فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۷۲۱ تا ۳٬۷۴۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
در متون معتبر دین اسلام و زرتشت، حقوقی مربوط به تعامل انسان به عنوان اشرف مخلوقات، با سایر موجودات عالم تدوین شده است که برگرفته از جهان بینی این دو دین از باور به خدا و جایگاه خیر و شر در عالم است. برخی مدعی هستند آیین اسلام در این خصوص، در مقایسه با زرتشت خشن تر بوده و احترامی برای حیات سایر موجودات قائل نیست. این پژوهش به دنبال استخراج این حقوق در منابع و متون معتبر این دو دین، چهرة حقیقی تعامل آن دو را با موجودات عالم ترسیم نموده، نگاه هریک از دو دین را آشکار نماید. حاصل یافته های مقاله این است که اسلام جز در مواردی محدود، از جمله تهیه غذا و یا دفع ضرر از جان، اجازة کشتن موجودات را نمی دهد، اما آیین زرتشت، با اعتقاد به وجود موجودات شرور اهریمنی، جانداران عالم را به سه دستة مقدس، مباح و منفور تقسیم می کند. دسته سوم، حتی در صورت عدم ورود به محل زندگی و ایجاد ضرر جانی یا مالی، از نظر این آیین محکوم به مرگ هستند.
روش شناسی کلامی صدوق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۵
23 - 43
حوزههای تخصصی:
تعامل انسان با موجودات دیگر بر محور معرفت و شناخت صورت می گیرد. به همین سبب معرفتی که از یک روش و از طریق یک قوّه و مجرای ادراکی خاص به دست آمده اشست، شیوه اثباتی آن نیز باید بر پایه همان روش و از طریق همان قوّه و مجرای ادارکی خاص صورت گیرد. نمی توان اثبات یک شیء عقلانی را که با قوّه و ادراکات عقلی صورت می گیرد با قوّه و ادراکات حسی و تجربی و حتی نقلی، سلب یا رد نمود. بر اساس این اصل، نوشتار حاضر به دنبال کشف روش کلامی در اندیشه های اعتقادی و دینی شیخ صدوق است. اگرچه نام روش بر این نوشتار نهاده شد، اما مراد از روش در این پژوهش، نوع قرائت و نگاه، و نیز نوع رویکردی است که اندیشه های کلامی صدوق را در مواجهه با گزاره های کلامی بازخوانی می کند. در این پژوهش برای رسیدن به این مهم از روش تحلیلی توصیفی و از شیوه جمع آوری اطلاعات بر اساس اسناد بهره گرفته شده است. حاصل این نوشتار، عبارت است از اینکه رویکرد شیخ صدوق نسبت به گزاره های کلامی بر اساس عقل سامان یافته است. به عبارت دیگر، خلاف آنچه مشهور است که صدوق یک متکلم نقلی و اخباری است، شایسته است وی را یک متکلم عقل گرا دانست تا یک اخباری و محدث صرف.
معیت سرمدی خداوند و علم مطلق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از تعارض های اساسی در کلام (الهیات) و فلسفه دین، تعارض علم پیشین خداوند و اختیار بشر است. بدیهی است که درک صحیح از موضوع زمان و نسبت آن با خداوند، برای حل این تعارض بسیار تعیین کننده است. بر این مبنا، سه راه حل برای این تعارض ارائه شده است که می توان از آنها به «نظریه تعین ناپذیری آینده»، «نظریه شناخت ناپذیری اعمال اختیاری آینده» و «نظریه لازمانی علم خداوند» تعبیر کرد. در این نوشتار، ابتدا دو نظریه نخست تشریح و بر ناکامی هر یک به عنوان راه حلی برای این تعارض تأکید می شود. نظریه سوم نیز مورد نقد و نظر قرار گرفته است و در نهایت نشان داده می شود که این نظریه می تواند کامیاب ترین راه حل باشد. به علاوه، دیدگاه فیلسوفان مسیحی مانند آکوئیناس، آنسلم و بوئتیوس در خصوص این نظریه را متذکر شده و در نهایت، در پرتو تأملات حکیمان مسلمان و به ویژه قاضی سعید قمی، در تبیین آن کوشیده ایم.
