فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۶٬۰۳۵ مورد.
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
113-131
حوزههای تخصصی:
مسئله استکمال نفس و رسیدن انسان به سعادت از مباحثی بوده است که در بین فلاسفه ی اسلامی از جمله ابن طفیل و شیخ اشراق حائز اهمیت فراوانی بوده است. این فیلسوفان در باب استکمال نفس، مراحل و شرایط و مقدماتی را ذکر نموده اند. همین امر نشان از توجه فیلسوفان اسلامی به بحث سلوک و عرفان عملی دارد. از آنجا که تحقیق درباره نفس و غایت و کمال او تاثیر عمده ای بر نگرش انسان به زندگی دارد و موجب اصلاح رفتار و اعمال انسان ها می گردد، در این پژوهش با روش توصیفی_تحلیلی بدنبال مقایسه میان نظر ابن طفیل و سهروردی در باب استکمال نفس و نحوه رسیدن به سعادت حقیقی هستیم. بر اساس یافته های این پژوهش، طبق دیدگاه ابن طفیل و شیخ اشراق، استکمال نفس انسانی در گرو گذر از سه مرحله است که در برخی از آنها مشابهت هایی یافت می گردد. هرچند وجوه افتراق نیز دیده می شود. بر این اساس مرحله اول به زعم هر دو فیلسوف خودآگاهی می باشد. اما مرحله دوم از نظر ابن طفیل تشبه به اجسام سماوی و نفوس فلکی است که یکی از مراحل استکمال نفس و رسیدن به سعادت است، همچنین مرحله دوم از نظر سهروردی مراجعه به طبیب روحانی است. اما مرحله سوم نزد ابن طفیل ارتباط مستقیم با واجب الوجود معرفی شده است در حالیکه این مرحله نزد شیخ اشراق اتصال به آفتاب جهان افروز معرفی شده که هم قابل تحلیل به عقل فعال است و هم واجب الوجود. نهایتا بررسی نظر این دو فیلسوف ما را به این نتیجه می رساند که سعادت در گرو علم و عمل توأمان می باشد که از علم به خود شروع و با وصول به ماورا طبیعت ختم می شود.
پژوهشی مقایسه ای- تحلیلی در باب نظریه «ادراکات اعتباری» علامه طباطبایی و پراگماتیسم رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
1 - 18
حوزههای تخصصی:
رورتی با نقد و رد سنت متافیزیکی غرب، که در پی مفهوم مطلق حقیقت است، حقیقتِ باورها را امری نسبی و وابسته به زمینه پیدایش شان توصیف می کند. در سوی دیگر، علامه طباطبائی، با تفکری اساساً متافیزیکی، با طرح نظریه ای بدیع در سنت فلسفه اسلامی، به قسمی از ادراکات معتبر در حوزه «عمل»، موسوم به «ادراکات اعتباری»، قائل می شود که به تصریح او، نقش اصلی در تکاملِ حیات انسان بر عهده دارند. این ادراکات، بر خلاف ادراکات حقیقی، اموری نسبی، و بسته به اقتضائات محیطی و اجتماعی، دائم در تطورند. در این مقاله، با رویکردی مقایسه ای-تحلیلی، نشان خواهیم داد که نظریه «ادراکات اعتباری» علامه قرابت زیادی با دیدگاه رورتی در باب «حقایق نسبی» دارد. هرچند رورتی، بر خلاف علامه، هیچ جایگاهی برای مفهوم مطلق حقیقت قائل نیست، با تحلیل این اختلاف درصددیم امکانی برای هم خوانی اندیشه این دو فیلسوف مطرح کنیم.
