فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱٬۲۷۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
یادگیری زبان انگلیسی مانند هر زبان دیگری نیازمند داشتن قابلیت های شناختی، فراشناختی، انگیزشی و رفتاری است. هدف از پژوهش حاضر ارائة مدلی عِلّی از روابط میان انگیزش پیشرفت در زبان، انواع کمک طلبی (ابزاری و اجرایی)، یادگیری زبان انگلیسی از طریق تلفن همراه و عملکرد در درس زبان انگلیسی است. جامعة آماری پژوهش شامل کلیة دانش آموزان دختر دبیرستانی شاهین شهر در سال 1391 بوده که 250 نفر از آنان به روش خوشه ای چند مرحله ای به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. پرسش نامه های انگیزش پیشرفت در زبان انگلیسی (اشمیت و واتانابه، 2001)، ابعاد کمک طلبی ورهاسلت (2008) و نوع و میزان استفاده از تلفن همراه (امرایی، زمانی، عابدینی و میرزایی، 1390) مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان دهنده نقش واسطه ای استفاده آموزشی از تلفن همراه در ارتباط بین انواع کمک طلبی و عملکرد در زبان انگلیسی بود. همچنین مشاهده شده انواع کمک طلبی نقشی واسطه ای در ارتباط بین انگیزش پیشرفت در زبان انگلیسی و استفاده آموزشی از تلفن همراه دارد. می توان نتیجه گرفت که استفاده آموزشی از تلفن همراه برای یادگیری زبان انگلیسی نقشی فراشناختی داشته و یکی از راهبردهای خودتنظیمی برای مدیریت منابع به وسیلة دانش آموزان است.
تأثیر بازخورد تطبیقی- اجتماعی و تواتر آن بر عملکرد و یادداری تکلیف تعادل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات اخیر نشان دادند که فرایند یادگیری علاوه بر فراهم آوردن اطلاعات
برای فراگیرنده، از اثرات شناختی- اجتماعی تکلیف نیز تأثیر می پذیرد. مطالعه حاضر
با هدف بررسی اثرات بازخورد تطبیقی- اجتماعی و تواتر ارائه ی آن بر عملکرد و
یادداری تکلیف تعادلی طراحی شد. طرح پژوهش حاضر، از نوع نیمه تجربی بود. جامعه ی
آماری آن را کلیه ی دانشجویان دختر شرکت کننده در کلاس های تربیت بدنی در نیمسال
تحصیلی (1392- 1391) تشکیل می دادند که به صورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت
نمودند. آزمودنی ها (تعداد : 44و میانگین سنی: 2/1 ±
5/20) با توجه به نوع بازخورد (مثبت/ منفی) و شیوة ارائه آن (مطلق/ نسبی)، همچنین
بر اساس اولین نمرة مرحله ی اکتساب به صورت تصادفی، در چهار گروه (بهتر مطلق، بهتر
نسبی، بدتر مطلق و بدتر نسبی) جای گرفتند. آنان در دو جلسه اکتساب (دو روز متوالی)
و یک جلسه یادداری (بدون ارائه بازخورد و 24 ساعت پس از آخرین مرحله اکتساب) شرکت
نمودند. هر جلسه اکتساب شامل 10 کوشش 60 ثانیه ای بود که هر یک از شرکت کنندگان
علاوه بر دریافت بازخورد حقیقی در هر کوشش، بنابر تواتر دریافتی (مطلق/ نسبی)،
بازخورد تطبیقی- اجتماعی یا هنجاری دریافت کردند. ابزار سنجش تعادل، دستگاه تعادل سنج
بود که در تحقیقات ورزشی مورد استفاده قرار می گیرد و دستگاهی با دقت اندازه گیری
بالا می باشد. باتوجه به عدم تفاوت معنادار گروه ها در مرحله پیش آزمون، نتایج
تحلیل واریانس در اندازه گیری های مکرر نشان داد که بین جلسات کوشش های تمرینی
تفاوت معناداری دیده می شود. این کوشش ها موجب بهبود فعالیت حرکتی تعادل در مرحله
اول عملکرد می گردد، هر چند میان نمرات گروه ها تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
همچنین نتایج تحلیل واریانس یک طرفه در مرحلة یادداری نیز نشان داد که بازخورد
تطبیقی –
اجتماعی موجب تفاوت معناداری بین گروه ها شده است. در این ارتباط دو گروه بهتر
(مطلق/ نسبی) نمرات بالاتری را نسبت به دو گروه بدتر (مطلق و نسبی) کسب نمودند. به
بیان دیگر نقش بازخوردهای مثبت چه به صورت مطلق باشد چه به صورت نسبی، بر فعالیت
حرکتی تعادل تأثیر معناداری دارد. نتایج پژوهش حاضر نقش بازخورد و انگیزش را بر
یادگیری مهارت های حرکتی تأیید نمود. بحث تفصیلی پیرامون نتایج، در اصل مقاله
آورده شده است.
