فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱٬۲۷۰ مورد.
تأثیر مدیریت آموزش مبتنی بر راهبردهای علوم اعصاب تربیتی در بهبود یادگیری دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: روش های مختلف آموزشی نقش مهمی را در بهبود یادگیری دانشجویان ایفا می کند و سر و کار داشتن با مفاهیم تازه و نوظهور جنبه ای مهم در مدیریت آموزش و تدریس است. هدف این پژوهش تعیین تأثیر مدیریت آموزش مبتنی بر راهبرد های علوم اعصاب تربیتی در بهبود یادگیری دانشجویان بود.\nروش ها: در این مطالعه شبه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل، دو کلاس به تعداد 30 دانشجو از دانشکده مدیریت دانشگاه خوارزمی به عنوان نمونه ی در دسترس مشارکت داشتند. 15 نفر گروه کنترل و 15 نفر به عنوان گروه آزمایش انتخاب شدند. گروه کنترل به روش سنتی درس مدیریت منابع انسانی را آموزش دید و گروه آزمایش آموزش خود را براساس راهبردهای علوم اعصاب تربیتی طی کرد. برای جمع آوری داده ها از آزمون تشریحی معلم ساخته بهبود یادگیری مدیریت منابع انسانی در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شدکه پایایی و روایی آنها مورد تأیید قرار گرفت. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس آنالیز شدند.\nیافته ها: یافته ها نشان دارد که بین نمره های پس آزمون بهبود یادگیری مدیریت منابع انسانی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد. به عبارت دیگر، نتایج حاصل از پژوهش نشان دهنده تأثیر بسیار معنادار ده گام مدیریت آموزش مبتنی بر راهبرد های علوم اعصاب تربیتی بر بهبود یادگیری دانشجویان در درس مدیریت منابع انسانی در گروه آزمایشی بود.\nنتیجه گیری: این نتیجه، نشان دهنده مؤفقیت مدیریت آموزش مبتنی بر راهبرد های علوم اعصاب تربیتی در مقابل روش تدریس سنتی و شاهد علمی منتج از پژوهش برای توصیه به کاربرد این الگو در تدریس است.
رابطه بین مهارتهای تفکر انتقادی با خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تفکر انتقادی توانایی دانشجویان را در مهارت حل مسأله افزایش می دهد و یکی از برون دادهای اصلی آموزش عالی و معیارهای اعتباربخشی مؤسسات است. تفکر انتقادی برای رشته های علوم پزشکی اهمیت ویژه ای دارد زیرا دانش آموختگان آن برای بالین بیمار آماده می شوند. انتقال دانش و مهارت ها از محیط کلاس به کلینیک و کاربرد آنها، به تفکر انتقادی نیازمند است. این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین مهارت های تفکر انتقادی با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قم صورت گرفت.
روش : در این پژوهش توصیفی همبستگی در سال 1394، نمونه ای شامل 303 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی قم به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی بر حسب جنسیت انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسشنامه مهارت های تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم(ب) و خلاقیت عابدی جمع آوری شد. سپس اطلاعات با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل و رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته: میانگین نمره تفکر انتقادی در بین دانشجویان این دانشگاه(3/15±9/84) و در حد ضعیف بود. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین مهارتهای تفکر انتقادی با خلاقیت رابطه مثبت و معناداری وجود داشت(0/267 =r ؛ 000/0 =p). اما بین نمره تفکر انتقادی با پیشرفت تحصیلی(0/081 =r ؛ 0/284 =p) و نمره خلاقیت با پیشرفت تحصیلی(0/025 =r ؛ 0/741 =p) رابطه معناداری وجود نداشت. نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین میانگین نمره مهارت های تفکر انتقادی و خلاقیت دانشجویان دختر با پسر تفاوت معناداری وجود نداشت. اما بین پیشرفت تحصیلی دانشجویان دختر با پسر تفاوت معناداری وجود داشت (0/001=p). در نهایت، نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که تنها مؤلفه خلاقیت پیش بینی کننده مناسبی برای تفکر انتقادی است.
نتیجه گیری: بهبود فرایند مهارت های تفکر انتقادی به ارتقای سطح خلاقیت دانشجویان منجر می گردد. به ویژه این که مهارت های تفکر انتقادی در دانشجویان رشته های مرتبط با مشاغل پزشکی و بهداشتی، ضرورتی مضاعف دارد.
