فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۱۷٬۹۴۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
مهارت های نرم مترادف کلمه "مهارت های فرد" هستند. این اصطلاح آن دسته از ویژگی های شخصی را توصیف می کند که نشان دهنده سطح بالایی از هوش هیجانی است. مهارت های نرم شامل مهارت های بین فردی نیز می شود که شخصیت یک فرد و روابط بین فردی او را با دیگران نشان می دهد. داشتن مهارت های نرم با ارزش ترین ابزار در قرن بیست و یکم برای رسیدن به موفقیت است. در همین راستا هدف پژوهش حاضر بررسی نقش مهارت های نرم در فرآیند آموزش معلمان می باشد.روش شناسی پژوهش: این تحقیق از نوع تحقیقات بنیادی نظری و روش اجرای آن به صورت مطالعات کتابخانه ای و تحلیلی و توصیفی است.یافته ها: یافته ها نشان می دهد که هدف از آموزش، ساختن انسان های خوب با مهارت و تخصص است. انسان های روشنفکر می توانند توسط معلمان پرورش یابند بنابراین آموزش ابزاری ضروری برای دستیابی به پایداری در همه عرصه می باشد. معلمان وزن و مسئولیت آموزش را بر دوش می کشند و منبع اصلی دانش و ارزش هستند. برای معلمان، توانایی استفاده از مهارت های نرم موثر می تواند باعث ایجاد یا شکستن یک حرفه شود. بدیهی به نظر می رسد که چنین مهارت هایی در کلاس درس اهمیت زیادی دارند، مهارت های نرم هنگام کار با والدین، مدیریت و سایر معلمان نیز از اهمیت بالایی برخوردار هستند. چنین مهارت هایی می تواند اثربخشی معلمان را بهبود بخشد.نتیجه گیری: معلم نقشی حیاتی در جامعه ما و همچنین الگویی برای دانش آموزان مدرسه ای دارد. آموزش معلمان بر آموزش مدرسه تأثیری مواج دارد. برنامه آموزش معلمان با کیفیت منجر به آموزش با کیفیت مدرسه می شود.آموزش معلم نه تنها مسئول بهبود آموزش مدرسه است، بلکه مسئول آماده سازی معلمان شایسته، متعهد و حرفه ای است که می توانند نیازهای نوظهور سیستم و جامعه را برآورده سازند.
تحلیل راهکارهای ارتقای یادگیری گروهی در دوره ابتدایی از دیدگاه اساتید دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین رشته ای در آموزش سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
127 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تحلیل راهکارهای ارتقای یادگیری گروهی در دوره ابتدایی از دیدگاه اساتید دانشگاه فرهنگیان شهر یزد انجام شد. این مطالعه با رویکرد کیفی و به روش تحلیل محتوا صورت گرفت. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 17 نفر از متخصصان، به شیوه نمونه گیری هدفمند گردآوری و بررسی شدند. برای اطمینان از صحت یافته ها، از سه روش ممیزی بیرونی، بازبینی نتایج توسط مشارکت کنندگان، و کنترل مداوم استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش منجر به شناسایی و دسته بندی سه مؤلفه انتخابی، شش مؤلفه محوری، و 34 زیرمؤلفه به عنوان راهکارهای ارتقای یادگیری گروهی شد. یافته ها بر اهمیت عواملی چون ایجاد محیط های یادگیری غنی و باکیفیت، آموزش هدفمند شهروندی اجتماعی، و تقویت الگوهای نظام مند در مدارس تأکید داشت. همچنین، آموزش جامعه پذیری در مدارس به عنوان ضرورتی اساسی برای تربیت افرادی آگاه، مسئولیت پذیر، و توانمند در مواجهه با چالش های اجتماعی شناسایی شد. نتیجه گیری: تأکید بر نقش معلمان به عنوان عوامل کلیدی در شکل دهی به کنش های اجتماعی مطلوب در میان دانش آموزان برجسته شد. روش تدریس معلمان باید به گونه ای باشد که دانش آموزان را به مشارکت فعال، همکاری گروهی، و تبادل سازنده افکار ترغیب کند. همچنین، فرهنگ سازی در زمینه کار گروهی میان تمامی عوامل مدرسه به عنوان پیش شرطی حیاتی برای ایجاد محیط های یادگیری گروهی مؤثر مطرح شد. در نهایت، پژوهش بر ضرورت تربیت شهروندانی آگاه و مسئولیت پذیر از طریق طراحی محیط های یادگیری غنی و آموزش نظام مند در مدارس تأکید می کند.
