فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۲
73 - 98
حوزههای تخصصی:
نزهه العقول اثر محمّد عوفی، مشحون از ابیات و اشعاری است که بدون نام شاعر به متن راه یافته اند. این متن، چهل فصل دارد که مؤلف آن در هر فصلی، متناسب با حکایات، ابیات و اشعاری در قالب های مختلف آورده است. پژوهش حاضر با تکیه بر شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی این اشعار پرداخته است. در این متن، نود و هفت بار از شعر استفاده شده که قالب رباعی پربسامدترین قالب شعری به کار رفته در آن است. در نزهه العقول: از سی و چهار رباعی، بیست و هشت تک بیت، شانزده قطعه، یازده مثنوی و هشت بار از ابیاتی متناسب با قالب های قصیده و غزل استفاده شده است. از این نود و هفت شعر مورد استفاده، منبع یا منابعی برای سی و چهار شعر پیدا شد؛ از سنایی، خاقانی و نظامی به دفعات استفاده شده و از شاعرانی چون: عین القضات همدانی، معین الدین اصم، سیدحسن غزنوی، باباافضل کاشانی و ... اشعاری ذکر شده است. در اغلب اشعار به کار رفته در متن نزهه العقول، اختلاف هایی با نسخه های چاپی دیوان شاعران وجود دارد. ضمن اینکه در انتساب بعضی از اشعار به کار رفته، تنازع وجود دارد که نزهه العقول در این زمینه یاری دهنده است.
عناصر زبانیِ سبک ساز در سووشونِ سیمین دانشور
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
47 - 86
حوزههای تخصصی:
در این مقاله رمان سووشون سیمین دانشور بر اساس مؤلفه های ده گانه لسلی جفریز تحلیل شده است تا انعکاس ایدئولوژی نویسنده در زبان بررسی شود. این مؤلفه ها که بر پایه تحلیل های فرهنگی و جامعه شناختی طراحی شده اند، امکان مطالعه دقیق تر متن را فراهم می کنند. یافته ها نشان می دهد که مؤلفه های جفریز شامل نامیدن، توصیف، بازنمایی کنش ها، رخدادها و وضعیت ها، تقابل ها، ترادف ها، فرضیه سازی و بازنمایی زمان و مکان برای انتقال ایدئولوژی هایی چون "مقاومت" و "عشق به وطن" به کار رفته اند. تقابل ها با بسامد ۵۹/۲۳ درصد، بیشترین سهم را داشته و بیانگر تنش فراوان میان شخصیت ها و حتی مفاهیم انتزاعی مانند سنت و مدرنیته است. فرضیه سازی با ۸۷/۸ درصد، نشان دهنده تمایل نویسنده به بیان غیرمستقیم ایدئولوژی ها و جامعه آرمانی خود است تا کمتر در معرض اتهام قرار گیرد. در مقابل، اولویت بندی با کمترین بسامد ۵۷/۱ درصد، نشان دهنده آن است که نویسنده تمایلی به تحمیل دیدگاه یا ترتیب خاصی از مفاهیم بر خواننده ندارد و فضایی فراهم کرده است تا مخاطب خود بتواند درباره اهمیت و ترتیب موضوعات تأمل کند.
مناقب نگاری اهل بیت در آثار شاهان و شاهزادگان قاجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بررسی پیشینه ها و سیر تطور مناقب نگاری در ایران، دوره قاجاریه به دلایل متعدد از اهمیت ویژه ای برخوردار است . منقبت نگاری در این دوره از نظر تحول مضامین ، پایگاه اجتماعی و سیاسی منقبت نگاران و کارکردهای آن دارای ویژگی های است که آن را از سایر ادوار تاریخ ایران متمایز می گرداند . رویکرد شاهان و شاهزادگان قاجاری به منقبت نگاری از جنبه های گوناگون به ویژه از منظر ادبیات آیینی ، مطالعات تاریخی و انسان شناسی دینی در خور توجه است.با توجه به اهمیت این مبحث ، مقاله پیش رو می کوشد ضمن تحلیل محتوا و روش مناقب نگاری شاهان و شاهزادگان قاجار، جایگاه این آثار را در ادبیات آیینی بررسی نماید . این پژوهش در چارچوب مطالعات میان رشته ای تاریخ و ادبیات آیینی تحت راهبرد کیفی باروش توصیفی تحلیلی صورت گرفته است . دستاوردهای حاصل از این پژوهش نشانگر تاثیر شئون پادشاهی، پایگاه سیاسی در کاربرد مفاهیم ، استعاره ها و تفوق ارادت ورزی نسبت به انگیزه مشروعیت طلبی بویژه در اشعار ناصرالدین شاه است .