کیفیت آموزش بالینی (یک مطالعه موردی از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد فلاورجان)(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: مشکلات آموزش بالینی اثرات نامطوبی در دستیابی به اهداف آموزشی پرستاری و مامایی و در نهایت بر سلامت جامعه دارد. بدون تردید ارزیابی کیفیت آموزش بالینی از دیدگاه دانشجویان نقش مهمی در شناخت مشکلات و ارتقای سطح کیفی آموزش بالینی دارد. این پژوهش با هدف تعیین کیفیت آموزش بالینی از دیدگاه دانشجویان پرستاری و مامایی انجام شد.\nروش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی و مقطعی 361 نفر از دانشجویان پرستاری و مامایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد فلاورجان در سال 1394 به روش تمام شماری انتخاب شدند. داده ها با استفاده از فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه کیفیت آموزش بالینی در پنج حیطه جمع آوری شد. داده ها با آزمون های تی مستقل، آنالیز واریانس و ضریب هم بستگی پیرسون تحلیل شد.\nیافته ها: کیفیت کلی آموزش بالینی در سطح متوسط بود. در حیطه های؛ اهداف و برنامه های آموزشی، عملکرد مربیان، برخورد با دانشجو و نطارت و ارزشیابی در سطح متوسط و در حیطه محیط آموزشی ضعیف ارزیابی شد. 55/1% دانشجویان، محیط آموزشی را ضعیف ارزیابی نمودند. کیفیت آموزش بالینی در حیطه های اهداف و برنامه های آموزشی، محیط آموزشی و نظارت و ارزشیابی از دیدگاه دانشجویان مامایی بطور معناداری بالاتر بود (0/05> P). کیفیت آموزش بالینی در تمام حیطه ها بر حسب ترم تحصیلی اختلاف معناداری داشت (0/05> P).\nنتیجه گیری: با ارزیابی مکرر وضعیت آموزش بالینی می توان نقاط قوت وضعف موجود را شناخت. بنظر می رسد تأمین محیط آموزش بالینی مناسب، استفاده از مربیان باتجربه و برخورد مناسب با دانشجویان به منظور رفع مشکلات آموزش بالینی پرستاری و مامایی ضروری است.
اثربخشی آموزش ترکیبی تئوری ذهن و برنامه چهار عاملی همدلی بر خود اثرمندی هیجانی- اجتماعی و قلدری در دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش ترکیبی تئوری ذهن و برنامه چهار عاملی همدلی بر خود اثرمندی هیجانی- اجتماعی و قلدری در دانش آموزان مدارس ابتدایی پسرانه دولتی می باشد. روش تحقیق نیمه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی (دوره دوم) منطقه 4 تهران که در سال تحصیلی 94/1393 مشغول به تحصیل بودند. ابتدا از بین مدارس ابتدایی دولتی پسرانه منطقه 4تهران، دو مدرسه به طور تصادفی انتخاب شدند، سپس به طور تصادفی یک مدرسه به عنوان گروه کنترل و یک مدرسه، به عنوان گروه آزمایش باحجم نمونه 20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه کنترل انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه خود اثرمندی کودکان و نوجوانان موریس(2001) و مقیاس قلدری ایلی نویز(2001) و پرسشنامه همدلی استفاده شد. پس از آنکه دانش آموزان با همدلی پایین و خود اثرمندی هیجانی- اجتماعی پایین و قلدری بالا، انتخاب شدند، برای افراد گروه آزمایش، طی 10جلسه 1ساعته، آموزش ترکیبی تئوری ذهن و برنامه چهارعاملی همدلی ارائه شد. جهت تحلیل داده ها ازتحلیل کواریانس استفاده شد و نتایج حاکی از تاثیر معنی دار آموزش می باشد. چنانکه افراد گروه آزمایش در مقایسه باگروه کنترل از خود اثرمندی هیجانی - اجتماعی بالاتر و قلدری پایین تری، برخوردار بوده اند.
