فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۱۰٬۸۰۸ مورد.
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
175 - 204
حوزههای تخصصی:
هر فرد در تقابل با محیط زیست اطرافش در مواقع مختلف رفتار و نقش های مختلفی بروز می دهد که می توان گفت وجدان زیر مجموعه ای از این رفتار است که نقشی اساسی را در کیفیت خروجی رفتار ما و اثرات برجای مانده از ردپای ما در طبیعت ایفا می کند. لذا پژوهش حاضر با هدف وجدان اکولوژیک مصرف کننده و رفتارهای سبز حامیان محیط زیست؛ شناسایی برنامه های موثر بر تحریک وجدان اکولوژیک مصرف کننده صورت پذیرفت. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از حیث روش گردآوری داده ها از نوع پیمایشی و اکتشافی است و دارای فلسفه پژوهشی قیاسی استقرایی می باشد. جامعه آماری پژوهش مدیران، مصرف کنندگان حامی رفتارهای محیط زیست و اساتید دانشگاه هستند که اعضای نمونه آن با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس اصل اشباع نظری انتخاب شده اند. ابزارگردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه است که روایی و پایایی ابزارها به ترتیب با استفاده از روایی محتوایی و پایایی درون کدگذار میان کدگذار برای مصاحبه و روایی محتوایی پایایی بازآزمون برای پرسشنامه مورد تحلیل قرار گرفت. در این پژوهش برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و کدگذاری و در بخش کمی از روش نقشه شناختی فازی بهره گرفته شده است. در این پژوهش یافته های بخش کیفی مشتمل بر شناسایی برنامه های موثر بر تحریک وجدان اکولوژیک مصرف کننده است و یافته های بخش کمی مرتبط با اولویت یابی این عوامل است. براین اساس مهمترین برنامه موثر تحریک وجدان اکولوژیک مصرف کننده بهره گیری از نمادهایی با دلالت بر سازگاری با محیط زیست، تغییر راهبردهای بازاریابی به پلتفرم های دیجیتال برای کاهش ردپی منفی زیست محیطی و تبلیغ برنامه های دفع مسئولانه زباله جهت افزایش مشارکت پایداری است
ارائه مدل ارتقای تجربه دیجیتال مشتری در صنعت بیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
67 - 108
حوزههای تخصصی:
تحول دیجیتال و نوآوری های مدل کسب وکار حاصل از آن، انتظارات و رفتار مصرف کنندگان بیمه را به صورت اساسی تغییر داده و شرکت های بیمه سنتی را تحت فشار قرار داده است. در این شرایط، بهبود تجربه مشتری یکی از عوامل اصلی و کلیدی کسب سهم در بازار پررقابت بیمه می باشد. بر این اساس، این سوال مطرح می شود که چگونه می توان در صنعت بیمه و در نقاط تماس مشتری، تجربه ی دیجیتالی مشتری را ارتقا داد. هدف این مطالعه، ارائه ی یک مدل ارتقای تجربه دیجیتال مشتری در صنعت بیمه می باشد. به منظور رسیدن به مدل، از روش داده بنیاد استفاده شده است. ابزار تحقیق مصاحبه های نیمه ساختار یافته با خبرگان صنعت بوده و از کدگذاری و تحلیل های دستی و نرم افزاری به صورت توام برای تحلیل داده های مصاحبه ها استفاده شده است. مدل پارادایمی نهایی، عوامل تاثیرگذار بر ارتقای تجربه دیجیتال مشتری، شرایط مداخله گر و زمینه ای و در نهایت راهکارها و نتایج حاصل از ارتقای تجربه دیجیتال مشتری را نشان می دهد که در قالب مفاهیم و مقوله ها ارائه شده اند. نتایج نشان می دهند که ۱۲مقوله ی شامل سهولت، آگاه سازی، پشتیبانی، دسترسی، اطمینان، کارایی، قیمت، فرهنگ سازی، تنظیم گری و قانون گذاری، زیرساخت، فناوری و مشتری محوری، ابعاد اصلی مدل ارتقای تجربه دیجیتال مشتری صنعت بیمه را تشکیل می دهند.
شناسایی عوامل موثر و پیامدهای نوآوری نرم و پیامدهای حاصل در شرکت های صادراتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تحلیل عوامل موثر و پیامدهای نوآوری نرم در شرکت های صادراتی انجام پذیرفت. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از حیث روش گردآوری داده-ها از نوع اکتشافی است که دارای فلسفه پژوهشی قیاسی استقرایی می باشد. جامعه آماری پژوهش، خبرگان و صاحب نظران در حوزه مطالعه هستند که متشکل از اساتید دانشگاه دررشته بازاریابی و مدیریت به همراه مدیران تحقیق و توسعه و بازاریابی شرکت های صادراتی فعال در حوزه پوشاک و صنعت مد هستند که بااستفاده از روش نمونه گیری هدفمند و براساس اصل اشباع نظری، 25 نفر از آنان به عنوان اعضای نمونه انتخاب شده است. ابزار گردآوری داده در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه است. در این پژوهش برای تحلیل داده ها در بخش کیفی از روش تحلیل محتوا و کدگذاری و در بخش کمی از روش نقشه شناختی فازی بهره گرفته شده است. نتایج پژوهش مشتمل بر شناسایی عوامل موثر و پیامدهای نوآوری نرم در شرکت های صادراتی می باشد. براساس یافته های پژوهش، از میان عوامل موثر بر ایجاد نوآوری نرم، نوآوری نمادشناسانه و سمبل شناختی به عنوان مهمترین عامل و از میان پیامدهای شناسایی شده، پدیدایی موضع رقابت پذیر برای بازار به عنوان مهمترین پیامد شکل گیری نوآوری نرم شناسایی شده است.