چگونگی و چراییِ راهیابی مقدمه شاهنامه ابومنصوری در دست نویس های شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
79 - 95
حوزههای تخصصی:
زمینه: شاهنامه منثور ابومنصوری، پیش از فردوسی به دستور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق و با فراخوانی چهار موبد تدوین شد. از این متن که پایه کار فردوسی در نظم شاهنامه بوده، تنها مقدمه آن، آن هم به سبب راهیابی به برخی دست نویس های شاهنامه، به جا مانده است؛ به گونه ای که از دوازده دست نویس اساس کار تصحیح خالقی مطلق، ده نسخه آن را در خود داشته اند.روش: در این پژوهش برآنیم به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد کتابخانه ای، چگونگی و چرایی راهیابی مقدمه شاهنامه ابومنصوری را به شاهنامه فردوسی نشان دهیم.یافته ها: نتیجه پژوهش نشان می دهد که فردوسی در تدوین و تحریر سوم شاهنامه که در پی ناامیدی از دربار غزنه انجام شده است، در تقابل با محمود غزنوی و برای جبران آشکارا نام نبردن از ابومنصور در تحریر پیشین به واسطه دشمنی غزنویان با او، هجو محمود و مقدمه قدیم شاهنامه ابومنصوری را در آن می گنجاند که سپس تر، این تغییرات در تحریر سوم به دست نویس های شاهنامه راه می یابد.
واکاوی واژه های شیرازی و فرهنگ عامه در اشعار بیژن سمندر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ آذر و دی ۱۴۰۳ شماره ۵۹
231 - 275
حوزههای تخصصی:
ادبیات محلی آینه تمام نمای فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاست. نقش عناصر زبان و لهجه در بازنمایی موضوعات اجتماعی بسیار مهم و تأثیرگذار است. بیژن سمندر (ت. 1320/ ف. 1397) شاعر و ترانه سرای محلی شیراز است. این پژوهشگر در این جستار ضمن بررسی اشعار محلی بیژن سمندر به تحلیل فرهنگ عامه و واژگان قدیمی شیرازی در اشعار وی می پردازد. سمندر نقشی بی بدیل و تأثیرگذار در احیا و تعالی شعر محلی شیراز دارد و با بازگویی واژگان عامیانه و تلفیق دلبرانه آن در شعر و غزل، طرحی نو درانداخته و کلمات، ترکیبات و ضرب المثل هایی را در آثارش به کار برده است که مردم شیراز در گذشته ای نه چندان دور بدان تکلم می کرده اند و با گویش معیار امروزه فاصله گرفته است و برخی از شهروندان امروز شیراز نیز معانی آن ها را از یاد برده اند. نتایج این تحقیق که به صورت توصیفی تحلیلی انجام شده حکایت از آن دارد که شناخت واژگان شیرازی اولاً به آگاهی از فرهنگ عامه و خرده فرهنگ های جنوب ایران کمک شایانی می کند و از آن ها پاسداری می نماید؛ دوم اینکه از طریق تحلیل این واژه ها و اصطلاحات می توان دریافت که در دوره سمندر چه گروه واژگانی بیشتر در محاوره های روزمره وجود داشته است. سوم اینکه ذیل هر واژه یا اصطلاح آن کلمات با گویش لری سنجیده شده است که نشان می دهد لهجه شیرازی چقدر به گویش لری نزدیک است.