بررسی اثربخشی روش تدریس مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی بر انگیزش پیشرفت، پیشرفت تحصیلی و عملکرد خواندن دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
51 - 78
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش تدریس مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی بر انگیزش پیشرفت، پیشرفت تحصیلی و عملکرد خواندن دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهر اهواز بود. طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه آزمایش و کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی شهر اهواز در سال تحصیلی 1403-1402 می باشد که از طریق روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای دو کلاس (هر کلاس 25 نفر) انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه انگیزش پیشرفت (Hermans)، پرسشنامه پیشرفت تحصیلی (Pham & Taylor) و آزمون استاندارد عملکرد خواندن و نارساخوانی (Karmi Nouri & Moradi) بود. تعداد جلسات و موضوعات تدریس در هر دو کلاس یکسان بوده و تنها در نوع روش تدریسی که اعمال شده است، تفاوت داشته اند. در گروه اول روش تدریس مبتنی بر سازنده گرایی و در گروه دوم روش سخنرانی اجرا گردید. در این پژوهش به منظور آزمون فرضیه ها از تحلیل واریانس اندازه های تکراری استفاده شده است. نتایج نشان داد که روش تدریس سازنده گرایی بر بهبود انگیزش پیشرفت، پیشرفت تحصیلی و عملکرد خواندن دانش آموزان مؤثر می باشد. روش تدریس مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی روشی کارا در ایجاد انگیزش پیشرفت، پیشرفت تحصیلی و عملکرد خواندن دانش آموزان است. پیشنهاد می شود دوره های آموزشی روش تدریس مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی را برای معلمان در نظر گرفته شود. اینکه برخی از معلمان به علت عادت کردن به روش های سنتی نسبت به شیوه های نوین تدریس کمی مقاومت نشان دادند از جمله محدودیت های این پژوهش بود.
نقش تربیتی به هم پیوستگی ابعاد روان در بازنمایی و جهت دهی رفتار انسان
حوزههای تخصصی:
آموزش های راهبردی شناختی-رفتاری در قلمروی یک نظام تربیتی، همواره بر ارتباط تنگاتنگ جنبه نظری رفتار با جنبه عملی آن تأکید می ورزد. از این رو تجزیه و تحلیل رفتار مبتنی بر پیوند ابعاد روان را باید به مثابه یکی از کلیدی ترین مسائل در قلمروی تعلیم و تربیت برشمرد. با مطالعه فرایند ظهور رفتار، روشن خواهد شد که در جریان هر رفتار اختیاری که از انسان سر می زند، ابعاد روان انسان ازجمله سه بُعد بینش، گرایش و کنش، کاملاً با یکدیگر گره خورده و به هم پیوسته اند. در این راستا، یکی از منسجم ترین الگوهای رفتارشناسی، الگوی مبتنی بر هِرم چندبُعدی روان انسان است؛ ابعادی که در پیوند استوار با یکدیگر، به رفتار به مثابه گوهر تربیت، شکل و جهت می دهند. در پژوهش حاضر افزون بر سه بُعد بینش، گرایش و کنش، به ابعاد فرعی تری از زیرمجموعه ابعاد سه گانه اشاره شده است؛ ازجمله بُعد فرعی نگرش زیرمجموعه بینش، و یا بُعد فرعی انگیزش زیرمجموعه گرایش. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری، درصدد است تا ضمن تأکید بر به هم پیوستگی ابعاد روان، تأثیر این به هم پیوستگی را در جهت دهی به رفتار، بررسی کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که به هر میزان ابعاد چهارچوب مزبور، در هر ساحتی از ساحت های تربیتی، منسجم تر، منظم تر و دقیق تر باشد، گوهر تربیت در آن ساحت نمایان تر و شکوفاتر خواهد بود و زمینه مناسب تری برای آموزش معارف اسلامی و محتوای تربیتی اسلام فراهم خواهد شد.
تأثیر به کارگیری تفکر طراحی در برنامه درسی کار و فناوری روی عادتهای ذهنی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۶۰
۴۶-۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش برنامه درسی کار و فناوری با تأکید بر رویکرد تفکر طراحی بر عادتهای ذهنی دانش آموزان انجام شده است. روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموزان دختر شهرستان بهارستان در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل داده اند. نمونه گیری به شیوه در دسترس به شکل گروههای طبیعی به تعداد 120 دانش آموز از 6 کلاس بوده است. دو کلاس پایه هفتم، دو کلاس پایه هشتم و دو کلاس پایه نهم در دو گروه آزمایش و کنترل هرکلاس 20 دانش آموز قرارگرفتند. داده ها از طریق پرسشنامه عادتهای ذهنی کاستا و کالیک (2000) گردآوری شده و پایایی آن با آلفای کرونباخ محاسبه و با درصد 0/85 مورد تأیید قرار گرفته است. دوره آموزش مبتنی بر تفکر طراحی 12 جلسه 35 دقیقه ای روی گروه آزمایش اجرا شده است. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس بررسی شده است و یافته ها نشان می دهند که آموزش مبتنی بر تفکر طراحی بر افزایش عادتهای ذهنی مؤثر است. به طورکلی به کارگیری ظرفیت تفکر طراحی در آموزش کار و فناوری، می تواند در میان دانش آموزان زمینه مطلوبی را برای شکل گیری و تقویت توانایی ایجاد عادات ذهنی مثبت همانند حل مسئله و تفکر خلاق، تفکر انتقادی، فراشناخت، یادگیری مادام العمر، انعطاف پذیری در رفتار وتفکر، همدلی و درک متقابل فراهم کند.
نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان در رابطه میان خودشفقت ورزی با استرس شغلی در معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۵۷
203 - 220
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان در رابطه میان خودشفقت ورزی با استرس شغلی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری، معلمان مشغول به تدریس مقطع راهنمایی آموزش وپرورش منطقه 12 شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بودند. از میان آنان 328 معلم به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه موردمطالعه انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه استرس شغلی (رایس،1992)، مقیاس خودشفقت ورزی (نف،2003) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001) گردآوری و با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و آزمون بوت استرپ تحلیل شدند. نتایج نشان داد که اثر مستقیم خودشفقت ورزی بر استرس شغلی منفی و معنادار است. به این معنا که با افزایش شایستگی خودشفقت ورزی سطح استرس شغلی معلمان کاهش می یابد. همچنین، نتایج نشان داد که نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان سازگار و نقش واسطه ای تنظیم شناختی هیجان ناسازگار در رابطه میان خودشفقت ورزی با استرس شغلی معنادار است، به این معنی که خودشفقت ورزی می تواند در شرایط استرس زا از طریق کمک به تنظیم هیجانهای مثبت و پذیرش منطقی هیجانهای منفی سبب کاهش استرس شغلی شود.
بررسی جایگاه برنامه درسی فلسفه برای کودکان با جهت گیری آموزش چندفرهنگی در کتب فارسی دوره ابتدایی با تکنیک آنتروپی شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
263 - 276
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر درصدد تحلیل محتوای کتاب های فارسی دوره ابتدایی از نظر میزان توجه به فلسفه برای کودکان با جهت گیری آموزش چندفرهنگی است. با استفاده از روش تحلیل محتوای کمی و بر اساس چک لیستی محقق ساخته از معیارهای تفکر فلسفی(کاوشگری، استدلالی و تعاملی) و مولفه های آموزش چندفرهنگی(شامل 15 مفهوم)، داده ها جمع آوری گردید که روایی چک لیست از نظر صاحب نظران و متخصصان علوم تربیتی با روش CVR مورد تائید قرار گرفت و برای اطمینان از پایایی با اجرای مجدد، ضریب توافق 86 درصد حاصل شد. جامعه آماری شامل کتاب های فارسی دوره ابتدایی چاپ سال 1401 بود. در تحلیل محتوا و با استفاده از آنتروپی شانون مفهوم دین/ مذهب با رویکرد فبک با ضریب اهمیت 35/32، دارای بیشترین میزان توجه و مفهوم پذیرش تفاوت ها با ضریب اهمیت 41/29، رتبه دوم را دارد و عدالت، برابری و ضدتبعیض، کرامت و حقوق انسانی، جنسیت، مواد، وسایل و محیط آموزشی، روش های تدریس، ارزشیابی، احترام به عقاید مختلف و زندگی مسالمت آمیز مفاهیمی هستند که با رویکرد فبک هیچگونه انعکاسی در کتب فارسی دوره ابتدایی نداشته و شش مفهوم زبان، دین، معلولیت، اهداف و محتوا، پذیرش تفاوت ها و ارتباطات انسانی و فرهنگی به صورتی پراکنده و نامتوازن در کتب درسی انعکاس یافته اند. براساس یافته های پژوهش کتب درسی نیازمند بازنگری، جهت توجه بیشتر به برنامه فلسفه برای کودکان با جهت گیری آموزش چندفرهنگی می باشند.
