فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
75 - 106
حوزههای تخصصی:
ابنِ رشد به هدفِ نقدِ روشی که «متصوّفه» در استنباط هایِ الاهیاتیِ خود برگزیده اند، دو ادعا به آنان نسبت می دهد: یک-متصوفه به روش هایِ نظری باور ندارند و، دو-به باورِ متصوفهْ معرفتْ تنها با پیراستنِ نفس از شهوت ، و القاء از جانبِ خداوند شکل می گیرد. او معتقد است، تنها دلیلِ صوفیان بر این دعاوی ظاهرِ آیاتی از قرآن است؛ امّا ظواهرِ آیاتِ یادشده برایِ اثباتِ مقصودشان بسنده نیست. یک روش برایِ آن که موجّه و مقبول افتد، باید هم زمان سه مؤلّفه یِ «عمومیّت»، «سازگاری با ظواهرِ قرآن»، و «سازگاری با چارچوبِ منطقِ ارسطویی» را برآورد. ازنظرِ اوْ روشِ «متصوّفه» هیچ یک از سه مؤلّفه یِ گفته شده را ندارد. ما فهمِ ابنِ رشد از متصوفه را مفروض می گیریم و در درستیِ آن چون وچرا نمی کنیم و؛ سپس استدلال می آوریم که: (1) می توان از مُدّعایِ نسبت داده شده به صوفیان، صورت بندیِ منطقی و نظری ارائه داد؛ صورت بندی ای که حتا با پیش فرض هایِ روش شناختیِ ابنِ رشد سازگار باشد. (2) ظواهرِ آیاتِ موردِنزاع، به یک سان می تواند هم مُدعایِ صوفیان را اثبات نماید و هم مُدعایِ ابنِ رشد را. (3) ابنِ رشد در ظهوریابیِ خود از آیاتِ قرآن به شکاکیّتِ معناشناختی دچار می شود، ازاین رو نمی تواند ازپسِ تبیینِ هیچ آیه ای برآید. (4) ابنِ رشد در معناشناسیِ خود، تأویل براساسِ مبانیِ فلسفه یِ ارسطویی را برگزیده است؛ این نحوه تأویل کردن نه عمومیّت دارد و نه با ظواهرِ قرآن سازگار است؛ ازاین رو ایرادی که ابنِ رشد به متصوفه وارد می کند، خودشکن است. (5) ابنِ رشد از یک سو حقِ تأویل را از متصوفه سلب می کند؛ اما خودْ فراوان با مفروضاتِ ارسطویی به تأویل مبادرت می ورزد. (6) ابنِ رشد بینِ «اطلاق» و «عمومیّت» خلط کرده است.
Evaluating Strong Emergentism: An Argument for Non-Physical Substantial Strong Emergentism(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Physicalists and dualists have failed to provide a convincing answer to the mind-body problem. This is because they, respectively, sacrifice mental causation and neglect the close relationship between the mind and the body. To tackle this, some contemporary philosophers, such as Timothy O’Connor and Jonathan Jacobs, have turned to the concept of strong emergentism. This perspective views the mind as an emergent physical substance with autonomous causal powers. If this standpoint is tenable, it holds promise for resolving the mind-body problem. Nevertheless, the idea of strong emergentism faces substantial challenges. This article aims to achieve two objectives. First, it addresses these challenges and asserts that, even in the face of the most serious concern, “the collapse problem”, a specific interpretation of strong emergentism remains unthreatened. Second, we contend that while O’Connor and Jacobs present a thought-provoking proposal, its clarity is hindered, and a thorough understanding is only possible when we perceive the emergent substance as more than merely physical.
اناجیل و چالش آیات الحاقی؛ بررسی آیات الحاقی در کدکس ها و ترجمه های اناجیل اربعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
91 - 109
حوزههای تخصصی:
باور مسیحیان بر این است که تمام اناجیل، الهام الهی اند؛ یعنی نه چیزی بدان افزوده و نه از آن کاسته شده است؛ درحالی که قدیمی ترین نسخه ای که از اناجیل در دسترس است، دست کم سیصد سال با زمان ادعایی تدوین آن فاصله دارد و نسخه های متأخرتر نیز تا حدود نهصد سال. همین نکته سبب شده است که آیات مختلفِ نسخه های گوناگون اناجیل با یکدیگر تفاوت داشته باشند؛ ادعایی که وحیانی بودن و تحریف ناپذیری متن اناجیل را با چالش مواجه می سازد. این تحقیق که بر پایه اسناد کتابِ مقدسی صورت گرفته، درصدد است تا با اتخاذ روشی توصیفی تحلیلی، آیات الحاقی مورد ادعا در کدکس ها و ترجمه های اناجیل را بررسی و دیدگاه های ارائه شده در این زمینه را بیان کند. اشاره به طرح و تدبیر الهی بر وجود آیات ادعایی، ناتوانی نسخه نویسان در انتقال صحیح متن اصلی، و امکان وجود خطاهای کم اهمیت در متن کتاب مقدس، ازجمله دیدگاه هایی است که در زمینه آیات الحاقی عهد جدید مطرح شده اند.
