فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۵٬۶۵۸ مورد.
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
74 - 86
حوزههای تخصصی:
رمانتیسم در مفهوم خیال انگیز، افسانه ای و رؤیایی به کار می رود. این نهضت، انواع آثار ادبی، داستان های تاریخی، قصه های وحشت آور و خیالی، داستان های عشقی و همچنین شعر را وسیله بیان خود قرار می دهد. داستان «اناربانو و پسرهایش» اثر گلی ترقی است که قرابت های بسیاری با برخی از مؤلفه های مکتب رمانتیسم دارد. پژوهش پیش رو، مطالعه ای نظری است که به روش توصیفی - تحلیلی، داستان «اناربانو و پسرهایش» را بر اساس مؤلفه های مکتب رمانتیسم بررسی می کند. جامعه آماری این پژوهش، داستان «اناربانو و پسرهایش» از مجموعه «جایی دیگر» اثر گلی ترقی است. در اشاره به برخی یافته ها می توان گفت که فردیت شخصیت اصلی داستان که یکی از شاخصه های مهم رمانتیسم است، زبان ویژه ای را در ظهور و بازتاب برخی مؤلفه های رمانتیسم از جمله احساس گرایی، رؤیای آرمان شهر، طبیعت گرایی، نوستالژی، یاد معشوق و نقد مدنیت آفریده است. بانوی سالخورده این داستان، درون مایه نمادین عشق و گذار از دشواری ها را در برابر عافیت طلبی عقلانی قرار داده است. همان گونه که اصل اساسی رمانتیسم ترجیح احساس بر عقل است، احساس مادرانه بر هر گونه تحذیر و تعقل در احتمال وقوع هر پیشامدی فائق آمده است.
آموزه هایی منفی در ضرب المثل های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مَثَل های فارسی از کهن ترین نمونه های ادبی ایران هستند که از روزگار باستان تا به امروز الهام بخش گفتار و رفتار مردم این سرزمین بوده اند و با توجه به اینکه در پیدایش آن ها، ذوق، قریحه، دانش و تجربه لایه های گوناگون اجتماع نقش داشته، پذیرش و رواج عمومی آن ها نیز زیاد بوده است. پژوهش در مَثَل های هر جامعه، به شناختی بهتر درباره جنبه های مختلف زندگی و فرهنگ آن جامعه کمک می کند و از این طریق لایه های مغفول مانده فرهنگ عمومی، به صورت دقیق تر بررسی خواهد شد. برخی از عادت های ناپسند یا آموزه های ناصواب فرهنگی از طریق مثل ها، در زبان، ساری و جاری می شوند. این کارکرد ضرب المثل ها را می توان آموزه های منفی آن ها دانست. این مقاله، چنین جنبه ای را در مثل های فارسی بررسی کرده و ضمن تأکید بر آموزه های نیک موجود در بیشتر ضرب المثل های فارسی به نمودهای بدآموزی یا آموزه های منفی برخی دیگر از آن ها پرداخته است. شوخی ریشخندگونه با سرزمین ها و اهالی هر سرزمین یا اقوام و قبایل، برخورد با دیگریِ دینی و اعتقادی، تحقیر برخی از وضعیت های جسمانی، ریشخند برخی از نقش های خانوادگی و به ویژه نقش های زنانه، تقدیرگرایی های کاملاً منفعلانه، توجیه خوی های ناپسندی چون خودرأیی و شوخی تمسخرگونه با برخی از نام های خاص و نظایر این آموزه های منفی را در مثل ها فارسی می توان دید.
عناصر عامیانه و غیررسمی گفتاری و نوشتاری در سطح واژگانی برخی از ترجمه های کهن عهد عتیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از گونه های ناشناخته زبان و ادبیات فارسی، ترجمه های کهن عهد عتیق هستند. معمولاً زبان این متون فارسی و خط آن ها عبرانی است. یکی از ویژگی های این نوع از متون، تأثیرپذیری شدید از ادبیات و زبان عامیانه فارسی است. در این مقاله براساس معیارهای زبان شناسی اجتماعی، عناصر عامیانه گفتاری و نوشتاری برخی از این متون (ترجمه های عهد عتیق) بررسی شده است. براساس این بررسی، زبان متون پیش گفته در سطح واژگانی از دو جنبه تحت تأثیر زبان عامیانه قرار گرفته است: نخست تحولات آوایی که شامل موارد زیر است: تحول âm / ân > um / un، همگونی آوایی، کاهش واجی، افزایش واجی، انواع مختلف ابدال و قلب. دوم واژه های گویشی. عناصر گویشی هر زبان پیوستگی تنگاتنگی با زبان و ادبیات عامه آن دارند. عناصر نوشتاری غیررسمی نیز از دو جنبه بر این متون تأثیر گذاشته اند: الف) استفاده از خط عبرانی؛ ب) اغلاط املایی. براساس تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که این نوع از ترجمه های عهد عتیق از نظر زبانی به گونه عامیانه یا دست کم غیررسمی زبان نزدیک تر هستند.