بن مایه «مرد آویزان» در فرهنگ و ادب عامه و رسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نشانه های مهمی که در مرحله گذار فرد برای رسیدن به فردیت، در روایات بنیادین جهان دیده می شود، عبور از راهرو پیچ در پیچ افقی یا عمودی (چاه/غار) است؛ تاریک جایی که به سبب دیده نشدن و ناشناختگی پر از ترس و وحشت است؛ هیولاها، مارها و موجودات جهان زیرین در این مکان مسکن دارند و تنها با جنگیدن می توان از آن ها رست. گاه در عمق و بن این مکان ترسناک، موانعی قرار دارد که به ظاهر، پاداش یا هر چیز خوشایند دیگری است، اما همان شیء یا موقعیت با ایجاد تعلیق، خود مرحله ای از آزمون محسوب می شود و گاه مانعی از پیروزی قهرمان خواهد بود. در این مقاله کوشش شده به روش توصیفی تحلیلی، مصادیق تعلیق با الگوی تکرار شونده «مرد آویزان» در ادب عامه و رسمی ایران و جهان، بررسی شود. حاصل کار نشان می دهد این تصویر در ذات مشترک نگرش انسان در مواجهه با دشواری های زیستی ریشه دارد و با توجه به زمان و مکان زیست و نوع انسان، با قدرت در ادبیات، فرهنگ و دین، هنر، سیاست و اقتصاد به حیات خود ادامه داده است. این تصویر، متأثر از تجربه اندوزی از فاجعه بوده که کارکرد ذهن انسان است و به رغم تکامل فرهنگی نوع انسان، از ذهن وی حذف نشده و ابتدا در قالب بن مایه در اساطیر و آیین های مادی بازتاب یافته و در دوران نوتر، با ورود به انواع ادبی رسمی و یا عامه، کارکردی متفاوت یافته و موجد انواع ادبی خاصی شده است.
تجربه زیسته مهاجران قوم لَک از روابط و پیوندهای خویشاوندی و قومی (مطالعه موردی: مهاجران کوهدشتی ساکن تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مطالعه پیوندها و روابط خویشاوندی و قومی مهاجران لَک ساکن محله نظام آباد شهر تهران با روش پدیدارشناسی تفسیری انجام شده است. داده ها با روش مصاحبه عمیق با 21 شرکت کننده جمع آوری و با روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شدند که نُه مقوله فرعی و یک مقوله مرکزی به دست آمد. مقولات فرعی شامل غلبه ازدواج درون گروهی (درون قومی)، اختلاف نسلی، احساس تعلق اجتماعی و مکانی، استمرار مناسبات با زادگاه، استمرار روابط با هم محله ای ها، ساده کردن ارتباطات، محدود شدن تعاملات، پای بندی به رسوم قومیِ محلی و حفظ هم بستگی و مقوله مرکزیِ «کوشش برای حفظ پیوندهای محله ای و زادگاهی» بود. مهاجران به ویژه نسل اول، بر نگهداشت و تداوم تعاملات و ارتباطات خود با لک های ساکن محله نظام آباد و با خویشاوندان ساکن شهرستان کوهدشت تمایل و تأکید داشتند و به شیوه های مختلفی احساس تعلق خود را به زادگاه نشان می دادند. با توجه به تفاوت ملموس در تجربه جامعه پذیریِ نسل اول و نسل های بعدی مهاجران، ممکن است منابع هویت بخشِ سنتی به تدریج مورد بازاندیشی قرار بگیرند و به دنبال آن پیوندها و روابط آنان با هم و با زادگاه دگرگون شود و چه بسا نوع و شیوه عمل نسل های بعدی، بیشتر در راستای همگونی با فرهنگ جامعه میزبان باشد و تعلق و پای بندی آنان به مؤلفه های فرهنگِ زادگاه قومی شکل نمادین به خود بگیرد.
جستاری درباب ضرورت سنجش، تأمل و بازنگری درباره اصطلاح «نمایشنامه» با تأکید بر گفتمانهای نو در مطالعات تئاتر و هنرهای دراماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۳
۸۵-۶۱
حوزههای تخصصی:
اصطلاح نمایشنامه یکی از واژگان کلیدی، پربسامد و کاربردی در حوزه دانش مطالعات تئاتر، ادبیات دراماتیک و هنرهای نمایشی است. این واژه، که پس از تحولات زبانی ازپی تأسیس دانشگاه تهران و فرهنگستانِ اول به جای واژه دخیل و بیگانه پی یس در گفتمان هنرهای نمایشی گزیده شده است باتوجه به گفتمانهای نو در تئاتر معاصر مثل تئاتر قساوت، نظریه اجرا و تئاتر پست دراماتیک، که بر تمایز آشکار دو پدیده تئاتر و نمایش تأکید می کند از نظرگاه اصطلاح شناختی برای بیان مفاهیم علمی، ناکارآمد و نامناسب به نظر می رسد؛ از این رو این پژوهش با شیوه تحلیلی-توصیفی و با استفاده از نگرشهای فلسفی، ضمن بررسی جنبه های مختلف «اصطلاح» از نظرگاه اصطلاح شناسی و مبانی زبان فلسفی به کاستی های این واژه پرداخته و تبارشناسی آن را مورد واکاوی قرار داده است؛ در نهایت با درنظر گرفتن اهمیت بازنگری در اصطلاحات علمی و تخصصی، اصطلاح جایگزین «تئاترنوشت» را پیشنهاد کرده است.
