فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۸۱ تا ۱٬۲۰۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
سید اشرف الدین گیلانی (1249 1312 ش) از شاعران تأثیرگذار عصر مشروطه است که با انتشار روزنامه سیاسی اجتماعی و سراسر منظوم نسیم شمال نقش موثری در بیدارسازی مردم روزگار خود داشت. «هویت بخشی» یکی از مؤلفه های گفتمان مدارِ سروده های اوست که خود زیرشاخه مؤلفه کلی تری به نام «طبقه بندی» محسوب می شود. در پژوهش حاضر نگارندگان با بهره گیری از الگوی بازنمایی کارگزاران اجتماعی ون لیوون (1996) به بررسی این مؤلفه گفتمان مدار در شعر سید اشرف الدین گیلانی پرداخته اند و کوشیده اند به این پرسشها پاسخ دهند: مؤلفه گفتمان مدار «هویت بخشی» در شعر سید اشرف منجر به بازنمایی کدام کارگزاران اجتماعی شده است؛ این مؤلفه چه کاربردی در شعر سید اشرف داشته است. نگارندگان برای پاسخ دادن به پرسش های پژوهش ابتدا به شیوه استقرای تام انواع هویت بخشی را از کلیات نسیم شمال استخراج و طبقه بندی کرده و سپس داده های پژوهش را با بهره گیری از شیوه توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار داده اند. مطابق داده های پژوهش مؤلفه گفتمان مدار «هویت بخشی» در شعر نسیم شمال منجر به بازنمایی کارگزاران متعددی شده که برخی از این کارگزاران عبارتند از: مردم ایران، زنان و دختران، تهیدستان، کودکان و جوانان، مسلمانان، بیوه زنان، اطفال فقیران، بچه های یتیم، مادران داغدار و... . او با بهره گیری از «هویت بخشی» افزون بر این که موضع خود نسبت به گروه ها و طبقات مختلف و رابطه متقابل این گروه ها و طبقات را با خود و سروده هایش نشان داده است، به ترسیم و بازنمایی وضعیت نامطلوب بسیاری از کارگزاران اجتماعی هم روزگار خویش پرداخته و ضمن انتقاد از وضع موجود، این کارگزاران را که اغلب عامه مردم و مخاطب اصلی شعر نسیم شمال بوده اند به تلاش برای کسب وضعیتی مطلوب فراخوانده است.
تاثیرپذیری شعر شفیعی کدکنی از تمثیل های عرفانی و داستان های تاریخی ایرانی-اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرپذیری محمد رضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) از عرفان و داستان های تاریخی انجام گرفت. از آن جا که این تحقیق از گونه ی بررسی های ادبی است لذا نوع روش تحقیق تحلیلی- توصیفی است.جامعه پژوهش شامل سروده های شفیعی کدکنی از سال 1344 تا 1377 می باشد.شیوه ی گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مطالعه ی دقیقِ جامعه ی آماریِ تحقیق، یعنی آثار شعری شفیعی کدکنی و منابع علمی مرتبط با آن و یادداشت برداری بوده است. با بررسی-های به عمل آمده از دفاتر شعری م. سرشک به این نتایج دست یافته ایم که زبان شعری م. سرشک با توجه به اوضاع نابسامان دهه های چهل و پنجاه جامعه ی ایران که در فقر و فساد و ظلم ناشی از سیاست های حکومت پهلوی به سر می برد، زبانی سمبلیک و نمادین است. اما در بکارگیری نمادها افراط و تفریط نمی کند و درعین حال، در استفاده از "نماد= سمبل" تعمدی زیرکانه و به نوعی دلسوزانه دارد.فرهنگ ایرانی- اسلامی همچون دین های پیش از اسلام (زرتشت) به تأسی از شاعرانی چون اخوان ثالث، و نیز اسطوره های ملی- باستانی، دیگر جنبه های سمبلیک شعر شفیعی کدکنی را تشکیل می دهند. در دفتر دوم نیز شفیعی به تأثیر از اخوان به دین های ایران پیش از اسلام توجه و علاقه نشان می دهد. لذا در این دفتر علاوه بر لحن حماسی و پرشکوه اخوان، با مضامین فکری او همچون زرتشت و آتشکده و... برمی خوریم. با تمام این تفاسیر در مجموع می توان گفت که با وجود احترام فراوانی که م. سرشک برای شاعران گذشته قایل بوده است و با وجود تأثیر فروان از آنان اما زبان نمادین شفیعی وامدار...
