فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۱۷٬۹۴۹ مورد.
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
263 - 284
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش واکاوی عناصر برنامه درسی تربیت عقلانی بر اساس تفسیر ترتیبی قرآن کریم (تسنیم) اثر استاد عبدالله جوادی آملی است. در این راستا براساس فلسفه حاکم بر نظام تعلیم و تربیت و تعاریف عناصر برنامه ی درسی، هفت عنصر هدف، محتوا، فعالیت های یادگیری، معلم، متربی، محیط و ارزشیابی به عنوان مؤلفه های اساسی در برنامه ریزی درسی انتخاب شدند. سپس آیات دارای کلیدواژه مرتبط با عقل احصا و با کمک تفسیر ترتیبی تسنیم با روش تحلیل مضمون مورد بررسی و43 مضمون استخراج شد. سپس با روش استنتاجی به شیوه ضرورت عقلی ویژگی عناصر برنامه درسی طبقه بندی شد. نتایج پژوهش براساس تعاریف عناصر برنامه ی درسی حاکی از آن است که مهم ترین ویژگی عنصر هدف در برنامه درسی تربیت عقلانی قرب الی الله، دینداری و خوف عقلی از خدا داشتن است. مهم ترین ویژگی عنصر محتوا عبارت است از: توحیدمحوری، گستره معرفت وجود، پژوهش محوری، کسب ثواب، محبت و غضب برخواسته از عقل و عبرت آموزی. در مقوله فعالیت های یادگیری مهم ترین ویژگی عبارت از نگاه فراگیر، حرکت آهسته و پیوسته است. ویژگی معلم دراین برنامه عبارت است از: فراخنای نگرش، شناخت مخاطب، قهر مهرآگین. در بعد متربی مهم ترین ویژگی عبارت است از: اجتناب از حمیت جاهلانه، اقامه عدالت در جامعه، شکیبایی و واگذاری امور به خدا، مورد اعتماد و درستکار، بازایستادن از زشتی ها، پای پیمان ماندن، سِرپوشی، خویشتنداری، شناسایی بدخواهان، در همه حال به یاد خدا بودنبیان حکیمانه و حکمت بیانی، چشم پوشی کریمانه، انفاق، وحدت کلمه، قدردان، ارتقای تاب آوری، شریعتمداری، رفتار به جا، توبه، بدی دیگران را با خوبی پاسخ دادن، معرفت نفس و ثبات شخصیت. در مقوله محیط یادگیری برنامه درسی تربیت عقلانی مهم ترین ویژگی ها عبارت است از: حفظ حرمت ها، اجتناب از جلوه گری، در مسیر راستی و ویژگی های ارزشیابی عبارتند از: همراهی علم و عمل، خلوص و سرشار از حضور.
شناسایی و اولویت بندی ابعاد و مؤلفه های برنامه درسی لایه ای مبتنی بر روش دلفی فازی و فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۶۰
۱۰۸-۸۷
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور شناسایی و اولویت بندی ابعاد و مؤلفه های الگوی برنامه درسی لایه ای برمبنای روش دلفی فازی و فرایند تحلیل سلسله مراتبی انجام شده است. برای این هدف از شیوه دلفی فازی استفاده شده که یکی از روشهای مؤثر دستیابی به توافق گروهی خبرگان است. جامعه پژوهش در این بخش، متخصصان حوزه برنامه درسی بودند که با استفاده از رویکرد هدفمند قضاوتی 30 نفر از میان آنها برگزیده شدند و در نهایت 20 نفر در پژوهش شرکت کردند. ابزار گرد آوری اطلاعات این بخش از پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته برمبنای ویژگیهای الگوی پیشنهادی بود. سپس به تعیین اهمیت نسبی ابعاد و مؤلفه های الگوی برنامه درسی لایه ای از نظر خبرگان علمی به شیوه تحلیل سلسله مراتبی(AHP) پرداخته شد. برای این منظور پرسشنامه مقایسات زوجی تهیه و به شیوه الکترونیکی میان شرکت کنندگان در پژوهش توزیع شد. برای بیان مقایسات زوجی از شرکت کنندگان مرحله قبل استفاده شد. این اقدامات منجر به شناسایی و تأیید 45 مؤلفه در 9 بعد طراحی، هدف، محتوا، روش، تکالیف یادگیری، محیط یادگیری، دانش آموز، معلم و ارزشیابی در الگوی برنامه درسی لایه ای شد. نتایج حاصل از تحلیل بر مبنای فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) حاکی از آن است که بعد معلم، در الگوی برنامه درسی لایه ای دارای بیشترین اهمیت است.