جستاری بر دلالت های تربیت اخلاقی در مجموعه کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب بر اساس روابط چهارگانه انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
84-115
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی دلالت های تربیت اخلاقی در مجموعه کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب بر اساس روابط چهارگانه انسان می باشد. این تحقیق بر مبنای روش کمی-کیفی و با استفاده از تحلیل محتوا انجام شد. به دلیل سنخیت زیاد با موضوع از جلد پنجم این مجموعه (حاوی داستان هایی از قرآن) و هشتم (حاوی داستان های از ائمه اطهار علیهم السلام) صرفه نظر شد. بنابراین واحد زمینه تحقیق شامل همه داستان های شش جلد باقی مانده از این مجموعه در قالب 130 داستان در 951 صفحه و واحد تحلیل شامل نیمی از داستان های شش جلد مشتمل بر 64 داستان در 421 صفحه بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مجموعه کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب و فهرست وارسی تحلیل محتوا بود. در پژوهش حاضر از روش تحلیل محتوای جهت دار (قیاسی) مبتنی بر نظریه مایرینگ استفاده شد. روایی مقوله های شناسایی شده مرتبط با مؤلفه های ارتباطی بعد از بازبینی چند باره توسط متخصصین، تایید شد. پایایی مقوله های شناسایی شده نیز با بهره گیری از ضریب اسکات، 92/77 % به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها براساس روش آنتروپی شانون انجام شد. یافته ها نشان می دهد که مرکز توجه نویسنده در انتخاب داستان ها بیشتر بر خودشناسی و مردم شناسی بوده است و به جنبه های خداشناسی هم به طور مستقل در دو جلد پنج و هشت پرداخته شده است؛ لذا برای جبران نقصان این مجموعه در ارتباط با خلقت، تألیف کتب داستانی مربوط، ضرورت دارد. در نهایت استفاده از این مجموعه داستانی در تألیف و تدوین سایر مجموعه های داستانی و به خصوص کتب درسی پیشنهاد می گردد
آسیب شناسی مبانی و بنیان های ِاسطوره پژوهی در ایران در حوزه مطالعات متن شناختی، کارکرد گرایی و نظریه پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آسیب شناسی اسطوره پژوهی در ایران، درچارچوبِ مطالعات متن شناختی، کارکرد گرایی و نظریه پژوهی، فرآیند اسطوره پژوهی را در ایران، بارورتر می سازد. اسطوره پژوهی درایران– با خاستگاه دانشگاهی و یا غیر دانشگاهی – به دور از نظام طبقه بندی جهانی و در نگاهی جزیره وار، بیشتر به تک نگاری اساطیر ایران و پژوهش های متن شناختی پرداخته است. در این پژوهش، تمایزی بیناسطوره شناسی بر پایه مکتب های این حوزه در غرب و نظریه پژوهی بااسطوره پژوهی رایج در میان پژوهشگران ایرانی قایل می شویم که با این مکتب ها، نظریه ها وکارکردهای اسطوره شناسی کم و بیش ناآشنایند. اسطوره پژوهی درایران، از آفت های گوناگونی در این حوزه رنج می برد ازجمله: تمرکز بر متن به جای ژرف ساخت اساطیری، روایت پردازی و صرفِ شارح بودن، آشنایی اندک با مکتب های اسطوره شناسی، نگاه جزیی گرا، روش مند نبودن اسطوره پژوهی، آشنایی اندک با مطالعات میان رشته ای، رویکرد اثبات گرا به جای فرااثبات گرا، کاستی های ناشی از ترجمه متن های اسطوره شناسی غربی، بی توجهی به نقش سیّال اساطیر، کم توجّهی به هدف های اسطوره شناسی، بی توجّهی به خوانش اسطوره های ایرانی در طبقه بندی منسجم جهانی، کم توجّهی به کارکرد اساطیر در کاربَست علوم دیگر، یکسان انگاری قلمرو تاریخ و اسطوره و نبودِ رشته تخصصی اسطوره شناسی در دانشگاه های ایران. نویسندگان در این مقاله می کوشند به آسیب شناسی اسطوره پژوهی درایران بپردازند و شماری از این آفت ها و کاستی ها را برشمارند و راهکارهایی در زدودن این آفت ها به دست دهند.
