تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
                    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) دوره 16 زمستان 1403 شماره 62 (مقاله علمی وزارت علوم)                
                مقالات
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                گذری انتقادی بر زندگی و حیات فکری و مروری بر آثار و تألیفات حافظ و هابرماس نشان از آن دارد که شرایط سیاسی و اجتماعی عصر آن ها، بستری لازم برای بروز و ظهور شخصیت هایی چون حافظ و هابرماس، فراهم ساخته است. فضای سیاسیِ سراسر خفقانِ مستبدی چون هیتلر، توام با تجربه شخصی نقش مؤثری بر شکل گیری افکار، اندیشه و آثار هابرماس برجای گذاشت. در عصر حافظ نیز چنین شرایطی حاکم است. به عبارت دیگر اوضاع روزگار حافظ که با ظهور پدیده ای مستبد به نام امیر مبارزالدین توأم است، نقش بسیار مهمی در سرودن اشعار انتقادی وی داشت. از این رو، این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و استعانت از مباحث رویکرد انتقادی، در صدد پاسخ به این سؤالات است که اساس ارتباط اندیشه هابرماس و حافظ بر چه اصلی استوار است؟ فصول مشترک اندیشه های هابرماس و حافظ بر چه محوری نهاده شده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد محور اصلی ارتباطی کنش ارتباطی هابرماس و اندیشه انتقادی حافظ زبان آن هاست. کنش ارتباطی هابرماسی در چهارچوب گفتمان انتقادی حافظ می تواند پیام آور بخشی از واقعیت های جامعه در حوزه عدالت اجتماعی، آزادی و رهایی، صلح و دوستی و چندصدایی باشد. اعضاء دنیای تک صدایی حافظ می توانند محتسب صوفی، واعظ، زاهد و مدعیان باشند و پیر مغان، رند و ساقی می توانند اعضاء دنیای چندصدایی وی تشکیل دهند. از طرفی گفتمان هابرماس برانگیزاننده میل به حقیقت است. حقیقتی که از طریق استدلال عقلانی تعیین می شود.            
            جامعه شناختی جنگ و صلح در داستان رستم و اسفندیار بر اساس دیدگاه های لوکاچ(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                داستان جنگ رستم و اسفندیار در شاهنامه فردوسی، یکی از برجسته ترین بخش های این اثر حماسی است که بازتاب دهنده ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی زمان خود می باشد. این مقاله، با استفاده از دیدگاه های جامعه شناختی لوکاچ و تمرکز بر مفاهیمی چون تضاد طبقاتی، تضاد نسلی، شیءشدگی، ایدئولوژی و سرنوشت، به شیوه توصیفی-تحلیلی، به بررسی ابعاد اجتماعی این داستان می پردازد. در این داستان، اسفندیار به ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی پدرش تبدیل شده و ایدئولوژی حاکم با تحریف واقعیت، نابرابری ها را توجیه کرده و از چالش های جدی علیه قدرت جلوگیری می کند. بررسی و دقت نظر در ابیات داستان نشان می دهد که فردوسی، از طریق شخصیت های حماسی خود، واقعیت های اجتماعی، نهادهای دینی، ساختارهای خانوادگی و سلسله مراتب قدرت در ایران باستان را تبیین می کند. نتایج این پژوهش بیان می کند که داستان جنگ رستم و اسفندیار حاوی مفاهیم عمیق و متنوعی از جمله قدرت، مشروعیت، وفاداری، نقش های اجتماعی، تضادهای طبقاتی و تعاملات دیپلماتیک است که بازتاب دهنده تعارضات و تلاش های اجتماعی برای یافتن تعادل و صلح در جامعه ایران باستان می باشد. این داستان، علاوه بر ارزش های ادبی، به درک بهتر ساختارهای اجتماعی گذشته کمک می کند. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مبتنی بر منابع کتابخانه ای است.            
            تفسیر و تحلیل سبک نگارش اوصاف الاشراف(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                آثار عرفانی در ادب فارسی چه پیش از قرن هفتم و چه در قرن هفتم و چه بعد از آن هر کدام متأثر از اوضاع و احوال اجتماعی و فراز و نشیب های متعددی است که نویسندگان آن خواسته و ناخواسته در گذر زمان از آن عبور کرده اند. یکی از این آثار ارزشمند عرفانی، اوصاف الاشراف خواجه نصیرالدین توسی است. او در این کتاب، یافته های سلوک مدارانه خود را در قالبی نو و با سبک وسیاقی روشن، مبتنی براستشهادات قرآنی ملهم از احادیث متعدد به شیوه ای ساده وروان ارایه کرده است. مقاصد عرفانی و مبانی معرفتی در اوصاف الاشراف بر اساس یک دسته بندی منظم و متوالی تدوین شده است. نثر این کتاب در عین سلاست و روانی و ایجاز و اختصار حاوی نکات اساسی و دقایق ظریف عرفانی است. همچنین خواجه سعی کرده پیوندی از شریعت و طریقت را در این کتاب نمایان سازد که در نوع خود هم از نظر سبک نگارش و هم از منظر محتوا روشی مستقل به شمارمی رود. روش تحقیق این مقاله توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر یافته های کتابخانه ای است و می توان به این نتیجه دست یافت که اوصاف الاشراف هم از دیدگاه عرفانی و هم از نظر سبک و روش نگارش و هم از نظرگاه مضمون و مفهوم و هم از منظر اتکا بر موازین شریعت و توجه به مبانی طریقت، به شیوه ای بدیع نگاشته شده است.            
