فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۴۴۵ مورد.
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۲۲
6 - 19
حوزههای تخصصی:
منظر در گردشگری به عنوان عنصر کلیدی ایجاد تجربه ای غنی و به یادماندنی، نه تنها ویژگی های طبیعی (کوه ها، دریاها، جنگل ها) بلکه میراث فرهنگی، معماری و محیط های انسان ساخت را شامل می شود. این مفهوم تأثیر مستقیمی بر ادراک گردشگران و رضایت از سفر دارد. در این میان، رنگ به عنوان جنبه ای بنیادین در تعریف منظر، قادر به برانگیختن احساسات، نمایش هویت فرهنگی و تأثیرگذاری بر رفتار گردشگران است (مانند تأثیر رنگ های گرم بر افزایش انرژی یا رنگ های سرد بر القای آرامش). بااین وجود، نقش رنگ در منظر گردشگری علی رغم اهمیت آن، کمتر بررسی علمی شده است. این پژوهش با هدف تحلیل نقش رنگ در طراحی و ادراک منظر گردشگری و با تمرکز بر سه پرسش محوری انجام شده است: چگونه می توان از رنگ به عنوان ابزار استراتژیک برای تقویت تجربه گردشگران بهره برد؟ چه عواملی در طراحی منظر رنگی مقاصد گردشگری باید مدنظر قرار گیرند؟ چه تفاوت هایی میان تأثیر رنگ بر مناظر طبیعی و مناظر فرهنگی وجود دارد؟ در نهایت ارائه راهکارهایی برای بهبود هویت بصری مقاصد گردشگری است. این مقاله با روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و مرور سیستماتیک پریسما منابع (۲۰۰۰-2025) از پایگاه های داده استنادی اسکوپوس (Scopus)، وب آف ساینس(Web of Science) و مقالات علمی-پژوهشی داخلی پرداخته است. معیار شمول، انطباق با اهداف و پرسش های پژوهش بوده و به صورت هدفمند، با تمرکز بر ادبیات مرتبط با طراحی منظر، روانشناسی رنگ و گردشگری انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد معیارهای کلیدی در طراحی منظر رنگی گردشگری عبارتند از: تنوع رنگ ها و تعادل در استفاده از آن ها، تأثیر رنگ بر ادراک فضا و ایجاد نقاط کانونی، به کارگیری رنگ های گرم و روشن برای جذابیت بصری، توجه به تغییرات فصلی و جلوگیری از یکنواختی. این معیارها پیوند میان طراحی بصری و تجربه گردشگران را تقویت می کند و راهکارهایی عملی برای ارتقای هویت بصری مقاصد ارائه می دهند.
نسبت حکمرانی خوب با توسعۀ پایدار (با تأکید بر مدیریت انرژی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
64 - 73
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر حکمرانی خوب بر مدیریت انرژی انجام شده است که براساس معیار هدف، یک پژوهش کاربردی و براساس معیار زمان گردآوری داده ها، در گروه پژوهش های پیمایشی و براساس معیار ماهیت داده ها و مبنای پژوهش، یک پژوهش کمّی محسوب می شود. حجم نمونه در این پژوهش با استفاده از جدول مورگان 217 نفر و جامعه آماری شامل مدیران و سرمایه گذاران گروه مدیریت انرژی ایران (IME) است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است که با نرم افزارهای آماری SPSS و AMOS تجزیه وتحلیل شده اند. معیارهای حکمرانی خوب شامل: «نتیجه گرایی، اثربخشی نقش ها و وظایف، ارتقای ارزش ها، شفاف سازی، ظرفیت سازی و پاسخ گویی»، تأثیر قابل توجهی بر مدیریت انرژی دارند. این پژوهش نشان داده است که حکمرانی خوب بر مدیریت انرژی در معیارهایی چون «نتیجه گرایی، ارتقای ارزش ها، پاسخ گویی، روابط توسعه ای، روابط دموکراتیک و روابط اجتماعی» تأثیر معنادار و مثبتی دارد. بنابراین تقویت حکمرانی خوب و توجه به این معیارها می تواند به عنوان راهکارهای مؤثری در بهبود مدیریت انرژی در کشورهای در حال توسعه مطرح شود.
خوانش اصول و الگوهای باغ ایرانی با هدف استفاده در فضاهای سبز شهری معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
6 - 15
حوزههای تخصصی:
باغ سازی ایرانی با ایجاد باغ پاسارگاد آغاز و تا دوره قاجار ادامه یافت اما در این دوره شیوه باغ سازی ایرانی به فراموشی سپرده و در دوره پهلوی اولین فضای سبز با عنوان «پارک شهر» ساخته شد. در زمان حاضر به دلیل بحران های عصبی و روانی که گریبان گیر انسان امروز است، اندیشمندان به دنبال ایجاد ارتباط مجدد میان انسان و طبیعت بوده اند. در کشور ایران هم در این راستا تلاش هایی انجام شده است اما تاکنون نه تنها شیوه مشخصی در ایجاد فضاهای سبز شهری وجود ندارد، بلکه گسست از باغ ایرانی و به صورت کلی گسست از معماری ایرانی، گسست از هویت ایرانی را در پی خواهد داشت. پژوهش پیش رو قصد دارد، ابتدا به خوانش اصول و الگوهای باغ ایرانی بپردازد و سپس براساس آن ها اصول و الگوهایی ارائه کند که قابلیت استفاده در فضاهای سبز امروزی را داشته باشند. بنابراین، این پژوهش ابتدا با استفاده از مطالعات کتابخانه ای به خوانش اصول و الگوهای باغ ایرانی می پردازد. بعد از آن با روش توصیفی-تحلیلی اطلاعات به دست آمده را برای ارائه اصول و الگوهای قابل استفاده در فضاهای سبز معاصر تحلیل می کند و در نهایت با درنظرگرفتن حفط هویت ایرانی و نظریات رفتارگرایان دلیل استفاده از الگوها را در فضاهای سبز شهری معاصر بیان می کند. در انتها این پژوهش به اصول و الگوهایی از باغ ایرانی دست می یابد که علاوه بر حفظ هویت ایرانی قابلیت پاسخگویی به نیازها و رفتارهای عصر جدید را دارند و به دنبال آن در فضاهای سبز معاصر قابل استفاده هستند. اصول در شش مقوله ارائه می شوند. الگوها نیز در دو دسته خوانش می شوند: دسته اول الگوی هندسی باغ است که کلیت باغ در قالب آن شکل می گیرد، دسته دوم الگوی کاشت گیاه که هم از هندسه باغ ایرانی تأثیر می پذیرد و هم بر آن تأثیر می گذارد.
