فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۴٬۰۰۸ مورد.
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
163 - 177
حوزههای تخصصی:
واژه معّیت یکی از واژگان مهم و پرکاربرد در آیات و روایات قرآنی می باشد. واژه معیّت با عنوان همراهی و احاطه کامل در نوع معیّت عام الهی و معیّت خاص الهی می باشد. معیّت عام الهی شامل تمام انسان ها می شود اما معیّت خاص الهی با رعایت شرایط خاص از جمله تقوا به دست می-آید. اغلب از معیّت خاص الهی به عنوان معیّت الهی و حجج الهی یادمی شود و حجج الهی نیز همان پیامبران و امامان معصوم (ع) می باشند. بنابراین انسان ها در هر برهه از زمان برای رسیدن به معیّت خاص الهی نیز به امام معصوم (ع) نیازمند هستند. در این پژوهش سعی شده با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات امامان معصوم (ع) به تحلیل انواع معیّت الهی پرداخته و چگونگی دست یابی به معیّت خاص الهی مورد بررسی قرارگیرد.
مولک نزد عبرانیان، خدایی عبرانی یا آیینی باستانی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
553 - 570
حوزههای تخصصی:
این آیه در عهد عتیق که «تمامی نخست زادگان متعلق به من هستند»، به دو گونه تفسیر شده است. یکی اینکه یهوه قربانی نخست زادگان را طلب می کرده و کودکان برای او قربانی می شده اند و دوم اینکه این آیه نفرت و انزجار یهوه از این عمل و هشدارهای سخت او علیه قربانی کودکان، به بنی اسرائیل را نشان می دهد. نویسندگان عهد عتیق «مولک» در خاور نزدیک باستان را به عنوان خدایی معرفی می کنند که قربانی کودکان برای او انجام می شده است. به نظر می رسد این نویسندگان به طور عمد قربانی کودکان را به خدای مولک نسبت دادند تا آن را عملی بیگانه و مورد نفرت یهوه نشان دهند و مردم را از تقدیم کودکان به یهوه بازدارند. سؤال اصلی این است که ارتباط قربانی کودک با مولک چیست؟ آیا مولک نام یک خداست یا یک آیین خاص؟ این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است که بر اساس متون مقدس، تاریخی و تفاسیر محققان انجام شده و به بررسی ماهیت، مفهوم و نقش مولک در نزد عبرانیان می پردازد.
بررسی الگوی انسان شناسی توماس آکویناس بر مبنای ایده «مشارکت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
403 - 423
حوزههای تخصصی:
روایت کتاب مقدس از رویداد آفرینش اشاره می کند که خداوند انسان را به صورت خود آفرید تا شبیه او باشد. این روایت دو حوزه الوهی و بشری را در ارتباط نزدیک نشان می دهد: یکی (انسان)، شبیه دیگری (خدا). با توجه به اینکه در الهیات مسیحی، آموزه گناه ازلی به معنای گسسته شدن ارتباط میان خداوند و بشر تلقی شده، نحوه بازیابی این ارتباط و چگونگی امکان آن (نجات) از جنبه های متعدد مورد بحث قرار گرفته است. آکویناس هستی و شباهت انسان به خداوند را از منظر مفهوم «مشارکت» مطرح می کند. او معتقد است که هستی انسان حاصل مشارکت در هستی الهی است. هستی مشارکتی انسان درواقع مشارکت در خیر الهی (فعلیت اول) است. و هدف اصلی انسان تلاش برای به فعلیت رساندن این خیر بالقوه در خود است. قوس نزولی انسان مشارکت در هستی الهی (آفرینش)، و قوس صعودی او تبدیل شدن به ابزار عملیاتی خداوند در طبیعت (تداوم مشارکت) است. درواقع او در فرآیند کمال است که غایت وجودی خویش را بالفعل نموده و به «صورت خدا» در می آید. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی وضعیت انسان و موضوعات فرعی آن از قبیل «شر»، «ایمان» و «نجات»، در نگاه آکویناس از منظر مفهوم مشارکت می پردازد.