نماد کوه در مثنوی «طور معرفت» بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیدل، بیش ازآنکه احساسات خود را در شعر بیان کند، از شعر برای بیان اندیشه بهره می برد. جریان تند اندیشه در نگاه او به پدیده های طبیعی و توصیف عناصر طبیعت سریان دارد. ازآنجا که ذهن او انباشته از معنا و مفاهیم عرفانی است، به هرچه می نگرد، رنگ وبوی عرفان می گیرد و بر زبان او جاری می شود. او هنر را شامل کمال و فضایل اخلاقی دانسته و به کمک آن به بیان قابلیت های انسان و طبیعت پیرامونش پرداخته است. در این پژوهش، با نگاهی توصیفی و تحلیلی، به جایگاه نمادین کوه در مثنوی طور معرفت بیدل پرداخته شده و تصویرهایی که در آن عنصر طبیعی کوه به گونه ای هنرمندانه با مفاهیم و معانی عرفانی ارتباط یافته بررسی شده است. نخست تصویرها مشخص و طبقه بندی شده اند، سپس نماد کوه در طور معرفت بیدل برجسته شده و معانی عرفانی نهفته در آن تبیین شده است. یافته ها نشان داد که مفاهیم نهفته در نمادهای آب، آتش و خاک، در یک مجموعه منسجم، در نگاه بیدل سیر استعلایی عارفانه از پایین ترین مرتبه به بلندترین جایگاه را دارند و این عناصر با نماد کوه ارتباط مفهومی دارند.
مطالعه تمایز های ساختاری (ساختار روایی) اسطوره آرش، در پنج متن معاصر با تمرکز بر نظریه کلود لوی استروس (با تأکید بر نمایشنامه آرش شیواتیر (ارسلان پوریا)، آرش کمانگیر (سیاوش کسرایی)، آرش (بهرام بیضایی)، آرش در قلمرو تردید (نادر ابراهیمی) و سفری برای آرش (اسماعیل همتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
47 - 74
حوزههای تخصصی:
از دهه 1330 شمسی روایت هایی از داستان بنیادین اسطوره آرش توسط نویسندگان معاصر ایران روایت شده است. این روایت ها بیش از اینکه به دنبال بیان داستان اسطوره آرش باشند، تلاش کردند برداشت های متأثر از جریان های فکری و فرهنگی و سیاسی جامعه زمان خودشان را از این اسطوره داشته باشند. وجه مشترک تمام این روایت ها تقابل های دوگانه ای هستند که مدام خود را در فرایند روایت تکرار می کنند؛ تقابل میان اسطوره آرش و اسطوره مردم، میان ایران و توران و حتی میان آرش و نفس خودش. این تقابل دوگانه پیش تر موضوع نوشته های کلود لوی استروس بوده است. از نظر استروس انسان تمایل دارد هر چیز را به دو دسته تقسیم کند و حتی زمانی که می خواهد به واسطه یک عبارت آن را رفع کند خود ایجاد یک تقابل دوگانه دیگر می کند. این نظر چه در داستان بنیادین اسطوره آرش و چه در بازخوانی های نویسندگان معاصر از این اسطوره دیده می شود. استروس برای تجزیه و تحلیل بهتر این ساختار، شیوه خودش را که آن را اسطوراج می نامد معرفی می کند. این شیوه که برخاسته از زبان شناسی است روش مناسبی برای تحلیل بهتر این اسطوره است. در این جستار تلاش می شود با مطالعه پنج متن معاصر از اسطوره آرش و استفاده از روش تفکیک اجزای تشکیل دهنده روایت اسطوره استروس، به تمایز های میان بازخوانی های اسطوره آرش در متن های نام برده بپردازیم و ضمن برخورد با هسته بنیادین اسطوره آرش، مسیر حرکت اسطوره در این متن ها را پیدا کنیم.