تحلیل نشانه شناسی قصیده «المتنبّیِ» جواد الحطّاب با تکیه بر نظریه نشانه شناسیِ شعرِ مایکل ریفاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از دستاوردهای مایکل ریفاتر در زمینه درک دلالت های زبانی و ژرف ساخت متن، نظریه نشانه شناسی شعر اوست. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر رویکرد نشانه شناختی در صدد است فرآیند های نشانه پردازی قصیده «المتنبّی» جواد الحطاب؛ شاعر معاصر عراقی را بر اساس نظریه ریفاتر در دو سطح خوانش اکتشافی و پس کنشانه بررسی و تحلیل نموده تا به لایه های پنهان متن، ایده محوری و رابطه بینامتنی آن با دیگر متون دست یابد. شاعر در این قصیده با بازخوانی گذشته تاریخی و اسطوری و با محکوم کردن اوضاع کنونی، فریاد انتقاد و تغییر سر می دهد و با به کار گیری شخصیت های تاریخی، دینی و اسطوری به ترسیم اوضاع کنونی عراق و ایدئولوژی های خویش می پردازد. در سطح نخست (اکتشافی)، مخاطب با تصویرهای رمزآلود از دوران حکومت خلفای عباسی و متنبّی شاعر رو به رو می شود که صرفاً مجموعه ای از اخبار متناقض و متضاد است که خواننده خلاق را اقناع نمی کند؛ اما در خوانش سطح دو (پس کنشانه) با بهره جستن از توانش ادبی و گذر از سطح محاکاتی به سطحی بالاتر و بررسی عناصر «غیر دستوری» و نشانه پردازیِ هر یک از آنها، به «انباشت ها» و «منظومه های توصیفی» دست می یابد که بیان گر فضای فکری مسلط و حاکم بر قصیده است. سپس با کشف هیپوگرام به دلالت های معنایی و ضمنی متن دست یافته و در نهایت به تحصیل ماتریس یا خاستگاه اصلی متن نائل می گردد. تحلیل این قصیده نشان می دهد ایده محوری متن، نقد فضای آفت بار جامعه عراق، اعتراض و انتقاد از سیاست های ناکارآمد حاکمان و مشروعیت زدایی از سلطه حاکم با تکیه بر استراتژی بینامتنیت و ریشخند و ناسازواری است
بررسی ویژگی های غنایی در افسانه نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
135 - 152
حوزههای تخصصی:
افسانه نیما یوشیج، با عنوان تغزّل نو و سرآغاز شعر غنائی مدرن شناخته می شود. شعر غنائی، ویژگی هایی دارد که از دل تعاریف آن به دست می آیند. هدف از پژوهش حاضر آن است که دریابیم کدام یک از این ویژگی ها در «افسانه» وجود دارند و نوآوری ها و هنجارشکنی های نیما، در کدام ویژگی ها صورت گرفته است؟ در این مطالعه با روش تحلیلی-توصیفی، با بررسی مؤلّفه های غنایی درمی یابیم که نوآوری اصلی نیما، در بیان عشق زمینی و توجه به معشوق واقعی و زوال پذیر است و از شعر سنّتی به دلیل فرورفتن در وادی عشق های انتزاعی و عرفانی انتقاد می کند و جانب انسان گرایی (اومانیسم) را می گیرد. بهره گیری از عشق تراژیک، قالب مکالمه آزاد و نمایشی، بیان مسائل اجتماعی به شکل گسترده، ساختار داستانی، راوی اول شخص، وزن بدیع و عامیانه، ایجاز روایی، روایت در زمان حال حاضر، توصیفات عینی و واقعی از اشیاء در کنار انطباق حالات درونی انسان و عوامل بیرونی طبیعت، صور خیال غنایی و تخیل نیرومند و برخورداری از عناصر روساخت و ژرف ساخت زیبایی شناسی، از مهم ترین ویژگی های این منظومه است که آن را به سرچشمه شعر ناب غنایی وارد ساخته و با ایجاد تحوّل در همه ابعاد، راه را برای گسترش شعر غنایی معاصر هموار می نماید
ضرب المثل؛ ابزاری فرهنگی برای تنظیم و شکل دهی به رفتار جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوزه فرهنگ، میدان همگرایی و تعامل جهان بینی ها و ایدئولوژی هاست. ضرب المثل ها یکی از ابزار های فرهنگی تأثیرگذار در ترویج، تنظیم و هدایت ایدئولوژی ، جهان نگری و رفتار اجتماعی سازمان یافته هستند. آن ها هماهنگی جمعی را در کنشگران اجتماعی تقویت می کنند و موجب همگرایی فکری و فرهنگی، حول یک موضوع مشترک می شوند. در این مقاله تلاش می شود تا با روش تحلیل کیفی و توصیف، به این مسئله پرداخته شود که ضرب المثل ها به عنوان یکی از ابزارهای مورد استفاده در فرهنگ عامه، چگونه به رفتار جمعی شکل می دهند. پیش فرض این است که ضرب المثل ها با «عقلانی سازی»، «نهادینه سازی» و «ساخت گرایی»، رفتارهای فردی را با رفتارهای جمعی همسو می کنند. مبانی و کارکرد ضرب المثل ها، نشان دهنده ظرفیت و توانایی آن ها برای نظارت و کنترل رفتارهای اجتماعی است؛ انتظار ایفای نقش هایی چون «هم بستگی و تطور همکاری»، «حصول منفعت مشترک»، «تعریف طرح واره های رفتاری»، «قاب بندی»، «اطمینان آفرینی» و «انسجام اجتماعی» از ضرب المثل ها، موجب می شود تا آن ها بتوانند رفتار پراکنده مخاطبان را تنظیم و هم جهت کنند. ضرب المثل ها با طرح الگوهای آشنا و نهادینه، «ناهماهنگی شناختی و پراکندگی رفتاری»1 افراد را در جامعه محدود می کنند.