اثربخشی آموزش حافظه کاری هیجانی بر توانایی مهارگری شناختی و عاطفی نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات و نارسایی های شناختی و هیجانی در نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه لزوم توجه بیشتر به روش های درمانی جدید را در این اختلال برجسته می نماید. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش حافظه کاری هیجانی بر توانایی مهارگری شناختی و عاطفی نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه بود.
روش: جامعه آماری این پژوهش را تمام نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در شهر کرج در سال تحصیلی 94-93 تشکیل می داد. در چارچوب طرح تجربی تک آزمودنی خطوط پایه چندگانه با ورود پلکانی، 3 نوجوان (2 دختر و 1 پسر) از یکی از مراکز آموزش کودکان کار با استفاده از 2 ابزار تشخیصی مصاحبه بالینی ساختاریافته و پرسشنامه تأثیر رویداد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. افراد انتخاب شده به صورت یک نفره، طی 20 جلسه تحت آموزش حافظه کاری هیجانی قرار گرفتند و همه افراد در سه مرحله (قبل از آموزش، مرحله آموزش و 2 ماه پیگیری) به وسیله آزمون استروپ کلاسیک و استروپ هیجانی ارزیابی شدند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از شاخص های تغییر روند، شیب، بازبینی نمودارها و برای تعیین معناداری بالینی از شاخص کوهن، درصد بهبودی و اندازه اثر استفاده شد.
یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که آموزش حافظه کاری هیجانی به طوری معناداری در افزایش توانایی مهارگری شناختی و عاطفی نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه مؤثر است.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت آموزش حافظه کاری هیجانی، گزینه مناسبی برای افزایش توانایی مهارگری شناختی و عاطفی نوجوانان مبتلابه اختلال استرس پس از سانحه می باشد.
زمانِ دستوری در زبان فارسی؛ نگاهی نو بر پایه یک الگوی شناختی آرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی و مقایسه درمان فراشناختی و درمان روانی-آموزشی خانواده بر عملکرد اجتماعی بیماران دو قطبی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مینه و هدف: ماهیت چند بعدی و پیچیده اختلال دو قطبی بررسی و به کارگیری درمان های جدید را ایجاب می کند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان فراشناختی در مقایسه با درمان روانی-آموزشی خانواده بر کاهش عملکرد اجتماعی بیماران دو قطبی بوده است.
مواد و روش ها: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی (پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه) بود. از بین تمام بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی مراجعه کننده به بیمارستان ها و درمانگاه های روانشناختی شهر اصفهان ،24 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه مساوی قرار گرفتند.گروه اول درمان فراشناختی همراه با دارو درمانی، گروه دوم درمان روانی –آموزشی خانواده همراه با دارو درمانی و گروه سوم فقط دارو درمانی دریافت کردند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل مصاحبه نیمه ساختار یافته بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-IV-R و مقیاس عملکرد اجتماعی بود. داده-ها با استفاده از نرم افزار SPSS و با کمک آمار توصیفی و استنباطی و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تفاوت بین میانگین های نمرات گروه درمان فراشناختی در مقایسه با گروه روانی-آموزشی خانواده معنادار نبود (0/05>p)؛ همچنین بین میانگین های نمرات گروه درمان فراشناختی و گروه روانی- آموزشی خانواده با دارو درمانی معنادار بود.