خوانش ترامتنی نقاشی بقاع متبرکه گیلان و نقاشی پشت شیشه (زند و قاجار) با تأکید بر رابطه فورژی و جای گشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
133 - 172
حوزههای تخصصی:
نقاشی های بقاع متبرکه گیلان همانند نقاشی های مذهبی پشت شیشه از هنرهای مذهبی دوره قاجار است که برای عامه مردم با تشویق حکومت ها در جهت هدایت افکار عمومی رشد کرده است. میان این نقاشی ها از حیث اعتقادات مذهبی شیعه و خاستگاه اجتماعی هنرمندان، وحدت سبک در روایت و تصویرگری قابل مشاهده است. ترامتنیت یکی از نظریه های مهم در زمینه های ادبی و هنری است که توسط ژرار ژنت مطرح شده است. ژنت در ترامتنیت به روش های گوناگونی پرداخته است که یک متن توسط آن مخاطبش را به یادآوردی متن پیشین دیگری هدایت می کند. پرسش اصلی تحقیق این است که کدام مؤلفه های به کار رفته در نقاشی پشت شیشه و نقاشی بقاع متبرکه از رابطه همان گونگی و تراگونگی برخوردارند. روش تحقیق توصیفی تحلیلی و روش گردآوری مطالب کتابخانه ای از طریق یادداشت برداری و تصویرخوانی است. تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است. یافته ها حاکی از این است که میان نقاشی های بقاع متبرکه و نقاشی های پشت شیشه رابطه همان گونگی و تراگونگی هم زمان برقرار است. همان گونگی در کاربست عناصر بصری و دلالت های معنایی، از نوع فورژی با کارکرد جدی و تقلید از فرم و محتوای پیش متن و تراگونگی از نوع جای گشت در ساختار بصری و دلالت های معنایی دارای کارکردی جدی در بیش متن است. در نقاشی های بقاع متبرکه گیلان، نقاش با حذف عناصر، افزایش عناصر و تغییر مضمون، سبب آفرینش مفاهیم تازه شده است.
بررسی ویژگی های محتوایی مکتب رمانتیسم فردی در سروده های لایق شیرعلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
97 - 126
حوزههای تخصصی:
مکتب ادبی رمانتیسم، یکی از اولین مکتب های ادبی تأثیرگذار اروپایی بر هنر و ادبیّات معاصر فارسی اس ت. متناسب بودن این مکتب ادبی با روح و روان شاعران و نویسندگان ایرانی، می ل نوگرایی و نوخ واهی و وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران بعد از انقلاب مشروطیت از عوام ل م ؤثر و مهم در گسترش نگرش رمانتیک در ادبیّات فارسی معاصر است. به خاطر گسترش روابط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شرق و غرب، در پایان قرن نوزدهم میلادی، ابتدا زبان و ادبیّات عرب را تحت تأثیر خود قرار داد و سپس پس از انقلاب مشروطیّت، در قرن بیستم در شاخه ای از ادبیّات فارسی ایران، تاجیکستان و افغانستان، تأثیرات فراوانی از خود برجای گذاشت و اشعاری با ویژگی های سبک رمانتیسم اروپایی به وجود آورد.لایق شیرعلی از شاعران فارسی زبان تاجیکستان در طول دوره شاعری خود به نوعی تحت تأثیر این مکتب قرار گرفت و شعر فارسى تاجیکستان را به رمانتیسم اروپایى در دوره رواج آن نزدیک کرد. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی و بر اساس مؤلفه های رمانتیسمی، انواع رمانتیسم فردی را در اشعار این شاعر تاجیکی بررسی نماید. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در سروده های لایق شیرعلی ، مؤلفه های مکتب رمانتیسم فردی به چشم می خورد و لایق با سرایش اشعار میهنی، در ایجاد روحیه میهن دوستی و اتّحاد ملی و آرمان خواهی، به انسانیّت و نوع دوستی توجّه بسیاری داشته و موضوعاتی مانند طبیعت گرایی، درون گرایی و تنهایی، اندوه و حسرت، نوستالژی و امید و ناامیدی را در شعر خود به کاربرده است.
بررسی حقوق والدین نسبت به فرزندان به روایت ادبیات سنتی ایران (از قرن 5 تا 7)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی شک فرزندان میوه باغ زندگی و بسیار گرانقدر و عزیزند و شناخت حقوق ایشان اهمیّت فوق العاده ای دارد به غیر از بیان این حقوق در کتب قانونی و تعیین آن ها، در متون فارسی و در پیشینه فرهنگی ایرانیان به این مهم به شکلی جدی پرداخته شده و ادیبان و سخنوران ایرانی آموزه های بسیار ارزنده ای در این باب ارائه کرده اند. مقاله حاضر که به روش توصیفی تحلیلی و براساس منابع کتابخانه ای صورت گرفته به این نتیجه رسیده است که چه در تدوین قوانین مربوط به کودکان و چه در تنویر افکار مادران و پدران، آگاهی و مطالعه این آثار می تواند نتایج ثمربخشی داشته باشد. در این پژوهش به نمونه های ارزشمندی از حقوق فرزندان در آثار بزرگانی چون سعدی، مولوی ... از قرن پنجم تا هفتم اشاره شده است که مطالعه آن ها دست کم می تواند برای پدران و مادران مفید فایده باشد.
