فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۸۴۷ مورد.
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۷)
77 - 100
هدف از نگارش مقالیه حاضر تبیین نظری و تجربی مدل تحلیلی است که در آن تأثیر ساختار قدرت در خانواده به عنوان متغیر مستقل بر بدبینی اجتماعی به عنوان متغیری وابسته با در نظر گرفتن طبقیه اجتماعی به عنوان متغیر تعدیلگر بررسی شده است. چارچوب نظری این پژوهش با استفاده ازنظریه های دارندورف، ترنر، کالینز، کمپر و نظرییه منابع نگاشته شده است. جامعیه آماری در این پژوهش، شهروندان بالای 18 سال شهر اصفهان بودند و حجم نمونه با استفاده از نرم افزار Sample Power 410 نفر برآورد شد. روش تحقیق پیمایشی و شیویه نمونه گیری ترکیبی (خوشه ای دو مرحله ای-دردسترس) و ابزار سنجش پرسش نامیه دارای اعتبار و قابلیت اعتماد بوده است. بدبینی اجتماعی در 4 بُعد فردی، بین فردی، گروهی و نهادی و متغیر ساختار قدرت در خانواده در سه بُعد حوزیه قدرت، تصمیم گیری و شیویه اعمال قدرت و بُعد عینی طبقیه اجتماعی با استفاده ازنظرییه وبر سنجش شده است. اعتبار استفاده شده در این مطالعه اعتبار محتوایی و سازه بوده است. برای سنجش قابلیت اعتماد پرسش نامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است که مقدار آن برای بدبینی اجتماعی 0.86 و برای ساختار قدرت در خانواده 0.84 به دست آمده است. نتایج این تحقیق نشان داد که ساختار قدرت در خانواده و طبقیه اجتماعی در جامعیه مطالعه شده تأثیر معناداری بر بدبینی اجتماعی دارد و طبقیه اجتماعی نقش تعدیلگری معناداری در رابطیه ساختار قدرت در خانواده و بدبینی اجتماعی دارد.
مسئله اجتماعی مهاجرت از افغانستان: تمایلات و عوامل پشتیبان(مقاله علمی وزارت علوم)
چرایی مهاجرت مردم به خارج از کشور و تبیین آن در چارچوب رویکردهای اقتصادی، عوامل جاذبه و دافعه و دوگانیه فقر و مهاجرت همواره مورد توجه مطالعات مهاجرتی بوده است. مهاجرت در میان مردم افغانستان، سنتی دیرینه دارد، بااین حال، طی چند دهیه اخیر، این جریان های مداوم مهاجرت و بازگشت، شکلی جمعی و مقیاسی بی سابقه گرفته اند. این مقاله به دنبال تبیین مسئلیه اجتماعی مهاجرت از افغانستان با تأکید بر تمایلات و عوامل پشتیبان است. عوامل بررسی شده در سه سطح خُرد (ویژگی های فردی)، میانه (شبکه های فراملی) و کلان (درک فرد از شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشورهای مبدأ و مقصد) قرار دارند. روش مطالعه کمّی و مبتنی بر پیمایش است و داده ها از طریق پرسش نامه در میان 850 نفر 18 ساله و بالاتر، که به شیویه نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شده بودند، گردآوری شده است. نتایج نشان داد که نگرش افراد به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افغانستان در سطح کلان و شبکه های فراملی مهاجرتی در سطح میانی، اثر معناداری بر تمایل به مهاجرت دارند. در سطح خرد و در میان ویژگی های جمعیتی، نیز متغیرهای سن، تحصیلات و قومیت بیشترین اثر را بر تمایل مهاجرت دارند. ازاین رو، از این مقاله می توان چنین نتیجه گیری کرد که نگرش منفی به شرایط فعلی و آیندیه افغانستان، فرهنگ مهاجرتی و همچنین دیاسپورا و شبکه های مهاجرتی فراملّی افغانستانی در کشورهای همسایه، ازجمله ایران، نقش زیادی در شکل گیری مهاجرت به خارج در میان ذهنیت افغانستانی ها دارند.