عرفان عملی عین القضات همدانی و طرح موضوع اصالت اولیّه مذاهب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
327 - 346
حوزههای تخصصی:
آنچه عین القضات را از دیگر عارفان زمان خود- و حتی دوره پس از خود – متفاوت می کند، دیدگاه تأویلی او در آیات و احادیث و نوآوی های وی در مفاهیم عرفانی و آیین های مذهبی است. روش عین القضات در به کارگیری آیات قرآنی و احادیث اسلامی منحصربه فرد است؛ روشی که هنوز پس ازگذشت چند قرن می تواند برای متفکران این زمان، پیام های جدیدی به همراه داشته باشد. عرفان عین القضات اگرچه ریشه در آیات قرآن و احادیث پیامبران و اولیا دارد، اما از آن بوی کهنگی، زهد یا انحراف به مشام نمی رسد بلکه برعکس، عرفان او بسیار پویا و نو است. گویا این جوان نابغه بسیار پیش تر از زمان خود می زیسته است، افق های دورتری را می دیده و با انواع سردرگمی ها و بن بست های فکری و مذهبی متفکران آشنابوده است. این مقاله می کوشد تا پس از بررسی کوتاه مفاهیم عرفان و تصوف از نگاه متفکران گذشته و حال، به تحلیل اندیشه عین القضات درخصوص اصالت مذاهب بپردازد.
در جست وجوی همسازی:بازسازی اجتماعی-سیاسی دستگاه فکری کنفوسیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
39 - 62
حوزههای تخصصی:
بی تردید کنفوسیوس در زمره بزرگ ترین و تأثیرگذارترین شخصیت های تاریخ اندیشه شرق دور است. با این حال، او چنان که رویه حکمای شرق است، تعالیم خود را در قالب کلمات قصار و حکمت هایی موجز به شاگردان انتقال داد و هرگز نکوشید آن ها را، چنان که رویه فیلسوفان غرب است، در قالب ساختاری نظام مند ارائه دهد. همین امر باعث شده است تا محققان درباره شخصیت و تعالیم او اختلاف نظرهایِ جدی داشته باشند. نویسنده مقاله پیش رو مدعی است، کنفوسیوس پیش از هر چیز، یک نظریه پرداز و مصلح اجتماعی است، نه یک فیلسوف یا یک معلم اخلاق یا یک رهبر دینی. مطابق این خوانش، آموزه محوری او همسازی (هی) است و سایر اندیشه ها و تعالیم وی را باید در نسبت با این آموزه بازخوانی کرد. به اعتقاد کنفوسیوس، اگر در وهله نخست طبقه حاکم و سپس عموم مردم وظایف خود را در قبال دیگران به درستی بشناسند (جِنکْمینک)، پایبندی به وظایف خود را همچو یک تکلیف دینی قلمداد کنند (لی)، انگیزه آن ها از انجام وظایف نه کسب منفعت و سودجویی، بلکه شفقت و انسان دوستی باشد (رن)، و وظایف خود را به صحیح ترین صورت ممکن عملی سازند (یی)، انسان کامل و سرمشق (جُنتْسه) خواهند بود؛ بدین سان جامعه نیز به سامان خواهد شد و همسازی تحقق خواهد یافت.
