فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۳٬۸۰۱ تا ۱۳٬۸۲۰ مورد از کل ۱۳٬۹۴۱ مورد.
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۵)
33 - 58
حوزههای تخصصی:
حدود یک دهه است که «تدبر در قرآن»، به عنوان رویکردی آموزشی و سازوکاری برای بهره مندی مستقیم و بی واسطه هر فرد از قرآن، موردتوجه اندیشمندان و صاحب نظران قرار گرفته و الگوهای مختلفی برای آن مطرح شده است. این مقاله، با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و بسنده نکردن به مبانی نظری، با مراجعه میدانی به رویدادهای جریان های تدبری، «الگوی سوره محور» را به عنوان یکی از الگوهای مطرح در زمینه آموزش تدبر قرآن در ایران معرفی می کند. این الگو با بهره گیری از مبانی نظری خاص و نگرشی انتقادی نسبت به الگوهای آیه محور، به دنبال دریافت رهیافت های آیات در توالی نظم خاص هر سوره و دستیابی به فهمی منسجم از آن سوره است که در نهایت به کشف جهت هدایتی سوره، منتهی می شود. «بهره گیری از قواعد زبان عربی برای کشف غرض واحد هر سوره» و «ارائه راهکارهای عملی جهت تشخیص غرض اصلی سوره ها» از جمله نقاط قوت این الگو است. از سوی دیگر، «خلط میان تدبر و تفسیر»، «خلط تدبر با تفسیر موضوعی»، «منحصر نمودن تدبر در قرآن به کشف جهت هدایتی سوره ها»، «تغییر خاستگاه تدبر از قلب به ذهن» و «عدم استفاده از روایات معتبر تفسیری جهت فهم معنای مفردات، آیات و سوره ها» از مهمترین موارد کاستی و نقاط ضعف این الگوست.
Explaining Wilāya-based Education and Proposing an Educational Model with Emphasis on Ziyārat Jāmiʿah Kabīrah(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Background and Objective: Considering the various educational approaches, ( Wilāyah ) education is considered the most effective due to its link with the Almighty God. The use of Wilāyah education is crucial to the achievement of a genuine Islamic education. This study therefore focuses on the teachings of the Wilāyah in the light of Ziyārat Jāmiʿah Kabīrah as an example of the sources that link the teachings of the Imams to the Almighty God. The aim of the Wilayat education system is to present a comprehensive model of education to the community teachers.
Method : This research employed purposeful sampling, utilizing the Ziyārat Jāmiʿah Kabīrah as a profound document on Imamate and Wilāyah . Based on this, a thematic analysis method was applied to continuously study the Ziyārat Jāmiʿah Kabīrah and its related interpretations. After extracting passages with similar content, the sub-themes of the research were compiled. Subsequently, the common themes were categorized under organizing themes: scientific, moral, social, emotional, spiritual, and biological education. All these themes were then subsumed under the overarching theme of Wilāyah education. Finally, the themes of Wilayat education were analyzed, and the necessity of placing them under the authority of God's representative was elucidated.
Results and Conclusion : The results showed that Wilāya-based education is an effective educational model for achieving Islamic education. Following the Imam, who embodies the perfect and fully developed human being in all aspects of education, can lead to success in both worldly and eternal life
معاضدت عقل با وحی در جعل حکم الهی باتأملی بر اندیشه های علامه جوادی آملی
حوزههای تخصصی:
تردیدی نیست که عقل و وحی به عنوان دو عنصر محوری در هستی شناسی و معرفت شناسی دین شمرده می شوند.این امر همواره از سوی بسیاری از بزرگان دین محل مداقه و بررسی قرار گرفته است.انسان مسلمان نیاز به وحی برای فهم و کشف حکم الهی دارد تا بتواند نیازهای خود را بر طرف نماید در عین حال با مسائل جدیدی مواجه می شود که ای بسا با مراجعه به ظواهر نقل نتواند پاسخ های خود را در یابد لذا با توجه به حجیت عقل در کنار وحی، تلاش برای فهم حکم الهی دارد.از طواهر برخی سخنان استاد علامه جوادی آملی فهمیده می شود که عقل در هستی شناسی دین نقشی نداشته و حکم مستقلی نیز ندارد بلکه حکم آن در حقیقت کشف حکم نقل است لیکن از برخی دیگر از ظواهر سخنانشان هم بر می آید که با توجه به اهمیت حکم عقل ، عقل را منبعی مستقل برای فهم حکم الهی دانسته و فتوای آن را عین فتوای وحی می دانند.لذا این پژوهش بر آن بود تا با مراجعه به آثار استاد جوادی آملی این مهم را بررسی نماید.یافته های تحقیق بر آن است که از دو منظر ابزاری بودن و منبع مستقل بودن می توان نقش عقل را در کنار وحی برای فهم حکم الهی ملاحظه نمود.