تبیین جامعه شناختی علل و عوامل مؤثر بر گرایش به رفتارهای پر خطر در محیط های روستایی استان گیلان (مورد مطالعه: سوء مصرف مواد مخدر و اعتیاد در مناطق روستایی اشکورات بخش رحیم آباد شهرستان رودسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
191 - 207
هدف اصلی این پژوهش بررسی عوامل تاثیرگذار فردی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، زیستی وپزشکی، محیطی و تغییر و تحولات روستایی بر گرایش روستاییان به سوء مصرف مواد مخدر و رفتار اعتیادی است. پژوهش حاضر از نوع مطالعات تحلیلی-توصیفی با استفاده از روش پیمایش و پرسشنامه محقق ساخته بوده است. از نظریه های آنومی مرتون و دورکیم، نظریه همنشینی افتراقی ساترلند، نظریه خرده فرهنگ آلبرت کوهن، نظریه کنش اجتماعی پارسنز، نظریه کنترل اجتماعی هیرشی، نظریه سازگاری الکساندر ونظریه بیگانگی ملوین سیمن در تدوین چارچوب نظری تحقیق استفاده شده است. فرضیه اصلی پژوهش این است که میان عوامل فوق (به عنوان متغیرهای مستقل) و گرایش به سوء مصرف مواد مخدر و رفتاراعتیادی روستاییان (به عنوان متغیر وابسته) رابطه معناداری وجود دارد. جامعه آماری، پژوهش حاضر را جمعیت بالغ (18 سال به بالا) ساکن در مناطق روستایی اشکورات تشکیل می دهند. با توجه به وسعت جامعه آماری، 109 روستا به عنوان حجم نمونه با در نظر گرفتن بُعد خانوار و جنس تعیین گردید. حجم نمونه از طریق کوکران 361 نفر تعیین و در نهایت 381 پرسشنامه پس از برگشت مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از دو شیوه آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزارSpss و مدل رگرسیون چندگانه برای آزمون فرضیات پژوهش استفاده شده است. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که بهترین پیش بین سوء مصرف روستاییان به ترتیب، عوامل محیطی، عوامل فرهنگی، تحولات روستا، عوامل خانوادگی، عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی، عوامل زیستی و پزشکی و عوامل فردی بوده است
پدیده نگاری فروشندگان خیابانی در شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۰ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
271 - 295
پژوهش حاضر به دنبال پدیده نگاری دست فروشی در میان فروشندگان خیابانیِ شهر سنندج است تا ضمن تفسیر موقعیت های آنها در نظام اقتصاد غیررسمی، به واکاوی عوامل شکل دهنده و برسازندیه دست فروشی در میدان اجتماعی و فرهنگی آنها بپردازد. دراین راستا از دیدگاه موافقان و مخالفان این پدیده، به عنوان راهنمای کار و صورت بندی مفاهیم بهره گرفته شده است. این پژوهش در سنتِ روشیِ کیفی صورت گرفته و از روش پدیده نگاری، برای کشف و استخراج مقولات استفاده شده است که در آن، ابزارهای مشاهدیه مشارکتی و مصاحبیه عمیق جهت گردآوری داده های موردنیاز به کار رفته است. میدان پژوهش حاضر، شهر سنندج و خیابان فردوسی (حدفاصل میدان آزادی تا میدان انقلاب) است که در آن انبوه دست فروشان با ارائیه کالاها و خدمات متنوع را شاهدیم. شیویه نمونه گیری این پژوهش، هدفمند بوده است؛ بدین معنا که با افرادی گفتگو شده است که نخست تجربیه زیسته از پدیدیه دست فروشی دارند (دست فروشان) و دوم دارای اطلاعات و شناخت عمیق از خلق این وضعیت اند (کارگزاران توسعیه شهری). بر همین مبنا با استفاده از نمونه گیری هدفمند و با رعایت حداکثر تنوع براساس معیارهای سن، جنس و سابقیه دست فروشی، 21 دست فروش و براساس سابقیه مدیریت و نوع دستگاه متولی 6 مصاحبه با کارگزاران توسعیه شهری تا مرحلیه اشباع داده ها انجام گرفت. اطلاعات برآمده از دل مصاحبه ها، در قالب 9 مفهوم اصلی صورت بندی شدند و مفاهیم برآمده از روش موردمطالعه عبارت اند از: دست فروشی محصول توسعه نیافتگی، واقعیت زندگی لب مرزی (حاشیه نشینی)، تهی شدن جامعه از ظرفیت های اجتماعی، تحمل رنج اجتماعی، هجوم به اقتصاد پیش ساختیه خیابانی، جهان های ناممکن دست فروشی، دست فروشی به مثابه شیویه زندگی، شکل گیری سیاست های خیابانی، و تثبیت توسعیه توسعه نیافتگی اقتصاد غیررسمی. به عنوان نتیجیه شرایط تاریخی، موقعیت جغرافیایی و نگاه آمرانه و سیاسی به توسعه، ازجمله شرایط و زمینه هایی اند که چنین زیست جهانی را برای کنشگران این حوزه معنادار ساخته اند.
نقش اقتصاد مشارکتی در کاهش فقر: مطالعه فرا ترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
ظهور و گسترش اقتصاد مشارکتی که با استفاده از فناوری اطلاعات ممکن شده است، بسیاری از جنبه های اقتصادی – اجتماعی زندگی امروزی بویژه مدل های کسب وکار سنتی را به طور بنیادین تغییر داده است. این نوع کسب و کار به ادعای برخی صاحب نظران ظرفیتی را برای درامدزآیی افراد کمتر برخوردار و کاهش فقر فراهم کرده است. این مطالعه با هدف شناسایی مقوله های اصلی و فرعی نقش اقتصاد مشارکتی در کاهش فقر انجام شده است. جهت نیل به این هدف با استفاده از مرور نظام مند ادبیات و اتخاذ رویکرد کیفی و روش فراترکیب پژوهش های پیشین بر اساس فرایند هفت مرحله ای ساندولوسکی و باروز (2007) بررسی و تحلیل شدند. به همین منظور با مراجعه به سایت های معتبر الکترونیکی گوگل اسکولار، اسکوپوس و ساینس دایرکت، منابع و مقالات اولیه غربالگری شد و در نهایت تعداد 20 مقاله شناسایی و انتخاب گردید، سپس در محیط نرم افزار(22) MAXQDA ، کدهای باز، محوری و انتخابی دسته بندی و استخراج شدند. درنهایت مضامین اصلی ارزش اجتماعی، ارزش پایداری محیطی، ارزش اقتصادی مبتنی بر اشتغال زایی و ارزش اقتصادی مبتنی برکارآفرینی بعنوان موثرترین عوامل کاهش فقر بواسطه اقتصاد مشارکتی معرفی شدند. نویسندگان بر این باور هستند که با استراتژیها و خط مشی گذاری مناسب می توان از پتاسیل ارزش اقتصادی و اجتماعی اقتصاد مشارکتی در کاهش فقر بهره مند شد.
