
بررسی مسائل اجتماعی ایران
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره 12 پاییز و زمستان 1400 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
امروزه به کرات شاهد ادعای تضعیف ارزش های اخلاقی و از دست رفتن اقتدار آنها در جامعه هستیم؛ یافته های پیمایش های مختلف نیز در جهت تأیید این مدعا است. آیا واقعاً این اتفاق رخ داده و ارزش های اخلاقی در جامعه تضعیف شده اند؟ چنین مدعایی بر این پیش فرض استوار است که اقتدار آنها در گذشته بیش از امروز بوده است. مقاله حاضر به بررسی این ادعا می پردازد و بدین منظور از دو دسته داده استفاده می کند: نخست، داده های تاریخی که در سفرنامه ها و کتاب های تاریخ اجتماعی آمده و دوم یافته های پیمایش هایی است که در چند دهیه اخیر انجام شده اند. یافته ها نشان می دهند که ضعف اقتدار ارزش های اخلاقی در ایران مسئله ای خاص دوریه کنونی نیست و دارای ریشه های تاریخی است. مقاله دو دسته عوامل را در تضعیف ارزش های اخلاقی و تشدید آنها مورد تأکید قرار داده است: نخست نظام های حکم رانی و نوع تعامل آن با جامعه؛ بدین معنا که نبود تعامل مناسب بین نظام حکم رانی با جامعه و نیروهای اجتماعی، ارائه قرائتی سیاسی و ایدئولوژیک از اخلاق، بهره گیری از قدرت در راستای منافع شخصی و گروهی، ضعف نهادهای اجتماعی سامان بخش و فقدان توافق عام اجتماعی درباره ارزش های اخلاقی سبب مخدوش شدن عدالت اجتماعی، سرکوب آزادی های فردی، و تحمیل تعهدات شخصی بر افراد شده که پیامد گریزناپذیر آن ممانعت از تقویت ارزش های اخلاقی در جامعه بوده است. دوم سرایت ارزش های بازاری به حوزه های اجتماعی و اخلاقی در دوره اخیر که عدم اقتدار ارزش های اخلاقی را تشدید کرده است.
عوامل شکل گیری خیانت زناشویی در ایران؛ مطالعه فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
چکیده: این مطالعه به دنبال پاسخ به این سوال بوده است که عوامل خیانت زناشویی در خانواده ایرانی شامل چه مواردی است. پژوهش حاضر، از روش «فراترکیب کیفی» مطالعات پیشین استفاده کرده است. در این راستا، 78 مقاله علمی - پژوهشی در ایران که به موضوع خیانت زناشویی پرداخته اند مورد شناسایی و تحلیل قرار گرفت و تمام یافته های آنها استخراج و مورد کدگذاری چندمرحله ای قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که عوامل خیانت زناشویی در ایران را می توان تحت 9 مقوله اصلی، طبقه بندی نمود که شامل موارد زیر است؛
1- عوامل اجتماعی؛ 2- عوامل روان شناختی؛ 3- عوامل فرهنگی؛ 4- عوامل خانوادگی؛ 5- عوامل فردی؛ 6- عوامل رابطه ای؛ 7- عوامل اقتصادی؛ 8- عوامل رسانه ای و 9- عوامل زمینه ای. هریک از این مقوله های اصلی، به زیرمقوله های مختلفی تقسیم شده است. در این راستا، عوامل اجتماعی پدیدآورنده خیانت، شامل «فرصت های خیانت»، «گروه های دوستی» و «شرایط محیطی» بوده است. عوامل روان شناختی خیانت، شامل «نوع شخصیت افراد»، «سبک های دلبستگی» و «نوع طرحواره عشق» آنهاست. عوامل فرهنگی نیز به «تغییر ارزش ها و باورها» و «نوع تربیت دینی» افراد اشاره داشته است. عوامل خانوادگی نیز شامل «ازدواج نامناسب»، «اختلافات خانوادگی» و «نوع پیشینه خانوادگی» افراد است. همچنین عوامل فردی شامل «نارضایتی جنسی»، «نارضایتی عاطفی»، «احساس تنهایی»، «فقدان دسترسی به همسر»، «ضعف در کنترل همسر»، «خشونت خانگی»، «انتقام از همسر» و «نقش نفر سوم رابطه» است. عوامل اقتصادی نیز شامل «پایگاه اقتصادی فرد»، «نقش مشکلات مالی» و «انگیزه ورود به خیانت به بهانه پیشرفت های کاری و شغلی» بوده است. عوامل رسانه ای نیز به «تضعیف ارزش های ایرانی از طریق شبکه های اجتماعی و شبکه های ماهواره ای» و همچنین «تولید نیازهای جدید توسط رسانه ها» تأکید نموده است. در آخر، عوامل زمینه ای نیز شامل نقش «سن» و «جنسیت» در خیانت بوده است. یافته ها نشان داد که خیانت در بین مردان و در بین جوانان ایرانی، بیشتر از سایر گروه های اجتماعی رخ داده است.