ظهور انسان کامل عرفانی در کهن الگوی زال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
351 - 366
حوزههای تخصصی:
اسطوره و عرفان پیوندهای ریشه ای و قابل مطالعه دارند. نظریه یونگ درباره کهن الگوها و نظریه عرفان درباره انسان کامل نمونه جالبی از این پیوند است که در این مقاله به آن پرداخته می شود. در داستان زال، کهن الگوی پرواز به شیوه ای کامل پیوند اسطوره و عرفان را بروز می دهد. انسان کامل چون زال و رستم باید هفت خان شهر عشق را با جدال دشوار پشت سر بگذارد تا به نور برسد. در این مقاله به شیوه کتابخانه ای و با استناد به منابع دست اول به تحلیل مقایسه کهن الگوهای اساطیری داستان زال و انسان کامل در عرفان رفته و نشان داده می شود که ارتباط معنایی در بین آن ها بسیار فراوان است و آنچه در شاهنامه برای معرفی یک قهرمان مانند زال به چشم می خورد از ویژگی های مشترک اسطوره و عرفان است که در قالب کهن الگوهای یونگ قابل جمع آوری می باشد. نتیجه این تطبیق به ریشه واحد فرهنگ بشری در صورت های مثالی اولیه است که اگرچه در حوزه های متفاوتی در فرهنگ های مختلف یا ادیان در ظاهر جداگانه مطرح گردیده است در اساس از منبعی واحد سرچشمه می گیرد که مثالی برای سرچشمه واحد ادیان و عرفان و اساطیر نیز می باشد.
خواب و بیداری دو تصویر و نشانه از دنیا و آخرت در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
149 - 166
حوزههای تخصصی:
خواب از پدیده های پیچیده و شگفت انگیزی است که از دیرباز موردتوجه انسان بوده و ذهن او را به خود مشغول کرده است و در دین اسلام جایگاه مهم و ویژه ای دارد، دانشمندان اسلامی نگاهی خاص به مقوله خواب دارند و آثار غنی و پرباری را در این زمینه به وجود آورده اند. ازآنجاکه معرفت و بیداری انسان ها از اهداف عرفا و متون عرفانی است، مقوله خواب و بیداری همواره در نزد آنان مهم بوده است. این مقاله به بررسی خواب و بیداری در مثنوی مولوی می-پردازد. مولانا با پیروی از آیات قرآنی و روایات اسلامی، خواب و بیداری را امری مهم می داند و برای آن انواع و کارکردهایی قایل است. مولانا در مثنوی خود به طور مفصل و منظم از خواب سخن نمی گوید، بلکه هرجا که لازم باشد از خواب و بیداری به عنوان ابزاری در خدمت اهداف عرفانی خود استفاده می کند. از نگاه او دنیا چون خواب و آخرت همچون بیداری است که در این مقاله سعی داریم به این دو کارکرد خواب و بیداری از دیدگاه مولانا بپردازیم.
بررسی مقایسه ای برجسته سازی و حاشیه رانی در گفتمان عرفانی حافظ و سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
349 - 369
حوزههای تخصصی:
در این مقاله گفتمان عرفانی حافظ و سپهری در دو سطح برجسته سازی و حاشیه رانی با رویکرد کاربردشناسی و زبانشناسی بر اساس نظریه های گفتمان شناسی، بویژه نظریه گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف بررسی مقایسه ای شده است تا رازها و رازناکی های اندیشه های عرفانی، سیاسی، فلسفی و اجتماعی این شاعران بیش از پیش آشکار شود. نتایج این پژوهش حاصل «مطالعه متن» شعر حافظ و سپهری است که در مطالعات فرهنگی ادبی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این پژوهش از روش تحلیل ایدئولوژیک محتوای کیفی استفاده شده است زیرا روش های کمی تحلیل محتوا بویژه در مطالعه متن و گفتمان نتایج آماری و شمارشی را حاصل می کند که ممکن است مقصود اصلی مورد نظر پژوهندگان از این راه فراهم نشود. نتیجه آنکه حافظ، رندانه مکتب رندی گفتمان عارفانه را در حاشیه رانی و برجسته سازی برمی آفریند و سهراب با محوری انسان گرایانه و با تمایلات عرفانی و پناه جستن به طبیعت، انسان را به دگرگونی در نگریستن به هستی و رهایی از قیل و قال زمانه پرآشوب فرامی خواند.