بررسی مسئله تنهایی انسان از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
113 - 128
حوزههای تخصصی:
هرچند تنهایی خود یک بیماری مستقل تلقی نمیشود، اما منشأ بسیاری از امراض جسمی و روانی است. ما در این مقاله انواع تنهایی را معرفی نموده و به بررسی آثار جسمی و روحی آن خواهیم پرداخت. در بخش دوم، نظریه ملاصدرا درباب رابطه انسان و خدا را بیان میکنیم. بر اساس مبانی حکمت متعالیه، انسان عین ربط و فقر به خداوند است و هیچگونه انفصال و جدایی برای او متصور نیست. در چنین فضایی، اساساً مسئله تنهایی منحل خواهد شد. بعبارت دیگر، احساس تنهایی بواسطه جهل به ساختار هستی است، پس با رفع این غفلت، میتوان احساس تنهایی و تبعات منفی آن را برطرف نمود. چنین رویکردی با روان درمانی شناختی قرابت دارد. بر اساس این نوع از روان درمانی، احساسات و عواطف ما، صرفاً حاصل مواجهه مستقیم ما با جهان بیرون از ذهن نیست، بلکه تفسیر و نگرش ما در شکلگیری احساسات و عواطفمان مهم است. روشن است که با تغییر تفسیرها و نگرشهای فردی، میتوان احساسات و افکار را تغییر داد. تغییر در جهانبینی انسان منجر به تغییر تحلیل او از شرایط زندگی و جایگاه وی در هستی میشود. انسانی که جهانبینی خود را بر اساس حکمت متعالیه تنظیم میکند، احساس جدایی از جهان هستی ندارد، بنابرین مسئله تنهایی برای او مطرح نیست.
تحلیل رابطه توحید عملی و تاب آوری اجتماعی با تأکید بر اندیشه های علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
84 - 101
حوزههای تخصصی:
افزایش سازگاری و تاب آوری در برابر حوادث طبیعی یا انسانی و بررسی عوامل دخیل در آن یکی از دغدغه های دیرین بشر است. از آنجا که باور توحیدی انسان نقش مستقیم در انعطاف و تاب آوری او در مواجهه با رویدادهای زندگی دارد، این مقاله درصدد بررسی رابطه توحید در عمل و میزان تاب آوری انسان با تکیه بر نظرات آیت الله مصباح برآمد. شیوه داده پردازی این پژوهش، کتابخانه ای و بر اساس روش توصیفی و تحلیلی است. بر اساس اندیشه های علامه مصباح یزدی، مظاهر توحید در عمل در جهت افزایش تاب آوری یک اجتماع، در سه محور کلی «تعامل سازنده با افراد جامعه» و «تواصی به مکارم اخلاقی و ارزش های انسانی» و «توجه به معناداری و هدفمندی زندگی» طرح می شود. تعامل، ناظر بر مشارکت های عملی اجتماعی بر مدار توحید است که از طریق «حفظ وحدت جامعه»، «رعایت حقوق و مصالح اجتماعی خود و دیگران» و «تأمین کرامت و عزت نفس نیازمندان» منجر به افزایش تاب آوری اجتماعی می گردد و تواصی نیز ناظر به مشارکت های کلامی بر مدار توحید است که با نظارت رهبران دینی از طریق توجه دادن مردم به امیدواری به الطاف الهی و تواصی افراد جامعه به حق، صبر و ترحم موجب تاب آوری بیشتر می شود و در نهایت توجه به معناداری و هدفمندی زندگی که بر مبنای توحیدی با توجه به قضا و قدر و حکمت های الهی جهت تدبیر عالم و موقتی دانستن دنیا و اصالت آخرت همراه خواهد بود، عوامل افزایش تاب آوری یک اجتماع را فراهم می آورد.
کمال از دیدگاه ابوالحسن عامری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی این مقاله آن است که ابوالحسن عامری به کمال چگونه می نگریسته است؟ روش ما در این تحقیق، براساس تحلیل و ارزیابی داده هایی است که به صورت گزارش از متن آثار عامری احصا کرده ایم. اهم یافته های این پژوهش عبارتند از: عامری کمال را هم در مورد خدا، هم همه ممکنات و هم درمورد انسان به کارمی برد. درواقع کمال به معنای عام در این مقاله مورد نظر است. البته این فیلسوف اگرچه تعریفی حقیقی از کمال ارائه نداده، کمال را به عنوان یک صفت عینی وحقیقی به کاربرده است. او در یک تقسیم، کمال را به طبیعی که اراده موجودات در آن دخیل نیست و اکتسابی که اراده موجودات در آن دخیل است تقسیم نموده. از جهت دیگر می توان کمال را به دو قسم مطلق که از هر نقصی مبراست و اختصاص به حق تعالی دارد و نسبی که در مقایسه با گذشته موجود یا با سایر موجودات ارزیابی می شود، تقسیم کرد. در تقسیمی دیگر کمال را به کمال نفس وکمال بدن تقسیم می کند؛ یعنی این کمال گاهی ناظر به نفس و زمانی دیگر ناظر به بدن است. البته تقسیم بندی دیگری نیز می توان از نظام فلسفی او استنباط کرد، گرچه عامری دست به آن نزده است. این تقسیم کمال عقلی وکمال اخلاقی است. کمال عقلی ناظر به قوه نظری دراّکه نفس و کمال اخلاقی ناظر به قوه عملی نفس است. همچنین عامری بر این باور است که کمال، امری تشکیکی است و مصادیقی برای آن ذکر کرده است.
بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
101 - 126
حوزههای تخصصی:
معقولات به عنوان ابزار تفکر در فلسفه، نقش محوری درمباحث این علم برعهده دارند. در این میان، به ویژه معقولات ثانی فلسفی در جهت تحقیقات و تحلیلی های فلسفی از اهمیت مضاعفی برخوردارند. این امر به خصوص در حکمت متعالیه که حقایق را از منظر واقعیت عینی و نه از دریچه ذهن مورد تحلیل قرار می دهد بسیار مورد توجه است. در این جهت، ملاصدرا به جهت اهمیت این بحث، نگاه ویژه ای به معقول ثانی فلسفی دارد و تبیینی متفاوت از نظر مشهور عصر خود در معقول ثانی فلسفی ارائه داده است. به جهت فاصله گرفتن ملاصدرا از نظر مشهور و رهزن بودن برخی عبارات ایشان در استفاده از اصطلاح معقول ثانی، فلسفه ورزان متأخر، در فهم و ارائه این بحث دچار تشتت شده اند و برخی حتی نظرهای متناقضی مطرح کرده اند. از این رو در این مقاله در ضمن بررسی برخی از این نظرها، به بررسی چیستی و مختصات معقول ثانی فلسفی در دیدگاه ملاصدرا پرداخته ایم. از نتایج این بحث، یافتن فهم صحیح از حکمت متعالیه و به خصوص از مسائلی است که مبتنی بر مبنای ملاصدرا در بحث معقول ثانی فلسفی در حکمت متعالیه ارائه شده است.
اندیشه درباره مرگ: هراس یا شجاعت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
97 - 114
حوزههای تخصصی:
مواجهه خردمندانه و مناسب با مرگ، پرسش و دغدغه بسیاری از نظام های فکری فلسفی بوده و نظرات مختلفی درباره مطلوب بودن و غیرمطلوب بودنِ فکر مرگ و راهکارهای متفاوتی برای رفع ترس از مرگ ارائه شده است. یکی از معروفترین راهکارها، راه حل اپیکوری و رواقی برای مقابله با ترس از مرگ است که در آن از طریق تحلیل روانشناختی ترس و با مفروض در نظر گرفتن عاملِ لذت و الم برای آن، سعی در اقناع روانی نفس می شود. اما در نظریه سقراط و افلاطون که مبتنی بر برتری و بقای مستقل نفس است،کمال مطلوب انسان، رفضِ بدن و دوری از خواسته های آن و تعطیل حواس است و چنین شرایطی به طور طبیعی در هنگام مرگ رخ می دهد. بنابراین فیلسوف و حکیم، نه تنها از مرگ نمی هراسد و نمی گریزد، بلکه به استقبال آن می رود. بسیاری از حکما و عرفای اسلامی رویکردی همانند سقراط و افلاطون و یا همانند رویکرد اپیکوری و رواقی اتخاذ کرده اند. ابن سینا از جمله کسانی است که همانند سقراط و افلاطون، مواجهه شجاعانه با مرگ را نوعی کمال عارفانه می داند. اما فارابی در امتداد نظر ارسطو فضیلتِ شجاعت را امری تحصیل کردنی و مبتنی بر اراده و اختیار انسان دانسته است و آن را در شیوه زیستن معنا کرده است.