یادآوری و بازآفرینی انسان از دست رفته: بررسی رمان آدم نما از منظر مطالعات حافظه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
41 - 82
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی رمانِ آدم نما، نوشته ضحی کاظمی، از چشم انداز مطالعات حافظه می پردازد و دو هدف کلیدی را در نظر دارد. هدف نخست، کنکاش در تأثیر فناوری های پیشرفته در جامعه پادآرمان شهریِ آدم نما بر حافظه شخصیت ها و تغییر هویت انسانی آن هاست. هدف دوم بررسی ارتباط عمل روایت پردازی و روایتگری رمان با حافظه و کارکردهای آن و در نگاه گسترده تر ارتباط آن با شکل گیری عمل سیاسی و ایجاد تغییر در اجتماع است. ضرورت این پژوهش در آن است که آدم نما در دورانی نگارش می یابد که پیشرفت ِ پرشتاب فناوری های گوناگون خواه ناخواه به دغدغه های بسیاری پیرامون تأثیر این پیشرفت ها بر ذهن، حافظه، هویت فردی و جمعی، و فرهنگ دامن می زند، و به این ترتیب، بررسی این دغدغه ها در بوته ادبیات پاسخی طبیعی و بهنگام است. در این راستا، مطالعه حاضر از چارچوب نظری موجود در حوزه مطالعات حافظه بهره می برد و به فراخور نیاز، خوانشی نزدیک از بخش هایی از رمان ارائه خواهد کرد. به این ترتیب، موضوعات کانونی چون حافظه آشکار و حافظه روندی، ارتباط حافظه با فناوری و شکل گیری هویت، و نیز پیوند حافظه با سیاست و روایت در رمان تبیین خواهد شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که فناوری های نوین در حوزه زیست شناسی در جامعه پادآرمانیِ آدم نما ابزاری برای مهار و شکل دهی به هویت انسانی است که او را در مسیر تکوین به سوی وضعیت پساانسان قرار می دهد. در مقابل، روایت می تواند ابزاری برای حفظ هویت انسانی محسوب شود و با خلق نگرش و کنش سیاسی، جامعه را به سوی آگاهی، مقاومت و تغییر پیش برد.
زمان صفر روایت: شالوده شکنی کلانروایت به وسیله خرده روایت ها در نمایشنامه مرگ یزدگرد اثر بهرام بیضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
271 - 302
حوزههای تخصصی:
در نمایشنامه مرگ یزدگرد، بهرام بیضایی صحت روایات تاریخی درباره مرگ یزدگرد را زیر سؤال می برد. شخصیت ها به بداهه گویی درباره خرده روایت های نا/پذیرفتنی درباره مرگ یزدگرد می پردازند. مقاله حاضر از یک سو کلان روایت تاریخی را بررسی می کند که قدرت ایزدی به یزدگرد شاه حق سلطنت بر مردم را داده است و از سوی دیگر خرده روایت هایی که منطق این سلطنت مطلقه را به چالش می گیرند. این پژوهش همچنین به بیان شگردهای روایی بیضایی می پردازد که شالوده کلان روایت فراتاریخی را می شکند و آن را تا حد هم ارزی با دیگر خرده روایت ها فرو می کاهد.