دلالت های تربیتی ایده جدال دو اسلام در اندیشه امام خمینی برای تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه و عمل در تربیت معلمان سال ۹ ویژه نامه ۱۴۰۳
17 - 33
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: طرح مفهوم جدال دو اسلام از سوی امام خمینی (ره) که دو نوع اسلام متضاد با یکدیگر را توصیف می کرد، نوعی بیداری نسبت به قرائت های متعدد اسلام ایجاد کرد. مرزکشی میان اسلام ناب و اسلام آمریکایی، می توانست به عرصه تربیت اسلامی نیز کشیده شود؛ اما مشاهده می شود که در تربیت اسلامی، مبارزه و جدال درونی میان دو اسلام که مبارزه با تحجر و غرب زدگی را درون خود دارد، نادیده گرفته شده و باعث بروز اعوجاجاتی در تبیین تربیت اسلامی شده است. مرور صورت بندی جدال دو اسلام در اندیشه امام، می تواند در تبیین روش های تربیت اسلامی ناب کمک کننده باشد. هدف این پژوهش استخراج دلالت هایی برای تربیت اسلامی از ایده جدال دو اسلام در اندیشه امام است. روش ها : با روش تحلیل مفهومی جلد 21 صحیفه امام، مفهوم اسلام ناب و جدال دو اسلام تبیین شده و سپس با استفاده از روش استنتاجی، دلالت های تربیتی این مفهوم برای تربیت اسلامی تبیین شده است. یافته ها: یافته های این پژوهش مؤلفه های اصلی اسلام ناب و مفهوم جدال دو اسلام که مبانی دین شناختی امام خمینی (ره) را بیان می کند تبیین کرده و سپس مبتنی بر این مؤلفه ها، دلالت های تربیتی ایده جدال دو اسلام استخراج شده است. نتیجه گیری: اسلام ناب و اسلام آمریکایی، آموزه های متضادی دارند که نمی توان صرفاً با شناخت ایجابی از اسلام ناب، به تربیت اسلامی ناب دست یافت. مرزکشی با اسلام آمریکایی، از لوازم ضروری برای تربیت اسلامی است.
مقایسه اثربخشی آموزش قصه گویی مبتنی بر خودگویی مثبت و ذهن آگاهی کودک محور برامیدواری درکودکان سرطانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ تابستان ۱۴۰۳شماره ۲
228 - 238
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش قصه گویی مبتنی بر خودگویی مثبت و ذهن آگاهی کودک محور بر امیدواری در کودکان سرطانی می باشد. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی دارای پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه کودکان 8 تا 12 ساله مبتلا به انواع سرطان که در سال 1400 تا خرداد 1401 در بیمارستان بوعلی سینای ساری تحت درمان بودند، انتخاب شدند. حجم نمونه شامل 60 کودک مبتلا به سرطان که به روش نمونه گیری هدفمند برحسب معیارهای ورود و خروج انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در سه گروه 20 نفری، دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگماری شدند. گروه آزمایشی اول به مدت 10 جلسه تحت آموزش قصه گویی مبتنی بر خودگویی مثبت و گروه دوم آزمایش دوم نیز 10 جلسه تحت آموزش ذهن آگاهی کودک محور قرار گرفتند. ابزار استفاده شده پرسشنامه ی امیدواری کودکان (اسنایدر و همکاران، 1996) می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها با تحلیل واریانس آنوا و آزمون تعقیبی بن فرونی در نرم افزار SPSS-25 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد هر دو روش آموزش در افزایش امیدواری کودکان سرطانی با اثربخشی معناداری همراه بودند .اما در مقایسه این دو رویکرد درمانی، آموزش قصه گویی مبتنی بر خودگویی مثبت نسبت به ذهن آگاهی کودک محور اثر گذراتر است. بحث و نتیجه گیری: آموزش قصه گویی مبتنی بر خودگویی مثبت و ذهن آگاهی کودک محور بر امیدواری کودکان سرطانی مؤثر است و می تواند زمینه افزایش ارتقا سلامت و امیدواری در کودکان سرطانی شود.
واکاوی عوامل کلیدی و تاثیرگذار برآموزش جغرافیا در مدارس متوسطه با رویکرد آینده پژوهی(مورد مطالعه: مدارس متوسطه شهر کرج)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل کلیدی تاثیرگذار برآموزش جغرافیا در مدارس متوسطه شهر کرج با رویکرد آینده پژوهی می باشد. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و روش آن پیمایشی و اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش شامل خبرگان حوزه آموزش جغرافیا شامل اساتید دانشگاه فرهنگیان و معلمان با تجربه شهر کرج می باشند که به صورت نمونه گیری هدفمند تعداد 22 نفر انتخاب گردید و از طریق پرسشنامه از ایشان نظرخواهی به عمل آمد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش معادلات ساختاری و تکنیک تحلیل اثرات متقابل استفاده شده است. نتایج حاصل از یافته ها حاکی از ناپایداری نظام فعلی آموزش جغرافیا در مدارس متوسطه و نیز وجود مشکلات جدی در آموزش این درس است. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که مولفه های سیاستگذاری وبرنامه ریزی آموزش جغرافیا مبتنی بر تحولات آینده، حرکت سیستم آموزشی جغرافیا از مدل کارخانه ایی و توده ایی به سمت آموزش ترکیبی و ساخت گرایی خلاق، صلاحیت حرفه ای آموزشی _ پژوهشی معلمان جغرافیا، توجه به تغییرات فرهنگی، نسلی و فناورانه ( همانند هوش مصنوعی و ...) در محیط های جغرافیایی، و... از جمله عوامل پیشران کلیدی و تاثیر گذار بر آموزش جغرافیا در مدارس متوسطه شهر کرج می باشد. در نهایت اینکه توجه سیاست گذاران و دست اندرکاران امر آموزش و کاربست این پیشران ها می تواند ضمن بهبود و ارتقاء نظام آموزش جغرافیا، به تحقق اهداف عالی اموزش این درس در مدارس کمک نماید.