تفسیری تازه از ستیز غزالی با ابن سینا در حدوث و قدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
265 - 280
حوزههای تخصصی:
این مسئله که آیا جهان هستی بی آغاز و ازلی است یا خداوند آن را از عدم به وجود آورده و حادث زمانی است، یکی از مسائلی است که از دیرباز تا امروز ذهن فیلسوفان و متکلمان را درگیر خود کرده است. بیشتر فیلسوفان جهان را ازلی دانسته و بیشتر متکلمان آن را حادث زمانی انگاشته اند. درگیری ها و ردیه نویسی ها میان طرف داران هر یک از این دو اردوگاه، پدیده ای دور از انتظار نبود. کتاب تهافت الفلاسفه امام محمد غزالی یکی از ردیه های نامبرداری ا ست که ضد ابن سینا و باورش به ازلیت عالم نوشته شده است. پژوهش پیشِ رو پس از به دست دادن خلاصه ای از آنچه در تاریخ تفکر بر سر این مسئله رفته است، به بازخوانی دوباره این ستیز پرداخته و در پی آن است که تفسیری تازه از این ستیز پیشکش کند. می توانیم ستیز درباره حدوث و قدم را این گونه بفهمیم که با اینکه در ظاهر مسئله ای است که برای شناختن جهان طراحی شده و به آن پاسخ داده شده، ولی هر یک از طرفداران حدوث یا قدم پیش فهم هایی الهیاتی داشتند و باطن این مسئله را یک انگاره های الهیاتی متفاوت تشکیل داده است. بدین سان می توان چنین ارزیابی کرد که گفت وگوها، روبنایی جهان شناسانه و زیربنایی خداشناسانه دارند. نوآوری مقاله هم در همین فهم و تفسیر تازه است؛ تفسیری که بر ما نمایان می کند که طرفداران ازلیت عالم با انگاره خدای غیرشخصی جهان را می فهمیدند، درصورتی که پیش فهم باورمندان به آفرینش از عدم این بود که خدا شخص است، همان شخصی که بیرون بودن از جهان مهم ترین ویژگی اوست. ناگفته نماند که مقاله یک یافته ضمنی نیز دارد و آن این است که ستیز غزالی با ابن سینا، ردیه جان فیلوپونوس را ضد پروکلس بازنمایی می کند.
اصالت یا اعتباریت فناوری بر اساس فلسفه اسلامی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
115 - 134
حوزههای تخصصی:
پیشرفت فتاوری (تکنولوژی) به معنای اختراع مصنوعات متنوع بشری (در برابر اجسام طبیعی) در کنار آسایشی که برای انسان فراهم آورد، آثار مخربی نیز از آن پدیدار گشت. این آثار مخرب چالش های جدیدی را در فلسفه فناوری ایجاد کرد؛ ازجمله اینکه برخی با اصالت دادن به وجود مصنوعات فناوری، چنان وجود واحد حقیقی برای هر مصنوع فناورانه قائل شدند که بشر را به نابودی خواهد کشاند. این تحقیق قصد دارد با نگاهی هستی شناسانه از منظر فلسفه اسلامی معاصر، پاسخی به مسئله اصالت یا اعتباریت وجود فناوری ارائه دهد که می تواند مبنای بسیاری از مسائل فلسفه فناوری قرار گیرد. داده های این تحقیق با روش کتابخانه ای گردآوری شده و با روش تحلیل منطقی داوری گردیده است. بر اساس این تحقیق، مشخص خواهد شد که در نگاه علامه مصباح یزدی و دیگر فیلسوفان اسلامی معاصر، وجود مصنوعات فنی، وجودی اعتباری است. مصنوعات به سبب نداشتن وحدت حقیقی، وجود واحد حقیقی نخواهند داشت و این انسان است که وحدتی برای این مجموعه اعتبار می کند و برای آن نامی انتخاب می کند تا برای اشاره به مفهوم آن مصنوع نیازمند احضار نام تک تک اجزا به ذهن نباشد. با اثبات اعتباری بودن مصنوعات فناورانه، جبرگرایی در آن معنایی نخواهد داشت و این انسان است که می تواند آثار مخرب آن را پیشگیری و جبران کند.