بررسی 'گفتمان کارکردهای اجتماعی نوروز در اشعار پیره میرد بر اساس نظریه امیل دورکیم
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
109 - 127
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه امیل دورکیم اعیاد و جشن ها کارکردهای نمادینی دارند، بنابراین نوروز هم به عنوان یک جشن کهن کارکردهایی نمادین و فراتر از یک جشن صرف دارند. نوروز در میان کردها جایگاه ویژه ای دارد و در کلام سرایندگان و نویسندگان کرد به وضوح بازتاب یافته است، تا بدان جا که کمتر شاعر کردی را می توان یافت که در سروده های خود -با اهداف گوناگونی- به نوروز اشاره نکرده باشد. در پژوهش حاضر که به شیوه تحلیل- توصیفی و بر اساس نظریه امیل دورکیم انجام شده است، بر آنیم کارکردهای اجتماعی نوروز در شعر پیرمرد را بررسی کنیم؛ پیرمرد از شعرای آزادی خواه و وطن پرست کرد است که نوروز را جشن کهن کردها خوانده و هر ساله به برگزاری باشکوه آن اصرار می ورزید ه است و در سروده های خود به جنبه های گوناگون نوروز اشاره کرده که نشان می دهد او به کارکردهای نمادین این جشن پی برده است. یافته های پژوهش نشان می دهد نوروز در کلام پیرمرد کارکردهای نمادینی چون همبستگی و وحدت میان اقشار مختلف جامعه، بازشناسی هویت کردها، حفظ فرهنگ کردها-فرهنگ عامیانه-، شناخت پیشینه نوروز، آزادی خواهی و تداعی پاره ای اسطوره های کهن دارد.
ساختار شکنی فرمی و ملودیک در تصنیف های عارف قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
" تصنیف" که در دوره های مختلف با عناوین " ترانه " یا " ترنگ " از آن یاد می شده است در عصر مشروطه تجلی و تکامل حقیقی می یابد. با حفظ تقدم " شیدا"، عارف قزوینی نقش مهمی در نبوغ و شکوفایی تصنیف به عنوان یک ژانر ادبی مهم، موثر ومردمی دارد. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی – تحلیلی هنجارشکنی های ساختاری تصنیف های عارف را ، به ویژه در حوزه فرم و ملودی ،در قیاس با شعر مجرد بررسی و تحلیل کند و شاخصه های برجسته آن را که حاصل تقارن بلا فصل کلام و ملودی است، نمایان سازد.یافته های این جستار نشان می دهد که تصنیف با توجه به شاکله ترکیبی آن یعنی باهم آیی ملودی،ریتم،میزان و کلام، دارای فرم و ساختار منحصر به فرد و متفاوت از شعر مجرد است که کاملا تحت سیطره ریتم و ملودی قرار دارد ؛ حاصل این سیطره ملودیک ،هنجار گریزی های زبانی،موسیقایی و فرمی است که در قالب نوجویی های ویژه وقاعده افزایی های خاص عروضی ،غلبه خوانش موسیقایی تصنیف بر صورت مکتوب آن ،پیوند معنایی و صوری قالب و وزن و همراهی کلام با ریتم و ملودی نمایان می گردد.
هفت خوان یا هفت خان؟ نگاهی دوباره به املای «خوان/خان» با رویکرد زبان شناسی تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان بخش هایی از شاهنامه که در درازای تاریخ مورد توجه بسیارِ عام و خاص واقع شده، هفت خوان/خان ها است. برخلاف املای سنّتی ای که برای این مجموعه نبردهای پهلوانان در بیشتر دست نویس های شاهنامه و اکثر آثار فارسی به صورت هفت خوان به کار رفته، برخی پژوهندگان معاصر با اتّکا به اینکه در این نبردها، پهلوان از هفت منزل و مرحله عبور می کند، معتقدند که صورت صحیح این نام باید بدون واو معدوله و به شکل هفت خان بوده باشد. برخی نیز با این دستاویز که اسفندیار پس از هر نبرد به بزم نشسته، جزء دوم این واژه (خوان) را سماط و نطع دانسته اند. این نظر اخیر به درستی نقد و رد شده، اما نظر نخست مورد تأیید عموم پژوهشگران واقع شده است. در این نوشتار، پس از سنجش میزان صحت ادلّه این نظر و با رویکرد زبان شناسی تاریخی، نظری متفاوت، اما سازگار با محتوای درونی این سلسله نبردها، ارائه خواهد شد. در این برداشت با اصیل دانستن صورت هفت خوان و ارائه اشتقاقی جدید برای خوان، معنای «نبرد و ستیز» برای این واژه پیشنهاد شده است.