تأثیر رویکردهای آموزشی معلمان بر آموزش مؤثر جغرافیا در دبیرستان های منتخب ایران
حوزههای تخصصی:
امروزه آموزش جغرافیا، جهت آشنایی دانش آموزان با ویژگی های طبیعی و انسانی کشور خود و سایر کشورها اهمیت خاصی در نظام برنامه ریزی آنها دارد. جغرافیا یک درس ضروری جهت آماده سازی دانش آموزان برای آینده است.آموزش جغرافیا در چارچوب یک عنوان درسی خاص به منظور ایجاد فرصت های مناسب یادگیری برای اهداف کلی و جزئی در ایران انجام می شود. اگرچه کتاب های درسی توسط سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، در سه حیطه یادگیری شناختی، مهارتی و نگرشی تهیه می شوند، اما در نهایت معلمان جغرافیا هستند که برنامه درسی را هماهنگ و اجرا می کنند و به رفتار پایانی که به عنوان آموزش تعریف می شود دست می یابند.این پژوهش به روش کیفی و با استفاده از فرم مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفته است. در طول مصاحبه، از معلمان سوالاتی در مورد روش های تدریس، فنون و تکنیک های آموزشی، مهارت های جغرافیایی، وسایل و مواد کمک آموزشی و نحوه مدیریت کلاس سوالاتی از آنها پرسیده شده است.جامعه آماری ما در این پژوهش 40 نفر از دبیران جغرافیای مدارس شهرهای مختلف ایران در سال تحصیلی 1402-1401می باشد که به شیوه تصادفی انتخاب شده اند. داده ها از طریق تحلیل محتوا و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی در محیط نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان می دهد، هرچند معلمان جغرافیا از روش های متناسب با برنامه درسی استفاده می کنند ولی در خصوص وسایل و مواد کمک آموزشی ضعف های وجود دارد که باید جبران شود.
طراحی و اعتباریابی الگوی بسته یادگیری مبتنی بر رویکرد تلفیقی دانش آموزان با آسیب بینایی دوره اول ابتدایی در درس علوم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به نقش مهم یادگیری بصری، باید راهکارهای خاصی برای دانش آموزان با آسیب بینایی در نظر
گرفت. لذا این پژوهش با هدف «طراحی و اعتباریابی الگوی بسته یادگیری مبتنی بر رویکرد تلفیقی دانش آموزان با آسیب
بینایی دوره اول ابتدایی در درس علوم تجربی » انجام شد.
روش: در این پژوهش از روش ترکیبی از نوع ا کتشافی 1 استفاده شد. برای به دست آوردن مؤلفه های الگو، از روش تحلیل
محتوای استقرایی 2 و برای اعتباریابی درونی الگو، از روش توصیفی نظرسنجی 3 استفاده شد. جامعه آماری برای طراحی الگو
شامل تمام مقاله ها، کتاب ها، پایان نامه ها، رساله ها و مصاحبه با متخصصان و کارشناسان از سال 1389 تا 1401 بود. نمونه
آماری شامل 9 پایان نامه، 18 رساله، 43 کتاب، 47 مقاله و 17 مصاحبه بود که به طور هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری
برای اعتباریابی الگو شامل 42 نفر از معلمان، کارشناسان، مؤلفان کتاب درسی، دانشجویان دکتری و اساتید دانشگاه بود.
ابزار گردآوری داده ها شامل اسناد، مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته 16 سوالی بود که 15 گویه بسته پاسخ آن طبق مقیاس
لیکرت 5 امتیازی طراحی و تدوین شد و 1 گویه آن بازپاسخ بود. روایی محتوایی پرسشنامه توسط متخصصان مورد تأیید قرار
گرفت و اعتبار آن با آلفای کرونباخ 964 / 0)حدود 96 صدم( بود.
یافته ها: با توجه به تجزیه و تحلیل محتوای استقرایی و کُدگذاری اسناد و مصاحبه ها با استفاده از نرم افزار مکس کیودا،
10 مؤلفه اصلی و 50 مؤلفه فرعی به دست آمد. پس از تجزیه و تحلیل محتوا و با عنایت به کُدگذاری انجام شده، مؤلفه های
اصلی و فرعی ابتدا در قالب الگوی مفهومی، و سپس الگوی روندی طراحی و توسعه داده شد. یافته های اعتباریابی درونی از
نظر متخصصان نشان داد که الگوهای مفهومی و روندی از اعتبار درونی بالایی برخوردارند. بنابراین پیشنهاد می شود از این
الگوها به منظور تهیه و تولید بسته یادگیری برای دانش آموزان با آسیب بینایی استفاده شود.