تأثیر آموزش مهارت های وسعت بخشی تفکر با تأکید بر روش ادوارد دبونو (CORT) بر مهارت حل مسئله و بهزیستى ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های وسعت بخشی تفکر با تأکید بر روش ادوارد دبونو (CORT) بر مهارت های حل مسئله و بهزیستی ذهنی، انجام شد.روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه ى آماری شامل 20 دانشجوی دختر دانشگاه بیرجند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش و گروه کنترل از نظر رشته ى تحصیلی و سال ورود به دانشگاه، همتا شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه هاى شادکامی آکسفورد (OHI) و شیوه های حل مسئله استفاده و از آزمون t تفاضل برای آزمون فرضیه های پژوهش استفاده شد . نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمرات تفاضل هم برای حل مسئله و هم برای بهزیستی ذهنی، در گروه آزمایش به طور معنادار بالاتر از گروه کنترل بوده است. این یافته ها نشان می دهد آموزش مهارت های وسعت بخشی به روش ادوارد دبونو(CORT) می تواند به عنوان یک روش آموزشی برای افزایش مهارت های حل مسئله مورداستفاده قرار گرفته و موجب افزایش بهزیستی ذهنی شود.
مطالعه ی تطبیقی سبک های تفکر دانشجویان رشته های تحصیلی مختلف دانشگاه شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از پژوهش ها نشان داده است که سبک های تفکر و یا سبک های یادگیری بیش از هوش تبیین کننده کیفیت و میزان یادگیری دانشجویان است. سبک تفکر و یا اصطلاحات همپوش آن مانند سبک شناختی تفکر و سبک یادگیری به برتری های فرد در یادگیری اشاره دارد. با توجه به این که شناسایی روش های ترجیحی فراگیران، نقش مهمی در برنامه ریزی درسی و آموزشی رشته های دانشگاهی دارد، هدف این پژوهش مقایسه سبک های تفکر دانشجویان بر حسب رشته تحصیلی و جنسیت آنان بوده است. بدین منظور 350 دانشجوی رشته های علوم انسانی، علوم پایه و فنی- مهندسی (188 پسر و 162 دختر) دانشگاه شیراز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تصادفی انتخاب شدند و به پرسش نامه سبک تفکر (گراشا و ریچمن،1996) پاسخ دادند. پایایی ابزار پژوهش به وسیله ی آلفای کرونباخ و روایی آن به وسیله ی تحلیل عامل تعیین شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل واریانس چند متغیره استفاده گردید. نتایج نشان داد که دانشجویان علوم پایه در مقایسه با دانشجویان علوم انسانی و مهندسی بیشتر از سبک های تفکر مسؤولیت پذیر و همکاری خواه استفاده می کنند. همچنین یافته ها روشن ساخت که پسران دانشجو در مقایسه با دختران بیشتر از سبک های تفکر مستقل و اجتناب کننده استفاده می کنند.
تعیین سهم پیش پراکندگی رویکردهای برنامه درسی در گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت گرایش به تفکر نقادانه در حوزة علوم انسانی، پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم رویکردهای برنامة درسی دانشجویان علوم انسانی در میزان تمایل آنان به تفکر انتقادی صورت گرفت. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعة آماری، تمامی دانشجویان رشته های علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 92-91 بوده اند. تعداد 366 نفر از این دانشجویان طبق جدول کرجسی و مورگان و به شیوة نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب و پرسش نامه های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و رویکردهای برنامة درسی ارنشتاین و هانکینز (2009) را تکمیل کردند. داده های حاصل نیز با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند. از بین رویکردهای شش گانه، رویکردهای رفتاری، سیستمی، مدیریتی و علمی قادر به پیش بینی تفکر انتقادی دانشجویان نبوده اند (05/0p>)؛ درحالی که دو رویکرد دیگر، یعنی رویکرد انسان گرایی و نومفهوم گرایی قادر به پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی بوده و رویکرد نومفهوم گرایی، بیشترین میزان پیش بینی کنندگی را به خود اختصاص داده است (000/0p= ، 54/14=(1،364)F). با عنایت به نقش رویکردهای انسان گرایی و نومفهوم گرایی در توسعة گرایش به تفکر انتقادی، حرکت علوم انسانی به سمت رویکردهای غیر فنی در جهت تحول برنامه های درسی این حوزه پیشنهاد می گردد.