            نظریه «حیث التفاتی» «ادموند هوسرل» و تحلیل تطبیقی دیدگاه های «هوسرل» و «عین القضاة همدانی» درباره نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                از مباحث مهم در عرفان اسلامی، نفس، انواع و اطوار آن است. مساله نفس به حدی حایز اهمیت است که تقریباً تمام عرفا به طرح آن پرداخته اند. چنان که از زوایای مختلفی مانند منشأ خلقت نفس، درجات نفس و عملکرد آن، مورد بحث واقع شده است. به نظر می رسد که بزرگان عرفان اسلامی، اگرچه در برخی موضوعات درباره نفس یکسان عمل کرده اند اما گاهی نیز به مبحثی خاص پرداخته اند که نشان از نحوه نگرش ویژه آن ها به موضوع نفس دارد. «عین القضاه همدانی» که از عرفای صاحب نظر در عرفان اسلامی محسوب می شود. درباره نفس سخنانی بیان کرده که د ر نوع خود دارای تازگی و اهمیت است و می توان مشابهت فراوانی میان گفته های وی و «ادموند هوسرل» فیلسوف بزرگ پدیدار شناس یافت. یکی از مصادیق مطالعات تطبیقی بیان شباهت های فکری میان دو اندیشمند است که الزاما از هم تأثیر نپذیرفته اند. در این مقاله به شیوه تحلیلی_تطبیقی، بنابر نظریه «حیث التفاتی» از «هوسرل» به بررسی دیدگاه های خاص وی درباره نفس انسانی پرداخته شده و از آن جا که میان وی و «عین القضاه» در پاره ای از مباحث مربوط به نفس انسان تشابهات جالب توجهی وجود دارد. نظریه «هوسرل» با دیدگاه «عین القضاه همدانی» مطابقت داده شده و براساس چهار مبحث مهم و کلی به بیان دیدگاه های مشابه آنان پرداخته. یکی از دستاوردهای این مقاله، تبیین رابطه میان عقل و نفس در هنگام شهود عرفانی است که هر دو اندیشمند معتقدند: عقل در آن لحظه، حضور دارد اما از تحلیل نوع و کیفیت آن عاجز است.            
            بررسی چگونگی پدیداری تریلوژی در سه رمان همسایه ها، داستان یک شهر و زمین سوخته احمد محمود(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                سه گانه یا تریلوژی از موضوعات پر کاربرد در ادبیات غرب است. این ژانر ادبی اخیراً وارد ادبیات داستانی ایرانی شده و در پی آن برخی از نویسندگان به خلق آثاری در این زمینه پرداخته اند. احمد محمود نویسنده رئالیست و معاصر اهل جنوب که کار نوشتن را با داستان کوتاه آغاز نموده، با مهارتی شگرف آن را به داستان های بلند خود پیوند زده و از آنجا که بر پایه موضوع واحد تحوّلات بزرگ تاریخی-اجتماعی معاصر ایران، آن ها را بهم درمی آمیزد، این تصوّر شکل می گیرد که آیا می توان سه رمان همسایه ها، داستان یک شهر و زمین سوخته این نویسنده را نمونه ای از یک تریلوژی برشمرد؟ محمود که با نگاهی واقع گرا، در بیشتر داستان های خود متعهّدانه به بازتاب رخدادهای مهمّ جامعه می نشیند، به شیوه ای ماهرانه پیوندی عمیق بین آن ها ایجاد می نماید و پیوسته سعی در حفظ آن دارد. در اغلب داستان های وی، محتوا و شخصیّت ها به گونه ای به یکدیگر مربوط و متّصلند که گمان می رود هر داستان با حفظ مشترکات درونی نظیر پرداختن به دگرگونی های تاریخی و اجتماعی سال های 1330 تا 1360 ایران در سایه سیاست، مسأله نفت، استعمار، جنگ و تبعات اجتماعی آن در عین وجود استقلال هر اثر، به نوعی سبب ایجاد تریلوژی شده است. نگارنده در این پژوهش، با روشی توصیفی – تحلیلی و بر اساس مستندات کتابخانه ای به بررسی چگونگی پدیداری تریلوژی در رمان های یاد شده پرداخته و میزان انطباق این آثار را با معیارهای آن ارزیابی می نماید.            