تحلیل محتوایی نماد و تمثیل های داستانی نویسندگان دوره (نسل) دوم بوشهر؛ «صادق چوبک و رسول پرویزی»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
«استان بوشهر» واقع شده در کناره خلیج فارس(جنوب غربی ایران)، با نویسندگان دوره(نسل) اول تا چهارم خود، در ادبیات داستانی کشور به ویژه مکتب جنوب جایگاه مهمی دارد. داستان پردازان این ناحیه مانند دیگر نقاط ایران در دوره های تاریخی مختلف از شگردهای متنوّع داستان نویسی در ساخت و محتوا بهره برده اند. آبشخور این تکثّر و تحوّل سبکی و فکری از طرفی متأثر از ادبیات جهان است و از سوی دیگر به توان متون روایی کلاسیک پیوند می خورد که تمثیل و بیان نمادین یکی از شیوه های بازنمایی ماجرای داستان در متون کهن پارسی است. هدف این مقاله؛ بیان مزایا، نقایص و دگردیسی های محتوایی داستان های تمثیلی و بیان نمادین در دوره دوم نویسندگی بوشهر است. بنابراین، در این مقاله کوشش شده است؛ آثار تمثیلی در سه نوع: روایت مستقل، غیر مستقل و استفاده از نمادها در فاصله دهه های بیست تا پنجاه شمسی بر پایه موضوع و درون مایه نقد و تحلیل شوند و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که نویسندگان این دوره از کدام شیوه بیان تمثیلی و برای کدام مقاصد استفاده کرده اند. ماحصل این تحقیق به شیوه کتاب خانه ای با روی کرد پژوهشی- تحلیلی این است که؛ در دوره پهلوی دوم،«چوبک» با تکیه بر فضای اجتماعی و سیاسی نامطلوب جامعه؛ فابل هایی با روایت مستقل نوشت اما تمثیل در اثنای داستان و بیان نمادین را علاوه بر چوبک در داستان خاطره های دیگر نویسنده این دوره،«پرویزی» هم می توان یافت.
شناسایی، طبقه بندی و تحلیل بازی های کلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ مرداد و شهریور ۱۴۰۲ شماره ۵۱
۲۱۰-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
بازی و سرگرمی از جهت پر شدن اوقات فراغت، تقویت هوش و حافظه، انتقال برخی آموزه های اخلاقی و مهارت های زندگی اهمیت دارد. بازی های کلامی نوعی از مشهورترین و متداول ترین بازی ها هستند، عنصر اصلی آن ها کلام و گفتار است و زیرمجموعه ادبیات شفاهی عامه محسوب می شوند. این بازی های کلامی در مناطق کشور شیوه های گوناگون دارند و اهداف متفاوتی را دنبال می کنند. بازی های کلامی را می توان از دو منظر کلی طبقه بندی کرد: 1. زبان؛ 2. نحوه اجرا. با اینکه تمام بازی های کلامی جنبه سرگرمی دارند، ولی در کنار سرگرم کننده بودن کارکردهای دیگری هم دارند، ازجمله: تقویت تارهای صوتی و قدرت تکلم در کودکان، افزایش دایره لغات و آشنایی با اصطلاحات و ضرب المثل ها، تقویت قدرت تصمیم گیری. از مهم ترین فواید آموزشی بازی های کلامی می توان به تقویت خودباوری و جلوگیری از خودکم بینی کودکان، آموزش مهارت های فردی مثل: جمله سازی، آشنایی با حروف الفبا و ساخت کلمات جدید، آشنایی با اصوات، آموزش رنگ ها، آشنایی با اعداد و ترتیب در هر مجموعه متشکل از اجزای پراکنده اشعار و متن ها و ... اشاره کرد. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و براساس مطالعات کتابخانه ای و بررسی اسناد موجود و همچنین مطالعات میدانی در حوزه بازی ها انجام شده است.