تدوین مدل اندازه گیری راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در یادگیری، عوامل مختلفی نقش دارند، یکی از این عوامل راهبردهای یادگیری است. از این رو به منظور تدوین مدل اندازه گیری راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری، طی یک پژوهش همبستگی به شیوة مدل معادلات ساختاری از جامعة آماری دانش آموزان پایة اول متوسطة شهر همدان 368 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسش نامة راهبردهای یادگیری کرمی (1384) پاسخ دادند. بر اساس داده ها، ابتدا پارامترهای مدل به روش بیشینه درست نمایی برآورد شد. سپس مدل اندازه گیری راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری به وسیلة شاخص های برازش، آزمون شد. تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار LISREL انجام شد. نتایج نشان داد همه گویه های پرسش نامه بر روی راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری ضریب اثر معنا داری داشتند و مدل اندازه گیری راهبردهای شناختی و فراشناختی یادگیری از برازش قابل قبولی برخوردار بود. هم چنین بین راهبردهای شناختی و نیز راهبردهای فراشناختی همبستگی درونی معنا دار مشاهده شد؛ بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که پژوهشگران می توانند برای سنجش راهبردهای شناختی و فراشناختی از پرسش نامة راهبردهای یادگیری استفاده کنند.
تورش توجه در افراد دارای رژیم غذایی و افراد عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: چاقی یکی از بیماری های زندگی مدرن و صنعتی است که با افزایش رفاه جامعه رو به فزونی است. عوامل شناختی (سوگیری توجه) نقش اساسی در شکست افراد رژیم گیرنده ایفا می کند. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی اثر تورش توجه نسبت به محرک های مرتبط با خوراکی های پرکالری در مقایسه با خوراکی های کم کالری حتی به صورت زیر آستانه ای بر عملکرد افراد رژیمی در تکالیف شناختی و اثر تداخل است.
روش کار: این پژوهش علی-مقایسه ای در سال 1390 در کلینیک بیمارستان های قائم و امام رضا (ع) و کلینیک دانشکده ی روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد و شرکت کننده ها (50-20 سال) شامل افراد رژیم گیرنده (30 نفر) و افراد عادی (30 نفر) بودند که با نمونه گیری در دسترس، انتخاب و در دو گروه رژیمی و غیر رژیمی جای داده شدند. نسبت هر دو جنس در هر دو گروه یکسان بود. برای سنجش سوگیری توجه از آزمون استروپ ترکیبی (زیر آستانه ای) استفاده شد و برای هر شرکت کننده، دو نسخه ی تصویری و واژگانی استروپ اجرا شد. نتایج با استفاده از نسخه ی 19 نرم افزار SPSS انجام گرفت. به منظور بررسی تفاوت میانگین های دو گروه از آزمون تی مستقل و برای اثر تداخل محرک ها از MANOVA استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که هیچ تفاوت معنی داری بین میانگین های نمرات تداخل تصاویر کم کالری (28/0=P) و تصاویر پرکالری (57/0=P)، نام خوراکی های کم کالری (307/0=P) و نام خوراکی های پرکالری (202/0=P) به صورت زیرآستانه ای بین دو گروه وجود ندارد.
نتیجه گیری: به نظر می رسد زیرآستانه ای بودن محرک های خورد و خوراک (تصاویر و نام خوراکی ها) باعث تورش توجه افراد رژیمی در مقایسه با افراد غیر رژیمی نمی شود.
نقش ادراک از محیط یادگیری ساختن گرا بر مؤلفه های اهداف پیشرفت دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت اهداف پیشرفت به عنوان مؤلفه مهم انگیزشی برای فهم رفتار دانشجویان، بررسی زمینه ها و بسترهای آن، همچون ادراکات محیط کلاسی ساختن گرا حائز اهمیت است؛ از این رو، هدف پژوهش، بررسی نقش ادراک از محیط یادگیری ساختن گرا بر مؤلفه های اهداف پیشرفت در دانشجویان بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد در دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، علوم تربیتی و روان شناسی، علوم پایه و کشاورزی در سال (4-1393) بود. حجم نمونه به روش نمونه گیری سهمیه ای، با درنظرگرفتن حجم جامعه در دانشکده های مختلف با استفاده از فرمول کوکران، 193 تن برآورد شد. در این پژوهش، دو پرسشنامه ادراک از محیط یادگیری ساختن گرای اجتماعی و اهداف پیشرفت استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از الگوی معادلات ساختاری تحلیل و الگوی پیشنهادی آزمون شد. نتایج نشان داد که محیط یادگیری ساختن گرا بر مؤلفه های اهداف پیشرفت تأثیر مثبت و معنادار دارد (p<0.5)، علاوه بر این، اجرای الگوی معادلات ساختاری نشان داد که داده ها با الگوی پیشنهادی برازش دارند. ضرایب مربوط به مسیر بین ادراک از محیط یادگیری ساختن گرا و اهداف پیشرفت، 0.36 به دست آمده است و نتایج ناشی از اجرای آزمون t نشان می دهد، ضریب مسیر مورد نظر معنادار است (0.5>p). این بدان معناست که مؤلفه های اهداف پیشرفت دانشجویان تحت تأثیر محیط یادگیری آنان قرار دارد.