تحلیل ِ کاربردِ ساز بربط در شعر فارسی بر اساس سبک شناسی پیکره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۰
167 - 209
حوزههای تخصصی:
پیوند موسیقی و شعر از دو منظر درخور توجّه است: نخست مبحث آهنگ و توازن های مختلف کلام است که ساحت موسیقایی شعر را می سازد؛ دیگر کاربرد آلات و اصطلاحات موسیقی در شعر است. شاعرانِ ادوار مختلف با استفاده از نام سازها و اصطلاحات موسیقایی، تصاویر و معانی گوناگونی را خلق کرده اند. ساز بربط از جمله آلات موسیقی است که شعرای فارسی گو از عصر رودکی تاکنون به انحای مختلف آن را در سروده هایشان به کار گرفته اند و تصاویر و معانی و پیوندهای واژگانی بسیاری را عرضه کرده اند که تحلیل تطّور آن از منظر سبک شناسی، می تواند خلاقیت یا تقلید سرایندگان مختلف را نشان دهد. از این رو، در پژوهش حاضر، پیکره ای از 79 شاعر مشتمل بر پنج بخش و 360 بیت را تشکیل داده ایم و به روش ساختاری و تحلیل محتوا به توصیف و تحلیل تصاویر ساز بربط پرداخته ایم. نتایج پژوهش نشان می دهد قرن ششم تا هشتم هجری قمری نقطه اوج تصویرسازی و معنا آفرینی با این ساز کهن است. بیشترین کاربرد این ساز در دستگاه بلاغی است. پیوندهای واژگانی در مرتبه دوم قرار دارد. هم چنین تأویلات معنایی و مضمون پردازی با بربط در ادوار مختلف شعر فارسی دیده می شود. در میان شاعران همه ادوار، خاقانی هم از نظر بسامد ابیات مشتمل بر بربط و هم از نظر کاربردهای خاص، بیشترین کاربرد متنوّع را داراست.
انواع «صحو» در جهان بینی عرفانی شیخ روزبهان بقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
145 - 176
حوزههای تخصصی:
استفاده از اصطلاح «صحو» را می توان بازمانده از سخنان بایزید و جنید دانست. شیخ روزبهان بقلی شیرازی نیز چون بسیاری از مشایخ، به این مبحث پرداخته و هنگام ترسیم مسیر سلوک خویش به جزئیات این مفهوم و تعریف دقیق آن همت گماشته است و در ضمن کلام خویش به گونه ای متفاوت و نو از صحو اشاره دارد.
پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی بر آن است که نخست معنای دقیق اصطلاح «صحو» در نگرش عرفانی روزبهان روشن و سپس در منظومه فکری وی انواع صحو، سبب پدید آمدن هر یک و نتایج حاصل از آن ها مشخص شود. در پایان نیز به گونه ای از صحو اشاره شده که متفاوت، نو و مختص شیخ روزبهان است و پیشتر در تفکر عرفانی هیچ یک از مشایخ مطرح نشده و همتایی ندارد؛ و پژوهشگر آن را «صحو روزبهانی» می نامد.
«صحو روزبهانی» در مقام «عین جمع» رخ می دهد و فرد صاحی در عین هشیاری، مست است و نسبت به مستی خویش هشیار است و بر آن اشراف دارد. روزبهان سبب پدید آمدن نوع سوم از هشیاری را تجربه «توحید محض» و نیز مقام «عین جمع» می داند و نتایج و ثمراتی متفاوت از دیگر انواع صحو برای آن برمی شمرد که برخی از مهم ترین آن ها عبارتند از: اتحاد ظهوری با معشوق ازل، جاری شدن شطحیات بر زبان، متکلم شدن به منطق الطیر و....