The Relationship Between the Right and the Good in the Qur'an(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study seeks to examine the relationship between right and good - which is an emerging issue in moral philosophy - in the Qur'an. The Qur'an repeatedly introduces good and asks people to choose it in order to be saved. On the other hand, the Quran respects individual and social rights and warns against the violation of these rights. However, sometimes there is a conflict between right and good. In other words, accepting a belief or doing an action, although it is a human's right, but it is not good for him Respecting this free will, the Qur'an advises humans to prioritize good over right as long as it is possible and does not harm the rights of others. The Qur'an advises that in the conflict between the individual right and the good, the good should be preferred, but in the conflict between the collective right and the good, the right should not be ignored as long as the owners of the right have not consented. Prioritizing the good, especially in the fields of worship that have more individual aspects, should not be accompanied by coercion because it violates human free will. The present research has extracted and discussed examples of compatibility and conflict between truth and goodness in the Qur'an by using the analytical descriptive method after introducing the examples of right and good
مرابطه در جامعه دینی از دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی با تأکید بر آیه: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبرِواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ»
منبع:
مطالعات فرهنگی قرآن سال اول بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
۱۵۸-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
یکی از ارکان اساسی جامعه سازی دینی، پیوندها و ارتباطات اجتماعی گسترده میان مؤمنان در جامعه دینی است. مرابطه در آیه 200 آل عمران یکی از کلیدواژه های مهم قرآنی است که عهده دار تبیین کیفیت این روابط است؛ دو مفسر بزرگ معاصر شیعه علامه طباطبایی و شاگرد برجسته ایشان آیت الله جوادی آملی به بررسی و تبیین مرابطه در آیه شریفه پرداخته اند. این تحقیق به روش تحلیلی و توصیفی آراء این دو مفسر بزرگ پیرامون مرابطه در آیه شریفه را تبیین و نظریه قرآن درباره مرابطه در جامعه دینی را استخراج می کند. این موضوع جایگاه ویژه ای در مباحث اجتماعی خصوصاً تمدن سازی نوین اسلامی دارد و رویکرد اجتماعی این دو مفسر در مباحث تفسیری، اهمیت پرداختن به این موضوع را دوچندان می کند. بخشی از نتایج به دست آمده در این تحقیق عبارت است از: مرابطه مفهومی واحد، اما مصادیق متعددی دارد؛ ماهیت دین اسلام، ماهیتی اجتماعی و قوانین و دستورات آن نیز اجتماعی است؛ خداوند با امر به مرابطه مؤمنان را مکلف به جامعه سازی بر محور دین می کند. جامعه سازی ترابط فکری و عملی میان مؤمنان با یکدیگر در همه شئون حیات جمعی است که منجر به هم افزایی در نیروهای آحاد جامعه، جهت نیل به سعادت دنیوی و اخروی جامعه خواهد شد. میان مرابطه با صبر، مصابره و تقوا که در آیه شریفه مطرح شده پیوندی وثیق است که نتیجه نهادینه سازی چهار ارزش درهم تنیده، حصول فلاح اجتماعی برای جامعه دینی خواهد بود.