مدل ساختاری کیفیت زندگی براساس اجتناب تجربی و معنای زندگی با میانجیگری سلامت معنوی در مادران کودکان نابینا و ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف تبیین مدل ساختاری کیفیت زندگی براساس اجتناب تجربی، معنای زندگی با
میانجی گری سلامت معنوی در مادران کودکان نابینا و ناشنوا انجام شد.
روش: پژوهش حاضر، یک پژوهش کاربردی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی مادران
کودکان نابینا و ناشنوای شهرستان خرم آباد در سال 1400 بود که با توجه به میانگین پژوهش های قبلی و نیز تعداد متغیرها،
جمعاً نمونه ای به حجم 300 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند درنظر گرفته شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل
پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت - فرم کوتاه ) 2005 (، پرسشنامه اجتناب تجربی ) 2011 (، پرسشنامه معنای
زندگی ) 2006 (، پرسشنامه سلامت معنوی ) 1982 ( بود. تحلیل داده ها با نسخه 24 نرم افزار SPSS و نسخه 24 نرم افزار
AMUS و با استفاده از روش تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری ) SEM ( انجام شد.
یافته ها: متغیرهای سلامت معنوی، معنای زندگی، اجتناب تجربی دارای تأثیر معنادار در پیش بینی کیفیت زندگی مادران
کودکان نابینا و ناشنوا داشتند ) 001 / P=0 (. همچنین سلامت معنوی رابطه بین اجتناب تجربی، معنای زندگی و کیفیت زندگی
مادران کودکان نابینا و ناشنوا را به صورت منفی و معنادار میانجیگری می کند.
نتیجه گیری: با توجه به تأثیرگذاری متغیرهای مورد مطالعه بر پیش بینی کیفیت زندگی مادران کودکان نابینا و ناشنوا، باید
برنامه ریزی و ایجاد زیرساخت های مناسب به منظور بهبود کیفیت زندگی مادران کودکان نابینا و ناشنوا به عمل آید.
Exploring and Classifying Critical Challenges of E-learning through a Systematic Approach at the University of Tehran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The purpose of current study is to explore the critical challenges of e-learning in higher education institutions. The data for this research were collected through a qualitative approach using a descriptive phenomenological method and semi-structured interview tool, then the findings were analyzed by Colaizzi's (1978) 7-step method. The research field included 12 academic experts in E-learning at the University of Tehran through purposeful Sampling. The validity of qualitative data, based on the four criteria of Lincoln and Goba (1985) including; credibility, transferability, dependability, and confirmability and also reliability by re-coding and two coders have been examined and confirmed. The results of the analysis led to exploring142 main concepts, then in the form of 10 critical challenges related to the most components of the educational system including; learner, teacher, technology, financial and information resources, ethical considerations, university culture, classroom leadership, support system, learning effectiveness, and satisfaction of internal stakeholders. Finally, using a systematic approach, the mentioned challenges have been classified into three main dimensions of learning-teaching system such as; input, process, and output.
نقش دانش معلمی و نگرش مرتبط با شغل معلمی بر صلاحیت های حرفه ای و خودکارآمدی شغلی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش دانش معلمی و نگرش مرتبط با شغل معلمی بر صلاحیت های حرفه ای و خودکارآمدی شغلی دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و به روش توصیفی- همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجومعلمان دانشگاه فرهنگیان شهر تبریز به تعداد 2437 در سال تحصیلی 99-1398 بود که در پردیس های دانشگاه فرهنگیان (پردیس برادران علامه امینی و پردیس خواهران الزهرا) این شهر مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان 335 نفر تعیین شد و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، پرسش نامه ها بین دانشجو معلمان توزیع شد. به منظور جمع آوری داده های پژوهش از پرسش نامه های خودکارآمدی معلم شانن- موران و هوی (2001)، صلاحیت های حرفه ای ملائی نژاد (1391)، دانش تربیتی و محتوایی ساهین (2011) و نگرش به شغل معلمی آستنر و همکاران (2009) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر) با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS انجام گرفت. نتایج نشان داد که دانش معلمی بر صلاحیت حرفه ای (29/0=β) و خودکارآمدی شغلی (24/0=β)، نگرش به شغل معلمی بر صلاحیت حرفه ای (37/0=β) و خودکارآمدی شغلی (51/0=β) دانشجومعلمان تاثیر مثبت و معنی داری ایفا می کند. در مجموع، یافته های پژوهش بر نقش موثر دانش معلمی و نگرش مرتبط با شغل معلمی بر صلاحیت های حرفه ای و خودکارآمدی شغلی دانشجو معلمان تاکید می کند.
تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی کنترل اعتیاد به بازی های آنلاین در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ تابستان ۱۴۰۳شماره ۲
82 - 94
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف پژوهش تدوین و اعتباریابی بسته آموزشی کنترل اعتیاد به بازی های آنلاین در نوجوانان بود.روش پژوهش: این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کیفی بود. رویکردهای آموزشی و درمانی 14 مشاور خبره در زمینه اعتیاد به بازی های آنلاین شهر اهواز در سال 1402 طبق اصل اشباع نظری گردآوری شد. ابزار پژوهش مصاحبه با خبرگان بود؛ به طوری که پس از طراحی سازه اعتیاد به بازی های آنلاین، اهداف، تکنیک ها و تکالیف بسته آموزشی طراحی و برای ارزیابی روایی محتوایی نظر 12 هیات علمی و درمانگر دارای تحصیلات تکمیلی در زمینه اعتیاد به بازی های آنلاین بررسی شد. داده ها با روش های کدگذاری باز و محوری و ضرایب نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که محتوای هر جلسه شامل سه بخش اهداف، تکنیک ها و تکالیف خانگی بود که شامل 10 جلسه 45 دقیقه ای است که 8 جلسه به صورت فردی و گروهی بر روی نوجوانان و 2 جلسه به صورت گروهی بر روی والدین اجرا می شود. علاوه بر آن، نسبت روایی محتوایی و شاخص روایی محتوایی برای سه گام ایجاد آمادگی برای تغییر رفتار، رفع زمینه ها از طریق خانواده و محتوای آموزشی برنامه عملی به ترتیب با 83 و 75 درصد حاکی از روایی محتوایی مناسب بودند.نتیجه گیری: بسته آموزشی کنترل اعتیاد به بازی های آنلاین در نوجوانان می تواند در کنار سایر بسته های آموزشی به عنوان روشی موثر مورد استفاده قرار گیرد.
طراحی آموزشی بازی وارسازی شده مبتنی بر داربست عاطفی و تاثیر آن بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر، طراحی آموزشی بازی وارسازی شده، مبتنی بر داربست عاطفی و بررسی تأثیر آن، بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی در درس مطالعات اجتماعی بود. روش: جهت دستیابی به هدف پژوهش از روش شبه آزمایش با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل صورت گرفت؛ در بخش اول پژوهش با جستجو در پایگاه های معتبر ، راهبردهای ترکیبی مناسب برای داربست سازی عاطفی مبتنی بر بازی وارسازی بر اساس الگو انتخاب شده، و از طریق تحلیل محتوا ،مضامین فراگیر به دست آمد و فعالیت های مناسب بر اساس آنها طراحی شد. در بخش دوم جامعه آماری دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی شهر تهران در سال 1403-1402 بود. بر اساس نمونه گیری در دسترس، 70 نفر از آن ها به عنوان نمونه انتخاب و پس از غربالگری اولیه، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (36-34 نفره) قرار گرفتند و طراحی آموزشی انجام شده برای گروه آزمایش طی 9 جلسه اجرا شد؛ درحالی که گروه کنترل همان اهداف را با روش معمول، آموزش دید. یافته ها: در پاسخ به سؤال پژوهش، جدولی مبنی بر نحوه طراحی آموزشی، راهبردهای ترکیبی برای طراحی فعالیت ها تعداد 10 مؤلفه با تحلیل مضمون به دست آمد. در پاسخ به فرضیه پژوهش، تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار استنباطی، از نوع تحلیل کواریانس با رعایت پیش فرض ها در سطح معناداری 05/0=α، انجام شد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که تفاوت نمرات بین پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل، معنادار است و طراحی آموزشی بازی وارسازی شده مبتنی بر داربست سازی عاطفی، بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان پنجم ابتدایی در درس مطالعات اجتماعی، تأثیر مثبت دارد.
تأثیر آموزش تصویرخوانی و درک مفهوم تصویر بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دو زبانه
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۱۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
62 - 71
حوزههای تخصصی:
عملکرد تحصیلی دانش آموزا ن در مقطع ابتدایی تا حد زیادی به مهارت خواندن و درک مطلب آنها بستگی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش تصویرخوانی و درک مفهوم تصویر بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دو زبانه پایه پنجم ابتدایی در درس فارسی انجام شد. روش تحقیق، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی مدارس شهرستان ورزنه در سال تحصیلی 1403-1402، به تعداد 242 نفر بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 30 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها و اطلاعات از پرسشنامه عملکرد تحصیلی محقق ساخته برگرفته از صفحه 127 کتاب فارسی پنجم استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss24 استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد آموزش تصویرخوانی و درک مفهوم تصویر(صندلی صمیمت) بر عملکرد تحصیلی درس فارسی دانش آموزان دوزبانه پایه پنجم ابتدایی تاثیرمعناداری دارد.
