فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۶۱ تا ۱٬۸۸۰ مورد از کل ۵٬۹۹۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
متواترات که گونه ای از دلیل های نقلی اند، در دانش هایی همچون کلام، فقه، تاریخ و دیگر دانش های همگن که ادله نقلی در آنها کارآمدند هستند، نقشی بسیار دارند. در نوشتار حاضر، دربارة گزاره های متواتر با نگاهی معرفت شناختی و از این جهت که مفید یقین اند و می توانند مبدأ برهان قرار گیرند، بحث می کنیم. پیش از آن، از باب مقدمه، لازم است دربارة تعریف خبر یا گزارة متواتر بحث، و تعریف های ارائه شده را ارزیابی کنیم و دربارة نیز شرایط اعتبار خبر متواتر بحث کنیم و، سپس ببینیم متواترات چه معرفتی به ما می دهند: معرفت ظنی یا یقینی؟ و اگر یقینی، آیا نوعی معتبر است یا شخصی؟ سرانجام به مسئلة اصلی، یعنی بدیهی و مبدأ برهان بودن آنها می رسیم. در این باره، نقدهایی را که متوجه بداهت و بلکه یقینی بودنشان شده است طرح و ارزیابی می کنیم و بدین نتیجه رهنمون می شویم که درجة معرفتی آنها فروتر از یقین بالمعنی الاخص است.
معادلة قرآن و حکمت در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، به تفاوتهای حکمت و فلسفه پرداخته است. حکمت فراتر از فلسفه است. حکمت، فلسفة متجلّی در جان و روح و فعل و عمل آدمی است و حاصل نوعی مکاشفه و شهود، و فراتر از مباحث نظری و بحثی صرف است. حکمت، دانشی موهبتی و حاصل فیض الهی است؛ اما فلسفه، برای هر صاحب عقلی، پس از کسب مقدمات و اندکی ممارست در مسائل عقلی حاصل میشود. لذا تحصیل حکمت برای هر کس میسّر نیست و مقدّمات و شرایطی دارد که برخی علمی و نظری و برخی عملی و اخلاقیاند. آنها در واقع، اخلاق حکمت جوییاند و حکیم فردی است متخلّق که خود تبلور حکمت عملی است.
صدرا، با توجّه به عنایت «قرآن» و احادیث به واژة حکمت، آن را بر واژه فلسفه ترجیح میدهد؛ اما حکمت مورد نظر او متعالی است، یعنی حکمتی است دینی و قرآنی و برگرفته از «قرآن» و احادیث. حکمت صدرایی در انطباق با قرآن است و تمامی آثار صدرا، عرصة این انطباق است. بدین لحاظ و به سبب اهتمام فراوان او به «قرآن» و تأویل، حکمت حاصله متعالی است و از دیگر فلسفهها برتر است.
تحلیل مبانی ملاصدرا در تفسیر وی از قصة آدم(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفسیری که ملاصدرا از داستان آدم(ع) در قرآن کریم عرضه کرده، بر پیش فرض ها و مبانی فلسفی و معرفتی خاصّی مبتنی است. بررسی زبان قرآن و مبانی فلسفی و معرفتی ملاصدرا در تفسیر، با محوریّت تفسیر قصّة آدم، از اهداف این مقاله است. از دیدگاه ملاصدرا، زبان قرآن در قصّة آدم، زبان معرفت بخش؛ و قصّه، مشتمل بر ویژگی های به ظاهر متضاد است. تفسیر باطنی با حفظ ظاهر، تمثیلی بودن در عین تاریخی نگری، از ویژگیهای تفسیر وی است. تفسیر فلسفی ملاصدرا، به لحاظ مبانی، قابل نقد و بررسی است. بعضی از نقدهای وارد بر تفسیر قصّة آدم عبارتاند از: آموزة انسان کبیر، که به صورت مشترک لفظی به کار رفته و به دو معناست: یکی نفس کلّی که جزو عقول است، و دیگری به معنای نفس سماوی؛ و نیز مبتنی است بر طبیعیات حکمت مشاء در تبیین حرکت مستدیر افلاک. از لوازم تفسیر صدرایی، سجدة گروهی از فرشتگان بر حضرت آدم است که با عمومیّت آیات سجدة فرشتگان هماهنگ نیست.