بررسی موانع تاثیر اموزه های اخلاقی قرآن کریم و نهج البلاغه بر سلامت روانی جامعه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
184-204
حوزههای تخصصی:
دین وآموزه های اعتقادی به ویژه قرآن نقش پر اهمیتی در سلامت روحی و روانی فرد و جامعه دارد و می تواند سلامت روانی فرد را تضمین کرده و مانع ابتلای فرد و جامعه به فشارها و آسیب های روحی_روانی شود. سلامت معنوی جامعه به مفهوم ارتباط سالم انسان با عالم معنا و حرکت او در مسیر قرب الهی با ابزار توحید و معاد باوری، وارستگی و بندگی خداوند متعال است که از بهترین و مطمئن ترین ابزارها برای رسیدن به این مقصود، قرآن کریم و نهج البلاغه می باشد. نظام سازی همه جانبه امیرالمؤمنین(ع) در کتاب نهج البلاغه بر محوریت کتاب خدا و سنت رسول الله(ص)، بنیادی معنوی دارد و نظام سازی اجتماعی ایشان از این قاعده مستثنی نیست. این پژوهش جهت پاسخ گویی به سوال اصلی تحقیق "موانع تاثیر آموزه های اخلاقی قرآن و نهج البلاغه بر سلامت روانی جامعه اسلامی کدامند؟" با روشی توصیفی تحلیلی و مراجعه به این دو منبع گرانقدر به بررسی موانع تاثیر آموزه های اخلاقی بر سلامت روانی جامعه اسلامی پرداخته است.
تفسیر تطبیقی (مقارنه ای) آیه جهاد کبیر از منظر فریقین
حوزههای تخصصی:
تفسیر تطبیقی یا مقارنه ای از آیه «فَلاتُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهِدهُم بِهِ جِهاداً کَبیراً»(فرقان/52) که به بررسی دیدگاه های مفسران فریقین پیرامون آیه جهاد کبیر می پردازد، مسئله اصلی این پژوهش است؛ ازآنجاکه آرای مفسران فریقین در تفسیر این آیه، مخالفت قابل توجهی با یکدیگر ندارند، نظرات آنان می تواند مکمل یکدیگر تلقی شود. براساس تفاسیر فریقین، مراد از جهاد در آیات مکی، هرگونه تلاش، کوشش و مبارزه است. همچنین ازآنجاکه ضمیر در واژه «بِهِ» به جمله «فَلاتُطِعِ الکافِرینَ» بازگشت دارد، «جهاد کبیر» به مفهوم مخالفت با خواست های دشمنان و پرهیز از اطاعت آنان می باشد که در عرصه های مختلف غیر نظامی قابل پیگیری و اجراست. از تفسیر واژه «کَبیراً» مطالبی همچون تعیین چرایی نام گذاری به جهاد کبیر برای این نوع از جهاد، مراد از جهاد کبیر، نحوه انجام و ویژگی های آن قابل دستیابی است. در این تحقیق از روش های تحقیق موضوعی درون قرآنی و مطالعات تطبیقی برای رسیدن به مقصود استفاده شده است. هدف از انجام این پژوهش، اولاً بررسی نظرات مفسران فریقین در موضوع ایستادگی در برابر دشمنان تحت عنوان جهاد کبیر و نمایش عدم مخالفت جدی آنان بااین مسئله است و ثانیاً به دنبال ارایه نتایج تحقیق به آحاد جامعه اسلامی و مسئولان آن است تا در تصمیم سازی ها وتصمیم گیری ها مبنای عمل قرار گیرد.