پیوند پادشاهی زاب طهماسب و اسطوره آرش کمانگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۰۱
323 - 346
حوزههای تخصصی:
در شماری از متون ایرانی میانه می خوانیم که زاب، افرسیاب را «سپوخت» و آب و مرز را بازآورد و همین تیر انداختن به افراسیاب و سپوختن او (نه تیر انداختن به سمتی از زمین) در برخی متون ایرانی نو به آرش منسوب می شود. آیا این احتمال وجود دارد که داستان آرش و داستان پادشاهی زاب، دو اجرا از یک اسطوره باشند که با انتقال انتساب در سلسله طولی علل و اسباب، گاه به آرش و گاه به زاب منسوب شده باشد؟ شاهنامه پژوهان دلایلی چند برای توجیه غیاب داستان آرش در شاهنامه فردوسی اندیشیده اند که در دو گروه قابل دسته بندی است: داستان آرش در متن اساس فردوسی نبوده است و دیگر، داستان آرش در متن اساس فردوسی بوده است و او در سرایش شاهنامه حذفش کرده است. آنچه در این مقاله بحث می شود این پرسش و پیشنهاد است که آیا ممکن است داستان آرش کمانگیر با چهره گرداندن و مطابق فرآیند «گشت اسطوره» در لایه زیرین و در قالب روایتی دیگر در شاهنامه حضور یافته و نقل شده باشد؟ پاسخ بدین پرسش، موقوف به این است که نشان دهیم اسطوره زاب و اسطوره آرش، بیانگر یک مضمون هستند و دیگر آنکه تبدیل و تبادل میان زاب و آرش در دیگر متون هم دارای نمونه باشد. به تعبیر دیگر، چنان که در نقد اسطوره شناختی و نیز در روایت شناسی مرسوم است به جای جست وجوی نام آرش، پی رنگ اسطوره وی در بخشی از شاهنامه که باید جایگاه زمانی حضورش باشد، کاویده شود. با این تغییر نگاه می توان این نظریه را مطرح ساخت که با تغییر انتساب خویش کاری از قهرمان به پادشاه در سلسله طولی علل و اسباب، پی رنگِ اسطوره آرش کمانگیر که تلفیقی از سه خویش کاری آب فزایی، مرزنمایی و روشنایی است از آرش به زاب منتقل شده است. به تعبیر دیگر، پادشاهی زاب طهماسب و داستان آرش، هر دو، روایت یک اسطوره کهن تر هند و اروپایی اند که به موجب آن، ایزد روشنایی، باران می بارد و مرز می پاید. این انتقال و «گشتِ اسطوره» میان آرش و زاب به صورت آشکار در شماری از منابع ایرانی میانه و ایرانی نو رخ داده است و دارای پیشینه و مشابه است.
بررسی میزان تاثیرپذیری شهریار از اشعار ایرج میرزا بر اساس نظریه بینامتنیت ژولیا کریستوا
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶
47 - 65
حوزههای تخصصی:
ایرج میرزا با جسارتی هنرمندانه، اصول شعر را در سطوح مختلف زبانی و محتوایی دگرگون کرده و فضایی خاص در شعر ایجاد نموده است که می توان تأثیر این دگرگونی را در شعر شاعران بعد او، از جمله محمدتقی بهجت (شهریار) مشاهده کرد. با توجه به اهمیت شهریار به عنوان یکی از شاعران برجسته دوره معاصر و ایرج میرزا به عنوان یکی از شاعران مشهور عصر مشروطه، بررسی دیوان شعری این دو شاعر بزرگ جهت کشف ویژگی های مشترک زبانی و محتوایی اشعار ایشان بسیار اهمیت دارد و هدف از این پژوهش بررسی میزان تاثیرپذیری شهریار از ایرج میرزا بر اساس نظریه بینامتنیت ژولیا کریستوا با توجه به مشترکات زبانی و محتوایی، به روش تحلیلی توصیفی است. در نتیجه مشخص گردید به لحاظ محتوایی، غزلیات شهریار بیشتر دارای محتوای دینی است و با توجه به این امر اشتراک قابل توجهی در شعر دو شاعر از نظر محتوا وجود ندارد؛ اما در حوزه واژه ها، ترکیبات عامیانه و در برخی موارد شیوه بیان اشتراکاتی را نشان می دهد.
مؤلفه های خُلقی ایرانیان در شش قرن نخست هجری در آیینه حکایت های تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷
63 - 76
حوزههای تخصصی:
متن ها در خلأ پدید نمی آیند؛ متون واقع گرا - به ویژه در ژانر تعلیمی- خواه ناخواه چکیده و افشره فرهنگ زمانه را در خود دارند. در این پژوهش در نظر است با بررسی حکایت های چهار متن از مهم ترین متون تعلیمیِ پنج- شش قرن نخست هجری ( مخزن الاسرار نظامی گنجوی و حدیقه الحقیقه سنایی در شعر، و سیاست نامه خواجه نظام الملک و قابوس نامه عنصرالمعالی در نثر) برجسته ترین مؤلفه های خُلقی و فرهنگی ایرانیان، جمع آوری و صورت بندی گردد. سبب انتخاب حکایت های متون تعلیمی این بوده است که این متون، اساساً برای هنجارگذاری و مبتنی بر بایدها و نبایدها تولید می شوند و مروّج فرهنگ اخلاقی مورد تاییدِ جامعه و نهی کننده ناهنجاری های فرهنگیِ موجود هستند. نتایج این پژوهش که به لحاظ تاریخ سیاسی، دوره دیلمیان، آل بویه و غزنویان را دربر می گیرد، نشان می دهد که در غیاب تواریخ اجتماعی و فرهنگی، حکایت های متون تعلیمی، آیینه ای حقیقت نما و قابل اعتماد در انعکاس مسائل زیستی، فرهنگی و خُلقی مردمان است. در بُعد فردی «واقع بینی» پربسامدترین خُلق مورد تأیید و تشویق است. در بُعد جمعی، «پرسشگری و حق طلبی» و در بخش خلقیات حکومتی، تشویق به «تدبیر و هوشمندی حاکمان» بیشترین بسامد را دارد و آیینه ای از شیوه حکومتداری رایج مبتنی بر بی خردی و تعصب آن دوران است.