مطابقت با مطلق ثبوت به مثابة ملاک شناخت در اندیشة فلسفی علامة طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاکِ درستِ شناخت صحیح، «مطابقت شناخت با واقع» است و در رابطة با «واقع» عنوان «نفس الأمر» مطرح می شود. یکی ابتکارات بنیادین فلسفی علامة طباطبائی که هم به حوزة هستی شناسی و هم به حوزة شناخت شناسی مرتبط است، نظریه ای بدیع در مورد نفس الأمر است. ایشان در تفسیری جامع و با نشان دادن تأثیر مبنای فلسفی اصالت وجود در مسألة نفس الامر از جهت هستی شناختی و با لحاظ مشکلات مطابقت شناخت با نفس الأمر از جهت شناخت شناسی، نفس الأمر را به ظرف مطلق ثبوت و تحقق یا ثبوت مطلق یا ثبوت عام تفسیر نموده است. بر اساس این تفسیر، ثبوت نفس الأمری عبارت است از ثبوت عامّی که هم شامل موجود حقیقی می شود و هم شامل اموری که با اعتبار و توسعه اضطراری و ریشه دار عقل موجودیت و ثبوت پیدا
می کنند و به تعبیر دیگر، ثبوت نفس الأمری، ثبوتی اعمّ از ثبوت حقیقی و ثبوت اضطراری است. این تفسیر، رویکردی نوین در ملاک درست شناخت صحیح، یعنی مطابقت شناخت با نفس الأمر ایجاد می کند؛ زیرا بر اساس این تفسیر، میزان در سنجش شناخت صحیح، مطابقت با ظرف مطلق ثبوت خواهد بود.
چیستی ادراکات فطری در نگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هر سازه یا هر نظامی چنانچه بر اصول و مواد اوّلیة محکم، متقّن و نفوذناپذیر استوار شده باشد از هر گونه تهدید به ویرانی محفوظ خواهد ماند. نظام عظیم معرفت شناسی بشر نیز که از مهم ترین و اساسی ترین نظام های بشری است، به اندازة اهمیت و جایگاهی که در زندگی انسان دارد، زمانی از آفت شک و سفسطه و هر گونه تحدید مصون است که بر اصولی متقن و تردیدناپذیر بنا شده باشد. بر این اساس، فلاسفة اسلامی برای ایصال به این هدف به وجود اصول اوّلیه ای برای تفکر بشر معتقدند که نه تنها ادراکات بلکه گرایشات او نیز مبتنی بر آنهاست. ویژگی این اصول آن است که هر چند اندک اند ولی در بداهت و موجه بودن آنها هیچ شک و تردیدی راه ندارد و از آنها به ادراکات فطری تعبیر می کنند. استاد جوادی آملی، با صبغة فلسفی- کلامی خویش، مبانی عقلی موجود در این زمینه را با استناد به آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت: مُهر تأیید زده است.در این اثر، بعد از مفهوم شناسی فطرت و استعمالات آن، ارتباط بین فطرت و اصول اوّلیة تفکر و، سپس، مصادیق و کارکردهای این علم در ساختمان معرفت بشر و نقشی که در رد شبهات و نقد مخالفان دارد مورد بررسی قرار گرفته است.
