فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱٬۶۹۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی است. افلاطون در دیالوگ فایدروس تلاش می کند تا با درهم آمیختنِ فلسفه و اسطوره درکِ رویکرد خود در باب روح، و تلاش آن برای دستیابی به صور، معرفت و عشق را برای مخاطب خود هموار سازد. با توجه به اسطوره ارابه بالدار در فایدروس و مقایسه جزئیات آن با تفکر اورفئوسی و فیثاغوری پاسخ به این پرسش ها اهمیت دارد که تا چه حد افلاطون در بیان برخی از عناصر چون دوگانگی وجود انسان، هبوط و تناسخ در قالب های مختلف، و نیز علت فراموشی و چگونگی یادآوری صور تحت تأثیر آموزه های این سنن بوده است؟ چگونه روح جایگاه الهی خود را از دست می دهد و گرفتار چرخه تناسخ می شود؟ چه تشابه و تفاوتی میان روح انسانی و الهی وجود دارد؟ و نقش حافظه و یادآوری صور در رهایی روح چیست؟ از این رو، در ضمن توضیح اسطوره ارابه بالدار، به هدف افلاطون از بیان آن و وجه تشابه و تفاوت عناصر معرفت شناختی و فرجام شناختی اسطوره مزبور با آموزه های اورفئوسی و فیثاغوری پرداخته می شود.
در باب اجرا و اجراگری با تاکید بر نظریه اجراگری باتلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این موضوع که جنسیت به عنوان امری اجراگرانه یا اجرایی قابل درک است در مباحث کنونی جامعه شناسی و برخی از دیگر رشته ها امری معمول است. به رغم تکثر بکارگیری اجراگری و اجرا در مقام استعاره برای بررسی جنسیت، این دو اصطلاح اغلب با هم اشتباه گرفته می شوند و به اصول نظری اولیه آن ها توجه کافی مبذول نمی گردد. این امر تا اندازه ای به این دلیل است که اجرا و اجراگری، پیشینه های نظری متفاوتی دارند اگرچه این اصطلاحات اغلب به عنوان مترادف در نظر گرفته می شوند. در این پژوهش کوشش گردیده است تا گرایش های نظری موجود در پس استفاده از این استعاره ها مورد بررسی قرار گیرد. عام ترین گرایش نظری در آثار جودیت باتلر در باب اجراگری است. گرایش کمتر شناخته شده، حاصل روش شناسی مردم نگار است که جنسیت را به عنوان اجرا یا انجامی تحقق یافته در زندگی روزمره قلمداد می کند. خوانش بینامتنی آثار این نظریه پردازان تفاوت های بین باتلر و این اتنومتدولوژیست ها را آشکار می سازد و حاکی از آن است که اجرا و اجراگری به شیوه ای که نظریه پردازان مزبور، کنش اجتماعی و خودهای جنسیتی شده را توضیح می دهند به وضوح متفاوتند.
جنسیت، بدنمندی و امکان های پدیدارشناسی فمینیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حدود پنج دهه است که پدیدارشناسی فمینیستی به عنوان یکی از حوزه های جدید و متاخر در سنت پدیدارشناسی، به بازاندیشی در مبانی این مکتب پرداخته و اکنون به عنوان یک حوزه مستقل و مهم شناخته می شود. این جریان که آغازش به سیمون دوبووار نسبت داده می شود، بر پایه خوانش پدیدارشناسی ادراک موریس مرلوپونتی و پتانسیل های موجود در آن شکل گرفته است. با انحراف از سنت هوسرلی، این رویکرد به طور خاص بر سوژه بدنمند متمرکز شده و موضوعاتی مانند جنسیت و تفاوت جنسی را در کانون توجه خود قرار می دهد. مقاله حاضر تلاشی است برای بررسی شکل گیری و روندهای برجسته در این حوزه، با تمرکز دقیق بر نکات نظری و روش شناختی آن. نتایج مطالعه نشان می دهد که رویکرد غالب در این زمینه متعلق به نظریه پردازان فمینیست در سنت ساختارگرایی و پساساختاری است. همچنین، نقدهای درونی در این حوزه به دنبال بازیابی جایگاه تجربه در تولید دانش و همچنین پرداختن به جنبه های غیرگفتمانی آن بوده اند.