بررسی انسان شناسی نیچه بر پایه اندیشه های شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
77 - 96
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های نیچه تأثیر زیادی بر حوزه های گوناگون دانش امروزی برجای گذاشته و اندیشه غربی معاصر را تحت تأثیر قرار داده است. بنیادی ترین مسئله ای که نیچه جهان غرب را در روزگار خود با آن مواجه می دید، بحران عمیق فرهنگی سیاسی بود که وی راه حل آن را در دو مسئله «انسان شناختی» و «خداشناختی» می دانست. از رهگذر جستار حاضر که با روش توصیفی تحلیلی به بررسی انسان شناسی نیچه بر پایه اندیشه های شهید مطهری پرداخته است، آشکار می شود که نیچه به سه نوع دگردیسی در حوزه انسان شناسی باور دارد: الف) شترانگاری انسان؛ ب) شیرانگاری انسان؛ ج) بچه انگاری انسان. به باور وی، انسان بیمارترین، دودل ترین، دمدمی ترین و سست بنیادترینِ حیوانات اس ت و ارزش حقیقی انسان در نیرومندی او و روحش زاییده جسم اوست. مهم ترین عنصر در انسان شناسی نیچه «اَبَرانسان» است که برای رسیدن به قدرت، تمام ارزش های انسانی را لگدمال می کند. انسان شناسی نیچه بر نظام فلسفی اش در حوزه معرفت شناسی، هستی شناسی و خداشناسی استوار است. ازاین رو نقد دیدگاه های انسان شناختی وی تنها در سایه نقد مبانی او میسور است که در پایان نوشتار حاضر به اختصار، مهم ترین اندیشه های وی با تکیه بر دیدگاه های شهید مطهری ارزیابی می شود.
تفسیر امام خمینی (ره) از احادیث توحیدی در پرتو فصوص الحکم ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
توحید عرفانی در مکتب ابن عربی، گرچه بر اساس وحدت شخصی وجود بنا نهاده شده، اما در عین حال، در لسان عارفی شیعی، همچون امام خمینی(ره)، با استشهاد به احادیث ائمه اهل بیت(علیهم السلام) عجین شده است. در واقع امام درصدد است با استفاده از نظام فکری ابن عربی، به تفسیر و تبیین کلمات معصومین(علیهم السلام) بپردازد. بدین معنا، تبیین معنای اسم الهی، وحدت حقه حقیقیه، سریان اسم اعظم الله، تشبیه و تنزیه حق، موطن قضا و قدر و منشأ بداء، قرائت شیعیِ امام از فصوص الحکم ابن عربی در مبحث توحید را شکل میدهند. بدین لحاظ، از نظر امام، اگر اسم الهی از دیدگاه کثرت انگارانه در نظر گرفته شود، جلوه گاه است و تفاضل در آن واقع میشود، اما اگر از دیدگاه وحدت انگارانه ملاحظه شود، صورت است و تفاضلی نیز در آن واقع نمیشود. امام، مراد ابن عربی از یگانه گویی را وحدت حقّه حقیقیه صرف میداند، نه وحدت و توحید و تفریدی که همان ارجاع کثرات به وحدت است. امام معتقد است بر اساس حدیث امام معصوم(ع) در هر اسمی، بدلیل وجود ذات، اسم الله نیز حضور دارد؛ درنتیجه، اسم الله قبل از هر چیز، بعد از هر چیز و با هر چیز، حضور دارد. همچنین از نظر امام، این صاحبان قلوبند که حق تعالی را با هر دو تجلّی تنزیه و تشبیه میپذیرند. امام حضرت اعیان ثابته را نیز حضرت قضای الهی و قدر ربوبی و منشأ بداء میداند.
ارکان نرم افزاری هندسه نظم جهان در عصر مهدویت مبتنی بر بیانات امامین انقلاب اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
161 - 180
حوزههای تخصصی:
جهان در لحظه تحول نظم بین المللی قرار گرفته است. تقریباً همه اندیشمندان و متفکران جهانی، به این لحظه و به این تحول، معترفند. یکی از بازیگران مؤثر امروز در مقیاس نظم جهانی، جبهه اسلام و به طور خاص، محور مقاومت است. افق محور مقاومت، تمدن نوین اسلامی است که اگر نقش آفرینی مؤثر محور مقاومت و جبهه اسلام را شاهد باشیم، می توان این تحول در نظم را پلی قرار داد برای عزیمت به سمت تمدن نوین اسلامی. تمدن نوین اسلامی، پیشگام جهان مهدوی است. روشن است که در عصر مهدوی و در جهان پساظهور، نظم جهانی و هندسه جهان، صورت متعالی و متمایزی خواهد داشت. تبیین این صورت متمایز، تصویر افق و چشم انداز مطلوب تمدن نوین و حرکت تاریخی اسلام است. این پژوهش، با بررسی منابع مربوط به نظم جهانی و تصویر عصر مهدوی، به استخراج ارکان محوری نرم افزاری هندسه نظم جهانی در عصر مهدوی پرداخته است و به این نتیجه رسیده است که هندسه نظم جهان در عصر مهدوی، دو رک محوری دارد: از یک سو، عدل بنیاد است و منتج به ظهور قسط خواهد شد و از سوی دیگر، حکمت بنیاد است و راه حلی الهی برای حل و رفع اختلافات و تعارضات در سطوح مختلف ارائه خواهد داد.
