آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۶۴

چکیده

بعضی سروده های شاعران فارسی زبان بازتاب وقایعِ روزگار، حقایق و دلایل رخدادِ آن هاست. پس از مشروطه بسامد این اشعار فزونی می گیرد. بسیاری از سروده های بهار، شاعر، سیاستمدار و محقق بزرگ این عصر آئینه اتفاقات روزگار و مبیّن ارتباط مشوّش وی با پهلوی اول و شرحِ مخالفت ها، انتقادات، پندها و گاه مدایحِ اجباری و از سرِ ترس و تقیّه اوست که هر کدام به عنوان یک شعراستنادِتاریخی، شایسته بررسی است. او پیش از رضاخان به عرصه سیاست گام نهاده و سال ها پس از وی در متن وقایع حضور داشته است. ملک الشعرا مانند بسیاری از روشنفکران روزگارش، در آغازِ پیدایی رضاخان در سپهر سیاسی آشوب زده ایران، امید داشته از جدیت و استقامت او برای رهایی کشور از آشفتگی و تجزیه استفاده کند؛ سپس درمی یابد وی عنصری وابسته است -که با وجود میل شخصی و تلاش های مؤثر برای پیشرفت کشور- با دیکتاتوری فزاینده ، عملاً برای نابودی دستاوردهای مهم مشروطه همچون قانون، آزادی و مجلس کمر بسته است، بنابراین در مسائل مهمی با وی مخالفت می کند. تحلیل سروده های بهار در ارتباط با پهلوی اول علاوه بر آشکار ساختن ارزش های ادبیشان از جهت نقل وقایع و ارزیابی رویدادها سودمند است. در این مقاله تحلیلی – توصیفی با تکیه بر اشعار بهار -که از دیوان او یا آثار دیگر به دست آمده- به بررسی ارتباط این دو چهره نامی پرداخته و نشان داده شده، این ارتباط سخت از فرصت طلبی و قدرتمندی هر کدام و مقتضیات زمان تأثیر گرفته است.

تبلیغات