خوانش هستی شناسانۀ سرو و آب در بناهای آیینی- عمومی شهر یزد (نمونه موردی: آتشکده چم، مسجد مهرپادین، میدان وقت الساعه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۱
18 - 23
حوزههای تخصصی:
شهر یزد با سابقه ای تاریخی و فرهنگی، در دل اقلیم خشک کویر شکل گرفته و با کمبود منابع طبیعی، به ویژه آب و پوشش گیاهی مواجه است. این شرایط اقلیمی باعث شده است برخی عناصر طبیعی مانند آب و سرو، نقشی فراتر از کاربرد زیستی داشته و در شکل گیری فضاهای آیینی- عمومی، جایگاهی معنابخش داشته باشند. در این راستا، این پژوهش با هدف واکاوی نقش هستی شناختی آب و سرو در شکل گیری فضاهای آیینی- عمومی شهر یزد، به مطالعه سه نمونه شاخص شامل آتشکده چم، مسجد جامع مهرپادین و میدان وقت الساعه می پردازد. رویکرد پژوهش کیفی و مبتنی بر تحلیل هستی شناسانه است و با بهره گیری از روش هایی چون تحلیل اسنادی، مشاهده میدانی انجام شده است. نتایج حاکی از آن است که آب و سرو نه تنها کارکرد زیستی یا زیبایی شناختی دارند بلکه به مثابه عناصر بنیادین، در ساختار فضایی، حافظه جمعی و تجربه زیسته مردم یزد، نقشی معنابخش ایفا کرده اند. آب با ویژگی های طهارت و حیات بخشی و سرو با نماد جاودانگی و اتصال به عالم بالا، در پدیدارشدن مکان هایی با کیفیت وجودی مؤثر بودند. این عناصر، واسطه هایی برای ظهور معنا و امر قدسی بوده و توانسته اند فضاها را از سطح عملکردی به مرتبه ای وجودی و فرهنگی ارتقا دهند. این پژوهش نشان می دهد بدون فهم این نسبت های هستی شناسانه، درک معنای کامل فضاهای آیینی- عمومی یزد ممکن نیست.
غفلت از نقش مکان ساز منظر سبز عامل اصلی ناکارآمدی توسعه در شهر نطنز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۲۲
42 - 49
حوزههای تخصصی:
با گسترش شهرنشینی و توسعه روزافزون شهرها نیاز انسان به ارتباط با طبیعت بیش از پیش احساس شده و فضای سبز شهری همگام با شهر در حال توسعه است. با وجود افزایش توسعه کمی فضای سبز معاصر ناکارآمدی آن و عدم رفع نیازهای مختلف شهروندان مشهود است. شناخت ظرفیت های مکانی و ادراک ساکنان از فضای سبز پیرامون آنان به شناخت مؤلفه های مکان ساز منظر سبز بومی خواهد انجامید. باغ شهر نطنز نیز دارای ظرفیت های مکانی خاص خود است که پژوهش حاضر به واکاوی ویژگی های تیپولوژی های سبز مختلف نطنز به منظور شناخت این مؤلفه ها از طریق اسناد کتابخانه ای و مشاهدات میدانی به واسطه خوانش منظرین پرداخته است. نتایج نشان دادند که تیپولوژی های سبز سنتی نطنز شامل باغ شهر و واحه های سبز با توجه به نیازهای ساکنان و ظرفیت های مکان با ایجاد نظم با تأکید عناصر برگزیده ایجاد شده اند و با دارا بودن پیوند تنگاتنگ با زندگی روزمره و ذهنیات ساکنان نیازهای آنان درجنبه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، زیبایی شناختی، اقتصادی و زیست محیطی را برطرف می سازند. در حالی که تیپولوژی های سبز معاصر شامل پارک های شهری و فضاهای سبز عمومی به صورت ناپایدار و ناسازگار با ادراک ساکنان از مکان به عملکرد صرفاً تزئینی و تفرجی تقلیل یافته و جایگاهی در ذهنیت ساکنان ندارند. توجه به مؤلفه های مکان ساز منظر سبز در طرح های توسعه به منظور افزایش کارآمدی فضای سبز و تبدیل آن به منظر سبز امری ضروری است.
منظردیم یا منظر خشک؟ زری اسکیپ به کدام مفهوم نزدیک تر است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۱
70 - 81
حوزههای تخصصی:
در عرصه زبان علم، انتخاب دقیق اصطلاحات تخصصی از اهمیت بسزایی برخوردار است، چرا که ابهام یا عدم تطابق معنایی می تواند منجر به کژفهمی و عدم ترویج صحیح مفاهیم شود. «زری اسکیپ» به عنوان یک رویکرد طراحی منظر در اقلیم گرم و خشک، متکی بر اصولی هفت گانه است که هدف آن دستیابی به آبیاری بهینه در عین حفظ سرسبزی و پویایی منظر است. با این وجود، ترجمه های نادرست و تلقی های اشتباه، این رویکرد را به عنوان «منظر خشک» معرفی کرده اند که تصویری مغایر با ماهیت اصلی آن ارائه می دهد. در مقابل، مفهوم «دیم کاری» که ریشه در فرهنگ کشاورزی بومی ایران دارد، با تکیه بر سازگاری با اقلیم گرم و خشک و بهره گیری از منابع آبی متنوع، قرن ها است که در همزیستی با طبیعت استفاده شده است. در این پژوهش، با استفاده از مقایسه تطبیقی و روش تحلیل محتوا، به بررسی و واکاوی مفاهیم زری اسکیپ، منظر خشک و دیم کاری در زبان های مبدأ(انگلیسی) و مقصد(فارسی) پرداخته شده است. هدف از این پژوهش، ارائه درکی صحیح از زری اسکیپ، با مقایسه تطبیقی این مفهوم با معادل مصطلح «منظر خشک» و همچنین مفهوم «دیم کاری» است. بررسی ها نشان می دهد که اصول زری اسکیپ، هم راستایی قابل توجهی با مفهوم دیمکاری در باغ ایرانی دارد. هدف غایی این پژوهش، یافتن معادل مناسب تری برای واژه «xeriscape» در ادبیات طراحی منظر فارسی است تا از این طریق، تصویری دقیق تر و جامع تر از این رویکرد ارائه شود و تلقی رایج «منظر خشک» به «منظر دیم» یا منظر سبز پایدار تغییر یابد. این مهم، گامی اساسی در جهت ترویج رویکردهای نوین طراحی منظر منطبق با شرایط اقلیمی و فرهنگی ایران خواهد بود و به ارتقای کیفیت فضاهای باز و محیط زیست شهری کمک شایانی خواهد کرد. در نهایت، این پژوهش می تواند به عنوان مبنایی برای تدوین دستورالعمل ها و استانداردهای طراحی منظر پایدار در اقلیم های گرم و خشک استفاده شود.