کارآفرینی زنانه محور به مثابه مقاومت در برابر ساختارهای جنسیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
از شاخص های مهم سنجش توسعه در هر کشور وضعیت زنان و نوع مشارکت آنان در فضاهای اجتماعی می باشد. لیکن نقش محوری و بنیادی زنان نه تنها بواسطه نظام اقتصادی بلکه بوسیله عؤامل فرهنگی و اجتماعی تحت تأثیر قرار گرفته است. پژوهش حاضر با بررسی این مسئله که چه شرایط، زمینه ها و عواملی بر کارآفرینی زنان و مشارکت اقتصادی آنان تأثیرگذار است؛ زنان چه راهبردهایی برای مواجهه با این زمینه ها و شرایط اتخاذ می کنند و این راهبردها، چه پیامدهایی به دنبال دارد، به دنبال کشف و شناسایی الگوهای مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین شهر شیراز است. روش پژوهش از نوع نظریه زمینه ای (رویکرد سیستماتیک) و روش جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته است که با 25 مصاحبه انجام شده، تعداد 82 مقوله فرعی و 19 مقوله اصلی شناسایی گردیده است. داده های پژوهش بر اساس رویکردِ کدگذاری سه مرحله ای استراوس و کُربین (باز، محوری و گزینشی) تحلیل شده اند. یافته های پژوهش بیانگر این است که نابسامانی خانوادگی، محرومیت ها، تجربه اندوزی مستمر و دسترسی به منابع سرمایه ای مقولاتی هستند که به صورتِ علی بر مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین تأثیرگذار و الگوپذیری مادرانه، فرزندپروری مقتدرانه، هوش کارآفرینانه شرایط زمینه ای مشارکت اقتصادی زنان کارآفرین را شکل داده است. عدم تسهیلگری نهادی، نابسامانی اقتصادی، فضای رسانه ای نوین، محدودیت های جنسیتی کار عوامل مداخله گری هستند که بر راهبردها و عمل/ تعاملاتی که زنان کارآفرین برای موفقیت اقتصادی و مشارکت اقتصادی مؤثر و موفق به کار می گیرند، تأثیرگذار هستند. این راهبردها عبارت اند از: مدیریت هوشمندانه، توانمندسازی تخصصی، توسعه سرمایه اجتماعی. کارآفرینی زنان و مشارکت اقتصادی آنان دارای پیامدهای گوناگونی است که شامل تغییر نگرش نسبت به زنان، تحولات هویتی، تغییر سبک زندگی، چرخش از تبعیت به عاملیت است. در نهایت می توان گفت که زنان، کارآفرینی زنانه محور و مقاومتی (مقاومت در برابر ساختارهای جنسیت زده بازار کار) را به عنوان یک الگوی مشارکت اقتصادی ارائه داده اند.