شناسایی و تحلیل صلاحیت حرفه ای معلمان آموزش و پرورش استثنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه و عمل در تربیت معلمان سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
124 - 109
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف پژوهش حاضر شناسایی و تحلیل مؤلفه ها و ابعاد صلاحیت حرفه ای معلمان مدارس استثنایی است. روش ها : روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی است و جامعه آماری آن کلیه معلمان آموزش وپرورش استثنائی شهر تهران در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تدریس می باشد که تعداد آن ها برابر 559 نفر بود. بر اساس فرمول کوکران 228 نفر از جامعه آماری با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای و بر مبنای جنسیت به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته ای بود که روایی محتوایی آن با استفاده از روش دلفی توسط 7 نفر از صاحب نظران آموزش وپرورش استثنایی و با سه بار ارسال پرسشنامه تأمین شد و پایایی آن با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ 87/0 به دست آمد. برای تجزیه وتحلیل از روش های آماری توصیفی و آمار استنباطی (تحلیل عامل اکتشافی)، به کمک نرم افزار SPSS.26 استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش دلالت بر این داشت که ابعاد اصلی صلاحیت های معلمان مدارس استثنایی، به ترتیب اولویت و اهمیت در چهار گروه «صلاحیت های آموزشی-رفتاری»، «توانمندی های حرفه ای و عمومی»، «صلاحیت های برنامه ریزی و آمادگی» و در نهایت «صلاحیت های مدیریت و سازمان دهی» قابل معرفی است. همچنین، مهم ترین مؤلفه هایی که لازم است مورد توجه معلمان مدارس استثنایی قرار گیرد به ترتیب اولویت شامل «تأثیر رعایت شعائر اسلامی و هنجارهای جامعه و گسترش و تقویت اخلاق اسلامی در محیط کار»، «ایجاد انگیزه در دانش آموزان استثنائی از طریق فعال نمودن آنان در کلاس درس»، «ایجاد محیطی لذت بخش و آرام در کلاس درس، همراه با شوخی و تفریح، با پرهیز از هرگونه زیاده روی»، « تحمل عقاید نو و غیر عادی دانش آموزان استثنائی» و «مسئولیت پذیر بودن معلمان استثنائی در قبال آینده جامعه و دانش آموزان استثنائی» است. نتیجه گیری: بدون تردید معلم فردی است که می تواند بیشترین تأثیر را بر جریان تربیتی دانش آموزان استثنایی در مدارس داشته باشد. بنابراین؛ شناخت از توانایی ها و صلاحیت های حرفه ای معلم برای یادگیری بهتر یادگیرندگان استثنایی امری ضروری است.
شناسایی مؤلفه های فرهنگ یادگیری دانش آموزان (رویکردی سنتزپژوهی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۵۹
۴۸-۲۳
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های فرهنگ یادگیری دانش آموزان و به منظور تجمیع یافته های پژوهشهای پیشین و ارائه چارچوبی جامع از فرهنگ یادگیری با به کارگیری روش سنتزپژوهی (الگوی شش مرحله ای روبرتس) انجام شده است. قلمرو مطالعاتی شامل همه پژوهشهای علمی معتبر در زمینه فرهنگ یادگیری دانش آموزان بود که تا سال 1398 (2019) در پایگاههای علمی معتبر منتشر شده اند. معیارهای ورود و خروج پژوهشها به روند تحلیل، به کارگیری روشهای کمی و کیفی معتبر، پژوهش روی جامعه دانش آموزی، معتبر بودن مجلات و کفایت اطلاعات ارائه شده بود. در پژوهش حاضر از میان مطالعات شناسایی شده از طریق جستجوی منظم در پایگاههای اطلاعاتی تعداد 13 پژوهش براساس معیارهای ورود و خروج برای تحلیل نهایی انتخاب شده است. به منظور گزارش و ثبت اطلاعات پژوهشها از فرم کاربرگ طراحی شده پژوهشگران استفاده شده است. یافته های مطالعات منتخب در سه سطح کدگذاری باز، محوری و گزینشی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است و برای کنترل اعتبار کدهای تنظیم شده و صحت یافته ها از روش مرور همتایان استفاده شده است و برای اطمینان از نحوه کدگذاری از یک ارزیاب بیرونی برای کدگذاری مجدد یافته ها استفاده شده است. میزان توافق میان کدگذاران با استفاده از ضریب کاپای کوهن 0/81 محاسبه شده است. بر اساس تجزیه و تحلیل داده ها، فرهنگ یادگیری دانش آموزان در 8 کد گزینشی، 31 کد محوری و 230 کد باز طبقه بندی شده است. با توجه به یافته های پژوهش، مؤلفه های فرهنگ یادگیری دانش آموزان شامل نظارت بر یادگیری، فعالیتهای یادگیری دانش آموزان، دیدگا ههای آموزشی معلم، مدیریت کلاس، نگرش دانش آموزان، محیط یادگیری، تعاملات اجتماعی و رفتارهای آموزشی و یادگیری دانش آموزان است.