تحلیل نشانه- معناشناختی گفتمان سوره عبس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه معناشناسی یکی از رویکردهای جدید در شناسایی و تجزیه و تحلیل متون و نیز در فهم چگونگی تولید و دریافت معنا نقش اساسی دارد. تحلیل گفتمان یکی از ابزارهای تحلیل متون ادبی است که ارتباط بین ساختارهای گفتمان مدار و دیدگاههای اجتماعی حاکم بر آن را مورد بررسی قرار میدهد. قرآن کریم سرشار از معانی و نشانه ها که همواره مسیر را برای به کارگیری رویکرد های مختلف تدبر و تحلیل متن را فراهم می سازد. مقاله پیش رو با به کارگیری رویکرد «نشانه معناشناسی گفتمان» و روش توصیفی-تحلیلی به تحلیل سازوکار تولید معنا در فرآیند گفتمانی سوره عبس می پردازد. مرکزیت و جهتمندی فرآیند گفتمان سوره عبس بر «چگونگی ارزیابی و برقرارى ارتباط میان شخصیت های مختلف انسانها و هشدار به متکبرانی که خدا از هدایت قرآنی بی نیاز می دانند» شکل و بنا گرفته است. به طور کلی تحلیل گفتمانی سوره نشان می دهد که غالب عناصر سازنده نظام گفتمانی این سوره، از نوع نظام کنشی و نظام عاطفی شکل گرفته است.
A New Perspective on the Meaning of the Phrase "Mā Taqaddama wa mā Taʼakhkhara" in the Second Verse of Surah al-Fatḥ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Translating the Quran is an extraordinarily sensitive and challenging task due to its miraculous eloquence, its position within religious texts, and its deep connection to the beliefs of Muslims. Furthermore, the complexity of certain verses and the inconsistency between their superficial translations and the definitive principles of Islam add further difficulty to this process. The second verse of Surah al-Fatḥ is one of these verses, which, due to its connection to the impeccability of the Prophet (PBUH) and the consensus of Muslims on this matter, requires greater attention and examination. The phrase "Mā Taqaddama wa mā Taʼakhkhara" in this verse has traditionally been translated by most Quran translators as referring to the past and the future, suggesting that Allah forgives the Prophet's past and future sins. While the forgiveness of past sins is understandable and reasonable, the forgiveness of future sins appears unacceptable. This study aims to resolve this issue by exploring an accurate and precise translation of this phrase through the theories of commentators and hadiths, employing a descriptive-analytical method.
واکاوی داستان حضرت یوسف (ع) در قرآن کریم با تکیه بر نظریه رمزگان پنج گانه رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رولان بارت نظریه پرداز معاصر فرانسوی دیدگاهی دقیق و جامع نسبت به نشانه شناسی و ساختارگرایی دارد که با تکیه بر رویکرد وی امکان ارائه تحلیلی متقن از لایه های زیرین یک متن فراهم می شود. در نظریه وی نوشتار براساس پنج اصل هرمنوتیک یا معمایی، پروآیرتیک یا کنشی، معنابنی یا دالی، نمادین و فرهنگی و ارجاعی بررسی می شود. با عنایت به اینکه داستان حضرت یوسف (ع) یکی از قصه های اندرزمحور قرآن است؛ پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، این داستان را براساس الگوی پنج گانه بارت بررسی نموده و به کشف و استخراج رمزگان موجود در این سوره پرداخته است. نتایج حاصل از تحقیق گویای آن است که رمزگان پنج گانه بارت در محتوای کلی داستان مصداق کامل دارد. رمزگان هرمونتیکی و معمایی نقش بسزایی در بازنمایی زوایای مبهم و رهنمون کردن مخاطب به حل چیستان های موجود داشته و در اغلب موارد بلافاصله رمزگشایی می شود. رمزگان کنشی پی رفت های مرتبی دارد و اولین کنش از جانب شخصیت محوری داستان شکل می گیرد که بین آن با کنش های دیگر و به ویژه کنش پایانی پیوند مستحکمی برقرار است و این نکته جالب توجه در داستان است. رمزگان معنابنی یا دالی معنی ضمنی مربوط به شخصیت یوسف و مکان روایت را در بردارد. رمزگان نمادین برای نمایش تقابل های موجود و متضاد بین شخصیت یوسف و دیگر شخصیت های فرعی روایت کارساز بوده و رمزگان فرهنگی برای تبیین و تعلیم اهمیت فرهنگ پاکدامنی، یکتا پرستی و رسیدن بشر از ذلت به اوج عزت به اذن الهی می باشد.