نتیجه گیری: استفاده از درمان فراشناختی و درمان روانی-آموزشی خانواده همراه با دارو درمانی اثربخشی درمان را افزایش می دهد. بنابراین پیشنهاد می شود درمانگران و خانواده ها در این زمینه آموزش ببینند.
همبسته های روانشناختی سلامت سازمانی: شادکامی، راهبردهای رویاروگری با فشار روانشناختی و سبک تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اساسی پژوهش حاضر تعیین نقش شادکامی، راهبردهای رویاروگری با استرس و سبک تفکر در پیش بینی سلامت سازمانی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی کارکنان و مدیران آموزش و پرورش استان گیلان در سال 1393 بود که با روش خوشه ای مرحله ای 125 نفر به عنوان گروه نمونه انتخاب گردیدند و فهرست شادکامی آکسفورد، پرسشنامه شیوه های مقابله ای لازاروس و فولکمن، پرسشنامه سبک های تفکر و سلامت سازمانی را تکمیل نمودند. داده های جمع آوری شده با روش رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که سازه های شادکامی، راهبردهای رویاروگری با فشار روانی و سبک تفکر نقش معنی دار در سلامت سازمانی دارند. به این صورت که سازه های شادکامی (مؤلفه حرمت خود)، راهبرد رویاروگری (مؤلفه حل مسأله و مسئولیت پذیری) و سبک تفکر (تفکر قانونگذار) در پیش بینی تغییرات مربوط به سلامت سازمانی نقش دارند.
مقایسه اثر بخشی آموزش های کنترل تکانه و توجه بر پردازش هیجانی، تکانشگری و حواس پرتی دانش آموزان مبتلا به اختلال ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه، اثر بخشی آموزش کنترل تکانه و توجه بر پردازش هیجانی، تکانشگری و حواس پرتی دانش آموزان مبتلا به اختلال ریاضی بود. این پژوهش از نوع آزمایشی بوده و با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی شهر اردبیل در سال تحصیلی 91-90 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 60 نفر از دانش آموزان دارای اختلال ریاضی بود که از میان دانش آموزان پنج مدرسه راهنمایی شهر اردبیل بعد از شناسایی به وسیله آزمون ریاضی کی مت (1988) و انجام مصاحبه بالینی ساختار یافته به صورت تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش (کنترل تکانه و توجه) و گواه (20 نفر برای هر گروه) گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس پردازش هیجانی باکر و همکاران (2007)، تکانشگری بارات (1994)، آزمون ریاضی کی مت (1988) و حواس پرتی تولوز پیرون (1986) استفاده شده است. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیری (ANCOVA) نشان داد آموزش برنامه های کنترل تکانه و توجه بر پردازش هیجانی، تکانشوری و حواس پرتی تأثیر دارد (001/0≥P)؛ به این صورت که به کاهش هیجان های منفی، تکانشوری و حواس پرتی دانش آموزان مبتلا به اختلال ریاضی منجر می شود. بنابر یافته های این مطالعه، آموزش مهارت های کنترل تکانه و توجه به دانش آموزان مبتلا به اختلال ریاضی باعث کاهش تکانشگری و حواس پرتی می شود و می توان از این آموزش ها به عنوان روش های مداخله ای مناسب سود جست
مقایسه تأثیر یادگیری الکترونیکی مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی با یادگیری مشارکتی بر عملکرد شناختی دانشجویان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف مقایسه تأثیر یادگیری الکترونیکی مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی با یادگیری مشارکتی بر میزان عملکرد شناختی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری در سال 1392 انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی بود. جامعه آماری، شامل دانشجویان رشته برنامه ریزی آموزشی به تعداد 125 نفر بود. از میان آنها، 44 نفر (دو کلاس 22 نفره) به صورت تصادفی خوشه ای (بدون تفکیک جنسیت) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها برای سنجش عملکرد شناختی، پرسش نامه حاوی سؤالات چندگزینه ای پایان دوره با پایایی 80/0 بود که به صورت پس آزمون برای دو گروه آزمایش و کنترل مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی شامل فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و آمار استنباطی شامل آزمون t گروه های مستقل انجام شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که عملکرد شناختی در گروه الکترونیکی با رویکرد سازنده گرایی بالاتر از گروه مشارکتی می باشد. هم چنین در عملکرد شناختی دو گروه الکترونیکی و مشارکتی در بین مردان تفاوت معناداری وجود نداشت، ولی در بین زنان تفاوت معناداری مشاهده شد. علاوه بر آن، عملکرد شناختی به تفکیک سابقه کار و رشته های تحصیلی در دو گروه دارای تفاوت معناداری نبود.
