فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
219-249
حوزههای تخصصی:
از منظر مطالعات رسانه، پیش بینی پذیریِ بروز رفتارهای پرخطر و مجرمانه با استفاده از متغیرهایی چون میزان استفاده، انگیزه استفاده و هنجارهای اجتماعی موجود در رسانه های اجتماعی امکان پذیر است. این پیمایش مقطعی درصدد شناخت ارتباط میان الگوی مصرف رسانه های اجتماعی و بروز رفتارهای پرخطر و مجرمانه است. 98 نفر از نوجوانان و جوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت شهر تهران با استفاده از روش سرشماری در این مطالعه شرکت کردند. براساس یافته ها، رابطه مثبت بین «سهولت استفاده» از رسانه های اجتماعی و بروز رفتارهای پرخطر و مجرمانه نشان می دهد دسترسی ساده تر به رسانه های اجتماعی، امکان بروز این رفتارها در بین نوجوانان و جوانان را تقویت می کند. بین استفاده از رسانه های اجتماعی با هدف «ایجاد تعامل اجتماعی» و «سرگرمی» نیز با انجام رفتارهای پرخطر و مجرمانه ارتباط معنادار آماری مشاهده شد، اگرچه بین «میزان استفاده» از رسانه های اجتماعی با انجام رفتارهای پرخطر و مجرمانه رابطه معناداری مشاهده نشد. همچنین همبستگی مثبت متوسط اما معناداری بین انجام رفتارهای پرخطر و مجرمانه با «هنجارهای اجتماعی» مشاهده شد. با توجه به ظرفیت رسانه های اجتماعی جهت مداخلات رفتاری، بررسی این ظرفیت با تمرکز بر الگوی مصرف و هنجارهای اجتماعی برای اصلاح رفتارهای پرخطر و مجرمانه و نیز ترویج رفتارهای سالم در مطالعات آینده توصیه می شود.
بررسی رابطه احساس محرومیت نسبی و واگرایی طایفه ای در شهرستان های ممسنی و رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
139 - 163
حوزههای تخصصی:
با توجه به تنوع طایفه ای در شهرستان های ممسنی و رستم، این مقاله رابطه احساس محرومیت نسبی را با واگرایی طایفه ای و ابعاد آن در شهرستان های ممسنی و رستم بررسی کرده است. پژوهش حاضر ازنظر روش، کمی و ازنظر هدف کاربردی و توسعه ای است و با روش پیمایشی انجام شد. تعداد 450 نفر به روش خوشه ای چند مرحله ای در میان افراد ساکن در طوایف شهرستان های ممسنی و رستم انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه استاندارد بود. برای سنجش احساس محرومیت نسبی از پرسش نامه میرفردی (1400) و برای سنجش واگرایی طایفه ای از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. همچنین برای سنجش اعتبار پرسش نامه از اعتبار صوری و سازه و برای تعیین پایایی پرسش نامه از هماهنگی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد بین احساس محرومیت نسبی و واگرایی طایفه ای و ابعاد آن (اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی)، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و بین احساس محرومیت نسبی و واگرایی طایفه ای در میان طوایف ساکن در شهرستان های ممسنی و رستم میز، روابط متفاوتی نشان داده شد. بین واگرایی طایفه ای بر حسب تحصیلات و وضعیت فعالیت، تفاوت معناداری مشاهده شد، اما بین واگرایی طایفه ای بر حسب سن تفاوت معناداری مشاهده نشد. بر پایه رگرسیون چند متغیره، متغیرهای مستقل 5/9 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کردند.