            بازتاب چالش های محمد تقی بهار با پهلوی اول، در آئینه سروده های او(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                بعضی سروده های شاعران فارسی زبان بازتاب وقایعِ روزگار، حقایق و دلایل رخدادِ آن هاست. پس از مشروطه بسامد این اشعار فزونی می گیرد. بسیاری از سروده های بهار، شاعر، سیاستمدار و محقق بزرگ این عصر آئینه اتفاقات روزگار و مبیّن ارتباط مشوّش وی با پهلوی اول و شرحِ مخالفت ها، انتقادات، پندها و گاه مدایحِ اجباری و از سرِ ترس و تقیّه اوست که هر کدام به عنوان یک شعراستنادِتاریخی، شایسته بررسی است. او پیش از رضاخان به عرصه سیاست گام نهاده و سال ها پس از وی در متن وقایع حضور داشته است. ملک الشعرا مانند بسیاری از روشنفکران روزگارش، در آغازِ پیدایی رضاخان در سپهر سیاسی آشوب زده ایران، امید داشته از جدیت و استقامت او برای رهایی کشور از آشفتگی و تجزیه استفاده کند؛ سپس درمی یابد وی عنصری وابسته است -که با وجود میل شخصی و تلاش های مؤثر برای پیشرفت کشور- با دیکتاتوری فزاینده ، عملاً برای نابودی دستاوردهای مهم مشروطه همچون قانون، آزادی و مجلس کمر بسته است، بنابراین در مسائل مهمی با وی مخالفت می کند. تحلیل سروده های بهار در ارتباط با پهلوی اول علاوه بر آشکار ساختن ارزش های ادبیشان از جهت نقل وقایع و ارزیابی رویدادها سودمند است. در این مقاله تحلیلی – توصیفی با تکیه بر اشعار بهار -که از دیوان او یا آثار دیگر به دست آمده- به بررسی ارتباط این دو چهره نامی پرداخته و نشان داده شده، این ارتباط سخت از فرصت طلبی و قدرتمندی هر کدام و مقتضیات زمان تأثیر گرفته است.            
            استعاره های مفهومی« غم» درغزلیات حافظ با رویکرد زبان شناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                زبان شناسی شناختی رویکردی جدید و دریچه ای تازه در سیر مطالعات بین رشته ای زبان شناسی و ادبیات محسوب می شود. یکی از نظریه های مورد توجه در این رویکرد، نظریه استعاره مفهومی است که نقش انتقال پیام را به عهده داشته و این بضاعت را دارد تا تجارب انتزاعی زبان را به مفاهیم محسوس و ملموس تبدیل کند. پژوهش حاضر که به روش توصیفی–تحلیلی فراهم آمده در پی دستیابی به الگویی شناختی از مفهوم سازی غم در اشعار حافظ و در نتیجه ایجاد دلالت های تازه ای در شناخت ذهن و زبان شاعر و نیز تبیین ارتباط میان استعاره های تولید شده با جهان بینی و تفکر او بوده است. یافته های پژوهش معلوم می دارد که نظریه های روشمند و کاربردی استعاره های مفهومی، می تواند الگوی مناسبی برای فهم درست جنبه های وصف ناپذیر احساس غم در نگرش و دنیای درون حافظ باشد. حافظ برای بیان ابعاد گوناگون غم، ازحوزه های تجربی و انتزاعی متعدد و متفاوتی بهره گرفته است؛ در پژوهش حاضر وجوه گوناگون مفهوم غم در انواعی از حوزه های هستی شناختی، جهتمندی و ساختاری و با تجارب حسی گوناگون و بار معنایی مثبت و منفی در جهت عینی سازی این مفهوم بررسی شده است. چنانکه در شاخه هستی شناختی به مفهوم سازی غم در مقوله هایی چون درد، بلا، ستم پرداخته شده است. علاوه برآن این مقوله در انواعی از حوزه های شناختی اشیاء، طبیعت، مکان، خوراک و بازار نیز مفهوم سازی شده است. در حوزه جهتمندی، استعاره های مفهومی غم در دو جهت بالا و پایین ترسیم شده و سرانجام در حوزه ساختاری، به تحلیل انطباق معنای کلی غم در قلمروهای تجربی مرتبط با آن پرداخته شده است.            
            بررسی جلوه های مقاومت و ظلم ستیزی نهضت جنگل در شعر معاصر ایران با تکیه بر شاعران گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                قیام جنگل در اواخر دوره قاجاریه، برای مبارزه با استعمار انگلیس و روس، با رهبری میرزا کوچک خان، اعلام موجودیت کرد. این نهضت یکی از بزرگ ترین هسته های مقاومت مردم ایران در برابر بیگانگان بود که در سطحی وسیع بر زندگی و هنر و ادبیات ایران، به ویژه بر شعر و ادب گیلان، اثری چشم گیر داشته است. با شکل گیری این نهضت، بسیاری از شاعران، برای توصیف چیستی و چگونگی قیام جنگل و وصف قهرمانی های رهبر آن، از نشانه های زبانی استفاده کردند. بی گمان، جنگل و نشانه های فراوان قلمرو معنایی آن، مثل درخت، شاخه، برگ، و حتی چشمه و صخره و حیوانات، همان معنا را ندارند که در شعر پیش از این نهضت از آن ها در ذهن داریم. زیرا گویندگان برای بازنمود احوال جنگل و جنگلی ها، از این نشانه ها نماد ساخته آن در کنار چهره های اسطوره ای به کار برده و رابطه نزدیک ادبیات و جامعه را نشان داده اند. این پژوهش با هدف شناساندن گوشه هایی از دیدگاه های سخن گویان درباره قیام جنگل و وجوه ظلم ستیزی و کسب آزادی خواهانه آن ها انجام شده و حاصل آن نشان می دهد که غالب شاعران با بیان ویژگی های نهضت، با میرزا و یارانش همدلی کرده اند. اطلاعات این پژوهش با روش کتابخانه ای گرد آمده و با استفاده از روش کیفی تحلیل شده است.            