واکاوی نقش آموزش و مدرسه در ارتقای سلامت روان و تصمیم گیری آگاهانه نوجوانان در مورد جراحی زیبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ تابستان ۱۴۰۳شماره ۲
67 - 81
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف واکاوی نقش آموزش و مدرسه در ارتقای سلامت روان و تصمیم گیری آگاهانه نوجوانان در مورد جراحی زیبایی در سال 1403 انجام شد. روش پژوهش کیفی، جامعه آماری متخصصان جراحی زیبایی، روانشناسان فعال در حوزه سلامت و مشاوران جراحی زیبایی شهر شیراز در بهار سال 1403 و نمونه آماری تعداد 15 متخصص (اشباع نظری در مصاحبه 15م) و 35 پرونده مراجعین نوجوان یکسال اخیر کلینیک جراحی زیبایی پارسامهر شهر شیراز بوده که به شیوه هدفمند انتخاب شدند. ابزار پژوهش نیز مصاحبه بود. تحلیل داده ها به شیوه کیفی با تکیه بر روش تحلیل مضمون انجام شد. طبق بررسی پرونده های مراجعین به کلینیک جراحی زیبایی و نیز مصاحبه با متخصصان نتایج حاکی از آن بود که شاهد افزایش مراجعه گروه سنی نوجوان به این مراکز هستیم. افزایش مراجعه نوجوانان به کلینیک های زیبایی نگران کننده است. عوامل متعددی مانند تصاویر غیرواقعی از زیبایی در رسانه ها، فشار همسالان و عزت نفس پایین در این امر نقش دارند. از این رو، راه حل های پیشگیرانه باید بر آموزش خطرات جراحی زیبایی، تقویت عزت نفس، آموزش سواد بصری و ایجاد فضای امن برای صحبت در مورد نگرانی های مربوط به ظاهر تمرکز کنند. در این بین مدارس می توانند با ارائه برنامه های آموزشی و ایجاد فضایی حمایتی، نقش مهمی داشته باشند. بنابراین گنجاندن آموزش بهداشت، سواد رسانه ای انتقادی و مشارکت فعال والدین در برنامه های مدرسه برای مقابله با اثرات نامطلوب رسانه های اجتماعی بر تصویر بدن و ادراک خود ضروری است.
مقایسه اثربخشی حرکت درمانی و دارو درمانی بر کاهش علائم کمبود توجه در کودکان مبتلا به ADHD(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ تابستان ۱۴۰۳شماره ۲
204 - 216
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، مقایسه اثربخشی حرکت درمانی و دارودرمانی بر کاهش علائم کمبود توجه در کودکان مبتلا به ADHD بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی به صورت طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش کودکان پسر 12-7 ساله مبتلا به اختلال بیش فعالی/کاهش توجه شهر قم بودند که در نیمسال اول سال تحصیلی 1401-1400 که به مراکز مشاوره آموزش و پرورش و مراکز روانپزشکی مراجعه نمودند. نمونه ها شامل 45 کودک بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و در 3 گروه حرکت درمانی، دارودرمانی و کنترل به شکل تصادفی گمارش شدند. برای گروه دارودرمانی Reboxetine قرص Edronax چهار میلی گرمی استفاده گردید و گروه حرکت درمانی برنامه تمرینی شامل ۱۲ هفته را اجرا کردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس(ANOVA) استفاده شد. یافته ها نشان داد با حذف تأثیر پیش آزمون تفاوت معنادار در پس آزمون گروه های آزمایش و کنترل در علائم کمبود توجه در کودکان مبتلا به ADHD وجود داشت.
چارچوب مفهومی سنجش پیشرفت تحصیلی و تربیتی دوره ابتدایی مبتنی بر اسناد بالادستی در نظام آموزش و پرورش عمومی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۳
151 - 184
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر طراحی و اعتباریابی درونی چارچوب مفهومی سنجش پیشرفت تحصیلی-تربیتی دوره ابتدایی مبتنی بر اسناد بالادستی بود. روش پژوهش ابتدا تحلیل محتوای کیفی و سپس پیمایشی بود. جامعه آماری فاز نخست سه سند بالادستی بود و داده ها با MAXQDA-20 کدگذاری شدند. پس از پالایش و سرندِ 101 کد خام، 13 مقوله و 4 مضمون (اصول/ مبانی دینی و اخلاقی، اهداف/کارکرد، رویه های اجرایی و قضاوت/گزارش نتایج) استخراج شدند. مضمون اول از مقوله های اخلاقی و دینی، مضمون دوم از عناصر برون-فردی، عناصر درون-فردیِ روان شناختی و شناختی/تربیتی، مضمون سوم از عاملان اجرایی، ویژگی های ابزارها، روش ها، جامعیت و رویکرد و مضمون چهارم از قضاوت مبتنی بر ملاک ها/شایستگی ها، نتایج و گزارش تشکیل شده اند. پس از نمونه گیری هدفمند، 30 صاحب نظر به پرسشنامه اعتبارسنجی محقق ساخته پاسخ دادند. آزمون تی تک گروهی حاکی از اعتبار درونی این چارچوب بود (38/2=t و 05/0>P). از دلالت ها و پیشنهادهای این چارچوب مفهومی می توان برای سنجش جامع پیشرفت تحصیلی-تربیتی دوره ابتدایی در انطباق با نظام سنجش فعلی استفاده کرد.