سنجش نظریه «اتحاد وجودی و تغایر تحلیلی جوهر و عرض» استاد فیاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
25 - 38
حوزههای تخصصی:
در باب رابطه وجودی جوهر و عرض، دو دیدگاه کلان وجود دارد: اتحاد وجودی و تغایر وجودی. استاد فیاضی با اتخاذ مبانی خاص در باب معنا، مفهوم و مصداق، نظریه «اتحاد وجودی» را تقویت کرده است. وی برای دیدگاه مذکور از یک مبنای عام، یک دلیل و یک مؤید بهره برده است. مبنای عامِ دیدگاه مذکور این است که «تعدد معانی مستلزم تعدد وجود نیست» و در نتیجه، یک وجود می تواند مستجمع معانی متعدد شود و معنی در دیدگاه استاد فیاضی محکی مفهوم است و موطن آن همان جایی است که مصداق آن مفهوم واقع است. مدعای مورد بحث مردود است؛ زیرا نه شاهد یادشده قابل قبول است و نه مبنای نظریه مذکور (یعنی نظریه «معنی» به شکلی که در این دیدگاه مد نظر است) صحیح است و نه دلیل ادعاشده را می توان پذیرفت.
مقایسه حکمت تطبیقی هانری کربن و فلسفه میان فرهنگی رام ادهر مال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
135 - 155
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش، بررسی نسبت حکمت تطبیقی هانری کربن با فلسفه میان فرهنگی رام ادهر مال است که با رویکرد مقایسه ای، ضمن توصیف اولیه نظرگاه طرفین مقایسه، به جست وجوی تحلیلی تمایزات و تشابهات واقعی میان آنها بپردازد تا در نهایت آورده هایی برای وضعیت کنونی فلسفه تطبیقی در ایران به دست آورد. هانری کربن در ایران معاصر، با گفت وگوهای معنوی فراتاریخی در اقلیم هشتم، به طرح جدی حکمت تطبیقی با روش «پدیدارشناسی تأویلی» یا «کشف المحجوب» پرداخته است. حکمت تطبیقی مد نظر او مبتنی بر تئوسوفی و انطباق تجارب معنوی در ارض ملکوت است. رام ادهر مال، مؤسس اولین حلقه فلسفه میان فرهنگی در جهان است و با روش مبتنی بر هرمنوتیک تناسبی و پدیدارشناسی توصیفی، به خوانشی هندی از فلسفه میان فرهنگی رسیده که یک نگرش یا تعهد اخلاقی با رویکرد رهایی بخش از اروپامحوری و هر نوع مرکزیت گرایی است و در این زمینه فلسفه تطبیقی را نیز در کنار خود نگاه می دارد. مقایسه ماهیت فلسفه تطبیقی از منظر این دو اندیشمند که هر دو از آن سخن گفته اند، گویای آن است که اگرچه در نفی اروپامحوری و توجه به ظرفیت فرهنگ های شرقی ایران و هند و اصالت گفت وگو، با یکدیگر مشترک اند، اما با دو سیر معکوس بین شرق و غرب، در مؤلفه هایی نظیر نسبت فلسفه و فرهنگ، گفت وگوی معنوی یا آفاقی ناگاسنایی و تمایز یا تشابه، از یکدیگر متمایزند و یکی به رویکرد فرافرهنگی و مفهوم «تطابق» در حکمت معنوی تطبیقی رسیده و دیگری با مفهوم «تناسب» به میان فرهنگی کردن فلسفه پرداخته است. مؤلفه هایی همچون توجه فلسفه به فرهنگ، گفت وگوی فلسفی میان فرهنگی، در میانه بودن و نفی خودمرکزپنداری، پذیرش و فهم دیگری فلسفی در اندیشه آنها می تواند رهگشای فلسفه تطبیقی در زمان اکنون باشد.
جایگاه وجودشناسی خلق در صدور عمل انسانی «بر اساس حکمت صدرایی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
257-283
حوزههای تخصصی:
یکی از عوامل مؤثر در صدور عمل انسانی «خلق» است. از منظر فیلسوفان اسلامی خلق، ملکه ای نفسانی است که موجب می شود از انسان رفتارهایی به سهولت و بدون تأمل و درنگ صادر شود. اساس و پایه انواع خلقیات وضعیت استیلاء یا انقیاد عقل عملی نسبت به دیگر قوای ادراکی و تحریکی نفس حیوانی است. مسئله اصلی پژوهش: از نگاه ملاصدرا جایگاه وجود شناسی خُلق در صدور عمل انسانی چیست؟ روش پژوهش: توصیفی-تحلیلی مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای بر روی آثار ملاصدرا. نتیجه گیری نهایی: در نظر صدرا اگر نفس انسانی در جهت گیری های خود، در طول یک دوره ای از زمان، یک جهت خاص را انتخاب کند، یعنی به شکل خاصی بیاندیشد و در همان راستا شوق پیدا کرده و اراده کند، این آثار و حالات موقت مستحکم شده و به ملکه تبدیل می شود. در چنین وضعیتی نفس، صورت جوهری جدیدی پیدا می کند که این صورت نفسانی جدید با قوای ادراکی و تحریکی قوی تر، منشأ اعمالی از جنس خود خواهد شد و این اعمال را بدون تامل و عملیات فکری به سرعت انجام می دهد. بدین ترتیب هویت و شخصیت انسان ها در قالب خلق و خو هایی در طول زندگی دنیوی توسط اعمال ایشان شکل می گیرد که منشاء شکل گیری حیات اخروی آنها نیز خواهد بود.