جایگاه کشاورزی شهری در معماری منظر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۱
20 - 33
حوزههای تخصصی:
کشاورزی شهری یکی از حوزه های پژوهش و عمل مشترک در بین رشته معماری منظر با تعداد دیگری از رشته های دانشگاهی است. بااین حال، در رشته معماری منظر ایران به این موضوع کمتر توجه شده است. لذا، بررسی وضعیت پژوهش و عمل کشاورزی شهری در معماری منظر ایران ضروری به نظر می رسد. هدف این پژوهش تدقیق جایگاه کشاورزی شهری از دیدگاه های مطالعاتی و حرفه ای در معماری منظر برای تعیین جهات پژوهش و عمل آینده و شناسایی بخش های مهم ولی کمتر توجه شده در ایران است. روش این پژوهش از نوع مروری-تحلیلی بوده و با جست وجوی موضوع در پایگاه های داده و شبکه جهانی اینترنت، وضعیت مقالات، کتاب ها، پایان نامه ها، گزارشات، مؤسسات مطالعاتی و پروژه های بین المللی انجام شده توسط معماران منظر و نیز محققان برتر این حوزه را شناسایی و طبقه بندی کرده است. بااینکه پژوهش های مرتبط با کشاورزی شهری در رشته معماری منظر در سطح بین المللی تا حد قابل قبولی شکل یافته و تعداد قابل توجهی مقاله، کتاب، پایان نامه و گزارش مطالعاتی توسط متخصصان رشته معماری منظر در موضوع کشاورزی شهری تولید شده است ولی چنین مطالعاتی در ایران محدود است. در بعد حرفه ای نیز علیرغم توسعه جایگاه بین المللی کشاورزی شهری در معماری منظر و راه یافتن آن به بخش های مختلف اما جایگاه آن در ایران نسبتاً ضعیف است. بخشی از ضعف جایگاه آن تحت تأثیر برخی تعابیر از رویکرد منظرین در این رشته است. لذا لازم است با استفاده از تجارب کشورهای پیشرو و ظرفیت داخلی کشور در بعد مطالعاتی و آکادمیک مانند حمایت از دانشجویان و دانشگاه های دارای رشته معماری منظر و در بعد حرفه ای و عملیاتی مانند تقویت بازار کار حرفه ای و ایجاد حساسیت در سازمان ها و مجامع اجرایی، زمینه رشد جایگاه کشاورزی شهری در معماری منظر ایران را فراهم ساخت.
مصیبت توسعه
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
3 - 3
حوزههای تخصصی:
قرن ۱۹ میلادی دوران اوج استعمار ملت های شرقی و افریقایی از سوی غربی ها بود که تحت عنوان توسعه و آبادی آن را ترویج می کردند. استعمار در لغت به معنای «مطالبه آبادی و عمران» است و ذاتاً دارای بار معنایی مثبت است، اما پس از آن که ملت های مستعمره نتایج عمران ادعایی استعمارگران را تجربه کردند، استعمار به واژه ای با معنای منفی تبدیل شد. آبادانی استعمارگران طوری بود که عوارض آن نصیب جامعه محلی می شد و سود آن را استعمارگران می بردند. واژه توسعه نیز همین سرنوشت را پیدا کرده است. پس از خاتمه روش کلاسیک استعمار، قدرتمندان در قالب شرکت های توسعه گر همان هدف را دنبال کردند. در قرن بیستم برنامه های توسعه به منظور آماده سازی کشورهای ضعیف برای مصرف کالاهای غربی در دستور قرار گرفت. میل فزاینده به سودجویی از منابع خام به تولید انواع آلودگی و مصرف بی رویه منابع بین نسلی انجامید. دنیای غرب که خود مولد توسعه نامتوازن و بروز خسارت های پی درپی به جامعه و محیط بود، از نیمه قرن بیستم با تبیین شروط دقیق تر برای توسعه تلاش کرد از آسیب های زیست محیطی برنامه های توسعه بکاهد و تدریجاً با تعریف جدید از توسعه نابسامانی های اجتماعی و فرهنگی آن را نیز مورد توجه قرار دهد. یک قرن پیش، ایران با کودتای رضاخان دچار دولت مدرنی شد که دستور کار آن توسعه بود. این اتفاق با کشف نفت و اهمیت ویژه موقعیت ژئوپولیتیک ایران در رقابت های دو قطب امریکا و شوروی مقارن شد. فارغ از جزئیات، برنامه های توسعه ایران در چهار دوره پهلوی اول، حکومت ملی (سال های 1320 تا 1332 شمسی)، پهلوی دوم و جمهوری اسلامی با خصوصیات مشابه دنبال شدند. علت این امر را علی رغم تفاوت بارز نگرش سیاسی در دوره های مذکور می توان در ابهام مفهوم توسعه دانست. توسعه امری مطلق تلقی می شود که پرداختن به آن با هر شیوه موجه است. طی دوران مذکور برنامه های مختلف توسعه عمرانی و اقتصادی آمرانه با مستشاری غربی ها یا در قالب برنامه های توسعه اقتصادی-اجتماعی تهیه و اجرا شد. اینک که یک قرن از شیوع این نگاه به توسعه می گذرد، مصائب آن آن قدر آشکار شده که افکار عمومی را به مطالبه تغییر در توسعه وا داشته است.از دهه ۶۰ میلادی توسعه پایدار پرچمدار گونه مطلوب توسعه به مثابه گونه ای نویافته گردید. روند اصلاح مفهوم توسعه با تمرکز بر ویژگی های حیات و بقای مادی انسان و محیط دستاوردهای مطلوبی داشته است. در دو دهه اخیر نیز با طرح رویکردهای اجتماعی و فرهنگی به توسعه تلاش شده تا تفسیر جامع تری از مفهوم توسعه پایدار ایجاد شود. شیوه دستیابی به هدف در این مسیر، تولید اسناد الحاقی و انضمامی است. یعنی کمبودهای متدولوژی توسعه را از طریق پیوست های جداگانه تأمین می کنند. این شیوه ای است که در مقررات فعلی ایران نیز برای طرح های عمرانی تحت عنوان پیوست های زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی انجام می شود. این تلاش تأثیر اندکی در کم کردن آسیب های توسعه در ایران داشته و مصائب توسعه در مقیاس های مغفول همچنان برقرار است، زیرا جهت گیری پیوست های مذکور تنها ناظر به مؤلفه هایی است که مستقیماً موضوعات بخشی پیوست ها را مد نظر قرار می دهد و همچنان از کل نگری دور مانده است. توسعه بخشی، سرزمین را که بستر آن است، دارای پاره هایی مستقل و فاقد کلیت می شناسد. از این روست که محیط زیست در این رویکرد معادل عرصه بیولوژیک، وجه اجتماعی معادل شاخص های منتخب و بُعد فرهنگی مساوی نمادهای تمدنی است.