بررسی انتقادی مدعای تقابل فهم و اقرار در تربیت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۳۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۵۹
۱۲۴-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
تربیت دینی به معنای پرورش ایمان، رویکردی دیرین است. از دهه 1950 این رویکرد با انتقاداتی مواجه شده است. منتقدان از منظر سکولاریستی و پلورالیستی براین باورند که در تربیت دینی، فهم حاصل نمی شود و هدف، عبارت است از اقرار و اعتراف. بنابراین باید از «تربیت دینیِ اقراری» دست شست و به جای آن «تربیت دینیِ غیراقراری» یا «تربیت سکولار» پیشنهاد می شود. به جای «آموزش دین» نیز باید به «آموزش درباره ادیان» همت گماشت. نوشتار حاضر با روش تحقیق توصیفی، تحلیلی و انتقادی، درصدد گردآوری، صورت بندی و ارزیابی این دیدگاه است. پس از گزارش این دیدگاه، مدعای مذکور در قالب سه تقریر بازسازی شده که عبارت اند از : 1. عدم امکان فهم دینی در تربیت دینی؛ 2. تلازم انحصارگرایی دینی و عدم فهم؛ 3. تلازم تلقین و عدم فهم. در ادامه به تفصیل تقریرهای فوق مورد سنجش و نقادی قرار گرفته و در نهایت مدعای تقابل فهم و اقرار در تربیت دینی مخدوش دانسته شده و گفته شده است که 1. ایمان -محوری در تربیت دینی، مانع از حصول فهم در متربی نیست و تربیت دینی می تواند عقلگرا باشد؛ 2. انحصارگرایی دینی (پیش فرض گرفتن حقانیت یک دین) مانع از انعقاد فهم در متربی نیست و اساس تربیت پلورالیستی هم این گونه است؛ 3. معیار تلقین، موضوع نیست و تربیت دینی الزاماً تلقینی نیست، همانطور که تربیت سیاسی، تربیت اخلاقی و تربیت علمی هم اگر با روش غیراستدلالی تدریس شوند، تلقینی خواهند بود. به فراخور فرصت، زوایایی از رویکرد اسلامی در تربیت دینی تبیین شده و از نسبت «تربیت دینی سکولار» و «تربیت دینی اسلامی» سخن به میان آمده است.
بررسی چالش ها و کاربرد ربات های اجتماعی در آموزش ویژه: یک مرور کلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه ربات ها نقش پررنگی در زندگی ما انسان ها پیدا کرده اند. در سال های اخیر، ربات های اجتماعی به بخشی از انواع فعالیت های انسانی تبدیل شده اند، بویژه در برنامه هایی مانند سرگرمی، آموزش، همراهی که شامل کودکان نیز می شود، علاقمندی این کار در تعامل ربات های اجتماعی با کودکان در زمینه آموزش های ویژه است. هدف این پژوهش بررسی سیستماتیک کاربرد و چالش های استفاده از ربات ها در آموزش ویژه بود. روش: برای شناسایی چالش ها و کاربرد ربات های اجتماعی، از 2 روش اسنادی و گروه های مرجع استفاده شد. در ابتدا و پس از بررسی منابع مرتبط، درمجموع 355 منبع شناسایی شد که 26 مورد از آنها براساس ملاک های سودمندی، به طور دقیق تر ارزیابی شد. پس از تحلیل چندمرحله ای و استخراج یافته ها، موارد به نسبت مشترک با یکدیگر تلفیق و در 3 بخش حوزه های اصلی، ابعاد و نشانگرهای کیفیت دسته بندی شدند. در گام بعدی، پس از بررسی اعتبار یافته ها به روش مرور همتا، این یافته ها متناسب با شرایط پالایش شدند. یافته ها: با توجه به چالش های موجود، نتایج نشان داد، ربات های اجتماعی در دستیابی به اهداف درمانی و آموزشی بویژه برای حمایت از کودکان با نیازهای ویژه مؤثر بودند. نتیجه گیری: این مطالعه تعداد زیادی تلاش برای به کارگیری ربات های اجتماعی در آموزش ویژه کودکان با آسیب های مختلف، بویژه در سال های اخیر و همچنین طیف گسترده ای از ربات های اجتماعی از بازار را نشان داد که در چنین فعالیت هایی مشارکت دارند. همچنین با توجه به نقش پرررنگی که ربات ها در آموزش خصوصاً آموزش ویژه می توانند ایفا کنند و با عنایت به یافته های پیشین که حا کی از تأثیرات مثبت ربات های اجتماعی در آموزش و درمان کودکان با نیازهای ویژه بود. نتیجه اصلی این کار این است که زمینه خاص کاربرد ربات های اجتماعی در اولین گام توسعه است با این حال، انتظار می رود که در س