کاوشی در بسترهای انگیزه بخش و کنترلگر فرزندآوری در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
جمعیت و فرزندآوری یکی از مهم ترین مسائل اجتماعی حال حاضر در ایران است. پژوهش حاضر مطالعه ای کیفی است که در سال 2-1401 در شهر یزد و با هدف کشف و شناسایی زمینه ها و بسترهای انگیزه بخش و کنترلگر فرزندآوری در بین شهروندان انجام گرفته است. به منظور اجرای این پژوهش و دستیابی به تفسیرهای مشارکت کنندگان و تحلیل نظری آن، از نظرییه داده بنیاد (رویکرد برساخت گرایی چارمز) به عنوان یکی از روش های کیفی و تفسیری بهره گرفته شد. مشارکت کنندگان پژوهش حاضر 25 نفر از زنان شهر یزد بودند که با آنها مصاحبه های نیمه ساختاریافتیه 80 تا 120 دقیقه ای انجام گرفت و سپس داده ها به منظور ساخت مفاهیم، کدگذاری و ارائه شد. دلالت های معنابخش فرزندآوری و موانع و ادراک مخاطره از مقولاتی است که در این ارتباط استخراج شد و کدهای متمرکز پژوهش عبارت بودند از: فرزندآوری به مثابه فرصت رهایی بخشی از چالش ها، معنابخشی به زندگی، ترجیح جنسی والدین، نگرانی های تربیتی، تغییرات سریع سبک زندگی نسل جوان و تلقی فرزند به مثابه باری اقتصادی. نتایج پژوهش نشان داد قصد فرزندآوری تابعی از زیست جهان اجتماعی است که بر باور ذهنی کنشگران اثرگذار است؛ علاوه براین قصد فرزندآوری با چالش ها و نگرانی هایی روبه رو شده و انگیزیه سوژه ها را کاهش داده است، به گونه ای که بر عوامل انگیزه بخش نیز سایه افکنده است.
مشکله ی همبستگی در جامعه ی چند قومی ایران: فراترکیب مطالعات موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر با لحاظ نمودن اهمیت همبستگی در مقام یک سازه نظری و سیاستی و پیوند آن با وفاق اجتماعی، مقبولیت و مشرعیت سیاسی، به مفهوم سازی و فرموله کردن مشکله ی همبستگی در بستر جامعه چندقومی ایران به میانجی فراترکیب مطالعات موجود پرداخته است. در پژوهش حاضر از روش فراترکیب بهره گرفته شده است. نمونه و جامعه آماری پژوهش، شامل مطالعات کیفی منتخبی است که در بازه ی زمانی1372 تا 1398 از جوانب و دیدگاه های مختلف به بررسی مسأله ی همبستگی و ابعاد آن در ایران پرداخته اند. پس از جستجو در پایگاه های مختلف، تعداد500 مقاله، کتاب و گزارش پژوهشی مرتبط شناسایی و در نهایت 54 منبع برای انجام روش فراترکیب انتخاب شد. برمبنای فراترکیب مطالعات، همبستگی در جامعه ی چندقومی ایران وضعیت پروبلماتیکی پیدا کرده است. نتایج پژوهش موید آن است که مختصات همبستگی در جامعه ایران، برساخت زمینه ها و شرایط ساختاری است. اصلی ترین زمینه ای که بایستی در آن مسئله ی همبستگی در ایران پی ریزی شود، پذیرش واقعیتی به نام «پایایی و مانایی تنوع فرهنگی» است. بر مبنای فراترکیب مطالعات، مختصات همبستگی در جامعه ی چندقومی ایران، معلولِ «قرابت های بین فرهنگی»، «گسست و عدم شمولیت در سیاست های قومی»، «ناپایداری و نامتوازن بودن توسعه »، «ناکارآمدی مدیریت سیاسی اقوام» و «اختلال در شناسایی» است. در این میان «جهانی شدن فرهنگی»، «الگوپذیری از نخبگان قومی»، «ژئوپولتیک مناطق قومی و مداخلات فراملی» و «امتداد قومی» به عنوان شرایط مداخله گر به شمار می آیند. با وجود آن که تنوع قومی و مذهبی به مثابه دالّ مرکزی در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است، با این وصف، کارگزاران سیاسی در بر هه هایی به راهبردهایی متوسل گشته اند که رنج اجتماعی و برون گرایی را در اجتماعات قومی شکل داده است.