ارزش های گفتمانی در مناظرات امام رضا (ع) (مطالعه موردی: مناظرات بر پایه نظریه کنش گفتاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
187 - 219
حوزههای تخصصی:
مناظرات ائمه اطهار (ع) به ویژه امام رضا (ع) به دلیل گستردگی دامنه موضوعی، روشی و فضای علمی به عنوان بخشی از منابع مؤثر تبیین و ترویج معارف اسلامی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این پژوهش به واکاوی ابعاد علمی و اخلاقی مهم ترین مناظرات امام رضا (ع) با پیروان ادیان و دانشمندان فرق و افراد مختلف بر پایه «نظریه کنش گفتاری» آستین از حیث زبان شناسی پرداخته شده و هدف این بوده است تا چگونگی استفاده از الگوی سه سطحی آستین در هنگام سخن گفتن و کنش های پنج گانه سرل در مناظرات امام رضا (ع) از جنبه های علمی واخلاقی به تصور کشیده شود. نظریه کنش گفتاری از رویکردهایی است که در حوزه تحلیل گفتمان مطرح بوده و آستین در آن به این نتیجه رسیده که همه اظهارات زبانی از سنخ اظهارات کنشی (انشایی) و از مقوله فعل بوده و در واقع هر اظهاری نوعی کنش گفتاری است. جان سرل نیز بر پایه این نظریه و در ادامه تلاش های استادش، کنش های گفتاری را به پنج کنش اظهاری، ترغیبی، تعهدی، عاطفی و اعلامی تقسیم کرد. با تطبیق نظریه های این دو بر برخی مناظرات امام رضا (ع) این نتیجه به دست آمده که امام رضا (ع) به آنچه این دو زبان شناس گفته اند، توجه داشته است که می تواند الگویی مناسب برای مباحث روشمند، علمی و آکادمیک باشد. همچنین مشخص شده که امام رضا (ع) از دو سطح نخست کنش ها یعنی کنش بیانی و کنش منظوری به هدف نیل به کنش تأثیری در مناظرات و گفت وگوهای خود بهره برده اند تا از این طریق قصد خود را به مخاطب القا کند و بر او تأثیرگذار باشد؛ بنابراین باید گفت الگوی سه سطحی آستین یعنی کنش بیانی، منظوری و تأثیری در کنار کنش های پنج گانه سرل مدّ نظر امام رضا (ع) بوده است؛ به گونه ای که با تعمیم به دیگر مناظرات، می توان گفت کنش تأثیری نتیجه اغلب مناظرات و مباحثات علمی امام رضا (ع) بوده است.
واکاوی سند اخلاق هوش مصنوعی یونسکو از منظر مبانی فلسفه اخلاق آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
57 - 76
حوزههای تخصصی:
یونسکو به خاطر نگرانی از به خطر افتادن ارزش های انسانی و اخلاقی از ناحیه هوش مصنوعی، به تازگی سندی با عنوان «توصیه نامه اخلاق هوش مصنوعی» تنظیم و تصویب کرده است. در این سند برخی اهداف، ارزش ها و هنجارها آورده شده و از کشورهای عضو که ایران نیز یکی از آنهاست خواسته است مفاد این سند را در کشورهای خود اجرا کنند. نهادهای بین المللی سعی دارند با تصویب این گونه اسناد بالادستی، قوانین و ارزش های جوامع را با خود همراه سازند. مسئله اصلی این پژوهش سازگاری و ناسازگاری مبانی ارزش های اخلاقی توصیه نامه مذکور با مبانی اخلاقی مکتب اسلام با تأکید بر اندیشه آیت الله مصباح یزدی است. به سبب آنکه ایشان در موضوع علم اخلاق و هدف اخلاقی، نظریه اختصاصی و کاملی دارد. پژوهش حاضر نخست با روش «توصیفی» نگرانی های اخلاقی از ناحیه فناوری هوش مصنوعی در سطح دنیا را تبیین نموده و سپس با روش «تحلیلی» و با تفکیک بین هوش مصنوعی ضعیف و قوی، اقسام اخلاق هوش مصنوعی و مقایسه اخلاق فضیلت و اخلاق عمل محور و تحلیل منشأ ارزش اخلاقی توصیه نامه ای را به دست آورده و در نهایت مشخص ساخته است که این توصیه نامه مبتنی بر قراردادگرایی بوده و به لحاظ موضوع و هدف، عمل محور است. اما نظریه اخلاقی اسلام جزو مکاتب واقع گرا بوده و در اندیشه برخی علمای فضیلت محور و از منظر آیت الله مصباح یزدی غایت گرایانه و کمال جوست. سرانجام راهکار ابداعی در اخلاق هوش مصنوعی این است که استفاده از این نوع ابزار نوین با معیار تقرب به خداوند ارزش گذاری شود.