تبیین «تصور» در جایگاه مقسم، قسم و قسیم از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
21 - 34
حوزههای تخصصی:
در تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق، علاوه بر اینکه یکی از اقسام، «تصور» است، مقسم نیز «تصور» است. قواعد تقسیم اقتضا میکند مقسم و قسم از لحاظ مفهومی، عین یکدیگر نباشند، از اینرو، برای دفع اشکال «اتحاد قسم و مقسم» یا «انقسام شیء به خود و غیر خود»، باید «تصور»ی که در مقسم است با «تصور»ی که در قسم است، تفاوت داشته باشد. این مقاله مهمترین تبیینهای منطقدانان مسلمان از این مطلب را بررسی کرده و مواجهه ملاصدرا با دیدگاه آنها را تحلیل نموده است. همچنین بر اساس عبارات ملاصدرا و نیز مبانی حکمت متعالیه، تصور در سه جایگاه قسم، قسیم و مقسم در دو مقام تبیین شده است: یکی مقام تقرر ماهوی که مقتضای تقسیم تصور (مطلق علم حصولی) به دو قسم بسیط «تصور» و «تصدیق» است و چیستی آن دو را مشخص میکند و دیگری مقام تحقق و وجود، که ابتنای تصدیق بر تصورِ قسمی را نشان میدهد و مستفاد از عبارات ابن سیناست.
الگوهای اخلاق بنیاد صدرایی در باب تعامل انسان با محیط زیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
51 - 70
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر درصدد استخراج و تحلیل اصول اخلاقی مواجهه با محیط زیست بر مبنای اندیشه ملاصدراست. برای تحقق این هدف، مقدماتی درباب انسان، اخلاق و جایگاه اخلاق زیست محیطی در فلسفه ملاصدرا بیان شده است. پس از آن، با استناد به آموزه هایی مثل خلافت انسان، و انواع و مراتب این خلافت، حکمت متعالیه، اصول اخلاقی مواجهه با محیط ز یست از نگاه ملاصدرا تبیین گردیده است. انسان، خلیفه خدا بر روی زمین و تنها موجود عالم ساز پس از خداوند است و برای عالم سازی از دو ابزار علم و قدرت بهره میبرد. از نظر صدرالمتألهین، خلافت انسان، انواع و مراتبی دارد. علم و قدرت نیز بتناسب دو نوع خلافت ظاهری و باطنی، به دو نوع ظاهری و باطنی تقسیم میشوند. ازجمله اقتضائات خلافت انسان و نیز نحوه وجود وی، عمران دو نشئه دنیا و آخرت است. همراهی عمران زمین با بحران حداقلی، تنها در پرتو اصول حکمی میسر میگردد. انسان برای تحقق، حفظ و تشدید مقام خلافت اللهی و هویت انسانی خویش، باید بهره برداری از محیط زیست را در پرتوی از پروا و مراقبه انجام دهد و به رعایت عدالت و تکریم طبیعت پایبند باشد. همچنین، بر اساس رویکرد وجودی صدرالمتألهین، اصل یگانگی و اتحاد با طبیعت، در این حوزه جایگاهی خاص پیدا میکند.