نسبت میان الوهیت و عبودیت در الهیات عرفانی شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
291 - 312
حوزههای تخصصی:
تبیین نسبت میان الوهیت و عبودیت همواره یکی از دغدغه های اصلی عرفای شیعه بوده و پایه سلوک عملی ایشان را تشکیل داده است. این تحقیق که به روش تحلیلی و مقایسه ای صورت پذیرفته، در پی آن است که با استخراج تعاریف مشایخ از ماهیت الوهیت و عبودیت، روابط موجود میان آن دو را تشریح نماید. بر این اساس، یافته ها نشان می دهند که الوهیت دارای دو ساحت تنزّه و تشخّص بوده و ماهیت الوهیت تنها در ساحت تشخّص معنا می یابد که مترتب بر اسما و صفات هستند. عبودیت نیز دو جنبه حقی و خلقی دارد که تنها از جنبه دوم می توان نسبتی را میان او با الوهیت تعریف نمود. عرفای شیعه بر این مبنا درمجموع به سه نسبت کلی بین الوهیت و عبودیت قائل هستند که عبارت اند از: عدم شباهت خالق و مخلوق، معیت قیومی خداوند متعال با تمام اشیا و نظریه وحدت تشکیکى وجود براساس «تجلی» و اعطای محض و محبت خداوند، که این محبت از خود حق تعالی آغاز می شود و عبد با انجام نوافل، مهبط ظهور اسما و صفات الهی می شود و با معرفت حق، اراده بنده موافق اراده حق عزوجل شده، همه کارش خدایی می شود که در سطح عالیه، عبادت معصومین(ع) این گونه است.
بررسی تطبیقی دیدگاههای فلسفی مکاتب پنجگانه و دانته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتب ودانته یکی از مکاتب ششگانه فلسفی هند می باشد. تعالیم این مکتب، بر تفسیر اوپانیشادها و سوتره های آنها موسوم به «برهمه سوتره» یا «ودانته سوتره» مبتنی است که توسط پنج فیلسوف و حکیم هندی به نامهای شنکره، رامانوجا، مدوه، نیمبارکه و ولبّه صورت گرفته است. با وجود آنکه مبنای تفسیر این فیلسوفان یکی است اما دیدگاه آنها در مورد مفاهیم خدا، جهان، روح، معرفت و نجات با همدیگر متفاوت است؛ مقاله حاضر با روش تطبیقی به بررسی دیدگاههای این پنج فیلسوف می پردازد و به این نتیجه رسیده است که دیدگاههای آنها از وحدت وجود تا تکثّر وجود را دربرمی گیرد و بر خلاف شنکره که دیدگاههای وی ایده آلیستی است و جهان را مایا (وهم) می داند و بر این باور است که آتمن عین برهمن است لیکن فیلسوفان دیگر به واقع گرایی متمایل هستند و برای جهان و ارواح واقعیت نسبی متمایز از برهمن قائل هستند و مایا را قوه خلاقه برهمن می دانند و معتقدند که در جریان آفرینش تغییر رخ می دهد. همچنین بر خلاف شنکره که معرفت را طریق نجات می داند فیلسوفان دیگر بهکتی (عبادت خالصانه) را نیز عامل نجات می دانند؛ در عین حال در نظر همه آنها عقل جایگاه چندانی ندارد و متون مقدس منبع اصلی معرفت برین می باشند.
عرفان و زیباشناسی نگاهی به نظریه زیباشناسانه شفیعی کدکنی در تعریف عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
113 - 131
حوزههای تخصصی:
دیدگاه شفیعی کدکنی درباره تعریف عرفان و تبیین ربط آن با زیباشناسی است. از دید او عرفان چیزی جز درک هنری از پایگاه زیبایی شناسانه به دین نیست که در قالب تخیل و رمز و تمثیل ارائه شده است. این مقاله در بررسی و نقد مبنایی و بنایی این دیدگاه با ارجاع به مباحث پایه ای همچون ماهیت دین و تجربه دینی و تجربه عرفانی و رابطه ذهن و زبان و امر واقع نگاشته شده است از دیدگاه ناقد، این نظریه مبتنی بر نگاهی کاملاً صورت گرایانه و ناظر به سبک است؛ نگاهی زبان محور که از منظر آن، جهان بیرون از زبان امری است فاقد معنا و کشف صوری عارفان نیز، خلق عوالم روحی جدید از طریق زبان. از منظر ناقد این دید فاقد تحلیلی درست از رابطه معرفت عرفانی و امر واقع و نیز معرفت عرفانی و زبان است، همچنان که واجد نقیصه تحویل گرایی و مبتلا به اشتباهاتی از جمله مغالطه کنه و وجه و در نهایت تهی کردن عرفان از مهم ترین بعد آن یعنی معرفت است.