روش شناسی سلفیه در برخورد با مسائل اعتقادی با تمرکز بر دیدگاه ابن تیمیه
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
111 - 135
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که سلفیه امروزه به آن می پردازند، مسئله روش شناسی در برخورد با مسائل اعتقادی است. در واقع، آنان با ابداع چنین روشی کوشیده اند برای مشروعیت بخشیدن به عقاید خود، مسئله مخالفت با سلف را مطرح نمایند تا بدین وسیله عقاید خود را به دیگر مسلمانان تحمیل نموده و تنها خود را میدان دار اندیشه و تفکر اسلامی معرفی کنند. ازاین رو شناخت روش و مبانی آنان در مسائل اعتقادی برای روشن ساختن ابعاد تفکرات این فرقه، ضروری است. این جریان فکری معتقد است عقل در فهم معارف، شایسته نبوده و بنابراین باید به نقل مراجعه نمود. در باور آنان، فهم سلف صالح از همه فهم ها برتر بوده و به واقعیت نزدیک تر است. نویسندگان می کوشند در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، روش سلفیه در برخورد با مسائل اعتقادی را بیان نمایند. در پایان این نتیجه به دست آمد که سلفیه برای تبیین مسائل اعتقادی، روش هایی را اتخاذ نمودند که مهم ترین آن به این شرح است: در شناخت معارف، فقط نقل را قبول دارند؛ برای علوم عقلی جایگاهی قائل نبوده و توجه تام به فهم سلف دارند؛ در معناشناسی تأویل در آیات و روایات را به شدت انکار می کنند. روش سلفیه در برخورد با مسائل اعتقادی، پیامدهایی تلخی به همراه دارد؛ نظیر ارزش ستیزی از علوم عقلی، نوعی انحصارگرایی و مطلق گرایی در فهم سلف صالح، پذیرش تشبیه و تجسیم در آیات و روایات.
گزارش علمیِ مناظره ای درباره «ضرورت سابق»
منبع:
آموزه های حکمت اسلامی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
151 - 173
حوزههای تخصصی:
مشهور فلاسفه به قاعده «الشیء ما لم یجب لم یوجد» باور دارند که دلالت بر صحت ضرورت سابق دارد؛ اما برخی از متکلمین و اصولیون اشکالاتی را به آن وارد دانستند. استاد فیاضی قاعده فوق را با قرائت مشهور نمی پذیرند و ضرورت سابق را به جهت ارتفاع نقیضین محال می دانند که البته در کتاب «جبر فلسفی از دیدگاه استاد فیاضی» ضمن چهار اشکال اساسی به طور کامل تقریر شده است. استاد کهنسال نیز به عنوان مدافع قاعده، چهار نقد به تقریر استاد فیاضی وارد می کنند که حول آن گفتگو می شود. همچنین به جهت واکاوی قاعده مذکور، در تحلیل ماهیت و حقیقت وجوب گفتگویی صورت می گیرد. درنهایت از میان نکات مطرح شده، مشخص می گردد که قرائت استاد کهنسال از قاعده نیز مطابق مشهور نیست و بین نظر ایشان و استاد فیاضی در مورد فواعل غیرمختار اختلافی وجود ندارد؛ اما در فواعل مختار، استاد فیاضی ضمن رد ضرورت بالقیاس، وجود علت تامه را برای تحقق معلول کافی نمی دانند که از نظر استاد کهنسال منعی ندارد.