بازسازی نظریۀ ظهور آلستون با الهام از تمایز وجود رابط و رابطی در فلسفۀ اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
175-193
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های ادراک حسّی نگره ی ظهور است که بر اساس آن به هنگام ادراک حسّیْ اشیاء خارجی برای ما ظهور می یابند. اما همچون دیگر نظریه های واقع گروی مستقیم نگره ی ظهور نیز با چالش های متعدّدی روبروست، که مهم ترین شان چالش خطا و توهّم حسّی و چالش تأخیر زمانی اند. آلستون، که از برجسته ترین مدافعان متأخر نگره ی ظهور است، تااندازه ای چالش نخست را مهار می کند. در این مقاله، با تحلیل فلسفی، از جمله تحلیل زبانی، نشان می دهیم که می توان همچنان تقریر بهتری از این دیدگاه پیش کشید. در این مقاله با الهام از مینو [=ایده]های وجود رابط و رابطی و دو گونه ی وجود رابط دو گونه ظهور به میان آورده می شود. افزون بر این، نشان داده می شود که درست همانگونه که در ظهور عوامل ذهنی فاعل دخیل اند، تمامیت محیط_شامل خودِ شیء، آب/هوا/غیر اینها، نور با درجات و رنگ های مختلف اش، و منظر و زاویه ی دید_می تواند ظهورهای گوناگونِ عینی را رقم زند. به این ترتیب، هم دو چالش پیش گفته بسیار قدرتمندتر تبیین خواهند شد هم معرفت زایی حواسّ.
معاد جسمانی از نظر آقا علی مدرس زنوزی و آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
13 - 44
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به معاد از اصول دین اسلام و جسمانیت آن از مسلمات دین است. بحث از معاد جسمانی، در حقیقت بحث از جسمیت یافتن عقاید و اعمال انسان در قیامت است. این مسئله از زمان پیدایش و نزول اسلام مطرح بوده است و علاوه بر قرآن کریم، بزرگان دین از پیامبر(ص) گرفته تا امامان، عالمان دینی و حتی برخی از فیلسوفان اسلامی در این خصوص تأکید کرده اند. در بین حکمای اسلامی، حکیم مدرس زنوزی و آیت الله جوادی آملی باتوجه به اینکه اصل معاد جسمانی را بر اساس قرآن و روایات و نیز اصول حکمت متعالیه می پذیرند اما دیدگاه مختصّ به خود را در این مسئله دارند. حکیم زنوزی معتقد است که بدن هر انسانی بعد از مرگ به سوی نفس خویش راجع است و در معاد بدن به نفس خواهد رسید و به همراه او باقی خواهد ماند، اما استاد جوادی آملی معتقد است اعمال انسان در مراتب بالاتر هستی باطنی دارند که به همراه نفس و با تناسب با آن عالم باقی می ماند و نه آنکه بدن به سوی نفس رجوع کند.
تبیین امکان واقع نمایی معقولات عقل بالملکه؛ برمبنای ادراک حضوری حسی (از منظرِ حکمت سینوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
85 - 103
حوزههای تخصصی:
تبیین امکان واقع نمایی معقولات عقل بالملکه (معقولات نخستین) از مسائل مهم معرفت شناسی است. دو نگاه در تبیین این مسئله قابل ِذکر است: اول اینکه عقل نظری در مرتبه عقل بالملکه واجد معقولات نخستین (غیراکتسابی) است و این معقولات فی نفسه، مستقل از هر چیزِ خارج از عقل، معتبر اند؛ دوم اینکه احراز واقع نمایی معقولات نخستین بدون اتکا به درک حضوری حسی امکان پذیر نیست. در سنت فلسفه اسلامی بیشتر در مبحث «مراتب عقل نظری» بر این وابستگی تأکیدشده است؛ اما در بازخوانی معرفت شناسی ابن سینا، عموماً به عباراتی توجه شده است که استقلال عقل از حس یا هر امر خارج از عقل را نشان می دهد. در مقاله پیش رو پس از تقریر و نقد دیدگاه اول، نشان خواهیم داد که آراء ابن سینا مؤید دیدگاه دوم است و هر نوع بازخوانی دیدگاه معرفت شناختی ابن سینا در این زمینه، بدون توجه به آراء وی در مبحث «مراتب عقل نظری» و وابستگی عقل به درک حضوری حسی، منطبق بر دیدگاه وی نیست. به طور اجمال طبق دیدگاه برگزیده، «محسوس بالذات» اولین واقعیت نفسانی است که نفس به آن متصل می شود. این اتصال پیشینِ نفس به واقعیت نفسانیْ منشأ تحقق (معد) و مناط اعتبار معقولات نخستین است؛ لذا عقل نظری به وجهی متکی به درک حضوری حسی است؛ در عین اینکه به وجهی دیگر مستقلّ از حس است.