پیشنهاد الگویی برای حل دشواری های معنایی ابیات بحث برانگیز غزل حافظ با تمرکز بر مقولل ارتباط های واژگانی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
137 - 168
حوزههای تخصصی:
آگاهی بر ظرافت های شعر حافظ به دلیل جایگاه ویژه این شاعر در میان ایرانیان، در طول تاریخ مطالعات ادبی همواره امری خطیر و شایان توجه بوده است. ازهمین رو تک تک غزل ها و یک یک ابیات شعر او، محل توجه و بحث صاحب نظران است. در این میان ابیاتی هم بوده که به دلیل دشواری معنا و تفسیر، موضع اختلاف میان شارحان بوده است. برای حل این مناقشات شارحان راه های مختلفی پیش گرفته اند؛ اما درنهایت بسیاری از این اختلافات حل ناشده باقی مانده است. درهمین راستا در این پژوهش که به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام پذیرفته، تلاش شده است تا با تمرکز بر انواع ارتباط های موجود میان واژگان غزل حافظ، روشی برای حل مناقشه ابیات دارای دشواری معنایی پیشنهاد شود. در این مسیر از سه نظریه شناخته شده انسجام لغوی هالیدی و حسن، الگوی خوانش نشانه شناسانه شعر ریفاتر، و مقوله تقابل های دوگانه در نشانه شناسی ساختارگرا بهره گرفته شده است. نتایج نشان می دهد تمرکز بر انواع ارتباط های واژگانی اعم از ترادف، تناسب، شمول معنایی، اشتراک مجازی، تضاد، و تقابل نقش به سزایی در تشخیص معنابُن های اصلی حاکم بر غزل دارد و خواننده حرفه ای حافظ می تواند ازطریق تشخیص و استخراج این معنابُن ها، ابهامات معنایی موجود در غزل را مرتفع سازد. برای سنجش میزان کاربردی بودن، دو بیت بحث برانگیز «ای دل، شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش ...» و «هرکه چون لاله کاسه گردان شد ...» در سایه الگوی یادشده مورد خوانش قرار گرفت که نتیجه امر از کارآمدی این الگو در فهم معانی نهفته و حل معضلات معنایی شعر حافظ حکایت داشت.
پندِ پیران، معرفیِ دست نوشته ها و تحریرِ تازه و ترجمه عربیِ آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۸
103 - 134
حوزههای تخصصی:
کتاب پند پیران براساسِ یک نسخه خطیِ محفوظ در موزه بریتانیا به همت جلال متینی تصحیح و در 1357 منتشر شد. نام کتاب و نام نویسنده و تاریخِ تألیفِ آن در متن کتاب نیامده است. در این مقاله، ابتدا دست نوشته های دیگر پند پیران را معرفی می کنیم که به نام های «مواعظ الفردوس» و «مناقب الأولیاء» مکتوب شده است. سپس، برای نخستین بار، به تحریر تازه آن به نام «جامع الحکایات» اشاره می کنیم که نصرالله بن شهرالله ترمذی در قرن دهم یا یازدهم هجری نوشته است. البته به دلیلِ آن که نصرالله ترمذی هیچ اشاره ای به اصل کتاب نکرده؛ بلکه مدعی شده که حکایت ها را خود جمع کرده است، کارِ او از نوعِ انتحال قلمداد می شود. در ادامه، برای نخستین بار، ترجمه عربیِ پند پیران را به نام «حکایات الصالحین» معرفی می کنیم و اطلاعات و دریافت های تازه ای درباره نامِ اصلیِ پند پیران و نامِ نویسنده و تاریخِ تألیفِ آن مطرح می کنیم. در پایان، با ذکر نمونه هایی نشان می دهیم که تصحیحِ دوباره پند پیران با استفاده از نسخه های خطی نویافته ضرورت دارد.