خاستگاه استعاری مفهوم عقل در اساطیر و فرایند گذار آن به فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
157 - 185
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی خاستگاه پدیداری مفهوم عقل است. سوال اصلی این پژوهش آن است که آیا مفهوم عقل، دارای خاستگاهی متافیزیکی و متعلق به آغاز تفکر فلسفی_علمی یونان باستان است یا اینکه این مفهوم، دارای بن مایه ای فیزیکی؛ و ریشه های آن به زبان و متون اساطیری بازمی گردد. فرضیه اصلی این پژوهش این بود که مفهوم عقل و اندیشه عقلانی به دورانی پیش از فلسفه ورزی یونان باستان بازمی گردد و در متون اساطیری جوامع مختلف، نظیر: ایران، یونان، بین النهرین و روم باستان، شاهد حضور مفهوم عقل و شخصیت های اسطوره ای سمبل عقل هستیم. یافته های پژوهش در مقام تایید فرضیه، حاکی از آن است که مفهوم عقل و تفکر عقلانی، قدمتی بیش از تفکر فلسفی دارد و در متون اساطیری جوامع مختلف بدان اشاره شده است. هم چنین یافته های پژوهش حاکی از آن است که معنای نخستین واژه عقل در زبان های باستانی مختلف، به امور فیزیکی و محسوس بازمی گردد که در طی فرایندی استعاری به مفهومی متافیزیکی شبیه سازی و دگرگون شده است. نگارنده بر این باور است که مطابق با رویکرد مسلط بر اسطوره شناسی و زبان شناسی معاصر، هر نوع اندیشه عقلانی(نظیر اندیشه حقوقی) به جهت خصلت زبانی و نمادین خود، واجد بن مایه ای استعاری_اساطیری است.
عبور از معرفت شناسی معرفت محور به معرفت شناسی فهم محور در فلسفۀ دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه دینِ فهم محور، علاوه بر بررسی عقلانیت باورهای دینی، به نحوه حصول فهم دینی و عوامل مؤثر در آن نیز توجه دارد و بنابراین بلندهمت تر از معرفت شناسی معرفت محور، در کنار توجه به عقل و استدلال، بر ابعاد دیگری همچون ابعاد تجربی، عملی، احساسی، اجتماعی و فرهنگی دین نیز تأکید می کند. در این نگاه فلسفی به دین، از مجموع بینش های به دست آمده در این ابعاد مختلف برای تقویت فهم بیشتر دین و ایمانی عمیق تر استفاده می شود. معرفت شناسی فهم محور هم به نوعی باعث گسترش در وظایف فیلسوف دین می شود و هم به تغییر تمرکز در فلسفه دین از اختلاف به گفتگو، از عقلانیت معطوف به افراد به خرد به دست آمده توسط جوامع، و از اختلافات به عنوان چالش معرفتی به تنوع به عنوان یک فرصت معرفتی، کمک می کند و در هم افزایی سنت های مختلف دین نیز مؤثر است.
Cognitive Science and Philosophy of Religion: Embracing the Human Perspective(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The Cognitive Science of Religion (CSR) is a relatively young field that explores the intersection between science and religion. Some argue that CSR, by employing purely explanatory methods and presupposing methodological naturalism, has secularized and materialized religion. Others believe that explanatory methods are not the sole approach in CSR, and the use of other methods is permissible. This article aims to show how CSR has influenced the entire realm of philosophy of religion and the nature of this impact. It examines various perspectives on the extent of CSR’s influence on the philosophy of religion, particularly analyzing its effect on the proofs of natural theology. The second part demonstrates that contrary to the dominant literature, the impact of CSR can extend beyond merely strengthening or weakening theological arguments and can be used to argue for the reform of religious beliefs. This argument is pursued from four different perspectives: first, the concept of God, arguing that weakening classic proofs does not imply weakening belief in God; second, the methodology of studying religion, advocating for methodological pluralism; third, the topic of revelation and the role of humans in religion, suggesting that a behavioral shift desirable in economics is also preferable in the study of religion; and fourth, the issue of religious pluralism and interfaith relations, arguing against the exclusivity produced by textualism and foundationalism in epistemology.