A Critical Discourse Analysis of Surah al-Jinn Based on Van Dijk's Model(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Surah al-Jinn possesses a unique linguistic context, presenting the Jinn's encounters with the Quran, the bringer of the Quran, and the ultimate source of the Quran, namely God, in the form of speech acts. Therefore, in this paper, based on Van Dijk's critical discourse analysis model, this Surah was examined through the formation of an ideological square. Assessing the effectiveness of Van Dijk's ideological square in analyzing the application of discursive strategies in Surah
al-Jinn revealed that the polarization of the Surah's discursive system is structured around the belief and disbelief of Jinn and humans in the Quran and the Prophet's mission (PBUH), and the discourse of Surah al-Jinn flows on a foundation of ideological oppositions. A central dichotomy in Surah al-Jinn takes shape between the believing and disbelieving groups of Jinn. In this context, the group of believing Jinn strives to manifest its opposition to the "Other" by utilizing discursive components. What is presented in the discourse of Surah al-Jinn is a current generated by a group of believing Jinn who have heard the Quran. In effect, the "Other" (disbelieving Jinn) is represented by the believers from among the Jinn, and their beliefs are presented. The believing Jinn, with faith in Allah, the Messenger, and the Quran, employ discursive strategies such as "Stating Norms" and "Testifying" to "Highlight the Self," and utilize components like "Actor Description," "Categorization," "Distancing," "Deniers," and "Negative representation of the other and positive representation of the self" to "Marginalize the other." In the second half of Surah al-Jinn, we encounter the introduction of the main actor of the discourse, namely God, who solidifies power relations. The ultimate point in determining power relations is the description of God as the "Knower of the unseen
Embodiment of Deeds in Near-Death Experiences: A Qur’anic and Theological Analysis Based on the Views of Allameh Tabataba'i(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The concept of the embodiment of deeds is discussed within the framework of Islamic eschatology, specifically concerning the afterlife, the recompense of actions, and divine justice. This study investigates the embodiment of deeds as reflected in Near-Death Experiences (NDEs) and examines its alignment with Islamic eschatological principles. Drawing on Qur’anic verses, Hadiths, and the philosophical insights of Allameh Tabataba'i, the research emphasizes the intrinsic connection between actions, the soul, and their eternal forms. Employing a descriptive-analytical method, over one hundred NDE accounts from Iranian Shi'a Muslims were analyzed. The findings reveal various forms of embodiment, including the manifestation of significant physical actions, spiritual qualities, and the perception of life events and their consequences. The study concludes that the ontological nature of NDEs corresponds closely to the initial stages of the intermediary realm (Barzakh), based on Tabataba'i perspective. By bridging empirical observations with Islamic teachings on divine justice and the system of reward and punishment, the research offers new insights into the interconnectedness of human actions and their spiritual realities. This multidisciplinary approach enriches contemporary discourse on the afterlife, highlighting the transformative potential of NDEs in fostering moral and spiritual awareness. The research further demonstrates that the embodiment of deeds, as reported in NDEs, is substantiated by both reason and revelation, with Qur’anic-philosophical interpretations from Allameh Tabataba'i providing a robust explanatory framework.
Archaeological Insights into the Angels’ Knowledge of Human Corruption on Earth: An Analysis of Qur’an 2:30(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Verse 2:30 of the Qur’an recounts a dialogue between God and the angels regarding the creation of humankind and their appointment as a caliph on Earth, during which the angels express concern about the potential for corruption and bloodshed by humans. This verse has historically been subject to various analyses by Muslim exegetes, who have generally expressed differing perspectives regarding the origin of the angels’ knowledge about human corruption and bloodshed on Earth. Among these perspectives are the angels’ awareness of the Preserved Tablet ( al-Lawḥ al-Maḥfūẓ ), their predictions based on human nature, and their experience with the corruption of the jinn on Earth. This article employs a descriptive-analytical method to critically examine the various interpretations of Q. 2:30 offered by exegetes. After highlighting the weaknesses of each viewpoint, it proposes a hypothesis supported by archaeological evidence. Accordingly, the existence of violence and killing among early hominids (Neanderthals), referred to in Islamic traditions as Nasnās , could be the origin of such a notion among the angels. The article also examines the narratives related to this theory in terms of their sanad (chain of transmission) and meaning, demonstrating the reliability of the narrators and the relevance of their statements to the proposed claim.
