اصلاح شده ژنتیکیِ (GM) متعددی با افزودن ژن ها یا ویرایش ژنومِ محصولات موجود، و با هدف افزایش بهره وری در کشت یا افزایش ارزش غذایی آن ها، توسط مراکز تحقیقاتی و شرکت های زیست فناوری عرضه شده اند. اما این محصولات با واکنش های گسترده مخالفانی مواجه شده اند که خطرات احتمالیِ آن ها را برای سلامت انسان و یا محیط زیست جدی می دانند. بسیاری از مخالفان محصولات GM به اصل احتیاطی متوسل می شوند که بر اساس نسخه رایجی از آن، در شرایط امکان مخاطرات جدی، حتی با وجود عدم قطعیت علمی، نباید اقدامات احتیاطی را به تعویق انداخت. یکی از نقدهای مهم بر اصل احتیاطی مشکل دوراهی است: هر نسخه ای از این اصل یا چنان ضعیف است که بی اثر است و مورد پذیرش طرفدارانش نیست، یا تجویزهای سیاستیِ متعارضی از آن نتیجه می شود. حالت اخیر به پارادوکس احتیاطی مشهور است. در این مقاله، پس از بررسی اصل احتیاطی، مشکل دوراهی، و پارادوکس احتیاطی، ملاحظات مربوط به اِعمال این اصل بر محصولات GM بررسی شده، و راه حلی برای مشکل دوراهی پیشنهاد می شود که به ویژه در مورد محصولات GM موفق به نظر می رسد.
طبیعت و طبیعیات از نگاه کندی و فارابی؛ با تاکید بر مسئله حرکت، مکان و زمان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
78 - 98
حوزههای تخصصی:
شناخت طبیعت و فلسفه طبیعی دوره اسلامی از زمینه های شایان توجهی است که از یک طرف با فلسفه و از سوی دیگر با فیزیک، علم هیئت، اخترشناسی و زمین شناسی گره خورده است؛ همچنین از جمله مباحثی است که از دیرباز در اندیشه فیلسوفان اسلامی و حکما جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است و از این رو می توان آن را حتی در اندیشه فلاسفه یونان باستان نیز دنبال کرد؛ برای نمونه بحث طبیعیات در فلسفه ارسطو به خوبی و به نحو مبسوط مورد توجه قرار گرفته و سنت او در دوره اسلامی نیز توسط کندی و فارابی ادامه یافته است. مقاله حاضر می کوشد نوع نگاه این فیلسوفان به تفسیر طبیعت و طبیعیات و نقاط مشترک و اختلاف آنها و تفاوت آنها را بررسی کند. یافته های ما در این پژوهش آن است که طبیعیات از نگاه کندی و فارابی به عنوان مرتبه ای از یک نظام علّی- معلولی به شمار می رود و علی رغم تفاسیر خاص این دو فیلسوف از طبیعت و طبیعیات، گرایش به اندیشه های ارسطویی- افلاطونی در این مقوله نزد این دو دارای درجات متفاوتی است
تبیین نسبت «علم، عالِم و عالَم» بر اساس خطبه امام حسین علیه السلام در منا
حوزههای تخصصی:
یکی از برجسته ترین یادگارهای امام حسین، خطبه ای است که حدود دو سال قبل از مرگ معاویه در صحرای منا ایراد فرموده اند. امام حسین در این خطبه به هویتی که علم به دانشمندان میبخشد و نیز وظایفی که عالمان در قبال جامعه دارند به بهترین وجه اشاره نموده و نسبت آن را تبیین کرده اند. این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی توصیفی بر آن است تا نسبت «علم، عالِم و عالَم» را بر اساس خطبه امام حسین در صحرای منا تبیین و ارائه نماید. این تحقیق برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی بهره برده است. در این پژوهش به اثر هویتی علم بر عالِم اشاره شده و در ادامه به پشتوانه این هویت، نقش عالمان در یک جامعه از منظر امام حسین مورد بررسی و تبیین قرار گرفته است. از جمله ره آوردهای پژوهش، در کنار تبیین این نسبت در کلام حسینی، توجه دادن به جایگاه حقیقى علم و عالم و رسالت تاریخى آنها است که عنایت به آن میتواند باعث جهت دهی درست و حرکت آفرینی جهادی در جریان علم موجود بشود.