Immortal Echoes in Mortal Words: “Love”, “Attraction” and “Selflessness” in Fayḍ Kāshānī’s Mystico-Philosophical Poetry(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
193 - 221
حوزههای تخصصی:
This paper explores the metaphysical concepts of divine “love” (ʿeshq), “attraction” (jadhbe), and “selflessness” (bīkhodī) in the seminal Iranian Shīʿī Muslim thinker Mullā Muḥsin Fayḍ Kāshānī’s poetry. It seeks to comprehensively understand these themes in the context of self-transcendence and divine unity. This research emerges from the gap in existing literature, which mainly explores Fayḍ Kāshānī’s philosophical, theological, or ḥadīth works, while the scrutiny of his poetry largely stays within its literary attributes, overlooking the philosophical and mystical themes embedded within. The paper’s thesis posits that according to Fayḍ Kāshānī, the spiritual journey commences with reason, progressing to constant divine contemplation. This combination of philosophy and spirituality nurtures muḥabbat—an initial stage of divine love—which, when discovered, evokes a more intense love: “divine attraction” in the seeker’s heart, leading to selflessness and divine unity. This paper employs the hermeneutic method and analytical examination to scrutinize Fayḍ Kāshānī’s poetry within the context of his treatises. It follows an “intracultural” interpretation to explore Fayḍ Kāshānī’s thought within Persian intellectual tradition and uses an “intercultural” interpretation to contextualize the findings within Islamic, Christian, and ancient Greek metaphysics. The methodology includes a “horizontal interpretation” of Quranic and ḥadīth references in Fayḍ Kāshānī’s works and a “vertical interpretation” of unveiling deeper meanings of Fayḍ Kāshānī’s thoughts within the broader mystical traditions. The research accentuates how Persian metaphysical poetry, like Fayḍ Kāshānī’s, offers an evocative platform to articulate and traverse the mystic’s inner landscapes, contributing to Islamic Studies and Islamic Metaphysics and inviting scholars to explore this fertile domain.
دو مفهوم از خیر اعلی در تفکر کانت
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
91 - 121
حوزههای تخصصی:
این مقاله، درصدد است یکی از شئون بنیادی آموزه خیر اعلای کانت را تفسیر کند و در عین دفاع از آن، توضیح دهد چرا این آموزه همواره رد شده است. این مقاله در مقابل این خوانش که خیر اعلا را همواره بسان ایده ای الهیاتی که متضمن تناسب سعادت و فضیلت است، منظور می کند، درصدد است تفسیری ارائه کند که هیچ یک از این دو مؤلفه در آن حضور ندارند. در خوانش معمول، خیر اعلا در بهترین حالت به عنوان وضعیتی متصور شده است که آدمی می تواند بدان دست یابد و متضمن کمال اخلاقی تمامی افراد و رضایت از وصول غایات و اهداف مجاز آن ها است؛ یعنی وضعیتی که در آن، منشأ تمامی رفتارها قانون اخلاق است و از این طریق است که انسان ها به غایات و اهداف خود می رسند. این مقاله نشان خواهد داد عبارات و متن هایی که به دو مفهوم متمایز الهیاتی و سکولار (سیاسی) اشاره دارند، توسط خود کانت تمایزگذاری نشده اند. اگرچه نقدهای موجهی به مفهوم الهیاتی وجود دارد اما مفهوم سکولار با مفهوم رفتار اخلاقی موردنظر کانت سازگاری دارد. علاوه براین، خیراعلایی که به عنوان یک غایت، بر اساس قانون اخلاق ساخته شده است، خوانش سکولار را خوانشی بنیادی و ذاتی از خیر اعلا معرفی می کند. لاوه براین، خیراعلایی که به عنوان یک غایت، بر اساس قانون اخلاق ساخته شده است، خوانش سکولار را خوانشی بنیادی و ذاتی از خیر اعلا معرفی می کند.
پرورش توانایی «اندیشیدن» به منزله اصل بنیادین «فلسفی زیستن» از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
125 - 136
حوزههای تخصصی:
پرورش توانایی تفکر از مولفه های بنیادین در پروژه فلسفی زیستن است که قابلیت طرح در فلسفه ملاصدرا را به همراه دارد. بر همین اساس، پرسش مقاله این است که چگونه می توان «مبانی انسان شناختی صدرا» را به منزله «مدلی برای توسعه و تعمیق تفکر» مرتبط کرده و طرحی از این نسبت دایرمدار پروژه فلسفی زیستن به دست داد؟ فرضیه مقاله بر امکان این نسبت استوار است. بدین گونه، اگر تصور «برنامه» برای هر مدل از زیستن مستلزم خردورزی است؛ در مرتبه ای عمیق تر و مبتنی بر فلسفه ملاصدرا، اعتلای عقل همچون برنامه ای برای فلسفی زیستن به حساب می آید. از دیگر سو، فعلیت تعقل منوط به لحاظ امکان و استعداد اولیه برای تحقق این فرایند است. فرض این بینش که علاوه بر توجیه انتزاعی-فلسفی می تواند منطبق بر سیر بیولوژیکی نوع انسان نیز باشد، ضرورت تصور سطوح متمایز عقل را تقویت می کند. سپس، در فرایند پرورش توانایی های وجودی-ذهنی این امکان به نهایت فعلیت رسیده و عقل در کامل ترین مرتبه محقق می شود. بدین سان، هر انسان این توانایی را دارد تا طبق فرایند «فلسفی زیستن» به پرورش جنبه های وجودی خویش مبادرت ورزد؛ این سیر استعلایی در اندیشه صدرا، با تمرین تفکر آغاز شده و با رعایت قواعد ذهنی و ضوابط عملی به نحوه ای متمایز از «بودن» و شیوه شگفتی از درک موجودات ختم می شود.