نقد و تحلیل روایات صحیحین در خصوص حذف آیه رجم از قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
166-183
حوزههای تخصصی:
ادعای تحریف قرآن از طرف برخی افراد یکی از موضوعات مهم و حساس در طول تاریخ اسلام بوده که پذیرش این عقیده ضمن ایجاد تشکیک در آموزه های اعتقادی، می تواند موجب چالش در شکل گیری فرهنگ، اخلاق و و قوانین جامعه اسلامی باشد. در جهت رفع این انگاره از ساحت قرآن باید روایاتی بررسی شود که به حذف یا زیادت آیه یا سوره ای اشاره شده و باعث این ادعای سست گردیده است. از جمله این روایات، روایت «عمر بن خطاب» است که مشعر به حذف آیه ی موهوم رجم از قرآن کریم است که به شکل های مختلفی از جمله «الشَّیْخُ وَ الشَّیْخَهُ إِذَا زَنَیَا فَارْجُمُوهُمَا الْبَتَّهَ» روایت شده است. این پژوهش ضمن احصای طرق مختلف روایت، به روش توصیفی_ تحلیلی، به بررسی اشکالات متنی، محتوایی و سندی آن پرداخته است. بررسی نگاشته پیش رو حکایت از آن دارد که در حیطه متنی، آیه موهوم در روایت مذکور از جهات مختلف لفظی و دستوری با ادبیات عرب و اسلوب بیانی حاکم بر قرآن سازگار نبوده، و نیز از بعد محتوایی نمونه ای مانند این آیه و یا مصداقی در حکم آن نیست و به گمان بعضی این احتمال می رود که متن مورد بحث در اصل سنتی باشد که در زمان پیامبر اکرم(ص) وضع شده باشد. همچنین بررسی های سندی نشان می دهد که با توجه به مرفوع بودن اسناد، تمام طرق این روایت در زمره روایات ضعیف جای می گیرد. و نتیجه اشکالات وارده، روایت را از حیث اعتبار ساقط می باشد.
Rukūʿ as a Semantic Unit: A Novel Approach to Interpreting the Qur’an with a Case Study of the Tenth Rukūʿ of Surah al-Naḥl(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
One of the internal divisions of the Qur’anic text is the rukūʿ , which, as a semantic unit, provides significant potential for rereading the text and uncovering new interpretive levels. Nevertheless, this division has been largely neglected in many contemporary Qur’anic codices and rarely addressed in Qur’anic studies. The present study aims to propose and apply an approach of Qur’anic interpretation based on rukūʿ analysis, focusing on the tenth rukūʿ of Surah al-Naḥl (Q. 16:71–76). Conducted through a descriptive-analytical approach, the research proceeds in three stages: first, elaborating the proposed approach of understanding the Qur’an through rukūʿ units; second, applying this approach to the tenth rukūʿ of Surah al-Naḥl as a paragraph-like semantic unit; and third, assessing the findings by comparing them with the exegetical categorizations of other commentators. The results indicate that verses 71–76 of Surah al-Naḥl form a structurally and thematically coherent passage that can be identified as an independent semantic unit. Within this framework, the topic sentence, supporting statements, transitional sentence, and concluding sentences were identified. Furthermore, a comparative critique of three exegetes’ approaches revealed that neglecting rukūʿ divisions in existing commentaries has often led to semantic discontinuity, disruption of textual coherence, deviation from the surah’s main objective, and reader confusion. Accordingly, it can be concluded that a rukūʿ -based reading of Qur’anic surahs not only highlights the thematic independence of each semantic unit but also ensures their internal coherence and contributes to identifying the overarching purpose of the surah. This approach may thus serve as an effective model for Qur’anic exegesis and a means of avoiding the interpretive challenges resulting from fragmented exegetical categorizations.