ترسیم الگوی روش شناختیِ مطالعه دینی بر مبنای مفهوم شناسیِ «روی آورد»، «روش» و «پارادایم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«روی آورد»، «روش» و «پارادایم» اصطلاحاتی هستند که از فلسفه علم واردِ روش شناسیِ دین پژوهی شده اند. عدم توجه به مفهوم شناسی، مصداق یابی و حتی ترجمه این واژگان، موجب نوعی آشفتگی در روش شناسی دین پژوهی گشته است؛ به نحوی که این تعابیر گاه به صورت مترادف، گاه با معانی مختلف و گاه به جای یکدیگر به کار رفته اند. به منظور رفعِ این نقیصه روش شناختی، لازم است مفهوم شناسیِ دقیقی از این واژگان صورت گرفته، با ترسیم الگویِ روش شناختیِ مناسبی، جایگاه هر یک از این مفاهیم در گستره دین پژوهی تبیین گردد. میانِ پارادایم ها، روی آوردها و روش ها در گستره دین پژوهی- بر خلاف علوم تجربی- نوعی هم کُنشی برقرار است. پارادایم، روی آوردها و روش-های شایسته و بایسته را در دین پژوهی تعیین می کند. از سوی دیگر شناخت پارادایم متوقّف بر شناختِ روی آوردها و روش هاست. همین امر موجب می شود مسئله واحد در پارادایم های مختلف، پاسخ های گوناگون یابد. روی آوردها و روش های دینی نیز در ارتباطی پویا و تعاملی زایا عمل می کنند و هر روی آوردی روش های خاصِ خود را می طلبد. هر پارادایمی روی آوردهای مناسبِ خود را می طلبد و هر روی آوردی، روش های خاص خود را می جوید.
بررسی همخوانی دین ثابت و نیازهای متغیر بشری در نگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مجتمع بشری در ادوار گوناگون تکوّن خود، هماره دچار تحوّلی است که لازمه آن ، نیازهای متغیر است. حال بین دین ثابت با منابعی محدود و ادعای جاودانگی و خاتمیت، با نیازهای متغیر و بی شمار جوامع انسانی، نوعی دوگانگی و ناسازگاری وجود دارد. علامه طباطبایی با اذعان به این مطلب، قواعد اسلام را به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم نموده است؛ قسم اول در تطبیقی تامّ و جامع با فطرت بشری است که تا بشریت ادامه دارد، این احکام نیز دارای بقا و استمرارند. ایشان در مقابل، در باب مقرراتی که جنبه موقتی یا محلی دارند و با پیشرفت تدریجی مدنیت، تغییر می یابند، معتقد است دین فطری اسلام بر اصل ثابت و حکم ضروری فطرت، یعنی ولایت صحّه گذشته است که طبق آن، والی حکومت اسلامی براساس موازینی خاصّ می تواند در جهت ساماندهی حوائج متغیر و متکثّر جامعه، قوانینی را بنا نهد که همانند مواد شریعت حقّ و لازم الاجرا هستند.
ابن سینا و اخذ رهیافت سمانتیکی و پراگماتیکی در تعریف جمله ی خبری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا دو تعریف متمایز برای جمله ی خبری ارائه می دهد. یکی در الشفاء: «قضیه عبارتی است که دارای صدق یا کذب است» و دیگری در الإشارات: «ترکیب خبری آن است که گوینده ی آن را بتوان در آنچه می گوید، صادق یا کاذب دانست». بنابر یک تفسیر، این دو تعریف دو ملاک تمایز برای جمله ی خبری است، که هرکدام به فضای معناداریِ مستقلّی تعلّق دارد. تعریف نخست مبتنی بر فضای سمانتیکال است، که بر اساس آن، جمله ی خبری به تنهایی و مستقل از گوینده ی آن قابل اتصاف به صدق و کذب است. اما تعریف دوم مبتنی بر فضای پراگماتیکال است، که بر اساس آن، واژگان و عبارات معنای خود را از قصد و اراده ی گوینده می یابند؛ لذا صدق و کذب جمله ی خبری نه به خود آن، بلکه به گوینده ی آن بستگی دارد. مسأله ی نوشتار حاضر، خوانشِ دیدگاه ابن سینا بر مبنای تمایز سمانتیک و پراگماتیک است. بر اساس این تفسیر، شاید بتوان به نحوی ابن سینا را نخستین اندیشمندی دانست که به تمایز سمانتیک و پراگماتیک توجهی، هرچند ساده و اجمالی، نشان داده است.