بررسی اثربخشی برنامه آموزش کارکردهای اجرایی برای معلمان دوره ابتدایی بر شایستگی های حرفه ای آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
327 - 348
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزش کارکردهای اجرایی برای معلمان دوره ابتدایی بر روی شایستگی های حرفه ای آنان بود. روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل نامعادل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه معلمان پایه ابتدایی ناحیه یک استان یزد در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل می دهند (900نفر). ابتدا به روش خوشه ای از بین مدارس دوره ابتدایی 15 مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شد و سپس از میان معلمان مدارس 30 نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 45 روز (15 جلسه 45 دقیقه ای) برنامه آموزشی را دریافت کردند. نتایج تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی در افزایش شایستگی آموزشی، رفتاری، اجتماعی، فکری، مدیریتی، طراحی محیط فیزیکی، طراحی محیط عاطفی، اخلاق حرفه ای، توسعه حرفه ای و فناوری در معلمان گروه آزمایش موثر بود. بنابراین، برگزاری دوره های آموزشی و کارگاهی در زمینه بهبود و تقویت کارکردهای اجرایی معلمان به منظور ارتقای شایستگی های حرفه ای معلمان و به تبع آن مهارت های اجرایی و عملکرد تحصیلی دانش-آموزان توصیه می شود.
التّحليل المفهومي و الّلغوي لأبرز المصطلحات و التعابیر العربیّة المتداولة
حوزههای تخصصی:
لقد أصبحت المصطلحات العربیّه الحدیثه والقدیمه متداوله بحیث یمکن القول إنَّها أصبحت نکهه کل خطاب أو کتابه رسمیَّه وغیررسمیَّه فی العصر الحاضر، وتلعب دورا أساسیّا فی وسائل الإعلام مثل الصحف والمواقع الإلکترونیّه والنصوص الأدبیّه المختلفه والسیاسیّه والدینیّه فی الکتب والمقالات والمسرحیات والخطب وأیضاً فی المحادثات الیومیه. مما یدعو إلى إجراء بحث فی مجال التأصیل فی مجال المصطلحات والتحلیل والدراسه المفهومیّه واللغویّه والأدبیّه لهذه المصطلحات هو التعبیر عن الثراء الأدبی والبنیه اللغویّه وجمال الترکیب وعمق الموضوع والمعنى الذی تخفیه هذه المصطلحات. وکذلک یُبین أصلها ویِدرس مدی تأثیرها من باقی الثقافات واللغات الأخرى.المواضیع المذکوره هی التی سیتمّ تناولها فی هذا البحث؛ وبناء على ذلک فقد تضمن هذا البحث قسمین رئیسیین: أ) الدّراسه المفهومیّه. ب) الدّراسه الّلغویّه للمصطلحات العربیّه. ویتمّ دراسه الجزء المفاهیمیّ فی عدّه أجزاء، منها تأثیر المعتقدات والتّقالید، والثقافات، والبیئه المحیطه، والأصل القرآنیّ، والقصه أو الحدث التّاریخی، وفی الجزء الّلغوی، یتمّ التعبیر ودراسه البنیه الّلغویّه للمصطلحات، ولفظها وأیضاً یتمّ دراسه أوجه التّشابه الّلغویّه مع الّلغه الفارسیّه ومناقشه الإنسجام اللفظی والمفهومیّ وتواتر بعض الکلمات. وبالطبع یمکن استخدام هذه المصطلحات فی مختلف المجالات الدّینیّه والسیاسیّه والاجتماعیّه وغیرها، کما یتمّ فی هذا البحث مناقشه جوانبها الأدبیّه والثقافیّه فی شکل تحلیل مفاهیمیّ ولغوی أیضاً، وأخیرا تأتی النتیجه العامه لهذا البحث وهی مصممه للإجابه على أسئلته الرئیسیّه.
اثربخشی برنامه آموزشی مونته سوری و مالاگاتسی بر مهارت های ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهبود مهارت های ارتباطی یادگیرندگان مرتبط با برنامه درسی و چگونگی تدریس و آموزش یکی از چالش های پیشروی آموزشگران در سیستم آموزشی است. تحقیق حاضر به بررسی اثربخشی دو برنامه درسی مونته سوری و مالاگاتسی بر مهارت های اجتماعی بود. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه های آزمایشی یک و دو است. جامعه آماری کودکان اول ابتدایی منطقه توس مشهد و نمونه آن تعداد 60 نفر در سه گروه آزمایشی 20 نفره 1 و 2 و گروه گواه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه مهارت های اجتماعی ماتسون و همکاران (1381) به صورت پیش آزمون و پس آزمون مورداستفاده قرار گرفت. پروتکل آموزشی باتوجه به مبانی نظری مونته سوری و مالاگاتسی تنظیم و پس از تأیید صاحب نظران در سیزده جلسه آموزشی اجرا شد. برای آزمون فرضیه ها هم از کوواریانس (ANCOVA) تک متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. یافته ها نشان داد روش آموزشی مونته سوری بر مهارت های اجتماعی کودکان اول ابتدایی تأثیرگذار بود. همچنین روش آموزشی مالاگاتسی بر مهارت های اجتماعی کودکان اول ابتدایی تأثیرگذار بود، اما روش مالاگاتسی اثربخشی بیشتری بر مهارت های اجتماعی نسبت به گروه آزمایشی مونته سوری داشت. در نتیجه می توان گفت آموزش مهارت های اجتماعی می تواند اثربخشی بیشتری نسبت به روش گام به گام بر مهارت های اجتماعی داشته باشد. پیشنهاد می شود که معلمان باتوجه به موقعیت، برنامه آموزشی مونته سوری و مالاگاتسی را جهت بهبود مهارت های اجتماعی در نظر داشته باشند.