بررسی مقایسه ای افسانه کُهزاد و بَسی با زال و رودابه در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰
23 - 40
حوزههای تخصصی:
داستان های عاشقانه ای مانند لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، زال و رودابه و... بخشی غنی از ادبیات عاشقانه و غنایی این مرز و بوم را تشکیل می دهد. افزون بر این روایات مکتوب، گاه روایت عشق هایی جانسوز در میان عامه مردم رواج دارد که کمتر مجال طرح و بررسی یافته اند. یکی از این روایت ها، روایتی است که علی حسین عالی نژاد، نقّال 73 ساله و اهل روستای رمقانِ استان فارس نقل می کند. نگارنده کوشیده است نخست به روش میدانی این افسانه را ثبت کند و سپس به روش کتابخانه ای و تحلیل محتوا، به بررسی مقایسه ای آن با روایت فردوسی بپردازد. پرسش اساسی این پژوهش این است که تفاوت ها و شباهت های روایت مکتوب و شفاهی در چه بخش هایی است و این دگرگونی ها حاصل چیست؟ یافته های پژوهش نشان می دهد افسانه عامیانه از دو بخش کاملاً مجزا تشکیل شده است: بخش نخست جز در برخی از جزییات بسیار شبیه به داستان زال و رودابه است؛ اما بخش دوم داستان، یک باره دگرگون می شود و خواننده با نمایشی کاملاً متفاوت روبه رو می شود. درباره این روایت عامیانه، به طور کلی دو فرضیه را می توان طرح کرد: 1- افسانه عامیانه، تقلید و آمیزشی از روایت زال و رودابه و داستان های عاشقانه باشد که ذهن راوی و نقّال ساخته و پرداخته است.2- نقّالان و راویان با آمیزش داستان عاشقانه رایجی در میان مردم با داستان شاهنامه و دیگر روایت ها، داستانی نو بنیاد نهاده اند. به هر روی این روایت از جنبه های گوناگون مانند مکان داستان، شخصیت ها، فضا، برخی از رخدادهای داستانی، فرجام داستان و... با روایت شاهنامه فردوسی تفاوت هایی دارد؛ اما در مجموع یکسانی های زیادی با روایت شاهنامه دارد.
پسند فرهنگی و مقبولیت عمومی در حکایتی از بوستان سعدی (تحلیلی بر پایه نظریه تزوتان تودوروف)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
58 - 73
حوزههای تخصصی:
حکایات بوستان سعدی مانند بسیاری دیگر از حکایت های فصلی (اپیزودیک) متون فارسی نقشی تسهیل گر برای فهم نظریات عرفانی، اجتماعی و هنری شاعر دارند. در بوستان سعدی و در باب اول حکایتی با عنوان تدبیر در تأخیر سیاست هست. در این حکایت مدلی می بینیم که با الگوی پیشنهادی تزوتان تودوروف برای تحلیل داستان منطبق است و می توان نتیجه حاصل از آن را به اغلب حکایات بوستان تعمیم داد. تودوروف معتقد است در روایت ها ساختاری مشابه وجود دارد که عبارتند از: وضعیت آغازین، ورود عامل برهم زننده تعادل به روایت، برهم خوردن تعادل، تلاش برای برقراری تعادل و درنتیجه رسیدن به وضعیت پایدار نهایی که از آن به فصل گذار تعبیر کرده است. در این مقاله که به روش تحلیلی نوشته شده است، کوشش گردیده به این پرسش پاسخ داده شود که بر اساس نظریه تودوروف حل تناقض حاصل از نتیجه گرایی سعدی در حکایت با واقعیت های بیرونی اجتماع چگونه صورت می گیرد و حکایت موردبحث را چگونه می توان بر اساس الگوی تودوروف تحلیل کرد. نتیجه اینکه سعدی با ایجاد ساختاری منسجم در حکایت مورد نظر توانسته اندیشه ها و آرای خود را علی رغم تناقض و تضاد با عالم واقع به خواننده بقبولاند و رأی پیروزی را در حکایت به سود کسی که می خواهد صادر کند.