این که در سراسر کشور می توان طرح های توسعه ای را یافت که در بُعد اقتصادی پروژه موفقی شناخته شود اما آثار پیرامونی آن بر سرزمین و جامعه انسانی پروژه را زیان ده بسازد، حاکی از تداوم گونه اولیه توسعه در ایران است. این ها طرح های زیان دهی هستند که در پناه ناشناخته ماندن ارتباط مصائب جامعه محلی با برنامه توسعه می توانند به حیات خود ادامه دهند. کمپ B در بندر امام خمینی(ره)، محله ای بازمانده از زمان تأسیس پتروشیمی ماهشهر در پنجاه سال قبل است که محل اسکان کارگران ژاپنی بوده و طی چند مرحله با اسکان جنگ زدگان و مهاجرانی از دیگر شهرها قلب تاریخی سربندر (بخش مسکونی بندر امام) را شکل داده است. این ناحیه در زمانی که سربندر جز زمین بایر چیزی نبود، محل زندگی بود. امروزه درحالی که بقیه نواحی استانداردهای متوسطی از حیث سکونت دارند، سربندر به دلیل بلاتکلیفی تحمیلی در موضوع مالکیت زمین، در عداد عقب مانده ترین مناطق مسکونی کشور شمرده می شود؛ بدون هر گونه زیرساخت متعارف که تأمین آن بر عهده حاکمیت است، با خیابان هایی عریض و خارج از مقیاس که مناسب تردد ماشین های سنگین پتروشیمی است. تفسیر رفتار پنجاه ساله با کمپ B حاکی از آن است که این محله نه برای زندگی انسان که برای استقرار (و نه اسکان) خدمه پتروشیمی ساخته شده؛ ساکنان در حکم کالایی هستند که متناسب با منافع ارباب (پتروشیمی) با آن ها رفتار می شود؛ مشابه رفتاری که با سایر ملزومات و اجناس این پروژه عظیم می شود. در این رویکرد مصلحت کالا (در اینجا، ساکنان) موضوعیت ندارد، بلکه منافع مالکانه است که تعیین کننده میزان خدمات قابل ارائه به آن هاست. می توان گفت که ساکنان و بخش های بزرگی از دیگر ذی نفعان در روند شکل گیری و فعالیت پروژه توسعه نقش منفعل و تبعی (ابژکتیو) دارند و حقوق و استقلال آن ها که نقش فعال و سوژه گی آن ها را تبیین می کند در رده دوم است.اخیراً و طی یک برنامه دیگر توسعه، در لوای حمایت از محرومان ساکن کمپ B، بنیاد مسکن در فرایندی یکسویه، مرکزنشینانه و بی دغدغه ذی نفعان دست به ابتکاری برای نوسازی محله زده که زحمت مضاعف بر ساکنان تحمیل کرده است. کپرهای گروهی را تحت عنوان درجاسازی و گروهی دیگر را در قبال زمین معوض تخریب کرده و با اعمال طرحی نامنطبق با شرایط زمینه، پروژه بزرگی را کلید زده که نه خود و نه ساکنان قادر به تکمیل آن نیستند. شرایط جدید محله به مراتب از حلبی آبادی که خود طی سالیان برپا کرده بودند اسفناک تر است. چنان که نگین بوجانی در عکس روی جلد نمایش داده، کپر جدید محله، سرپناهی سست تر از گذشته است که در خراب آباد توسعه و جبر اسکلت بتنی تیپ، نصیب او شده است. این شهروند مظلوم نه تنها همسایگان خود را از دست داده، بلکه ناگزیر است تا مدت های طولانی که از عمر او بیشتر خواهد بود در خانه ای که برای همیشه، موقت خوانده می شود زندگی کند. در بستری موقت که هیچ زیرساختی کامل نیست. نوعی مرگ تدریجی که فتوای برنامه توسعه است. اصلاح مفاسد متعارف توسعه با شیوه انضمامی ممکن نیست. لازم است موضوع توسعه یک مقوله واحد باشد و از نامیدن پروژه های بخشی تحت عنوان توسعه خودداری شود. «مکان» رآمده از وحدت جغرافیا با تمدن بالیده در آن، که سرزمین نامیده می شود، می تواند موضوع توسعه باشد. در این صورت پروژه های بخشی، اقداماتی از فرایند کلان و واحد توسعه محسوب خواهند شد که حفظ منافع سرزمین، معیار درستی آن ها قرار می گیرد.
قیاس شاخص های معنایی منظر شهری تاریخی و معاصر با بهره گیری از روش طرح متوالی اکتشافی (موردپژوهی: منظر شهری شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
16 - 27
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین چالش های شهر در دوران معاصر، معنا و رابطه متقابل انسان و محیط است. امروزه به دلیل نبود دانش بصری کافی در کنار تأثیرات مدرنیسم، ناهنجاری بصری در شهرها دیده می شوند. تغییرات انجام شده در منظر شهر در دوران معاصر و به کاربردن رویکردهای اثبات گرایی منجر به بی توجهی نسبت به جنبه های نرم و فازی محیط مانند «معنی» شده است. این پژوهش در نظر دارد تا به مقایسه معنای منظر تاریخی و معاصر بپردازد و روشی را برای مقایسه معنا در زمینه های مشابه و سایر شهرها ارائه دهد. در این مسیر، منظر شهری کلان شهر شیراز در کشور ایران به دلیل گسست موجود میان منظر تاریخی و معاصرش، به عنوان نمونه موردمطالعه انتخاب شد. پارادایم تفسیرگرایی و رویکرد استفهامی اتخاذ شد و با درنظرگرفتن طرح متوالی اکتشافی در روش های ترکیبی در گام اول، مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته تحلیل محتوا شدند، سپس به کمک خروجی گام اول ماتریس افتراق معنایی تنظیم و به بررسی کمّی تفاوت های معنایی دو متن منظر شهری تاریخی و معاصر پرداخته شد. نتایج نشان داد که در مقایسه منظر شهری تاریخی و معاصر، شهروندان به ابعاد و مؤلفه های مختلفی در دسته بندی های «اقلیم»، «احساس نسبت به بافت»، «کارکرد»، «زیرساخت»، «مسکن»، «جمعیت»، «مردم»، «فرهنگ» و «امنیت و حس تعلق» اشاره کردند و صفات توصیف کننده منظر شهری معاصر به ترتیب شامل «پیچیده»، «رمزآلود»، «ناراحت کننده»، «فاقد هویت»، «تنش زا»، «آشفته»، «پویا»، «جدیدتر» و «شلوغ» و صفات توصیف کننده منظر شهری تاریخی به ترتیب شامل «دارای هویت»، «قدیمی تر»، «آرامش دهنده»، «خوشحال کننده»، «قابل درک (خوانا) »، «ساده»، «منظم»، «ایستا و آرام» هستند.
جستاری بر سیر تحول سازمان فضایی شهر تاریخی شوشتر پیش از دوره اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
34 - 43
حوزههای تخصصی:
شهر تاریخی شوشتر، به عنوان حاکم نشین دشت خوزستان تا دوره قاجار، تحت تأثیر آب و موقعیت قرارگیری نسبت به رودخانه شکل گرفته و استقرار هسته شهر متأثر از این دو بوده است. این پژوهش با روش تاریخی- تفسیری، اثرگذاری عنصر طبیعی آب و رودخانه، عناصر انسان ساخت شهری، فعالیت های انسانی مانند کشاورزی و فعالیت های مرتبط با آب را در پیوند با تاریخ بر سازمان فضایی این شهر بررسی می کند. هدف پژوهش، بازنمایی عوامل و مؤلفه های سازنده سازمان فضایی شهر پیش از دوره اسلامی است تا انتظام درونی این شهر را بازنمایی کند. روش پژوهش، شامل مطالعه اسناد، مدارک و مستندات تاریخی، با جست وجو در حوادث، اتفاقات و شرایط اثرگذار در پیدایش شوشتر تاریخی و با روایت و تفسیر تاریخ، سازمان فضایی دوره تاریخی پیش از اسلام این شهر بررسی می شود. سپس، به شیوه مصاحبه با صاحب نظران این حوزه، یافته ها و مشاهدات میدانی، راست آزمایی می شود. جمع بندی پژوهش نشان می دهد، آب، به عنوان عنصر تأثیرگذار در سازمان فضایی این شهر، سبب رونق آن شده است. نتایج، نشان از تناقضات بین یافته های باستان شناسی، اسناد و کتب تاریخی دارد. لذا، با یافتن این تناقضات، تصویر درست تری از سازمان فضایی این شهر در دوره پیش از اسلام ایجاد شد. در نهایت، اصلی ترین عامل ایجاد سکونت در دشت میا ناب، وجود عنصرطبیعی آب و رودخانه کارون بوده است و مکان یابی هسته شهر شوشتر در نقطه ای استراتژیک و متناسب با بستر طبیعی و عنصر آب، نقطه آغازین شکل گیری سازمان فضایی این شهر بوده است. ارزش های مذهبی، اقتصاد، سیاست، نیازها و فعالیت های زیستی تحت تأثیر بستر طبیعی تکوین یافته اند.