حقیقت فلسفی «صراط» و اثبات «واحدیت» آن از منظر صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن علوم قرآنی کلیات مفهوم شناسی
چکیده
هدایت الهی دارای مبدأ (منه)، مقصد (الیه)، وسیله (به) و طریق (صراط) است. پرداختن به موضوع هدایت در آیه شریفه «اِهدِنا الصِّراطَ المُستَقِیم»، بدون تبیین حقیقت «الصراط» که مفعول دوم «اِهدِنا» و متعلّق هدایت است، در واقع پرداختن به بحثی بدون موضوع است که می تواند به نتایجی ابهام آفرین، مانند تعدّد صراط بینجامد. هدف اولیة این تحقیق، تبیین فلسفی حقیقت صراط از منظر ملاصدرا است. ایشان صراط مستقیم را در دنیا، مفهوماً سیر الی الله که حرکت و سیر ارادی و دینی در قالب شرع و صیرورت وجودی انسان در بُعد علمی و عملی با تبعیت از مصادیق صراط است و مصداقاً «قرآن»، «دین» و «پیامبر و ائمه معصومین^» می داند که در آخرت، نمود صراط دنیایی است و به صورت محسوس، روی جهنم کشیده شده است. هدف ثانوی این تحقیق، اثبات واحدیت صراط به تبع منطقی در ضمن تبیین آن با سه دلیل: (۱) وحدت سیاق حکمت خداوند (حکمة الکون) در تکوین و تشریع، (۲) تلازم بین واحدیت ربّ و واحدیت صراط و (۳) سنخیت صراط با علم و حق است. در نتیجه وی وحدت را لازمه منطقی و فلسفی حقیقت صراط دانسته، تعدد صراط را از منظر عقل مردود می شمرد.
تحلیل علیت نزد هیوم و مقایسه آن با آراء مرتضی مطهری در باب علیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
علیت در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی در دو حوزه مابعدالطبیعه و طبیعیات مطرح می شود. اما در فلسفه اسلامی به تبیین مابعدالطبیعی علیت اهمیت فراوان داده شده. در غرب با فلسفه تجربی و انتقادات هیوم و در نهایت با فلسفه کانت که معرفت متافیزیکی را امکان ناپذیر اعلام کرد، تبیین و تحلیل مابعدالطبیعی علیت به کنار می رود هر چند به طور کامل از بین نمی رود. به تبع آن اثبات خداوند از طریق اصل علیت نیز خدشه دار می شود. اما در فلسفه اسلامی و بویژه فلسفه صدرایی این اصل به اعتبار و قوت خود پابرجاست. در این مقاله ابتدا به تحلیل مفهوم علیت از نظر استاد مطهری و هیوم ، سپس به بررسی تفاوت های دیدگاههای این دو متفکر در این خصوص و در پایان به جمع بندی و نتیجه گیری این دیدگاهها پرداخته ایم. استاد مطهری بر مبنای اصل رکین اصالت وجود و با عنایت به مباحث متفکران غربی نگاهی نو به حکمت متعالیه افکنده و به اثبات عقلی اصل ضرورت و سنخیت علی معلولی پرداخته و آن را اصلی واقعی و خارجی می داند اما هیوم با تبیین تجربی اصل علیت تیشه به ریشه اصل ضرورت و سنخیت زده و علیت را امری ذهنی تلقی می کند. در عین حال به پاره ای از انتقادات هیوم در باب علیت طبیعی نمی توان پاسخی در خور داد و این اشکالات همچنان چشم به راه پاسخ های جدید است.