بنیان های فلسفی و بررسی ارتباط بین هستی شناسی و معرفت شناسی پارادایم های تفسیری، انتقادی و علمی با روش شناسی و روش های مورد استفاده در این پارادایم ها
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی ارتباط بین بنیان های فلسفی سه پارادایم اصلی تحقیق، یعنی تفسیری، علمی و انتقادی می پردازد. هدف اصلی این است که رابطة متقابل معرفت شناسی، هستی شناسی و روش شناسی این سه پارادایم مورد بررسی قرار گیرد. همچنین برخی از فرضیات اساسی تحقیق بررسی شود. چیستی دانش و راه های کشف آن، امری ذهنی است. با توجه به مباحث مطرح شده، پارادایم علمی به دنبال تعمیم پارادایم تفسیری به دنبال درک، و پارادایم انتقادی به دنبال آزادی بخشی است. درک فرضیات فلسفی، که زیربنای هریک از این پارادایم هاست و نحوة ظهور این فرضیات در روش شناسی و روش های مورد استفاده در تحقیق، به فهم، واکاوی و کاربرد بهتر تحقیق موردنظر کمک می کند.
کدام نوع معرفت، موضوع تحلیل فلسفی است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرفت شناسان معمولاً سه معنا را در مورد معرفت به کار می برند. آشنایی، مهارت و معرفت گزاره ای، سه معنای معرفت را تشکیل می دهند. با وجود این، اکثر معرفت شناسان، معرفت گزاره ای را موضوع فلسفه قلمداد می کنند. این مقاله که به روش اسنادی و کیفی نگاشته شده است، می کوشد ضمن تبیین هریک از معانی معرفت، به بررسی معرفت گزاره ای به طور خاص بپردازد و بر اساس تعریف سنتیِ معرفت به باور صادق موجه، شروط سه گانه این تعریف و نظرات در باب آنها را مورد کندوکاو قرار دهد. یافته های این پژوهش نشانگر این نکته است که شروط سه گانه با اشکالاتی از منظر برخی معرفت شناسان روبه روست و با وجود اجماع نسبی در باب تعریف معرفت با شروط سه گانه، از زمان گتیه به بعد این تعریف دچار چالش گردید و شروط سه گانه برای تعریف معرفت ناقص پنداشته شد.
برونی گرایی در محتوا و نسبت آن با نظریه این همانی ذهن و بدن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۲ شماره ۵۶
حوزههای تخصصی:
نظریه مثل افلاطونی و سیر آن در فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار به بررسی سیر نظریه مثل افلاطونی در آرای اندیشمندان اسلامی پرداخته شده است. نظریه مثل افلاطونی، از وجوه مختلف هستی شناسانه، معرفت شناسانه، علم النفسی، اخلاقی، زیبایی شناسانه و خداشناسانه اهمیت فراوانی دارد. از زمان افلاطون تا کنون، هم در میان فلاسفه اسلامی و هم در میان فلاسفه غربی، مسأله مثل افلاطونی، مورد بحث، تأیید و انتقاد فراوان واقع شده است. بررسی محتوایی تاریخی دیدگاه های اندیشمندان اسلامی از جمله فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، محقق دوانی، میرداماد و ملّاصدرا نشان می دهد که اولاً نظریه مثل افلاطونی نزد اندیشمندان مسلمان هم دچار جرح و تعدیل های بسیار و به برخی وجوه، پذیرفته شده و جنبه های اخلاقی و زیبایی شناسانه آن مورد نظر قرار نگرفته است؛ ثانیاً ادله آن ها در رد یا اثبات نظریه مثل ناتمام است؛ و ثالثاً فیلسوفان اشراقی (به معنای عام) و عرفان گرا رغبت بیش تری به پذیرش آن نشان داده اند.