ارائه الگوی تصویر ذهنی مثبت با تأکید بر فناوری دیجیتال در حوزه گردشگری استان اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
207 - 240
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه الگوی تصویر ذهنی مثبت با تاکید بر فناوری دیجیتال درحوزه گردشگری استان اردبیل بود. این تحقیق از نوع بنیادی، اکتشافی و کیفی بود. جامعه آماری شامل کلیه خبرگان، اساتید دانشگاهی مدیریت و گردشگری و کارشناسان حوزه گردشگری استان اردبیل بودند که با توجه به نمونه در دسترس و هدفمند، تعداد 35 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با روش سه دوری دلفی (تولید ایده، کاهش اقلام و تأیید نهایی مدل) انجام شد و با استفاده از ضریب هماهنگی کندال اشمیت تجزیه و تحلیل شده و رتبه بندی گردیدند. نتایج تحقیق نشان داد که الگوی نهایی تصویر ذهنی مثبت با تاکید بر فناوری دیجیتال در حوزه گردشگری استان اردبیل شامل 23 شاخص و 3 بعد تصویر معنایی (8 شاخص)، تصویر فیزیکی (7 شاخص) و تصویر اجتماعی (8 شاخص) می باشد.
شناسایی پیشایندهای همکاری مبتنی بر اعتماد در بازرگانی بین الملل با تاکید بر بستر میان فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های بازرگانی فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۱۲۴
1 - 25
حوزههای تخصصی:
تغییرات در اقتصاد جهانی، منجر به بین المللی شدن روابط شرکت ها و متعاقباً بروز پدیده ارتباطات میان فرهنگی شده است. بنابراین، تضمین موفقیت شرکت ها بدون درک چگونگی اعتماد و همکاری در فرهنگ های مختلف می تواند چالش برانگیز و دشوار باشد. در همین راستا پژوهش حاضر با هدف شناسایی پیشایندهای همکاری مبتنی بر اعتماد در بافت میان فرهنگی صورت گرفت. تحقیق از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش یک تحقیق اکتشافی است که با رویکرد کیفی صورت گرفت. مشارکت کنندگان در پژوهش، یازده نفر از مدیران ارشد در بخش بازرگانی بین المللی در شرکت های خودروسازی ایرانی و چینی بودند که با روش هدفمند انتخاب شدند. داده های حاصل از مصاحبه های نیمه ساختاریافته با روش تحلیل تم مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. بر اساس نتایج پیشایندهای همکاری مبتنی بر اعتماد در بستر میان فرهنگی عبارت اند از: عوامل محیط کلان، کسب اعتبار بین المللی، هوش فرهنگی، عوامل سازمانی، عوامل مدیریتی، اشتراک فرهنگی، شایستگی نیروی انسانی، روابط بین المللی، فرایندهای سازمانی، هدف گذاری اثربخش و تفاوت های فرهنگی. با توجه به یافته ها شفاف سازی اهداف طرفین، پایبندی به تعهدات و صداقت به عنوان پرتکرارترین کدها شناسایی شدند که بینشی را به سیاست گذاران و مدیران در جهت بهبود تعامل های تجاری بین المللی ارائه می دهد.
مطالعه تطبیقی اقسام سیستم های ثبت تجار حقیقی با تأکید بر نقش دفتر ثبت تجاری در شناسایی تجار حقیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های بازرگانی فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۱۲۴
75 - 88
حوزههای تخصصی:
ثبت تجار حقیقی به عنوان مکانیزمی جهت شناسایی تجار و تمایز آنها از غیر تجار است که به واسطه آثار حقوقی ویژه ای که به منظور تامین امنیت معاملاتی دارد، مورد توجه مقنن در کشورهای تابع نظام حقوق نوشته قرار گرفته است. با این حال جوامع مختلف بر اساس نیازسنجی های خود و مبانی بنیادینشان در موضوعی، شخصی یا مختلط بودن نظام حقوق تجارت، مدلی از نظام ثبت تجار حقیقی را پیش بینی کرده اند که دارای تفاوت های اساسی با یکدیگر بوده و کارکردهای حقوقی متفاوتی را از خود بروز می دهند.
بر این اساس پرسش قابل طرح آن است که ثبت تجار حقیقی اساسا چه کارکردهایی را ارائه می دهد و با توجه به این کارکردها، اقسام نظام های ثبت تجار حقیقی کدامند.
این پژوهش با نگاهی تطبیقی تحلیلی به این نتیجه رسیده که اساسا ثبت تجار حقیقی با دو هدف «تسریع،تسهیل و تأمین عملیات تجاری» در بعد خصوصی و «کنترل و نظارت حاکمیتی بر تجارت» در بعد عمومی پا به عرصه وجود گذاشته است و در این عرصه، نظام های حقوقی از سه الگوی متفاوت بر اساس مولفه «نقش دفتر ثبت تجاری در شناسایی تجار حقیقی» بهره برده اند که سیستم ثبتی مبتنی بر نظام شخصی در تحقق کارکردهای حقوقی مورد انتظار از سیستم ثبت تجار نسبت به دو سیستم دیگر کارآمدتر است.
در همین راستا برای پیاده سازی نظام ثبت شخصی در حقوق ایران برخی اصلاحات قانونی مورد توصیه است.