A Phenomenological Assessment of Mulla Sadra’s View of the Individual Mind(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This article examines the theory of mind proposed by the esteemed Islamic philosopher, Mulla Sadra Shirazi, through a phenomenological lens. We specifically focus on how Mulla Sadra’s framework addresses the question of the individual human mind and its intricate relationship with the body. While Mulla Sadra presents concepts that resonate with some of Husserl’s ‘monadological-phenomenological’ reflections, we argue that strict adherence to phenomenological methodology precludes acceptance of the metaphysical implications he draws concerning the individual mind’s connection to the totality of existence, including a presumed divine reality. Nonetheless, our comparative analysis with Mulla Sadra’s thought illuminates key aspects of Husserlian monadology and highlights the limitations of a rigorously phenomenological approach to purely metaphysical inquiries.
تبیین ماهیت الهیات روایی بر اساس تحلیل مفهوم روایت
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
37 - 57
حوزههای تخصصی:
الهیات روایی یکی از حوزه های الهیاتی جدید شکل گرفته در غرب (آمریکا) و تحت تأثیر فضای پست مدرنیسم است. این نوع الهیات همچون سایر مظاهر پست مدرنیسم علیه الهیات پیش از خود شوریده است. در اینجا با مبنا قرار دادن روایت/ داستان که در کتاب مقدس آن را می یابیم پیرامون موضوعاتی مانند انسان، خدا، ایمان مباحث بسط می یابد. از آنجا که یک تعریف مشخص و جامع از این نوع الهیات وجود ندارد (ما نیافتیم)، بر آن شدیم با مطالعه و تحلیل آراء الهیدانان مربوط به این حوزه، ویژگی ها و مفاهیم اساسی روایت، که عنصر اصلی شکل دهنده این نوع الهیات است، و مبتنی یا متأثر از فضای پست مدرنیم است، الهیات روایی را تعریف کنیم؛ و با توجه به آنچه انجام دادیم توانستیم این الهیات را بر اساس هفت مفهوم/ ویژگی معرفی نموده و آن را به عنوان الهیاتی عمل گرایانه، و نه نظرورزانه، تعریف کنیم.
تحلیل و تصحیح علمی انتقادی بخش معاد الهیات النجاة: معرفی و ارزیابی اقدم نسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
31 - 74
حوزههای تخصصی:
مجموعه النجاه یکی از مهم ترین آثار ابن سینا شامل رساله های منطق، طبیعیات، الهیات و ریاضیات است که بحث معاد از جمله مهم ترین مباحث ارائه شده در بخش الهیات است و تشریح و تبیین فلسفی آن، از جمله اهداف ابن سینا از تألیف النجاه بوده است. ابن سینا در الهیات النجاه تبیین معاد را بر بسیاری از مبانی حکمت نظری و عملیِ خود بنا کرده است و به نوعی می توان آن را ماحصل حکمت نظری و عملیِ او دانست. از آنجا که همه چاپ های فعلی الهیات النجاه علاوه بر این که معیارهای تصحیح انتقادی را رعایت نکرده اند، از نسخه نفیس و کهن مرادملا 1410 نیز غافل مانده اند، متنی مصحَّح محسوب نشده و بازتصحیح این اثر را ضروری می نمایند. نسخه مرادملا 1410، توسط رضوان بن الساعاتی یکی از علمای قرن ششم ه.ق کتابت شده و پس از کتابت، بارها در طول حدود پانزده سال با نسخه های دیگر و نیز آثار دیگر ابن سینا مقابله شده و دارای پنج گواهی بلاغ در انتهای نسخه و نیز بلاغ های متعددی در طول متن است. نظر به اهمیت معاد در نظام فکری ابن سینا و در الهیات النجاه، تصحیح انتقادی بخش معاد بر سایر مباحث مقدم شده و در این مقاله ارائه می شود. این تصحیح انتقادی بر اساس سه رساله کهن و نفیس متعلق به قرن ششم ه.ق، موجود در کتابخانه های آستان قدس، حراجچی اوغلو و مرادملاست که به لحاظ قدمت و صحت بر تمام نسخه های موجود ارجحیت دارند. آنچه در این مقاله ارائه می شود، بررسی و ارزیابی بحث معادِ الهیات النجاه و نیز نسخه شناسی این سه نسخه ارزشمند است
What are the Ethical Implications of Panpsychism?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۹)
85 - 106
حوزههای تخصصی:
People often think that phenomenal consciousness is unique to humans and animals,but panpsychism extends it to other beings, considering consciousness as fundamental and ubiquitous in the natural world. This extension claim, which is shared by all panpsychists, carries ethical implications. Panpsychists vary in their views of the scope of extending consciousness. Micropsychism extends consciousness all the way down to fundamental particles at the micro-level, while macropsychism extends it to the cosmos and all physical objects in the universe. While micropsychism suggests that fundamental particles have moral status and significant moral standing, this truth does not necessarily translate into practical moral consequences, nor does it require us to change our behavior towards them. On the other hand, macropsychism implies that the universe holds moral status and significant moral standing. Advocates of this view argue that we should act in a way that maximizes pleasure and minimizes pain for all beings in which we can discern the causes of pleasure and pain. Additionally, macropsychism requires recognizing the moral status and significant moral standing of all animate and inanimate entities. We should therefore behave in such a way that enhances the pleasure and alleviates the suffering of animals and plants, although we do not have any moral obligation regarding inanimate beings.
Knowing One’s Own Consciousness: The Epistemic Ontology of Consciousness and Its Implication for the Explanatory Gap Argument(s)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۹)
171 - 193
حوزههای تخصصی:
It is usually, and without much disagreement, regarded that ‘knowing one’s own consciousness’ is strikingly and fundamentally different from ‘knowing other things’. The peculiar way in which conscious subjects introspectively know their own consciousness in their immediate awareness is of immense importance with regard to the understanding of consciousness insofar as it has a direct bearing upon consciousness’ fundamental existence. However, when it comes to the understanding of consciousness, the role of consciousness’ introspective knowledge is rather downplayed or not given much importance with regard to its ontology. With this in the background, the whole purpose of this paper is, first, to make the rather obvious point that the very existence of consciousness in its most fundamental form is constituted by this introspective knowledge of it or its epistemic dimension, whereby its ontology gets its epistemological or epistemic nature. Second, it aims to strengthen the explanatory gap argument by appealing to our enhanced understanding of consciousness in terms of its epistemic ontology.
بررسی تطبیقی روش فلسفی ملاصدرا و علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه روش شناسی در علوم گوناگون، مورد توجه قرار گرفته است به گونه ای که خود به یک زمینه پژوهشی جدی و جداگانه ای تبدیل شده است. این که هر متفکر چه روشی را برای بیان علم مورد نظر خود اتخاذ کرده، در به دست آوردن نظام حاکم بر دستاورد های او، انسان را یاری می کند. یکی از اندیشمندان و فلاسفه بزرگ و بنیان گذار مکتب حکمت متعالیه، ملاصدرا است که روش حاکم بر فلسفه او معرکه آراء قرار گرفته است؛ از طرفی علامه طباطبایی که به فیلسوفی نوصدرائی مشهور است و توجه به روش شناسی ایشان نیز اهمیت دارد؛ از این رو مقاله حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی روش شناسی فلسفه ملاصدرا و علامه طباطبایی می پردازد و مشخص می گردد که فلسفه ملاصدرا مکتبی مستقل است و روش حاکم بر فلسفه وی، روش عقلی و برهانی است و ایشان در مقام داوری از روش برهانی یا روایات بهره جسته است؛ همچنین علامه طباطبایی(ره) از روش عقلی صرف برای بیان فلسفه استفاده می کردند و از نقل و وحی و شهود در فلسفه در مقام گردآوری استفاده کرده اند.