فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۵۷۱ مورد.
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
288 - 308
حوزههای تخصصی:
هدف: سواد تبلیغاتی برای مقاومت در برابر تأثیر پیام های تبلیغاتی عامل مهمی به شمار می رود؛ بنابراین این پژوهش با هدف مطالعه تأثیر ابعاد سواد تبلیغاتی بر استراتژی های مقاومتی کاربران در رسانه های اجتماعی اجرا شده است.
روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی است. در این مطالعه، اطلاعات از طریق پرسش نامه ای مشتمل بر ۴۱ سؤال جمع آوری شده است. این پرسش نامه در اختیار ۲۲۰ کاربر شبکه اجتماعی اینستاگرام که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند، قرار گرفت. پایایی پرسش نامه با محاسبه پایایی مرکب و آلفای کرونباخ و روایی هم گرای آن نیز به کمک شاخص میانگین واریانس استخراج شده (AVE) بررسی و تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها، از روش مدل سازی معادلات ساختاری مبتنی بر حداقل مربعات جزئی استفاده شد.
یافته ها: نتایج این پژوهش تأثیر ابعاد انتقادی (مشکوک شدن به تبلیغات و بیزاری از تبلیغات) و برخی از ابعاد مفهومی (شناخت منبع تبلیغات و درک قصد فروش ادراک قصد متقاعدکننده) را بر استراتژی های مقاومت تأیید می کند.
نتیجه گیری: توسعه مهارت های سواد تبلیغاتی، می تواند به افراد در ارزیابی انتقادی پیام های تبلیغاتی و تصمیم گیری آگاهانه کمک کند.
طراحی الگوی برندسازی رسانه های اجتماعی شرکت های تولیدی موادغذایی ایران با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
85 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف: برندسازی را می توان یک مدل ارتباطی دانست و همان گونه که می دانیم، ارتباطات همواره دوسویه است؛ به این معنا که هویت برند و تصویر و ذهنیت از برند، همگی اهمیت بسیار زیادی دارند. هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی برندسازی رسانه های اجتماعی در شرکت های تولیدی موادغذایی در ایران است.
روش: این پژوهش، از نوع پژوهش های کیفی است که با استفاده رویکرد مبتنی بر نظریه داده بنیاد اجرا شده است. جامعه آماری آن، کارشناسان دانشگاهی و خبرگان صنعتی بوده است. کارشناسان دانشگاه، از میان اعضای هئیت علمی با مدرک دکتری مدیریت بازرگانی و بازاریابی و خبرگان صنعتی، از بین معاونان و مدیران حوزه بازاریابی و فروش شرکت های تولید با حداقل ۱۰سال سابقه کار انتخاب شدند. نمونه گیری با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند انجام شد. در مجموع تعداد ۱۵ نفر به عنوان مشارکت کننده در پژوهش شرکت کردند. داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شد. برای به دست آوردن اعتبار و روایی داده ها از روش بازبینی و بررسی نظر مشارکت کنندگان استفاده شد.
یافته ها: نتیجه این پژوهش به ارائه الگوی برندسازی رسانه های اجتماعی در شرکت های تولیدی ایران منجر شد. این الگو از ۹ مقوله اصلی (معیار) و ۲۶ شاخص تشکیل شده است. معیارهای فناوری اطلاعات، برند، بازاریابی، ارتباطات، تبلیغات، محصول، مشتری، فروش و درون سازمانی، نُه معیار شناسایی شده برای الگوی برندسازی رسانه های اجتماعی شرکت های تولیدی موادغذایی ایران است.
نتیجه گیری: در بازارهای به شدت رقابتی امروز، مدیران شرکت ها در جست وجوی روش های جدیدی هستند تا به کمک آن ها، مردم را از محصولات و بهبود برند خود آگاه کنند. یکی از این روش های جدید، برندسازی مبتنی بر رسانه های اجتماعی است که در این پژوهش الگوسازی شد.
شناسایی عوامل مؤثر بر ارتقای برند ملی با تأکید بر جاذبه های گردشگری ایران و با استفاده از ظرفیت های رسانه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
111 - 133
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به شناسایی عوامل مؤثر بر ارتقای برند ملی با تأکید بر جاذبه های گردشگری ایران و با استفاده از ظرفیت های رسانه های اجتماعی می پردازد.
روش: این پژوهش در زمره پژوهش های آمیخته به شمار می آید. جامعه آماری بخش کیفی، ۱۷ نفر از خبرگان و مدیران گردشگری ایران و در بخش کمّی، کلیه گردشگران به ایران است. روش نمونه گیری در بخش کمّی، غیرتصادفی در دسترس بود. داده های بخش کمّی با توزیع ۳۸۴ پرسش نامه بین گردشگران به ایران جمع آوری شد؛ سپس با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس ۳ تجزیه وتحلیل شدند.
یافته ها: یافته های بخش کیفی، مؤلفه هایی بودند که در دسته های عوامل علّی، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدها قرار گرفتند. عوامل علی: مؤلفه های ارتقای ظرفیت های اقتصادی، توسعه اقتصادی، توسعه زیست محیطی. عوامل زمینه ای: ارتقای ظرفیت های اطلاع رسانی، آموزشی، زیرساختی، فناورانه و نیز توسعه زیرساختی، چالش هایی همچون اقتصادی، تبلیغاتی، توسعه فیزیکی و محیطی. عوامل مداخله گر: چالش های اجتماعی فرهنگی، سیاسی حقوقی و قانونی، مدیریتی و نیز موانع اجتماعی فرهنگی. راهبردها: ارتقای ظرفیت های اجتماعی فرهنگی، تبلیغاتی، مسئولیت اجتماعی، اطلاع رسانی، افزایش دانش و آگاهی گردشگری، راهبردهای اجتماعی فرهنگی، راهبردهای بازاریابی و راهبردهای سیاسی قانونی. پیامدها: ارتقای ظرفیت های بازاریابی، توسعه فرهنگی اجتماعی. در نهایت، بر اساس الگوی پیشنهادی، میزان تأثیر مؤلفه های الگو بر یکدیگر آزمون و مشخص شد که مؤلفه ها تأثیر مثبت و معناداری روی یکدیگر دارند.
نتیجه گیری: مؤلفه های مؤثر بر ارتقای برند ملی با تأکید بر جاذبه های گردشگری ایران، مؤلفه های همه گیر و در سطح کلان است. تمام مؤلفه ها از زمینه های قانونی و سیاستی، اقتصادی و اجتماعی تأثیر می پذیرند؛ از این رو استفاده از ظرفیت رسانه های اجتماعی، می تواند زمینه را برای ارتقای برند ملی، فراهم کند.