جایگاه عقل در معارف اسماعیلیه (با تأکید بر دعوت قدیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسماعیلیه یکی از مهم ترین فرق اسلامی است که بسیار متفاوت از سایر مکاتب اسلام، از منظر فلسفی تاریخی به مقوله عقل و وحی می نگرد. از آنجا که بینش رستگارشناسی اسماعیلیه، نه صرفاً بینشی دینی، بلکه تفکری تاریخی است که در مسیر و منازل تاریخ امکان پذیر است، از این رو می توان برخلاف سایر مکاتب اسلامی، از رابطه عقل و وحی نه تنها در فلسفه، بلکه در بینش تاریخی اسماعیلیه نیز سخن به میان آورد. در نگرش متفکران اسماعیلی، غایت تاریخ رسیدن به معرفت کل است که این معرفت در مسیر و منازل تاریخ و به واسطه عقل و شریعت کسب می گردد، به طوری که تعامل این دو، وصول به معرفت کل را امکان پذیر می سازد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی چگونگی تعامل عقل و شریعت در مسیر تاریخ و براساس روش تفهمی، سؤال خویش را این گونه طرح می کند: در نگرش اسماعیلیان، تعامل عقل و شریعت چگونه منجر به وصول معرفت می گردد؟ نتیجه مدعای پژوهش این است: عقل و شریعت در دیدگاه اسماعیلیه تعریفی مشترک دارند و عقل نقشی دینی داشته؛ یعنی هر راهی برای کسب معرفت و دستیابی به عقل کل، از گذرگاه دین امکان پذیر است و دین نیز به نوبه خود به تکامل عقل مدد می رساند.
تحلیل نقش مایه های اساطیرِ آن جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شمایل های دینی، نوعی بیان تصویری و روشی برای بازنمایی مفاهیم و معانی درونی دین است. هنرمند درک خود از امور فرامادی و نامتناهی را در قالب تجربیات محسوس و قابل درک باز نمایی می کند؛ بدین معنا هنر به وسیله تجسم تصویری و نمادین، راهی به ژرفنای بُعد معرفت شناختی دین می گشاید تا از طریق تفسیر و تأویل، درک امور قدسی را ممکن سازد. این نمادهای مصور در طول تاریخ موجب شکل گیری اسطوره ها شده اند. این مقاله با روشی توصیفی و تحلیلی و تحلیل محتوا درصدد است شمایل نگاری مسیحی در روسیه قرن پانزدهم میلادی را از جهت نقش مایه های نمادین موجود در آن، که سابقه تاریخی آن به اساطیر پیشین بازمی گردد، در مقایسه ای تطبیقی با نگارگری بازدید پیامبر اسلام از دوزخ در قرن نهم هجری در ایران را بررسی کرده، و وجوه اشتراک و افتراق و تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر را مورد واکاوی قرار دهد. نتایج حاصله از این پژوهش، بیانگر این است که بر اساس پیوند همیشگی اسطوره با تصاویر نمادین با کارکردهای اخلاقی و معرفتی، شمایل های دوزخی در هر دو فرهنگ اسلامی و مسیحی را می توان نوعی تصویر اسطوره ای قلمداد کرد که نظریه نقش مایه های آیکونوگرافیک، می تواند در آشکارگی زیرساخت های محتوایی و شکلی آنها نقش مؤثری داشته باشد.
منشأ اختلاف اشیاء: پژوهشی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارنده در این مقاله، دیدگاه های میرزا مهدی اصفهانی از یک سو، محدثان مانند ملا صالح مازندرانی از یک سوی، و نیز اندیشمندانی که ذهن فلسفی دارند، مانند صدرالدین شیرازی، ملاهادی سبزواری، میرداماد، فیض کاشانی را به طور تطبیقی بررسی می کند. محورهای این بررسی تطبیقی، عَرَضی بودن اختلاف اشیاء، و نقش اطاعت و عصیان فاعل مختار در آن است.