تعیین ساختار شناختی دانشِ دانش آموزان سال سوم دبیرستان با استفاده از نظریه فضای دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه تأثیر آموزش به دو شیوه نقشه های مفهومی و سنتی بر یادگیری دانش آموزان درباره مفاهیم درس شیمی سال سوم دبیرستان است که با استفاده از تئوری فضای دانش به تجزیه و تحلیل آن پرداخته شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان سال سوم دبیرستان پسرانه شهرستان ایلام (250 نفر) در سال تحصیلی 1392-1391 می باشد در این پژوهش از نمونه در دسترس استفاده شده و دو کلاس سوم دبیرستان از مدارس امام علی(ع) و صاحب الزمان (عج) بطور تصادفی برای روش تدریس کاوشگری و سنتی انتخاب شدند. تعداد دانش آموزان هر یک از این دو گروه 64 نفر بوده و این پژوهش به روش شبه تجربی اجرا گردید. برای گردآوری داده ها از آزمون های یادگیری و نگرش سنج محقق ساخته استفاده و بصورت پیش آزمون و پس آزمون انجام شد. روایی آنها توسط پنج نفر از اساتید علوم تربیتی و ده نفراز اساتید و معلمان شیمی مورد تایید گرفت. برای پایایی آزمون از آلفای کرانباخ استفاده شد که مقدار آن برای دانش و نگرش به ترتیب برابر 79/0 و 74/0 بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تئوری فضای دانش و نرم افزار آماری پاتر استفاده شده و برای مقایسه میانگین گروه ها آزمون t انجام شد. پس آزمون نشان داد تفاوت نگرش در دو گروه معنی دار است و ساختارهای دانش گروه کاوشگری منسجم تر بوده و مسیر بحرانی آموزش آن متفاوت از مسیر گروه سنتی است.
تدوین چهارچوب طراحی بازی های رایانه ای آموزشی موضوعات شناختی در سطح خرد با روش تحلیل محتوا استقرایی و بررسی میزان اثربخشی آن در یادگیری مفاهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تدوین چهارچوب طراحی بازی های رایانه ای برای یادگیری انواع موضوع های شناختی و بررسی میزان اثربخشی آن در یادگیری مفاهیم بود. برای رسیدن به این هدف از روش تحقیق ترکیبی استفاده شد. در بخش کیفی برای به دست آوردن چهارچوب از تحلیل محتوای استقرایی و در بخش کمی برای اعتبار یابی درونی از نظر متخصصان به روش پیمایشی پرسش نامه ای و همچنین برای ارزیابی اعتبار بیرونی از روش آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. با تحلیل داده های مربوط به مکانیک های بازی های رایانه ای، 32 مکانیک مهم بازی های رایانه ای استخراج شد و با آموزش انواع موضوعات شناختی مطابقت داده شد. مکانیک های پیشنهاد شده جهت اعتباریابی درونی به 25 متخصص آموزش و بازی سازی ارسال شد و نتایج تحلیل حاصل از ارزیابی اعتبار درونی چهارچوب نشان داد که چهارچوب پیشنهادی برای آموزش موضوعات شناختی از اعتبار مناسب و خوبی برخوردار است. همچنین جهت به دست آوردن اعتبار بیرونی چهارچوب پیشنهادی در یادگیری مفاهیم، بر روی 38 دانش آموز در گروه های کنترل و گواه اجرا شد. نتایج تحلیل کواریانس برای بررسی میزان اثربخشی و اعتباریابی بیرونی نیز نشان داد که بین بازی طراحی شده بر اساس چهارچوب پیشنهادی و بازی موجود، تفاوت معناداری وجود دارد.