            بررسی تطبیقی معرفت شناسی و هستی شناسی از دید مولانا و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                ساختار مکاتب فلسفی با تحلیل هستی و شناخت و نسبت آن دو با یکدیگر شکل می یابد. با توجه به پیوستگی تنگاتنگ مباحث معرفت شناسی و هستی شناسی می توان گفت: بنیان هستی شناسی هر مکتب بر معرفت شناسی آن استوار است. هستی شناسی به پژوهش در باره پدیدار هایی می پردازد که در عالم واقع موجودند و نگرش انسان ها به هستی بر اساس نگاه مسلکی است که به آن گرویده اند. اندیشمندان پس از اینکه دریافتند؛ قوای شناختی انسان در تفسیر پدیده های جهان هستی نقش بسزایی دارد؛ به مطالعه معرفت، گستره آن و ابزار شناخت پرداختند. این نوشتار سعی دارد با روش توصیفی تحلیلی به بررسی و تطبیق نگاه معرفت شناسانه و هستی شناسانه مولوی و کانت بپردازد؛ سپس میزان تشابه و تفاوت این دو نگرش به هستی و معرفت را بسنجد. با بررسی آرای مولانا و کانت با دو رویکرد متفاوت روبرو می شویم. مولانا فلسفه را در شناخت حقایق نارسا می داند و تمام ماهیت معرفت و معرفت شناسی را بر اساس مابعدالطبیعه تعریف می کند. او در مقوله هستی شناسی، معتقد است: وجود مطلق به آفریدگار هستی تعلق دارد و او هستی بخش همه هستی هاست درحالی که هستی ما ظاهری است. در نگرش وی انسان به هدف پیوند ارتباط با مظاهر هستی از شناخت حسی و عقلی و به جهت ارتباط با ذات حق-تعالی از معرفت شهودی بهره می گیرد. دغدغه اصلی کانت، عالم تفکر و شناخت است. بر همین اساس او معتقد بود بدون شناخت شناسی نمی توان به هستی شناسی پرداخت. زیرا مدعی بود که عقل به تنهایی نمی تواند به مسائل مابعدالطبیعه بیاندیشد. این در حالی است که به متافیزیک معتقد بود و آن را رد نمی کرد.            
            تحلیل رفتار قهرمانان عاشق در «ورقه و گلشاه» بر اساس نظریه «سفر قهرمان» کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                نظریّه سفر قهرمان جوزف کمپبل یکی از نظریّاتی است که بر پایه اصل اسطوره یگانه بنا نهاده شده است. کمپبل بر این باور است که کنش و رفتار قهرمان در تمامی داستان های جهان، از کهن الگوی ثابت و یکسانی پیروی می کند. او این کهن الگو را الگوی سفر قهرمان نامیده و سه مرحله عزیمت، تشرّف و بازگشت را به همراه زیرمجموعه هایشان برای این الگو در نظر گرفته است. این تحقیق با بهره گیری از روش تحلیلی- توصیفی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای به بررسی رفتار قهرمانان داستان عاشقانه ورقه و گلشاه می پردازد و میزان و چگونگی انطباق داستان ورقه و گلشاه را با کهن الگوی یگانه سفر قهرمان توضیح می دهد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که مرحله عزیمت، نقش دراماتیک برجسته ای در تعلیق و پیشبرد پی رنگ داستان ورقه و گلشاه ندارد و قسمت زیادی از ماجراهای داستان در مرحله تشرّف می گذرد که مرحله بحران پی رنگ و آزمون های پی درپی قهرمانان و تلاش آنها برای موفقیت در آزمون را شامل می شود. در این داستان، مرحله بازگشت قهرمان که گره گشایی و پایان داستان را شامل می شود، انطباق بیشتری با الگوی سفر قهرمان دارد.            
            تحلیل نمادین شخصیت های دیوان شاه نعمت الله ولی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                از منظر علوم بلاغی، نماد، کلمه، عبارت یا جمله ای است که علاوه بر معنای ظاهری، طیف معنایی گسترده ای را به خواننده القا می-کند. نمادپردازی بهترین شیوه جهت بیان اندیشه های عرفانی و انعکاس غیرمستقیم افکار و عقایدِ عرفا است. بررسی نمادهای متون عرفانی، علاوه بر این که گره گشای ابهام حاکم بر آن ها است، دریچه ای برای ورود به عالم اندیشه عارفان است. عارف، از یک سو، جهت بیان تجربه های عرفانی خود و ذوق زایدالوصفی که بر اثر دریافت های درونی بر دلش مستولی می شود، و از سوی دیگر، جهت عدم افشای اسرار معرفت، گریزی جز توسل به زبان رمز و بیان نمادین ندارد. از اینرو، نماد جزء لاینفک متون عرفانی است. آثار شاه نعمت الله ولی عارف و صوفی مشهور قرن هشتم و نهم هجری، نیز از این قاعده مستثنی نیست. وی جهت بیان بسیاری از تجربه های غامض عرفانی خود از عنصر نماد - از جمله شخصیت های نمادین - بهره جسته است. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و اسنادی، شخصیت های نمادین موجود در دیوان شاه نعمت الله ولی را بررسی و تحلیل می کند. نتایج حاکی از این است که شاه ولی، در عرصه شعر، بیشتر شاعری نمادشکن است تا نمادپرداز و توجه بیش از حدّ وی، به معنا، وجه بلاغی و تصویری نمادهای او را به شدت ضعیف کرده است.            