ساختار تراژدی در بررسی تطبیقی سیاوش و هیپولیتوس از اوروپید با تکیه بر آرای فردریش شیلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
249 - 281
حوزههای تخصصی:
محتوای ادبیات تطبیقی شامل مفاهیمی است که در تجربه بشری ارزشمند است؛ این مفهوم از مطالعه تطبیقی متون مختلف که بر عناصر وحدت در تنوع تأکید دارند و از بررسی میان مفاهیم مشترک و منشاء آن پدید آمده است. تراژدی به عنوان یک ژانر نمایشی، شامل چند بخش مقدمه، بحران و گره، گروه کر، شخصیت و پایان بندی است. این ساختار از دیرباز تاکنون به عنوان یک الگوی ارسطویی در یک تراژدی وجود داشت. فردریش شیلر ازجمله فیلسوفان و شاعرانی بود که تراژدی را از منظر ساختار و محتوای درونی بررسی کرد و الگوی ساختاری خود را در مواجهه با الگوی ارسطویی بیان نمود. ازآنجاکه «سیاوش» و «هیپولیتوس» هردو ازنظر وقایع و حوادث برای قهرمان تشابهات فراوانی دارند، لذا پژوهندگان در این مقاله که به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده، با رویکرد ادبیات تطبیقی به مقایسه این دو اثر با تکیه بر آرای شیلر پرداخته است. روش جمع آوری مستندات و منابع در این مقاله به شیوه کتابخانه ای بوده و در پایان به این نتیجه رسیده اندکه هر دو تراژدی سیاوش و هیپولیتوس دارای مؤلفه های اصلی یک تراژدی یعنی مقدمه، کشمکش های متوالی، خطاها از روی غرور و جوانی، عناصر ترحم برانگیز مانند ناکامی در زندگی، تهمت های ناروا، هجرت به سرزمین بیگانه و در پایان مرگ اندوه بار هستند که ازنظر شیلر این نمودار یک تراژدی موفق از آغاز داستان تا پایان برای نویسنده و مخاطب خواهد بود..
مقایسه ی تطبیقی منظومه ی داستانی لیلی و مجنون نظامی و روایت های عربی در ادبیات عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
112 - 136
حوزههای تخصصی:
زندگی و سرگذشت عاشقان ، همیشه دست مایه ی راویان و نقادان بوده و به این جهت ، داستان های عاشقانه در ادبیات ملل گوناگون فضایی گسترده را پوشش داده است . داستان لیلی و مجنون از کهن ترین و معروف ترین داستان های عربی به شمار می آیدکه تاثیر زیادی بر گسترش داستان های عاشقانه در ادبیات فارسی داشته است. در پایان قرن ششم نظم داستان های عاشقانه به وسیله ی نظامی گنجوی به حدّ اعلای کمال خود رسید.وی چند داستان معروف زمان خود را به نظم درآورد و هنرنمایی های این شاعر تا بدانجاست که اکثر سرایندگان منظومه های عاشقانه ، دانسته یا ندانسته ،تحت تاثیر سبک و شیوه ی داستان پردازی او قرار گرفته اند.یکی از منظومه های درخشان او لیلی و مجنون است که منشأ آن را در ادبیات عرب باید جستجو کرد. این داستان بارها به زبان های مختلف مورد تقلید شاعران قرار گرفته است.در این مقاله ، نگارنده کوشیده تا پس از زمینه سازی های مقدماتی ، ریشه های تاریخی- اجتماعی و زمان و مکان و تاریخ رواج این داستان را در ادب عربی و فارسی به اختصار مورد کندوکاو قرار دهد و سپس با نقل مختصر روایات عربی و نیز روایت نظامی گنجوی از این داستان ، به مقایسه و نقد و تحلیل تطبیقی آنها بپردازد.
تحلیل تطبیقی دیدگاه متنبّی، فردوسی و ناصر خسرو درباره حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
181 - 196
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ بشریت، حکمت به عنوان موضوعی جذاب برای تفکر و بررسی علمی عمل کرده است. محققان و فیلسوفان از فرهنگ های گوناگون دیدگاه های متمایزی را در مورد این مفهوم پایدار ارائه کرده اند. این پژوهش به دنبال تحلیل و کنار هم قرار دادن دیدگاه متنبّی، فردوسی و ناصرخسرو در باب حکمت است. این تحقیق با استفاده از روش تحلیل تطبیقی، از منابع اولیه و ثانویه استفاده می کند تا باورهای فلسفی این شخصیت های برجسته را روشن کند. یافته ها نشان می دهد که متنبّی بر تأثیر دگرگون کننده حکمت که از طریق درون نگری و جست وجوی حقیقت به دست می آید، تأکید می کند. در مقابل، فردوسی بر اهمیت یادگیری تجربی و استخراج آموزه های اخلاقی از رویدادهای تاریخی تأکید می کند و حکمت را با رفتار اخلاقی و رفاه اجتماعی مرتبط می کند. از سوی دیگر، ناصرخسرو حکمت را فرآیندی مداوم از رشد و روشنگری شخصی می داند. این مطالعه با ارائه یک بررسی جامع از این دیدگاه ها و زمینه سازی بینش های آن ها در محیط های فرهنگی و فلسفی مربوطه، به تحقیقات موجود عمق می بخشد و راهنمایی های ارزشمندی را برای افراد و جوامعی که برای درک عمیق تری از هستی تلاش می کنند، ارائه می کند.