رابطة سبک های یادگیری کلب و هیجان های مثبت و منفی تحصیلی با یادگیری خودگردان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه سبک های یادگیری کلب، هیجان های مثبت و منفی تحصیلی با یادگیری خودگردان انجام شده است. روش پژوهش توصیفی و در قالب یک طرح همبستگی است. جامعة آماری، کلیة دانش آموزان دبیرستان های شهر سقز (7000 نفر) در سال تحصیلی 93 -1392 بودند. جهت دستیابی به اهداف پژوهش، تعداد 363 نفر (182 دختر و 181 پسر) با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای، به عنوان نمونة مورد مطالعه، از این جامعه انتخاب شدند؛ و از آنها خواسته شد تا به پرسش نامه های هیجان های تحصیلی پکران، گوئتز و فرینزل (2005)، راهبردهای یادگیری خودگردان پینتریچ و دی گروت (1990) و سبک های یادگیری کلب (2007) پاسخ دهند. داده های پژوهش با استفاده از میانگین، انحراف استاندارد، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که رابطة بین سبک های یادگیری کلب و یادگیری خودگردان، معنادار نیست. رابطة بین لذت از کلاس و امیدواری با یادگیری خودگردان مثبت و معنادار است. همچنین رابطة اضطراب، خستگی و عصبانیت با یادگیری خودگردان منفی و معنادار است. بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام، سبک های یادگیری و هیجان های تحصیلی 29 درصد تغییرات مربوط به یادگیری خودگردان را تبیین می کنند. هیجان های تحصیلی قادر به پیش بینی یادگیری خودگردان هستند که از میان آنها متغیر لذت از کلاس بالاترین قدرت پیش بینی کنندگی را دارد.
اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی بود
روش: بدین منظور 60 نفر از والدین کودکان کم توان ذهنی شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه آزمایش و کنترل (هر یک 30نفر) تقسیم شدند. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه آزمایش به مدت 7 جلسه تحت آموزش مهارت های حل مسئله قرار گرفتند و از پرسش نامه راهبردهای مقابله ای لازاروس به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. در پایان داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبرد مقابله مستقیم، فاصله گرفتن، خودکنترلی، طلب حمایت اجتماعی، اجتنابی و ارزیابی مجدد مثبت والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است اما آموزش مهارت حل مسئله بر راهبرد پذیرش مسئولیت و حل مسئله برنامه ریزی شده والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار نیست.
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های حل مسئله بر تغییر برخی از راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است.
مطالعه ارتباط نظریه ذهن با ناگویی هیجانی در یک گروه غیربالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نظریه ذهن به عنوان یک توانایی شناخت اجتماعی و ناگویی هیجانی به عنوان یک ناتوانایی در شناسایی هیجانات در خود و دیگران، از مؤلفه های مهم شناخت اجتماعی هستند که به نظر می رسد به جهت هم پوشی ساختاری در مکان های مغزی و هم پوشی کارکردی می توانند در ارتباط باهم موردتوجه قرار گیرند. هدف: مطالعه حاضر، یک پژوهش توصیفی- همبستگی است که باهدف بررسی ارتباط نظریه ذهن و ناگویی هیجانی در یک گروه غیر بالینی انجام یافت. نمونه پژوهش، شامل 233 دانشجو بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله-ای از دانشگاه های شهرستان بناب انتخاب شدند و آزمون ذهن خوانی از طریق تصویر چشم (RMET) و پرسشنامه ناگویی هیجانی TAS-20 را پاسخ دادند. یافته ها: داده ها با آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون خطی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش همزمان تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نقش پیش بینی کنندگی ناگویی هیجانی را در ارتباط با توانایی نظریه ذهن تأیید کردند. از میان زیر مؤلفه های ناگویی هیجانی، تفکر عینی سهم توانمندی در پیش بینی توانایی نظریه ذهن داشت (001/0 P
اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر پردازش شناختی بر بهزیستی اجتماعی، هیجانی، روانشناختی و کاهش نشانه های کودکان دارای اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر پردازش شناختی بر بهزیستی اجتماعی، هیجانی و روانشناختی دانش آموزان مبتلا به اختلال سلوک بود. روش: این پژوهش به شیوه ی آزمایشی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه ی دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی شهرستان نورآباد (دلفان) در سال تحصیلی 93-92 بودند. آزمودنی های پژوهش شامل 40 دانش آموز پسر دارای اختلال سلوک بود که از میان دانش آموزان بعد از شناسایی به وسیله مقیاس درجه بندی اختلال سلوک و انجام مصاحبه بالینی ساختار یافته انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه بالینی ساختار یافته، مقیاس درجه بندی اختلال سلوک و مقیاس بهزیستی شخصی استفاده شد. یافته ها: تحلیل کواریانس چند متغیری (MANCOVA) نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر پردازش شناختی بر بهزیستی دانش آموزان دارای اختلال سلوک مؤثر بوده (001/0>P) و منجر به کاهش نشانه های مرضی اختلال سلوک در دانش آموزان مبتلا شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های به دست آمده می توان گفت که آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر پردازش شناختی به افزایش سلامت روان منجر می شود و در پیشگیری از اختلال سلوک نقشی موثر دارد.
نقش راهبردهای مدیریت منابع یادگیری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله حاصل پژوهشی به منظور بررسی نقش راهبردهای مدیریت منابع یادگیری در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان متوسطه است. روش پژوهش از نوع مطالعات توصیفی - همبستگی بود. جامعة آماری پژوهش را دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان سمنان به تعداد 29351 نفر تشکیل می داد. روش نمونه گیری خوشه ای، چند مرحله ای بود. حجم نمونة آماری بر اساس جدول کرجسی - مورگان، با در نظر گرفتن خطای 05/0 = α؛ و خوشه ای بودن روش نمونه گیری، قریب به 400 نفر در نظر گرفته شد که پس از تکمیل و پالایش، تعداد 389 پرسش نامه قابل تحلیل بود. برای جمع آوری داده ها؛ از پرسش نامه راهبردهای مدیریت منابع پینتریچ، اسمیت، گارسیا و مک کیچی (1993) بازنویسی شده به وسیلة دانکن و مک کیچی (2005) استفاده شد که شامل 19 گویه در قالب 4 زیرمقیاس است. مقادیر پایایی برای زیرمقیاس ها با استفاده از روش آلفای کرونباخ بیشتر از 61/0 محاسبه شده است. معدل کل دانش آموزان در پایان سال تحصیلی به عنوان معیار پیشرفت تحصیلی در نظر گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آزمون رگرسیون چندگانه - مدل ورود هم زمان استفاده شد. نتایج نشان داد که زیرمقیاس های مؤلفه راهبردهای مدیریت منابع یادگیری شامل مدیریت زمان و محیط مطالعه، تنظیم تلاش، یادگیری از همدرسان و کمک طلبی با اطمینان 99 درصد به گونه معنی داری توان تبیین واریانس پیشرفت تحصیلی را به میزان 31 درصد دارا هستند (55/0=R، 1/42=(384 و 4)F و 01/0>P).
انواع رویکردهای دانشجویان به یادگیری: رویکرد سطحی، استراتژیک و عمیق(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: رویکردهای یادگیری، مجموعه ای از فعالیت های ذهنی فراگیران در هنگام مطالعه هستند که برای دریافت، سازمان دهی و یادآوری موثرتر اطلاعات به کار می روند. هدف این پژوهش، بررسی رویکردهای سطحی، استراتژیک و عمیق یادگیری در میان دانشجویان بود.
ابزار و روش ها: در این پژوهش توصیفی- پیمایشی در سال تحصیلی 92-1391، 380 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان (152 پسر و 228 دختر) با روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با جنسیت انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه برگرفته از پرسش نامه رویکردها و مهارت های مطالعه برای دانشجویان تیت و همکاران استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون های Tتک متغیره، Tمستقل، تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی بنفرونی در نرم افزار SPSS 20 صورت گرفت.