شناسایی و اعتبارسنجی نشانگرهای مناسک گرایی در نظام آموزش عالی ایران: یک مطالعه آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه در نظام آموزش عالی ایران با یک پارادوکس مواجه هستیم؛ به طوری که باوجود رشد سریع نظام آموزش عالی و فراگیرشدن نهاد دانشگاهی در ایران، نگرانی ها درخصوص ناکارآمدی نظام دانشگاهی در ایران وجود دارد. به نظر می رسد که دانشگاه در ایران از کارکردهای نهادی خود منحرف و دچار آنومی و بی هنجاری شده است و به قول مرتن (1938) دچار نوعی مناسک گرایی شده است؛ ازهمین رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اعتبارسنجی نشانگرهای مناسک گرایی در نظام آموزش عالی ایران انجام شد. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی است که در آن از روش تحقیق آمیخته از نوع اکتشافی متوالی(کیفی-کمی) استفاده شد. در مرحله کیفی با روش نمونه گیری هدفمند (صاحب نظران کلیدی) و معیار اشباع نظری با 17 نفر عضو هیئت علمی مصاحبه بدون ساختار انجام شد و به همراه 12 سخنرانی از صاحب نظران و دانشگاهیان ایرانی با رویکرد تحلیل مضمون تجزیه وتحلیل شد. در مرحلیه کمی نیز 271 نفر عضو هیئت علمی به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به پرسش نامیه محقق ساخته مستخرج از بخش کیفی پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل داده ها در بخش کمی با بهره گیری از دو نرم افزار Smart-PLS و SPSS23 انجام گرفت؛ درنهایت طبق نتایج بخش کیفی نشانگرهای مناسک گرایی در آموزش عالی ایران در پنج حوزه پژوهش (کمیت گرایی، مدگرایی علمی، فراورده محوری، سلطیه آمار و روش بر هدف پژوهش، ISIسالاری، دوریه تحقیقاتی پست داک، جلسات دفاع از پایان نامه، نقش اساتید راهنما و مشاور)، آموزش (مدرک گرایی، تأکید روی جنبه های فرمال تدریس)، سنجش و ارزیابی (ارزیابی و قضاوت کمی گرا، قداست نظام های رتبه بندی، کنکور، آزمون جامع)، توسعیه آموزش عالی (رشد قارچ گونیه مؤسسات آموزش عالی، کمیت گرایی در تعداد اساتید و دانشجو) و ارتباط با صنعت (دفاتر ارتباط با صنعت) سازمان دهی شدند. همچنین نتایج بخش کمی نشان داد الگوی مستخرج از بخش کیفی از برازش مطلوب برخوردار است؛ علاوه براین، یافته های کمی پژوهش نشان داد کلییه نشانگرهای مناسک گرایی در آموزش عالی در سطح بالا و نامطلوبی ارزیابی شدند. بدیهی است که یافته های این پژوهش امکان درک بهتر موضوع و اتخاذ سیاست ها و اقدامات مناسب برای بهبود نظام آموزش عالی ایران را فراهم آورده است.
سیاست گذاری مسکن اقشار کم درآمد در ایران: آموزه ها و شواهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۰
235 - 280
هدف: سیاست مسکن اقشار کم درآمد در ایران پس از سی سال هنوز نتوانسته نیاز سکونتی اقشار گروه های هدف را پاسخگو باشد و مساله مسکن روز به روز حادتر می شود. از این رو باید یک تجدید نظر اساسی در فرایند سیاستگذاری صورت گیرد. روش شناسی: پژوهش به کمک روش مصاحبه تک به تک، تحلیل گفتمان و مدلسازی ساختاری-تفسیری با مشارکت 41 خبره هدایت شده است. روش نمونه گیری نیز از نوع نمونه گیری هدفمند می باشد.یافته: سیاست مسکن اقشار کم درامد در ایران با موفقیتی همراه نبوده است و اصلاحات ساختاری و رادیکال باید در آن انجام شود. به منظور تدوین یک سیاست موفق باید (۱) همه علوم در فرایند سیاستگذاری به کار گرفته شوند، (۲)سیاستگذاری زمین اصلاح شود، (۳) سیاست مسکن به صورت استانی تهیه شود، (۴) اصلاحات اساسی در سیستم مالیات و اجاره داری انجام شود و (۵) خانه های خالی به چرخه مصرف وارد شوند. دولت باید این اصلاحات را برای تحقق هر چه بیشتر سیاست های مسکن اقشار کم درامد مد نظر قرار دهد . اصالت: مقاله حاضر سیاست مسکن اقشار کم درامد را نقد و چالش های پیش روی آن را تشریح می کند و پیشنهاداتی برای اصلاح محتوای سیاست ها ارائه می دهد.
بررسی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی جوانان استان سمنان با تأکید بر بخش گردشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف مطالعیه حاضر بررسی عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی جوانان استان سمنان با تأکید بر بخش گردشگری است. روش تحقیق استفاده شده کمّی و ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه است. حجم نمونه با فرمول کوکران برآورد شد و در مجموع، 384 نفر بررسی شدند؛ بنابراین، در راستای تحقق این هدف با تهییه ۳۸۴ پرسش نامه از جوانان بین ۱۵-۲۹ سال استان سمنان داده ها جمع آوری شد. ابزار استفاده شده در این تحقیق، استفاده از نرم افزارهای اکسل و spss با بهره برداری از آزمون های آماری مختلف مانند همبستگی و رگرسیون بوده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که باوجود اینکه کیفیت زندگی جوانان شهرستان های استان سمنان با یکدیگر متفاوت است، درمجموع کیفیت زندگی همیه آنها در شرایط مطلوبی قرار ندارد؛ علاوه برآن شاخص های فرهنگی، بهزیستی فردی و مسکن ازجمله مهم ترین شاخص های تأثیرگذار بر کیفیت زندگی جوانان است و بین افزایش گردشگری و بهبود کیفیت زندگی آنها رابطیه معناداری وجود دارد؛ بنابراین، افزایش گردشگری منجر به ارتقای کیفیت زندگی جوانان استان سمنان می شود و درنهایت بر بهبود روحییه آنان تأثیرگذار است.