شناسایی واژگان احساسی و محورهای اساسی اثرگذار بر مخاطب در قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۵)
59 - 86
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم برای انتقال مفاهیم و آموزه های دینی افزون بر بیان استدلال منطقی و عقلی با رویکرد حکیمانه، از بیان احساسی نیز بهره می برد. این سبک گفتاری، دربردارنده گونه های مختلفی از واژگان احساسی در کلام وحیانی است که بارها؛ گاه با کلماتی آشکار و گاه به واسطه سبک و سیاقی خاص و به صورت غیرمستقیم، آمده اند. استفاده از بیان عاطفی در ارتباط با مخاطب به تأثیر بیشتر و در موارد زیادی تهییج و تشویق او به انجام کار یا پذیرفتن محتوای سخن منجر می شود. شناخت گونه های احساسی و مقتضای کاربست آنها در ظروف مختلف کلامی، به فهم هر چه بهتر متن و مطلوب متکلم خواهد انجامید. خداوند متعال به واسطه ایجاد گفتگوی احساسی در قرآن کریم و به کارگیری طیفی گسترده از گونه های احساسات بنیادین و پیچیده مثبت و منفی، معارف متنوعی را تبیین فرموده است که جایگاه ویژه ی گفتمان احساسی در کلام وحیانی را نشان می دهد. این پژوهش از طریق بررسی واژگان احساسی قرآن و تنها در قالب احساسات شش گانه بنیادین ( احساساتِ مثبتِ محبت، شادی، امید و احساسات منفیِ غم، ترس و نفرت) و با معناشناسی مفاهیم واژه ها و تحلیل محتوای آیات قرآن، به گونه شناسی واژگان احساسی قرآن کریم و شناسایی محورهای اساسی تأثیرگذار در تبیین معارف دین می پردازد.
Critical Discourse Analysis of Surah al-Ghāshīyah: A Faircloughian Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The Meccan Surah al-Ghāshīyah in the Qur’an, with its cohesive structure, constructs a multi-layered discourse through descriptions of the Day of Judgment, invitations to reflect on creation, and an emphasis on the Prophet’s guiding role, promoting monotheistic faith and challenging the polytheistic hegemony of Mecca. This study examines how the surah represents theological concepts such as monotheism, resurrection, human responsibility, and social concepts including justice, faithful identity, and a critique of polytheism, while confronting the power structures of the Quraysh. Utilizing Norman Fairclough’s critical discourse analysis framework, which views language as a social practice for reproducing or transforming power relations, the study is conducted at three levels: textual, discursive process, and social practice. Findings indicate that the surah employs contrastive vocabulary, concise grammatical structures, and rhetorical devices such as antithesis, repetition, and rhetorical questions to represent the dichotomy between faith and disbelief. These tools, by reinforcing the process of othering, promote faithful identity as a legitimate and ethical alternative, undermining polytheistic hegemony. The surah also proposes a social order based on justice and spiritual equality through intertextuality and the integration of warning, argumentative, and persuasive discourses. This analysis elucidates the role of religious texts in social transformations and contributes to a deeper understanding of the interplay between language and power in the historical context of Mecca.