نقد و ارزیابی توصیفی تحلیلی مقالات نوشته شده درباب منظومه کوش نامه از آغاز تا سال ۱۴۰۱(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۶
317 - 357
حوزههای تخصصی:
منظومه های حماسی با محوریت پهلوانان و شخصیت های اسطوره ای اغلب در ادامه داستان های شاهنامه و تکمیل کننده آن هاست. یکی از مهم ترین متون پهلوانی، منظومه کوش نامه اثر ایران شان بن ابی الخیر است که در اوایل قرن ششم هجری سروده شده است. در چند دهه اخیر با رشد تصحیح متون کهن فارسی، این گونه آثار با متونی منقح و چاپ هایی ارزنده در اختیار پژوهش گران قرار گرفته است و براساس آن ها موجی از پژوهش ها و مقاله ها ایجاد شده است. این آثار تحقیقی از یک دستی ساختاری و ارزش محتوایی هم سانی برخوردار نیست. بنابراین در مقاله حاضر به معرفی و شناساندن این پژوهش ها و واکاوی و ارزیابی ساختار و محتوای هریک از این آثار پرداخته شده تا تصویری بهتر از منظومه کوش نامه و حوزه های تحقیقی آن ترسیم و وجوه کارآمد و ناکارآمد پژوهش ها شناسایی شود. مجموع این مطالعات و دسته بندی ها افزون بر این که دیدگاه منسجمی از مقالات عرصه کوش نامه به مخاطبان می دهد، دستاوردهای متعددی دربرداشته که نمایان گر برتری ها و کاستی های این پژوهش هاست. ناهم خوانی عنوان و محتوا، تحلیل های شتاب زده و گاه نامتقن، بیان مطالب تکراری، انتخاب موضوع های نامناسب ازجمله ویژگی های منفی و تنوع موضوعی مقالات، تصحیح دوباره ابیات مبهم، توجه به جغرافیای گسترده منظومه و بررسی های تطبیقی کوش نامه با شاهنامه و سایر منظومه های حماسی، از برجسته ترین ویژگی های مثبت پژوهش ها محسوب می شود.
مراتب کمال گرایی در بلوهر و بوذاسف بر اساس نظریه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان بلوهر و بوذاسف حاوی سرگذشت بوداست و پس از قرن ها با حکایات و سخنان حکمت آمیز درآمیخته و در قالب تمثیل ها و داستان های عبرت انگیز بیان شده است. این تمثیل ها از زبان فرزانه ای وارسته به نام «بلوهر» برای ارشاد «بوذاسف» و ترغیب وی برای رهاکردن جاه دنیا و تشویق برای یافتن حقیقت نقل می شود. در این داستان بیشتر بر مفهوم کمال گرایی تاکید شده است. کمال گرایی به معنای بالاتر رفتن، بلند شدن، رسیدن به اوج، گرایش به رشد و پیشرفت و تعالی و کامل تر شدن، مهم ترین ویژگی انسان است و خود شناسی تنها نشانِ انسانِ پخته و فرهیخته است که در ادب تعلیمی بر آن تاکید می شود. این الگو در میان تمام ملت ها، ادیان و مکاتب با عناوین متفاوت مطرح شده است. در اسلام با هدایت تکوینی، در عرفان با سیر و سلوک به سوی حضرت حق و در تعالیم بودا با تمرکز روانی یا مراقبه می توان به نیروانا یا آزادی از اوهام و رهایی از رنج و تعلقاتِ دنیای فانی رسید. بدین ترتیب انسان همواره در اقیانوس زایش های دوباره، گذرگاهی یافته و به کمال می رسد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر روش کتابخانه ای مراحل نمادین فرازپویی در داستان تعلیمی بلوهر و بوذاسف را مورد بررسی قرار می دهد و بن مایه های اصلی و شاکله مفهومی این کتاب تعلیمی را نشان می دهد. با ارزش تعلیمی این اثر آشنا می کند بن مایه ها و شاکله مفهومی آموزش آن را بیشتر آشکار می کند. این داستان در پیرنگ پاگشایی، دارای کهن الگوهای تولد قهرمان، پیر فرزانه، آنیما، سایه است. در پیرنگ سیر و سلوک و نیمه دوم زندگی، وحی و الهام، فراخوان و دعوت به سفر، قبول دعوت، جدایی و عبور از آستانه، تشرف به سرزمین خاص دیده می شود. در مرحله سوم کهن الگوها و در بازگشت به خویشتن، کهن الگوی خویشتن با تجلی حق تعالی، بازگشت و فرازپویی مشاهده می شود.