آرای هراکلیتوس درباره ی جنبش ذاتی طبیعت و مقایسه ی آن با دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله مباحثی که همواره در طول تاریخ فلسفه، محل بحث و گفت وگو بوده، مسأله ی جنبش ذاتی طبیعت یا به تعبیر عام تر، صیرورت و دگرگونی آن است. تا آن جا که تاریخ فلسفه نشان می دهد، اندیشه ی فیلسوفان همواره میان ثبات و تغییر، مردد بوده است: برخی به کلی، واقعیت داشتن حرکت در طبیعت را انکار کرده و تغییر و تحولاتِ مشهود را ساخته و پرداخته ی ذهن تلقی کرده اند؛ برخی دیگر اما، از حرکت به مانند حقیقتی انکارناپذیر سخن گفته و آن را مبنای نظام فلسفی خویش قرار داده اند. در میان فیلسوفان یونانی، اولین کسی که با انکار ثبات، از تغییر و جنبش دائم اشیائی طبیعی سخن به میان آورده، هراکلیتوس است. در میان فیلسوفان مسلمان نیز بیش از همه، ملاصدراست که از جنبش ذاتی جوهر اشیا سخن گفته و آن را یکی از ارکان مهم حکمت متعالیه ی خود دانسته است. هراکلیتوس بر مبنای چهار اصل مهم فلسفه ی خود، یعنی لوگوس، تغییر، تضاد و وحدت در عین کثرت، به تبیین اصل تغییر و صیرورت در طبیعت پرداخت و آن را ویژگی اساسی و فراگیر و نافذ عالم طبیعت دانست. ملاصدرا نیز با ابتنا بر اصول مهم فلسفه ی خود، همچون اصالت وجود و تشکیک وجود، حرکت را از عوارض تحلیلی وجود دانست و ثابت کرد که حیثیت حرکت، از حیثیت وجود اشیا، انفکاک ناپذیر است. این مقاله پس از تحلیل اندیشه ی هراکلیتوس و مقایسه ی آن با آرای ملاصدرا نتیجه گرفته است که به رغم تفاوت های آشکاری که میان دیدگاه این دو فیلسوف وجود دارد، ارائه ی تفسیر نزدیک به هم و تقریب آرا ایشان درباره ی جنبش ذاتی طبیعت، امری ناممکن نمی نماید.
بررسی تطبیقی سیر از کثرت به وحدت در هستی شناسی افلاطون و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
مباحث مربوط به خلقت و ترتیب بندی موجودات، اصل خیر را در رأس هرم هستی شناسی خود می نهد و سعی در توجیه ارجاع کثرات به وحدت متعالی دارد. از سوی دیگر ملاصدرا نیز بر مبنای اصول فلسفی و دینی خود با نگاهی وحدت محور با طرح نظریة بدوی خود یعنی (وحدت تشکیکی وجود) و نظریة نهایی خویش (وحدت شخصی وجود) به نحوی خاص می کوشد تا چگونگی ارجاع این کثرات به وحدت متعالی را مبین سازد.
با وجود تفاوت هایی که در این زمینه در اندیشة این دو فیلسوف، بر اساس مبانی فلسفی متفاوت آن ها وجود دارد، هر دو، کثرات را به امری واحد ارجاع می دهند به نحوی که کثرات را بیش از سایه ای از وحدت متعالی نمی انگارند و در این رابطه چینش مورد نظر افلاطون از نظام هستی متناظر با نظریة بدوی ملاصدرا از هستی است
تبیین حقیقت تمدن بر اساس مبانی فلسفه و عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین تمایز ابعاد وجودی تمدن از سایر شکل های اجتماع انسانی، بر اساس مبانی فلسفه و عرفان اسلامی، کاری است که در این مقاله به نحو تخصصی به آن پرداخته شده است و نتیجه حاصل از این پژوهش، تبیین تمدن به عنوان یک وجود واحد اجتماعی است که وحدت آن امری اعتباری نخواهد بود و وجودا دارای تعینی فرااعتباری و حقیقتاً اصیل است؛ زیرا ما بین عقبه فرهنگی آن اجتماع و انواع تعاملات اجتماعی آن یک پیوند ضروری و جدایی ناپذیر برقرار گشته، به گونه ای که تعاملات اجتماعی یک تمدن، ظهور ابعاد عمیق فرهنگی آن اجتماع است و در نتیجه، در چنین حالتی بر خلاف سایر اجتماعات بشری، تعاملات بر پایه اعتبار صرف نخواهند بود.
به منظور اثبات چنین نتیجه ای در ابتدا برهانی در تبیین نوعی خاص از اصالت وجود اجتماع ارائه شده که در آن از دو قاعده فلسفه صدرایی یعنی اتحاد عاقل و معقول و کلیت سِعی استفاده شده است. به علاوه در تکمیل این برهان و پاسخ به شبهه ای پیرامون آن، به تفصیل به تبیین جایگاه اعتباریات اجتماعی با مبنایی عرفانی و نوین پرداخته شده که در آن، از حقیقت انسان بر اساس نگاه عرفان اسلامی استفاده شده است.
در پایان نیز بر اساس تبیین حقیقت تمدن، برهانی هستی شناسانه در اثبات این حقیقت بلند که به ضرورت برترین تمدن، تمدن اسلامی و با محوریت ولایت خواهد بود، ارائه گردیده است.
تفسیر آیه امانت در انسان شناسی حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به تفسیر آیه امانت و بازتاب آن در حکمت متعالیه پرداخته می شود. در این آیه از عرضه امانت الهی بر آسمان ها، زمین و کوه ها سخن می رود و این که به جز انسان ظلوم و جهول هیچ موجودی آن را نپذیرفته است. ملاصدرا این امانت را اشاره به وجود خاص آدمی و قابلیت او برای سیر در مراتب گوناگون هستی می داند. در این زمینه او از تعبیرات فناء و بقاء، روح الهی، نور الهی و قلب ملکوتی برای اشاره به همین قابلیت وجودی و سیّالیّت وجودی استفاده می نماید. از دیدگاه او امانت الهی همان مقام خلافت الهی و نمایندگی اسماء و تجلی صفات خداوندی است که در انسان کامل محقق می گردد. انبیای الهی و امامان مصادیق انسان کامل هستند و از همین روی از آنان به عنوان امین خداوند در زمین یاد شده و از امانت الهی نیز به ولایت تعبیر شده است. بر اساس این تفسیر ظلوم و جهول بودن آدمی اشاره به ویژگی های خاص وجود آدمی است که از توان لازم او برای انتقال و جا به جایی در مراتب واقعیت حکایت می کند.
صفت قیومیت خدا و نتایج آن در آینه حکمت متعالیه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صفات و اسماء الهی بخش مهمی از مسائل خداشناسی را تشکیل می دهد. صدرالمتألهین نیز براساس مبانی هستی شناختی ومعرفت شناختی خویش در حکمت متعالیه به این مباحث اهمیت می دهد.او در آثار خویش برای اسم قیوم جایگاه ویژه ای در نظر گرفته و ضمن بحث از معنا و نوع این اسم، به نحوه ارتباط آن با ذات خداوند و دیگر اسم های الهی پرداخته است. قیومیت به عنوان مبدأ صفات اضافی معرفی می شود و به همراه حیات ، تفصیل اسم اعظم الهی است. ملاصدرا با غور در این اسم الهی بر اساس اصول حکمت خویش به أخذ نتایج بزرگی از آن نائل می گردد. تبیین نسبت موجودات با خدا در پرتو اضافه قیومیه، معیت قیومیه حق با اشیاء، احاطه قیومیه خداوند بر همه موجودات، توحید افعالی، تدبیر قیومی و بسیاری از معارف ربوبی از نتایج صفت قیومیت است که ملاصدرا در تنظیم اجزاء نظام حکمت ویژه خویش از آن ها بهره ها می برد.