اثربخشی آموزش تفکر مراقبتی بر به زیستی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
227 - 247
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر آموزش تفکر مراقبتی واثربخشی آن بر به زیستی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی را بررسی کرده است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (دو ماه بعد) با گروه کنترل بین 120 نفر از دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 99-1398 در شهرهای تهران، ورامین انجام شد. دانش آموزان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 60نفره مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، نسخه کوتاه پرسش نامه توانمندی ها و فضیلت های منش نوجوان و پرسش نامه تفکر مراقبتی هدایتی بود. آموزش تفکر مراقبتی در 15 جلسه 90دقیقه ای به صورت آنلاین برای گروه مداخله برگزار شد.گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی صورت گرفت. آموزش تفکر مراقبتی باعث افزایش معنی دار میانگین نمرات متغیرهای تفکر مراقبتی و به زیستی و مولفه های آن ها در گروه مداخله شد (001/0p<) در مقایسه زوجی، بین مراحل پیش آزمون-پس آزمون و پیش آزمون-پیگیری تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0p<)، در حالی که بین مراحل پس آزمون- پیگیری تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). آموزش تفکر مراقبتی باعث ارتقای بهزیستی و تمام مؤلفه های آن در دانش آموزان پایه ششم ابتدایی می شود.
اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی بر تفکر انتقادی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
173 - 200
حوزههای تخصصی:
رویکرد یادگیری تلفیقی اشاره به ترکیب روش های تدریس معمول سنتی در قالب چهره به چهره با تجهیزات مبتنی بر کاربرد فناوری دارد.هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی بر تفکر انتقادی دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی بود. روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل مورد استفاده قرار گرفت. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی بود که در سال تحصیلی 1401-1400 در یکی از مدارس دولتی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای منطقه 14 انتخاب سپس مدرسه ابتدایی دخترانه ابوذرغفاری انتخاب شد و از جامعه آماری 40 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و کنترل (2 نفر) جایگماری شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه تفکر انتقادی واتسون و گلاسر (1994) بود. گروه آزمایش طی 11 جلسه مورد مداخله آموزشی قرار گرفت و گروه کنترل این مداخله را دریافت نکرد. در بخش آنلاین از پلتفرم مودل و در بخش آفلاین از چندرسانه ای ها و پویانمایی های آموزشی استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری در دو سطح توصیفی (شاخص های مرکزی و پراکندگی) و استنباطی (تحلیل کوواریانس) استفاده شد. یافته ها حاکی از آن بود که پس از تعدیل نمرات پیش آزمون، بین گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای تفکر انتقادی تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0P<). یافته ها نشان داد اجرای برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی بیشترین تأثیر را بر مؤلفه شناسایی مفروضات سپس مؤلفه استنتاج و پس ازآن مؤلفه ارزشیابی دلایل و مؤلفه استنباط و کمترین تأثیر را بر مؤلفه تعبیرو تفسیر داشته است.اجرای برنامه فلسفه برای کودکان مبتنی بر رویکرد یادگیری تلفیقی، می تواند به عنوان ابزار مداخله ای مناسب جهت بهبود مؤلفه های تفکر انتقادی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی تأثیر برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه، اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی دانش آموزان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی مدارس دولتی شهر بهبهان به تعداد 1409 نفر در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس، ۶۰ نفر از دانش آموزانی که نمره پایین تری در مهارت های زندگی کسب نمودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (30 نفر) و کنترل (30 نفر) قرار گرفتند. در مرحله بعد گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای در معرض آموزش فلسفه قرار گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه مهارت های زندگی ساعتچی و همکاران (1389) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چند متغیری استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش فلسفه به کودکان بر رشد مهارت های زندگی (001/0P<، 073/74F=)، رشد مهارت های خودآگاهی (001/0P<، 792/49F=)، همدلی (001/0P<، 996/27F=)، مهارت مدیریت رابطه (001/0P<، 163/84F=)، مهارت ارتباطی (001/0P<، 082/45F=)، مهارت مدیریت استرس و احساسات (001/0P<، 441/46F=)، مهارت داشتن هدف (001/0P<، 492/40F=)، مهارت حل مسئله (001/0P<، 400/60F=)، مهارت تصمیم گیری (001/0P<، 571/35F=)، مهارت تفکر خلاقانه (001/0P<، 805/24F=) و مهارت تفکر نقادانه (001/0P<، 750/65F=) دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری داشته است.