مواجهه نظام دانایی ایرانی یونانی در روایت های مده آ و سهراب با تکیه بر گفتمان قدرت میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
155 - 185
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در نظر دارد با تحلیل گفتمان قدرت در دو نمایش نامه مده آ اوریپید و داستان سهراب شاهنامه فردوسی، به تبیین وجوه اشتراک و افتراق دو جهان بینی در دو اثر مذکور بپردازد. روش پژوهش حاضر تحلیلی تطبیقی و اطلاعات لازم برای سنجش نمونه ها به شیوه ای کتابخانه ای و به واسطه ابزار تحلیل گفتمان انجام گرفته و هدف از آن یافتن فصل ممیز این دو اپیستمه از حیث مفهوم قدرت است. به نظر می رسد می توان نتایج حاصل از این مطالعه تطبیقی را نیز به مثابه نمونه هایی، به جهان معرفت شناسانه و گفتمان غالب در روح دو جغرافیای فرهنگی یونان کلاسیک و ایران تعمیم داد. رویکرد نظری بحث برگرفته از آراء میشل فوکو و مفهوم گفتمان قدرت در اندیشه وی است. شواهد این تحقیق گویای این واقعیت هستند که به رغم وجود مؤلفه های مشابه در اپیستمه هر دو اثر، در هر دو ساحت خدایگانی و انسانی از مفهوم تقدیر و مرگ تا عشق، اصالت و خردورزی، نقطه تمایز بنیادین آن ها در تبیین گفتمان قدرت، رویکردشان در پذیرش یا تقابل با گفتمان قدرت متعالی خدا یا خدایان است. اگر فردوسی در داستان سهراب، تقدیر یزدان را عامل فرجام پایانی می داند، در مقابل اوریپید، مده آیی می آفریند که در مقابل گفتمانِ غالبِ سنتیِ نهادینه شده می ایستد و حتی حاضر است فرزندانش را سر بریده، خدایان را همراه کرده و شکوه مندانه سوار بر ارابه خدایان گردد.
خوانشی بینامتنی بر دو داستان از مثنوی و دکامرون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۱
105 - 133
حوزههای تخصصی:
یکی از روش های شناخت عمیق متون، بررسی تعامل بین آثار مختلف است؛ زیرا نویسندگان، خواه ناخواه تحت تأثیر آثار یکدیگر هستند. موضوع اصلی این جستار، خوانش بینامتنی دو داستان از مثنوی معنوی و دکامرون بر مبنای نظریه ترامتنیت ژنت است. «آن صوفی که زن خود...» قصه ای از مثنوی است که از نظر بن مایه ها با قصه «هیچ آدابی و ...» و یا «وقتی چاره، منحصر به فرد می شود»، از دکامرون شباهت هایی دارد: بی وفایی،خیانت، کام جویی و شهوت رانی و حیله زنان و ترس از رسوایی از جمله بن مایه های مشترک این داستان ها و تشکیل دهنده بنیان اصلی آنها است. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی تطبیقی برآن است تا ضمن قیاس این دو اثر کلاسیک، به بیان وجوه اشتراک و افتراق این داستان ها بپردازد. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که بوکاچیو در حکایاتش به طرز قابل تأملی، قصه ای از مثنوی را بازآفرینی کرده است. این پژوهش توانسته است از سویی زمینه مساعد را برای بخشی از مطالعات تطبیقی فراهم سازد و از دیگر سو، راهگشای مطالعات در حوزه مولوی پژوهی باشد.
تحلیل سبکی داستان های «ایرج» و «رستم و شغاد»، بر اساس دستور نقش گرای نظام مند هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
41 - 71
حوزههای تخصصی:
هلیدی، در زبان شناسی نقش گرای نظام مند، بر سه کارکرد اندیشگانی، بینافردی و متنی ﺗﺄکید فراوان دارد که به وسیله آن ها، می توان بندهای متون ادبی را مورد تحلیل قرار داد و به سبک خاص شاعر یا نویسنده دست یافت. شاهنامه، ظرفیّت بسیاری برای کاوش در حوزه های مختلف، از جمله؛ دستور نقش گرا داراست. از این روی، از میان داستان های مختلف شاهنامه، دو داستان «ایرج» و «رستم و شغاد» را، بر اساس نظریه هلیدی مورد تحلیل سبکی قرار داده ایم. این جستار درصدد است، با روش توصیفی- تحلیلی و با گردآوری اطّلاعات، به شیوه کتابخانه یی، ﻣﺴﺄله انواع فرایندها، چگونگی انسجام یافتن متن و فرانقش بینافردی را در این دو داستان مورد بررسی قرار دهد. نتایج تحقیق نشان دهنده آن است که از میان فرایندهای به کار رفته، فرایند مادی، بیشترین بسامد را در هر دو داستان داراست که این، بیانگر رخدادها، کنش های عینی و ملموس به کار رفته در صحنه ها است. در بخش غیرساختاریِ فرانقش متنی، انسجام دستوری و انسجام واژ ه ها، سبب پیوستگی و هماهنگی متن گشته است. در انسجام دستوری، ادات ربط، در انسجام واژه ها- بازآیی، مولّفه تکرار، در انسجام واژه ها- باهم آیی، باهم آیی متداعی بیشترین بسامد را در هر دو داستان دارا هستند. نوع فعل های به کار رفته، گذشته و فاعل ها، اغلب آشکار هستند و وجه خبری که بر پای بندی حقیقت گزاره ها و قطعیّت متن ﺗﺄکید دارد، بسامد فراوانی در این داستان ها دارد. بررسی و تطبیق هر سه لایه معنایی نظریه هلیدی در داستان های «ایرج» و «رستم و شغاد»، بر ساختاری واحد، یکپارچه و دارای انسجام هر دو متن ﺗﺄکید فراوان دارد.