بررسی تطبیقی شخصیت حماسی «کرنه» و «سهراب» در مهابارته و شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، وجوه شباهت و تفاوت بین دو شخصیت حماسی معروف و محبوب کرنه در مهابارته و سهراب در شاهنامه فردوسی را بررسی و تطبیق نموده است. سهراب در زمینه های گوناگونی به یکی از شخصیت های پهلوانی مهابارته به نام کرنه شباهت دارد. مقاله حاضر با استفاده از روش تطبیقی و با هدف دست یافتن به وجوه شباهت و افتراق کرنه در مهابارته و سهراب در شاهنامه نوشته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که هر دو شخصیت مذکور، با مسیر زندگی و ویژگی-های قهرمانی و تراژیک مشابهی مواجه اند. برای مثال هر دو در جنگ، دلاوری ها و مهارت های بی نظیری نشان می دهند، بعد از تولد، دور از پدر زندگی می کنند، هویت پدرشان از آنها مخفی می ماند، نشان و هدیه بارز از طرف پدرشان دارند، برای یافتن هویت و جایگاه واقعی خود دست و پنجه نرم می کنند، ناآگاهانه به دست عزیزان خود می میرند و در نهایت تقدیر، سرنوشت تراژیک و بسیار غم انگیزی را برای آنها رقم می زند. می توان گفت چنین شباهت هایی می تواند برآمده از هم ریشه بودن فرهنگ و تمدن هند و ایران و سابقه مشترک قومی و نژادی آنها باشد. علاوه بر این تبادلات فرهنگی و ادبیاتی ایران و هند باعث شده تا الگوها، نقش آفرینی ها و مفاهیم فرهنگی مشترکی بین این متون شکل گیرد که کرنه و سهراب به نوبه خود نمونه ای از این مفاهیم مشترک محسوب می شوند.
فنا در دو سنت عرفانی با تأکید بر آثار شاه نعمت الله ولی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
1 - 21
حوزههای تخصصی:
فنا از احوال و مقامات عرفانی است که در هر دو سنت بازتاب داشته است و عرفا به تبیین و تحلیل آن پرداخته اند؛ اما برداشت صوفیه از مسئله فنا یکسان نیست و با توجه به دیدگاه های متفاوتی که هر دو رویکرد نسبت به مباحث عرفانی دارند، فنا نیز با تفاوت هایی در هر دو سنت پرداخته شده است. بر این اساس، نگارندگان در این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی دیدگاه شاه نعمت الله ولی از عارفان سده هشتم و نهم هجری نسبت به فنا پرداخته اند. طبق یافته-های پژوهش، نعمت الله ولی مانند عرفای نخستین فنا را پاک شدن از اوصاف نکوهیده و تخلق به اوصاف ستوده می داند، اما طبق عرفان ابن عربی خدا و انسان را دو موجود متمایز ازهم نمی داند. وی معتقد است برای درک و معرفت الهی شناخت نفس لازم است و عارف واقعی کسی است به شناخت درست نفس رسیده باشد و با فنا در حق به بقا در ذات خداوند به مقام انسان کامل و ولی نائل شود. در این مرتبه است که وی فنا را نفی می کند و بقا را بسی برتر از فنا می شمارد.