چهارباغ تیموری: بررسی تطبیقی چهارباغ ها در متون مکتوب فارسی قرون نهم و دهم هجری با چهارباغ ابونصری هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
6 - 15
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تبیین ویژگی ها و تحولات مفهومی چهارباغ ها در متون فارسی سده های نهم و دهم هجری، به بررسی این متون می پردازد و ویژگی های چهارباغ ها را استخراج و با الگوی ابونصری هروی در «ارشادالزراعه» مقایسه می کند. مسئله اصلی پژوهش، شناسایی چهارباغ های ذکرشده در این دوره، بررسی ویژگی های کالبدی، کارکردی و معنایی آن ها و تعیین میزان انطباق یا تمایز آن ها با الگوی هروی است. این مطالعه با استفاده از رویکرد کیفی و تحلیل محتوای متون تاریخی دسته اول، توصیفات چهارباغ ها را استخراج و براساس زمان تألیف متون، آن ها را تحلیل و با الگوی هروی مقایسه می کند. یافته ها نشان می دهد که الگوی واحدی برای چهارباغ در این دوره وجود ندارد. برخی متون به درختان سرو کنار جوی اشاره دارند که با هروی مشترک است، اما وجود چندین عمارت یا تناقض در نوع گل ها و درختان با توصیف هروی همخوانی ندارد. این عدم انطباق، انعطاف پذیری چهارباغ ها در پاسخ به نیازهای محلی و حکومتی را نشان می دهد و احتمالاً هروی چهارباغی آرمانی را توصیف کرده است. تأثیر سیاق جغرافیایی هروی بر توصیف او نیز قابل توجه است. بسیاری از چهارباغ ها در حومه شهرها، دارای کارکرد حکومتی، حوض و درختان میوه بودند و نقش های سیاسی، فرهنگی (مانند گردهمایی شعرا در سمرقند)، و اجتماعی (مانند پیوندهای اسطوره ای کابل و مذهبی مشهد) داشتند. فقدان شواهد هندسه ای خاص، به ویژه چهاربخشی و تحول معنای چهارباغ (مانند خیابان چهارباغ اصفهان) بر اهمیت سیاق فرهنگی خراسان بزرگ تأکید دارد.
سیر تحولات منظر سبز شهر تهران از نگاه خاورشناسان از عصر قاجار تا پهلوی اول (1796 الی 1931 میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
52 - 61
حوزههای تخصصی:
ذر آن می توان به ردپای انگاره های منظرین و فراتر از آن به افکار و ایده های یک ملت دسترسی یافت و ذهنیت مردمی را که در یک مقطع تاریخی خاص در فضای زیست ملت ی دیگ ر زندگی کرده اند، بازسازی کرد. ذهنیتی که جدا از تأثیرپذیری شخصیت نگارنده و تمایلات شخصی وی در نگاهی وسیع تر با اوضاع و شرایط فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی و حتی تمایلات استعمارجویانه ارتباط دارد. شناخت منظر ذهنی بر مبنای تفاوت شناختی میان «من» (سفیر: معمولاً اروپایی) و «دیگری» (فرد تهرانی و یا مکان: شهر تهران) شکل می گیرد. براین اساس، این پژوهش با ذکر این سؤال که منظر سبز شهر تهران از نگاه خاورشناسان (از سال 1796 الی 1931 میلادی) چیست، به دو دسته بندی رویکرد کل نگر و رویکرد جزء نگر دست یافته است. در این دسته بندی، مشخص شد خاورشناسان از دوره فتحعلی شاه قاجار به بعد، نگاهشان به مقوله منظر سبز معطوف به اجزاست و توجه آنان به نظام کلی منظر سبز به مثابه یک کل منسجم، قابل درک و بازگویی نیست و تعداد کمی از آنها صرفاً با اشاره کردن به نظام اقلیمی تهران که منجر به زندگی کوچ نشینی می شد، گرته برداری سطحی از کل منسجم منظر سبز شهر تهران داشته اند. به نظر می رسد، توجه به جزئیات منظر سبز به جهت تجربه تجدد اروپایی شدن در تهران با توجه به نظام های کلان برون متنی اعم از قدرت های سیاسی دولت های بیگانه و یا علاقه دولت مردان ایرانی به غرب، توجه خاورشناسان را چه به صورت دستوری- حاکمیتی و چه به صورت سیاسی- فرهنگی بیش ازپیش، معطوف به جزئیات منظر کرده است.