تأثیر اعتبار تأییدکننده بر بخشندگی و عشق به برند با تعدیلگری نگرش به برند در پلتفرم های چند رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
184 - 211
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به دنبال بررسی تأثیر اعتبار تأییدکننده بر بخشندگی و عشق به برند، در پلتفرم های چندرسانه ای از طریق تعاملات اجتماعات آنلاین برند و هویت برند و تعدیلگری نگرش به برند بوده است.روش: این پژوهش از حیث هدف کاربردی و از حیث روش، توصیفی است. جامعه آماری آن، کلیه مصرف کنندگان برند مک در پلتفرم های چندرسانه ای بوده است. از آنجا که تعداد مصرف کنندگان برند مک در پلتفرم های چندرسانه ای نامشخص و نامحدود بود، بر اساس جدول مورگان برای جامعه نامحدود، ۳۸۴ نمونه به روش غیرتصادفی در دسترس تعیین شد. داده ها با استفاده از ابزار پرسش نامه استاندارد نیک هاشمی، کندی و ماوندو (۲۰۲۳) جمع آوری شدند. برای سنجش روایی صوری، از نظر خبرگان، روایی هم گرا و واگرا و تحلیل عاملی و برای پایایی، از آلفای کرونباخ و پایایی مرکب استفاده شد.یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها با نرم افزار پی ال اس ۳ انجام شد. بار عاملی متغیرها از 4/0 بیشتر به دست آمد و گویه ها روایی مناسبی داشتند. میانگین واریانس استخراج شده بالاتر از 5/0 بود و روایی هم گرای خوب سازه را نشان داد. آلفای کرونباخ و پایایی مرکب متغیرها کمتر از 7/0 نبود و پایایی تأیید شد. نتایج نشان داد که قابل اعتماد بودن و جذابیت تأییدکننده مشهور و نیز هویت برند، بر تعاملات اجتماعات آنلاین برند تأثیر معناداری دارد؛ اما این تأثیرگذاری برای بُعد تجربه و تخصص معنادار نیست. همچنین تجربه و تخصص تأییدکننده مشهور بر هویت برند تأثیر معناداری دارد؛ اما این تأثیرگذاری برای ابعاد قابل اعتماد بودن و جذابیت معنادار نیست. هویت برند بر عشق به برند و بخشش برند تأثیر معناداری می گذارد. تعاملات اجتماعات آنلاین برند بر عشق به برند تأثیر معناداری دارد؛ اما تأثیر تعاملات اجتماعات آنلاین برند بر بخشش برند معنادار نیست. همچنین تأثیر عشق به برند بر بخشش برند نیز معنادار گزارش شده است. در نهایت یافته ها نقش تعدیلگر نگرش به برند در روابط بین قابل اعتماد بودن و تجربه و تخصص تأییدکننده مشهور و هویت برند بر تعاملات اجتماعات آنلاین برند و همچنین، جذابیت تأییدکننده مشهور بر هویت برند را تأیید کرده است.نتیجه گیری: مشارکت جامعه برند در محیط مجازی، به دلیل فناوری های نوآورانه صورت می گیرد. این مطالعه بر تئوری های اعتبار منبع و هویت اجتماعی مبتنی بود. داده ها از اعضای انجمن آنلاین برند آرایشی مک جمع آوری شد. نتایج نشان می دهد که قابل اعتماد بودن و تخصص تأییدکنندگان مشهور، می تواند به عنوان سیگنال های ارتباطی، برای تسریع فرایند هویت برند مصرف کننده و مشارکت جامعه برند مجازی استفاده شود. مصرف کنندگانی که به شدت با نام تجاری شناسایی می شوند و در جامعه مجازی آن شرکت می کنند، به احتمال زیاد با برند پیوند عاطفی برقرار می کنند و پس از یک بحران آن را می بخشند.
طراحی مدل تسهیم درآمدی برای پلتفرم های پژوهشی با رویکرد مدل استروالدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
212 - 230
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی مدل های کسب وکار در پلتفرم ها، یکی از حوزه های پژوهشی پلتفرم هاست. این پژوهش به بررسی و طراحی مدل کسب وکار پلتفرم های پژوهشی می پردازد که هدف اصلی آن، تجاری سازی دستاوردهای پژوهشی و حفظ رضایت ذی نفعان است. در دنیای امروز با افزایش رقابت در حوزه های علمی و پژوهشی، نیاز به ایجاد مدل های کسب وکار کارآمد و پایدار، برای پلتفرم های پژوهشی بیش از پیش احساس می شود. این پژوهش تلاش می کند که با شناسایی و تحلیل نیازهای ذی نفعان، راه کارهایی برای بهینه سازی فرایندهای تجاری سازی ارائه دهد.روش: پژوهش حاضر با رویکرد کاربردی انجام شده است. با مرور مقاله های مرتبط با مدل های کسب وکار، مدل تسهیم درآمد پلتفرم های پژوهشی طراحی شد. در این راستا، از روش گروه کانونی برای شناسایی و تعیین شرکای کلیدی، ساختار هزینه ها و مدل درآمدی پلتفرم همانندجو استفاده شد. این روش به پژوهشگران امکان می دهد که نظرها و تجربه های مختلف ذی نفعان را جمع آوری کند و به یک مدل جامع و کارآمد دست یابند.یافته ها: از مهم ترین دستاوردهای کاربرد این مدل برای پلتفرم های پژوهشی، می توان به تأثیر کیفیت پژوهش ها بر درآمد حاصل از این گونه پلتفرم ها اشاره کرد؛ به طوری که در این پژوهش، هرچه کیفیت پایان نامه ها و رساله ها در مؤسسه های آموزشی و پژوهشی بهتر باشد، سهم آن مؤسسه از درآمد حاصل از همانندجویی نیز بیشتر خواهد بود. این یافته ها نشان دهنده اهمیت توجه به کیفیت پژوهش ها و تأثیر آن بر موفقیت مالی پلتفرم های پژوهشی است.نتیجه گیری: طراحی مدل پیشنهادی می تواند به بهبود کیفیت پژوهش ها و افزایش درآمد مؤسسه های آموزشی و پژوهشی در طراحی پلتفرم های پژوهشی کمک کند و در نهایت، به حفظ رضایت ذی نفعان منجر شود. با توجه به نتایج به دست آمده، پیشنهاد می شود که مؤسسه های آموزشی و پژوهشی، به سرمایه گذاری در بهبود کیفیت پژوهش ها و ایجاد همکاری های مؤثر با پلتفرم های پژوهشی بپردازند تا از مزیت های مالی و علمی بیشتری بهره مند شوند. این رویکرد، نه تنها به نفع مؤسسه ها خواهد بود، بلکه به ارتقای سطح علمی جامعه نیز کمک خواهد کرد.