بررسی رابطه طردشدگی اجتماعی با رفاه ذهنی در میان مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۰
345 - 382
مسئله ی رفاه ذهنی مهاجران در جامعه میزبان و اینکه چه عواملی آن را تحت تأثیر قرار می دهد، از جمله طردشدگی اجتماعی، در زمره ی مسائل اساسی علوم اجتماعی در سال های اخیر است. رفاه ذهنی به احساسات، ادراک ها، شناخت ها، و تجارب هر شخص از زندگی مربوط می شود. این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی طردشدگی اجتماعی مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز با رفاه ذهنی آن ها انجام شده است.این پژوهش با منطق کمی انجام شده و به لحاظ تکنیکی در رد ه ی پژوهش های پیمایشی است. جامعه آماری در این پژوهش مهاجران افغانستانی ساکن شهر شیراز در رده سنی 59-15 سال بودند که 380 نفر از آن ها به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و با ابزار پرسشنامه به صورت حضوری مورد پرسشگری قرار گرفتند. در این پژوهش ملاحظه شد که به طور کلی رفاه ذهنی مهاجران متوسط رو به بالا و میزان طردشدگی اجتماعی متوسط بوده است. نتایج آزمون همبستگی نشان داد هرچه فرد بیشتر احساس طردشدگی اجتماعی داشته باشد از میزان رفاه ذهنی اش کاسته می شود و برعکس. در نتیجه ی تحلیل رگرسیونی مشخص شد که متغیر طردشدگی اجتماعی و دو بعد آن یعنی مشارکت اجتماعی و محرومیت مادی بالاترین تاثیر رگرسیونی را بر متغیر رفاه ذهنی داشتند.برای کاهش احساس طردشدگی در مهاجران و بالا بردن احساس رفاه آن ها به عنوان عضوی از جامعه، طراحی مداخلات اجتماع محور در حوزه سلامت روان و سلامت اجتماعی راهگشا است.
مطالعه تطبیقی-کمی تأثیر عوامل کلان و ساختاری بر کارآفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۱
313 - 349
امروزه، کارآفرینی به یکی از مهمترین عوامل توسعه تبدیل شده است و در یک تعامل چندسویه هم در مفهوم ایجاد اشتغال، هم در مفهوم ایجاد تحول از راه نوآوری ها و بهبود فرآیندها و هم به عنوان عامل کلیدی در رشد و توسعه اقتصادی، به شدت مورد توجه قرار گرفته است. اما برای تحقق و تداوم کارآفرینی آنچه بیش از هر چیزی مهم است زمینیه ساختاری است که گاهی تسهیلگر کارآفرینی و گاهی مانع آن می شود. بر همین اساس در این تحقیق با استفاده از روش تطبیقی- کمی و تحلیل ثانویه به بررسی وضعیت کارآفرینی 132کشور پرداخته و عوامل کلان و ساختاری موثر بر آن را مورد مطالعه قرار داده ایم. به این منظور از آزمون های همبستگی، رگرسیون و تحلیل واریانس بهره گرفته ایم. تحلیل رگرسیون برای 132 کشور جهان نشان می دهد، عوامل سیاسی (حکمرانی خوب، حاکمیت قانون و دموکراسی) و اقتصادی(آزادی اقتصادی، حقوق مالکیت، اداراک فساد)، با ضرایب استاندارد 401/0 و 396/0 تأثیر بیشتری نسبت به عوامل فرهنگی (ارزش ها، آموزش) و اجتماعی (اعتماد اجتماعی، شبکه اجتماعی) با ضرایب استاندارد 212/0 و 196/0 داشته اند.همچنین منطقه بندی ومقایسه مناطق مختلف جهان نیز نتایج فوق را تأیید و اهمیت عوامل سیاسی و اقتصادی را نشان داد. بنابر یافته ها می توان گفت برای ایجاد کارآفرینی توجه به عوامل سیاسی و اقتصادی بر دیگران عوامل کلان اولویت دارد.
Presentation of a Poststructuralist Educational System Model Based on Rhizomatic Philosophy: A Synthesis Research Approach(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۲ (۲۰۲۴)
158 - 165
حوزههای تخصصی:
Purpose: The present study aimed to provide a model of a poststructuralist educational system based on rhizomatic philosophy.
Methodology: This study is of a fundamental research type, and the research method was qualitative, specifically utilizing a synthesis research approach. The research environment included all published domestic articles (from 2010 to 2022) and international articles (from 2007 to 2023). Purposeful sampling was used in this study until data saturation was achieved, thus sampling continued until the necessary data for analysis were obtained (23 articles). Following the review of the selected article texts, data were obtained through a combined synthesis method based on interpretive and analytical approaches. Subsequently, concepts were categorized based on their similarities into central categories, and ultimately, core categories were identified by combining the central categories.