طراحی و اعتباریابی الگوی آشکارسازی و اشتراک گذاری دانش ضمنی معلمان در راستای ارتقای صلاحیت های حرفه ای آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
45 - 67
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، طراحی و اعتباریابی الگوی آشکارسازی و اشتراک گذاری دانش ضمنی معلمان در راستای ارتقای صلاحیت های حرفه ای آنان در قالب مدل مفهومی است. برای مطالعه هدف مورد نظر، از رویکرد کیفی و روش داده بنیاد استفاده شد. مشارکت کنندگان این پژوهش شامل 20 معلم باتجربه دوره ابتدایی بالای 15سال، از شهر یاسوج بودند که به شیوه هدفمند از نوع نظری انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شد. روش تحلیل داده ها بر اساس الگوی کدگذاری سه مرحله ای نظریه داده بنیاد انجام گرفت. بر اساس نتایج حاصل از یافته های این پژوهش34 مقوله اصلی استخراج گردید که در بعد فرایند شکل گیری دانش ضمنی10 مقوله، بعد راهبردهای آشکارسازی و اشتراک گذاری دانش ضمنی 14 مقوله و بعد پیامدهای آشکارسازی و اشتراک گذاری 10 مقوله شناسایی شد. در پایان پس از استخراج مقولات اصلی و تعیین مقوله مرکزی در مرحله کدگذاری انتخابی، در چهارچوب یک مدل پارادایمی که دربرگیرنده شرایط، فرایندها، تعاملات و پیامدهایی باشد، ارائه گردید. نتایج به دست آمده از اعتبارسنجی الگو بر اساس نظر متخصصان با استفاده از فن دلفی نشان می دهد که این الگو از اعتبار مناسبی برخوردار است.
اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر خودتنظیمی هیجانی و ادراک طردوالدینی نوجوانان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
79 - 105
حوزههای تخصصی:
ادراک متفاوت نوجوان نابینا از دنیای پیرامون خود و روابط با والدین باعث بروز مشکلات عاطفی و اجتماعی در آن ها می شود که آگاه سازی والدین از نحوه تعامل با فرزند دارای آسیب دیداری توجه خاص تری را می طلبد. ین پژوهش باهدف بررسی اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر خودتنظیمی هیجانی و ادراک طردوالدینی در نوجوانان نابینا انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل به همراه پیگیری بود. از بین نوجوان 12 تا 16 ساله نابینا که در مدارس ویژه نابینایان شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند با نمونه گیری هدفمند 30 نوجوان دارای آسیب دیداری به همراه والدینشان که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند انتخاب شدند و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. ابزار سنجش مقیاس تنظیم شناختی هیجانی (هافمن و کاشدن،2010) و پرسشنامه طرد و پذیرش والدین ویژه کودکان (روهنر،2005) بود. در گروه آزمایش والدین نوجوانان نابینا مداخله فرزندپروری مبتنی بر طرح واره را دریافت کردند. گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. خودتنظیمی هیجانی و ادراک طردوالدینی توسط نوجوانان نابینا در هر دو گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و دو ماه بعد سنجیده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که در مرحله پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون در متغیرهای خودتنظیمی هیجانی روندی افزایشی و در ادراک طردوالدینی روندی کاهشی را در بین نوجوانان نابینا در گروه آزمایش داشته است و این اثربخشی در مرحله پیگیری ثبات داشته است؛ بنابراین از برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره می توان برای تقویت خودتنظیمی هیجانی و بهبود ادراک طرد والدینی نوجوانان نابینا استفاده کرد.