بررسی کیفیت زندگی براساس پذیرش بی قید و شرط، نیرومندی «من » و سلامت معنوی با میانجیگری استرس والدگری مادران دارای فرزند نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از شایع ترین معلولیت ها در سراسر جهان، نابینایی است. افزون بر مشکلاتی که خود کودکان به واسطه مشکل نابینایی خویش تجربه می کند، مادران آنها نیز مشکلات هیجانی، روان شناختی و زناشویی مختلفی را تجربه می کنند این پژوهش با هدف بررسی کیفیت زندگی براساس پذیرش بی قید و شرط، نیرومندی ایگو و سلامت معنوی با میانجیگری استرس والدگری مادران دارای فرزند نابینا شهرستان های غرب استان مازندران انجام شده است. روش: پژوهش حاضر، پژوهش کاربردی و از نوع همبستگی می باشد جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل تمامی مادران کودکان نابینا و شهرستان های تنکابن، رامسر، عباس آباد، چالوس در سال 1402 بودند، که با توجه به تعداد شاخص های آزاد، جمعاً نمونه ای به حجم 233 مادر با استفاده از روش نمونه گیری و در دسترس درنظر گرفته است. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی-فرم کوتاه ) 2005 (، مقیاس استرس در روابط والد-فرزند آبدین ) 1990 (، پرسشنامه پذیرش بی قید و شرط چمبرلین و ها گا ) 2001 (، پرسشنامه سلامت معنوی ) 1982 (، پرسشنامه قدرتمندی ایگو روکس و همکاران ) 2003 ( بود. تحلیل داده ها توسط نسخه 24 نرم افزار SPSS و PLS3 و با استفاده از روش، تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری ) SEM (و مقدار بوت استرپ انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی براساس پذیرش بی قید و شرط، نیرومندی ایگو و سلامت معنوی با میانجیگری استرس والدگری مادران دارای فرزند نابینا برازش مطلوب دارد. با توجه به نتایج آزمون بوت استرپ مشخص است که نقش میانجی استرس والدگری در رابطه پذیرش بی قید و شرط، نیرومندی ایگو و سلامت معنوی با کیفیت زندگی پذیرفته می شود. نتیجه گیری: با توجه به تاثیرگذاری متغیرهای مورد مطالعه بر پیش بینی کیفیت زندگی مادران کودکان نابینا، باید برنامه ر
رابطه شیوه های فرزندپروری مثبت و شایستگی هیجانی و اجتماعی در دانش آموزان: نقش میانجی کارکردهای اجرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی کارکردهای اجرایی در رابطه میان شیوه های فرزندپروری مثبت و توسعه شایستگی هیجانی و اجتماعی در دانش آموزان بود. در همین راستا، جامعه پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پایه سوم ابتدایی مدارس منطقه 1 شهر تهران (سال تحصیلی 1401-1402) بود که با روش نمونه گیری به صورت در دسترس و داوطلبانه 383 نفر وارد پژوهش شدند و پرسشنامه های فرزندپروری مثبت آلاباما (فریک، ۱۹۹۱)، کارکردهای اجرایی بریف (جیویا و همکاران، 2000) و شایستگی هیجانی- اجتماعی (ژو و ای، 2012) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها نشان داد میان شایستگی های هیجانی و اجتماعی و مؤلفه های کارکردهای اجرایی رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد. همچنین، رابطه فرزندپروری با ابعاد کارکردهای اجرایی نیز مثبت است. لذا از آن جایی که رابطه میان فرزندپروری با شایستگی ها به صورت مستقیم و نیز با میانجی گری ابعاد کارکرد اجرایی به شکلی غیرمستقیم معنادار است، در نتیجه نقش میانجی به شکل ناقص (ناکامل) می باشد. مطالعه حاضر شواهدی را ارائه می دهد که فرزندپروری مثبت ممکن است به عنوان یک مسیر مطلوب جهت مداخله عمل کند. به این ترتیب، تمرکز بر کارکرد اجرایی کودک و فرزندپروری به صورت جداگانه ممکن است در زمینه شایستگی رفتاری کودک کمتر مؤثر باشد. در واقع، برنامه های آموزشی والدین، که آنها را در یادگیری محتوای مرتبط با رشد فرزندشان درگیر می کند، استفاده از شیوه های مؤثر و فرصت های یادگیری را افزایش می دهد.
پیش بینی صلاحیت های حرفه ای معلمان بر اساس خودکارآمدی معلم در مدیریت کلاس
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف هدف این پژوهش بررسی رابطه بین خودکارآمدی معلم در مدیریت کلاس و صلاحیت های حرفه ای معلمان دوره ابتدایی بود.روش شناسی پژوهش: جامعه آماری مورد مطالعه شامل معلمان دوره ابتدایی شهرستان اردل بود که از میان آن ها، تعداد 100 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. یافته ها: برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد خودکارآمدی معلم در مدیریت کلاس و صلاحیت های حرفه ای معلمان استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. این یافته ها نشان می دهد که خودکارآمدی معلم در مدیریت کلاس، یک عامل مهم و تعیین کننده برای صلاحیت های حرفه ای معلمان است. بر این اساس، سرمایه گذاری در زمینه ارتقای خودکارآمدی معلمان در مدیریت کلاس می تواند یک راهبرد مؤثر برای بهبود صلاحیت های حرفه ای آنان و در نتیجه، کیفیت و اثربخشی نظام آموزش و پرورش باشد.بحث ونتیجه گیری: نتایج نشان داد که بین خودکارآمدی معلم در مدیریت کلاس و صلاحیت های حرفه ای معلمان شامل صلاحیت شناختی مهارتی، صلاحیت نگرشی رفتاری، صلاحیت مدیریتی و صلاحیت حرفه ای کل، همبستگی مثبت و معناداری در سطح قوی وجود دارد. همچنین خودکارآمدی معلم در مدیریت کلاس توانست به صورت معناداری صلاحیت های حرفه ای معلمان را پیش بینی کند.