مقایسه تحلیلی چگونگی روایت زندگی جلال الدین خوارزمشاه در متون تاریخ نگارانه و ادبی (بازنمایی روایت نبرد سند، 618 قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
193 - 222
حوزههای تخصصی:
در متون تاریخی می توان ردپای شخصیت های تاریخی ای را پیدا کرد که از حیث کنش و ویژگی های شخصیتی به قهرمانان رمانس ها نزدیک شده اند. نویسندگان این متون نهایت تلاش خود را برای واقعی جلوه دادن این حوادث به کار بسته اند. یکی از این شخصیت ها جلال الدین خوارزمشاه است. «نبرد سند» در زندگی این قهرمان در متون تاریخ نگارانه و ادبی بسیار متفاوت روایت شده است. روایت های ادبی این رویداد از دل متون تاریخ نگارانه شکل گرفته است. هدف نویسندگان این پژوهش بررسی مقایسه ای روایت های متون تاریخ نگارانه و ادبی از سده هفتم تا دوره معاصر در بیان واقعه «نبرد سند» در بستر مطالعات روایت شناسی است. براساس نتایج پژوهش، در میان روایت ها، اثر ابن اثیر به دلیل باورپذیری، منطقی بودن روایت ها و بی طرف بودن مورخ به واقعیت نزدیک تر، اما روایت های نسوی و جوینی به دلیل باورپذیری کمتر و تناقض در روایت ها، ادبی تر و در بخشی از روایت ها جلال الدین به قهرمان رمانس ها نزدیک شده است؛ این روایت ها، مرجع اصلی نویسندگان و شاعران دوره های بعد برای خلق اشعار، منظومه ها و رمان های تاریخی واقع شده اند.
بررسی تأثیر بلاغی بازتاب شخصیت های اساطیر یونانی رومی در شعر معاصر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
37 - 56
حوزههای تخصصی:
اسطوره، توصیفِ شاعرانه مناظر سترگ طبیعت و گردانندگان مرموز پدیده های طبیعی و فراطبیعی است که خاستگاه عواطف آدمی را با بینش شاعرانه توجیه می کند و با کنش خیال انگیزی ارزش بلاغی دارد. به همین دلیل اسطوره با ماهیت بینامتنی همواره در آثار ادبی بازتولید شده و در توسعه معنایی، بلاغی و زیباشناختی آثار ادبی نقش بارز و برجسته داشته است. شاعران فارسی زبان از گذشته های دور تا کنون به انواع عناصر اسطوره ای ملل مختلف ازجمله به اساطیر یونانی- رومی توجه کرده و از کارکردهای متنوع این اسطوره ها در کاربست مفاهیم مختلف سود برده اند. شاعران معاصر افغانستان نیز باتوجه به بازتولید اساطیر یونانی- رومی، مفاهیم مختلف را بازتاب داده و از ظرفیتِ این گونه های اساطیری بهره برده اند. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر آرای بینامتنیت «ژرار ژنت»، تأثیر بلاغی بازتاب اساطیر یونانی- رومی را در شعر فارسی معاصر افغانستان بررسی و تحلیل می کند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که شاعران معاصر افغانستان اساطیر یونانی -رومی را به صورت های تلمیحی و اشاری بینامتنیت ضمنی، در جملات خبری و امری با اغراض ثانوی هشدار، تحذیر، تأسف، توبیخ، ستایش، توصیف، ترحم، بزرگ نمایی و قباحت زدایی به واسطه آرایه های اغراق، تلمیح، اسلوب معادله، تشبیه و استعاره بازآفرینی کرده اند.