بررسی عناصر برنامه درسی مبتنی بر موک در آموزش عالی ایران (مطالعه موردی: دانشگاه آزاد اسلامی استان گلستان)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش کاربردی حاضر با هدف بررسی عناصر برنامه درسی مبتنی بر موک در آموزش عالی با رویکرد آمیخته (کیفی کمی) انجام شد. اساتید ومتخصصان برنامه درسی به عنوان جامعه آماری بخش کیفی با روش نمونه گیری هدفمند و تکنیک اشباع نظری به تعداد 13 نفر انتخاب شدند. در بخش کمی 375 نفر از دانشجویان با روش نمونه گیری خوشه ی نسبی چندمرحله ای به عنوان جامعه آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی از پرسشنامه استفاده شد. تحلیل داده های کیفی از تحیل محتوای کیفی استقرایی و تحلیل داده های کمی از تحیل عاملی تاییدی و رگرسیون استفاده شد. درنتایج این پژوهش عناصر برنامه درسی مبتنی برموک در آموزش عالی شامل 22 مقوله اصلی و108 مقوله فرعی بود. یافته های پژوهش نشان داد مولفه ها از اعتبار کیفی وکمی لازم برخوردار میباشد وهمچنین ارزشیابی برنامه درسی مبتنی برموک تاثیر بیشتری نسبت به عناصر دیگر دارد.
مقایسه انعطاف پذیری روان شناختی و تاب آوری و تحلیل رفتگی شغلی معلمان مقطع متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه تحلیل رفتگی شغلی، انعطاف پذیری روان شناختی و تاب آوری در معلمان مرد و زن مقطع متوسطه شهر داراب بود. روش ها : روش تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش علی - مقایسه ای بوده است. جامعه آماری شامل معلمان مرد و زن مقطع متوسطه شهرستان داراب است که تعداد آن ها 1742 نفر است که با شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای و بر حسب جدول مورگان تعداد 314 نفر (تعداد 161 معلم مرد و 153 معلم زن) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد سنجش پرسش نامه تحلیل رفتگی شغلی مسلش و جکسون (1981)، پرسش نامه انعطاف پذیری روان شناختی یا پذیرش عمل بوند و همکاران (2011) و پرسش نامه تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، بود. تجزیه وتحلیل داده ها در دو بخش آمار توصیفی و آمار استنباطی انجام گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد بین فرسودگی شغلی، تاب آوری و انعطاف پذیری شناختی معلمان زن و مرد تفاوت معنی داری وجود دارد و میانگین متغیرهای فرسودگی شغلی در معلمان مرد نسبت به مدیران زن پایین تر، میانگین نمرات تاب آوری در معلمان مرد نسبت به مدیران زن بالاتر است و میانگین انعطاف پذیری شناختی در معلمان زن و مرد یکسان است. همچنین میانگین مؤلفه های فرسودگی شغلی در معلمان مرد نسبت به معلمان زن پایین تر است و میانگین تمامی مؤلفه های تاب آوری معلمان مرد نسبت به معلمان زن بالاتر است. نتیجه گیری: انعطاف پذیری روانشناختی از سازه های مهم در افزایش تاب آوری در مشاغل مختلف ازجمله حرفه معلمی است.
تاثیر آموزش نظم بخشی به هیجان بر حساسیت بین فردی در نوجوانان با آسیب شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: آسیب شنوایی یکی از موانع رشد بهنجار هیجان است و مشکلات هیجانی می تواند باعث حساسیت بین فردی شود. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش نظم بخشی به هیجان بر حساسیت بین فردی در نوجوانان با آسیب شنوایی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون، پس آزمون با کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان با آسیب شنوایی شهر اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۱ تشکیل دادند. نمونه پژوهش شامل ۳۰ دانش آموز نوجوان کم شنوا بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند و در هر گروه ۱۵ نفر شرکت داشتند. آموزش نظم بخشی به هیجان در ۸ جلسه برای گروه آزمایش اجرا شد در حالی که گروه کنترل در این آموزش شرکت نکردند و در لیست انتظار ماندند. ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت مقیاس حساسیت بین فردی بود. داده های پژوهش با روش آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که حساسیت بین فردی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری داشت. تاثیر مداخله آموزشی بر حساسیت بین فردی و خرده مقیاس های آگاهی بین فردی و کمرویی معنادار بود در حالی که بر خرده مقیاس های نیاز به تایید، اضطراب جدایی و عزت نفس شکننده معنادار نبود. نتیجه گیری: برنامه آموزش نظم بخشی به هیجان سبب کاهش حساسیت بین فردی نوجوانان با آسیب شنوایی شد. از این رو می توان از این برنامه برای کاهش مشکلات بین فردی نوجوانان استفاده کرد.
بررسی رابطه رهبری دیجیتال با عملکرد خلاقانه به واسطه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی معلّمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۴
35 - 54
حوزههای تخصصی:
هدف: سازمان های آموزشی به ویژه مدارس کشورمان در شرایط متغیّر و متحوّل امروزی، جهت مقابله با مسائل و مشکلات عدیده ای که با آن روبرو هستند، نیاز مبرمی به مدیران و معلّمانی دارند که خلاق و به روز باشند و این خلاقیّت را در عملکرد شغلی شان نشان دهند. با توجه به اهمیت و ضرورت عملکرد خلاقانه معلّمان و مدیران، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه رهبری دیجیتال با عملکرد خلاقانه به واسطه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی معلّمان انجام شده است.