ماندگاری جمعیت شهرهای جدید و تبیین آن با تأکید بر کیفیت زندگی شهری (مورد مطالعه: شهر جدید صدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از مسائل حال حاضر برخی شهرهای جدید عدم ماندگاری جمعیت آن ها و تمایل به مهاجرت ساکنان آن است. در همین زمینه نشان داده شده است که عدم رضایت از کیفیت زندگی شهری از مهمترین علل عدم پایداری جمعیت شهرهای جدید است. مطالعه حاضر با هدف بررسی رابطه میزان رضایت از کیفیت زندگی شهری و تمایل به ماندگاری در شهر جدید صدرا انجام شده است. برای این منظور با استفاده از پرسشنامه ساخت یافته و روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 382 نفر از افراد 15 سال و بالاتر ساکن شهر جدید صدرا پیمایش شدند. یافته ها نشان داد که با افزایش مدت زمان اقامت در شهر جدید احتمال ماندگاری بیشتر خواهد شد. همچنین با افزایش میزان رضایت از کیفیت کالبدی احتمال ماندگاری در این افزایش خواهد یافت. افرایش رضایت از کیفیت اجتماعی و اقتصادی زندگی احتمال ماندگاری افراد در شهر جدید را به طور معنی داری بالا خواهد برد. بنابراین وضعیت نامناسب زیرساخت های اقتصادی، اجتماعی و کالبدی در شهرهای جدید عدم ماندگاری جمعیت شهری آن ها را به دنبال خواهد داشت و بهبود زیرساخت های کالبدی شهرهای جدید و توجه به مسائل اجتماعی و اقتصادی ساکنان آنها می تواند ماندگاری جمعیت شهرهای جدید را به دنبال داشته باشد.
آسیب شناسی پژوهش های مرتبط با حکمرانی آب در ایران با رویکرد فراروش (بازه زمانی: 1380-1397)(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف این مقاله آسیب شناسی روشی پژوهش ها و مقالات مربوط به حوزه حکمرانی آب می باشد. جامعه آماری پژوهش 129 مقاله علمی-پژوهشی و پایان نامه هایی است که در پایگاه های نورمگز، مگ ایران، پرتال جامع علوم انسانی، پایگاه مراکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و ایران داک با محوریت موضوعی حکمرانی آب در بازه زمانی سال های 1380-1397 به چاپ رسیده است. پس از بررسی مقالات، 41 مقاله و پایان نامه، با نمونه گیری هدفمند که هم در موضوع و هم در محتوا به بحث حکمرانی آب پرداخته بودند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. یافته های پژوهش نشان داد که 34 درصد از پژوهش ها از مبانی فلسفی اثبات گرایی در پژوهش های خود استفاده کردند. همچنین 14 مورد از پژوهش ها از رویکرد قیاسی و مابقی از سایر رویکردهای استقرایی، پس کاوی و استفهامی در پژوهش های خود بهره بردند. در میان روش تقلیل داده ها نیز کدگذاری کیفی با 49 درصد پرطرفدارترین روش در میان پژوهشگران حوزه حکمرانی آب بوده است. در ارتباط با روش جمع آوری داده ها، روش میدانی و اسنادی با سهمی در حدود 37 درصد بیشترین کاربرد را در انجام پژوهش های حکمرانی آب داشته اند. همچنین در مورد روش های تحلیل داده ها می توان گفت که بالاترین میزان در میان روش های تحلیل داده ها مربوط به روش توصیفی-کیفی است (37 درصد). با توجه به اینکه تاکنون بررسی در زمینه آسیب شناسی پژوهش ها و مقالات مرتبط با حکمرانی آب انجام نشده است یافته های این مقاله مبنی بر وجود نواقص زیاد در این پژوهش ها دستاوردی نو و بدیع بشمار می آید.