بررسی تأثیر غنای برنامه های صدا و سیما در زمینۀ اقتصاد مقاومتی بر قصد خرید محصولات ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
570 - 598
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر غنای برنامه های صداوسیما در زمینه اقتصاد مقاومتی بر قصد خرید محصولات ایرانی با تأکید بر نگرش افراد به اقتصاد مقاومتی بود.روش: این تحقیق از لحاظ روش، توصیفی علّی و از نظر هدف، کاربردی است. جامعه آماری پژوهش را افرادی تشکیل می دادند که در سال ۱۴۰۳، حداقل یک بار در ماه، برنامه های صداوسیما را دیده بودند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه استاندارد بود. روایی محتوای پرسش نامه را استادان تأیید کردند و روایی سازه آن، از طریق روایی هم گرا و واگرا و پایایی آن با آزمون آلفای کرونباخ تأیید شد. درمجموع ۳۸۶ نفر به صورت تصادفی ساده در پژوهش مشارکت کردند. داده ها با روش های آمار توصیفی و استباطی و استفاده از نرم افزارهای اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس ۴ تجزیه وتحلیل شد.یافته ها: یافته ها نشان داد که غنای برنامه های صداوسیما در زمینه اقتصاد مقاومتی، بر آگاهی از برندهای ایرانی، ارزش درک شده محصولات ایرانی، نگرش افراد به اقتصاد مقاومتی و بازاریابی شفاهی محصولات ایرانی تأثیر دارد. همچنین آگاهی از برندهای ایرانی بر ارزش درک شده محصولات ایرانی تأثیر دارد. همچنین ارزش درک شده محصولات ایرانی بر نگرش افراد به اقتصاد مقاومتی، قصد خرید محصولات ایرانی و بازاریابی شفاهی محصولات ایرانی تأثیر دارد. همچنین نگرش افراد به اقتصاد مقاومتی بر قصد خرید محصولات ایرانی و بر بازاریابی شفاهی محصولات ایرانی تأثیر دارد و در نهایت، بازاریابی شفاهی محصولات ایرانی، بر قصد خرید محصولات ایرانی تأثیر دارد.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، بینش های شایان توجهی را در خصوص ارتقای غنای برنامه های صداوسیما در خصوص اقتصاد مقاومتی و تأثیر آن بر آگاهی و نگرش عمومی به محصولات ایرانی ارائه می دهد. این نتایج همچنین می تواند به عنوان منبعی برای سیاست گذاران و متولیان امور بازاریابی و تبلیغات استفاده شود تا رویکردهای مؤثرتری را برای ترویج برندهای ایرانی و کالاهای تولید داخل تدوین کنند.
نوآوری رسانهای و هوش مصنوعی
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
476-477
حوزههای تخصصی:
نوآوری نیروی محرکۀ تحولات در هر صنعتی است؛ اما در صنعت رسانه، این تحول بهشکلی بسیار سریعتر و ملموستری رخ داده است. در سالهای اخیر، هوش مصنوعی، از ابزاری جانبی، به محرک اصلی نوآوری رسانهای تبدیل شده است. از پیشنهاد محتوای شخصیسازی شده تا تولید هوشمند اخبار، رسانههای هوشمند و نظارت خودکار آنها بر محتوای کاربرساخته، هوش مصنوعی در حال بازتعریف نحوۀ تولید، توزیع و مصرف محتواست (مکاستی[1]، 2020). با پیشرفت سریع قابلیتهای هوش مصنوعی، سازمانهای رسانهای باید با پویاییهای جدید سازگار شوند و در عین بهرهگیری از فرصتها، ملاحظات اخلاقی و اجتماعی را نیز جدی بگیرند.
مرور نظام مند عوامل مؤثر بر رقابت پذیری در صنایع خلاق فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
512 - 545
حوزههای تخصصی:
هدف: صنایع خلاق فرهنگی به دلیل تأثیرهای چشمگیر بر فرهنگ، اقتصاد و جوامع، توجه بسیاری از پژوهشگران، سیاست گذاران و کسب وکارها را جلب کرده اند. در دنیای پرتحول امروز، شناسایی عوامل مؤثر بر رقابت پذیری این صنایع، برای توسعه پایدار و حفظ مزیت رقابتی ضروری است؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر رقابت پذیری صنایع خلاق فرهنگی و کاهش شکاف در این زمینه صورت پذیرفت.روش: به علت پراکندگی پژوهش ها در زمینه رقابت پذیری در صنایع خلاق فرهنگی، از روش مرور نظام مند استفاده شده است؛ در این راستا ۲۰۹۲ مقاله وارد فرایند مرور نظام مند شد که پس از غربالگری مبتنی بر الگوی PRISMA-S، 54 مقاله نهایی برای تحلیل انتخاب شد. این مقاله ها با تحلیل مضمون بازتابی بررسی و مضامین اصلی مرتبط با رقابت پذیری استخراج شدند.یافته ها: تحلیل ۵۴ مقاله نهایی، به شناسایی ۵۹ مضمون پایه منجر شد. این مضمون ها در قالب ۲۶ مضمون سازمان دهنده و ۸ مضمون فراگیر دسته بندی و در نهایت جدول و شبکه مضامین ارائه شد. مضامین فراگیر شناسایی شده عبارت اند از: عوامل کلیدی همچون نیروی انسانی متخصص فرهنگی، بازاریابی، برندنیگ و هویت فرهنگی، استراتژی و مدیریت در صنایع خلاق فرهنگی، فناوری های خلاق محور، شرایط صنایع خلاق فرهنگی، زیرساخت صنایع خلاق فرهنگی، اقتصاد خلاق و درآمدزایی پویا و حمایت های دولتی و سیاست های فرهنگی.نتیجه گیری: خروجی پژوهش حاضر، چارچوبی برای تحلیل و تقویت رقابت پذیری صنایع خلاق فرهنگی ارائه می دهد. بر اساس نتایج، تقویت رقابت پذیری در این صنایع، مستلزم اتخاذ رویکردی جامع و چندبُعدی شامل عوامل داخلی (نیروی انسانی، بازاریابی و برندینگ، فناوری، استراتژی و مدیریت) و عوامل خارجی (اقتصاد خلاق، زیرساخت صنعت، شرایط صنعت، حمایت های دولتی و سیاست های فرهنگی) است.