شناسایی عوامل موثر بر خلق هویت برند در صنعت بانکداری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر بر خَلق هویت برند در صنعت بانکداری ایران است. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کیفی و مبتنی بر رویکرد مطالعه موردی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل خبرگان صنعت بانکداری ایران است که از مدیران ارشد بانک ملت در شهر تهران بوده اند. تعداد 23 نفر از این خبرگان که در حوزه برند از دانش و تخصص کافی برخوردار بودند به روش نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی انتخاب و گردآوری داده ها، با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شده است. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافته و متن مص احبه ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA 2018 تحلیل و کدگذاری شدند. تحلیل داده ها منتج به شناسایی و استخراج یافته های پژوهش شامل 130 کد اولیه، 33 مفهوم و 10 مقوله گردید. بر اساس نتایج این پژوهش، مقوله های اهداف و استراتژی ها، ساختار و فرایندها، مدیریت منابع انسانی، فرهنگ سازمانی، برندسازی داخلی، ارتباطات، خدمات بانکی، قدرت مالی، هویت بصری و هویت کلامی به عنوان عوامل مهم مؤثر بر خلق هویت برند در صنعت بانکداری ایران شناسایی شدند.
مدل یابی ساخت باشگاه مشتریان کارآمد برای توسعه کمی و کیفی مشتری افزایی در نظام بانکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مدل یابی ساخت باشگاه مشتریان کارآمد برای توسعه کمی و کیفی مشتری افزایی در نظام بانکی می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، آمیخته (کیفی-کمی) و از نظر استراتژی اجرای پژوهش اکتشافی می باشد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 11 نفر از افراد متخصص و صاحب نظر مدیران و معاونین بانک و کارشناس در حیطه الگوی مدیریتی و باشگاه مشتریان و به روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی و جامعه آماری در بخش کمی شامل 385 نفر از کلیه افراد عضو باشگاه مشتریان بانک صادرات که با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه و به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده در بخش کیف مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی شامل پرسشنامه محقق ساخته می باشد. در تجزیه وتحلیل داده های بخش کیفی با استفاده از رویکرد تم تحلیل و از نرم افزار MAXQDA10 و در بخش کمی از نرم افزارSPSS و AMOS استفاده شد. نتایج در بخش کیفی نشان داد که (93) کدباز، 52 زیر مضمون و 6 مضمون اصلی از مصاحبه ها احصاء و در قالب ابعاد مدل ساخت باشگاه مشتریان کارآمد شناسایی گردید و نتایج بخش کمی نشان داد که مؤلفه های شناسایی شده اثری تبیینی و معنادار برساخت باشگاه مشتریان کارآمد در نظام بانکی در جهت توسعه کمی و کیفی مشتری افزایی دارد.
تقویت اعتبار تحقیقات مدیریت: تعادل میان نظریه و عمل در مواجهه با چالش های بزرگ جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی چالش های معاصر در حوزه مدیریت از دیدگاه دانش پسامدرن و فاصله میان تحقیقات دانشگاهی و نیازهای عملی کسب وکارها می پردازد. نظریات اندرو پتیگرو درباره مدیریت پسامدرن و پیشنهادات کن استارکی و پائولا مدن برای افزایش تعامل میان محققان و مدیران به عنوان راهکارهایی برای تقویت اعتبار تحقیقات مدیریت معرفی می شود. همچنین، با تأکید بر چالش های بزرگ جهانی، این مقاله بر ضرورت پژوهش های بین رشته ای و نوآورانه برای پاسخگویی به مسائل پیچیده اجتماعی، محیطی و اقتصادی تأکید می کند. در نهایت، این پژوهش چارچوبی برای تحقیقات مدیریت ارائه می دهد که شامل پاسخگویی به نیازهای ذی نفعان، تعامل با چالش های جهانی و نوآوری در روش های تحقیق است.
تلفیق اجتماعی مهاجران در محیط کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
73 - 86
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از ارکان هر زیست بوم کسب وکار، سرمایه انسانی است که انباشت آن ازطریق پرورش و جذب نیروی کار ماهر، می تواند عاملی کلیدی برای رشد بهره وری و توسعه اقتصادی مناطق و کشورها باشد. دراین بین، مهاجرت، نوعی پویایی جمعیت شناختی و تحرک جغرافیایی نیروی کار است که موجب تنوع بخشی و درنتیجه، زایش و بروز ایده های جدید و تأمین نیروی کار موردنیاز در زیست بوم های پذیرنده مهاجر می شود. این پژوهش به شیوه آمیخته از نوع اکتشافی باهدف شناسایی سازوکارهای تلفیق اجتماعی مهاجران در محیط کسب وکار در استان گلستان به انجام رسید.روش شناسی: این پژوهش ازمنظر گردآوری داده ها از نوع میدانی، ازمنظر کنترل متغیرها از نوع غیرآزمایشی و ازلحاظ هدف، کاربردی است. به لحاظ روش شناسی، طرح آمیخته این پژوهش از نوع اکتشافی، الگوی توسعه ابزار (تأکید بر کمی) است. اطلاعات لازم از 15 نفر از خبرگان به شیوه کاری، همانند کنفرانس دلفی گردآوری شد. این پژوهش در دو مرحله کلی به انجام رسید. در مرحله اول، برمبنای روش گروه کانونی، ۳۳ سازوکار شناسایی و اولویت بندی شد. برخی از این سازوکارها درسطح کسب وکار و برخی دیگر، درسطح زیست بوم قابل پیگیری هستند. در مرحله دوم، نیز با انجام الگوسازی ساختاری تفسیری، به سطح بندی سازوکارهای شناسایی شده پرداخته شد.