تحلیل داده بنیاد از احساس تنهایی و چالش های مدیریت عواطف در بین بازنشستگان(مقاله علمی وزارت علوم)
گذار به دوران بازنشستگی فرایندی است که به دنبال خود چالش های متنوعی را در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی فرد و ازجمله در حوزه های روانی و عاطفی ایجاد می کند. هدف مطالعه حاضر، پاسخ به این سؤال بود که «بازنشستگان مرد تبریزی چگونه با احساس تنهایی مواجه می شوند و عواطف خود را مدیریت می کنند؟» پژوهش به روش کیفی با رویکرد نظریه داده بنیاد درمیان مردان بازنشسته سازمان تأمین اجتماعی انجام گرفت با روش «نمونه گیری هدفمند و نظری» و «مصاحبه عمیق» اطلاعات تحقیق گردآوری شد و پس از مصاحبه با 23 نفر اشباع نظری حاصل شد. تحلیل داده ها با رویکرد «اشتراوس و کوربین» صورت گرفت و از سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شد. یافته ها نشان می دهند تنهایی زیسته مردان بازنشسته به طور عمده به دنبال حس بی قدرتی، اختلافات نسلی، اضطراب بی قدرتی شغلی و غیره برساخته می شود. مردان بازنشسته در مقابل زیست تنهایی راهبردهای متفاوتی را برمی گزینند. خوش خویی، مدیریت صحنه و فرار از تنهایی ازجمله این راهبردهایی است که بین مردان بازنشسته فعال شده و با خود پیامدهایی مانند ارتقای حوصله اجتماعی به همراه داشته است. نتایج همچنین نشان می دهند افزایش تنهازیستی در این دوره از زندگی اثرات سوء بر نحوه تعاملات و کنش افراد در این سنین می گذارد. در نتیجه در صورت وجود روابط عاطفی و دوستانه بیشتر و فراهم کردن شرایط برای ارتباط مداوم با آنان و رفع کمبودهای مادی، تقویت قوای جسمانی و سلامتی و همچنین کاهش اضطراب ناشی از خانه نشینی و بی قدرتی، این مردان تنهایی را کمتر و دیرتر لمس خواهند کرد.
شکاف اجتماعی دولت و جنبش چپ دانشجویی در دهه 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
در دهه 1380، جنبشی چپ گرایانه در دانشگاه ها شکل گرفت که تاکنون دیدگاه ها و مواضعِ آن درباره دولت بررسی نشده است. هدف مقاله حاضر بازشناسی تعارض های جنبش دانشجویی با حوزه سیاست و شناختِ رویکرد دانشجویانِ چپ گرا نسبت به دولت است. بررسی نقش فضای باز سیاسی در رشد جنبش چپ دانشجویی و بازشناسی دیدگاه های این دانشجویان در این خصوص، سؤالاتِ اصلیِ تحقیق بوده است. این پژوهش با رویکرد کیفی انجام گرفته و برای گردآوری نظرات کنشگران، از روشِ مصاحبه با «افراد مطلع مهم» استفاده شده است. نتایج نشان دادند که رخدادهای تیر 78 و نیز اعتراض دانشجویان در سال 82 به خصوصی شدن دانشگاه ها بستری سیاسی برای شکل گیری اعتراضات دانشجویی چپ گرا بوده است. برخی مصاحبه شوندگان معتقد به نقش مساعد فضای سیاسی دهه ۷۰ در رشد نشریات و نیز تفاوتِ فضای سیاسیِ آن دوره در مقایسه با دولت قبل بودند، حال آن که برخی دیگر رشد چپ گرایی را ناشی از بن بست رویکرد سیاسیِ دولت هشتم می دانستند. از دیدِ گروه دوم، گسترش چپ در دانشگاه نه لزوماً نتیجه توسعه سیاسی بلکه برآیند اقتصاد سیاسی جامعه و نیز تأثیر تغییرات تکنولوژیک بوده که امکان کنترل را در آن دوران کاهش داده است.