Findings: The findings revealed that a poststructuralist educational system based on rhizomatic philosophy includes three dimensions: reengineering planning, technological teaching, and curriculum reading.
Conclusion: Given that in rhizomatic thinking, hierarchy or other concepts that impose a structure are not possible, democratic structures should be established in determining the strategies and programs of the educational system to ensure the participation of all stakeholders and the utilization of all capabilities and resources.
Design and Elaboration of the Neuro-Coaching Education Model (Neuroscience of Coaching)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۲ (۲۰۲۴)
181 - 189
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of the present study was to design and elaborate the neuro-coaching model (neuroscience of coaching) at Isfahan Steel Company.
Methodology: This research is an applied study and, in terms of methodology, a mixed-methods (qualitative-quantitative) research. The statistical population of the study consisted of 15 experts from Islamic Azad Universities and managers of the Isfahan Steel Company. In the qualitative section, their opinions were used to identify and code the categories. For modeling purposes, the statistical population included a group of officials from the Isfahan Steel Company. Cochran's formula was used for sampling, resulting in a sample size of 384, and the sampling method was randomly accessible. To identify the factors, interviews were conducted initially, and with the help of open coding, selective coding, and axial coding, categories and concepts were extracted.
Findings: The results of included 41 axial codes and 251 open codes. Subsequently, in the next stage, using confirmatory factor analysis, the axial, causal, contextual, intervening conditions, strategies, and outcomes were examined. Finally, consensus was reached on 209 open codes and 40 selective codes. For modeling, structural equations and partial least squares (PLS) with Smart PLS software were utilized. The results indicated that the neuro-coaching model (neuroscience of coaching) at Isfahan Steel Company is underpinned by 8 causal conditions, 8 contextual conditions, 6 intervening factors, and 7 strategies, leading to 11 major outcomes for Isfahan Steel Company. These outcomes include: improved neural process performance, personal growth and development, empowerment and psychological improvement, enhanced interactions and satisfaction, improved performance and cost reduction, psychology and personal relationships, interaction and communications, personal and psychological growth, individual and professional development, interactions and exercises, and the quality and effectiveness of neural solutions.
Conclusion: In conclusion, the neuro-coaching model holds significant promise for transforming coaching practices and enhancing organizational outcomes. The integration of neuroscience principles provides a robust framework for developing more effective and scientifically grounded coaching interventions.
برساخت معنایی زن مهاجر افغانستانی در ادبیات داستانی معاصر افغانستان: مطالعه موردیِ جُستارمرز از مجموعه داستان های کوتاه «چرا تاریکی را خدای خود نکنم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
97 - 127
حوزههای تخصصی:
جُستارها نوع جدیدی از ادبیات روایی اند که در بازنمایی واقعیت از پراکسیس و گفتمان های فرهنگی-سیاسی متأثر می شوند؛ گفتمان مسلط الگوهای کنشی و حیات مطلوب خود را به نمایش می گذارد و ادبیات داستانی یکی از مجراهای آن است. این مطالعه با هدف توصیف برساخت مفهوم زن مهاجر افغانستانی در ادبیات داستانی معاصر افغانستان و بهره مندی از رویکرد نظری هومی بابا و آدورنو انجام شده است تا بازنمایی های زن مهاجر افغانستانی را در ژانر ادبی جُستار (داستان کوتاه) شناسایی و متناظر با بافت فرهنگی سرزمین مقصد تفسیر کند. برای نیل به این هدف، جُستار مرز از مجموعه داستان های کوتاه «چرا تاریکی را خدای خود نکنم»، نوشتهٔ مرضیه جعفری به عنوان نمونه انتخاب و با استفاده از روش تحلیل روایت «سیمور چتمن» در سه بخش داستان، گفتمان و ایدئولوژی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت تا از زبان روایی و مواضع ایدئولوژیک آن در رابطه با مفهوم زن مهاجر افغانستانی پرده برداری کند. یافته ها نشان می دهند که هویت زن مهاجر افغانستانی متناسب با گفتمان فرهنگی حاکم بر فضای جامعه مقصد دستخوش تغییر شده و به نوعی هویت سرگردان (هویت آشفته یا هویت مغشوش) را زیست می کند و برای رهایی از این بحران تصمیم می گیرد در راه مهاجرت مجدد به سرزمین های جدید و نه موطن خود قدم بردارد. بازتاب گسیختگی و تداخل فرهنگی جامعه میزبان با زن مهاجر افغانستانی در جُستار مرز با صدای حاشیه ای و معترض نویسنده به وضع موجود و متن واقعیت های مسلط بازتاب نموده است که به کارکرد «انتقادی» و نقش «رهایی بخشی» هنر در راستای تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب ارجاع دارد.