وضعیت شناسی امر جنسی در ایران با رویکرد چندرشته ای ؛ مروری نظام مند در شناسایی و اولویت یابی مسائل(مقاله علمی وزارت علوم)
امر جنسی ذیل رویکردها و حوزه های مختلفی نظیر فرهنگی-اجتماعی، زیست پزشکی، روان شناسی، حقوقی و دینی مورد مطالعه قرار گرفته است. در این پژوهش، با رویکرد چند رشته ای 95پژوهش داخلی مرتبط با مسائل جنسی ایران که در بازه زمانی 30 سال اخیر منتشر شده اند، مورد مطالعه قرار گرفته است؛ با این هدف که شواهد مطالعات مختلف ناظر به زیست جنسی در گروه های مختلف جامعه ایران مرور شده و مسائل اولویت دار این حوزه به دست آید. نتیجه مطالعه با روش مرور نظام مند این است که هر چند برخی بر بحران جنسی و انقلاب جنسی در ایران تاکید می کنند اما نشانه هایی از وقوع انقلاب جنسی در ایران وجود ندارد، در عین حال رشد کجروی های جنسی در ایران قابل توجه است که می تواند زمینه ساز انقلاب جنسی باشد؛ عمده ترین کجروی جنسی در سنین پایین و در فاصله بین بلوغ تا ازدواج در پسران خودارضایی است، بیشترین استقبال کاربران در فضای مجازی از موضوعات غیراخلاقی به ترتیب اهمیت از کلیپ های پورنوگرافی، عکس های پورنوگرافی، داستان های پورنوگرافی، مطالب غیرپورنوگرافی، مباحث اعضا و تبلیغات است. حداقل یک دهم زنان جوان و حدود یک سوم مردان جوان در ایران قبل از ازدواج، رابطه جنسی برقرار می کنند و میانگین سن رابطه جنسی 24 سال است. اکثر آزارهای جنسی در سنین زیر 28 سال رخ داده و با افزایش سن کمتر شده است. همچنین در پیشگیری و مواجهه با کجروی های جنسی در جامعه ایران سیاست هایی همچون ساماندهی بازنمایی امر جنسی در رسانه ها و محیط های شهری، افزایش سواد جنسی و... پیشنهاد می شود.
تبیین ارتباط جامعه پذیری جنسیتی و طلاق (مقایسه زنان مطلقه و غیر مطلقه دارای طلاق عاطفی شهر بندر عباس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
225 - 255
جامعه پذیری جنسیتی به عنوان یکی از پایه ای ترین انواع جامعه پذیری، حیات فردی و اجتماعی شخص، از جمله، ثبات زندگی زناشویی وی را متأثر می سازد. هدف تحقیق حاضر، تبیین رابطه جامعه پذیری جنسیتی با طلاق، بین 178 زن مطلقه و 222 زن دارای طلاق عاطفی است که به روش پیمایشی و در بندرعباس، انجام شد. این مطالعه برای تبیین جامعه پذیری جنسیتی، از تئوری های زیستی و اجتماعی و برای تبیین طلاق، از نظریه های کارکردگرایی ساختاری و مثلث عشق بهره برد. در پژوهش حاضر، نمونه گیری تصادفی ساده و طبقه ای متناسب با حجم، جهت زنان دارای طلاق عاطفی و نمونه گیری زنجیره ای جهت زنان مطلقه استفاده شد. داده های پرسشنامه با مصاحبه جمع آوری و روایی صوری از طریق مرور ادبیات و قضاوت خبرگان، روایی سازه ای با تحلیل عاملی و پایایی آن با آلفای کرونباخ تأیید گردید. نتایج بدست آمده نشان داد، جامعه پذیری جنسیتی 4/29 درصد از زنان مطلقه و 6/70 درصد از زنان دارای طلاق عاطفی، سنتی است و از سوی دیگر 2/60 درصد از زنان مطلقه و 8/39 درصد از زنان دارای طلاق عاطفی، جامعه پذیری جنسیتی مدرن داشتند. مطابق نتایج آزمون کای اسکوئر نیز، بین نوع جامعه پذیری جنسیتی زنان، ارزش های جنسیتی، نابرابری جنسیتی و روابط قدرت با نوع طلاق، رابطه معناداری وجود دارد. بر این اساس، زنان دارای طلاق عاطفی، نسبت به زنان مطلقه، دیدگاه سنتی تری دارند.
عوامل مؤثر بر ایدئال های فرزندآوری جوانان گروه های قومی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۹۸)
133 - 148
قومیت به عنوان یکی از زمینه های فرهنگی که رفتار فرزندآوری در آن شکل می گیرد، جایگاه اساسی در مطالعات باروری در جوامع چند قومیتی نظیر ایران دارد. این مطالعه با هدف بررسی نگرش جوانان گروه های قومی ایران به فرزندآوری در سال 1398 و با تحلیل ثانوییه داده های پیمایش ملی نگرش جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده به تبیین موضوع پرداخته است. جامعیه آماری شامل جوانان 18 تا 34 سال مجرد کشور در سال 1398 بوده و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، با نمونه ای با حجم 3021 نفر مصاحبه شده است. بیشتر جوانان ایرانی 18 تا 34ساله تمایل زیادی به ایدئال دوفرزندی (1/47درصد) دارند. در میان گروه های قومی مختلف در ایران، جوانان بلوچی با میانگین تعداد ایدئال 45/2 فرزند، بیشترین تمایل به فرزندآوری و جوانان ترک با میانگین تعداد ایدئال 77/1 فرزند کمترین تمایل به فرزندآوری را داشته اند. تفاوت معناداری در ایدئال های فرزندآوری جوانان فارس با جوانان ترک و بلوچ دیده می شود و وضعیت شغلی و میزان دینداری از متغیرهای مهمی هستند که بر ایدئال های فرزندآوری جوانان اثرگذار هستند؛ بنابراین، قومیت به عنوان سازه ای اجتماعی و فرهنگی نقش تعیین کننده ای در شکل گیری رفتارهای فرزندآوری در سیاست های جوانی جمعیت در کشور خواهد داشت.