یافته ها: براساس یافته ها، سازوکارها در 11 سطح شناسایی شدند. درسطح اول (بالاترین سطح) سازوکارهایی قرار گرفته اند که نشان دهنده اثرپذیری و اهمیت بالای آن ها است (نظیر، تلفیق ملاحظات ویژه حمایت از نیروی کار مهاجر در قوانین و مقررات مربوطه). درسطح آخر (یازدهم) سازوکار هایی قرار دارند که همانند سنگ زیربنای تلفیق اجتماعی مهاجران هستند، شامل برگزاری تورهای آشنایی با اجتماع محلی، جلسات مشورتی اختصاصی و رویدادهای دورهمی برای مهاجران و خانواده های آن ها، کمک های مالی و ارایه امکانات، پرداخت به موقع حقوق، اعلام به موقع خاتمه کار، ترغیب هماهنگی و همکاری واحدهای صنفی برای تبادل و جابجایی نیروی کار مهاجر. با توجه به اینکه تلفیق اجتماعی نیروی کار مهاجر باهدف تاب آوری، سازگاری و بهره وری آن ها درچند سطح رخ می دهد، لذا مطابق یافته های پژوهش، نیاز است سازوکارهای شناسایی شده به تفکیک سطوح مربوطه دسته بندی و طرح شود. لازم به ذکر است، این طبقه بندی چندسطحی نه به معنای تمایز و جدابودگی اقدامات، بلکه مؤید هماهنگی بین سطوح مختلف برای تحقق ادغام و تلفیق اجتماعی نیروی کار مهاجر است.نتیجه گیری/ دستاوردها: نتایج این پژوهش می تواند برای سازمان های دولتی ازجمله ادارات کار استانی به ویژه در نواحی که با سرریز نیروی کار مهاجر مواجه هستند، جهت سیاست گذاری تلفیق بهتر نیروی کار مهاجر در محیط کسب وکار مورد استفاده قرار گیرد.
طراحی الگوی ارزیابی ارزش ویژه برند سبز (مورد مطالعه: محصولات پژوهشکده گیاهان دارویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
233 - 270
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به دنبال طراحی الگوی ارزیابی ارزش ویژه برند سبز در حوزه گیاهان دارویی است، چرا که بازاریابی و برندسازی در حوزه ی گیاهان دارویی کشور با چالش های متعددی روبروست و یکی از معضلات عمده ی آن، عدم وجود الگویی جامع جهت ارزیابی ارزش ویژه برند سبز در این حوزه است. گیاهان دارویی به عنوان نوعی از محصولات سبز در سال های اخیر موردتوجه ویژه ای در جهان قرار گرفته اند، چرا که این محصولات به دلیل سازگاری با بدن، عوارض جانبی کمتر و تأکید سازمان بهداشت جهانی، یکی از پایه های اصلی درمانگری در قرن 21 محسوب می شوند. علیرغم شرایط اقلیمی مناسب در کشور، متأسفانه عرضه این محصولات، عمدتاً به شکل سنتی و بدون برند شناخته شده و معتبر صورت می پذیرد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، یک پژوهش کاربردی در حوزه گیاهان دارویی است که با یک رویکرد ترکیبی - اکتشافی به شناخت مؤلفه ها و ابعاد الگوی ارزیابی ارزش ویژه برند سبز می پردازد. مرحله کیفی با شناسایی 54 منبع معتبر جهت شناخت مؤلفه های الگو شروع می شود، سپس در مرحله کمّی، این داده ها مورد اعتبارسنجی و طبقه بندی انتزاعی قرار می گیرند. نتایج حاصله نشانگر آن است که سه بُعد اصلی الگوی پیشنهادی عبارت اند از: بُعد شناختی یا تجربی برند، بُعد تطبیقی یا قضاوتی برند و بُعد رابطه ای یا واکنشی برند که مجزا از یکدیگر نیستند و مکمل یکدیگر محسوب می شوند. الگوی پیشنهادی، ترکیبی از ادراک مصرف کنندگان و فعالیت های کارکنان را در تعیین ارزش ویژه برند سبز لحاظ نموده است. همچنین، برای نخستین بار با طبقه بندی 10 مؤلفه پُرتکرار در الگوهای موجود، سه بُعد انتزاعی تر و همبسته برای ارزیابی ارزش ویژه برند سبز معرفی می گردد.
پیش بینی کیفیت زندگی ساکنان مقاصد گردشگری از طریق گردشگری مسئولیت پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
167 - 206
حوزههای تخصصی:
گردشگری مسئولیت پذیر به عنوان یک راهبرد اثربخش در دست یابی به اهداف توسعه پایدار، کاهش فقر و در نتیجه بهبود کیفیت زندگی ساکنان مناطق روستایی شناخته شده است. بااین حال، ابعاد مختلف گردشگری مسئولیت پذیر نمی توانند دارای اثر یکسانی بر ابعاد مختلف کیفیت زندگی باشند که در پژوهش های پیشین مورد توجه چندانی قرار نگرفته است. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی چگونگی اثرگذاری ابعاد گردشگری مسئولیت پذیر بر ابعاد مختلف کیفیت زندگی ساکنان مقاصد هدف گردشگری در روستاهای شهرستان خرم آباد بود (20750 = N). حجم نمونه ی آماری با استفاده از «پاور آنالایسیس» برای رگرسیون خطی با سه متغیر مستقل و «قدرت برآورد شده معادل 98/0»، 254 نفر تعیین شد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای متناسب با حجم در دو دهستان «مرکزی» و «پاپی» انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها یک پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی و پایایی آن با استفاده از محاسبه آلفای کرونباخ، میانگین واریانس استخراجی و پایایی ترکیبی تأیید شد. داده ها در محیط نرم افزارهای SPSSVer27 و Smart-PLS 4.01 تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که مطابق انتظار، ابعاد سه گانه گردشگری مسئولیت پذیر دارای اثرات متفاوت بر ابعاد مختلف کیفیت زندگی ساکنان روستاهای هدف گردشگری است؛ به طوری که کیفیت زندگی مادی تنها به طور مثبت و معناداری تحت تأثیر مسئولیت پذیری اقتصادی گردشگران قرار می گیرد ( ) و ابعاد اجتماعی ( ) و زیست محیطی ( ) تأثیر معناداری بر آن نداشته اند. در نهایت، نتایج پژوهش یک ساختار تجربی کنترل شده برای برنامه ریزی های توسعه روستایی از طریق توسعه گردشگری مسئولیت پذیر فراهم کرده است.