De l’Autofiction Doubrovskienne dans Vivre vite de Brigitte Giraud(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La littérature a connu des changements depuis la fin des années 1970, notamment en ce qui concerne la réapparition du sujet et la valorisation des textes qui sont concentrés sur le moi. Ainsi, la littérature est allée ensemble avec la fiction et elles sont indispensables. La fiction est un genre littéraire qui contient des éléments imaginaires. L’autofiction, qui est une représentation fictive de soi, est située entre un récit réel tiré d’événements de la vie quotidienne et un récit parfaitement fictif qui est inventé par l’auteure. L’autofiction est une nouvelle forme d’autobiographie qui se distingue des écritures autobiographiques originales. Dans le récit de Vivre vite, Brigitte Giraud met l'accent sur la mort inacceptable de son mari, Claude, en suivant la description triste du jour de l'accident. Une perte a bouleversé l’histoire. En retrouvant des souvenirs et en parlant du passé, nous pouvons expérimenter des événements amers. Afin de mieux comprendre la notion d’autofiction doubrovskienne, nous avons d’abord essayé de traiter la notion de l’autofiction et sa différence avec l’autobiographie. Dans cet article, nous essayons d’illustrer le “je” comme un miroir brisé, qui cherche à réhabiliter sa présence et projette d’image de son moi rompu et de montrer comment à travers Vivre vite, Giraud met en scène des éléments autofictionnels. L’objectif essentiel de cette recherche s’appuie sur les enjeux de la fictionnalisation de soi et la résonance de l’autofiction. En expliquant les relations entre la reconstruction du récit et la fiction, nous présenterons le cadre théorique de la recherche, et nous procèderons, d’une approche descriptive-analytique, à la présentation du roman recourant aux conceptions autofictionnelles de Serge Doubrovsky.
مؤلفه های تراژدی ارسطویی در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۲
1 - 24
حوزههای تخصصی:
تراژدی به عنوان شاخه ای از ژانر ادب نمایشی، یکی از مهم ترین اجزای اندیشه ارسطو در فلسفه هنر و در کتاب «فن شعر» اوست. از نظر ارسطو تراژدی دارای مؤلفه های متعددی است که به فهم هرچه بهتر پدیده ادبی- هنری کمک می کند و دارای ویژگی هایی است که با ایجاد تعادل و توازن روحی در بیننده، آن را در جایگاهی برتر از حماسه قرار می دهد. شاهنامه فردوسی دارای داستان هایی است که ویژگی های تراژدی ارسطویی را در آن می توان دید و می توان گفت همسویی هایی با تراژدی های یونان باستان دارد که به ریشه و خاستگاه اسطوره ای مشترک برآمده از فرهنگ باستانی مشترک ملت ها بازمی گردد. این پژوهش با هدف تبیین مؤلفه های تراژدی ارسطویی در شاهنامه و با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و نشان داده است که بسیاری از این اجزا در شاهنامه وجود دارد. این نتیجه همسو با نظرهای ارسطو در بوطیقاست و نوعی اشتراک با ادب یونانی را تأیید می نماید؛ هرچند برخی تفاوت های جزئی دیده می شود که ریشه در اختلافات اساسی همچون تفاوت در نوع ادبی و تفاوت های اقلیمی، مذهبی و... دارد.
مکتوباتِ صدی، یکی از منابع مکتوبات گیسودراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید گیسودراز (720/ 721 - 825 ق.)، صوفی دانشمند سلسله چشتیه در شبه قارّه، در مکتوبات خود از منابعی بهره جسته است که شناخت آن ها از یک سو، آبشخورهای فکری گیسودراز را بر ما آشکار می سازد و از سوی دیگر، آثار مورد توجّه بزرگان چشتیه را در آن روزگار معرّفی می کند. در یگانه چاپ سنگی مکتوبات گیسودراز، نامه ای وجود دارد که از هفت نامه که در مکتوبات صدی شرف الدّین منیری (661 ؟ - 782 ق.) آمده، اقتباس شده است. در این مقاله، متن کامل این نامه، یعنی مکتوب سوم از مکتوبات گیسودراز، واکاوی شده و در پایان نشان داده شده که این مکتوب، ترکیبی از نامه های دوازدهم، چهارم، دوم، پانزدهم، نوزدهم، دهم و شانزدهم از مکتوبات صدی است و می توان این احتمال را داد که گیسودراز به سبب منطقه مشترک زیست آنان و نیز همزمانی با شرف الدّین منیری و مطالعه مکتوبات صدی، هفت مکتوب شیخ منیری را با نقل مستقیم و نیز افزوده هایی از خویش در هم آمیخته و به نام خود به یکی از مریدانش ارسال کرده است. از رهگذر این پژوهش می توان مکتوبات صدی را از جمله منابع مکتوبات گیسودراز دانست که این پیر چشتی بدون ذکر نام از آن بهره برده است، افزون بر اینکه این تأثّر را می توان دلیلی بر شهرت مکتوبات صدی اندکی پس از تألیف آن به شمار آورد.