            بررسی فضیلت «دانش و خرد» در دیوان پروین اعتصامی بر اساس دیدگاه روان شناسی مثبت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                روان شناسی مثبت گرا یکی از جدیدترین گرایش های علم روان شناسی است که به شناخت توانمندی ها، نهادها، ارزش ها و هیجان های منحصر به فرد و مثبت به منظور سلامت روانی و بهبود زندگی انسان ها می پردازد. این دانش را نخستین بار مارتین سلیگمن و همکارانش مطرح کردند.اشعار پروین اعتصامی از نظر اشتمال بر توانمندی های درونی مثبت، منبع مناسبی برای غنی سازی مطالعات ادبی و روان شناسی مثبت نگر است که تا به حال از این دیدگاه بررسی نشده است. این پژوهش به روش نظری و بنیادی و به شیوه توصیفی و تحلیلی و کمی به بررسی فضیلت دانش و خرد در دویست نمونه از اشعار پروین پرداخته است. پروین در بیش از هشتاد درصد اشعارش به خردورزی ، دانش اندوزی و دوری از جهل سفارش کرده است. در شعر او تفکر انتقادی و هوش اجتماعی( از زیرشاخه های فضیلت خرد) با موضوعاتی از قبیل ظلم ستیزی، مبارزه با فقر و بی عدالتی و زن و خانواده، شواهد فراوان دارد.کلمات کلیدی: روان شناسی مثبت گرا، خرد و دانش، فضیلت، پروین اعتصامی.            
            دوزخ در شعر سنائی غزنوی (توصیف ها و برداشت های مُتفاوت با قرآن)(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                سنائی غزنوی دوران سازترین شاعر زبان فارسی است، یعنی شعر را می توان به قبل و بعد از سنائی تقسیم کرد. از همین روی است که بسیاری از افکار، باورها و موضوعات نیز در شعر سنائی متفاوت از شاعران پیش از وی یا معاصر با اوست. برداشت های متفاوت سنائی از قرآن، حکایت از اِشراف و تسلّط بسیار وی بر قرآن دارد. از جمله موضوعاتی که در شعر سنائی می توان با استناد به آن به این برداشت ها، تعابیر و تصاویر متفاوت از قرآن تأکید کرد؛ موضوع دوزخ و جلوه های مربوط به آن است. یافته های این بررسی نشان می دهد سنائی به عنوان شاعری مُتشرّع و عارف، جهنّم را جایگاهی برای عذاب گناهکاران در حیات اخروی می داند؛ امّا توصیف ها، برداشت های شاعرانه و دریافت های باطنی وی از مفهوم جهنّم، گاهی متفاوت و حتّی مُغایر با قرآن است و برخی از توصیفات وی از جهنّم و جهنّمیان، مُطابق هیچ کدام از آیات قرآن نیست. این برداشت های متفاوت از آیات قرآنی در شعر سنائی، صرفاً ماهیّت اقناعی دارد و شاعر کوشیده است با احتجاج و حجیّت بخشی به سخنان خود مُخاطب را اقناع و با خود همراه سازد. واژه های کلیدی: جهنّم ، دوزخ، سنائی غزنوی، قرآن کریم            
            تقابل و تعامل جمال و جلال در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                عرفان و تصوف در هر کجای عالم که شکل گرفته، اساساً وجهه یی دینی داشته است. امّا عارفان، برخلاف اهل شریعت، نگاهشان به دین نگاهی جمال شناسانه بوده است. اینان با تکیه بر تجربه های شخصی و ژرف نگری در شریعت و دریافت های اشراقی خویش، از دین، عادت زدایی کرده و کوشیده اند مردم را با سرچشمه باورهای دینی آشنا کنند. همین طرز تلقی از دین، به تدریج نظام عرفانی را با سازه های مختلف، پدید آورده است. در این میان بنیادی ترین عنصر، اسم یا کلمه است که تمام هستی با تجلّی آن ایجاد می گردد. هم چنان که در اسلام و عرفان اسلامی کلمه کُن، ایجادگر هستی است. در مقاله حاضر تقابل و تعامل دو کلمه یا اسم جلال و جمال، که به یک اعتبار مصدر تمام آفریده ها در دو ساحت قهر و لطف الهی و زمینه ساز حرکت و پویایی هستی است، در مثنوی مولانا، مورد بحث قرار گرفته است. تامل بر داده های تجلّی جمالی و جلالی و قلمرو گسترده آن ها، که با روش کتابخانه یی گردآوری و با روش توصیفی تحلیل شده است نشان می دهد که مولانا، ضمن توجه به تقابل این دو، همه جا جمال را بر جلال مقدم شمرده و با توجه به نگرش عاشقانه اش به هستی، جلال الهی را هم نوعی جمال یا لطف خدا به انسان در نظر گرفته است.            