تفسیر اسطوره شناسانه ادوات و نگاره های آیینی-حماسی ایران پیشاتاریخ بر اساس نظریه کارکرد آیین-اسطوره جوزف کمبل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
53 - 67
حوزههای تخصصی:
از فرهنگ پیشاتاریخی ایران قدیم ایران پیش از شکل گیری امپراتوری هخامنشیان ادوات منقوش بسیاری باقی مانده است. اینگونه به نظر می رسد که بخشی از آن ادوات و نقوش با کارکرد آیین و مناسک فرهنگی_اسطوره ای پیشاتاریخ در ارتباط باشد. در این میان نگاره های تصویرسازی شده ای از نقوش انسانی با شمایل، وضعیت، موقعیت و در حال انجام حرکات و اعمال خاص آیینی و حماسی چشم گیر است. ارتباط جویی نظام کارکردگرای اسطوره ای با تصاویر منقوش بر روی آن ادوات و نگاره ها مسئله بنیادین این مقاله خواهد بود. پرسش اساسی در این زمینه این است که کیفیت ارتباط ادوات منقوش و نگاره های مزبور با نظام آیین_اسطوره، در دریافت و انتقال معانی آشکار(صریح) و نهانی(ضمنی)، چگونه بوده و قابل تفسیر است؟ این مهم را پژوهش در رابطه جویی ماهیت اسناد باقی مانده از ادوات و تصویر_نگاره های آیینی_حماسی آن فرهنگ پیشاتاریخی با چهار کارکرد آیین_اسطوره مطرح شده توسط جوزف کمبل جستجو می کند. مقاله در جهت نائل آمدن به کارکردگرایی ماهیتی این آثار، به تفسیر رابطه میان آن نقوش با کارکردگرایی اسطوره ای، باور و جهان بینیِ فراروایت گرای فرهنگ پیشاتاریخ ایران قدیم می پردازد. نگارندگان با اتکاء به آراء صاحب نظران حوزه های فرهنگی_اجتماعی و اسطوره-شناختی این امر را محقق می کنند. جستار جهت تحقق این مهم از رویکرد تفسیری پوزیتویسیتی استفاده می کند. روش پژوهش حاضر از نوع کیفی و شیوه کاربردی پژوهش توصیفی_تحلیلی است. داده های پژوهش با روش تاریخی و مطالعات کتابخانه ای تهیه شده است. نتیجه پژوهش آشکار می کند ادوات و تصاویر منقوش آیینی_حماسیِ فرهنگ پیشاتاریخی ایران، پیام صریحِ آیینی_فرهنگی و پیام ضمنیِ فرهنگی_اسطوره ای مرتبط با نظام کارکرد آیین_اسطوره ای آن فرهنگ را محمول دارند.
«زرنگی» در زندگی روزمره: بررسی برخی علل جامعه شناختی ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی در کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
105 - 139
حوزههای تخصصی:
انسان ها همواره در جامعه برای رفع نیازهای خود با یکدیگر در کنش متقابل هستند. امروزه این تعامل با چالش های زیادی مواجه شده است. یکی از این چالش ها، ترجیح افراطی اهداف و منافع فردی و شخصی و نادیده گرفتن منافع دیگری و مصالح جمعی است. در جامعه ایران، این مسئله دارای سابقه است، اما اکنون به صورت حادی درآمده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی علل ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی در زندگی روزمره شهروندان تهرانی بوده است. حجم نمونه در این پیمایش از طریق فرمول کوکران به تعداد 385 نفر برآورد شد و داده های مورد نیاز، به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از مناطق ۱، ۷، ۱۱، ۱۴ و ۲۰ تهران در زمستان 1399 جمع آوری شد. تبیین نیز بر اساس مفاهیم مأخوذ از نظریه های فرهنگ-بنیادِ پارسونز (بی طرفی عاطفی)، مرتون (گروه مرجع و نوآوری) و هومنز (قضیه محرک) و تلفیق آن ها صورت گرفت. برای این منظور از آزمون های دو و چندمتغیره کمک گرفته شد. یافته ها نشان داد که حتی در شرایط ترومایی کرونا، که طبق برخی نظریه های دورکیمی، می باید افراد به علت گسترش حلقه «ما»، مصالح جمعی را برای منافع فردی مقدم بدارند، تعداد قابل ملاحظه ای از پاسخگویان (94 درصد)، در حد «متوسط» و «زیاد» منافع فردی را بر منافع و مصالح جمع ترجیح می دهند. نگرش و فرهنگ زرنگی نقش اصلی را در این مسئله دارند. به طور مشخص، روشن شد که هر چه بی طرفی عاطفی، گرایش به گروه های مرجع، گرایش به نوآوری و گرایش به محرک بیشتر باشد، ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی نیز بیشتر است.
تحلیلی بر چالش های سازمان های مردم نهاد جوانان استان اصفهان در مناسبات با دولت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
145 - 171
علیرغم اهمیت مشارکت در برنامه های توسعه با محوریت سازمان های مردم نهاد (سمن ها) به عنوان محرک اصلی، اما مسئله مشارکت همچنان حل نشده باقی مانده است. اغلب دولت ها از مشارکتی که به ذینفعان این فرصت را می دهد تا به طور اثربخشی بر برنامه های توسعه تأثیر بگذارند، صحبت می کنند و برای آن پیش قدم می شوند اما در واقعیت در برابر آن مقاومت می کنند و امکان برقراری ارتباط مشارکتی به عنوان قلب مشارکت موثر را نمی دهد. این موضع برای فرآیندهای توسعه بسیار مشکل ساز است. زیرا هیچ مشارکت اثربخشی در توسعه بدون ارتباط موثر اتفاق نمی افتد. از این جهت پژوهش حاضر با تمرکز بر مسئله مندی ارتباطات موثر در مشارکت های توسعه و با هدف آسیب شناسی فرایندهایی که تعامل سمن ها و دولت را شکل می دهد یا موانع برقراری ارتباط موثر می شود این پرسش را پیش کشید که دولت چگونه با سمن ها کار می کند؟ با استفاده از روش نظریه زمینه ای برساختی و تکنیک مصاحبه متراکم با 33 نفر از دبیران سمن های جوانان استان اصفهان نتایج نشان داد سمن های جوانان به جزء جدایی ناپذیر شکل سازمانی دولت تبدیل شده اند و یا به عبارتی سمن ها در دولت حک شده اند. حک شدگی نه تنها استقلال، بلکه پایداری آن ها را مسئله مند کرده است. از اینرو است که توصیف سمن ها از تجربه کار کردن با دولت لحظه ای بودن را، در ادراک آن ها حکاکی کرده است. دولت نه تنها فضای فعالیت سمن ها، بلکه ماهیت روابط خود با آن ها را هم تعریف می کند و رویکردی فروکاهنده در مورد ماهیت سمن، عضویت در آن، عملیات اجرایی و اثربخشی طرح ها و حتی رابطه با دولت ایجاد کرده است.