بررسی تأثیر محتوای تولیدشده در رسانه های اجتماعی توسط اینفلوئنسرها و کاربران بر قصد خرید مشتریان کم درآمد، کاربست مدل SOR(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
260 - 287
حوزههای تخصصی:
هدف: گسترش تکنولوژی و استفاده از رسانه های اجتماعی، شیوه های بازاریابی شرکت ها را تغییر داده و شکل های نوینی برای تأثیرگذاری بر مصرف کنندگان ایجاد کرده است، محتواهایی که توسط کاربران رسانه های اجتماعی منتشر می شود، نمونه ای از این شیوه های بازاریابی است. با توجه به این موضوع، هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر کیفیت اطلاعات و اعتبار منبع محتوای به اشتراک گذاشته شده توسط مشتریان و کاربران، بر قصد خرید مشتریان کم درآمد است.روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه جمع آوری داده ها، پیمایشی تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش حاضر، کاربران عضو شبکه های اجتماعی اینستاگرام، توییتر، فیسبوک و... در مشهد در سال 1402 است. برای تعیین حجم نمونه، از قاعده معادلات ساختاری، یعنی 5 تا 15 برابر تعداد گویه های پرسش نامه استفاده شده است؛ بنابراین از آنجایی که پرسش نامه پژوهش حاضر مشتمل بر 27 گویه است، حجم نمونه 135 (135=27× 5) تعیین شد که در نهایت 164 پرسش نامه جمع آوری شد. ابزار پژوهش پرسش نامه استاندارد بوده است. برای روایی ابزار، از روایی صوری با تأیید خبرگان، روایی سازه با بارهای عاملی، روایی هم گرا با AVE و روایی واگرا با آزمون فورنل لارکر استفاده و همه تأیید شد. پایایی ابزار پژوهش با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی انجام گرفت و تأیید شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها نیز، از روش مدل یابی معادلات ساختاری با حداقل مربعات جزئی استفاده شد.یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که کیفیت اطلاعات و اعتبار منبع، بر اهمیت مرتبط با به اشتراک گذاری مشارکتی توسط اینفلوئنسرها و کاربران در بین کاربران شبکه های اجتماعی تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین مشخص شد که اهمیت مرتبط با به اشتراک گذاری غیر مشارکتی توسط اینفلوئنسرها و کاربران در بین کاربران شبکه های اجتماعی بر قصد خرید مشتریان کم درآمد تأثیر مثبت و معناداری دارد.نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان می دهد که تا چه اندازه اعتبار منبع و کیفیت محتوای به اشتراک گذاشته شده توسط دو گروه کاربران رسانه های اجتماعی و اینفلوئنسرها، می تواند بر قصد خرید مصرف کنندگان تأثیر بگذارد. همچنین راه کارهایی را برای بهبود استراتژهای بازاریابی و افزایش بازدهی کمپین های تبلیغاتی ارائه می کند.
دادگاه صالح و قانون حاکم در دعاوی علیه شبکه های اجتماعی مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
422 - 442
حوزههای تخصصی:
هدف: شبکه های اجتماعی مجازی از انواع رسانه محسوب می شوند. منظور از رسانه، هرگونه وسیله مادی یا غیر مادی در بستر کاغذی یا الکترونیکی در فضای حقیقی یا برای نشر و اعلان اطلاعات است که می تواند دارای مجوز یا فاقد مجوز باشد. به نظر می رسد اقتضای ذات هرگونه فعالیت رسانه ای، علنی بودن، قابلیت دسترسی و وصف اثرگذاری در مقیاس وسیع است. اهمیت این موضوع با توجه به افزایش انکارناپذیر اثرگذاری فعالیت های رسانه ای در بُعد فراملی، بسیار زیاد است. موضوع پژوهش حاضر، در کشورهای خارجی نظیر ایالات متحده آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه اروپا سابقه بررسی دارد؛ اما در حقوق ایران، امری نوین محسوب می شود.
روش: این مقاله با روش تحلیلی نگارش شده است. ابتدا داده ها از نظام های مختلف حقوقی جمع آوری شده و با نظام حقوقی ایران مقایسه و بررسی و از جنبه حقوقی تحلیل و تفسیر شده است؛ سپس این اطلاعات برای استفاده وارد مقاله شده است.
یافته ها: در این مقاله مهم ترین یافته این است که تاکنون نظام های بزرگ حقوقی، مثل اتحادیه اروپا و ایالات متحده، قوانین خاصی برای صلاحیت و نحوه انتخاب قانون در دعاوی فراملی مجازی تصویب نکرده اند. رویه قضایی این کشورها نیز نشان می دهد که اصول تعارض صلاحیت دادگاه ها و تعارض قوانین در این دعاوی و دعاوی غیرمجازی، واحد است. در ایران نیز تاکنون از همین رویکرد پیروی شده است.
نتیجه گیری: در فرض طرح دعوا علیه شرکت های مالک شبکه های اجتماعی مجازی، باید تفکیک قائل شد. اگر قراردادی بین زیان دیده و مالک شبکه اجتماعی وجود داشته باشد، دادگاه صالح و قانون حاکم، تابع نظام قراردادی خواهد بود؛ اما فرضی که قراردادی نباشد با توجه به اینکه اقتضای ذات فعالیت رسانه ای، گردش آزاد اطلاعات است، فرض محکومیت شرکت های مالک این شبکه ها، بسیار بعید به نظر می رسد.
شناسایی عوامل مؤثر بر هوش مصنوعی در بازاریابی صنعت بانکداری با رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
311 - 341
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر هوش مصنوعی، در بازاریابی رسانه های اجتماعی صنعت بانکداری با رویکرد فراترکیب انجام شده است.