دایره شیدایی در «حرکت حبی» از منظر هندسه معرفتی آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
83 - 97
حوزههای تخصصی:
ماهیت «حرکت»، مؤلفه ها، لوازم و گونه های آن همواره با رویکردهای فلسفی، کلامی، عرفانی و تجربی مورد عنایت اندیشمندان بوده است. دایره عشق در «حرکت حبی» ابن عربی، انقلابی در مبانی جهان شناسی نظری است. پرسش مقاله حاضر که به روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده، کنکاش از جلوه های حرکت حبی در متن قرآن کریم است که غالباً استطرادی و اشاری تبیین شده است. دستاورد مقاله حرکت حبی را در هندسه معرفتی آیات قرآن به چهار شکل رصد می نماید: اول حرکت حبی در حق تعالی در مقام واحدیت و ظهور و اظهار، علی رغم ثبات در مقام احدیت؛ دوم حرکت حبی در انسان کامل بالفعل و حقیقت محمدیه (ص)؛ سوم در کثرات مختار و مکلف و در قالب صراط مستقیم سلوکی و چهارم در موجودات غیرمختار و غیرمکلّف و در شکل صراط مستقیم وجودی. بدین ترتیب همه قرآن کریم به عنوان مظهر کتاب تدوین و جلوه اسمای الهی، همچنین آیات خاص با اشاره ویژه به اقسام چهارگانه فوق و لایه های حرکت و تحول در آن، جلوه های حرکت حبی محسوب می شوند.
بررسی مقامات عرفانی (زهد، ذکر، شکر، خوف و رجا) از منظر فیض کاشانی و امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
297 - 316
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی مقامات عرفانی (زهد، ذکر، شکر، خوف و رجا) از منظر فیض کاشانی و امام خمینی می پردازد. پژوهش حاضر با رویکرد مقایسه ای به مقامات عرفانی این دو عارف برجسته پرداخته است که می شود با تبیین آن ها در جامعه شیوه جدیدی از معنویت را در زندگی طبیعی مردم جایگزین کرد. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش، کتابخانه ای و روش پردازش آن توصیفی تحلیلی بوده است. یافته های پژوهش حاضر مبیّن آن است که با توجه به این مهم که ملّامحسن فیض کاشانی از شاگردان برجسته ملاصدرا و امام خمینی (ص) از مدرسان مکتب صدرا بودند، این دو عالم بزرگ هردو به تبیین مقامات عرفانی مذکور پرداخته اند هرچند که در برخی موارد و در جزئیات با تفاوت های همراه است. بعد از بررسی آرا و دیدگاه های عرفانی فیض کاشانی و امام خمینی روشن می شود که آرای این دو عالم درخصوص مقامات عرفانی مورد مقایسه به هم نزدیک بوده و امام از آثار فیض تأثیر پذیرفته است؛ هرچند که به علت دوره زمانی حیات حضرت امام خمینی و به دلیل استمرار و توسعه رویکردهای عرفانی توسط عرفای دیگر و بهره مندی امام خمینی از آنان، توانسته است دیدگاه های جامع تری را نسبت به عرفای قبل از خود نسبت به این مقامات عرفانی ارائه دهد.