مروری بر بیتی بحث انگیز از حافظ «به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
88 - 96
حوزههای تخصصی:
یکی از بیت های بحث انگیز شعر حافظ بیت «به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ/ که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم» است. درباره این بیت از دیوان حافظ که در چاپ مصحَّح زنده یاد علّامه محمد قزوینی این گونه درج شده است، اختلاف نظرهایی در خصوص اینکه به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ قسم به یک چیز است یا سوگند به دو چیز، وجود دارد. در این مقاله اظهارنظرهای جمعی از صاحب نظران با ذکر شواهدی از شعر شاعران جهت بررسی دقیق و واکاوی، ارائه شده است تا به این مسأله پاسخ داده شود. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است که با استناد به منابع علمی و شواهد شعری از بزرگان ادب فارسی و به شیوه کتابخانه ای انجام شده است. نتیجه پژوهش بیانگر این است که «واو» عطف مورد قسم برخلاف نظر شارحان یک چیز است و نور دیده به معنای روشنایی چشم است نه عزیز و محبوب.
لعل سهرابکی گزارشی نویافته از نشان خاندان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
97 - 116
حوزههای تخصصی:
رشید تبریزی شاعر سده یازدهم، در مثنوی جواهرالاسرار که اثریست در موضوع گوهرشناسی ضمن معرفی انواع لعل از لعلی زرد و کم ارزش سخن گفته موسوم به «لعل سهرابکی». وی علت نام گذاری این گوهر را انتساب آن به بازوبند سهراب دانسته و معتقد است شومی و بدیمنی این گوهر باعث مرگ سهراب و شهرت این سنگ شده است. در این پژوهش که به شیوه کتابخانه ای و در دو بخش انجام یافته است؛ تلاش شده ابتدا با بررسی متون معتبر به خصوصیات مهره ها و بازوبندها، بویژه مهره های نشان خاندان رستم بپردازیم. سپس خصایص لعل را در کتب جواهرنامه بررسی کرده و نظر رشید تبریزی در مورد لعل سهرابکی را مورد پژوهش قرار دهیم. بررسی ها نشان می دهد که محتملاً، بازوبند سهراب دارای لعل بوده، اما از رنگ و ارزش مادی آن جز روایت رشیدای تبریزی مطلبی نداریم. به نظر می رسد ماجرای پسرکشی توسط ابر پهلوان ایرانی هیچگاه در ذهن مردم ایران حل نشده بنابراین در باور رشیدای تبریزی یا یکی از منابع گوهرشناسی او و شاید باور عامه مردم سده های دهم و یازدهم ایران، تصوّر شومی لعل سهرابکی شکل گرفته است و تهمت بد شگونی به مهره بازو بند سهراب توجیهی گشته است عامه پسند برای تبرئه تهمتن.
تحلیل مردم شناسی اساطیری و دینی آیین های وَر در جنوب کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
89 - 119
حوزههای تخصصی:
وَر یک آزمایش ایزدی یا داوری ایزدی بوده است که در دین مزدیسنا از سوی داوران برای اثبات راست گویی یا حقانیت شخصی اجرا می شده است. آیین وَر، تنها ویژه ایرانیان نبوده بلکه در اروپا تا سده های میانه رواج داشته است. در فرهنگ اساطیری و دینی جنوب کرمان از گذشته تا امروز برای اثبات راست گویی و حقانیت خود از آیین وَر، به شیوه های مختلف نظیر لقمه نویسی، تخته گردون، کاسه گردون، قسم چار و غیره بهره برده اند. هدف پژوهش حاضر معرفی و شناخت کارکرد آیین های وَر و شیوه اجرای آن در این منطقه است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی، با گرداوری اطلاعات اسنادی و مصاحبه با افراد بومی آن منطقه است. نتایج پژوهش نشان می دهد که آیین های وَر، در فرهنگ عامه ریشه حماسی و تاریخی دارد و سرمنشأ آن را می توان در متون حماسی دینی و اساطیری نظیر شاهنامه و اوستا پیدا کرد که در گذر زمان همانند سایر آیین ها دچار تغیر و تحول شده اند.