فلسفه نیاز به تمدن الهی
حوزههای تخصصی:
با توجه به زوایای متنوع و ناکاویده مقوله تمدن از یک سو و تنوع دیدگاه ها و نظرگاه ها پیرامون آن از سوی دیگر، رصد دیدگاه های مختلف پیرامون این مهم برای وصول به کنه و حقیقت آن را ضروری می نماید. بر این اساس در شماره های مختلف مجله اندیشه تمدنی اسلام به انعکاس دیدگاه های مختلف اندیشمندان اسلامی در این زمینه پرداخته خواهد شد. در این شماره به بخشی از دیدگاه های استاد طاهر زاده درباره چیستی تمدن و علت نیاز بشر بدان و نیز ضرورت قدسی و الهی بودن آن، از زبان خود ایشان در قالب چند پرسش و پاسخ اشاراتی خواهد شد.
خوانشی نو از جایگاه بحث از امکان در نمط پنجم اشارات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ابن سینا در نمط پنجم کتاب اشارات خود طی یک فصل و ضمن یک استدلال، از امکان حوادث بحث به میان می آورد. خوانش شارحین اشارات از این استدلال آن بوده است که ابن سینا در این فصل صرفاً در صدد اثبات آن است که هر حادثی ممکن است و به سبب همین امکان هم مسبوق به ماده است. این خوانش کامل نیست و نمی تواند چرایی این بحث را در نمط پنجم اشارات توجیه کند. خوانش دیگری می گوید ابن سینا می خواهد با این استدلال قدیم بودن عالم را اثبات کند. با آنکه این خوانش به خوانش مختار نزدیک تر است اما باز هم دقیق نیست. بر اساس خوانش مختار، بر مبنای خط سیر کلی مباحث نمط پنجم اشارات نشان داده خواهد شد که بیان این قاعده به تنهایی نمی تواند هدف اصلی و نهایی ابن سینا از این فصل باشد بلکه وی در اینجا در پی آن است تا بر اساس اثبات مسبوقیت حادث به ماده، معقول بودن یک حدوث نخستین را زیر سوال ببرد. اگر هر حادثی مسبوق به ماده است، آنگاه تصور یک حادث نخستین مثل حادث بودن فعل بی واسطه الهی و یا اصل عالم مادی، تصوری پارادوکسیکال است.
مفهوم سازی کلام الهی در قرآن بر اساس ارتباط شناسی و استعاره مفهومی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۵ شماره ۶۸
حوزههای تخصصی:
رابطه وحیانی خدا با بشر حقیقتی شهودی است که فقط برای کسی که آن را دریافت می کند معلوم است. تحقیق در این حقیقت شهودی برای ما، مستلزم مراجعه به مجموعه قراینی است که از آیات و روایات به دست می آید. تتبع حاضر می کوشد نشان دهد که نزدیک ترین معنا برای تکلیم الهی این است که «کلام الهی همان رابطه کلامی» است. این پژوهش برای توضیح این معنا، از روش معناشناسی شناختی بهره می جوید و تبیین خود را با تکیه بر دو الگوی ارتباطِ شناختی و استعاره مفهومی به انجام می رساند. الگوی ارتباط شناختی ویژگی های ارتباط کلامی را برای ما مشخص می کند و الگوی استعاره مفهومی راه ما را به معارف دینی که خصلتی استعاری دارند، باز می کند. ترسیم نگاشت بین قلمرو ارتباط کلامی با قلمرو تکلیم الهی به ما نشان می دهد که مشابهت های بسیاری را می توان بین این دو قلمرو کشف کرد و برای آن، مؤیدهایی از قرآن و روایات فراهم نمود. نتیجه این کاوش به سه اصل منجر می شود: نخست اینکه بین خدا و انسان رابطه کلامی وجود دارد؛ دوم آنکه این ارتباط حقیقی است و انتزاعی نیست و نهایتا آنکه رابطه کلامی خدا با بشر از جنس افعال گفتاری است.