معماری مبتنی بر نور؛ واکاوی هستی شناسانۀ خانۀ ایرانی براساس دیالکتیک درون و بیرون با تکیه بر نمونه هایی از شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۱
6 - 17
حوزههای تخصصی:
خانه بستر تحقق مفهوم سکونت و معماری خانه، بازتابی از عمیق ترین نیازهای وجودی انسان است. الگوی منحصربه فرد حیاط مرکزی خانه ایرانی، یک سند هویتی مهم در درک نحوه زیست و سکونت ایرانیان است. حیاط مرکزی فراتر فضایی تهی در برابر توده های ساختمانی، عنصری محوری در سازمان دهی و هستی یافتن خانه ایرانی در فلات مرکزی ایران است و بررسی گونه شناسی این الگو ممکن است بازگوکننده مؤلفه های هویتی تمدن کهن ایرانی باشد. علی رغم اهمیت این موضوع، تاکنون اغلب مطالعات به بررسی ابعاد چیستی شناسانه خانه ایرانی اعم از پیکربندی فضایی، تکنولوژی، پایداری، اقلیم و شاخصه های فرهنگی چون محرمیت محدود مانده اند و کهن الگوی حیاط مرکزی، در نگاهی هستی شناسانه و هم زمان تاریخی بررسی نشده است. هدف از این پژوهش، بررسی ابعاد هستی شناسانه حیاط مرکزی در سیر تاریخی شکل گیری و تکامل آن است. به گونه ای که مفاهیم جهانی «سکونت» و «بودن در جهان» در بستر جغرافیای فرهنگی فلات مرکزی ایران بررسی شود. برای این منظور از روش تحلیلی- اکتشافی استفاده شده است. جمع آوری اطلاعات برای بررسی نظریات مرتبط با هستی شناسی الگوی حیاط مرکزی به روش مطالعه کتابخانه ای انجام شده و در انطباق با یافته های مطالعه میدانی خانه های تاریخی یزد، به طور خاص خانه چهارصفه چم و خانه لاری ها، شرح و بسط یافته است.خانه، بستر تجربه هم زمان «سکونت یافتن» و «بودن در جهان» است. در خانه ایرانی این مسئله با دو رویکرد فرمی متفاوت «درون گرایی» در پاسخ به سکونت و «برون گرایی» در پاسخ به نیاز بودن در جهان تجلی می یابد. در تکوین الگوی حیاط مرکزی، دوگانه مزبور به وحدت رسیده و دیالکتیک درون و بیرون را به واسطه گری «نور» شکل می دهند. معماری مبتنی بر نور به عنوان پاسخی به سودای ارتباط درون و بیرون در کالبد معماری ایرانی، عمری چندهزارساله دارد. نقش آفرینی نور در پردازش مکان با قرارگیری آتش در قلب آتشکده های باستانی آغاز شد و با گشودگی اندک سقف چهارطاقی ها به سوی آسمان ادامه یافت. در ادامه مؤلفه نور با گشودگی کامل حیاط در معماری خالص خانه های چهارصفه، نقش محوری تری یافته و در دوران اسلام با گره خوردن در اندیشه های باستانی و اسلامی، تقدیس نور در قالب الگوی حیاط مرکزی به اوج خود رسید. ازاین رو در تجلی و نقش آفرینی نور در ساخت مکان در سیر و سلوک ایرانیان، آتشکده، مسجد و خانه یکی است.
بررسی گردشگری فیلم در سینمای ایران (نمونۀ مطالعه شده: چهل و سومین دورۀ جشنوارۀ فیلم فجر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۱
24 - 35
حوزههای تخصصی:
سینما یک پدیده چندبعدی و صنعتی تأثیرگذار در دنیای امروز است. در سال های اخیر رابطه بین سینما و گردشگری باعث شده است که موضوع گردشگری قابل توجه فیلمسازان از یک سو و مقاصد گردشگری ازسوی دیگر قرار گیرد. به گونه ای که به بسیاری از مقاصد گردشگری براساس ایجاد تصویر و ذهنیت مناسب در ذهن بیننده، توجه شده و این امر باعث رونق و توسعه گردشگری در آن مقصد شده است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با هدف بررسی موضوعی گردشگری فیلم در سینمای ایران انجام شده است و محقق با استفاده از مشاهده، نسبت به جمع آوری اطلاعات اقدام کرده و بخش سودای سیمرغ چهل و سومین دوره جشنواره فیلم فجر به عنوان نمونه مطالعه شده مدنظر قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد به موضوع گردشگری فیلم در ایران توجه نشده و در عموم فیلم های نمایش داده شده موضوع سفر و گردشگری جایگاه مشخصی نداشته و یا فیلم ظرفیت لازم برای ایجاد انگیزه در مخاطب برای انجام سفر به مقصد مشخصی را ندارد. تنها دو فیلم «زیبا صدایم کن» و «سونسوز»، با ایجاد تصاویر مناسب، شخصیت پردازی مطلوب و روایتی دلنشین توانسته اند تا اندازه ای ترکیب عوامل جذب کننده برای تمایل به سفر را در فرم و محتوای خود ایجاد کنند بنابراین توجه بیشتر به ارتباط بین سینما و گردشگری در ایران ضروری است.
خوانش منظرین بازارهای شهری در پیوند با رودخانه ها (نمونه موردی شهر دزفول و شوش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۱
48 - 55
حوزههای تخصصی:
در شهرهای رودخانه ای، فضاهای شهری مانند بازارها اغلب از نقش کالبدی و اقتصادی خود فراتر می روند و به مکان های معناداری تبدیل می شوند که تحت تأثیر محیط طبیعی و تجربیات زیسته کاربران شکل گرفته اند. بااین حال، سازوکارهای خاصی که از طریق آنها رودخانه ها بر ابعاد فضایی، عملکردی و معنایی بازارها تأثیر می گذارند و پیامدهای آن بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی، هنوز به طور کامل بررسی نشده اند. این مطالعه با هدف تحلیل ویژگی های مکان محور بازارهای دزفول و شوش، که در مجاورت رودخانه های دز و شاوور قرار دارند، انجام شده است تا چگونگی تعامل این بازارها با رودخانه ها و نقش آن در شکل دهی به هویت اجتماعی-فرهنگی و فضایی آن ها را بررسی کند. با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، این پژوهش مشاهدات میدانی، اسناد تاریخی و داده های جغرافیایی را تلفیق کرده است تا عوامل فضایی، عملکردی و معنایی بازارها را شناسایی کند. تحلیل انجام شده بر رابطه این بازارها با رودخانه ها و نقش آنها در شکل دهی به پویایی اجتماعی و معانی فرهنگی تمرکز دارد. یافته ها نشان می دهد که در دزفول، بازار با ساختار تاریخی و معماری بومی خود به فضایی پویا با کارکردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده که پیوندی عمیق با رودخانه دز دارد. در شوش، مجاورت بازار با رودخانه شاوور و آرامگاه دانیال نبی به آن هویتی مذهبی-تجاری بخشیده و نقش آن را فراتر از یک فضای خرید صرف در بافت شهری ارتقا داده است. در هر دو شهر، رودخانه ها نه به عنوان عناصر طبیعی صرف، بلکه به عنوان عوامل فعال در فرایند معنا آفرینی، شکل دهی به تجربه فضایی و تثبیت هویت بازارها عمل کرده اند. این مطالعه بر اهمیت درک بازار به عنوان یک «مکان» تأکید می کند؛ فضایی مملو از سرزندگی اجتماعی و هویت فرهنگی که از طریق پیوند با رودخانه، نقش حیاتی در اتصال مردم به شهر ایفا می کند.