بررسی تطبیقی سبک نویسندگی محمدعلی جمال زاده در داستان «کباب غاز» و محمود تیمور در داستان «فی القطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
221 - 247
حوزههای تخصصی:
سبک در نویسندگی، به معنای شیوه نوشتن است و آن در واژگان به کاربرده شده، جملات، ساختمان دستوری و لحن نویسنده نمود پیدا میکند. سبک را می توان از جنبه های مختلف معنایی، زبانی و روانشناسی بررسی کرد. دو عامل معنایی و زبانی(شکل) در این دو داستان مورد توجه قرار گرفته است. پژوهشگران با روش تطبیقی مبتنی بر مکتب آمریکایی به بررسی شباهت ها و تفاوت های سبکی دو نویسنده می پردازند. محمدعلی جمال زاده در داستان «کباب غاز» با قلمی طنزگونه که سرشار از تشبیهات و ضرب المثل های گوناگون است به مسائل فرهنگی و اخلاقی جامعه پرداخته و کوشیده است از این ضرب المثل ها و کنایات در جای جای داستان بهره ببرد. محمود تیمور نیز در داستان «فی القطار» با لحنی جدی به مسائل اجتماعی تاثیرگذار می پردازد و از آن رو که موضوع این داستان «عمومی کردن آموزش» است، ایجاب می کند که لحن داستان جدی، خشک و عاری از طنز باشد. او همچون جمال زاده ضرب المثل ها و کنایات را دست مایه متن خود قرار داده و از آن ها در موقعیت های مختلف داستانی بهره است. هر دو نویسنده زبانی ساده، روان و عامه پسند دارند و همین سادگی در نثر به ماندگاری این دو داستان در اذهان مردم کمک شایانی کرده است و نیز کاربرد تلمیحات و تضمینات دینی، متناسب با سیاق جملات، به چشم می خورد. از دیگر تفاوت های سبکی در داستان دو نویسنده، می توان استعمال کلمات عامیانه توسط جمال زاده و اجتناب تیمور از این نوع کلمات اشاره کرد.
مقایسه و تحلیل شیوه های شخصیت پردازی در گرشاسب نامه اسدی طوسی و حمله حیدری باذل مشهدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شخصیت وشخصیت پردازی از عناصر اصلی داستان است. انتخاب شیوه های شخصیت پردازی و چگونگی به کارگیری آن ها بر کیفیت انتقال پیام ِ مؤلف و دریافت مخاطب داستان تأثیر دارد. پژوهش حاضر به منظور مقایسه و تحلیل شیوه شخصیت پردازی حماسه های دینی با حماسه های طبیعی صورت گرفته است اما به سبب رعایت مقتضیات نشر، دو منظومه گرشاسب نامه اسدی طوسی و حمله حیدری باذل مشهدی را انتخاب کرده ایم. راوی منظومه حمله حیدری رویدادها را گزارش می کند؛ برای شخصیت پردازی از روش توصیف مستقیم شخصیت، بیشتر از زبان خود راوی استفاده کرده است. در حمله حیدری کارکرد توصیف ها جهت ادای احترام و بزرگداشت شخصیت های دینی است و اعمال شگفت انگیز قهرمانان منظومه های حماسی در آن وجودندارد. شخصیت پردازی در گرشاسب نامه بیشتر با استفاده از روش توصیف مستقیم شخصیت از زبان راوی انجام می شود، برخی از این توصیف ها، طولانی و اغراق آمیز است. روش معرفی اشخاص از زبان دیگر شخصیت ها نیز در این منظومه استفاده شده است البته، هر دو حماسه، از این لحاظ به هم شباهت دارند، اما توصیف های حمله حیدری برای شخصیت پردازی اشخاص ِ مسلمان ِ داستان، بیشتر بر توصیف ویژگی های اخلاقی، معنوی و صفات پسندیده انسانی و دلاوری های آنان متکی است. در توصیف دشمنان نیز اوصاف ِ تعیین شده بر گمراهی، فریبکاری و تیره رایی آنان تأکیددارد. در حمله حیدری از شخصیت ها، اعمال خرق عادت سرنمی زند و تعداد رویدادهای غیرعادیِ روایت بسیار کم است. تأثیرِ محیط، بافت فرهنگی و باورهای مصنّفانِ هر دو حماسه، در شخصیت پردازی اشخاص دیده می شود. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گرد آمده و با روش توصیفی- تحلیلی پردازش شده است.