مسأله شناسی حجاب در جامعه ایرانی (مورد کاوش: مقالات علمی 1383- 1397)(مقاله علمی وزارت علوم)
پراکندگی نتایج مطالعات ناظر به حجاب، ضرورت مرور نظام مند پژوهش های ذیربط را به منظور دست یافتن به تصویری نسبتاً روشن از آورده ها و چالش های مطالعاتی آشکار می کند. پرسش های پژوهش حاضر ناظر به توصیف وجوه روش شناختی، تبیینی و کارکردی پدیده حجاب در جامعه ایران طی مطالعات سال های 1383 1397، همچنین ایضاح نقد های وارد بر آن مطالعات است. بر پایه نتایج پژوهش، نه مسأله محوری شامل عوامل مؤثر بر ارتقای فرهنگ حجاب، قلمرو حجاب، پیامدهای فردی و اجتماعی حجاب، شبهات و آسیب شناسی حجاب، مسئولیت حکومت در قبال فرهنگ حجاب، تحولات حجاب و تلقی از حجاب در جامعه مورد توجه پژوهش گران داخلی قرار گرفته اند. هم چنین، به استناد برداشت های تفسیری حاصله، موارد چندگانه ای، مشتمل بر عدم توجه محققان به ملاحظات روش شناختی مندرج در پارادایم کمّی، تقلیل سطح علمی پژوهش ها به مطالعات ترویجی و مروری، حصر حداکثری پژوهش ها به کلان شهرها و کنارگذاری شهرهای کوچک تر از شمول مطالعه، تغلب نگاه آسیب شناسانه به حجاب در مطالعات و تغافل پژوهشگران از ابعاد تفسیری و معناکاوانه مرتبط با آن، تقلیل طیف کثیری از کارکردهای دنیوی و اخروی حجاب به ملاحظات معطوف به امر جنسی، نبود راهکارهای مبتنی بر مطالعات میدانی در مواجهه با معضله حجاب، و سرانجام، بی توجهی به رویکردهای میان رشته ای در حکم نقدهای وارد بر مطالعات منتخب هستند. موارد فوق الذکر، امکان تعریف دستورکارهای پژوهشی جدید پیرامون مسأله حجاب در جامعه ایرانی فراهم می آورد.
فمینیسم حقوق گرا و مسئله ی زن در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر با هدف نقد فرایندهای مسئله یابی و مسئله سازی فمینیسم حقوق گرا نوشته شده است. بدین منظور با تمرکز بر ماهنامیه زنان در دهیه هفتاد به عنوان یکی از مهم ترین تریبون های این جریان تلاش شده است تا فرایندهای رؤیت پذیری-رؤیت ناپذیری در گفتمانِ مسلطِ مجله بررسی شوند و به این پرسش پاسخ داده شود که گفتمان و پروبلماتیک حاکم بر این مجله چه موضوعاتی را آشکار و چه موضوعاتی را ناآشکار می کند و طی این فرایند چگونه فرایندهای مولد نابرابری و تبعیض را نادیدنی می کند؟ به این منظور با مروری بر شماره های منتشر شدیه این مجله برخی از مقالات کلیدی برای این گفتمان را مورد نقد درون ماندگار قرار داده و با روش تحلیل گفتمان منطق گزاره های حاکم بر این مقالات و پیامدهای آن را روشن ساختیم. نتایج نشان می دهند که نویسندگان از دو استراتژی بازتفسیر آیات قرآنی و نقد قانون اساسی، نابرابری حقوقی میان دو جنس را برجسته کرده اند؛ اما با ماندن در گفتمانی که به تبعیض منتهی می شود و از افقی نخبه گرایانه که آگاهی بخشی را در دستورکار خود قرار می دهد، فرایندهای مولد نابرابری در دیگر سطوح را رؤیت ناپذیر می سازند. علاوه براین، رویکرد ذات گرایانه حاکم بر منطق گزاره های حقوقی ماهنامه، از دیدن تمایزاتِ درونیِ میان زنان عاجز است. در این مقاله همچنین، رویکرد کمپین یک میلیون امضا به عنوان چشم گیرترین ثمره ی عملی تلاش های فمینیست ها مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در نهایت این یافته ها با تمرکز بر مباحث فمینیسم موج سوم و مبتنی بر منطق تفاوت و تمایز مورد بحث قرار گرفتند.