سیاست هدفمندسازی یارانه ها و انسجام اجتماعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۰
81 - 122
با عنایت به ارتباط وثیق سیاست های اجتماعی با افزایش یا کاهش انسجام اجتماعی، مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که سیاست هدفمندسازی یارانه ها چه رابطه ای (فزاینده و مثبت یا فرساینده و منفی) با انسجام اجتماعی در ایران می تواند داشته باشد؟ برای این منظور، نظرات شهروندان در شبکه اجتماعی اینستاگرام (فروردین 1396 تا پایان مرداد 1401) و همچنین آراء انتشار یافته متخصصان در این زمینه مورد تحلیل قرار گرفته است. نمونه گیری از داده های اینستاگرام چندمرحله ای (نمونه گیری تصادفی سیستماتیک و تصادفی) بوده است. همچنین آراء متخصصان (189 منبع شامل مقاله، مصاحبه، نشست های رسانه ای و یادداشت های جراید) در این خصوص احصاء و تحلیل شده است. متکی بر دلالت های نظری پژوهش و تحلیل های کیفی نظرات کاربران شبکه اجتماعی اینستاگرام و نیز دیدگاه متخصصان ، مضامینی از جمله: «سیاست گذاری کوتاه مدت»، «تعارض دولت – ملت»، « همراهی با سیاست»، « ناهدفمندی یارانه ها» و «تفسیر دوگانه از توزیع عادلانه» احصا شد. همچنین مدلی سه وجهی از انسجام اجتماعی در رابطه با سیاست هدفمندسازی یارانه ها (شامل «اعتماد عمودی»، «پنداشت نابرابری» و «قطبی شدن اجتماعی») ارائه گردید. مطابق جمع بندی این پژوهش، حمایت های نقدی گزینشی (با گروه های هدف بزرگ) گرچه در ابتدای معرفی و اجرای سیاست باعث افزایش اعتماد و بهبود رابطه دولت – ملت می شوند، اما بعد از مدتی باعث تبعیض، اعتراض، تنش و در نتیجه کاهش انسجام اجتماعی می شوند.
واکاوی پدیده طلاق، ریشه ها و پیامد ها در شهر تهران1395(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
139 - 164
پژوهش حاضر با هدف کشف و تحلیل پدیده طلاق و با اتخاذ رویکردی کیفی و با استعانت از روش نظریه مبنایی کوشیده است مدلی پارادایمی از پدیده طلاق، بر اساس برداشت های ذهنی و تفاسیر و تعاریف کنشگران از این مفهوم ارائه دهد. سوژه های این مطالعه با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند و بر مبنای اصل اشباع نظری شامل 55 نفر از زنان مطلقه و در حال طلاق در شهر تهران در سال 95 می باشند. برای تحلیل داده ها از شیوه معرفی شده توسط استروس و کوربین در نظریه مبنایی استفاده شده است. بر حسب یافته ها شرایط علی طلاق از منظر سوژه ها عبارتند از: نوع و شیوه ازدواج، دلایل ازدواج، اختلالات روحی روانی همسر، عدم خرسندی و تشفی از روابط زناشویی و جنسی، عدم آمادگی زوجین برای ازدواج، عدم تعهد اخلاقی به زندگی زناشویی، ناهمسویی در خلقیات، ذوقیات و سلائق، عوامل خطرآفرین، دغدغه ذهنی نسبت جدایی، ناهمسان همسری و خشونت در خانواده. شرایط زمینه ای طلاق از منظر سوژه ها عبارتند از: بنیه اقتصادی ضعیف خانواده، پایداری دوستی های قبل از ازدواج، کیفیت نازل مهارت های زندگی و ارتباطی زوجین، سابقه طلاق در خانواده و دوستان، پایگاه اقتصادی اجتماعی زن. شرایط میانجی یا مداخله گر طلاق از منظر سوژه ها عبارتند از: عومل محافطت کننده، دخالت اطرافیان، وابستگی شوهر به والدین و انفعال در روابط خانگی، نوع ساختار خانواده ، تفاوت در میزان فردگرایی و مدرنیسم و سبک زندگی، آگاهی زن از وضع نامطلوب موجود، ادب، نزاکت و تربیت اخلاقی پایین همسر، شوهر غیر اجتماعی و غیر معاشرتی و بی تحرک، دخالت فضاهای سایبری در روابط زناشویی. استراتژی های کنش (راهبرد) از نظر سوژها عبارتند از: توانمند سازی خود جهت خروج از فرودستی، استقلال طلبی، ناسزا، تهمت، تهدید، کتک، دعوا، طلاق عاطفی (فاصله گیری، سکوت، قهر)، ترک خانه، مراجعه به مشاوره جهت حل مسائل خانوادگی، مراجعه به دادگاه (مهریه، نفقه) و اقدام به طلاق، اتخاذ رفتار مقابله به مثل، عدم رغبت به برقراری رابطه جنسی. پیامدهای طلاق از منظر سوژه ها عبارتند از: تغییر ساختار خانواده به مثابه پیامد وضع موجود، داغ ننگ، افت تحصیلی و اخلاقی و عاطفی فرزندان، احساس طرد و حاشیه نشینی، احساس خسران از زندگی زناشویی، بروز صور بیگانگی (احساس بیگانگی از خود، زندگی زناشویی و جامعه)، فردگرایی.