            نقش تشبیه در خلق تصویرهای اثباتی شعر سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                تصویر از مباحث زیبایی شناسی است که به کمک آن می توان در یک متن ادبی زیبایی های هنری را با اندیشه ها و احساسات درونی شاعر یا نویسنده به مخاطب منتقل کرد. در اشعار سیمین بهبهانی تصویر جایگاه ویژه ای دارد. بهبهانی تخیل و الهام را با کمک هنرنمایی های کلامی به گونه ای ترکیب کرده است که بتواند حالات عاطفی و نفسانی خود را در قالب صور خیال جلوه گر کند. در این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای انجام شده است، بررسی نقش تشبیه در ایجاد تصاویر اثباتی در شعر بهبهانی است. تصاویر اثباتی، به قصد القا و اثبات یک ادراک حسی و اندیشه عقلانی خلق می شوند؛ به همین جهت تشبیه در ایجاد این تصاویر بسیار موثر است. بهبهانی به-گونه های مختلف از تشبیه برای خلق تصاویر اثباتی استفاده کرده است. تشبیه مفصل، موکد، بلیغ، مفروق، جمع، مضمر، مرکب و مقید و نیز تشبیهات محسوس به محسوس و معقول به محسوس و تشبیه تمثل از پر بسامدترین انواع تشبیه در این ارتباط است. بهبهانی بسیار هنرمندانه از وجه شبه های دوگانه در جهت خلق تصاویر اثباتی کمک گرفته است. تشبیه حسی در شعر بهبهانی بسامد بالایی دارد که در ایجاد تصاویر اثباتی موثر هستند. وجود تصویرهای موجز اثباتی نیز یکی از ویژگی های شعر بهبهانی است که باعث تعدد و تزاحم تصاویر شده است.            
            بررسی حقیقت محمدیه، پیشینه و بازتاب بارزترین ویژگی های آن در متون عرفانی قرن ششم و هفتم(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                انگارهاول ما خلق الله یا همان نخستین آفریده حق، انسان کاملی است که بر وجود حضرت ختمی مرتبت( ص) به عنوان مصداق اتم انسان کامل در نظام هستی منطبق است؛ این انگاره که در عرفان اسلامی از آن به نام حقیقت محمدیه یاد می شود در اندیشه شعرا و عرفا جایگاه ویژه ای دارد؛ این حقیقت، اولین تجلی و ظهور مطلق و محض خداوند به صورت عین ثابت است که در متون عرفانی و فلسفی با اسامی دیگری همچون عقل اول، صادر اول، نور محمدی و مشیّت باری از آن یاد می شود. حقیقتی غیر مادی و ازلی، منشأ خلقت، مظهر تجلی ذات حق، واسطه فیض و خلیفه حق که بسیاری از عرفای نامدار در شرح و بسط آن مسائل مهمی مطرح کرده اند. این نوشتار با روش توصیفی– تحلیلی به بازتاب مفهوم حقیقت محمدیه و بارزترین ویژگی های آن در برجسته ترین متون عرفانی قرن ششم و هفتم اختصاص دارد. بدین منظور ابتدا منابعی در زمینه پیشینه مفهوم انسان کامل و نخستین مخلوق به عنوان یکی از بارزترین مصادیق حقیقت محمدیه در آیین ها و مکاتب بازخوانی و پاره ای مؤلفه های آن را بر آثار تعیین شده عرفانی و ادبی( آواز پر جبرئیل، تمهیدات، مرصاد العباد، منطق الطیر، مصیبت نامه، مثنوی معنوی و لمعات) انطباق داده، سپس مؤلفه های مشترک و نزدیک به هم استخراج شد. یافته های پژوهش نشان می دهد صفاتی چون مظهر اسم الله، علت پیدایش عالم هستی، قدمت نورمحمدی بر کائنات و واسطه فیض از مهم ترین بن مایه های مربوط به حقیقت محمدیه در متون عرفانی قرن ششم و هفتم است.            
            بررسی عوامل بازدارنده خودشکوفایی بر اساس نظریه راجرز (باگذری بر منطق الطیر عطارو مثنوی مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                تلاش جهت شناسایی ابعاد وجودی انسان، قدمتی بس کهن دارد. در این راستا، هر یک از شاخه های علم، فراخور بن مایه های تئوریک خویش، به واکاوی جنبه ای از مختصات درونی و بیرونی بشر پرداخته اند که دستاورد آن هنوز ناچیز می نماید. راجرز، عطار و مولوی از جمله بزرگانی هستند که محوریت آثارشان مبتنی بر مقوله ی انسان شناسی است. هدف نهایی آن ها نیل انسان به کمال مطلق و تعالی می باشد. در این مسیر عوامل بازدارنده ای چون، ذهن تدافعی، من خود پندار، خود ستیزی، تعلق محوری و انجماد اندیشه انسان را از رسیدن به رستاخیز تکاملی خویش دور می دارد. معرفی علل بازدارنده ی خود شکوفایی بشر، از طریق بررسی نظریه راجرز و اندیشه عطار و مولوی، مورد اهمیت است که این جستار، به آن پرداخته است. بررسی آثار این بزرگان، به شناسایی ابعاد ناشناخته ی انسان کمک می نماید. روش کاوش فوق (توصیفی - تحلیلی) می باشد. پرسش اصلی این تحقیق، مبین این مسئله است که آیا با تعمق تطبیقی بر نظرراجرز و اندیشه عطار و مولوی می توان عوامل بازدارنده ی خود شکوفایی بشر را شناسایی کرد؟ نتایج آن نشان می دهد که دو مقوله ی روان شناسی و عرفان، تواما قادر به معرفی جنبه های باز دارنده ی وجود آدمی در مسیر وصول به تعالی می باشند.            