مطالعه جامعه شناختی پدیده زیست غیررسمی کارتن خوابان در خانه پاتوق های شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
پدیده بی خانمانی باتوجه به اهمیت ویژه آن در مسائل اجتماعی امروزه ایران، قابلیت پژوهش از جهات گوناگون را داراست. دراین راستا، پژوهش حاضر در زمینه خانه پاتوق هایی انجام گرفته که درقامت یکی از الگوهای زیست خیابانی مورد توجه کارتن خوابان بوده و به رغم اهمیت ویژه آن مورد غفلت واقع شده است. این پژوهش درپی ارائه تصویری بالنسبه ژرفانگر از پدیده خانه پاتوق است. پرسش اصلی تحقیق حاضر چنین بوده که اساسا چه عواملی منجر به گزینش خانه پاتوق جهت مراجعه روزمره و یا اسکان موقت درمیان کارتن خوابان شده است؟ بدین منظور از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. جامعه نمونه شامل گروه های بی خانمانی بوده که در اشکال مختلف، به خانه پاتوق های شهر مشهد مراجعه کرده اند. ساکنان موقت، مراجعان روزانه، مالکان و متصدیان خانه پاتوق ها و درنهایت واسطه گران مواد مخدر، شامل این جامعه بوده اند. گردآوری یافته ها بر اساس نمونه گیری نظری و با استفاده از نمونه گیری گلوله برفی انجام شده است. در پژوهش حاضر، 15 خانه پاتوق مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت با مردان و زنان بی خانمان ساکن موقت یا مراجعه کننده روزانه، مالکان خانه پاتوق ها، فروشندگان مواد مخدر، واسطه گران کالاها و مطلعین کلیدی مصاحبه انجام گرفته است. علاوه بر انجام 30 مصاحبه، در پژوهش حاضر از مشاهده نیز بهره گرفته شده است. تحلیل داده ها به روش نظریه زمینه ای انجام شده است. برمبنای یافته ها، خانه پاتوق به مثابه پناهگاه و ضمانت بخش امنیت نسبی کارتن خوابان، به عنوان پدیده محوری ذکر شده است. شرایط علّی شامل زیست مسالمت آمیز پاتوق؛ تقابل با جرم انگاری، غریبگی با گرم خانه ها و خانه پاتوق ها؛ و مقوّم درآمدزایی بوده است. شرایط زمینه ای شامل خانه پاتوق در قامت مهمان خانه کارتن خوابی، بهره مندی از اطلاعات خیابان خوابی و تمایل به پنهان سازی هویت خویش بوده و شرایط مداخله ای شامل عضویت در شبکه معتادان خانه پاتوق، روابط عاطفی و تسهیلات حوزه مواد مخدر است. استراتژی های استمراربخشی به تعاملات شبکه ای درآمدزا، کنش های مخاطره آمیز ضمانت بخش اعتبار، درآمدزایی در امر اسکان، واسطه گری و قاعده مندسازی رفت وآمد شناسایی شده است. درنهایت پیامدها شامل محرومیت از خدمات سازمان های مردم نهاد، آسیب پذیری زنان و تشدید اعتیاد است. نتایج حاکی از آن است که رواج الگوهای درآمدی و شبکه ای و ازسویی شکل یابی شبه مهمان خانه معتادان، نقش مهمی در استقبال از خانه پاتوق ها ایفا کرده است. درنهایت غریبگی با گرم خانه و نامتناسب دانستن آن با جایگزینی به نام خانه پاتوق پاسخ داده شده است.