ارزیابی سطح دیجیتالی بودن فرایند نوآوری با رویکرد هوش مصنوعی در تحول دیجیتال شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، طراحی مدلی برای ارزیابی سطح دیجیتالی شدن فرآیند نوآوری با محوریت هوش مصنوعی در شرکت های دانش بنیان می باشد، تا بتوان از این طریق بلوغ دیجیتال فرایند نوآوری در یک سازمان را سنجید. نتایج 188 شاخص در قالب پرسشنامه لیکرت 5 نقطه ای و به روش دلفی در دو مرتبه بین 18 خبره در این زمینه توزیع شد. نتیجه کار 5 مؤلفه به عنوان ورودی مدل بود که در قالب پرسشنامه برای 230 شرکت دانش بنیان پارک فناوری پردیس ارسال شد. 198 شرکت آن را تکمیل و مجدداً ارسال کردند. از این تعداد نمونه، 150 داده برای داده های آموزشی و 48 داده به عنوان آزمون مدل بر اساس یک تابع تصادفی جدا شد. در مرحله آخر یعنی مدل سازی، از روش استنتاج عصبی- فازی تطبیقی برای مدل استفاده شد. از روش جداسازی شبکه یا جدول جستجو (PG) در نرم افزار متلب 2023 برای ارزیابی عملکرد مدل با استفاده از ریشه میانگین مربع، خطای (RMSE) و خطای نسبی (E) استفاده گردید. این تحقیق توانست مدلی هوشمند را با خطای بسیار کم ارائه دهد. در نتیجه توانست به شاخص های مؤثر در میزان دیجیتالی شدن فرآیند نوآوری دست یابد.
بررسی تأثیر ویژگی های واقعیت افزوده در شکل گیری الهام روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
749 - 774
حوزههای تخصصی:
هدف: طی سال های گذشته، واقعیت افزوده توجه مدیران و پژوهشگران را به خود جلب کرده است. هرچه جلوتر می رویم انتظار داریم که اکوسیستم واقعیت افزوده، به سرعت به توسعه خود ادامه دهد و بازیگرانی مانند آژانس های تبلیغاتی، نرم افزارها، توسعه دهندگان و شبکه های تبلیغاتی، نقش خود را در زنجیره ارزش واقعیت افزوده ایفا کنند. واقعیت افزوده مفهوم نوآورانه ای است که ادراک مصرف کنندگان از دنیای واقعی را با محتوای مجازی غنی می سازد؛ در عین حال واقعیت افزوده پتانسیل الهام بخشیدن به مصرف کنندگان و بهبود نتایج بازاریابی را دارد که در همین رابطه نیز از الهام روان شناختی به کار گرفته شده است و موجب انگیزه ای می شود که ما فراتر از محدودیت های واقعی و خیالی مان برویم و ایده ها را به ثمر برسانیم. با توجه به آنچه بیان شد، هدف پژوهش حاضر شناسایی تأثیر ویژگی های واقعیت افزوده در شکل گیری الهام روان شناختی است.
روش: جامعه آماری این پژوهش افرادی بودند که دست کم یک بار تجربه استفاده از فناوری واقعیت افزوده را داشتند. حجم نمونه نیز با استفاده از فرمول کلاین، ۲۴۰ نفر به دست آمد. ابزار پژوهش حاضر پرسش نامه ای مشتمل بر ۳۷ سؤال تخصصی بود که روایی آن به صورت صوری به تأیید خبرگان این حوزه رسید. همچنین پایایی نیز با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ (92/0) تأیید شد. طرح سؤال های پرسش نامه به صورت بسته بود و برای درجه بندی سؤال ها، از مقیاس لیکرت ۵تایی استفاده شد. همچنین برای تجزیه وتحلیل داده ها، از آزمون معادلات ساختاری استفاده شد. با توجه به غیرنرمال بودن داده ها و همچنین حجم نمونه، پیچیدگی مدل و تجزیه وتحلیل های مدل معادلات ساختاری، نرم افزار اسمارت پی ال اس ۳ برای این پژوهش استفاده شد.
یافته ها: طبق بررسی مدل اندازه گیری و مدل ساختاری پژوهش، اعتبار مدل استخراج شده، تأیید شد. یافته ها نشان می دهد که تعامل با برنامه واقعیت افزوده با ضریب 24/0 و با مقدار t معناداری بیشتر از 96/1؛ تازگی تجربه استفاده از برنامه واقعیت افزوده با ضریب 15/0 و با مقدار t معناداری بیشتر از 96/1 و سهولت استفاده از برنامه واقعیت افزوده با ضریب 29/0 و با مقدار t معناداری بیشتر از 96/1 بر مزایای سودمندانه تأثیر مثبت و معنادار دارند. همچنین مزایای سودمندانه با ضریب 22/0 ومقدار t معناداری 06/3 در سطح اطمینان 99 درصد بر الهام روان شناختی تأثیر مثبت و معنادار دارد.