معناشناسی علم در قرآن کریم و مکاتب بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن موارد دیگر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
در این نوشته کوشش شده است نخست معنای لغوی و عرفی این واژه بررسی و بیان، و سپس معنای اصطلاحی آن در میان مکاتب گوناگون علمی به ویژه مکاتب فلسفی مطرح شود و در نهایت معنای آن که اصالتاً لغتی عربی و قرآنی است از دیدگاه قرآن کریم و نگرش این کتاب الهی تبیین گردد. در تبیین نگاه قرآن به این نتیجه می رسیم که نه تنها معانی گوناگون علم با این کتاب الهی ناسازگاری ندارد، بلکه عالیترین ارزشها در آن برای علم و اهل علم لحاظ شده و به شکلهای گوناگون، بشر در آن به فراگیری و تحقیق در علوم مختلف دعوت و ترغیب شده است. در نگاه قرآن، علم واقعی، آدمی را از ظاهر پدیده ها عبور می دهد و به علل و اسباب باطنیِ آنها یعنی عالم غیب و خدای تعالی رهنمون می سازد.»
نقد و بررسی دیدگاه فلاسفه درباره حسن و قبح عقلی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در میان فلاسفه، مشهور است که اصل حسن و قبح عقلی، امری مشهور و از آرای محموده است و اعتباری جز بنای عقلا ندارد؛ و از این رو، در جدل قابل استفاده است. اما به نظر می رسد این اصل، یکی از یقینیات است و در برهان قابل استفاده می باشد. در این مقاله ابتدا دیدگاه مشهور فلاسفه نقد شده و نیز توجیهات مربوط به این دیدگاه ناصواب ذکر شده است. در مرحله بعد، دو دیدگاه معاصر درباره معیار حسن و قبح عقلی، بررسی شده و در نهایت، دیدگاه «بدیهی بودن حسن و قبح قضایای ذاتی عقل عملی» برگزیده و تبیین شده است.
نظام معنا و معرفت از دیدگاه سید حیدر آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سید حیدر آملی دیدگاه خود در باب معرفت شناسی را بر وجودشناسی تثلیثی قرار داده و با طرح مباحث تثلیث در معرفت شناسی، به یک نوآوری دراین باره دست زده است.
از مهم ترین نکاتی که علامه سید حیدر در معرفت شناسی بر آن تکیه کرده اینکه، ایشان همواره معرفت را یک حقیقت واحد می داند که دارای سه مرتبه اصلی است که این مراتب نیز به صورت تشکیک است. وی از این نکات کمک می گیرد تا نزاع ظاهری فهم های متفاوت در حوزه عرفان، ازجمله نزاع بین صوفی و شیعه را برطرف نماید.
علامه سید حیدر تثلیث هایی را در باب معرفت شناسی با عناوین خاصی چون «شریعت، طریقت و حقیقت»، «رسالت، نبوت و ولایت»، «اسلام، ایمان و ایقان» و «وحی، الهام و کشف» مطرح می کند و با بسط کلام و دقت کافی و اندیشه ناب، درباره آن به سخن می پردازد. بدیهی است تثلیث در باب معرفت، مبتنی بر تثلیث در وجودشناسی اوست. در این نوشتار به تحلیل و بررسی نگاه تثلیث گونه او در باب معرفت شناسی پرداخته و به کلید حل تفاوت در فهم ها و معرفت ها اشاره خواهیم کرد.
تحلیل هستی شناختی ابن سینا از اوسیای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ابن سینا نخستین فیلسوف مسلمان است که به طور دقیق به پیوند عمیق مفهوم ارسطویی اوسیا با وجود و ناهمگونی های معنا شناختی آن، توجه نموده است و کوشیده تا از طریق تحلیل هستی شناسانه معنای ارسطوئی اوسیا، نقصان اندیشه ارسطو را ترمیم نماید. ابن سینا از مفهوم ماهوی اوسیای ارسطو به «ما کونه فی الواقع لا فی موضوع» تعبیر می کند و مفهوم غیر ماهوی آن را در خود وجود منحصر می سازد. به این طریق، ابهام در موضوع و مسائل متافیزیک مرتفع می گردد و ظرفیت فلسفه ارسطو در تاسیس یک نظام فلسفی وجودشناختی نمایان می گردد. از نظر این قلم، ژرف نگری و دقت نظر ابن سینا در فهم درست این مفهوم محوری ارسطو حاکی از قوت و اعتبار نظرات او در ارسطوشناسی است.