روش: روش پژوهش کمّی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش معلّمان مقطع ابتدایی منطقه 5 تهران در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 1610 نفر بودند، که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای فرمول کوکران نمونه ای به حجم 310 نفر انتخاب شد. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های رهبری دیجیتال (ULUTAŞ & ARSLAN, 2017)، توانمندسازی روان شناختی (Spreitzer, 1995) و عملکرد خلاقانه (Oldham & Cummings, 1996) استفاده شد
یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری و به کمک دو نرم افزار Spss و Lisrel انجام شد. نتایج تحلیل نشان داد که: رهبری دیجیتال دارای اثر مستقیم، مثبت و معنادار در سطح 05/0 بر عملکرد خلاقانه و توانمندسازی روان شناختی معلّمان است؛ توانمندسازی روان شناختی دارای اثر مستقیم، مثبت و معنادار در سطح 05/0 بر عملکرد خلاقانه معلّمان است؛ همچنین رهبری دیجیتال به واسطه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی دارای اثر غیرمستقیم، مثبت و معنادار بر عملکرد خلاقانه معلّمان است.
نتیجه گیری: درنهایت برای این که سازمان های آموزشی و مدارس بتوانند همگام با تغییرات نوآورانه و پیشرفت های محیط دیجیتال محور واکنش مناسبی داشته باشند، باید با استفاده از سبک رهبری دیجیتال، استرس معلّمان در ارتباط با اشتباهات احتمالی برای بیان ایده ها و نظرات متنوّع و جدید را از بین برده و از این طریق باعث افزایش عملکرد خلاقانه معلّمان شوند.
بررسی نقش تعدیلگر رهبری دانش محور در رابطه میان اقدامات توسعه منابع انسانی و مزیت رقابتی پایدار در شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
94 - 111
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: با وجود افزایش کمی و کیفی نیروی انسانی موجود به نفع شرکت های دانش بنیان، نیاز به ایجاد دانش بومی در زمینه توسعه منابع انسانی و آثار آن احساس می شود. بر این اساس، سؤال اصلی پژوهش این است که اقدامات توسعه منابع انسانی چه تأثیری بر مؤلفه های رهبری دانش محور و مزیت رقابتی پایدار این شرکت ها داشته است؟
روش شناسی پژوهش: مطالعه حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش توصیفی- تحلیلی است و برای جمع آوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه کارکنان شرکت های دانش بنیان شمال غرب ایران در سال 1401 که تعداد آن در حدود 25 هزار نفر بوده اند، است. حداقل حجم نمونه لازم برای تکمیل پرسشنامه های این پژوهش با استفاده از فرمول کوکران 384 نفر از کارکنان در نظر گرفته شده و با توجه به ویژگی های جامعه آماری، در این تحقیق حجم نمونه با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی نسبی انتخاب شدند. همچنین جهت سنجش متغیرهای تحقیق از پرسشنامه های اقدامات توسعه منابع انسانی سوتهامانون و بونسونگ (2016)، مزیت رقابتی پایدار احمد (2015) و رهبری دانش محور دانیت و دیپابلو (2015) استفاده گردید. شاخص های پرسشنامه های تحقیق از مطالعات مرتبط و پیشینه تحقیق اخذشده؛ سپس بر اساس شرایط تحقیق و موردمطالعه بومی سازی گردید. در این پژوهش به منظور دستیابی به اهداف از مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار PLS SMART استفاده شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد اقدامات توسعه منابع انسانی تأثیر معنی داری بر مزیت رقابتی پایدار شرکت های دانش بنیان دارد. همچنین متغیر رهبری دانش محور رابطه میان اقدامات توسعه منابع انسانی و مزیت رقابتی پایدار در شرکت های دانش بنیان را به صورت مثبتی تعدیل می کند.
بحث و نتیجه گیری: نتایج این مطالعه اشاره می کند که تبادل دانش در سازمان ها بر توانایی پاسخگویی به تغییرات محیط کسب وکار به منظور بهره برداری از فرصت های بالقوه به نام «پاسخگویی سازمانی» که یکی از ابعاد مزیت رقابتی پایدار است، تأثیر می گذارد. همچنین رهبری دانش محور و ایجاد و اجرای راه حل های جدید در محل کار که در فعالیت های روزمره تجلی می یابد، پایه مهم برای نوآوری کل شرکت است. این امر به ویژه در شرکت های دانش بنیان، برجسته است و بنابراین رهبری دانش محور محرک اصلی مزیت رقابتی این سازمان ها است.