یافته ها: 179 نفر از دانشجویان (1/47%) از رویکرد استراتژیک، 133 نفر (0/35%) از رویکرد سطحی و فقط 68 نفر (9/17%) از رویکرد عمیق استفاده می کردند. در دو رویکرد عمیق (001/0p<) و استراتژیک (005/0p<) بین میانگین نمرات دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنی داری وجود داشت. بین گروه های سنی نیز در رویکرد سطحی (01/0p<) و رویکرد عمیق (005/0p<) تفاوت آماری معنی دار وجود داشت.
نتیجه گیری: بیش از 80% دانشجویان برای مطالعه و یادگیری از رویکردهای سطحی و استراتژیک استفاده می کنند که متکی بر حافظه و نتیجه محور است. در مقابل، دانشجویان گرایش کمتری به استفاده از رویکرد عمیق در یادگیری دارند.
رابطه بین راهبردهای مدیریت منابع یادگیری و راهبردهای یادگیری با خودکار آمدی (مورد مطالعه دانش آموزان متوسطه شهرستان آمل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش رابطه بین راهبردهای مدیریت منابع یادگیری و راهبردهای یادگیری با خودکارآمدی دانش آموزان متوسطه آمل بود. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل 2950 نفر از دانش آموزان متوسطه ی دوم و سوم ریاضی فیزیک شهرستان آمل بود. از بین جامعه آماری بر اساس فرمول کوکران تعداد 339 نفر دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید. ابزار پژوهش، بخشی از پرسشنامه ی راهبردهای انگیزش برای یادگیری پینتریچ و همکاران شامل راهبردهای مدیریت منابع یادگیری، راهبردهای یادگیری و خودکارامدی بود. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری تحلیل شد. یافته ها نشان داد، بین راهبردهای مدیریت منابع یادگیری و راهبردهای یادگیری با خودکارآمدی دانش آموزان در سطح اطمینان 99 درصد رابطه معنی داری وجود دارد. راهبردهای مدیریت منابع یادگیری (مدیریت زمان و مکان مطالعه و کمک طلبی) خودکارآمدی دانش آموزان را پیش بینی می کند، همچنین راهبردهای یادگیری (تکرار و مرور، بسط معنایی، سازماندهی) خودکارآمدی دانش آموزان را پیش بینی می کند، ولی سایر راهبردهای مدیریت منابع یادگیری و راهبردهای یادگیری پیش بینی نشد.
بررسی تأثیر فرآیند تدریس-یادگیری، پژوهش و کیفیت تدریس بر کارآیی آموزش از دور
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر فرآیند تدریس - یادگیری، پژوهش و کیفیت تدریس بر کارآیی آموزش از دور است. عامل فرایند تدریس- یادگیری نیز متشکل از چهار زیر عامل استفاده از بازخورد، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، استفاده از منابع و وسایل آموزشی و الگوها و روش های تدریس است. عامل پژوهش نیز دارای سه زیر مؤلفه قراردادهای پژوهشی، سمینارها و همایش ها و فرصت های مطالعاتی است و عامل کیفیت تدریس نیز دارای سه زیر مؤلفه طرح درس، اجرای تدریس و ارزشیابی از تدریس است. بر اساس ادبیات نظری و مدل تدوین شده پرسشنامه پژوهش که شامل 36 سؤال بود تهیه و تدوین گردیده است. پس از تعیین پایایی ابزار پژوهش، روایی آن نیز با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی مورد تأیید قرار گرفت. یافته های به دست آمده نشان می دهد که عامل های تناسب برنامه آموزشی و درسی، امکانات و تجهیزات آموزشی و پژوهشی، منابع مالی، اهداف، فرآیند تدریس-یادگیری، پژوهش، کیفیت تدریس، رضایت دانشجویان، آثار علمی تولیدشده و دانش آموختگان از عوامل اصلی تأثیرگذار بر کارآیی آموزش از دور است. بنا بر تحلیل های انجام گرفته می توان عنوان کرد که تأثیر فرآیند تدریس یادگیری، پژوهش و کیفیت تدریس بر کارآیی آموزش از دور معنادار و مثبت است.