مکان، روح مقاومت و ملت
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
3 - 3
حوزههای تخصصی:
جنگ دوازده روزه اسرائیل و امریکا علیه ایران، برکات زیادی داشت. خسارت های آن اگرچه زیاد بود، اما به مصداق آیه «اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسری» و قضیه جامعه شناسانه «فرصت ها از دل بحران ها می روید» جهان ایرانیان را به دو بخش قبل و پس از جنگ تقسیم کرد. در وصف برکات جنگ، تقریباً همه تحلیل گران ایران دوست در این نکته مشترک بودند که «وحدت ملی» مردم از ارکان مقاومت ملت و شکست طمع بیگانگان بود. وحدت، فعل جامعه بود که با پذیرش و مشارکت افراد و آحاد آن به دست آمد. نکته اما، زمینه وحدت بود که در این جنگ حول «مکان» برقرار شد. مکان، وطن ایرانیان بود که در هزاره ها در آن جا زیسته و در رویدادهای آن شریک بوده اند. نسل حاضر، میراث دار زبان، فرهنگ، اندیشه، ذهنیت و سایر دستاوردهای جامعه ایران بر بستر وطن است. اگر نمی توان میان ایرانیان حاضر با گذشته آنها خط فاصله واضحی تعیین کرد، از این روست که همه صفات و توان امروز دنباله گذشته آنان است و هر چیز نو نیز یا تحول یافته امر قدیم است یا پاسخ و پذیرش ایرانی امروز با خصوصیت و اندیشه خود به پدیده نو. در هر صورت آنچه جامعه امروز ایران را به عنوان یک ماهیت ممتاز و قابل تشخیص از دیگران معرفی می کند، هویت یا امتداد صفات تاریخی آن در بُعد زمان است. در جنگ با عراق، آنچه محور وحدت ایرانیان بود، در کنار وطن و مکان، دفاع از انقلاب جوان و آرمان های اسلامی آن هم بود. در جنگ دوازده روزه اما، به دلایل مختلف از جمله غافلگیری وقوع آن، پراکندگی دیدگاه های سیاسی جامعه، کوتاهی و ضربتی بودن شروع و پایان جنگ، فرصت برای ظهور عوامل دیگری برای وحدت جامعه فراهم نبود. اما وحدت به شکل باورناپذیری حول مفهوم وطن که نمونه برجسته ای از مکان و منظر است، شکل گرفت. اینکه پدیده مکان اولین، عام ترین و قوی ترین محور اتحاد در جامعه باشد، باید چشم ها و دل ها را به ظرفیت های مغفول آن باز کند. روشن است که دلبستگی مردمی که جمع کثیری از آنها ناراضی از شرایط سیاسی جامعه هستند، به وطن موجب همراهی با حاکمیت در تقویت موضع او باشد، کشف مهمی بود که از جنگ دوازده روزه به دست آمد. به نظر می رسد که ظهور مفهوم مکان به مثابه عنصر اولیه، مورد وفاق و پر قدرت برای وحدت جامعه و فرصتی برای حاکمیت و علی الخصوص بخش های تخصصی آن در حوزه مکان و منظر است تا به آن دوباره بپردازند. دانشگاه ها، مفهوم مکان را جانشین فیزیک فضا کنند و با تبیین ابعاد درهم تنیده عینی و ذهنی آن، اذهان کارشناسان را به قابلیت ها و ظرفیت های آن هدایت کنند. برنامه ریزان و مدیران مرتبط با مقوله فضا، مفهوم سرزمین را جانشین محیط زیست، منابع طبیعی، زمین، مسکن و محوطه های میراثی کنند. بدانند آنچه زیر پا، در اطراف و در ذهن ساکنان این سرزمین وجود دارد، منظومه ای یکپارچه از زمین و زمان است که قابل تفکیک نیست. زمین آن جغرافیای مکان و زمان، رویدادها و تفسیر ساکنان از تعامل زمین و زمان را نشان می دهد. تنها در جنگ دوازده روزه بود که مفهوم مکان با کمال خود به ظهور رسید و توانست با ایجاد وحدت در ملت قدرتی در او ایجاد کند که ائتلاف شیاطین بزرگ جهان نتواند او را نابود کند. در جنگ دوازده روزه، «مکان» پیروز اصلی بود.عکس روی جلد را محمدرضا سرتیپی اصفهانی از آثار و بقایای جنگ ایران و عراق در شهر خرمشهر گرفته است.
منظرۀ خورنق؛ از واقعیت تا نماد سیر تحول روایت ها پیرامون منظره پردازی کاخ خورنقِ ساسانی در منابع دورۀ اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۱
6 - 19
حوزههای تخصصی:
کاخ خورنق یکی از مشهورترین کاخ هایی است که در دوره ساسانی ساخته شده و شهرت این کاخ در منابع دوره های پس از آن، به خصوص در منابع تمام دوران اسلامی به حدی بوده که این حکایت ها گاه با افسانه آمیخته و این کاخ همانند طاق کسری به متر و معیاری برای سنجش آثاری که در زمان های بعدی ساخته می شده، تبدیل شده است. سیر تحول روایت های دوران اسلامی از قرون اولیه تا دوره قاجار حول محور منظر کاخ، از اهداف اصلی این مقاله است. نکته ی قابل توجه این است که این حکایت ها در طول زمان با تغییراتی روبرو می شود؛ به گونه ای که اگرچه در منابع قرون اولیه، منظره ای که کاخ به نمایش می گذاشته، امری زودگذر تلقی شده اما کیفیت این منظره توصیف شده است. به همین دلیل این دوره از روایت های پیرامون منظره ی کاخ خورنق را می توان به نوعی «منظره پردازی از واقعیت» دانست. روایت هایی که با گذر زمان، توصیف از کیفیت فضایی کاخ و منظره در آن ها کمرنگ شده و به جایی می رسد که تنها نامی از کاخ به عنوان استعاره ی شکوه از دست رفته و متر و معیاری برای سنجش شکوه و عظمت هر بنا به لحاظ ارتفاع باقی می ماند و کار به جایی می رسد که حکایت اولیه در دوره صفوی به طور کامل فراموش می شود و «به گورستان» برده می شود. در اینجا دیگر ردی از منظره ی کاخ نبوده و از خود کاخ به عنوان نماد و استعاره یاد می شود. به همین دلیل در این دوره می توان تصوّر کاخ را به عنوان «منظره پردازی نمادگرایانه» تصور کرد. اما روایت از منظره ی کاخ بار دیگر در دوره ی قاجار، خود را نمایان می سازد. چنین نمودار تغییراتی نشان دهنده ی این است که روایت های تاریخ معماری ایران را نباید امری ثابت و لایتغیر درنظر گرفت، بلکه این روایت ها در هر دوران با توجه به ویژگی های خاص آن دوره، تغییر و تحولاتی یافته و از این رو نمی توان دیگر به کلان روایت های شکل گرفته حول معماری تاریخی ایران بسنده کرد.