یکسان انگاری فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
5 - 30
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با تأکید بر آراء فارابی درباره چیستی و مختصات دو مفهوم «فلسفه سیاسی» و «فقه سیاسی» در آراء فارابی بحث کرده است و با استفاده از تبیین و سپس تحلیل نظرات ابونصر فارابی به دنبال پاسخی برای اینکه آیا «فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه فارابی یکسان هستند؟» بوده است. با بررسی آنچه که فارابی در باب حکمت مدنی در کتاب المله، سیاست مدنیه، و آراء اهل مدینه فاضله سخن رانده است می توان دریافت که هر دو مفهوم فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه مدنی فارابی موجود هستند و حتی بعد نظری آن نیز در حکمت نظری موجود است. با این حال، نمی توان چیستی این دو را یکی دانست ولی از حیث مختصات که شامل مبانی و غایت می باشد، می توان این دو مفهوم را دو جزء از یک کل واحد دانست. مبنا و غایت فلسفه سیاسی و فقه سیاسی فارابی از آن جهت که جزئی از اجزای فلسفه مدنی این فیلسوف مؤسس می باشند همان است که به عنوان مبنا و غایت حکمت مدنی مطرح است. وجه ممیز مکتب فلسفی فارابی با سایر مکاتب فلسفی، تأکید اکید وی در بحث سعادت است و این مفهوم کلیدی، مبنا و غایت حکمت مدنی در وهله نخست و سپس فلسفه سیاسی و فقه سیاسی می باشد.
جایگاه وجودشناسانه و معرفت شناسانۀ عقل اول نزد کندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
107 - 128
حوزههای تخصصی:
عقل یکی از مباحث مهم در سیر تاریخ فلسفه از ارسطو و شارحان او است که برخی شارحان ارسطو رساله ای درباره آن نگاشته اند. آنچه مسئله عقل را به مسئله ای چالش برانگیز نزد شارحان ارسطو تبدیل کرد نگاه به چیستی خود عقل فعال یا عقل اول به عنوان بخشی از قوه نفس انسان یا مرتبه ای در نظام مراتب موجودات است. بررسی آن می تواند چیستی و جایگاه عقل و وظایف آنرا نیز تبیین کند. پرسش اینست حقیقت «عقل اول» نزد کندی چیست و چه جایگاه وجودشناسانه و معرفت شناسانه ای در اندیشه فلسفی او دارد؟ براین اساس در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی به این یافته ها دست یافتیم که عقل اول همیشه بالفعل است و علت برای معقولات و علت برای عقول ثانی است و مقدم بر همه آنهاست و عقول ثانی سه مرتبه دیگر عقل هستند و این سه مرتبه از مراتب عقل، جزئی از نفس ناطقه هستند، اما درباره جدایی عقل اول از نفس صراحتی در بیان کندی وجود ندارد از حیث معرفت شناسانه، نفسی را که عاقل بالقوه است بالفعل می کند. به این نتیجه دست یافتیم نظریه عقل اول کندی، تلفیقی از نگاه ارسطوئی، افلاطونی و کتاب خیرالمحض است.