ابن ابی جمهور، مؤسس کلام شیعی اشراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن ابی جمهور احسایی از علمای متضلّع شیعی است که تا اوایل تشکیل دولت صفوی در ایران، در قید حیات بوده است. او را از این حیث که هم در قالب و روش و هم در تلقّی کلامی، تحوّلی بنیادی در کلام شیعه پدید آورد، می توان مؤسّس خواند و از آن جا که این تحوّل با تکیه بر حکمت اشراق و به مدد آن محقق می شود و صبغه آن را می گیرد، وی را باید «مؤسس کلام شیعی اشراقی» دانست. مقاله نشان می دهد که تحول مذکور، از حیث قالب، اساساً از طریق «روش جمع و تطبیق» صورت می گیرد و از حیث تلقّی، با تغییر خویشکاری، سطح وجودی و سطح خطاب علم کلام محقق می شود و در نتیجه آن، دیدگاه های متعارف کلامی در خصوص توحید، نبوت، امامت و معاد، بر اساس مضامین بلند و معانی عمیق اعتقادات شیعی ارتقا می یابد.
نقد و بررسی مدل های علم دینی مبتنی بر الگوهای علم شناختی پساپوزیتیویستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر مدل های مختلفی برای تولید دانش دینی از سوی استادان و صاحب نظران دانشگاه و حوزه ارائه شده است. بین این گروه، شمار درخور توجهی از نظریه پردازان، نقدها و دیدگاه های پساپوزیتیویستی درباره علم و فعالیت علمی را نقطه عزیمت مناسبی برای حرکت به سمت تولید علم دینی دیده اند. پساپوزیتیویسم بر پایه دیدگاه ما طیف متنوعی از نظریه ها را تشکیل می دهد که درباره مدعیاتی همچون عینیت، بین الاذهانیت و عقلانیت تردید کرده و به نوعی از نسبی گرایی گذر کرده اند که یکی از تأثیرگذارترین نمونه ها را می توان در نظریه پارادایم های کوهن مشاهده کرد. مدل های علم دینیِ یادشده در این مقاله که اساس کار خود را با پذیرفتن چنین دیدگاه هایی آغاز نموده اند، به جز نمونه علم مقدس نصر و دیدگاه زیباکلام، از یک سو به دلیل پذیرفتن چنین دیدگاه های نسبی گرایانه و از سوی دیگر تمایل به مدعیات پوزیتیویستی با مشکلی اساسی مواجه اند. این مشکل را می توان ناتوانی در سازگاری بین ادعاها و نتایج نظری دو پارادایمِ ناسازگار دانست.
جامعه و اصالت فلسفی آن در قرآن (بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی و مطهری)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
علاوه بر آیه های بسیاری که خطاب به «تک فردهای آدمیان» در قرآن آمده، آیه هایی نیز وجود دارد که امری فراتر از آن را مخاطب ساخته است. همین امر زمینه تأملاتی برای فیلسوف مفسران شده که آیا مراد خداوند در این آیات، پدیده مستقلی به نام «امت» (جامعه) است یا نه؟ برخی بر اساس این آیات به اصالت فلسفی جامعه نظر داده، و دسته ای صرفاً اعتباری و تبعی بودن آن را قابل اثبات دانسته اند. این مقاله بر آن است تا به استناد آیه های قرآن و بهره گیری از داده های فلسفی تاریخ، نظر قابل دفاع تر را بیان دارد؛ با این فرضیه که هویت جامعه امری استقلالی و دارای اصالت فلسفی است، چنان که با هم بودگی انسان ها، قدرتی متمایز از افراد می آفریند. بر این اساس، پرسش اصلی مقاله، چگونگی هویت جامعه از منظر قرآن است و روش تبیین نظریه، بررسی آیات مرتبط با مقوله امت، بر اساس دیدگاه دو اندیشمند معاصر، یعنی علامه طباطبایی و شهید مطهری است و بالتبع، رویکردهای صدر و مصباح یزدی به عنوان دیدگاه رقیب، مورد مداقه قرار می گیرد.