تحلیلی بر اخلاق گرایی عنوان نگار با تکیه بر شهنشاه نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۳
78 - 107
حوزههای تخصصی:
شاعران حماسه سُرا در ادبیات کشور ما از یک طرف، بار بخشی از تاریخ را به دوش کشیده و ازطرفی دیگر، رسالت ادبی خود را در ادبیات حماسی و تعلیمی به انجام رسانده اند. آنان ضمن روایت حماسی تاریخ، از گسترده ترین نوع ادبی ایران، یعنی ادبیات تعلیمی، غافل نمانده و به آن پرداخته اند. میرزا تقی خان نجم آبادی نیز در کتاب حماسی- تاریخی خود، شهنشاه نامه، که دربَرگیرنده تاریخ عصر قاجار است، از این مهم غافل نبوده و دیدگاه های اخلاقی خود را ضمن روایات حماسی- تاریخی بیان می کند. جُستار حاضر به دنبال بررسی اندیشه ها و ملاحظات اندرزی تقی خان عنوان نگار در کتاب شهنشاه نامه است. نتایج این پژوهش نشان می دهد نجم آبادی به عنوان یک شاعر و متفکر با تأسی به پیشینیان، در ملاحظاتِ اندرزی خود با تکیه بر مفاهیمی که مانع بُروز جنگ می شوند (همچون دنیاگریزی، بصیرت، عفو و بخشایش، صداقت و راستی) و نیز منع صفات و عواملی که باعث جنگ افروزی هستند (مانند غرور، نفاق و خیانت، دنیاگریزی و نکوهش نفس)، ضمن تأکید بر دفاع حماسی از وطن، نشان می دهد صلح طلب بوده و با جنگ افروزی و خودکامگی مخالف است. او همچنین به صداقت و عبرت آموزی بیش از سایر صفات اخلاق پرداخته و نبود آن ها را بیش از سایر صفات برجسته عامل خصومت و دشمنی دانسته است. این جُستار به بررسی نقش این آموزه ها و مفاهیم در اندیشه های عنوان نگار می پردازد. روش کار با مطالعه دقیق منابع اصلی، فرعی و مربوط به موضوع چون منابع ادبی و تاریخی، تحلیل و توصیف محتوای کیفی است.
انواع «صحو» در جهان بینی عرفانی شیخ روزبهان بقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
145 - 176
حوزههای تخصصی:
استفاده از اصطلاح «صحو» را می توان بازمانده از سخنان بایزید و جنید دانست. شیخ روزبهان بقلی شیرازی نیز چون بسیاری از مشایخ، به این مبحث پرداخته و هنگام ترسیم مسیر سلوک خویش به جزئیات این مفهوم و تعریف دقیق آن همت گماشته است و در ضمن کلام خویش به گونه ای متفاوت و نو از صحو اشاره دارد.
پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی بر آن است که نخست معنای دقیق اصطلاح «صحو» در نگرش عرفانی روزبهان روشن و سپس در منظومه فکری وی انواع صحو، سبب پدید آمدن هر یک و نتایج حاصل از آن ها مشخص شود. در پایان نیز به گونه ای از صحو اشاره شده که متفاوت، نو و مختص شیخ روزبهان است و پیشتر در تفکر عرفانی هیچ یک از مشایخ مطرح نشده و همتایی ندارد؛ و پژوهشگر آن را «صحو روزبهانی» می نامد.
«صحو روزبهانی» در مقام «عین جمع» رخ می دهد و فرد صاحی در عین هشیاری، مست است و نسبت به مستی خویش هشیار است و بر آن اشراف دارد. روزبهان سبب پدید آمدن نوع سوم از هشیاری را تجربه «توحید محض» و نیز مقام «عین جمع» می داند و نتایج و ثمراتی متفاوت از دیگر انواع صحو برای آن برمی شمرد که برخی از مهم ترین آن ها عبارتند از: اتحاد ظهوری با معشوق ازل، جاری شدن شطحیات بر زبان، متکلم شدن به منطق الطیر و....
بررسی نمادهای گیاهی و جانوری در اشعار سیمین بهبهانی
منبع:
مطالعات ادبیات معاصر ایران سال ۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
23- 57
حوزههای تخصصی: