فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
کلام اهل بیت سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
5 - 20
حوزههای تخصصی:
رابطه ابعاد وجودی انسان در دانش انسان شناسی بر پایه نقل بخش مهم و مبنایی است. از مهم ترین این روابط، رابطه عقل و قلب است. در روایات برای نشان دادن رابطه هستی شناسانه قلب و عقل از سه طرحواره استفاده شده است. طرحواره ظرفیت، طرحواره اسکان و طرحواره معدن. طرحواره ظرفیت نشان می دهد عقل در قلب قرار گرفته اما قرار گرفتن چیزی درون چیز دیگری خود به شکل های گوناگون صورت می گیرد. دو طرح واره دیگر یعنی طرحواره معدن و مسکن مشخصات دقیق تری از رابطه وجودشناختی عقل و قلب را ارائه می کنند. بررسی معنای اصلی لغت معدن مشخص می کند مراد از آن استقرار و ثبوت است. پس این طرحواره رابطه عقل در قلب را ثبوت و استقرار می داند؛ مانند استقرار مردم در مکانی که از آن خارج نمی شوند. طرحواره مسکن نیز رابطه سکونتی میان عقل و قلب را به تصویر می کشد. به این ترتیب قرار گرفتن عقل در قلب به شکل محیطی است بسته که چراغی در آن روشن است. یعنی قلب محیطی توخالی تصویرسازی شده که در وسط آن عقل قرار گرفته. اطراف عقل با قلب اتصال ندارد و بخشی از عقل از قلب بیرون نزده است. قلب نیز به صورت کامل عقل را احاطه کرده است. اما رابطه ظرفیتی عقل و قلب به شکل قرار گرفتن شیء بی جان در قلب نیز نیست بلکه عقل مانند انسانی دانسته شده که در مکانی مثل خانه سکونت کرده است. بنابراین می تواند در خانه فعالیت ها و تأثیراتی داشته باشد.
از «این همانیِ» سنت فلسفی غرب تا «نه این آنیِ» نام خدا در اندیشۀ لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امانوئل لویناس سنت فلسفی غرب را تاریخ حذف غیریت مطلق تعریف می کند. حذف غیریت سبب شده هستی به صرف تابعی از اندیشه فروکاسته شود و از آن تمامیتی سر برآورد که مستعد استبداد و درخودماندگی است. این پژوهش بر آن است که نشان دهد دیدگاه انتقادی لویناس راه برون رفت از این انسداد هستی شناسانه را در نگاه ویژه یهودی به زبان می یابد و سپس قصد دارد تحلیلی زبان شناسانه از صورت بندی انتقادی این فیلسوف یهودی ارائه دهد. لویناس به پشتوانه نام گرایی یهودی یادآور می شود که زبانْ لوگوسی تک ساحتی و صرف گزاره هایی اخباری (هست ها) نیست. نام یادآور ساحت ندایی و امریِ زبان و حافظ تکینگی در برابر تمامیت است، زیرا تنها در خطاب است که دیگری بیرون از شرایط شناخت انسانی باقی می ماند. لویناس نشان می دهد که وحی یهودی نیز در ساحت ندایی و امری سیر می کند، چرا که وحی در این سنت دانشی مضمونی درباره خدا نیست، بلکه سخن گفتن خدا با انسان و رابطه دو غیریت است. رابطه خدا و انسان نیز تنها در نام خدا، به مثابه فرمان اخلاقی (بایدها) و پیروی انسان از آن، ممکن می شود. بدین سان نام خدا غیریتی می شود که در این همانیِ هستی شناسانه گسست ایجاد می کند.
ارزیابی عملکرد نظام در رابطه با جوانان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
77 - 93
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی عملکرد نظام در رابطه با جوانان پس از پیروزی انقلاب می باشد. به منظور دستیابی به هدف مقاله فوق از روش های توصیفی _ تحلیلی با تکیه بر گفتمان انقلاب و همچنین نظریه تغییرات نسلی اینگلهارت استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بسیاری از پژوهش های کشور در تلاش هستند تا از روش و نظریه اینگلهارت که 80 کشور جهان را مورد بررسی قرار داده است، تغییرات نسلی جامعه ما را موردواکاوی قرار دهند. اما گفتمان انقلاب با این روش ناهمخوانی بنیادین دارد. نتایج این مقاله به این نکته رسیده است که گفتمان انقلاب از ابتدا بر ارزش های فطری و غیرمادی در کنار مادیات تأکید داشته است. تجربه های مبارزه با رژیم پهلوی، جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران و دستاوردهای کلان و خرد در عرصه های گوناگون با حضور حداکثری جوانان بوده که قابل توضیح با نظریه اینگلهارت نیست.
عرفان شیعی یا قرائت شیعی از سنت عرفانی؟ براساس تعلیقات امام خمینی بر فصوص الحکم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عارف و حکیم و فقیهی شیعی مانند امام خمینی صرفاً قرائتی یا خوانشی شیعی از مکتب ابن عربی دارد، نه عرفانی مستقل و با صفتی شیعی. به عبارت دیگر، امام، مبانی و اصول عرفانی مکتب ابن عربی را پذیرفته، و تنها در برخی از مسائل فرعی و جزئی از منظری شیعی به تبیین یا نقد نظرات ابن عربی پرداخته است. استشهاد امام به ادعیه و احادیثی که شیعیان از طریق اهل بیت(ع) روایت می کنند، و تمسّک او به کلام شیعی برای اثبات عصمت علمیِ انبیاء، و توسّل او به نظریه امامت در شیعه برای تبیین مصادیق خلافت ظاهری پس از رسول خدا(ص)، عرفانِ مورد نظر امام خمینی و عارفانی چون او را به صفت شیعی مزیّن نمی کند، بلکه تنها می تواند قرائت و خوانشی از یکی از مهم ترین مکاتب عرفانی در عالم اسلام باشد. بدین سان راقم این سطور در پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است؛ تمسّک به ادعیه و احادیث شیعی، پای بندی کامل به شریعت در ردای فقاهت، حصر مصادیق انسان کامل در معصومین(ع) و ایراد منازعات کلامی، را از شاخصه هایی می داند که در باب معنای قرائت شیعیِ امام خمینی از سنّت عرفانی ابن عربی احصا کرده است. امام معتقد است که طریقت و حقیقت جز از راه شریعت حاصل نخواهند شد، زیرا ظاهر راه باطن است بلکه ظاهر از باطن انفکاک ناپذیر است. اساساً عارفان شیعی مانند امام خمینی مصادیق اتمّ و اکمل مفهوم انسان کامل را رسول خدا(ص) و به تبع او معصومین(ع) قلمداد می کنند. امام خمینی در دفاع از مکتب تشیع و آموزه های کلیدی آن خصوصاً امامت همچون دیگر متکلّمان نیز از علم کلام البته به اندازه ضرورت بهره می برد، و در اثنای مباحث عرفانی، استدلالاتی کلامی طرح کرده و به نقد عارفانی چون ابن عربی می پردازد.
تفاهم یا تقابل ابن سینا و ملاصدرا در مساله حدوث نفس انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو درباره حدوث نفس انسانی است؛ آیا نفس انسانی قدیم است یا حادث؟ آیا حادث روحانی است یا جسمانی؟ آراء پیرامون آن، متفاوت و گهگاه متضاد است و دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا از سوی طرفداران دو مکتب سینوی و صدرائی مجادلات دراز دامنی را برانگیخته است. ابن سینا که تحقیقات گسترده او در علم النفس و بویژه نفس انسانی تاکنون بدون رقیب است مدّعی حدوث روحانی نفس و ملاصدرا که بعد از ابن سینا در بین فیلسوفان مسلمان، بیشترین اهتمام را به مسأله نفس دارد، حدوث نفس را جسمانی می داند؛ سزاوار توجه است که باور به جاودانگی و مفاهیم الهیاتی مرتبط با آن، پیش از تعیین تکلیف در خصوص جسمانیت یا روحانیت نفس انسانی، تلاشی همراه با کاستی است، چراکه تأثیرپذیری نتایج از مبادی، امری گریزناپذیر است؛ عدم رهیافت به پاسخی قطعی در موضوع حاضر، پژوهشگر را در ترسیم چگونگی ارتباط نفس با بدن، فساد یا خلود نفس و در نهایت تصور درست معنای زندگی دچار پرسشهای فراوان و بن بست های فلسفی خواهد نمود؛ پژوهش کوشیده است با ارائه دلائل دو دیدگاه و نقد و بررسی، بیان نماید کدامیک از دو نظریه همخوانی بیشتری با مبانی عقلی دارد و آنچه این پژوهش را متفاوت از تحقیقات پیشین می سازد این است که بر اساس ارزیابی و تحلیل و به روش عقلی در پی یافتن پاسخ این پرسش اساسی است که آیا چنان که در نگاه نخست برداشت میشود این دو نظریه، تقابل جدّی با هم دارند یا اینکه نگره صدرائی را می توان در راستای دیدگاه ابن سینا ارزیابی نمود.
نسبت روایت قذف علم در قلب و حقیقت علم نزد ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
141 - 153
حوزههای تخصصی:
بدون شک معارف شریعت علاوه بر عهده داری هدایت، کاشف از واقعیت نیز بوده و گاه نهایی ترین دست آوردهای علم بشری در لطیف ترین عبارات شرعی منعکس شده است؛ اما در این میان، برخی از دیدگاه های درون دینی در تقابل با یگدیگر، هر یک مدعی انطباق معارف خود بر مضامین شریعت اند، از جمله حدیث شریف ««العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء»» که مصداق برداشت های مختلف قرار گرفته است؛ که داوری این دیدگاه ها و ارزیابی میزان اعتبار آنها مجال وسیعتری می طلبد، لکن در این مقاله که پژوهشی میان رشته ای و تطبیقی است در پی آن هستیم که دیدگاه نهایی حکمت اسلامی که در حکمت متعالیه تجلی یافته، نسبت به دیگر دیدگاه ها، تفسیر معقول تر و هماهنگی قابل قبول تری از این روایت ارائه نموده است؛ لذا به روش تحلیلی- تطبیقی نشان داده ایم که بر خلاف دیدگاه هایی که گاه نفس را مادی و ظلمانی و حقیقت علم را خارج از ذات نفس تلقی کرده و گاه علوم را ذاتی نفس به حساب آورده اند، حکمت اسلامی میان حدوث مادی و تجرد نفس از یک سو و اکتساب و اتحاد علوم از سوی دیگر جمع نموده و تفسیر بهتری از تعبیر قذف علم در این روایت ارائه کرده است، در حکمت متعالیه نفس انسانی در ابتدا مادی است و با حدوث بدن حادث شده، اما به تدریج و با حرکت جوهری به مقام تجرد برزخی و تام رسیده، از مرتبه ادارک حسی به وهمی و مثالی و سپس درک کلیات عقلی و بالاتر از آن؛ به مرتبه عین الیقین و مشاهده اسماء و صفات الهی دست می یابد؛ چنان که در این مقاله نشان داده شده، این تبیین حکمی هماهنگی بیشتری با شریعت مقبول دارد.
فلسفه میرداماد در هندوستان: از ابتدای قرن سیزدهم تا میانه قرن چهاردهم هجری قمری (با تکیه بر سنّت های متنی/ درسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
39 - 94
حوزههای تخصصی:
از میانه قرن پنجم تا قرن چهاردهم هجری قمری، آثار و آراء فیلسوفان ایرانی در محافل علمیِ شبه قارّه هندوستان حضوری پُررنگ داشته اند. اندیشه فلسفیِ میرداماد (ف. 1040 ھ . ق)، یکی از نقاط عطف این حضور تاریخی است. آثار و آراء میر پس از ورود به هندوستان، از طریق سنّت های متنی در سراسر شبه قارّه انتشار یافتند. نگاشته های وی، از قرن سیزدهم هجری قمری به سنّت های متنی راه یافته و خود به منبع آموزشی تبدیل شدند. در این دوره، تعلیم و تعلّم الأفق المبین در مدارس علمیِ هندوستان – به ویژه شهر رام پور – رونق یافت. تداول این اثر در جایگاه متن درسی، بستری فراهم ساخت تا شروح و حواشیِ گوناگونی بر محور آن پدید بیایند. در کنار الأفق المبین، کتاب الإیماضات نیز یکی از سنّت های فرعیِ تعلیم فلسفه در هندوستان بوده است. انتشار و تثبیت آثار و آراء میرداماد در جنوب آسیا، چهره های فلسفیِ هندوستان را در دو صف مخالفان و موافقانِ او جای داد و در میان آنان مباحثات دامنه داری در موضوعات «جعل بسیط ماهیّت»، «حدوث دهری»، «حمل»، «اقسام هل بسیط»و... به وجود آورد. در این مقاله، ضمن معرّفی اجمالیِ سنّت های متنی در شبه قارّه، نشان خواهیم داد که چگونه محافل علمیِ هندوستان، از ابتدای قرن سیزدهم تا میانه چهاردهم هجری قمری، اقبالی چشمگیر به آثار و آراء میرداماد داشته اند.
بررسی نسبت تنوع موضوعیِ احادیث منقول از امام رضا(ع) در باب امامت با فضای تاریخی هم عصر ایشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
133 - 164
حوزههای تخصصی:
تعداد قابل توجهی از احادیث امام رضا(ع) به مبحث امامت اختصاص دارد. از این رو، مطالعه این احادیث از زاویه های مختلف حائز اهمیت فراوان است. این مقاله می کوشد با استفاده از روش تاریخی، ضمن شناخت مؤلفه های امامت در نگاه امام(ع)، پیوند آن ها را با فضای تاریخیِ معاصر ایشان دریابد. بر این اساس، پرسش این پژوهش آن است که چه نوع ارتباط معناداری میان فضای تاریخی هم عصر امام علی بن موسی(ع) با تنوع موضوعیِ احادیث امامت منقول از ایشان وجود دارد؟
بر پایه فضای سیاسی و فرهنگی انتهای سده دوم و ابتدای سده سوم هجری مشخص شد که در این دوره، همچنان مسئله رهبری و امامت جامعه اسلامی چالش برانگیزترین مشکل فرق و مذاهب اسلامی بوده است. از این رو، احادیث فراوان امام رضا(ع) درباره مسئله امامت در ارتباط مستقیم با بحران ها و چالش های زمانه ایشان چون خلافت و امامت انتخابی، عقیده جایز بودن خلافت مفضول با وجود افضل، تفضیل خلفا، فرقه های درون شیعی و غلات است.
از مهم ترین اقدامات امام(ع) برای پاسخ به این شبهات و هجمه ها، تثبیت حقانیت امامت اهل بیت(ع) به واسطه تمرکز بر مؤلفه های نص امامت و جایگاه الهی ائمه(ع)، فضایل و افضلیت امام علی(ع)، علم و عصمت، حجت الهی و مفترض الطاعه بودن امام بوده است. هر کدام از این مؤلفه ها به روشنی نظرات حضرت علی بن موسی(ع) درخصوص تفاوت ها، نقاط ضعف و اشتباه دیدگاه های فِرق معاصر ایشان را بازتاب می دهد.
معنا و معیار عاملیت اخلاقی ماشین های هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات شگفتی آور و شگرف در حوزه هوش مصنوعی و ظهور ماشین های هوشمند و سیستم ها و ربات های فراهوشمند، مرز و معیارهای انسان و ماشین را به چالش کشیده و به پرسش های فلسفی و اخلاقی جدیدی درباره امکان عاملیت اخلاقی ماشین های مصنوعی و انتساب مسئولیت اخلاقی به آنها دامن زده است. در این مقاله، پس از تبیین معنا و مؤلفه های عاملیت اخلاقی (خودآگاهی، خودمختاری، اراده آزاد، نیت مندی و مسئولیت پذیری)، به بررسی اهم دیدگاه ها درباره امکان عاملیت اخلاقی ماشین های پرداخته شده و اهم مبانی و مدعیات دو رویکرد اصلی در این زمینه بیان و بررسی شده است. برخی از صاحب نظران، ضمن نفی و انکار عاملیت اخلاقی ماشین ها، بر این باورند تنها انسان شروط و شرایط لازم برای عامل اخلاقی بودن را دارد و البته، برخی دیگر، ضمن بازنگری در معنای رسمی و سنتی عاملیت اخلاقی، به گونه و تقریری خاص از عاملیت اخلاقی محدود، تشکیکی و طیفی را پذیرفته و امکان اطلاق عامل اخلاقی به ماشین های فراهوشمند، بر این مبنا و معنا را موجه و مقبول دانسته و امکان اطلاق عامل اخلاقی را به ماشین ها و حتی حیوانات تعمیم و تسری می دهند. با استناد به محدودیت های کنونی ماشین های فراهوشمند و بی بهره بودن آنها از خودآگاهی و فقدان نیت مندی، شرایط لازم برای عاملیت اخلاقی کامل را نداشته و تنها به شکل مَجاز و مسامحی می توان امکان عاملیت اخلاقی محدود و ابزارگرایانه را برای رُبات ها و ماشینهای فرا/هوشمند در حوزه های خاص را پذیرفت.
مبانی عقلی- کلامی خلود در عذاب: بررسی دیدگاه های ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
91 - 114
حوزههای تخصصی:
مسئله جاودانگی نفس انسانی و خلود کافران درعذاب از موضوعات مهم کلامی دراندیشه اسلامی است که به بررسی آن پرداخته شده است. این مقاله به تحلیل دیدگاه های ملاصدرا وعلامه طباطبایی د این زمینه می پردازد ومبانی کلامی آنان را موردبررسی قرار می دهد. ملاصدرا درابتدا به تأثیرپذیری ازابن عربی، قائل به عدم خلود درعذاب بود و براین باور بود که عذاب الهی به دلیل حکمت الهی نمی تواند ابدی باشد. او معتقد است که هر موجودی غایت ذاتی دارد و عذاب نمی تواند مانع رسیدن به کمال باشد. بااین حال، ملاصدرا درمراحل بعدی نظر خودرا تغییر داده و به جاودانگی عذاب اعتقاد پیدا کرد،به این دلیل که اعمال انسان به صورت ملکه درمی آید و درنتیجه، جاودانگی درعذاب ممکن می شود. ازسوی دیگر، علامه طباطبایی براین باور است که جزئیات معاد را نمی توان بامقدمات عقلی اثبات کرد وتنها راه شناخت آن، تکیه بر وحی است. او خلود درعذاب را براساس آیات و روایات اسلامی تأیید می کند و به عدم تعارض میان آیات و روایات دراین زمینه اشاره می کند. علامه براین باور است که عذاب جهنم به دلیل تغییر فطرت انسان و تبدیل گناهان به ملکه نفسی، دائمی خواهد بود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که هر دو اندیشمند بر مبانی کلامی خاصی تأکید دارند که شامل پذیرش وجود نفس و جوهر مجرد آن است. همچنین، درحالی که ملاصدرا در تحلیل های اولیه خود به تأویل آیات پرداخته، علامه طباطبایی بر وحی و عدم تعارض آیات تأکید دارد. این پژوهش به بررسی این مبانی و تحلیل های کلامی می پردازد و به تفاوت های دیدگاه های این دو اندیشمند در مسئله خلود در عذاب می پردازد.
حل چالش های پیش رو در مواجهه با روایات «وجبت له الجنه»
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
11 - 39
حوزههای تخصصی:
در متون حدیثی روایات زیادی وجود دارند که با تعابیری همچون «وجبت له الجنه» و نظایر آن، تعدادی از عناصر اعتقادی، اخلاقی و یا رفتاری را برجسته و مهم توصیف نموده و التزام به آنها را موجب قطعیت ورود انسان به بهشت معرفی کرده اند. بیان این پاداش بزرگ و حیرت انگیز برای چنین اموری، روایات یادشده را با چالش های مختلفی روبه رو کرده است؛ از جمله اینکه در تلقی نخستین، این پاداش در ازای آن عوامل، نامتناسب و باورنکردنی به نظر می رسد، همچنین وعده پاداش بهشت برابر اعمالی به ظاهر اندک نظیر استغفار، موجب امیدواری کاذب و اباحه گری و جرأت بر انجام گناه در افراد می شود. همین امر سبب شده تا برخی در مواجهه با این احادیث، رویکرد سلبی اتخاذ نمایند و نسبت به اصل صدورشان تردید کرده و آنها را ضعیف السند و یا مجعول تلقی کنند. در این مقاله، نگارندگان کوشیده اند ضمن بیان تحلیل آماری و نمونه هایی از این روایات، راهکارهایی برای حل چالش های مذکور ارائه نموده و رویکرد سلبی نسبت به این روایات و نادیده انگاشتن آنها را نادرست دانسته اند. از جمله احتمالات بیان شده برای برون رفت از اشکالات مذکور می توان به عدم لزوم تناسب میان عمل و جزا، تفاوت نهادن میان علت تامه و علت ناقصه و پرهیز از تمام نگاری «سبب»، تفاوت میان صورت «مُلکی» و صورت «ملکوتی» اعمال، توجه به تفاوت مراتب بهشت و مقامات بهشتیان و مواردی مانند آن اشاره نمود.
ارزیابی علمی طبیعت گرایی هستی شناختی با تکیه بر ذات گرایی برایان الیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از منظر طبیعت گرایی هستی شناختی، وجود علت فراطبیعی برای جهان، در تقابل با علم است و اساساً جهان از چنین علتی بی نیاز است. ازنظرِ طبیعت گراییِ روش شناختی نیز علم و روش آن موفق ترین راهبرد و روش برای فهم ساختار جهان و روابط علّی حاکم بر آن است. با نگاه به موضوع از منظر فلسفه نظری که متعلقی جز جهان خارج ندارد، در می یابیم که علم در حیطه روشی خود سهمی محدود در تبیین طبیعیت دارد و اگر یافته های تجربیِ برآمده از آن در تعامل با مبانی متافیزیکی علم نباشد، نمی تواند نظریات قاطعی در تبیین جهان ارائه دهد و در عرصه هستی شناختی نیز تهی است. به نظر می رسد با درنظرگرفتن پیوند علم و متافیزیک می توان در راستای دفاع از خداباوری –به مثابه عنصر مکمل تبیین نظام هستی- از الهیات فلسفی بهره جُست و ورود علم به حیطه هستی شناسی را امری غیرعلمی و مغالطه آمیز دانست. «الیس» با نظر بر ذات گرایی در علم بر این باورِ واقع بینانه است که موجودات به جای اینکه بی خاصیت باشند، قوا و استعداد هایی دارند که ذات و خواص ذاتی آن ها را تشکیل می دهند و سرشت آن ها را فعال و پرخاصیت می سازند. از این ره آورد روشن می شود که طبیعت گرایی به مثابه روشی در فهم طبیعت مادی، ارزشمند است، بدون اینکه با علت ماورائی در تقابل باشد. طبیعت گراییِ روش شناختی، تلازمی با طبیعت گراییِ هستی شناختی ندارد و آنچه این دو را به هم نزدیک می کند مبانی متافیزیکی علم است که به تنهایی در الهیات و تبیین هستی شناختی طبیعت راه گشاست. در مجموع، ذات گرایی جدید با برقراری تلازم بین خواص ذاتی و هستی اشیا، بنیانی عینی و واقعی بر اثبات مبانی متافیزیکی علم بنا می کند تا الهیات نیز از آن راهی در خداباوری بگشاید.
تقریری نوین از گستره قدرت الهی با رویکرود هستی شناختی در آموزه های صحیفه سجادیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث درباره خداوند و صفات او نزد فیلسوفان و متکلمین، همواره از دغدغه های محوری محسوب می شود. مباحث پیرامون صفات الهی، به معنای صفات و اثبات آن برای خداوند و نیز بیان برخی شبهات مرتبط، به ویژه درباره گستره قدرت الهی، ناظر است. هدف پژوهش حاضر پرداختن به صفت قدرت الهی است. پرسش اصلی عبارت است از این که آیا می توان از تقریر کران ناپذیری قدرت الهی مطابق مستندات صحیفه سجادیه دفاع نمود؟ در این پژوهش، تلاش شد تصویری از قدرت الهی و به دنبال آن تصویری که از نظام هستی از گفتمان مناجات گونه امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه می توان استنباط کرد، بیان شود. در این رابطه استدلال این پژوهش بر دو تحلیل زبانی و تحلیل فلسفی مبتنی است. حاصل تحلیل زبانی و فلسفی برخی از مستندات ارائه شده از فقرات صحیفه سجادیه، تصویری کران ناپذیر از قدرت الهی است. از این رو، نتیجه پژوهش حاضر بیان کننده بازخوانی معنایی از گستره قدت الهی است که در این بازخوانی، گستره قدرت الهی به عنوان کران ناپذیری خداوند در فعل تعیین می شود. روش پژوهش در مقاله حاضر توصیفی- تحلیلی است و محققان با مراجعه به صحیفه سجادیه، مسئله مورد پژوهش در این تحقیق را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده اند.
آسیب شناسی ساختاری علم جدید با رویکرد علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
133 - 172
حوزههای تخصصی:
توسعه و پیشرفت روزافزون علم در جهان هستی منجر به فراهم آمدن زمینه، جهت مواجه انسان باآینده نامعلوم و پرفرازونشیب و از سویی فاصله گرفتن از امور پیشینی همچون اعتقادات و مسائل دینی شده است. هدف پژوهش بررسی مهم ترین ویژگی ها و پیامدهای علم جدید و بیان چالش ها و فرصت های موجود با نگاه دینی است. لذا مسئله ی پژوهش ماهیت علم جدید با رویکرد آسیب شناسانه و رهکردگروانه با رویکرد دینی و با روش توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که با توجه به آنکه علم جدید عمدتاً برمبانی تجربه گرایانه که نگاهی تک بعدی و غیرکامل و بدون در نظر گرفتن همه جوانب به مسائل هستی داشته، بنا نهاده شده و نهادهای علمی آموزشی اغلب کشورهای جهان، بر اساس این نوع پارادایم و الگو طراحی و هدف گذاری شده اند؛ پذیرش این الگو توسط هر جامعه ، مستلزم پذیرش آسیب هایی اجتناب ناپذیر و بحران هایی چون؛ ماهیت مادی علم جدید، نگاه تک بعدی به قوانین عالم، سیطره انسان بر طبیعت، جدایی از آموزه های وحیانی، انکار دین با داعیه اصالت علم و عقل، نفی متافیزیک، ظهور بحران های اخلاقی و معنوی و تکیه بر روش تجربی صرف است که علم جدید هم اکنون با آن مواجه است. لذا ضروری است تا با ایجاد راهکارهایی چون؛ نفی دیدگاه تک ساحتی، تبیین دو ساحتی از وجود انسان، تعدیل سلطه انسان ، تبیین تأثیر متقابل علم و دین، ایجاد پیوند میان دانش و ارزش، اثبات انگاره های متافیزیکی و آراستن علم با فضیلت اخلاقی، به تصحیح مبنای معرفتی پرداخته شود، به صورتی که متناسب و سازگار با مبانی فکری، فرهنگی و آموزه های دینی و معنوی باشد.
نظر ابداعی علامه طباطبایی در باب قضا و قدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
301 - 315
حوزههای تخصصی:
قضا و قدر یکی از موضوعات مهم عقلی و فلسفی است که هرچند ریشه در باورهای دینی دارد، می تواند بسیاری از مسائل مهم مربوط به زندگی انسان را تحت الشعاع قرار دهد. با توجه به اهمیت این موضوع، فلاسفه اسلامی سعی در تبیین قضا و قدر داشته اند. پر واضح است که این تحلیل را بر اساس مبانی فلسفی خود انجام داده اند. بیشتر فلاسفه با قبول علم عنایی و علم منشأ فعل برای خداوند قضا و قدر را در ارتباط با علم الهی مطرح کرده اند. علامه طباطبایی در یک رویکرد متفاوت با طرح دو عالم امر و خلق و ویژگی های مربوط به این دو عالم قضا را در هر دو عالم جاری و قدر الهی را مربوط به عالم خلق دانسته است. ایشان با رد علم عنایی، رد فاعلیت بالجبر، و تبیین ارتباط خاص خداوند با مخلوقات توانست متفاوت از فلاسفه گذشته علم و فاعلیت مستقیم خداوند به جزئیات را ثابت کند و بنابراین قضا و قدر عینی را در ارتباط با فاعلیت خداوند به نحو متفاوتی ثابت کرد. بنابراین هر فعلی از نظر وجود و ثبوت و در عالم حقایق و نظام تکوین فعل خداوند و قضای الهی است و از نظر انتساب به فاعل و در نظام اعتباریات و تشریع فعل انسان و قدر الهی است. در این پژوهش ضمن بیان مبانی علامه طباطبایی روشن می شود که نوآوری ایشان در بیان قضا و قدر چیست و این نوآوری می تواند بحث های مرتبط با قضا و قدر را به نحو مطلوبی تبیین کند.
نقش اندیشه های دریدا و تأثیر آن در رهیافت الهیاتی کاپوتو؛ بررسی تحلیلی و انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت کلامی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۲)
234 - 215
حوزههای تخصصی:
جان دی. کاپوتو، یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان دین قاره ای معاصر است. وی پس از طرح «اندیشه مرگ خدا» و افول دین در دوره مدرن، امکانِ «بازگشت دین» را از رهگذر فلسفه ساخت شکنانه و به شیوه ای پسامتافیزیکی، در دوران پست مدرن بررسی می کند. جالب آنکه موضوع بازگشت دین، امروزه حتی با استقبال برخی متفکران سکولار نیز مواجه شده است. کاپوتو در نیل به هدف خویش از اندیشه های فلسفی دریدا بسیار بهره می برد. تحقیق پیش رو با روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی تحلیلی، به مؤلفه های محوری اندیشه های دریدا که تأثیری عمیق بر رهیافت الهیاتی کاپوتو بر جای گذاشته اند همچون «ساختارشکنی»، «نفی متافیزیک حضور»، «رویداد» و «دین بدون دین» می پردازد. درنهایت، بررسی انتقادی فلسفه ساخت شکنانه و الهیات مبتنی بر آن، نشان می دهد که این نگرش با چالش های متعددی؛ از جمله «نسبی گرایی»، «مفسرمحوری افراطی»، «ایمان گرایی» و «ناواقع گرایی دینی» مواجه است.
ارزیابی دو قاعده «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص المورد» و «جری و تطبیق» در حوزه آیات فضایل و مناقب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
57 - 84
حوزههای تخصصی:
دو قاعده «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص المورد» و «جری و تطبیق»، از جمله قواعد تفسیری است که در بسیاری از کتاب های علوم قرآنی و تفسیری به کار رفته اند؛ بدین معنا آیاتی که دارای عمومیت لفظ اند، ولی سبب خاصی داشته باشند، بر موارد مشابه تعمیم داده خواهند شد. مجرای این دو قاعده نیز آیاتی هستند که لفظ عام و سبب خاص داشته باشند. سؤالات اصلی پژوهش حاضر عبارت اند از اینکه این دو قاعده چه تفاوتی با هم دارند؟ شاخصه های هر دو قاعده کدام است و امکان سنجی این دو قاعده ذیل آیات فضائل به چه صورت است؟ نتایج پژوهش پیش رو، نشان می دهد که قاعده «العبره بعموم اللفظ لا بخصوص المورد»، اخص از قاعده «جری و تطبیق» است و تنها به آیاتی مربوط می شود که دارای سبب نزول اند، اما قاعده جری و تطبیق، مربوط به آیاتی می شود که هم ممکن است دارای سبب نزول باشند و هم روایات مصادیقی برای آیه پیدا کرده و به دیگران تعمیم داده باشند. این دو قاعده در حوزه آیات فضایل و مناقب معنادار نیست و نمی توان آن ها را در موارد مشابه متأخر از نزول تطبیق داد، زیرا توسعه مفهومی و مصداقی ندارند. در این پژوهش با روش کتابخانه ای در گردآوریِ مطالب، شیوه اسنادی در نقل دیدگاه ها و روش توصیفی، تحلیلی به بررسی دو قاعده پیش گفته و نقد داده ها پرداخته شده است.
جایگاه فطرت الهی در تجربه دینی در منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
35 - 62
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های ویژه برای ارتباط بین حق و خلق، بحث «فطرت الهی» انسان است. قبول این دیدگاه می تواند مباحث مطرح در بحثِ تجربه دینی را دچار تحولاتِ درخور توجهی نماید. از این رو، در این مقاله سعی می شود با بیان چیستی و انواع تجربیات دینی، بالخصوص دیدگاه استاد آیت الله جوادی آملی از فطرت الهیِ انسان؛ به بررسی چگونگی مصداق پذیری این دیدگاه در ذیل انواع تجربیات دینی اهتمام ورزیده شود. همچنین با این بررسی، چراییِ وجودِ فطرت نیز تبیین می شود. با انجام این بررسی به روش تحلیلی – اسنادی و با تطبیق صورت گرفته شده بین تجربیات دینی و فطرت الهی از منظر استاد جوادی آملی، مشخص می شود؛ فطرت در دیدگاه ایشان، از مصادیق تجربه دینی و از انواع آن بوده و با توجه به نوع نگاه ایشان در این باره، در ذیل تجربیات عرفانی چه در معنای عام و چه در معنای خاص آن قرار می گیرد.
تحلیل مبانی انسان شناختی صدرایی؛ بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بررسی چارچوب فکری آیت الله خامنه ای در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، در پرتو مبانی انسان شناسانه صدرالمتالهین؛ اصول حاکم انسان شناختی صدرایی بر بیانیه مزبور را تبیین نموده و از این رهگذر در تلاش است به شناختی دستگاه مند از آن دست یابد. در جهت نیل به این هدف، ابتدا حقیقت وجودی انسان از دیدگاه ملاصدرا، سپس ریشه های انسان شناختی بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و مبانی دیدگاه های آیت الله خامنه ای در منشور مذکور، با روش توصیفی – تحلیلی، تبیین شده و نهایتاً با رویکردی تطبیقی، مبانی انسان شناختی گام دوم انقلاب در پرتو فلسفه ملاصدرا، تحلیل محتوا شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد، ملاصدرا با تحلیلی که از هستی و به تبع آن از انسان ارائه داده، توانسته است حداقل در مقام نظر، زمینه طراحی یک نظام تربیتی را پایه گذاری کند. سپس حکمای پیرو ایشان، از جمله امام خمینی و آیت الله خامنه ای، با الهام از آن، در قالب انقلاب اسلامی و بیانیه گام دوم، تلاش کرده اند مراحل شکل گیری دولت اسلامی، جامعه اخلاقی و مقدمات گسترش تمدن نوین اسلامی را با زبانی نو، امروزی و کاربردی ارائه دهند و نهایتاً در جهت تحقق تئوری ملاصدرا درباره انسان خلیفه اللهی مورد اشاره در قرآن کریم، گام به گام قدم بردارند.
دلایل لزوم شناخت پیامبر از نگاه متکلمان
منبع:
مطالعات دینی نبوت و امامت سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
171 - 186
حوزههای تخصصی:
در ابتدای بسیاری از آثار کلامی سخن از معرفت و ضرورت آن است. از دیدگاه بسیاری از متکلمان، نخستین واجب اعتقادی، تأمل در ادله شناخت خداوند است و وجوب معرفت نبی در رتبه پس از آن قرار دارد. دلایل اقامه شده بر وجوب معرفت خداوند، می تواند در وجوب معرفت نبی هم به کار آید، زیرا ملاک لزوم آن یکسان است. اساساً شناخت خداوند بدون شناخت نبی فایده ای ندارد؛ زیرا معرفت تفصیلی نسبت به خداوند و شناخت تکالیف الهی جز با شناخت پیامبر به دست نمی آید. این مقاله با نگاهی تحلیلی و تطبیقی به بررسی این مهم در دانش کلام پرداخته و به این نتیجه رهنمون شده است که متکلمان با دلایلی همچون: حکم عقل به لزوم دفع ضرر، وجوب شکر منعم و قاعده لطف، بر ضرورت شناخت پیامبر استدلال کرده اند که برخی موارد آن نیازمند تأمل بیشتر است.