«انتظارات از همسر» یکی از عواملی است که نقش مهمی در کیفیت زندگی مشترک و میزان رضایت افراد از زندگی زناشویی دارد. بر این اساس، مطالعیه حاضر با رویکردی کیفی و با هدف درک انتظارات زنان بالای 40 سال از همسرانشان صورت گرفته است. در این راستا، با کاربست روش نظرییه زمینه ای و تکنیک مصاحبیه عمیق نیمه ساختار یافته، به مطالعیه انتظارات 14 زن بالای 40 سال ساکن در منطقیه 5 شهر تهران پرداختیم.
تحلیل داده های این مطالعه و «مدل زمینه ای» ارائه شده نشان می دهد که انتظارات زنان از همسرانشان بر اساس شرایط زمینه ای، علّی و مداخله گری چون سنت گرایی، ازدواج با زمینه های سنتی، فشار هنجاری ساختاری، داشتن حداقل سرمایه های اقتصادی فرهنگی، تجربه های تاریخی، متعین های زمانی، مادری بسط یافته، حاکمیت زندگی پدرسالارانه و سرمایه های اجتماعی درون گروهی شکل می گیرد. همچنین زنان بالای 40 سال از راهبردهای متفاوتی همچون گفت وگوی صوری، تعویق لذت، پنهان کاری، کنش معطوف به تأیید همسر، فرمانبرداری حداکثری، تعاملات مبتنی بر خانواده محوری و تأکید بر من مفعولی استفاده می کنند. از سویی این تعاملاتی که زنان در پیش می گیرند منجر به پیامدهای متفاوتی در زندگی آنان می شود. بر اساس این راهبردها، تحقق انتظارات حداقلی از همسر، حق انتخاب تفویض شده، بازتولید نابرابری های سلسله مراتبی، نارضایتی از زندگی و محرومیت نسبی، عمده پیامدهای به دست آمده از این پژوهش اند. یافته های این پژوهش در مجموع نشان می دهد زنان انتظارات خود از همسرانشان را در جهت «تلاش برای بقا « تنظیم می کنند. پدیدیه تلاش برای بقا به این معناست که سوژه تلاش می کند تا انتظارات خود از همسر را به گونه ای تعریف کند تا زندگی مشترکش با تمام توان و پرداخت هر هزینه ای حفظ شود. از این منظر انتظارات از همسر نه برای ارتقا و بهبود کیفیت زندگی مشترک و رضایت از زندگی زناشویی بلکه در جهت حفظ داشته های حداقلی زنان است.