اثر بخشی آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت های اخلاقی دانش آموزان دختر دوره متوسطه شهر گرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
143 - 173
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر مطالعه اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت های اخلاقی دانش آموزان دختر متوسطه شهرگرگان می باشد. روش پژوهش نیمه آزمایشی می باشد که از طرح پیش آزمون-پس آزمون با دو گروه کنترل و آزمایش استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در دوره متوسطه شهرگرگان در سال تحصیلی 1399-1398 است که 30 نفر در گروه آزمایش و 30 نفر در گروه کنترل به صورت تصادفی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 5/1 ساعته هفتگی (90 دقیقه) آموزش دیدند. به منظور جمع آوری داده ها، از پرسشنامه سنجش صلاحیت های اخلاقی مارتین و آستین (Martin & Austin 2010) استفاده شد. روایی و پایایی پرسشنامه به ترتیب با استناد به نظرات کارشناسان و ضریب آلفای کرونباخ (0/879) تأیید شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش کوواریانس (ANCOVA) در نرم افزار SPSS (ویرایش 21) انجام شد. یافته های این پژوهش نشان داد که اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر صلاحیت اخلاقی دانش آموزان با اندازه اثر 911/0 تأثیر مثبت و معنی دار دارد (763/585=F؛ 05/0>p). یافته های پژوهش همچنین حاکی از تأثیر مثبت و معنی دار اجرای این برنامه بر هشت مؤلّفه صلاحیت اخلاقی در بین دانش آموزان می باشد.در نتیجه می توان بیان کرد که استفاده از برنامه های غیرمستقیم از قبیل فلسفه برای کودکان باعث ارتقاء صلاحیت های اخلاقی در بین دانش آموزان می گردد.
طراحی چارچوب مفهومی مدرسه دوستدار کودک در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش طراحی چارچوب مفهومی مدرسه ابتدایی دوستدار کودک در ایران بود. پژوهش حاضر به روش پدیدار شناسی انجام شد. در این پژوهش ۱۶ نفر از معلمان دارای سابقه تدریس در دوره ابتدایی به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. معیارهای ورود به مطالعه شامل دارا بودن حداقل دو سال سابقه تدریس در دوره ابتدایی و داشتن حداقل یک مقاله، کتاب و یا طرح پژوهشی در زمینه مدرسه دوستدار کودک بود. برای انتخاب مشارکت کنندگان از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی بصورت ترکیبی استفاده شد. فرایند جمع آوری داده ها تا اشباع نظری ادامه یافت. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه بدون ساختار بود. مصاحبه ها با استفاده از تماس تلفنی و یا شبکه مجازی در فاصله زمانی اردیبهشت تا مهرماه س ال ۱۴۰۰ صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با توجه به مراحل پیشنهادی گرینهایم و لاندمن صورت گرفت. یافته ها نشان داد که چارچوب مفهومی مدرسه دوستدار کودک از 6 بعد( محیط سالم و بهداشتی، محیط شاد، محیط سبز، آموزش و پرورش فعال، امنیت و ایمنی، فضای فیزیکی کودک محور) و 17 ملاک تشکیل شده است که بر مبنای این ابعاد و ملاک ها 6 گزاره برای تبیین ویژگی های مدرسه دوستدار کودک تدوین شد.
دیدگاه والدین از بازی کودکان: یک پژوهش پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
231 - 256
حوزههای تخصصی:
والدین به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی آموزش در دوران اوان کودکی، به شیوه هایی متفاوت نسبت به متخصصان آموزش، بازی کودکان را درک می کنند. درک و شناسایی دیدگاه والدین، زمینه را برای فهم عمیق تر بازی و درنتیجه پیاده سازی اثربخش تر آن در برنامه های آموزشی دوران اوان کودکی را فراهم می کند. هدف پژوهش حاضر بررسی دیدگاه والدین از بازی کودکان بود. روش پژوهش حاضر کیفی با رویکرد پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش مادران کودکان مراکز پیش از دبستان شهر تهران بود که با روش نمونه گیری هدفمند از 15 مادر به طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته، داده ها گردآوری شد. داده ها با روش هفت مرحله ای کلایزی (1987) تجزیه وتحلیل شد. یافته ها منجر به شناسایی سه دیدگاه اصلی والدین از بازی شد بازی وسیله ای برای یادگیری، بازی فعالیتی سرگرم کننده و بازی برای تخلیه انرژی. همچنین یافته ها نشان داد اغلب والدین دیدگاه نتیجه محوری به بازی داشتند و بازی را بیشتر به خاطر دستاوردهای یادگیری رشدی و دانشگاهی ارزشمند می دانستند.
تأملی در نسبت سنت و تجددگرایی در اندیشه شریعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متعاقب ورود مدرنیته یکی از اصلی ترین سوالاتی که طرح می شد توانِ سنت در پاسخگویی به این بحرانها بود که در این راستا بحث مواجهه سنت و تجدد طرح شد که متفکرین مختلف هر یک به فراخور حال پاسخهایی مطرح کردند. در همین راستا، پرسش اصلی این مقاله آن بوده که سنت و تجددگرایی در اندیشه شریعتی چه نسبتی با یکدیگر دارند. فرضیه تحقیق بر آن بوده که شریعتی نیز همچون اکثر روشنفکران جهان اسلامی و ایرانی در درون گفتمان مواجهه سنت و تجدد بوده و به دلیل رویارویی با مسائل اجتماعی برآمده از این مواجهه قطعاً در نسبت به این دو اندیشه هایی را طرح کرده است. یافته های تحقیق نشان داده که شریعتی نه تنها در این مواجهه تأملاتی داشته بلکه رویکردی هنجاری و تجویزی اتخاذ کرده و کوشیده تا سنت را در نسبت با تجدد و با توجه به مقتضیات آن و امکاناتی که در ذخایر دینی و سنتی وجود دارد بازسازی کند و نسخه بازسازی شده را به مخاطبان خود تجویز نماید. مقاله از این جهت که به ابعاد معرفت شناختی مسئله پرداخته و همچنین کوشیده تا نتایج تحقیق را مفهوم پردازی کند، نسبت به پیشینه پژوهشی موجود وجهی نوآورانه دارد. رویکرد مقاله تفسیری و شیوه جمع آوری داده ها کتابخانه ای و اسنادی بوده است.
اندیشه علمی- فلسفی تالس؛ خوانشی زمینه گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرآغاز اندیشیدن فلسفی، گسست از تأمل اسطوره ای و به طور خاص در یونان و شهر ملط با اندیشیدن تالس درباره آرخه یا ماده المواد عالم بوده است. تأملات تالس به لحاظ ریشه های بین فرهنگی و بیناتمدنی و تأثیرپذیری از آگاهی ها و دانش تمدن های همجوار بسی حائز اهمیت است. سوال و دغدغه نوشتار حاضر با مفروض داشتن اینکه ملط به سبب موقعیت خاص جغرافیایی و اقلیمی خود از سویی محل گذر بازرگانان و انتقال کالاهای تجاری مختلف بوده و سبب شده امثال تالس با سفرهای خویش به مناطق دیگر و یا آگاهی یافتن از دستاوردهای آنها اعم از مصر و بابل، مسیری نوینی در اندیشه ورزی علمی و عقلانی بگشاید، آن است که تأملات وی در توضیح وضعیت انضمامی عالم چه مسیری را طی نموده و به طور خاص هستی آدمی را چگونه صورتبندی نموده است؟ در پاسخ بدین سوال، فرضیه و مدعای مطرح شده آن است که تالس با طرح ایده آب به عنوان ماده تشکیل دهنده عالم، درصدد توضیح ساز و کارهای تطور امور هستی نه با علل و عواملی بیرون از پدیده ها بلکه از درون خود آنها برآمده و با آنکه هنوز رگه هایی اسطوره ای در اندیشه وی وجود دارد، مسیری را برای طرح تطور امور با فعل و انفعالات آنها گشوده است.
بررسی میزان پرداختن به اهداف کلی برنامه فلسفه برای کودکان از دیدگاه لیپمن در مطالعات اجتماعی پایه پنجم و ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
113 - 141
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان پرداختن به اهداف کلی برنامه ی فلسفه برای کودکان است. این پژوهش بااستفاده از روش تحلیل محتوا انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از روش آنتروپی شانون استفاده شد. نمونه پژوهش شامل کتاب های مطالعات اجتماعی پنجم و ششم ابتدایی سال 1401-1400 بود. ابزار پژوهش، فهرست وارسی مؤلفه های اهداف فلسفه برای کودکان بوده است. نتایج نشان داد، توجه به مؤلفه های اهداف فلسفه برای کودکان در کتاب مطالعات ششم ابتدایی با %53 بیشتر از توجه به مؤلفه های اهداف فلسفه برای کودکان در محتوای کتاب مطالعات اجتماعی پنجم با %47 است. بیشترین توجه به «رشد فردی و میان فردی» با %37 درصد و کمترین توجه به «پرورش خلاقیت» %7 درصد شده است. همچنین درصد توجه به اهداف مختلف فلسفه برای کودکان در محتوای کتاب مطالعات پنجم و ششم، توزیع یکسانی ندارد. «بهبود توانایی استدلال» %30، «پرورش درک اخلاقی» %11، «پرورش توانایی مفهوم یابی در تجربه» %15 را به خود اختصاص داده اند. به طورکلی کتاب مطالعات ششم، توجه بیشتری به اهداف فلسفه برای کودکان داشته است. از بین اهداف، بیشترین ضریب اهمیت، مربوط به «پرورش درک اخلاقی» و کمترین ضریب اهمیت، مربوط به «پرورش خلاقیت» است. از سوی دیگر، دو هدف «بهبود توانایی استدلال» و «پرورش توانایی مفهوم یابی در تجربه» ضریب اهمیت یکسانی دارند.
مقایسه اثربخشی آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر بهزیستی تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه در دانش آموزان دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
279 - 302
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک بر بهزیستی تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه در دانش آموزان دوم متوسطه انجام شد. این پژوهش از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم شهر مهاباد در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه آماری نیز شامل 45 نفر بود که به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه بهزیستی تحصیلی (AWBQ) و پرسشنامه کیفیت زندگی در مدرسه (QSL) بود. ابزارهای مداخله نیز شامل برنامه آموزش مشغولیت تحصیلی به مدت 12 جلسه 75 دقیقه ای و برنامه تغییر ذهنیت دوئیک به مدت 8 جلسه 50 دقیقه ای بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در برنامه SPSS نسخه 26 انجام شد. تحلیل داده ها نشان داد که هر دو مداخله مشغولیت تحصیلی و مبتنی بر تغییر ذهنیت دوئیک اثربخشی یکسانی بر بهزیستی تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه داشتند، با این حال اثرات هر دو مداخله برای بهزیستی در مرحله پیگیری پایدار نبود، اما در کیفیت زندگی مدرسه تنها اثر مداخله تغییر ذهنیت دوئیک در مرحله پیگیری پایدار بوده است. با توجه به یافته ها می توان مطرح نمود که آموزش مشغولیت تحصیلی و مداخله تغییر ذهنیت دوئیک مداخلات موثری برای بهبود بهزیستی تحصیلی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان می باشند.