            بررسی فنون بدن و بازتاب اجتماعی آن در خسرو و شیرین نظامی گنجه ای بر اساس نظریه مارسل موس(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در طول تاریخ، بدن در سطح فردی و اجتماعی، همیشه هویّت ساز بوده است. فنون بدنی شامل مهارت ها و بازده ها، قوای جسمانی، سن، مسائل دینی، شیوه مصرف غذایی و نیز فنون جنسی برای بیان عواطف و احساسات و موجب بدنمندی اندیشه انسان شده است. نظامی، سرآمد داستان پردازان غنایی زبان فارسی، در آثار خود، علاوه بر استفاده از ارتباطات کلامی، از ارتباطات غیرکلامی برای زنده نگه داشتن آن ها استفاده کرده است. در این جستار با روش تحلیلی– توصیفی به بررسی و تحلیل فنون بدن بازنمایی جامعه شناسی بدن ایرانی در خسرو و شیرین نظامی با تکیه بر نظریه مارسل موس پرداخته شده است. در این میان جامعه شناسی و انسان شناسی بدن با بازنمایی ادبیات کلاسیک با تکیه بر ژانر عاشقانه (خسرو و شیرین) می تواند پهنه ای برای آشنایی فرهنگ و اجتماع ایران را در پی داشته باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که فنون بدن و مهارت هایی همچون: شمشیرزنی، نیزه زنی، تیراندازی، شکار، اسب سواری و غیره به وفور دیده می شود. علاوه براین قوای جسمانی، سن و مهارت های یادگیری در کودکی و بلوغ و تأثیرآن در کنشگر، نحوه مصرف و حفظ تعادل غذا و مسائل دینی به طور قابل ملاحظه ای مشهود است.            
            تحلیل نشانه های اجتماعی در حکایت پادشاه و کنیزک بر مبنای نظریه پیر گیرو(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                نشانه شناسی اجتماعی به بررسی نشانه های اجتماعی متن می پردازد. کاربرد نشانه ها در آثار ادبی، بیان گر شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی در بافت اجتماع است. هدف پژوهش حاضر تحلیل حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی با رویکرد نشانه شناسی اجتماعی است که به روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است. در این حکایت، بر اساس تقسیم بندی پیر گیرو نشانه های هویتی با زیر مجموعه شغل، مرتبه اجتماعی، دین، فرهنگ، مکان، زمان، خوراک، پوشاک و نشانه های آداب معاشرت با زیر مجموعه حالات و اطوار، لحن، ارتباط کلامی و غیر کلامی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاکی از آنست که بیشترین نشانه های هویتی در این متن شیوه خاص رفتاری و گفتاری پادشاه و رمزگان قدرت اوست. عشق به کنیز رمزگان عرفانی است که شاعر از آن بهره برده و نشانه های دینی و فرهنگی، بر دین اسلام و فرهنگ عرفانی تأکید دارند. پس شغل و طبقه اجتماعی، زمان و مکان مطرح هستند و خوراک کم کاربردترین نشانه هویتی است. از نشانه های آداب معاشرت، لحن بیش از همه به چشم می آید که در کل متن تعلیمی است. لحن های نیازمندانه، خواهش گرانه، مشتاقانه، آمرانه، ستایشگرانه و... در خدمت پیشبرد اهداف شاعر به کار گرفته شده اند. شیوه ارتباطی کلامی و غیرکلامی، در خدمت تعلیم مباحث دینی، عرفانی است. شاعر از نشانه های ظاهری، اطوار و حالات برای القای پیام مسلط متن یعنی جایگاه عشق حقیقی بهره برده است.            
            شکل شناسی قصه عامیانه دارابنامه بیغمی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                دارابنامه، اثر محمد بیغمی، قصه ای حماسی-عیاری، متعلق به قرن نهم هجری و از جمله قصه های عامیانه است. قصّه های عامیانه برخی عناصر روایی مشترک دارند که آن ها را از شکل و ساختار روایی واحد برخوردار کرده است و داستان گزاران به این الگوها پای بندند و به یاری همین عناصر و شگردها، ساختمان قصّه خود را سامان می دهند. نگارندگان در این پژوهش در پی بررسی دارابنامه از نظر شکل و عناصر روایی و پاسخ به این پرسش اصلی هستند که آیا این قصه مبتنی بر الگوی روایی و ساختاری قصه های عامیانه ایرانی است یا خیر؟ نتیجه بررسی ها نشان می دهد که قصه مذکور از همان الگو پیروی کرده و از نظر شکل و ساختمان دارای همه عناصر روایی مشترک میان قصه های عامیانه است. عبارات آغازین، حضور راوی و نقّال در داستان، نامه نگاری، رؤیا پردازی، مداخله نیروهای طبیعی و فراطبیعی در قصّه، شیوه های جنگ و شکل عاشق شدن قهرمان از جمله عناصر و شگردهایی است که در دارابنامه بیغمی مورد استفاده داستان گزار قرار گرفته و از منظر شکل شناسی آن را پیرو الگوی کلان روایی این قصه ها قرار داده است؛ به گونه ای که در مقایسه آن با دیگر قصه های عامیانه ایرانی، شباهت کامل در ساختار روایی شان مشاهده می شود.            