طلب در شعر شاعران عارف زبان فارسی(سنایی، مولانا، سعدی، عراقی، حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۱
1 - 18
حوزههای تخصصی:
طلب، اولین مرحله از مراحل سیر و سلوک برای رسیدن به حق و مطلوب عرفان، در شعر شاعران عارف و عارف مسلک از اولین روزگارانی که عرفان به ادبیات فارسی راه یافته به انحا و اشکال مختلف نمود یافته است. سنایی پرچمدار ادبیات عرفانی از آن در مثنوی ها، قصاید و غزلیاتش بهره ها برده و سالکان را بدان فراخوانده است. اولین شاعری که به دسته بندی وادی های سلوک پرداخته، عطار نیشابوری است. وی در منطق الطیر مراحل سلوک را به هفت وادی تقسیم کرد و اولین آن ها را طلب نامید. مولانا پس از سنایی و عطار در مثنوی و دیگر آثارش آن را گسترش بیشتری داد. او آن را دردی و شوری دائمی در دل سالک می داند که او را برای رسیدن به شناخت و قرب الهی یاری می کند. سعدی نیز از شاعرانی است که درد طلب در همه آثارش نمود دارد و در غزل هایش می توان جلوه های مختلف این فضیلت عرفانی را مشاهده کرد. او طلب را بدون فضل حق نتیجه بخش نمی داند. در سراسر دیوان فخرالدین عراقی نیز شور طلب مشهود است. حافظ شیرازی نیز در این باب بر سیرت عارفان رفته و همانند صاحب نظران بزرگ عرفانی، خود و دیگران را به طلب فراخوانده و بر این باور است که هرگز نباید دست از طلب برداشت. او آمیزه ای از اندیشه عطار و مولانا را با هم دارد و وادی طلب را وادیی بسیار پرخطر می داند، در عین حال با شور و شوق مشتاقانه به سوی دوست گام برمی دارد. در این مقاله به روش کتابخانه ای و استقرائی به توصیف و تحلیل طلب در شعر شاعران مذکور پرداخته شده است.
بررسی مقایسه ای عقلانیت عملی ملاصدرا و عقلانیت ارتباطی هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۱
305 - 324
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به تحلیل مقایسه ای عقلانیت عملی صدرالمتألهین با عقلانیت ارتباطی هابرماس، با هدف بررسی میزان توانمندی اندیشه فلسفی اجتماعی ملاصدرا در مقایسه با اندیشه های معاصر و امکان توان پاسخگویی به ابهامات و مسایل آن ها، پرداخته است. نتایج حاصل بدین شرح است؛ صدرالمتألهین و هابرماس ارزش ها را ثابت تلقی کرده ولی باور به آن ها و میزان بهره وری از آن ها را با تحلیل عقلی و فلسفی ممکن دانسته اند؛ هر دو بر لزوم عقلانیت عملی و ارتباطی در جوامع انسانی تأکیدداشته و کارکرد این عقلانیت را تلاش برای رسیدن به حقیقت دانسته اند، نه درک مفهوم آن. در دیدگاه دین محور ملاصدرا عقل عملی به تنهایی، برطرف کننده موانع و اصلاح کننده انحرافات نیست، بلکه سعادت جوامع انسانی در گرو بهره وری عقل عملی از زعامت قرآن و سنت است. چنین عقلانیتی اگرچه ابزاری به نظر می رسد، در جهت تثبیت ولایت فقیه مثبت ارزیابی می شود؛ در حالی که مطابق آخرین نظریه هابرماس تا امروز درباره دین و در دیدگاه انسان محور و عقلانیت ارتباطی وی، دین غیرابزاری می تواند بستر کنش ارتباطی باشد و زیست جهان مناسبی را فراهم آورد که تفاهم شکل گرفته در آن، جامعه را به سعادت برساند.
پُربسامدی و جایگاه معناشناختی واژگان «دل» و «عقل» در ادبیات عرفانی اسلامی (بررسی مفاهیم در فارسی و فرانسه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۱
77 - 98
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر ابتدا به پدیده پربسامدی واژگانی، و سپس به طور خاص به حضور پربسامد دو واژه «دل» و «عقل» در ادبیات عرفانی، در دو حوزه مطالعاتی زبان فارسی و فرانسه پرداخته شده است. با توجه به بسامد بالای این دو واژه در متون و منابع زبان شناختی عرفانی و نیز زبان عمومی، و با نظر به گستردگی لایه های معنایی آن ها، و همچنین نقش کلیدی که در درک مفاهیم عرفانی ایفامی کنند، جایگاه معناشناختی این دو واژه در دو جامعه زبانیِ فارسی و فرانسه برجسته وتحلیل و بررسی شده است: به کمک نگاه تفسیری برخی اندیشمندان حوزه عرفان اسلامی، ارتباطِ معنادار میان جایگاه شناختی این واژگان با پربسامدی شان به خوبی نشان داده شده-است: پربسامدی می تواند نشانه ای از جایگاه شناختی پایه ای و کلیدی یک واژه در کاربرد آن توسط کاربران یک زبان باشد و می تواند پژوهشگر را به سمت معانی جدید هدایت نماید.