معرفت بین الحدّین در روایات اهل بیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برانگیختن توجه مردم نسبت به حق متعال، محوری ترین موضوع در آموزه های قرآن کریم و اهل بیتk است. در بسیاری از آیات قرآن کریم و روایات امامان معصومk، ایمان به حضور و احاطه خداوند بر عالَم مطرح شده است؛ به گونه ای که این اعتقاد بنیادی، زیربنای تمام موضوعات دینی اعمّ از اعتقادات، اخلاقیات و احکام عملی را شکل می دهد؛ چنان که در آیات قرآن و احادیث پیامبر2 و امامانk، به این موضوع نیز عنایت ویژه ای شده است که خداوند متعال، منزه از آن است که شبیه مخلوقات خود باشد؛ در این آموزه ها در حقیقت، بر دو اصل ایمان به خداوند و نفی همانندی خدا و خلق تأکید شده است. از این دو موضوع، در روایات اهل بیتk، با عنوان «معرفت بین الحدّین» یاد شده است؛ یعنی معرفتی که به دور از ورطه انکار و تشبیه خداوند است.این سطح از شناخت، حداقل معرفتی است که انسان باید نسبت به خداوند داشته باشد.
بررسی تطبیقی رابطه مشیت و اراده الهی در تفسیر کبیر و المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود آیات به ظاهر متفاوت در قرآن کریم پیرامون مسأله هدایت و ضلالت، و آیاتی که بیانگر عمومیت مشیت و اراده الهی و حاکمیت آن بر نظام آفرینش می باشد، آن را به یک دل مشغولی فکری و دینی میان متکلمان، و مفسران اسلامی تبدیل نموده و موجب پیدایش آرای متفاوتی در این خصوص شده است و این امر در تفاسیری که با صبغه کلامی به نگارش در آمده اند از نمود بیشتری برخوردار بوده است و در این میان، فخر رازی و علامه طباطبایی به عنوان نمایندگان دو مکتب تفسیری اشاعره و امامیه براساس مبانی، قواعد، و پیش دانسته های مبنایی، ابزاری و محتوایی تفسیری، مانند اعتقاد یا عدم اعتقاد، به نقش آیات قرآن در تفسیر یکدیگر، نقش سیاق آیات در فهم صحیح دیگر آیات، برخورداری قرآن از زبان خاص، حجیت سخنان اهل بیت علیهم السلام در تفسیر که به نص حدیث ثقلین همتای قرآن دانسته شدند، حجیت عقل در تفسیر قرآن و حسن و قبح عقلی، برداشت های متفاوتی پیرامون آیات مرتبط با مساله هدایت و ضلالت و رابطه آن با اراده و مشیت الهی داشته اند، به طوری که فخررازی با تکیه برمبانی کلامی اشعری وقوع همه حوادث عالم و صدور تمامی افعال انسان در زندگی فردی و اجتماعی، از جمله مسأله هدایت و ضلالت انسان، امری حتمی و جبری و تخلف از آن را محال دانسته، در حالی که علامه طباطبایی با استدلال به آیات قران و روایات معصومین علیهم السلام و دلایل عقلی ضمن اعتقاد به عمومیت مشیت و اراده الهی، نه تنها از آیات مربوطه استنباط جبر ننموده بلکه آیات مربوط به مشیت و اراده الهی را مبین و مؤید اختیار انسان نیز دانسته است. مقاله حاضر جستاری تطبیقی است از آیات تفسیر شده پیرامون موضوع فوق از دو مفسر مذکور، براساس تفسیر کبیر و المیزان تا وجوه اختلاف ادله و آرای تفسیری آنها باز نموده شود.