شهری در حصار حاشیه ها: مطالعه رضایت از زندگی در بین حاشیه نشینان شهر کابل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
135 - 160
کابل شهری است در چنبریه حاشیه ها گرفتار شده و حدود هفتاد درصد جمعیت شهر در این محلات زندگی می کنند. بی جا شدگان (مهاجران) روستاها را رها کرده و به دنبال شغل های خدماتی در شهر می باشند؛ بافت متراکم، تنوع پایگاه های قومی و فقر گسترده زمینه را برای بروز انواع آسیب ها مهیا ساخته و تأثیر مستقیم بر کیفیت زندگی، رضایت از زندگی و توسعیه پایدار شهری می گذارد. شاروالی (شهرداری) در شهر کابل، چشم انداز روشنی برای مدیریت حاشیه نشینی ندارد و به تنهائی نیز قادر به حل معضل حاشیه نشینی شهر نیست. در شهر کابل، حاشیه نشینی گاه در اشکال خاصی چون کوه نشینی نیز به چشم می خورد. در این پژوهش از روش پیمایش استفاده شده و حجم نمونه 301 نفر بوده است. جدی ترین مشکل حاشیه نشینان مسئلیه امنیت، ایجاد اشتغال و دسترسی به خدمات اولییه شهری است. بیش از 90 درصد مردم وضعیت امنیت محلیه خود را نامناسب می دانند. پاسخگویان به تطبیق یکسان قانون باور ندارند. احساس محرومیت و تبعیض بر رضایت از زندگی مؤثر و مانعی برای توسعیه پایدار شهر کابل است. این امور باعث می شود تا مردم مشارکت شهری کمتر داشته باشند و شهر را خانیه مشترک خود ندانند. تعلق ها در شهر کابل جمعی نیست و بیشتر درون گروهی و قومی است. ساختار شهری کابل هم از بعد زیر ساخت ها و هم مدیریت شهری فقیر است. نتایج پژوهش نشان می دهد که با نوعی حاشیه نشینی مضاعف در شهر کابل، مواجه هستیم و تفاوت و تبعیض های قومی و شهروندی در حیات شهری کابل به چشم می خورد. قومیت، پایگاه اجتماعی و محرومیت نسبی بر میزان رضایت از زندگی شهری تأثیرگذار هستند و به صورت کلی، میانگین رضایت از زندگی شهری در بین حاشیه نشینان، در سطح پایین قرار دارد. توسعیه پایدار شهری مستلزم جلب مشارکت شهروندان و ساکنان محلات حاشیه است
بررسی جامعه شناختی نگرش های پولی در میان شهروندان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۹۸)
71 - 100
در حال حاضر تسری جریان ها و برنامه ریزی های مالی و نگرش های پولی با مؤلفه های چندگانه بر تجربیات اجتماعی و زندگی روزمریه مردم، مطالعیه جامعه شناسانیه پول را تبدیل به امری ضروری کرده است و باوجود آنکه در جوامع الکترونیکی شکل مادی پول از بین می رود، نیاز است تا چیستی و چگونگی معنای اجتماعی پول برای مردم بازاندیشی شود. این مقاله با هدف بررسی نگرش پولی شهروندان تهرانی سعی دارد باتوجه به نظریه های زیمل، اینگهام و زلیزر عوامل مؤثر بر نگرش های پولی را در ارتباط با متغیرهای جنس، سن، تحصیلات، وضعیت تأهل، سطح رفاه، جایگاه دینداری، مواضع فکری و سیاسی، میزان رضایت از زندگی، میزان موفقیت و دوران کودکی بسنجد. روش پژوهش کمّی همراه با تکنیک پیمایش در مقیاس تحلیل عاملی تأییدی و اکتشافی لی و فورنهام است که عامل آینده نگری پولی به مقیاس اضافه شد. یافته های تحلیل عاملی نشان می دهد که شش عامل بازنمایی موفقیت، نمایش قدرت و منزلت، نگرانی و بی اعتمادی، بی سوادی پولی، مدیریت و برنامه ریزی مالی و آینده نگری پولی، نگرش پولی جامعیه هدف را می سازند؛ درنهایت نتایج گویای آن است که تأمین رفاه و رضایت از زندگی، آرامش و امنیت، رنج بی نهایت و لذت تام معنای اجتماعی پول برای مردم است. پیامدهای اقتصادی و اجتماعی این نگرش نیز، پولی شدن فزایندیه جامعه، سرمایه سازی ازطریق تبدیل پول به کالاهای با دوام، ارزش سازی به واسطیه خلق ارزش برای کالاهای بی ارزش و تراژدی فرهنگ با تقلیل ارزش های کیفی به ارقام است.
انتظارات زنان از همسرانشان: ارائه یک نظریه زمینه ای (مطالعه موردی: زنان بالای 40 سال منطقه 5 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
«انتظارات از همسر» یکی از عواملی است که نقش مهمی در کیفیت زندگی مشترک و میزان رضایت افراد از زندگی زناشویی دارد. بر این اساس، مطالعیه حاضر با رویکردی کیفی و با هدف درک انتظارات زنان بالای 40 سال از همسرانشان صورت گرفته است. در این راستا، با کاربست روش نظرییه زمینه ای و تکنیک مصاحبیه عمیق نیمه ساختار یافته، به مطالعیه انتظارات 14 زن بالای 40 سال ساکن در منطقیه 5 شهر تهران پرداختیم.