نتیجه گیری: واقعیت افزوده قابلیت ملموس کردن فرایندها و فعالیت هایی را دارد که می تواند تجارب لذت بخش خرید را برای مصرف کنندگان به همراه داشته باشد. در همین راستا، می توان با کاهش بار شناختی که از طریق افزایش واقع بینانه محتوا، به کمک واقعی سازی بصری اتفاق می افتد، مزایای لذت جویانه واقعیت افزوده را ارتقا داد. همچنین با ایجاد و توسعه رابط های کاربری جذاب و ایجاد و افزایش ویژگی های آموزنده و قابلیت های شخصی سازی شده، می توان مزایای سودمندانه واقعیت افزوده را ارتقا داد. به طورکلی نتایج پژوهش نشان دهنده این موضوع است که مدیران، بازاریابان، سازمان ها و برندها می توانند از فناوری واقعیت افزوده، برای بهبود و توسعه فعالیت های شان بهره ببرند.
شکست هم آفرینی ارزش؛ هم تخریبی ارزش برند در رسانه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
318 - 348
حوزههای تخصصی:
هدف: با افزایش بهره گیری مشتریان از پلتفرم های رسانه های اجتماعی به منظور خرید محصولات و خدمات برندها، اهمیت تعاملات شرکت ها با مشتریان برای ارتقای ارزش برندها افزایش یافته است؛ از این رو مدیران برند تعاملات خود با مشتریان را از همکاری مبتنی بر معامله، به همکاری مبتنی بر رابطه تغییر داده اند؛ زیرا آنان دریافته اند که همان طور که مشتریان می توانند به هم آفرینی ارزش برند، هنگام طراحی، تولید و بازاریابی بپردازند، از طرف دیگر قادرند در صورت از بین رفتن منافع و کاهش سطح رفاه خود، به تخریب ارزش برندها نیز اقدام کنند. از این رو، ضروری است که با شناخت محرک های پیشران در هم تخریبی ارزش برند، از بروز این پدیده جلوگیری شود. بنابر اهمیت این موضوع، هدف مطالعه حاضر، شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر در شکل گیری هم تخریبی ارزش برند در رسانه های اجتماعی است.
روش: پژوهش پیش رو از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ صبغه پژوهش، از نوع کیفی کمّی است. در این مطالعه، از روش مرور نظام مند ادبیات علمی بهره گرفته شده است تا از بررسی دقیق تمام جوانب پدیده مدنظر اطمینان حاصل شود. نتایج واکاوی در پایگاه های اطلاعاتی مختلف نشان می دهد که از میان ۴۳ مطالعه یافت شده، تنها ۲۶ سند بیشترین ارتباط را با هدف پژوهش داشتند و به همین دلیل، برای تحلیل انتخاب شدند. در گام بعدی، به منظور تعیین روابط ساختاری بین مقوله های به دست آمده و مشخص کردن سلسله مراتبِ تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن ها بر یکدیگر، از روش دیمتل مدل سازی ساختاری تفسیری بهره گرفته شده است.
یافته ها: یافته های حاصل از مرور سیستماتیک نشان می دهد که ۱۱۳ کد اولیه، به عنوان مهم ترین مؤلفه های تأثیرگذار، شناسایی و در قالب ۲۹ مفهوم و ۸ مقوله اصلی دسته بندی شدند. مقوله های اصلی عبارت اند از: تعارض در مدیریت هم آفرینی ارزش برند؛ ناتوانی در تغییر؛ استثمار مصرف کننده؛ شکست خدمات برند؛ مدیریت ارتباط با مشتری ضعیف؛ تعاملات منفی؛ یکپارچه سازی ناموفق منابع؛ نزدیک بینی هم آفرینی ارزش برند. نتایج تکنیک دیمتل ISM نیز حاکی از آن است که «مدیریت ارتباط با مشتری ضعیف» به عنوان تأثیرگذارترین متغیر، «تعاملات منفی» به عنوان تأثیرپذیرترین متغیر و «تعارض در مدیریت هم آفرینی ارزش برند» نیز به عنوان مرتبط ترین متغیر در میان سایر متغیرها، شناخته شدند.
نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که هم تخریبی ارزش برند توسط مشارکت منفی مشتریان و شرکت ها، به طور متقابل و هم زمان رخ می دهد؛ به گونه ای که اگر طی جریان شکل گیری ارزش، یکی از طرفین، از به اشتراک گذاری منابع خودداری یا سوء استفاده کند، احتمال بروز تنفر، طرد و در نهایت تخریب برند را افزایش می دهد. بنابراین مدیران می بایست آگاه باشند که تصمیم گیری های اشتباه در زمینه تبیین استراتژی های برند، می تواند چه تبعات مخربی در پی داشته باشد و از طرف دیگر، نقش مشارکتی مشتریان در هم تخریبی ارزش برند را فراموش نکنند و همواره پاسخ مناسبی به انتظارهای نامعقول و رفتارهای خودخواهانه برخی مشتریان، در استفاده از خدمات برند داشته باشند. این مطالعه توانسته است با شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر در بروز پدیده هم تخریبی ارزش برند، شرکت ها را از وقوع این پدیده مخرب آگاه سازد.