روش: مرور جامع ۱۱۵ مقاله به شناسایی عملکرد کنشگران علمی، مانند مناسب ترین نویسندگان و مناسب ترین منابع کمک کرده است. علاوه براین تحلیل هم نویسندگی و هم رخدادی با استفاده از نرم افزار وس ویور، شبکه مفهومی و عقلانی را پیشنهاد کرده است. با به کارگیری روش فراترکیب برای بررسی ابعاد برنامه بازاریابی رسانه های اجتماعی مبتنی بر هوش مصنوعی، تعداد ۵۹ مقاله بررسی شد که در بین مقاله های بررسی شده، بیشترین درصد مطالعات انجام شده مربوط به عامل محصول / مصرف کننده (۳۸) و کمترین درصد مطالعات انجام شده مربوط به عامل قیمت هزینه (۱۴) است.
یافته ها: برای بررسی پیشایندها و پسایندهای استفاده از هوش مصنوعی در تدوین برنامه بازاریابی رسانه های اجتماعی، ۳۴ مقاله بررسی شد که پیشایندها شامل عوامل تکنولوژیکی سازمانی محیطی، رفتاری و فردی بود و پسایندها عبارت بودند از: تجربه مشتری، مدیریت سفر مشتری، سودآوری، مزیت رقابتی، رضایت مشتری وفاداری مشتری مدیریت ارتباط با مشتری درگیری مشتری.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه فراترکیب انجام گرفته برای تدوین برنامه بازاریابی رسانه های اجتماعی، می توان از هوش مصنوعی مکانیکی برای استانداردسازی، از هوش مصنوعی فکری برای شخصی سازی و از هوش مصنوعی احساسی برای رابطه سازی استفاده کرد.
مختصات نقشه راه کاربست جنگ شناختی در رسانه های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
3 - 28
حوزههای تخصصی:
هدف: جنگ شناختی، سلاحی کردن یا سلاح سازی از افکار عمومی، از طریق یک نهاد خارجی، به منظور تأثیرگذاری بر سیاست های عمومی و دولتی و بی ثبات کردن نهادهای عمومی است. جنگ شناختی مانند جنگ روانی و جنگ اطلاعاتی، به شدت بر فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی جدید، به ویژه هوش مصنوعی متکی است. این مطالعه با هدف تدوین نقشه راه جنگ شناختی در رسانه های نوین اجرا شده است و در این راستا، به چهار سؤال اساسی در زمینه اهداف، فعالیت های اساسی، تاکتیک ها و ابزارها و همچنین، زیرساخت های کلیدی لازم پاسخ داده می شود.
روش: این پژوهش از نظر فلسفی از نوع تفسیرگرایی، از نظر رویکرد از نوع استقرایی و از نظر استراتژی، مبتنی بر مرور روایتی ادبیات است. علت استفاده از مرور روایتی، غنی نبودن ادبیات موجود در زمینه جنگ شناختی در فضای سایبری بود. در مجموع، ۳۰ گزارش پژوهشی، مشتمل بر مقاله، فصل کتاب، پایان نامه و رساله و گزارش های موردی منتشر شده توسط سازمان ها که با جنگ شناختی مرتبط بود، شناسایی و با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون، واکاوی شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، اهداف مهم جنگ شناختی در فضای سایبری عبارت اند از: نفوذ، بی ثباتی، مشروعیت زدایی، تخریب سرمایه اجتماعی، اعتمادزدایی، تفرقه افکنی، اعتبارزدایی، از پای درآوردن حریف و دست کاری قوه شناخت عموم مردم و نخبگان. در سطح دوم، طرح ریزی عملیات شناختی، رصدشناختی، مهندسی شناختی، پویش شناختی، طراحی کمپین شناختی، تحلیل شناختی و تاب آوری، مهار و دفاع در برابر حملات شناختی، به عنوان فعالیت های بسیار مهم و اساسی جنگ شناختی مطرح شد. در سطح سوم، یعنی ابزارها و تاکتیک های جنگ شناختی، هشت مضمون احصا شد که عبارت اند از: فضای سایبری و رسانه های اجتماعی، تولید و انتشار محتوای منفی غیرواقعی، بهره برداری از خطاهای شناختی، جریان سازی اجتماعی، تبلیغات، عملیات روانی، تحریف داده ها و هجوم شناختی. در نهایت، سه مضمون مشتمل بر فناوری های جنگ شناختی، علوم اعصاب شناختی و متخصصان عملیات شناختی، به عنوان زیرساخت های اساسی جنگ شناختی شناسایی شد.
نتیجه گیری: با توجه به اهداف مخرب جنگ شناختی، می توان از طریق آموزش های بعد از پایان حمله، برای برطرف کردن اثر افراد تأثیرپذیر برای حفظ روان در برابر تحریکات عاطفی و اصلاح خطاهای شناختی و نیز برخوردهای قانونی و امنیتی برای پیدا کردن و مجازات دست اندرکاران جنگ شناختی، جهت عبرت گیری عناصر بعدی دشمن در جامعه، در برابر جنگ های شناختی مقابله اثربخشی کرد.
اینستاگرام و آثار بازاریابی کالاهای تجملی: بررسی تأثیر تبلیغات برند تجملی بر مشارکت جامعه برند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
134 - 152
حوزههای تخصصی:
هدف: به تازگی بازاریابان و صاحبان برندهای لوکس، توجه خود را به رسانه های اجتماعی مبتنی بر مشتری و نیز رفتارهای مشتری با برندهای های خود معطوف کرده اند. اینستاگرام به عنوان یکی از رسانه های اجتماعی بسیار محبوب و پُرمخاطب، در سال های اخیر نقش بسزایی در بازاریابی و تبلیغات کسب وکارها، از جمله کالاهای لوکس ایفا کرده است. مقاله حاضر با هدف تبیین آثار بازاریابی کالاهای لوکس در اینستاگرام بر مشارکت جامعه انجام شده است. در این پژوهش متغیرهای مربوط به فعالیت های بازاریابی در اینستاگرام، شامل سفارشی سازی، مُدروزسازی و تعامل و متغیرهای مربوط به مشارکت جامعه برند لوکس، شامل ابعاد عاطفی، شناختی و رفتاری، بررسی شده است.
روش: این پژوهش به روش کاربردی اجرا شده است. از لحاظ نحوه جمع آوری داده ها توصیفی از نوع هم بستگی است که در آن، از دو شیوه کتابخانه ای و میدانی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه مردم ایران است که از اینستاگرام استفاده می کنند. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان ۳۸۴ نفر در نظر گرفته شد. روش انتخاب نمونه ها تصادفی بود. متغیرهای این پژوهش از طریق توزیع پرسش نامه استاندارد فتایس و همکاران (۲۰۲۲) در بین دانشجویان دانشگاه تهران بررسی شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای اکسل و اس پی اس اس انجام گرفت.