تحلیل داده های این مطالعه و «مدل زمینه ای» ارائه شده نشان می دهد که انتظارات زنان از همسرانشان بر اساس شرایط زمینه ای، علّی و مداخله گری چون سنت گرایی، ازدواج با زمینه های سنتی، فشار هنجاری ساختاری، داشتن حداقل سرمایه های اقتصادی فرهنگی، تجربه های تاریخی، متعین های زمانی، مادری بسط یافته، حاکمیت زندگی پدرسالارانه و سرمایه های اجتماعی درون گروهی شکل می گیرد. همچنین زنان بالای 40 سال از راهبردهای متفاوتی همچون گفت وگوی صوری، تعویق لذت، پنهان کاری، کنش معطوف به تأیید همسر، فرمانبرداری حداکثری، تعاملات مبتنی بر خانواده محوری و تأکید بر من مفعولی استفاده می کنند. از سویی این تعاملاتی که زنان در پیش می گیرند منجر به پیامدهای متفاوتی در زندگی آنان می شود. بر اساس این راهبردها، تحقق انتظارات حداقلی از همسر، حق انتخاب تفویض شده، بازتولید نابرابری های سلسله مراتبی، نارضایتی از زندگی و محرومیت نسبی، عمده پیامدهای به دست آمده از این پژوهش اند. یافته های این پژوهش در مجموع نشان می دهد زنان انتظارات خود از همسرانشان را در جهت «تلاش برای بقا « تنظیم می کنند. پدیدیه تلاش برای بقا به این معناست که سوژه تلاش می کند تا انتظارات خود از همسر را به گونه ای تعریف کند تا زندگی مشترکش با تمام توان و پرداخت هر هزینه ای حفظ شود. از این منظر انتظارات از همسر نه برای ارتقا و بهبود کیفیت زندگی مشترک و رضایت از زندگی زناشویی بلکه در جهت حفظ داشته های حداقلی زنان است.
پیش بینی عمومیت ازدواج زنان ایران (بر پایه تحلیل الگوهای همسرگزینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
مطالعات موجود که در مورد وضعیت و تغییرات زمان بندی و عمومیت ازدواج زنان ایرانی انجام شده است، رویکرد و تحلیلی تک جنسی و مبتنی بر فراوانی ازدواج زنان داشته اند، این در حالی است که فراوانی ازدواج زنان تابع تقاضای جنس مخالف است و تمایل مردان به ازدواج، تعیین کنندیه تقاضای ازدواج آنان است. این مقاله با اتخاذ چنین رویکردی و با استفاده از داده های ماتریس همسرگزینی سنی زوج و زوجه و جدول عمر زناشویی دوجنسی، ابتدا تقاضای ازدواج مردان را با استفاده از جدول عمر زناشویی مردان برآورد کرده و با محاسبه احتمال ازدواج زنان برای هر دامنیه سنی، شمار بازماندگان در هر سن درست را با نگاهی نسلی پیش بینی می کند. یافته ها نشان می دهد در دو دهیه گذشته و متأثر از افزایش سن ازدواج مردان، به تعویق افتادن ازدواج زنان از دهیه 20 به دهیه 30 عمر، در کل شمار بازماندگان مجرد در سنین 30 سالگی و بالاتر را افزایش و عمومیت ازدواج آنان را کاهش داده است. بر اساس پیش بینی نسلی این مقاله، تجرد قطعی (نسبت افراد هرگز ازدواج نکرده تا 50 سالگی) زنان از کمتر از 5 درصد برای نسلی که در سال 1395 به 50 سالگی رسیده تا بیش از 20 درصد برای نسلی که در سال 1435 به این سن می رسد، افزایش خواهد یافت. بر اساس برآوردهای این مقاله، برای نسلی که در سال 1395 به 10 سالگی می رسد، چنانچه زنان تنها یک بار ازدواج کنند، حدود یک چهارم و اگر تقاضایی از طرف مردان طلاق گرفته داشته باشند، حدود یک پنجم از آنان تا 50 سالگی، هرگز ازدواج نخواهند کرد.
فهم تجربه زیسته زنان از فرآیند جامعه پذیری سیاسی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
151 - 172
پژوهش حاضر با هدف فهم تجربه زیسته زنان از فرآیند جامعه پذیری سیاسی در ایران طراحی و اجراشده است. این پژوهش با اتکا به رویکرد روش شناختی پدیدارشناسی در پی فهم ماهیت مسئله جامعه پذیری سیاسی زنان در ایران برآمده است. در جمع آوری داده ها از تکنیک مصاحبه نیمه ساختاریافته و تعاملی استفاده شد و برای تحلیل داده ها از روش کلایزی و همچنین اعتبار و پایایی مطالعه به روش پیشنهادی لینکلین و گوبا بررسی شد. جامعه هدف این مطالعه براساس نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند و با انجام 20 مصاحبه و برگزاری دو بحث گروهی با زنانی که تجربه کنشگری سیاسی را دارا بوده اند؛ اشباع مفهومی و نظری حاصل شد. برای تحلیل اطلاعات در حین گردآوری داده ها، مرحله به مرحله، کدگذاری توسط دو پژوهشگر انجام شده است تا ضریب خطای مفهوم سازی کم شود. در این فرآیند در مرحله اول کدگذاری 111 کد شناسایی شد و پس از تجمیع و ترکیب کدها، 10 مضمون از قبیل «تعارض های هویتی زنان، کلیشه های جنسیتی، فرآیندهای آموزشی نابرابر، مردانه دانستن فضای سیاست، تبعی و در حاشیه بودن زنان در ساختار سیاسی و حزبی، ساختارهای تصمیم گیری مردانه، فراگیر نبودن کنشگری سیاسی زنان، بی اعتمادی اجتماعی، خلا الگوی رفتار سیاسی زن، تناقض ساختارهای فرهنگی با عاملیت اجتماعی و فرهنگی زنان» شناسایی شد که در مجموع نشان دهنده ضعف فرآیند جامعه پذیری سیاسی زنان در ایران است. استنباط مقاله این است؛ زنان در جامعه ایران به دلیل ضعف جامعه پذیری سیاسی، در حاشیه نظام سیاسی قرار داشته اند و نوعی طرد سیاسی برای آن ها برساخت شده است. به عبارت دیگر می توان گفت شرایط امروز جامعه ایران با یک پدیده ای به نام زیست سیاسی متعارض زنانه مواجه است و همچنان چالش ها و سردرگمی هایی در حوزه زنان پابرجا مانده است.