بازخوانی تقسیم جوهر و عرض بر اساس مبانی معرفت نفسیِ شیخ اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
127 - 152
حوزههای تخصصی:
یکی ازتقسیم بندی های رایج برای دسته بندی حقائق، تقسیم اشیاء به «جوهر» و «عرض» است. طبق قرائت سینوی و صدرایی با همه اختلافی که دارند، اما جوهر ماهیتی ست که یا در خارج بدون موضوع تحقّق دارد یا اگر در موضوع تحقّق دارد، موضوع هم برای تحقّق خود بدان محتاج است. در مقابل عرض، ماهیتی ست که همواره در موضوعی که از آن بی نیاز است، یافت می شود. این تقسیم بندی براساس قیام یا عدم قیام وجودی ماهیات است. نکته اینجاست که آیا چنین تقسیم بندی ای با همین ملاک در فلسفه شیخ اشراق اوّلاً و بالذّات مطرح است یا نه؟ نقطه شروع شیخ اشراق برای بحث از حقیقت، «من» و وجدان«من» است، نه وجود. در این نگاه، «من» یک حقیقت خودپیداست که به خود علم دارد و علم به غیر هم با اضافه اشراقیه و پرتوافکنی و ظهورِ غیر محقّق می شود. بنابراین آنچه در گام اوّلِ ظهور اشیاء، توجّه «من» را به خود جلب می کند، وجدان و خودیابی اشیاء است. سپس در گام دوّم از دریچه شهود، نحوه قیام اشیاء مورد توجّه «من» قرار می گیرد بدین ترتیب که اگر حقائق نورانی ای که خود سراسر حضور و نور هستند و خود را ادراک می کنند، قائم به خود یافت و وجدان شوند، «جوهر نورانی» بوده و اگر قائم به غیر یافت و وجدان شوند ، «عرض نورانی» هستند. همچنین در مقابل اگر حقائقی که از خود غائب یافت می شوند، مستقلّ از غیر یافت و وجدان شوند، «جوهر غاسق» بوده و اگر قائم به غیر، یافت و وجدان شوند، «عرض غاسق» نامیده می شوند.
پدیدارشناسی کاربردی: چرا نادیده انگاری اپوخه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
147 - 177
حوزههای تخصصی:
این پرسش که آیا پژوهش و تحلیل دقیق پدیدارشناختی ما را ملزم به استفاده و اجرای اپوخه و تحویل می کند، هنوز در چارچوب فلسفه پدیدارشناختی بحث نشده است. این پرسشی است که غالبا در تحقیقات کیفی نیز با شور و حرارت مطرح شده است. به ویژه آمدئو جورجی اصرار نموده است که هیچ تحقیق علمی نمی تواند مدعی وضعیت پدیدارشناختی شود مگر اینکه با گونه استفاده و اجرای اپوخه و تحویل مستحکم شده باشد. جورجی تا حدی این ادعا را بر اساس ایده های استوار می سازد که در تالیفات روان شناسی پدیدارشناختی هوسرل پی افکنده می شوند. در مقاله حاضر ایده های هوسرل را مورد بحث قرار می دهم و استدلال خواهم نمود، در حالی که اپوخه و تحویل برای پدیدارشناسی استعلایی حیاتی محسوب می شوند، (اما) مساله ی بسیار پرسش برانگیز اینست که آیا آن ها برای کاربردهای غیر فلسفی پدیدارشناسی نیز همین گونه تعیین کننده اند.
رابطه ایمان و اختیار از نگاه علامه طباطبایی و پل تیلیخ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رابطه ایمان و اختیار انسان، همواره در جوامع غربی و شرقی مورد بحث بوده است. در این پژوهش، به رابطه ایمان و اختیار و مقایسه دیدگاه های علامه طباطبایی و پل تیلیخ پرداخته شده است. علامه طباطبایی، در عین قائل شدن اختیار در کسب ایمان، آن را مرتبه ای قلبی و رتبه بعد از شناخت اولیه دین و مقدمه عمل و اطاعت می دانند در حالیکه پل تیلیخ ایمان را غایت قصوا یا دلبستگی نهایی تعریف کرده و آن را حاصل عمل همه وجود آدمی همچون عقل و اراده و احساس، دانسته و مرحله اول ایمان که یافتن متعلق ایمان است را امری اختیاری و مرحله تسلیم و دلبستگی به آن را امری غیر ارادی دانسته است.علامه طباطبایی در مباحث مفصل پیرامون ایمان و نقش اختیار انسان در نیل به ایمان را تبیین نموده اند. در تفکر اسلامی، علامه طباطبایی، حقیقت ایمان را تصدیقی قلبی می داند که شدت و ضعف پذیر است و مومن امنیت و اطمینانی کسب می کند که هرگز در اعتقاد خودش دچار تردید نمی گردد و ایمان را امری اختیاری می دانند.پل تیلیخ فیلسوف و الهی دان پروتستان نیز، در کتاب های خود از جمله، پویائی ایمان و الهیات سیستماتیک، به بحث پیرامون عقل و ایمان و اختیار با آن پرداخته است. ایمان از دیدگاه تیلیخ نه علم به حقیقتی است، نه علم به گزاره ای است و نه اختیار عقیده ای است.