تحلیل اثر مدیریت محتوای تولید شده توسط کاربران بر درگیری اجتماعی برند با نقش میانجی گری اعتماد به برند و تعامل کاربران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات مدیریت و توسعه پایدار سال ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
155 - 174
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه مدیریت و استفاده از پتانسیل محتوای تولید شده توسط کاربران و درگیری اجتماعی برند با در نظر گرفتن نقش واسطه ای اعتماد به برند و تعامل با کاربران انجام شد. این پژوهش از نظر هدف از نوع مطالعات کاربردی، از نظر ماهیت توصیفی-همبستگی بوده و با استفاده از معادلات ساختاری برای دستیابی به اهداف پژوهش تلاش کرده است. جامعه آماری پژوهش کلیه کاربران سایت های فروش و رسانه های اجتماعی و شبکه های ارتباطی شرکت های بیمه ایران، آسیا، نوین، البرز، پاسارگاد و پارسیان بودند (4500 نفر) که از بین آنها تعداد 305 نفر از کاربران به عنوان نمونه نهایی با روش نمونه گیری خوشه بندی انتخاب شدند. داده ها با روش حداقل مربعات جزئی با استفاده از نرم افزار PLS-3 تجزیه و تحلیل شده اند. یافته های پژوهش نشان داد که مدیریت محتوای تولید شده توسط کاربران و استفاده از پتانسیل محتوای تولید شده توسط کاربران تأثیر مثبتی بر درگیری اجتماعی برند دارند و اعتمادسازی و افزایش تعامل با کاربران از طریق محتوای تولید شده توسط کاربران نقش واسطه ای در تأثیر مثبت مدیریت محتوای تولید شده توسط کاربران و استفاه از پتانسیل آن بر درگیری اجتماعی برند ایفا می کنند. همچنین یافته ها نشان داد که تحریک تبلیغاتی، مسئولیت پذیری شرکت، ادراک ارزش مصرف کننده و گمارش محصول رابطه مثبتی با درگیری اجتماعی برند دارند.
تأثیر بازاریابی علّی بر تمایل به خرید برند و تبلیغات شفاهی برند موردمطالعه: برند احسان (متعلق به کمیته امداد امام خمینی (ره))(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۹)
129 - 143
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش بررسی تأثیر آگاهی از اتصال برند به خیریه، و تأثیر اعتماد به خیریه، شهرت خیریه و ادراک مصرف کنندگان از اثربخش بودن در بهبود علّت، بر مقاصد رفتاری خریداران است.روش: پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون در دو گروه آزمایش (خیریه محک و کمیته امداد امام خمینی (ره)) در بستر فضای مجازی انجام شد. شرکت کنندگان ابتدا فیلم تبلیغاتی 74 ثانیه ای از محصولات برند احسان (بدون اشاره به خیریه و فقط متمرکز بر تنوع و کیفیت محصولات) را مشاهده کردند و به سوالات مربوط به قصد خرید برند و قصد توصیه به دیگران پاسخ دادند. سپس با نمایش یک تبلیغ تصویری، از اتصال برند به یکی از خیریه ها مطلع شدند. در انتها مجدداً تمایل به خرید و قصد توصیه، و همچنین ادراک شرکت کنندگان از اثربخش بودن در بهبود علّت، اعتماد به خیریه و شهرت خیریه سنجیده شد. فرضیات با استفاده از آزمون مقایسه میانگین زوج های وابسته و انجام مدلسازی معادلات ساختاری بررسی شدند.یافته ها: آگاهی مصرف کنندگان از اتصال برند به خیریه، رفتارهای مثبت مانند تمایل به خرید و توصیه محصول به دیگران را تقویت می کند. همچنین زمانی که خریداران احساس کنند می توانند بر بهبود علّت تأثیرگذار باشند تمایل به خرید و توصیه برند افزایش می یابد. شواهد کافی برای تأیید تأثیرگذاری شهرت خیریه و اعتماد به خیریه بر رفتارهای خریداران مشاهده نشد.
مدل ریسک های اتحاد استراتژیک بین المللی: صنعت خشکبار ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
43 - 88
حوزههای تخصصی:
شرکت های خارجی درصدد بین المللی شدن و اتحاد با شرکت های ایرانی جهت گسترش ظرفیت های بیشتر برای رسیدن به اهداف شان هستند. از این رو هدف این پژوهش شناسایی ریسک های اتحاد استراتژیک در سطح بین الملل است که شرکت های خارجی در اتحاد استراتژیک با شرکت های ایرانی در صنعت خشکبار ایران با آن مواجه می شوند.
این پژوهش در پارادایم تفسیری نمادین با رویکرد کیفی به صورت استقرایی و با استراتژی تحلیل تم و نمونه گیری هدفمند قضاوتی و روش تجزیه و تحلیل کدگذاری به انجام رسید. ریسک های اتحاد استراتژیک بین المللی در این پژوهش از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختار یافته با 10 نفر از خبرگان صنعت خشکبار شرکت های خارجی، کشف و ارائه شد.
در مجموع ۱۰ مصاحبه انجام شد و ۱۶۵ عبارت استخراج شد که این تعداد عبارت در ۵۹ شاخص طبقه بندی شدند. از این تعداد شاخص ۳۸ مولفه به دست آمد که در ۷ مفهوم طبقه بندی شده اند.
نتایج این تحقیق نشان می دهد که چگونه ارتباط این ریسک ها با یکدیگر برقرار است و مولفه های مربوط به «مسائل فرهنگی و سیاسی، زیرساخت ریسک های، تحریم ها و قوانین گمرکی» بیشترین دغدغه فعالان این صنعت است که در مقایسه با ریسک های ناشی از اتحاد با شرکای خارجی از اولویت بیشتری برخوردارند.