بررسی تطبیقی نظر امام خمینی(ره) راجع به اسامی خاص براساس نظریات ارجاع در فلسفه ی زبان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، براساس دو پرسش اساسی در فلسفه زبان معاصر، یعنی پرسش در باب چیستی معنا و همچنین پرسش در باب چگونگی ارجاع الفاظ، سعی خواهیم کرد ارزیابی نقادانه ای از آرای اصولیِ امام خمینی(ره) درباب اسم های خاص ارائه کنیم. بدین منظور، ابتدا نظریه ی آخوند خراسانی(ره) را در باب معنای اسامی خاص و همچنین انتقادات امام خمینی در این رابطه را مورد بررسی قرار خواهیم داد. سپس به بررسی آرای امام خمینی(ره) درباب چیستی معنا و همچنین مکانیزم ارجاع درباب اسامی خاص خواهیم پرداخت. ما به طورخاص بر بازسازی نظریه ی ایشان درمورد مکانیزم ارجاع در باب اسامی خاص متمرکز خواهیم شد؛ بدین منظور که استدلال کنیم این نظریه با نظریه ای در فلسفه ی زبان معاصر که به اصطلاح «نظریه ی توصیفی ارجاع» نامیده می شود، مشابه است. در گام بعدی به تشریح انتقادات کریپکی، فیلسوف و منطق دان معاصر آمریکایی، علیه نظریه ی توصیفی ارجاع خواهیم پرداخت. مقاله را با این نتیجه گیری به پایان خواهیم برد که اگر نظریه ی ارجاع امام خمینی را بتوان به نحو معقولی با نظریه ی توصیفی ارجاع مشابه دانست، آنگاه انتقادات کریپکی بر هر دو نظریه وارد است.
تأثیر دعا بر جهان قانونمند از دیدگاه استاد مطهری و النور استامپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مسائل مرتبط با «دعای حاجت»، چگونگی تأثیر این نوع دعا بر جهان مادّی است، جهانی تحت حاکمیت قوانین استثناناپذیر. از یک سو، اجابت دعا امری قطعی تلقی می شود و از سوی دیگر، قوانین جهان طبیعت نقض ناپذیر محسوب می گردد. در باب این مسئله، مقاله به بررسی تطبیقی آرای دو متفکر، استاد مرتضی مطهری و النور استامپ، می پردازد، دو متفکری که جهان را قانونمند و در عین حال دعا را نیز مؤثر می دانند. یافته های تحقیق نشان می دهد باور به «اختیار» از مهم ترین مبانی ای است که هر دو فیلسوف به آن پای بندند. تفاوت مهم دو اندیشمند دیدگاه آنها در باب تعین گرایی است. استاد مطهری به تعین گرایی قائل است و از طریق بحث قضا و قدر می کوشد پاسخی برای مسئله پیش گفته بیابد، در حالی که النور استامپ تعین گرایی را انکار می کند و با پذیرش عدم قطعیت، راه خود را برای علت معدّ دیدن خداوند علاوه بر علت مفیض بودن او باز می کند و از این طریق مسئله دعا را پاسخ می گوید.
مجعولیت وجود و ملاک آن از نگاه ملاصدرا و مقایسه آن با دیدگاه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
پذیرش و اثبات اصالت وجود، مستلزم پذیرش مجعولیت وجود است. به همین جهت، اصالت وجود با مجعولیت آن در تلازم است؛ هرچند این دو مسئله تفاوت هایی دارند. مطابق مبانی حکمت متعالیه، ملاک مجعولیت وجود بر پایه رابط بودن آن تعیین
می شود. رابط بودن وجود به معنای «وابستگی صرف به غیر» است. آنچه به علت خود تعلق محض دارد، مجعول واقعی آن نیز به شمار می رود. در مکتب صدرایی، وجود رابط به این معنا جایگاه متفاوتی با وجود رابط در قضایا دارد. اما در اندیشه کانت، به رابط بودن وجود در قضیه حملیه حصر توجه شده است. وی به قصد نقادی برهان وجودی آنسلم، بر این باور است که وجود در قضیه، هیچ افزایشی در مفهوم موضوع ایجاد
نمی کند؛ بلکه تنها نقش رابط را دارد. ملاک محمولیت در قضیه، فزون بخشی است که در وجود رابط دیده نمی شود. این وجود رابط که به کلام صدرالمتألهین شباهت دارد، غیر از آن چیزی است که ملاک مجعولیت در حکمت متعالیه تحقیق شده است. ملاصدرا به نوع دیگری از وجود رابط پرده بر می دارد که از تحلیل اصل علیت به دست آورده است و بر اساس آن تمام ممکن ها را عین ربط به ذات حق می داند. ایشان در حوزه قضایا، علاوه بر قضیه مرکبه، هلیه بسیطه را نیز می پذیرد که محمول آن وجود است. کانت این دسته از قضایا را بی معنا می داند و گزاره «خدا وجود دارد» را ترکیبی و تحلیلی نمی شناسد، اما ملاصدرا آن را مفاد ثبوت الشیء قرار می دهد به گونه ای که اگر افزایشی در موضوع ایجاد نمی کند، به دلیل ماهیت نداشتن ذات حق و اصیل بودن وجود است.