گردشگری و معنویت؛ تجلی فرهنگ
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۱
3 - 3
حوزههای تخصصی:
مفهوم معنویت به مثابه بخش غیرمادی و ماهیت اصلی وجود انسان تعبیر می شود. بر این اساس انسان به عنوان مخلوق آفرینش و به جهت ماهیت خداگونگی اش، بیهوده بر روی این کره خاکی قرار نگرفته و اهداف ویژه ای برایش در نظر گرفته شده است. از این رو برای تحقق اهداف آفرینش به حرکت روی آورده و از سفر به عنوان منبع و شیوه تحقق هدف تعالی بهره می جوید. سفر، مهد شکل دهی تمامی طی طریق هایی است که انسان را در مسیر کمال گرایی و خودشکوفایی و کسب تجربه قرار می دهد. لذا مضامین معنوی از رابطه انسان با خویشتن گرفته، تا تعاملات انسانی، ارتباط با محیط پیرامون و در نهایت ارتباط با خالق هستی تجلی می یابد. تمامی روابط انسانی در این کره خاکی در بستر فرهنگ رقم می خورد. ادراک انسان در ارتباط درونی خویش، از ارزش ها و باورها و جهان بینی اش شکل می گیرد و سفر این ادراک را بهبود می بخشد، چه بسا آن را تقویت نیز می کند. از سوی دیگر، در راستای میل درونی انسانی، که همان نیاز به کشف و شناخت است، که خود ماهیتی معنوی دارد، با سایر انسان ها ارتباط برقرار می کند و این ارتباط تعاملی بین فرهنگی را رقم می زند. انسان از یک جامعه با یک فرهنگ منحصربه فرد، در ارتباط با انسانی دیگر با فرهنگ دیگری قرار می گیرد که این خود زمینه ای از شناخت جدید را ایجاد می کند. در این مسیر معنویت تجلی دیگری پیدا می کند و این زمینه دیگری از ارتباط انسان با محیط پیرامون فرهنگی و طبیعی خویش است. و در نهایت، ارتباط با خالق هستی شکل می گیرد، که خود نمونه عینی از معنویت است. فضای معنویت در سفر به طور قطع متأثر از روابط است، روابطی که از درون فرد با خویشتن خویش آغاز شده و به خویشتن خویش و آفریدگارش باز می گردد. معنویت در وجود انسانی است، و چه بسا در محیط فرهنگی، در ارتباط با سایر انسان ها در سفر درک می شود. انسان برای یافتن معنی وجودی خویش، محیط و چه بسا خالق به سفر روی می آورد. البته گاه از این امر آگاه نیست، اما همیشه دلیلی برای حرکت، وی را به سوی یک مقصد واداشته است؛ چه آگاه بوده چه ناخودآگاه، وجود معنوی انسانی در طول سفر، و ارتباط با سایر افراد و محیط طبیعی و فرهنگی، به ماهیت روحانی خویش روی آورده و گویی گمشده ای را درمی یابد.معنویت همان بُعد روحانی وجود انسانی است که دلیل و انگیزه بسیاری از فعالیت های انسان را دربر می گیرد. در این میان شناختن، جستجو کردن، کشف و یافتن همان گمشده های انسانی است که سفر بستر مناسبی را برای تحقق آن فراهم کرده است. سفر در بستر فرهنگ و حرکت از یک فرهنگ به سوی فرهنگ دیگری، نمونه ای از تجلی فرهنگ و یکی از مهمترین گمشده های جامعه انسانی در راستای تحقق ماهیت معنوی جهان امروز تلقی می شود.
ادراک منظر مبتنی بر پردازش حس شنوایی (بررسی نقش آوا در خوانش منظر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۱
34 - 43
حوزههای تخصصی:
انسان از طریق حواس خود با محیط ارتباط برقرار می کند که منجر به ادراک حسی می شود. توجه پژوهشگران بیشتر بر فرایند ادراک بصری منظر معطوف بوده و به مفاهیمی چون منظر صوتی و ادراک صوتی کمتر پرداخته شده است. صوت و منظر صوتی به عنوان محرکه های حسی بر رفتار افراد، انتخاب فضا و ادراک منظر تأثیر می گذارند. امروزه، افزایش تنوع منابع صوتی در شهرها که اغلب منظر صوتی ناخوشایندی را ایجاد می کنند، باعث ادراک شنوایی مغشوشی در افراد می شوند که این موضوع اهمیت پرداختن به منظر صوتی و نقش حس شنوایی در منظر را نشان می دهد. این پژوهش سعی در ارائه دیدگاه سازمان یافته از نقش و نتایج حس شنوایی در تعامل با عناصر منظر صوتی از طریق شناسایی و توجه به فرایند ادراک منظر، دارد. این پژوهش از لحاظ ماهیت از نوع کیفی، از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش پژوهش، از نوع تحلیل محتوای کیفی است. گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانه ای از طریق بررسی متون و نقد نوشته های دیگران و تحلیل محتوای کیفی آنها بوده و به شیوه استنتاجی و استنباطی، به بررسی نقش حس شنوایی در ادراک مناظر با تعامل حواس بینایی و شنوایی می پردازد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که ویژگی های صدا و حس شنوایی انسان به همراه عناصر و عوامل منظر صوتی نقش مؤثری در شکل گیری ادراک صوتی منظر دارند. در کنار این عوامل، عناصر بصری نیز در تعامل با عناصر صوتی بر ادراک منظر تأثیر گذارند و می توانند ادراک و شناخت فرد از منظر را تغییر دهند. همچنین، منابع صوتی طبیعی نقش مؤثری بر خوشایندی فضا داشته و در کنار عوامل بصری طبیعی، باعث افزایش حضور کاربر در منظر و نقش آفرینی و پویایی می شود
درخت- خانه: غرابتِ درختان در نقاشی های داوود امدادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۷۲
40 - 49
حوزههای تخصصی:
شاید نتوان در سنت منظره نگاری ایران نقاشی مانند داوود امدادیان را یافت که به «درخت» در مقام یک موضوعی منحصر برای نقاشی چنین وفادار بوده باشد. علاوه بر شکل و جایگاه این درختان در ترکیب بندی، تکرار آن ها در آثار امدادیان نیز به رازگونگی آن ها افزوده است. در این پژوهش، این درختان در مقام «امری غریب» توصیف و تحلیل می شوند. در این پژوهش با اتخاذی رویکردی روان شناختی و بر مبنای صورت بندی مفهومی «امر غریب» نزد زیگموند فروید کوشش می شود که از «چگونگی» تجسم درختان در آثار امدادیان تحلیلی منسجم و دقیق ارائه شود. روش این پژوهش توصیفی - تحلیلی بوده است و از میان آثار داوود امدادیان با نمونه گیری هدفمند، آثاری برای تحلیل انتخاب شده اند که بتوانند ابعاد و مؤلفه های کلیدی چگونگی نمایش درختان در این آثار را نشان دهد. گردآوری اطلاعات در این مقاله به شیوه ای کتابخانه ای بوده است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که ازنظر شکلی در اغلب آثار امدادیان ساختاری مشابه تکرار شده است. مطابق این ساختار در میانه اثر «چیزی» قرار گرفته است که بخش اعظم تابلو را می پوشاند، این چیز که غالباً در هیئت درخت تصور می شود در عین بیگانگی و مهابت، آشنا و نزدیک نیز هست، ازاین رو، واجد دیالکتیک بنیادین برسازنده تجربه «غرابت» است. غالباً در کنار این درخت عظیم نشانه های خسران در هیئت زوال و ویرانی در نمایش خانه ها یا درختان کوچک دیده می شود. این ازدست رفتگی ها و وجه مالیخولیایی در تصویر درختان عظیم میانه اثر، وجهی عمیق تر و بنیادی تر می یابد. «تکرار» بی وقفه مضمون درخت در قالبی واحد در آثار امدادیان می تواند نشانه ای از «اجبار به تکرار» و فراوری از اصل لذت به سوی بازگشت باشد: از سکنی گزیدن در سکونت گاه های موقت ازدست رفته به سوی آرامشی جاوید در مرزهای مرگ، به سوی خانه ای ابدی.