همگرایی و واگرایی گفتمان تصوّف و گفتمان تشیّع در ایران از دوره قراقویونلوها تا پایان دوره آق قویونلوها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۱
161 - 179
حوزههای تخصصی:
تبیین رابطه تصوّف و تشیّع در دوره ترکمانان آق قویونلوها و قراقویونلوها، که به لحاظ تاریخی از آن به «دوره فترت» یادشده است، با وجود اهمّیتی که به لحاظ تلاش وکوشش مکاتب جهت فتح معنوی و سیاسی ایران که در این دوره وجودداشته است؛ از دید پژوهشگران مغفول مانده است. مسأله زمینه ساز پژوهش حاضر، این است که تقابل یا تعامل گفتمان تشیّع و تصوّف در دوره ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو بر اساس کدام متغیّرهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی صورت گرفته است و نقش نهادهای قدرت در این دوره در گسترش تصوّف و تشیّع چه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان داد که حاکمان این دوره با صوفیان و شاعران بزرگ در ارتباط بوده اند و برخی از علما و شعرا جهت ارشادِ حاکمان «ادب الملوک» نگاشته و یا اشعاری می سروده اند که حاوی تعالیم آموزه های تصوّف به حاکمان بوده است. در این دوره در لوای رواداری حاکمان در همراهی با صوفیان و نیز پیروان ادیان و مذاهب، با ظهور عناصر غالیانه شیعی، شمنی، مسیحی در سرزمین های مشرق اسلامی مواجهیم و با توجّه به بسترهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی ترکمانان در این دوره تاریخی، طریقت های صوفی شیعی التقاطی رو به رشد و ازدیاد گذاشتند. بررسی عناصر فرهنگی سلسله-های طریقتی از این دوره حاکی از همگرایی نسبی گفتمان تشیّع و گفتمان تصوّف در این دوره است. هدف این پژوهش تبیین رابطه تصوف و تشیّع در دوره ترکمانان آق قویونلوها و قراقویونلوهاست که با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است.
نمود عرفان اسلامی در غزلیات شمس در سنجش با اندیشه های سلیگمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
331 - 349
حوزههای تخصصی:
ریشه عرفان اسلامی، قران است، مهم ترین جهان بینی و خداجویی است. حقیقتِ عرفانِ الهی، خداست. از لحاظ ادبی و روان شناسی بر سعادت انسان تأکید دارد. عرفان اسلامی راهی برای رسیدن به سلامت روانی، پیشرفت زندگی و کمال فکری بشر است. پس از مراوده با شمس و تأثیرپذیری از قران و حدیث، تحولی عظیم در مولانا پدیدآمد. اندیشه شمس در مولانا تأثیرگذار بوده است. مکتب شمس مثبت اندیشیدن را در عالم درون و برون می داند. این ویژگی ها در غزلیات شمس منحصر به فرد است. اندیشه مولانا و شمس که از بزرگ ترین و نام آورترین عارفان جهان هستند، ریشه در الهیات و عرفانشان دارد. ادبیات و روان شناسی به هم مربوطند، دنیای درون، ذهن و روح، موضوع عارفان، شاعران و روان شناسان مثبت گراست. مثبت گرایی شاخه مهم روان شناسی است، اندیشه را مدیریت می کند. کمتر از دو دهه قدمت دارد. از مؤلفه هایِ مهمِ مبدعِ روان شناسی مثبت گرا، مارتین سلیگمن؛ امید و شادکامی است. معتقد است روان شناسی علم شناخت توانمندی انسان است، ما قادریم زندگی را با کوچ ذهنی، بسازیم. پژوهش حاضر بررسی عرفانِ اسلامیِ غزلیات شمس با تأکید برنظریه امید و شادکامی پدر علم مثبت گرایی سلیگمن است.