یافته ها: با ۹۵ درصد اطمینان می توان گفت که سفارشی سازی در اینستاگرام حدود ۴۶ درصد بر بُعد عاطفی مشارکت جامعه برند لوکس و ۴درصد بر بُعد شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیر دارد؛ اما نمی توان تأثیر آن را بر بُعد رفتاری به درستی اندازه گیری کرد. مُدروزسازی در اینستاگرام، بر بُعدهای عاطفی و شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیر چشمگیری دارد؛ اما تأثیر چشمگیری بر بُعد رفتاری مشارکت جامعه برند لوکس مشاهده نشد. از سوی دیگر، می توان گفت تعامل نیز بر بُعد عاطفی و شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیرگذاراست؛ اما با وجود تأثیر آن بر بُعد رفتاری مشارکت جامعه برند لوکس، نمی توان با اطمینان گفت که مشتری از طریق پلتفرم اینستاگرام خرید خود را انجام می دهد یا روش های وبسایت، حضوری و... روی خرید کالاهای لوکس تأثیرگذار است.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از آزمون استنباطی متغیرهای پژوهش مشخص می کند که فعالیت های بازاریابی در اینستاگرام، بر مشارکت جامعه برند لوکس تأثیرگذار است. مشتریانی که در تعامل با رسانه های اجتماعی هستند، می توانند تجربه های خود را به اشتراک بگذارند، بازخورد دریافت کنند و ارتباطات عاطفی با دیگران ایجاد کنند که همه این ها به افزایش احساس رضایت و رفاه عاطفی منجر می شود.
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر استفاده از شبکه های اجتماعی داخلی در فضای مجازی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
153 - 183
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهشحاضر به دنبال شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر استفاده از شبکه های اجتماعی داخلی است. با وجود رشد مطلوب شبکه های اجتماعی داخلی در سال های اخیر، این شبکه ها در مقایسه با نمونه های خارجی کامیابی چندانی نداشته اند.
روش: پژوهش حاضر از نظر جهت گیری، کاربردی و از حیث گردآوری داده ها، یک مطالعه میدانی است. جامعه نظری پژوهش، خبرگان شبکه های اجتماعی مورد استفاده در ایران، از قبیل بله، آیگپ، ایتا و... بود و نمونه گیری بر اساس تخصص خبرگان در این حوزه، به صورت قضاوتی انجام شد. حجم نمونه برابر با ۱۰ نفر بود. مهم ترین ابزارهای گردآوری داده در این پژوهش عبارت بودند از: پرسش نامه های خبره سنجی و پرسش نامه های اولویت سنجی.
یافته ها: پژوهش حاضر در سه مرحله انجام شد. در گام نخست، ۲۴ عامل از طریق مرور ادبیات و مصاحبه با خبرگان استخراج شد. در مرحله بعد، این عوامل با توزیع پرسش نامه های خبره سنجی و روش دلفی فازی غربال شدند. عدد دی فازی هشت عامل بالاتر از ۷/۰ به دست آمد و این عوامل برای رتبه بندی نهایی انتخاب شدند. در نهایت، عوامل غربال شده با توزیع پرسش نامه های اولویت سنجی و روش کوکوسو رتبه بندی شدند. عوامل اولویت دار عبارت بودند از: تنوع خدمات ارائه شده توسط شبکه اجتماعی مدنظر، اعتماد کاربران به شبکه اجتماعی مد نظر، حریم خصوصی کاربران و امنیت و خط مشی های درآمدزایی شبکه های اجتماعی.
نتیجه گیری: پیشنهادهای کاربردی پژوهش بر اساس مهم ترین عوامل توسعه یافت. برخی پیشنهادهای کاربردی عبارت اند از: توسعه یک مدل کسب وکار مشخص، جلب اعتماد کاربران، تنظیم مقررات، داشتن پلن درآمدی مشخص و توجه به اخلاق فناوری.
تحلیل شکاف اجرایی- ادراکی عناصر بازی وارسازی در محتوای پیام های تبلیغاتی (مورد مطالعه: شبکه اجتماعی و اپلیکیشن اختصاصی تاکسی اینترتی تپسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
231 - 259
حوزههای تخصصی:
هدف: در سال های اخیر، بازی وارسازی به عنوان ابزاری قدرتمند در بازاریابی دیجیتال، به ویژه در شبکه های اجتماعی، بسیار در کانون توجه قرار گرفته است. یکی از این حوزه ها، صنعت حمل ونقل آنلاین است. شرکت تپسی نیز در محتوای پیام های تبلیغاتی خود در اپلیکیشن اختصاصی و شبکه اجتماعی اینستاگرام، از مکانیک ها و دینامیک های بازی وارسازی برای جذب مشتریان بیشتر استفاده کرده است؛ اما عملکرد شرکت در استفاده از عناصر بازی و ادراک مشتری از آن مبهم است. از این رو، پژوهش حاضر با تمرکز بر اهمیت بازی وارسازی در تبلیغات رسانه های اجتماعی در صنعت خدمات خودروی آنلاین و با هدف بررسی میزان استفاده از بازی وارسازی در این شبکه اجتماعی و اپلیکیشن اختصاصی این شرکت و همچنین، درک مشتری از میزان رعایت مکانیک ها و دینامیک های بازی وارسازی، به منظور شناسایی شکاف اجرایی ادراکی اجرا شده است.
روش: این پژوهش با رویکرد آمیخته و طی دو گام اجرا شده است. در گام نخست با رویکرد تحلیل محتوای کیفی، پست های بارگذاری شده در اپلیکیشن و صفحه اینستاگرام این شرکت، در بازه زمانی ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ بررسی شد. درگام دوم، به منظور بررسی ادراک مشتری، پرسش نامه ای بین ۳۸۴ نفر از مشتریان توزیع شد.
یافته ها: نتایج مرحله نخست نشان داد که از ۵ عنصر دینامیک موجود، تمامی آن ها و از ۱۰ عنصر مکانیک موجود ۸ عنصر (به جز نوبت و معاملات) در پست های این شرکت استفاده شده اند. نتایج تحلیل شکاف اجرایی ادراکی نیز نشان داد که ادراک مشتری از به کارگیری عناصر معاملات، همکاری و نوبت، بسیار ضعیف و از عناصر داستان سرایی، پیشرفت، محدودیت، رقابت، مالکیت منابع و پاداش ضعیف است.