نقش توجه انتخابی، اضطراب امتحان و عملکرد شناختی در حافظه کاری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف نقش توجه انتخابی، اضطراب امتحان و عملکرد شناختی در حافظه کاری دانش آموزان انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه ی دانش آموزان پسر دوره متوسطه شهر تبریز در سال تحصیلی 96-1395 تشکیل می دادند که از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، نمونه ای به حجم 353 نفر انتخاب شده و موردبررسی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از آزمون استروپ، اضطراب امتحان اسپیلبرگر، مقیاس وکسلر و آزمون n-back استفاده شد. از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه (هم زمان) برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که حافظه کاری با زمان توجه انتخابی رابطه مثبت و معنادار و با خطا رابطه منفی و معناداری دارد. همچنین بین اضطراب امتحان با حافظه کاری رابطه منفی و معناداری وجود دارد. از سویی بین عملکردهای شناختی محاسبات، تنظیم تصویر و طراحی مکعب ها با حافظه کاری رابطه مثبت وجود دارد. بین گنجینه لغات با حافظه کاری رابطه ای مشاهده نشد. از سویی نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که نمرات متغیرهای پیش بین (توجه انتخابی، اضطراب امتحان و عملکردهای شناختی)، 19% از تغییرات حافظه کاری را به طور معنی داری پیش بینی می کنند. بنابراین با افزایش توجه انتخابی و عملکردهای شناختی، می توان میزان اضطراب امتحان را کاهش داده و از این طریق حافظه کاری دانش آموزان را بهبود بخشید.
رابطه کارکردهای اجرایی و ظرفیت حافظه کاری با عملکرد خواندن دانش آموزان : نقش سن، جنس و هوش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده سن، هوش و جنسیت در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن دانش آموزانی دبستانی انجام شد. نمونه، متشکل از 250 دانش آموز (124 پسر و 126 دختر) دوره ابتدایی بوده که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از میان دانش آموزان شهر کرج انتخاب شدند. خواندن از طریق آزمون خواندن کرمی نوری و مرادی، هوش از طریق آزمون هوش ماتریسهای پیشرونده ریون، حافظه کاری از طریق آزمون فراخنای حافظه، توجه از طریق آزمون عملکرد مداوم و برنامه ریزی و بازداری از طریق پرسشنامه رتبه بندی رفتاری کارکردهای اجرائی (بریف) اندازه گیری شدند. از روشهای آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج همبستگی نشان داد که بین کارکردهای اجرایی (حافظهکاری، بازداری، برنامه ریزی ذهنی و توجه) و خواندن رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که هوش و جنسیت در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن نقش تعدیل کننده ندارند. اما سن در ارتباط کارکردهای اجرایی و عملکرد خواندن نقش تعدیل کننده داشت. نتایج این پژوهش همسو با نظریه میاک بود که معتقد است کارکردهای اجرایی مجزا اما مرتبط با یکدیگرند و تفاوت های فردی دانش آموزان در این کارکردها باید در نظر گرفته شوند زیرا بر عملکرد تحصیلی آنها بسیار اثر گذارند.
بررسی رابطه ذهن آگاهی با تاب آوری در دانشجویان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ذهن آگاهی، مفهومی است که در سالهای اخیر تحت تاثیر تفکر بودایی، توجه روان شناسان، روان درمانگران و محققان را به خود جلب کرده است. مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی به عنوان یکی از درمان های شناختی– رفتاری نسل سوم یا موج سوم قلمداد می شود. بسیاری از تحقیقات به بررسی عواملی پرداخته اندکه با این متغییر در ارتباط می باشد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی رابطه ذهن آگاهی و تاب آوری در دانشجویان می باشد. روش کار: روش تحقیق در این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. برای انجام این پژوهش نمونه ای مشتمل بر 357 نفر (203 دختر و 154 پسر) از دانشجویان دانشکده های علوم انسانی، مهندسی و پردیس دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 1394 به شیوه نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم انتخاب گردید. در ادامه به منظور جمع آوری اطلاعات، از پرسشنامه های تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، پرسشنامه پنج وجهی ذهن آگاهی بائر، اسمیت، هاپکینز و تونی (2006)، استفاده به عمل آمد. ضریب آلفای به دست آمده در این مطالعه برای متغیرهای ذهن آگاهی و تاب آوری به ترتیب 733/0 و 856/0 و هم چنین برای مولفه های ذهن آگاهی: مشاهده، توصیف، عمل همراه با آگاهی، عدم قضاوت و عدم واکنش به ترتیب 726/0، 667/0، 802/0، 724/0 و 623/0 به دست آمد. برای تحلیل داده ها از روش ضریب همبستگی پیرسون با کمک نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: بین ذهن آگاهی و تاب آوری همسو با دیگر پژوهش ها، ارتباط معنی دار وجود دارد (05/0P<).یافته های پژوهش حاکی از آن بود که ذهن آگاهی می تواند موجب ارتقای تاب آوری در دانشجویان شود. نتیجه گیری: بنا بر نتایج این پژوهش توصیه می شود که برنامه ریزان فرهنگی، آموزش عالی و نهادهای تربیتی کشور به بهبود سطح ذهن آگاهی و تاب آوری دانشجویان توجه کنند و آموزش هایی در این زمینه ارائه نمایند.