ملاصدرا و ضرورت تقابل در بنیاد متافیزیک (ذوق ایمانی-عرفانی در ترازوی عقل متعالی انسان)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
173 - 200
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو در سر دارد به نقد مبانی «ذوق تألّه» دوانی و «صرف الوجود» عرفانی ابن ترکه با نظر به مبانی حکمت متعالیه صدرایی بپردازد. به نظر می رسد ایراد بنیادین صدرایی بر این مبانی به درستی درک نشده است، به نحوی که حاجی سبزواری و علامه حسن زاده آملی دو فیلسوف صدرایی قصد می کنند با تصحیح و تدارک ذوق تألّه آن را تا برهانی کردن نظر عرفا برکشند، هرچند علامه جوادی آملی «ذوق تألّه» را در سلک عرفان شهودی قرار می دهد و در حیطه نظری از سنخ «یقین روانشناختی» می داند. پرسشی برجاست که ملاصدرا چه معضل بنیادینی در نظرات ذوقی-عرفانی اصالت ماهویان دیده است که از آن روی برتافته و کراراً به آن تذکر داده است؟
کار ما در مقاله حاضر بررسی بنیاد متافیزیک است. این بنیاد از سرآغاز همواره به خود تذکر داده است که واحدِ بسیطِ جداافتاده و منعزل از کثرات، آن را از حقیقت، تهی و زمینه را برای ظهور نیهیلیسم فراهم می کند. از این رو فلاسفه در دوران های مختلف نسبت به دیالکتیک واحدوکثیر یا به بیانی دیگر عینیت وحدت وکثرت تذکر داده اند و چه بسا بنیادی ترین اصل فلسفه خوانده اند و عدم توجه به این اصل، متافیزیک را در دام بنیادی صُلب و نا پاسخگو (مونو-لوگ) می اندازد که نسبت به حیات انسانی بی تفاوت است.
چشم و وجود: تأملاتی در ادراکِ بصر محورانه حقایقِ وجودی اشیاء در فلسفه متعارف اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرف فیلسوفان مسلمان، علم حقیقی که به وجودات (خارجی یا ذهنی) ثابت تعلق می گیرد، یا از راه تجرید کلّی طبیعی است یا دیدن مُثُل افلاطونی. بینایی هر چند برخی آنرا اشرف حواس گفته اند، یکی از حواس ظاهر برشمرده شده است و چشم صرفاً ابزارِ شکارِ یکی از محسوسات یعنی امور بصری است نه چیزی بیشتر؛ اما حضور همه جانبه امر بصری–که در اینجا بیناییدن خوانده می شود- در توصیفات اینان از ادراک حقایق وجودی، خواه این توصیف تمثیلی باشد، خواه سرراست، قابل مشاهده است. این جُستار ضمنِ اشاره به پیوندِ ناگسستنیِ بینایی و ادراکِ حقایقِ اشیاء، بر فرایندِ بصرمحورانه ماهیّتِ عقلانیِ ادراک شده، در عالَمِ ایده ها و کُلّیِ طبیعی درنگ خواهد کرد. در این راه پس از تأملی کوتاه بر توصیفات افلاطون و ارسطو که سرنمون این دو دیدگاه هستند، به بررسی بیناییده شدن در آنچه مشهور به فلسفه اسلامی است، پرداخته خواهد شد. روش این پژوهش طرحِ یک آزمونِ ذهنی است که طی آن دیگرگونگیِ ادراکِ حقایقِ وجودیِ اشیا، در صورتِ سلبِ باصره بررسی خواهد شد؛ یعنی فرض گرفته می شود صاحب یک نظریه نابینا باشد. سر آخر به اینجا رسیده خواهد شد که دست کم این دو شیوه مدعی ادراک وجودات حقیقی به هیچ روی از درازدستی چشم و سیطره بینایی دور نتوانند شد و هم هنگام این نوشتار با تأمّلِ بر نقشِ پُررنگِ بینایی در کاوش هایِ هستی شناختی، نوعی ایدئالیسمِ بصرمحورانه و بیناییده را در سطحِ معرفت شناختی پیشنهاد می دهد که مبتنی بر آن، سخن گفتن از هستی شناسی محض و رسیدن به وجود اشیاء آنچنان که هستند، بدون پیشفرض چشم و بینایی، سخت و یا شاید نشدنی می نماید.