مطرودیت مضاعف؛ روایتی از زیست زنان کولی شهر خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
در پژوهش حاضر با هدف واکاوی تجربه زیسته زنان کولی شهر خرم آباد از طرد اجتماعی، تلاش شده زیست جهان و نظام معنایی آنها و زیست حاشیه ای توصیف و تفسیر شود. بر همین اساس از پارادایم تفسیری و روش پدیدارشناسی، برای انجام این تحقیق استفاده شد تا از این طریق با رجوع به تاریخچه زندگی اجتماع حاشیه نشین کولی ها به فهم میان ذهنیت های آن ها پرداخته شود. جمع آوری داده ها با مشارکت کنندگان از طریق ابزارهای مصاحبه نیمه ساختاریافته و مصاحبه گروهی انجام شد. در این مطالعه با انجام مصاحبه با 15 نفر و برگزاری دو مصاحبه گروهی اشباع نظری حاصل شد. برای انتخاب مشارکت کنندگان روش نمونه گیری گلوله برفی به کار گرفته شد. محور اصلی یافته های این مطالعه، چندوجهی بودن محرومیت و طرد زنان و دختران کولی را نشان می دهد که مفهوم پایه «مطرودیت مضاعف» را به تصویر کشیده است. چرخه، شرایط و زمینه های مطرودساز زنان و دختران کولی در قالب 9 مقوله از قبیل «فقدان قدرت چانه زنی زنان در محیط خانواده، تحقیر و خشونت در خانواده و فضای اجتماعی، کلیشه های جنسیتی و حکمرانی بر ذهنیت زنان کولی، دوری گزینی زنان بومی از ارتباط با زنان کولی، تکدی گری زنان به عنوان تنها منبع تامین معیشت، بی پناهی در پناهگاه زندگی، دختران کولی و بازمانده از تحصیل، کار و کودکی خیابانی و تلاش برای زنده ماندن و کار در کودکی» توصیف و تفسیر شده است. این زنان و دختران در وضعیت حاشیه ای زیست می کرده اند و فرایند طرد این مشارکت کنندگان وابسته به شرایط و زمینه های متعددی است و در یک فرآیند چرخه ای مطرودیت آن ها بازتولید می شود.
آسیب شناسی موانع تحقق و اثربخشی جایگاه موقوفات در رفاه اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
موقوفات به مثابه یکی از سازوکارهای فرهنگی و دینی با تعدیل ثروت، کاهش نابرابری و خدمات عام المنفعه نقش مهمی در افزایش رفاه اجتماعی شهروندان داشته اند. ازاین رو، این مطالعه با هدف آسیب شناسی موانع تحقق (اثربخشی) جایگاه موقوفات در رفاه اجتماعی در موقوفات گنج علی خان کرمان انجام گرفته است. در چارچوب مفهومی از رویکرد وبر، وارنر و ایزنشتاد استفاده شد. تحقیق حاضر به صورت کیفی و با استراتژی تحقیق داده بنیاد انجام گرفته است. جمعیت مورد مطالعه کلیه صاحب نظران و کارشناسان حوزه اوقاف بود. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و نظری و ابزار گردآوری داده ها مصاحبه عمیق فردی بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس رویکرد سیستماتیکِ اشتروس/کوربین انجام گرفته است. بدین ترتیب، با تجزیه و تحلیل داده ها، 523 مفهوم اولیه استخراج شد و در ادامه «انطباق ناپذیری نهادی» به عنوان پدیده محوری نام گذاری گردید. شرایط علی مؤثر بر این پدیده محوری، «غلبه رویکرد تک بعدی دینی»، «مدیریت سازمان نیافته و ناقص»، «ضعف دانش و تجربه تخصصی» و «بازدهی محدود» هستند. بسترهای