نتیجه گیری: به نظر می رسد علی رغم تلاش این شرکت برای استفاده از عناصر بازی وارسازی در محتوای تبلیغاتی خود، ادراک کاملی از این عناصر برای مشتریان اتقاق نیفتاده و به طور کامل، در جلب توجه کاربران اثربخش نبوده است. استفاده و تنوع بخشی به عناصر بازی وارسازی در محتوای تبلیغات ارائه شده بر اساس ویژگی های جمعیت شناختی (مانند سن، جنسیت، تحصیلات و...)، می تواند در اثربخش کردن این تلاش مؤثر باشد.
انتخاب شبکه اجتماعی مناسب جهت تبلیغات با استفاده از تکنیک کوکوسو (مورد کاوی: سازمان مدیریت صنعتی سمنان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
341 - 361
حوزههای تخصصی:
هدف: در دنیای امروز، تبلیغات یکی از ابزارهای قوی افزایش آگاهی در معرفی و شناساندن شرکت ها، کالاها، خدمات یا اندیشه ها و دیدگاه هاست. در سال های اخیر با ورود اینترنت و شبکه های مجازی، در این حوزه گستردگی میدان تبلیغات بسیار بیشتر شده است. با ظهور شبکه های مجازی و گسترش آن در اینترنت و دسترسی روزافزون افراد به گوشی های هوشمند و این شبکه ها، به نظر می رسد دنیای تبلیغات نیز دستخوش تغییر شده است و بسیاری از افراد، روزانه زمان زیادی را در این شبکه ها سپری می کنند؛ به همین دلیل، این شبکه ها به فضای مناسبی برای تبلیغات تبدیل شده اند. اما سؤال این است که کدام بستر دیجیتالی برای تبلیغات هر شرکت مناسب است. در این کار تحقیقاتی، شرکتی برای نمونه انتخاب و بررسی این موضوع پرداخته شد که شرکت منتخب، باید از کدام شبکه اجتماعی برای تبلیغات خود در فضای اینترنت استفاده کند.
روش: در راستای دستیابی به هدف پژوهش، پس از مرور ادبیات، ده بستر (شبکه اطلاع رسانی) داخلی و خارجی برای تبلیغات شناسایی و با نظرسنجی از خبرگان، پنج معیار برای انتخاب بهترین بستر تعریف شد. در ادامه با بهره مندی از نظر خبرگان، ماتریس تصمیم تدوین شد و با استفاده از روش تصمیم گیری چندمعیاره کوکوسو، شبکه ها رتبه بندی شدند. روش کوکوسو یک روش تصمیم گیری چندشاخصه است که برای اولویت بندی گزینه ها، براساس معیارها با استفاده از موزون سازی مبتنی بر جمع و توان به کار می رود. هدف روش کوکوسو این است که بر اساس M معیار، به ارزیابی N گزینه پرداخته و در نهایت بهترین گزینه شناسایی شود.
یافته ها: در این تحقیق ابتدا با استفاده از مرور ادبیات، ده بستر اولیه اطلاع رسانی انتخاب شد که عبارت اند از: فیسبوک، اینستاگرام، اسنپ چت، توئیتر، لینکدین، واتساپ، یوتیوب، آپارات، پیام رسان ایتا و تلگرام. پس از تعریف معیارها و استفاده از روش کوکوسو، رتبه بندی این بسترها انجام شد. در نتیجه، به ترتیب بسترهای اطلاع رسانی تلگرام، اینستاگرام و آپارات، به عنوان ابزارهای مناسب برای تبلیغات انتخاب شدند.
نتیجه گیری: در این کار تحقیقاتی تلاش شد تا از بسترهای اطلاعاتی داخلی و خارجی برای بازاریابی استفاده شود. با استفاده از روش کوکوسو، بسترهای اطلاع رسانی تلگرام، اینستاگرام (خارجی) و آپارات (داخلی)، به عنوان ابزارهای مناسب برای تبلیغات انتخاب شدند. در انت ها تحلیل حساسیت روی مدل تصمیم انجام شد. نتایج تحلیل حساسیت نشان داد که مدل در برابر تغییرات، مقاومت خوبی دارد و بیشتر گزینه ها با وجود تغییرات تصادفی، وزن رتبه های خود را حفظ کرده اند.
تبیین ابعاد سواد رسانه های اجتماعی و تأثیر آن بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
478 - 511
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش واکاوی مفاهیم و ابعاد سواد رسانه اجتماعی و بررسی تأثیر آن بر پذیرش تجارت اجتماعی توسط کاربران است. تجارت اجتماعی به عنوان یک نوآوری مبتنی بر فناوری در عرصه مدل های کسب وکار تجارت الکترونیک، نوعی تجارت آنلاین مجهز به سازه های اجتماعی است که توسعه این پارادایم نوین، مستلزم بررسی عوامل مؤثر بر پذیرش و کاربرد آن از سوی مشتریان است.روش: در این پژوهش، ابتدا به مفاهیم عمیق و جامع سواد رسانه های اجتماعی پرداخته شد؛ سپس واکاوی جامعی از مفاهیم و مدل های مربوط به سواد رسانه اجتماعی، شامل مدل یکپارچه چندبُعدی، مدل خودمختاری SDT، مدل مبتنی بر مهارت و فرایندمحور، مدل های CSML و PSML، مدل SoMeLit و مدل SMILE انجام گرفت. بر اساس هدف پژوهش، تأثیر سواد رسانه اجتماعی بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی با چهار بُعد اجتماعی، اطلاعاتی، فنی و حریم خصوصی مدل PSML بررسی شد. جامعه آماری پژوهش کاربران هفت رسانه اجتماعی پُرکاربرد در ایران، یعنی اینستاگرام، روبیکا، تلگرام، واتساپ، ایتا، بله و آی گپ بوده است که می توانند مشتریان بالقوه تجارت اجتماعی باشند. داده های پیمایشی جمع آوری شده بر اساس مدل سازی معادلات ساختاری حداقل مربعات جزئی تحلیل شد.یافته ها: براساس نتایج به دست آمده، تأثیر سه بُعد فنی و اجتماعی و حریم خصوصی سواد رسانه اجتماعی، بر تمایل به پذیرش تجارت اجتماعی در جامعه آماری کاربران ایرانی تأیید شد.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، تأثیر سواد رسانه های اجتماعی را بر پذیرش تجارت اجتماعی توسط کاربران ایرانی تأیید می کند.