فلسفه ی تطبیقی از نگاه پُل ماسون اُرسِل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماسون اُرسِل پدر فلسفه ی تطبیقی است. او با تأثر از دو جریان تاریخ گرایی و پوزیتیویسم سده ی نوزده، می کوشید تا فلسفه ها را در مقام پدیده هایی تاریخی، در درون سنّت پوزیتیویستی، به گفت وگو وادارد. موفقیت روش تطبیقی در دیگر حوزه های معرفت خصوصاً فیلولوژی (فقه اللغه)، الهام بخش او در اتخاذ این اندیشه بود که مطالعه ی تطبیقیِ الگوهای تفکر در تمدّن های مختلف می تواند دانش ما را در جهت آنچه فلسفه می خوانیم، وسعت و وضوح بخشد. او پژوهش خود را بر بررسی تاریخی سه تمدّن هند، چین و اروپا متمرکز می کند و معتقد است تاریخ و غنای حِکمی این سه تمدّن، بخشی از حکمت خالده ی جهان را تشکیل می دهد. اُرسِل در کتاب فلسفه ی تطبیقی می کوشد با طرح روش تطبیقی، فلسفه را از جزمیت و نسبیت مطلق برهاند. برای این کار، توجه خویش را به حقایق تاریخی فلسفی با توجه به بسترهای شکل گیری تاریخی شان معطوف می کند. در واقع او تطبیق را چونان مجرایی می داند که فلسفه با آن، از مطلق گرایی مابعدالطبیعی و نظری رهایی می یابد و به عمل و کاربردپذیری می گراید. ما در این مقاله می کوشیم تا با رویکردی توصیفی به معرفی آرا و نظریات اُرسِل در باب فلسفه ی تطبیقی بپردازیم.
بازخوانی اعتباریات علامه طباطبائی در پرتو نظریه اومولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر یک از علامه طباطبایی و یاکوب اوکسکول با ابتنا واتکا بر واقعیات زیستی و تکوینی جانداران به نظریه پردازی در حوزه جهان ادراکی و انسان پرداخته اند . نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نظریه اومولت اوکسکول از این حیث در اهداف واجد همسانی ها و قرابت هایی است که بستری را مهیا می کند تا بتوان پاره ای امکانات و قابلیت های تئوریک را در نظریه علامه بسط و گسترش داد. ادراکات اعتباری ، تمهیدات ذهنی و ابزارهایی ادراکی است که تحت تاثیر نیاز های تکوینی و احساسات برآمده از آنها جعل و ساخته می شود . اومولت هم جهان است آن گونه که از سوی موجود زنده تحت تاثیر نیاز های جسمی برای او شکل می گیرد . این شکل گیری با ساز و کار تعریف (=اعتبار) حاصل می شود که در ""چرخه کار کردی"" و تعامل و تاثیر و تاثر متقابل محیط و فرایند تعریف حاصل می شود . آنچه محوراست ، جسمانیت و نیازهاست .
توجه به واقعیت زیستی و نیازهای جسمی و تکوینی، توجه به تاثیر ابعاد غیرمعرفتی بر دستگاه ذهن و معرفت و پیوند میان جنبه مادی و ادراکی و معنایی ، توجه به معیار کارایی و مفید بودن به جای معیار صدق و کذب ، تاکید بروجوه سابجکتیو در اومولت و اعتباریات ، ربط و پیوند با واقعیات ازطریق جسمانیت در اوکسکول و از جهت خاستگاه تکوینی و غایت خارجی در اعتباریات در علامه از وجوه همسانی موجود میان ان دونظریه است .
اما وجوه اختلاف عمده را باید در باور به ادراکات اعتباری ثابت دانست که علامه آنرا بر اساس احساسات و نیاز های نوعی و ثابت ، توجیه و تبیین می کند ولی اوکسکول ساز و کار دوسویه تاثیرپذیری از خارج و بازتعریف مدام ، جایی برای ثبات نمی گذارد. علاوه بر این در نظریه اوکسکول تفکیکی میان حقایق و اعتباریات ان گونه که در نظریه علامه می توان یافت ، به چشم نمی خورد.