شکل گیری آن «موانع قانونی و فرادستی»، «ناهمگرایی سازمانی»، «فهم واپس گرا از وقف» و «بازنمایی ضعیف کارکردهای رفاهی وقف» می باشند. شرایط مداخله گر «گسست زمانی با نیازها»، «رکود نوآوری» و «ارزشیابی معیوب» و «خلأ سیاست گذارانه» هستند. راهبردهای اتخاذشده بر پدیده محوری «انسجام بخشی به ابعاد وقف»، «ارزیابی عملکرد دائمی نیازها و دستاوردها» و «معنا بخشی و نگاهداشت فرایند کار» می باشند که منجر به پیامدهایی همچون «هم افزایی استراتژیک»، «انطباق پذیری مداوم»، «توانمندسازی اجتماعی»، «نوین سازی و تقویت نهادی- سازمانی» و «افزایش رفاه اجتماعی» می شوند. نتایج این مطالعه نشان می دهد مهم ترین عوامل در عدم تحقق رفاه اجتماعی برآمده از موقوفات گنج علی خان به رویکرد سنتی و عدم انطباق پذیری این نهاد دینی با شرایط متحول برمی گردد. این امر به بازنمایی نامناسب کارکردهای رفاهی آن منجر شده و درنتیجه باعث شده همچون گذشته نتواند با تعدیل ثروت در کاهش نابرابر ی ها مؤثر باشند.
کرونا و داغ ننگ: روایت بهبودیافتگان بیماری از تجربه طرد اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
شیوع ویروس کووید 19، توأم با پیامدهایی چون تمایزگذاری و فاصله اجتماعی در میان افراد جامعه بوده و فجایع روحی-روانی بسیاری را برای جامعه به میراث گذاشته که تا سال ها شاهد اثرات ناخوشایند آن بر جسم و روان افراد خواهیم بود. هدف از پژوهش حاضر، روایت بهبودیافتگان مبتلا به بیماری کرونا از تجربه ی طرد اجتماعی است. این پژوهش با بهره مندی از افکار و آراء گافمن و تعداد دیگری از نظریه پردازان حوزه ی جامعه شناسی، داده های خود را به میانجی رویکرد کیفی و استفاده از روش تحلیل روایتِ مضمونی و انجام مصاحبه با 16 نفر (11 مرد و 5 زن) از بهبودیافتگان بیماری به دست آورده است. نمونه ها به صورت هدف مند انتخاب شده اند. یافته های به دست آمده از تجزیه و تحلیل مفاهیم، نشان دهنده ی 11 تِم اصلی شامل: اختلالات روحی-روانی، گسست روابط اجتماعی، فروکاست منزلت اجتماعیِ افراد، دگردیسی میدان دین و گزاره های دینی، تضعیف اعتماد اجتماعی، کاهش ارزش های اخلاقی-انسانی، شکل گیری هویت پنهان، بیکارشدن، رونق بازارِ دلالیِ کالاهای بهداشتی، ترس از روایت بیماری، تبعیض در دریافت خدمات درمانی؛ 22 مفهوم محوری و 59 مقوله ی عُمده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تجربه ی طرد اجتماعی از جانب بیماران مبتلا به ویروس کووید 19، با پیامدهای مخربی چون از دست دادن پایگاه اجتماعی، انزواطلبی، اخراج از حلقه های گروهی و تشدید ترس و اضطراب درونی و در نهایت، رشد تنش و التهاب اجتماعی در سطح گسترده را به همراه دارد. از طرفی نیز وضعیت پیش آمده سبب سوءاستفاده برخی سودجویان و دامن زدن به بحران موجود به میانجی احتکار کالاهای بهداشتی-درمانی و متعاقباً گران فروشیِ این اجناس می شود. در نهایت یافته ها حاکی از نوعی خشونت نمادین در قبال مبتلاشدگان به کرونا و واپس زدن آنها از حلقه های گروهی و اجتماعی است.