تأثیر الگوی طراحی آموزشی چهار مؤلفه ای بر میزان بار شناختی بیرونی و مهارت حل مسئله در درس فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر الگوی طراحی آموزشی چهار مؤلفه ای بر میزان بار شناختی بیرونی و مهارت حل مسئله در درس فیزیک بود. این پژوهش، از نظر هدف، کاربردی؛ و از نظر روش شناسی، در زمرة پژوهش های آزمایشی است. طرح پژوهش از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و گروه کنترل می باشد. جامعة آماری پژوهش شامل کلیة دانش آموزان پسر سال اول دبیرستان منطقة 5 در سال تحصیلی 92- 1393 درشهر تهران بود. نمونه های پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری تصافی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند که شامل 30 نفر بود و در دو گروه آزمایش(15نفر) و گروه کنترل(15 نفر) به طور تصادفی قرار داده شدند. گروه آزمایش، در معرض متغییر مستقل(طراحی آموزشی درس فیزیک بر اساس الگوی چهار مؤلفه ای) قرار گرفت؛ و گروه کنترل با روش رایج آموزش دید. ابزار جمع آوری داده ها، مقایس اندازه گیری 9 درجه ای پاس(1992) بود که روایی صوری آن مورد تأیید استادان و متخصصان قرار گرفت و پایایی آن با روش بازآزمایی 85/0 به دست آمد. ابزار دیگر، آزمون محقق ساختة مهارت حل مسئله بود که روایی صوری آن توسط متخصصان و استادان مشخص شد و پایایی آن با استفاده از روش بازآزمایی 79/0 به دست آمد. سپس، داده ها بااستفاده از نرم افزار اس.پی.اس.اس. و با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل(برای میزان بار شناختی بیرونی) و تحلیل کوواریانس(برای آزمون مهارت حل مسئله) تجزیه و تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که الگوی طراحی آموزشی چهار مؤلفه ای بر کاهش میزان بار شناختی بیرونی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تأثیر معنی داری دارد. همچنین، یافته ها معنی داری افزایش میزان مهارت حل مسئله در گروه آزمایش را نسبت به گروه کنترل نشان داد.
تاثیر 8 هفته تمرین ایروبیک بر عملکرد شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال یادگیری از چالش برانگیزترین اختلالات در زمینه ی روان شناسی و آموزش و پرورش است. یکی از ویژگی های مهم کودکان دارای اختلال یادگیری، اختلال درکارکردهای حافظه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات ایروبیک بر بهبود عملکرد شناختی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مبتلا به اختلال یادگیری بود.
روش کار: جامعه ی آماری این پژوهش، 45 نفر از دانش آموزان دختر 8 ساله مبتلا به اختلال یادگیری شهرستان سرایان در سال تحصیلی 93-1392 بودند که30 نفر به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به تصادف در دو گروه 15 نفری شاهد و آزمون قرار گرفتند. در ابتدا از طریق مصاحبه با کودک و والد، بررسی پیشینه و اجرای آزمون وکسلر اختلال یادگیری در این افراد تایید شد. به منظور ارزیابی عملکرد شناختی از آزمون وکسلر تجدید نظر شده ی کودکان استفاده شد. سپس گروه آزمون به مدت 8 هفته برنامه ی تمرین درمانی ایروبیک را دریافت کردند. تحلیل آماری با استفاده از روش توصیفی، تحلیل واریانس و با کمک نرم افزارSPSS نسخه ی 18 انجام شد.
یافته ها: بنا بر نتایج این تحقیق، 8 هفته تمرینات ایروبیک بر بهبود عملکرد شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد تاثیر معنی داری داشته است (05/ 0P<).
نتیجه گیری: به نظر می رسد تمرینات ایروبیک می تواند به عنوان یک روش غیر تهاجمی و غیر دارویی تاثیر مثبتی بر بهبود عملکرد شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری داشته باشد.