تبیین ظرفیت های صنعت سینما در توسعه عمومی سازی علم (مورد مطالعه: فیلم های برتر علمی- تخیلی فستیوال های جهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
599 - 627
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه عمومی سازی علم، به عنوان یکی از معیارهای اصلی توسعه جوامع، در افزایش مشارکت مردم در فرایندهای علمی نقش مهمی ایفا می کند. سینما یکی از ابزارهای قدرتمند رسانه ای است که می تواند با استفاده از ظرفیت داستان پردازی و تصویرسازی، مفاهیم علمی را به شیوه ای جذاب و فهم پذیر به عموم منتقل کند. این مقاله با هدف شناسایی ظرفیت های صنعت سینما در توسعه عمومی سازی علم اجرا شده است.روش: مقاله از نظر ماهیت اکتشافی و از نظر هدف کاربردی است و با رویکرد کیفی انجام شده است. جامعه مورد مطالعه، ۲۹ فیلم برتر ژانر علمی تخیلی بوده است که در بازه زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، در فستیوال های معتبری مانند اسکار، گلدن گلوب و آکادمی فیلم های علمی تخیلی پخش شده اند. در این پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند، ۱۵ فیلم برتر در این ژانر انتخاب شد و با این تعداد اشباع نظری به دست آمد. ابزار جمع آوردی داده ها، مشاهده و روش تجزیه وتحلیل داده ها، تحلیل مضمون بود. در نهایت ۱۸۷ مضمون پایه شناسایی شد که به ۲۹ مضمون سازمان یافته و ۸ مضمون فراگیر دسته بندی شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که سینمای داستانی با استفاده از ظرفیت هایی مانند روایتگری و داستان پردازی، آینده نگاری علم، رسانه ای سازی علم، مسئولیت اجتماعی در قبال عمومی سازی علم و برساخت گرایی علمی، در انتقال مفاهیم علمی به عموم، به طور مؤثری نقش دارد.نتیجه گیری: اهمیت سینمای داستانی به عنوان ابزاری قدرتمند در عمومی سازی علم، از نتایج این مقاله بوده است. استفاده از ظرفیت های شناسایی شده در این مقاله می تواند به تولید فیلم های علمی تخیلی مؤثرتر و جذاب تر منجر شود و مشارکت عمومی در فرایندهای علمی و فهم عامّه از علم را افزایش دهد. در مجموع، به نظر می رسد سیاست گذاران علمی فرهنگی کشور برای ترویج علم در حوزه عمومی و ارتقای سطح زیست آگاهانه در جامعه، می بایست از ظرفیت سینمای داستانی، به ویژه ژانر علمی تخیلی، بیش از پیش بهره گیرند.
کاربست داده پلتفرم های رسانه اجتماعی در فرایند سیاست گذاری؛ رویکرد سیاست گذاری داده محور
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
309-310
حوزههای تخصصی:
پلتفرم ها بخشی از صنعت گسترده رسانه هستند. با توسعه پلتفرم ها در سال های اخیر، انقلابی بزرگ در صنایع و بخش های مختلف رخ داده است. انقلاب صنعتی تغییرات بزرگی در زمینه های صرفه ناشی از مقیاس[1] و تولید انبوه به وجود آورد و همین انقلاب جدید، در ماهیت رفتار های اقتصادی اجتماعیِ صنایع نیز تحول ایجاد کرد و امکان استفاده از کلان داده کاربران را برای آن ها فراهم ساخت.
ارائه مدل و شناسایی ابعاد کلیدی رسانه های اجتماعی در رفتار خرید مجدد مشتریان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
546 - 569
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف ارائه مدل و شناسایی ابعاد کلیدی رسانه های اجتماعی، در ایجاد اعتماد و شکل دادن به رفتار خرید مجدد مشتریان در کاربران اینستاگرام انجام شده است.روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی J اکتشافی است. این پژوهش به روش آمیخته اجرا شده و در بخش کیفی پژوهش، از روش فراترکیب استفاده شده است. کدهای کلیدی با نرم افزار اطلس تی، استخراج شدند که به شناسایی ۶۳ کد منتهی شد. این کدها در قالب ۱۷ کد محوری و ۶ مقوله دسته بندی شدند و مدل پژوهش را شکل دادند. در بخش کمّی، روش جمع آوری داده ها، میدانی و ابزار آن، پرسش نامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماری این بخش، کاربرانی بودند که حداقل دو بار از پلتفرم اینستاگرام خرید کرده اند. تعداد نمونه بر اساس فرمول کوکران تعداد ۳۶۵ نفر محاسبه شد. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل واقع شدند.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که عوامل کلیدی مؤثر در رسانه های اجتماعی عبارت اند از: عوامل روان شناختی، عوامل مربوط به تجربه، عوامل مربوط به بازاریابی، عوامل مربوط به ویژگی های روان شناختی، اعتماد و وفاداری. این عوامل بر رفتار خرید مجدد مشتریان تأثیر بسزایی دارند.نتیجه گیری: اعتماد مشتری به برند، در ایجاد وفاداری و ترغیب به خریدهای مجدد نقش حیاتی و محوری دارد. اعتماد که از طریق تجربه های مثبت مشتری، تعاملات ارزشمند در رسانه های اجتماعی و ارائه محصولات و خدمات با کیفیت شکل می گیرد، زمینه ساز پیوند عمیق و معنادار بین مشتری و برند است. این پیوند عمیق، به سهم خود، به وفاداری مشتریان منجر می شود که نه تنها از طریق تکرار خریدها، بلکه از طریق توصیه های دهان به دهان، به اشتراک گذاری تجربه های مثبت با دیگران و دفاع از برند در برابر نقدهای منفی بروز پیدا می کند. وفاداری به عنوان یک عامل مستقل نیز، می تواند به طور مستقیم بر رفتار خرید مجدد تأثیر بگذارد؛ زیرا مشتریان وفادار تمایل دارند که به دلیل احساس رضایت و اطمینان از برند، خریدهای بیشتری انجام دهند. در نهایت، این چرخه مثبت اعتماد و وفاداری و خریدهای مجدد، اکوسیستمی پایدار ایجاد می کند که به رشد و پایداری بلندمدت برندها کمک می کند. شرکت ها برای تقویت این چرخه مثبت باید روی بهبود مستمر تجربه مشتری، ایجاد ارتباطات ارزشمند و معنادار با مشتریان و ارائه محصولات و خدماتی تمرکز کنند که واقعاً نیازها و توقع های مشتریان را برآورده می کنند.