طراحی مدل فرایندی موفقیت برندها در سطوح کلان و بنگاه (مورد مطالعه: استان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۹
111 - 156
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل فرایندی موفقیت برندهای استان کرمانشاه در دو سطح کلان و بنگاه انجام شد. رویکرد پژوهش، کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد بود و جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش استراوس و کوربین استفاده گردید. گردآوری داده ها از طریق انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با خبرگان و متخصصان موضوع (31 نفر) به کمک روش های نمونه گیری هدفمند قضاوتی و گلوله برفی صورت گرفت و تا دستیابی به اشباع نظری داده ها ادامه پیدا کرد. اعتبار مصاحبه ها از روش مثلث سازی، مطرح کردن پرسش ها به چند روش و استفاده از چند مصاحبه کننده تائید شد. برای آگاهی از میزان پایایی نیز از روش کدگذاری مجدد و درصد توافق درون موضوعی (90.73 درصد) بهره گیری شد. به منظور طراحی مدل فرایندی، نخست مدل پارادایمی عوامل مؤثر بر موفقیت برندهای استان کرمانشاه طراحی گردید. سپس چارچوب این مدل با تکیه بر تجزیه وتحلیل دقیق، بازطراحی شد. در نهایت مدل فرایندی موفقیت برندهای استان کرمانشاه به تفکیک دو سطح کلان و بنگاه ارائه گردید که بر اساس آن، فرایند برندسازی موفق پیشنهاد شد.
فراتحلیل عوامل مؤثر بر کارآفرینی سازمانی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
93 - 116
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دنیای امروزی به دلیل گسترده شدن فناوری ها و ابزارها و دسترسی راحت تر به آن ها، به شدت رقابتی شده است. در محیط هایی که به شدت درحال تغییر و تحول هستند، دانش یکی از منابع مهم خلق ارزش محسوب می شود که می تواند منجر به توسعه و تداوم مزیت رقابتی شود. مزیت رقابتی به واسطه استفاده شرکت ها از ظرفیت ها و منابع شان سبب موقعیت سازمانی منحصربه فردی می شود که می تواند منجر به تمایز آن ها از رقبا شود. سازمان ها برای ماندن دراین عرصه باید توانایی های لازم را کسب کرده و تحولاتی را به وجود آورند. یکی از منابع مهم برای ایجاد تحول و بقای سازمان و رسیدن به اهدف و رسالت های سازمانی، نوآوری و کارآفرینی است که خود زمینه را برای مزیت رقابتی و متمایز شدن سازمان از رقبا فراهم می آورد. این امر سبب بقای سازمان در محیط های متغیر کنونی می شود. هدف این پژوهش شناسایی پیشایندهای کارآفرینی سازمانی با استفاده از رویکرد فراتحلیل بود.
روش شناسی: پژوهش حاضر ازنظر هدف، توصیفی و ازنظر نوع استفاده، کاربردی و ازنظر نوع رویکرد، کمی بود. جامعه موردبررسی پژوهش، شامل مقالات چاپ شده درزمینه کارآفرینی سازمانی در کلیه مجلات علمی – پژوهشی داخل کشور از سال 1390 تا سال 1403 بود که 55 مورد بااستفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی هدفمند به عنوان نمونه وارد فرایند فراتحلیل شدند. پژوهش های منتخب با استفاده از نرم افزار CMA2 (نرم افزار جامع فراتحلیل) مورد تحلیل قرار گرفتند. پایایی پژوهش شامل پایایی شناسایی ازطریق توافق داوران در انتخاب پژوهش ها و طبقه بندی آن ها، پایایی کدگذاری ازطریق توافق داوران درباره استفاده از مفاهیم خاص برای کدگذاری متغیرها و پایایی سطح معنی داری و اندازه اثر ازطریق توافق در محاسبات اندازه اثر بین دو فراتحلیل گر به دست آمد.
یافته ها: یافته ها نشان دادند که ازبین عوامل مؤثر بر کارآفرینی سازمانی، به ترتیب متغیرهای ظرفیت سرمایه فکری (886/0)، جذب دانش (802/0)، چابکی سازمانی (753/0)، هوش سازمانی (743/0)، رهبری معنوی (737/0)، رهبری خدمت گزار (682/0)، جو خلاقیت (632/0)، سلامت سازمانی (622/0)، کیفیت زندگی کاری (608/0)، فرهنگ انطباق پذیری (587/0)، ساختار سازمانی (554/0)، قابلیت بازاریابی (516/0) و سرمایه اجتماعی (508/0) دارای اندازه اثر زیاد (بالای 5/0) بودند.
نتیجه گیری/ دستاوردها: متغیرهای ظرفیت سرمایه فکری، جذب دانش، چابکی سازمانی، هوش سازمانی، رهبری معنوی، رهبری خدمت گزار، جو خلاقیت، سلامت سازمانی، کیفیت زندگی، فرهنگ انطباق پذیری، ساختار سازمانی، قابلیت بازاریابی و سرمایه اجتماعی به ترتیب از مهم ترین پیشایندهای کارآفرینی سازمانی هستند. انجام این فراتحلیل می تواند برنامه ریزی برای ارتقای کارآفرینی سازمانی در کشور را دقیق تر و عملیاتی تر نماید؛ به گونه ای که به جای برنامه ریزی برای طیف وسیعی از پیشایندها، بر متغیرهایی تمرکز دارد که دارای اهمیت بیشتری هستند.