            نقدی بر کتاب مکتوب انتظار در شرح غزل های بیدل(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                بیدل دهلوی یکی از بزرگترین شاعران سبک هندی، و شعر وی یکی از رفیع ترین اشعار ادوار شعر فارسی است. این شعر به گفته خود بیدل پر از کوه و کتل است، از این روی دست یابی به معنی بلند آن به راحتی حاصل نمی شود و جویندگان آن، چه بسا در این راه دچار لغزش ها شده و از دستیابی به معنی بلند به کلی باز مانند. همین موضوع ایجاب می کند تا آثاری که در این خصوص نوشته می شود، در بوته نقد قرار بگیرند، تا عوامل به بیراهه رفتن جویندگان معنی شعر بیدل، شناسایی و به مثابه چراغی، روشنگر راهِ از پی آیندگان بشوند. یکی از این آثار، کتاب ارزشمند مکتوب انتظار اثر یحیی کاردگر است. این اثر از این منظر به شیوه توصیفی و تحلیلِ انتقادی مورد بررسی نگارنده این مقاله قرار گرفته است و نتایج تحقیق نشان می دهد که عدم توجه به خوشه های خیال شعر بیدل، توجه نکردن به کاربرد واژه ها در معنی خاص و شخصی، دقت نداشتن به روابط مصاریع و اسلوب معادله ها، توجه نداشتن به محورهای اندیشگانی بیدل، عدم دقت در معانی حروف اضافه و ترتیب دستوری واژه ها و حذف ها، وجود نسخه بدل های نادرست و توجه نداشتن منتقد به آن ها، خوانش نادرست ابیات و... از جمله عواملی هستند که شارح محترم را در دستیابی به معانی بلند اشعار وی با مشکل مواجه کرده است.            
            ردیف آغازین، مبحثی نوین در ادبیّات فارسی با رویکرد به اشعار حمید مصدق(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                حمید مصدق از شاعران نسل دوم شعر نیمایی در دهه سی و چهل شمسی است که عناصر زبانی و آوایی را در خدمت بیان بهتر کلام خود گرفته و هماهنگی آوایی و موسیقایی خاصی به کلامش بخشیده است، سبک شناسی لایه ای، دانشی است که یک اثر را در لایه های مختلف آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک بررسی می کند. یکی از برجستگی های سبکی که در حیطه سبک شناسی لایه ای قرار می گیرد، کاربرد ردیف ها در آغاز بندها و اشعار مصدق است که پدیده ای خلاف عادت و زیباست. تأثیر و سهم این کاربرد نوپدید، می تواند مبحثی جدید در بلاغت ادبی به عنوان «ردیف آغازین» باز کند که در ادبیّات فارسی، تأثیرگذار و به عنوان الگویی جدید، مورد استقبال شاعران قرار گیرد. این پژوهش که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده، به این کاربرد خلّاقانه که سهم زیادی در به خاطر سپردن شعر مصدق در ذهن و زبان مردم کوچه و بازار داشته، به عنوان الگو و روشی نوین در زبان و گفتار شاعران توجّه دارد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که اقبال و محبوبیت دفترهای آغازین با حافظه مردم و مخاطبان، رابطه تنگاتنگ و مستقیمی با «ردیف های آغازین» در شعر مصدق دارد. این مبحث نشان دهنده نوآوری در استفاده از زبان و شیوه های شعری است و می تواند در فرآیند تکامل و تحوّل ادبیات فارسی نقش مهمی داشته باشد.            
            پیوند آیه با اندیشه سیاسی در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                کلیله ودمنه، بی هیچ تردیدی یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی است. در این متن زبان و اندیشه پابه پای هم پیش می روند و این حکایت از مهارت کم مانند نصرالله منشی دارد. مترجم کلیله ودمنه، در ترجمه آزاد خود از متن عربی ابن مقفع، تجربه های خویش از مسائل مختلف زندگی را هم مطرح کرده است. یکی از برجسته ترین تجربه های او تجربه کشورداری یا سیاست است. می توان بر آن بود که کلیه یک داستان بلند از یک دوره طولانی حکومت، با مسایل مختلف آن است. زیرا در آن تقریباً به تمام مسایل سیاسی اشاره یی شده است. اگر پیشینیان کوشیده اند اندیشه های سیاسی را به وسیله حکایت تجسم ببخشند، نصرالله منشی با ایجاد پیوند میان این اندیشه ها با کلام خدا، آن ها را تقویت و مخاطب را به پذیرش آن ها ترغیب کرده است. داده های این پژوهش کتابخانه یی است و به وسیله روش کیفی توصیف شده است. از هم آیی اندیشه های سیاسی و آیه ی قرآن، می توان دریافت که نصرالله منشی، هرجا به یکی از جنبه های حکومت داری توجه کرده، همزمان یکی از آیات قرآن را تداعی کرده است. این امر سبب شده است که اندیشه های او، هم چنان که قرآن قابلیت قرائت همه زمانی و همه مکانی دارد ، قابل تأویل برای همه ی روزگاران باشد.