تأملی در منشأ تصور علیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت تجربه باوری انگلیسی (قرن 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
در پاسخ به این پرسش که «منشأ تصور علیت چیست؟» نظریه های گوناگون مطرح بوده است. در این مقاله با پنج نظریه آشنا می شویم: 1. هیوم منکر علیت است و نظریة تعاقب را به عنوان توضیح و توجیه آنچه مردم و فیلسوفان علیت می شمارند، پیشنهاد کرده است؛ 2. علامه طباطبایی و شهید مطهری تلاش کرده اند با تکیه بر علم حضوری، منشأ تصور علیت را توجیه و نظریة تعاقب را نقد و رد کنند؛ 3. دکتر احمد احمدی نیز سعی کرده با تکیه بر اصل اتحاد حاس و محسوس مسئله را حل کند؛ 4. شهید صدر و آیت الله جوادی آملی معتقد به بداهت اصل علیت اند؛ 5. نویسندة مقاله معتقد است نقد هیوم با تکیه بر علم حضوری یا تمسک به اتحاد حاس و محسوس رد نمی شود. بخشی از راه حل در بداهت اصل علیت است. ولی هرچند بداهت با توضیحاتی که خواهد آمد بهترین نظریه در توضیح و توجیه اصل علیت و منشأ تصور آنست اما برای حل مسئله کافی نیست؛ زیرا: نظریة بداهت و حتی اگر نظریة علم حضوری و اتحاد حاس و محسوس را نیز بپذیریم؛ در نهایت، کلیت اصل علیت را توضیح داده و توجیه می کنند نه مصادیق علیت را؛ در حالی که مشکل اصلی در بحث علیت اینست: «از کجا بفهمیم الف علت ب است نه ج یا ...؟». در پایانِ مقاله سعی شده با ترکیب عقل گرایی (Rationalism) و حس گرایی (Empiricism) ، و نیز با استفاده از روش آزمون و خطا، پاسخی قابل قبول به پرسش اخیر داده شود.
نقد ماهیت سلبی سنت گرایی در اندیشة سیدحسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سنت گرایی یک جریان فکری جدید است که در واکنش به روند رو به رشد مدرنیته در جهان امروز پدید آمده است. بررسی مبانی انسان شناختی، معرفت شناختی و دین شناختی سنت گرایی نشان می دهد که این جریان فکری فاقد هرگونه ماهیت ایجابی است و صرفاً می توان آن را در نسبت سلبی با مفاهیم اصلی مدرنیته نظیر سوژة استعلایی، علم مدرن و عرفی گرایی درک کرد. سنت گرایی بیش از آن که برآمده از اصول و مبانی سنتی و مذهبی باشد، نوعی ایدئولوژی مدرن است که بر مبنای مدرنیته ستیزی شکل گرفته است و هویت خود را به صورت سلبی و از طریق نفی مدرنیته تعریف می کند. پژوهش حاضر نشان می دهد که رویکرد سنت گرایانی نظیر سیدحسین نصر به مفاهیم و مبانی سنتی اغلب با نگرش های سنتی متفکران جوامع پیشامدرن تفاوت های اساسی دارد و بیش تر آن ها با الهام از انگاره ها و مفاهیم مدرن و با وارونه سازی آن ها سعی در ترسیم نوعی تفکر ضدمدرن دارند که مختصات آن چندان با مناسبات فکری و الگوهای زندگی جوامع سنتی تطابق ندارد. همین عدم هم خوانی سنت گرایی با انگاره های سنتی باعث شده است تا بسیاری از نگرش های آن ها با واقعیت های تاریخی جوامع پیشامدرن در تعارض باشد و سنت گرایی را دچار یک دوگانگی مبنایی کند. سنت گرایی از یک سو به نفی مدرنیته به سود سنت های پیشامدرن می پردازد و از سوی دیگر با گسست از مبانی پیشامدرن، منطق درونی مدرنیته در تقسیم بندی مبتنی بر دوگانگی سنت و مدرنیته را می پذیرد و بازتولید می کند.