فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۸۱ تا ۱٬۵۰۰ مورد از کل ۵٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
بازنگری نوآوری حکیم سبزواری در باب حدوث عالم: حدوث اسمی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نظریه «حدوث اسمی» از نوآوری های حکیم سبزواری است. سخنان ایشان نه تنها خالی از ابهام و پیچیدگی نیست، بلکه گوناگون است و گاه ناسازگار به نظر می رسد؛ اما با تأمّل در آثار وی، به نظر می آید نظریّه او تطوّر سه مرحله ای داشته و وی این نظریه را به سه شکل تفسیر کرده است. شارحان معمولاً فقط به تفسیر اوّل توجه کرده اند. دقت کردن به این مراحل و تفسیرهای سه گانه، ناسازگاری سخنان گوناگون وی را توجیه می کند. مقاله حاضر، این مراحل یا تفسیرهای سه گانه را گزارش، تحلیل و نقد می کند. در مرحله اوّل، مقصود از «اسم» در حدوث اسمی، اسم عینی (مقابل اسم لفظی) است. در مرحله دوم نیز مقصود اسم عینی است؛ اما تمام اسماء عینی، حادث اسمی نیستند. بلکه برخی از اسما، مانند اسماء حُسنی، قدیم اسمی اند. در مرحله سوم، مقصود از اسما، اسماء عینی نیست، بلکه منظور فقط ماهیّات موجود در ذهن است.
گذار ابن سینا از تحلیل معناشناختی مشتقات طبیعت به نتایج طبیعت شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا، در مواردی، از مباحث معناشناختی برای دست یابی به نتایجی در فلسفه طبیعی خود سود برده است. برای نمونه، وی به منظور بازشناسی ویژگی های طبیعی، از تحلیل معنا شناسانه الفاظی که از «طبیعت» مشتق می شوند، استفاده و مشتقات پنج گانه ای را برای این معنا ذکر کرده است. از تحلیل مضامین فلسفی ای که او ذیل هر یک از این مشتقات بیان می دارد، این نتیجه حاصل می شود که ویژگی های طبیعی اشیاء، از ذات آن ها برآمده است و بر آن تکیه دارد. مسئله اصلی که در این جا رخ می نماید این است که چگونه می توان گذار ابن سینا از مباحث معناشناختی به نتایج طبیعت شناختی را موجه دانست؟در پاسخ به این مسئله، تلاش شده است ضمن آشکارسازی پیش فرض های ابن سینا از طریق تحلیل نسبت مشتق و مبدأ اشتقاق از یک سو و واکاوی مفهوم طبیعت از سویی دیگر، موجه بودن چنین گذاری نشان داده شود.
بازخوانی انتقادی دیدگاه مدرس زنوزی در مسئله ی معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا با براهین عقلی و برپایه ی مبانی فلسفی خود، توانست به گونه ای خاص، معاد جسمانی که مورد تصریح شرایع مقدسه قرار گرفته است، را مبرهن سازد. او معتقد شد که بدن عنصری با ارتقاء وجودی – زوال نقایص – و تبدیل به بدن مثالی، در نشئه ی دیگری مورد تعلق نفس قرار می گیرد. در عقیده ی صدرالمتألّهین با توجه به گره خوردن هویت شخصی، به بقای صورت و نیز حفظ بقای شخصی در مسئله ی اشتداد، عینیتِ بین بدن عنصری و بدن مثالی محفوظ است. این نظریه، با تمام اتقانی که داشت، مورد اعتراض برخی از صاحب نظران قرار گرفت. از جمله ی این معترضین آقاعلی حکیم معروف به مدرّس زنوزی بود. وی تعطیل بدن عنصری، را نپذیرفت و معتقد شد بدن عنصری بعد از عروض مرگ در اثر حرکت جوهری و با ارتقای وجودی، به افقی از وجود نائل می شود که می تواند دوباره مورد تعلق نفس واقع شود. در این مقاله به شیوه ی تحقیق کتابخانه ای نظریه ی حکیم زنوزی تقریر و مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
معنا شناسی کلام الهی از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین و قدیمی ترین مباحث فلسفی عرفانی مطرح در عالم اسلام، بحث معناشناسی کلام خدا است. از ابتدای تاریخ تفکر اسلامی پیوسته در بین اندیشمندان مکاتب مختلف فکری و عقیدتی، این بحث مطرح بوده که با توجه به وضع الفاظ برای امور امکانی و مادی، وقتی لفظ «کلام» خدا بر چیزی اطلاق می گردد، به چه معناست؟ در پاسخ به این سؤال، نظریات متفاوتی مثل کلام لفظی از طرف برخی از عدلیه، کلام نفسی از سوی اشاعره، و صفات ذاتی دلالت کننده بر ذات خدا، از جانب برخی از فلاسفه مطرح شده است. نگارنده در نوشتار حاضر با تکیه بر سه اصل بنیادین حکمت صدرایی یعنی اصالت وجود، اشتراک معنوی در مفهوم وجود، و تشکیک در حقیقت وجود، به بررسی ماهیت کلام الهی از منظر مرحوم علامه طباطبایی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که کلام خدا عبارت از هر امری است که کاشف از مقاصد الهی است خواه آن امر کاشف، از سنخ الفاظ و اصوات باشد یا از سنخ وجودات خارجی، و خواه از وجودی مادی برخوردار باشد یا از وجودی مجرد.
نظریه معرفتی ابن سینا و بررسی آن در پرتو اصالت وجود و اصالت ماهیت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا و پیروان او بر این باورند که نفس هنگام ادراک خارج مادی، از طریق قوا و آلات خود با خارج ارتباط برقرار کرده و در سایه این ارتباط و ملاقات کیفیتی مشابه کیفیت شیء خارجی ابتدا در آلت ادراکی و سپس در قوا و فضای نفس منطبع و مرتسم می شود؛ این صورت از آن جهت که حاکی از خارج است مناط علم نفس به عالم ماده می شود. این نظریه معرفتی هم در تطبیق با اصالت وجود مشکل دارد و هم در تبیین با اصالت ماهیت: رویکرد اصاله الوجودی به این نظریه معرفتی مستلزم عدم امکان اتحاد ماهیت وجود خارجی با وجود ذهنی است زیرا ماهیت وجود خارجی از حدّ همان وجود انتزاع شده و متناسب با مرتبه همان وجود است لذا امکان اتحاد آن با مرتبه ای دیگر از هستی، ممکن نخواهد بود؛ رویکرد اصاله الماهوی به آن نیز مستلزم انتقال امر اصیل (ماهیت) به ذهن می شود که محال است زیرا امور اصیل متقوم به مرتبه خاص خویش اند و قابل انتقال نیستند؛ حتی در صورت انتقال، در فرض همراهی آثار خارجی با آن مستلزم انقلاب ماهیت و در فرض عدم همراهی آثار خارجی، مستلزم انفکاک لوازم ذات از ذات خواهد بود.
مقایسه ی دیدگاه ابن سینا و لایب نیتس پیرامون علت غایی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
علت غایی در سیر تفکر فلسفی همواره محل بحث و گفتگوی موافقان و مخالفان بوده است. پژوهش حاضر به روش مطالعات تطبیقی و با هدف دست یابی به شناخت بهتر این مسئله به مقایسه ی نگرش ابن سینا، فیلسوف مشائی مسلمان و لایب نیتس، فیلسوف عقل گرای غربی پرداخته است. ابتدا دیدگاه ابن سینا پیرامون علت و معلول، جایگاه علت غایی، رابطه ی آن با علت فاعلی و پاسخ به اشکال غایت افعال الهی و سپس دیدگاه لایب نیتس در زمینه ی علیت به طور کلی، جایگاه علت غایی و ضرورت آن و رابطه ی آن با علت فاعلی مورد بررسی قرارگرفته است. ابن سینا علت غایی را به عنوان یکی از علل وجودی معرفی نموده است و لایب نیتس در قالب اصل جهت کافی و مبتنی بر اصل کمال.لایب نیتس بر خلاف ابن سینا علت غایی را بر علت فاعلی برتری داده است. هر دو متفکر به نوعی احیاکننده ی علت غایی هستند؛ ابن سینا با پاسخ دادن به اشکالات علت غایی و لایب نیتس با پی بردن به نقص فلسفه ی دکارت و دفاع از حکمت الهی.
اعتبارات عقلی نزد سهروردی (بررسی قاعده «کل ما یلزم من تکرره محال فهو اعتباری»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعده «کلّ ما یلزم من تکرّره محال فهو اعتباری» که در حکمت اشراقی و توسط سهروردی ارائه گردیده است، در زمره مبحث اعتبارات عقلیه بوده و در راستای بیان استحاله تحقق خارجی مصادیقِ مفاهیمی مانندِ وجود، ماهیت، شیئیت و... می باشد. این قاعده که در شکل شبهه ای بر مشاییان تنظیم گردیده، تحقق خارجی مابِاِزای این گونه مفاهیم را مستلزم تسلسل دانسته و آن را محال می شمارد. بر اساس این انتقاد، سهروردی اصل مبنایی مشایی را در مورد تمایز فراطبیعی وجود و ماهیت نفی کرده، در نتیجه ممکنات را مرکب از وجود و ماهیت نمی داند. او واقعیت را انوار متکثره ای می داند که همان ذوات یا ماهیات متحصله اند. این اصل، دیگر فیلسوفان مانند ملاصدرا را نیز تحت تأثیر قرار داده و پیامدهای ویژه ای در فلسفه متعالیه داشته که می توان به اصولی مانند اصالت وجود و اعتباریت ماهیت و توجه به حقیقت وجود در برابر مفهوم آن اشاره نمود.
نظریه مطابقت و اشکالات وارد بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله صدق در گزاره ها یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است. از این رو، فیلسوفان و معرفت شناسان از دیرباز تا کنون دیدگاه های گوناگونی درباره «ماهیت و چیستی صدق» و نیز «معیار صدق» ابراز داشته اند. در این نوشتار، ما به بررسی نظریه مطابقت می پردازیم اما رویکرد ما بیشتر معطوف به ماهیت و چیستی صدق است نه معیار صدق.
نظریه مطابقت یک پیش فرض مهم دارد و آن واقع گرایی است؛ بدین معنا که اولاً، ملتزم باشیم که واقعیتی مستقل از باورها و ذهن ما وجود دارد. ثانیاً، ذهن انسان را در کشف واقعیت توانمند دانسته، معتقد باشیم که انسان توانایی نیل به واقع و دسترسی به آن را دارد. ثالثاً، بپذیریم که زبان توان حکایت از واقع را دارا هست.
نظریه مطابقت از آنجایی که به درک متعارف در باب صدق بسیار نزدیک است، پیشینه و رواج نسبی بیشتری نسبت به نظریه های بدیل خود داشته است، به طوری که بسیاری از فیلسوفان آن را مبنای معرفت شناسی نظام فلسفی خود قرار داده اند. با این حال، نظریه مطابقت نتوانست از عهده اشکالات گوناگون، از جمله عدم سنخیت، عدم جامعیت و عدم ارائه ملاک اثباتی برآید و سرانجام با انتقادات فیلسوفان معرفت یا به شکل تعدیل یافته ظهور و بروز یافت یا جای خود را به نظریاتی چون نظریه انسجام، نظریه کارآمدی، نظریه زائد بودن و... داد. این نظریات برخلاف نظریه مطابقت، در باب چیستی صدق، صدق را نه به امری فراسوی باور بلکه به خود باور وابسته می دانند، یعنی بدون تلاش برای رفتن به فراسوی باور، باید در درون باورها وضعیتی کشف شود که بر اساس آن بتوان گفت باوری صادق است یا نیست.
بنیان های فرهنگی معرفتی بومی سازی نظریه های علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بومی سازی نظریه های علوم انسانی، یک مسئله مهم در هویت سازی و تقویت فرهنگ خودی و از لوازم کاربست دانش در عمل است؛ زیرا نظریه از مهم ترین صور مواجهه با مشکلات و درک آنهاست. نظریه های علوم انسانی دارای دو بعد انسانی و محیطی اند: در بعد اول، فرازمانی و فرامکانی و در بعد دوم، محدود به مقتضیات خاص جوامعند. یک نظریه هرچند امری انسانی است، در عرصه کاربست نمی تواند واجد مطلوبیت لازم برای همه جوامع به صورت یکسان باشد. ازاین رو، بومی سازی برای کاربست آنها در شرایط خاص ضرورت می یابد. براین اساس، پرسش ما این است که در جهت تحققی شدن نظریه ها در جامعه خویش بر چه بنیان های معرفتی و فرهنگی باید تکیه کرد؟
در این پژوهش، آنچه نظریه ها درباره جهان به ما می آموزند، فقط با بومی سازی است که هم می تواند واجد کارایی برای ایران ما باشد و هم با هویت ما و آموزه های فرهنگ ما انطباق داشته باشد. در این میان، نگرش ما مبتنی بر اعتدال و فضیلت مندی و انطباق با هویت فرهنگ ایرانی اسلامی، در راستای ساختن دانش مطلوب است.
بررسی و نقد دیدگاه فخر رازی درباره خالق اعمال انسان با تأکید بر تفسیر مفاتیح الغیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش انسان در افعال خود، از مباحث مهم کلامی و تفسیری است. فخر رازی همه اعمال انسان را منسوب به خدا می داند و انتساب خالقیت اعمال، توسط انسان را موجب نفی یا تضعیف قدرت خداوند دانسته و کفر و ایمان انسان را ناشی از خلقت خدا شمرده است. اما نظریه متقن و استواری ارائه نکرده، گاه انسان را مجبور شمرده، گاه به آزادی انسان تمایل نشان داده و گاه با طرح نظریه کسب و تمایز بین اراده و خلق خداوند، از پذیرش جبر شانه خالی کرده و گاه انسان را مضطری در صورت اختیار معرفی کرده است. نگارنده به روش تحلیل محتوا به کنکاش آرای فخر رازی پرداخته و نظریه وی را موجب تضعیف جایگاه انسان و نفی مسئولیت او، نفی قاعده علیت و نسبت آفرینش شرور ب ه خ داون د دانسته است. از نتایج این پژوهش می توان به تبیین رابطه طولی خالقیت خدا و خالقیت انسان و تعلق اراده خداوند بر خالقیت اعمال توسط انسان، تفاوت اراده تکوینی و تشریعی خداوند اشاره کرد.
برهان صدّیقین به روایت حکیم صهبا و جایگاه آن در حکمت متعالیه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پی تدوین آموزة «برهان صدیقین» و نگرش به ساحت واجب الوجود از رهگذر وجود صرف که اولین بار توسط ""ابن سینا"" پی ریزی شد (شیرازی، 1378،ج6،ص27)، حکمای بزرگی بدین مهم پرداختند و تقریرهای گوناگونی از آن عرضه داشتند. بزرگ حکیم جهان اسلام، ""صدر الدین محمد شیرازی"" با وصول به اصل اصالت وجود و جعل وجود به تقریری نو از آن دست یازید. تقریر وی که بر بنیاد وحدت تشکیکی وجود بنا نهاده شده بود، بعدا توسط شارحانش از حوزه وحدت تشکیکی به وحدت شخصی توسعه یافت و قرائت های بدیعی از آن عرضه شد. عارف حکیم ""آقا محمدرضا
قمشه ای"" از زمره این حکما است که با بهر ه وری از مبانی عرفانی ""ابن عربی"" و شارحانش به قرائتی نو دست یافته است، نوشتار حاضر کوششی جهت بازنمایی دقیق فلسفی این تقریر است و در پی تقریر آن در صدد است که به وجوه خلل آن بر بنیاد دستگاه تشکیکی حکمت صدرایی اشاره کند.
مطالعة تطبیقی تبیین فلسفی نظریة وحدت شخصیة وجود از دیدگاه محقق دوانی و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وحدت وجود منشأ عرفانی دارد اما شاید اولین تبیین فلسفی از دیدگاه وحدت وجود عرفا از آن محقق دوانی باشد. این تبیین فلسفی، پیامدها و لوازمی دارد که چندان موجه و معقول نیست. صدرا نیز در جهت تبیین فلسفی نظریة وحدت وجود عرفا نهایت تلاش خود را به کار بسته است. او با گذر از نظریة وحدت تشکیکی وجود با پیشنهاد یک نظام و دستگاه فلسفی نو فلسفه را نه به پایان بلکه به عرصه ای تازه از تفکرات فلسفی بدل کرده است.
در این مقاله با بیان هرچند مختصر از دستگاه فلسفی و وجودشناسی محقق دوانی، نشان داده می شود که دیدگاه او در عین شباهت به تبیین فلسفی صدرا، دچار تناقضات درون سیستمی است. در ادامه با بیان تبیین فلسفی صدرا از وحدت وجود عرفا با مقایسة این دو تبیین فلسفی، نقاط قوت و ضعف آن ها و نیز ارتباط این دو تبیین باهم آشکار شد. تبیین فلسفی صدرا در دستگاهی غیر از دستگاه وحدت تشکیکی وجود، بلکه در دستگاه فلسفی نو که صدرا درصدد آن بوده و در برخی موارد در کتب خود به آن اشاره کرده، قابل تأمل و دفاع معقول است
علم پیشین الهی در عرفان اسلامی؛ از منظر صدرالمتألهین
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات فلسفه تصوف و عرفان
«علم پیشین خداوند به اشیا» از جمله موضوعاتی است که همة دانشمندان مسلمان از زوایای گوناگون به آن پرداخته اند. در میان حکمای مسلمان، صدرالمتألهین، برخلاف حکمای پیشین، تبیینی عقلی از این علم خداوند به اشیا، در دو ساحتِ ذات و مغایر ذات ارائه می دهد که با وحدت و بساطت ذات متعال سازگار می باشد. ایشان در آثار فلسفی خود، در ضمن بررسی آراء اندیشمندان مسلمان دربارة نحوة علم پیشین خداوند به اشیا، دو تفسیر کاملاً متفاوت از دیدگاه عرفا ارائه داده است: وی ابتدا با استناد به ظاهر عبارات عرفا، دیدگاه آنان را در تهی بودن از دلیل، هم سطح دیدگاه معتزله دانسته است. سپس با استناد به واقعیت های نهفته در عبارات عرفا، دیدگاه آنان در زمینة علم پیشین خداوند به اشیا را، عمیق ترین و دقیق ترین دیدگاه دانسته است.
این مقاله، به بررسی دو تفسیر متفاوت صدرالمتألهین از دیدگاه عرفا دربارة نحوة علم پیشین خداوند به اشیا می پردازد و انطباق و یا عدم انطباق تفسیر ایشان با دیدگاه عرفا را مورد بررسی قرار می دهد.
تبیین عقلانی تسبیح موجودات در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تسبیح موجودات یکی از حقایق عالم هستی است که قرآن کریم و روایات بسیاری بر آن اشاره دارند. اغلب مفسرین، مخصوصاً متأخرین آنها، این آیات را علاوه بر اینکه زبان حال موجودات می دانند، حمل بر زبان قال نیز می نمایند. از آنجا که تسبیح نمودن متفرع بر داشتن آگاهی است، ازاین رو نزد آنان، تمام موجودات حظی از علم دارند. صدرالمتألهین نیز در حکمت متعالیه با توجه به نگاه خاصی که نسبت به علم داشته است، در نظر نهایی خویش، علم را از مقولات ماهوی خارج می کند و آن را از سنخ وجود می داند و با اثبات مساوقت علم با وجود، برای آن مراتبی از شدت و ضعف قائل می شود. بر همین اساس، هر موجودی به اندازه مرتبه وجودی اش، از علم بهره مند می گردد. بدین ترتیب تبیین عقلانی از تسبیح موجودات عالم ارائه می دهد. این تحقیق عهده دار این تبیین است.
تکون و تکامل نفس از منظر ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از منظر ملاصدرا، مبدأ تکون نفس انسان خاک است که از جمادی به مرحلة نباتی و، سپس، به مرتبة نفس حیوانی می رسد. وقتی که انسان متولد می شود، از ابزارهای حسی که در ذات او به ودیعت گذاشته شده استفاده می کند و در مسیر تکامل به سوی نفس انسانی حرکت می نماید تا از مرحلة حس و خیال عبور کرده به مرحلة عقل که ممیز انسان و حیوان می باشد برسد. چون کمال نهایی و غایت آفرینش انسان رسیدن به مقام شهود می باشد، در این مقاله، با روش تحلیلی و عقلی ثابت شده است که کمال انسان از جنس ادراک بوده، ادراک به پرورش عقل انسان مربوط می شود. تقویت عقل چه در حکمت نظری و چه در حکمت عملی موجب افزایش ادراک نفس و سیر آن از قوه تا اتصال به عقل فعال و شهود صور موجودات در عقل فعال می گردد. بنابر اتحاد عاقل و معقول هر کمالی که برای یکی از قوای نفس حاصل شود برای نفس هم موجود می باشد. در نتیجه، ادراک قوة عقل سبب اشتداد وجودی نفس و ترقی او در مراتب وجود است. هرچه قدرت ادراک انسان قوی تر می شود، مراتب وجودی برتری به دست می آورد. ازاین رو، برترین موجود عالم ترین موجود می باشد. البته، در این راستا، نقش عقل نظری و برتری او بر عقل عملی قابل انکار نیست؛ یافته های عقل عملی وقتی موجب ارتقای وجودی نفس می گردد که به شهود و ادراک تبدیل شده باشد. بنابراین، کمال نفس و اشتداد وجودی فقط از طریق افزایش ادراک می باشد.
افق خداشناسى در اندیشه ابن سینا و سهروردى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
ابن سینا و سهروردى به منزله سرآمدان دو فلسفه مشاء و اشراق در جهان اسلام با تأثیرپذیرى از متون دینى، بحث از خداشناسى را وجهه همت خود قرار داده و تمام تلاش خود را براى تبیین آن به کار گرفته اند. مبانى خاص و روش فلسفى متفاوت این دو اندیشمند مسلمان که یکى با وفادارى به روش بحثى استدلالى ارسطویى و با رنگ و بوى وجودى به حل و فصل این مسئله اقدام مى کند و دیگرى با دخالت دادن شهود در کنار استدلال به عنوان ابزارى مهم در فهم حقایق، مسئله مذکور را بر پایه نور تبیین مى کند رهیافت هاى مختلفى را در بحث خداشناسى به ارمغان مى آورند. این نوشتار با روش تحلیلى توصیفى مى کوشد با نگاهى فراتاریخى و پدیدارشناختى دیدگاه این دو فیلسوف شهیر را در باب خداشناسى بررسى کند. این بررسى روشن مى کند که ملاحظات ابن سینا و تبیین هایى که براى اثبات واجب و صفات او ارائه کرده است دقیق تر از شیخ اشراق مى باشد.
بررسی ابعاد اخلاقی امنیت بین الملل از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق کاربردی اخلاق حرفه ای اخلاق سیاسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه اندیشه و فقه سیاسی اندیشه سیاسی اسلام فلسفه سیاسی
پرسش اصلی مقاله این است که ابزارهای اخلاقی اسلام برای تأمین امنیت بین الملل چیست؟ به عبارت دیگر، چگونه می توانیم از وقوع جنگ پیشگیری کنیم و صلح و امنیت را برای مردم جهان به ارمغان آوریم؟ اهمیت گفت وگو درباره این پرسش در وضعیت کنونی، نیاز به توضیح ندارد؛ زیرا بشر امروز از انحطاط امنیتی در جهان رنج می برد. نویسنده سعی کرده با روش استنباطی، پاسخ پرسش مذکور را با بهره گیری از آثار آیت الله جوادی آملی بررسی کند. مدعای مقاله این است که ابزارهای اسلام برای تأمین امنیت بین الملل، از چند جهت، قابل طرح است: اول، به لحاظ سطوح تحلیل که سه سطح: جهان اسلام، ادیان توحیدی و جهانی در آن وجود دارد؛ دوم، از نظر میزان فراگیری که به دو گروه مشترک میان هر سه سطح و اختصاصی هر سطح، قابل تقسیم است. مقاله به هر دو بحث پرداخته است. مبنای مفهومی و نظری مباحث، نظریه توحش طبیعی و تمدن فطری انسان است. بر این اساس، ویژگی های دین اسلام باعث می شود تا مدعی شویم که تنها مبنا و منبع برای تأمین امنیت بین الملل، آموزه های اسلامی، به ویژه آموزه های اخلاقی آن است.