تحلیلی بر رذیلت های تمدنی؛ با تأکید بر موضوع حسادت و آثار کلان اجتماعی آن در سوره بقره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن، فرهنگ و تمدن سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
25 - 46
حوزههای تخصصی:
برخی بیماری های قلبی بیماری های فردی است که امتداد کلان اجتماعی پیدا نمی کند؛ اما بسیاری از این بیماری ها مانند حسادت، با امتداد در جامعه و آلوده کردن آن، موجب شکاف در نظام مناسبات انسانی و اختلال در شکل گیری تمدن می شود. در این پژوهش با رویکردی الهیاتی و استفاده از روش استنتاجی پرسش محور از آیات قرآن، به این سؤال پاسخ داده شد که طیّ چه مکانیسمی، کلان شدگی مؤلفه ضدّ اخلاقی حسادت در اجتماع و تمدن صورت می گیرد و مخلّ مناسبات انسانی می شود؟ حسادت یا «بغی»، عامل اصلی نزاع اشراف اقوام با پیامبران و انکار آنان و ردّ قوانین الهی است. جایگزینی قوانین الهی با قوانین بشری موجب غلبه انسان محوری به جای خدامحوری، ترجیح اصالت عقل و تجربه بر اصالت وحی و سقوط انسان از انسانیت و کمالات اخلاقی در سطح جهانی شده است. شکل گیری تمدن با دو نوع تهدید بیرونی و درونی از ناحیه حسادت مواجه است: یکی حسادت کفار به مؤمنان که تلاش می کنند مسلمانان را به ارتداد بکشانند و از آن ها بهره کشی کنند و دیگری حسادت مؤمنان به مؤمنان که موجب انباشتگی کینه، نفرت، بدخواهی، خودمحوری و گسستگی در بین گروه های مختلف انسانی می شود و وحدت تمدنی و نظم اجتماعی را بر هم می زند. این پیامدها وقتی شدت می یابد که خواص یک جامعه به این رذیله اخلاقی مبتلا باشند.
تحلیل و مقایسه سبک نوشتاری اشعار حافظ شیرازی با آیات متشابه قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حافظ، تخلص بزرگ ترین شاعر زبان و ادبیات فارسی می باشد؛ چرا که میان اشعار او و قرآن کریم پیوند ژرف و ناگسستنی وجود دارد. او حافظ قرآن بوده و تأثیر قرآن کریم بر اشعار او از زوایای مختلفی قابل بررسی است. اشعار نغز و دلکش او بسیار پررنگ و پرمایه است. وی در سبک معنایی اشعارش از کلام الهی به صورت تأویل بردار، ایهام آور و ... بهره مند گردیده است. در پژوهش پیش رو که به روش توصیفی-تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای انجام شده، تلاش بر این است تا سبک معنایی این شاعر با آیات متشابه قرآنی بررسی گردد.. هدف و مبنای کار در این پژوهش کشف و شناسایی تأثیرپذیری حافظ در نمونه ابیات ارائه شده از قرآن کریم می باشد. ماحصل این پژوهش آن شد که حافظ در شعر خود به طور گسترده و سرشاری از قرآن کریم بهره برده و در سبک معنایی او مضمون ابیات با آیات قرآنی مورد اشاره تناسب و همخوانی دارد.
بررسی و نقد قواعد تفسیری در روش تفسیری ابن عثیمین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۳)
45 - 64
حوزههای تخصصی:
ابن عثیمین، مفسّر برجسته وهابی و شاگرد بن ناصر السعدی و بن باز است که نگاشته های تفسیری وی، با عنوان « الکنز الثمین فی تفسیر ابن عثیمین » در چهارده جلد منتشر شده است. وی به خاطر شرح اغلب آثار ابن تیمیه و ابن قیّم، در میان مفسران وهابی معاصر از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و در رأس جریان تفسیری عربستان است. تفسیر او بر اساس مبانی، اصول و قواعدی سامان یافته است. مسأله اصلی این نوشتار، نقد قواعد تفسیری ابن عثیمین است. هفت قاعده از واکاوی آثار تفسیرپژوهی و آرای تفسیری ابن عثیمین به دست آمد. برآیند نقد ها، از تأثیر نگرش ظاهرگرایانه، انکار مجاز در قواعد معناشناختی تفسیر، نگاه خطی به جای نگاه ارتباطی به قواعد تفسیری، ساده نگری و ساده سازی قواعد تفسیری و از همه مهم تر، محدویت قواعد تفسیری او نشان دارد.