مطالعه دلایل و عوامل موثر بر شیوع مصرف مواد مخدر (مورد مطالعه: سطح کشوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
195 - 214
مواد مخدر، دخانیات و مصرف مواد اعتیادآور؛ امروزه تبدیل به نگرانی اجتماعی در سطح جهانی و ایران شده و درگذر زمان با افزایش فشارهای اجتماعی-اقتصادی و تحول جامعه از قالب سنتی به مدرن در اثر کژ کارکردهای اجتماعی نسبت به قبل، شیوع بیشتری داشته است. بر این اساس هدف اصلی پژوهش مطالعه دلایل و عوامل مؤثر بر شیوع مصرف مواد مخدر است. روش تحقیق از نوع فرا تحلیل کمی و مرور سیستماتیک با تکیه بر منابع و اسناد علمی منتشرشده از پایگاه مجلات تخصصی نور، بانک اطلاعات نشریات ایران، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران دربازه زمانی 1383-1403 است. از جامعه آماری 90 پژوهش؛ با رعایت مراحل غربالگری و ملاک ورود و خروج؛ 45 سند به روش نمونه گیری غیر احتمالی (تعمدی و دسترس)؛ انتخاب و وارد نرم افزار cma2 شده است. آزمون مورداستفاده d کوهن و f فیشر است. درنهایت ضریب اندازه اثر (effect size) نشان می دهد که عوامل اجتماعی (سرمایه اجتماعی، محیط اجتماعی بزهکارانه، ناکامی اجتماعی، کنترل اجتماعی، بی سازمانی خانوادگی، هم نشینی افتراقی)؛ فرهنگی (سواد رسانه ای، هنجارها و ارزش های قومی، سبک زندگی پرخطر، باورهای مذهبی، شبکه های مجازی)؛ اقتصادی (فقر، آنومی اقتصادی، محرومیت نسبی، بیکاری)؛ روانی (مهارت های فردی، احساس بیگانگی، انزوای اجتماعی، تجربه لذت و کنجکاوی)، عوامل زمینه ای (سطح تحصیلات، محل زندگی، سابقه اعتیاد والدین، مدت و سابقه مصرف مواد مخدر) در شیوع مصرف مواد مخدر رابطه مؤثر بوده است.
تاثیر آگاهی از حقوق شهروندی بر توسعه اقتصاد نواحی شهری(مطالعه موردی شهر شیراز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
115 - 126
حوزههای تخصصی:
آگاهی از حقوق شهروندی می تواند تأثیر قابل توجهی بر توسعه اقتصادی نواحی شهری داشته باشد. وقتی شهروندان از حقوق خود در زمینه هایی مانند شفافیت، دسترسی به خدمات عمومی و حفظ حقوق مالکیت مطلع باشند، محیطی برای سرمایه گذاری و کارآفرینی فراهم می شود که به رشد اقتصاد محلی کمک خواهد کرد. همچنین، آگاهی از حقوق شهروندی موجب توسعه زیرساخت ها و بهبود کیفیت زندگی می شود که تأثیرات مثبت بیشتری بر رونق اقتصادی نواحی شهری دارد. پژوهش حاضر با هدف سنجش تاثیر آگاهی از حقوق شهروندی بر توسعه اقتصادی در شهر شیراز انجام گرفت. در این راستا از روش تحقیق تحلیل ساختاری و مقایسه زوجی اثرات متقابل شاخص ها با استفاده از نرم افزار MICMAC بهره گرفته شد. نتایج پژوهش در قالب جداول و نمودارها خروجی نرم افزار ارائه شد و نشان داد که آگاهی شهروندان از حقوق خود موجب می شود شاخص هایی مانند جذب سرمایه، بهبود دسترسی های شهری، افزایش توانمندسازی و ارتقای خدمات عمومی تأثیرات مستقیم بیشتری بر توسعه اقتصادی مناطق شهری داشته باشند. این عوامل با تقویت شفافیت و افزایش مشارکت اجتماعی، بستر مناسبی را برای رشد و رونق اقتصادی این نواحی فراهم می آورند. همچنین نمودار تاثیرگذاری و تاثیرپذیری نشان داد که شاخص ها به صورت پراکنده بر روی محور قرار گرفته اند و از شرایط پایداری برخوردار نیستند. مهم ترین شاخص برای توسعه اقتصادی نواحی شهری، تدوین قوانینی است که امکان جذب حداکثری سرمایه را با حداقل ریسک فراهم کند. این قوانین با ایجاد امنیت سرمایه گذاری و کاهش موانع، بستری مناسب برای رشد اقتصادی فراهم می کنند.
مقایسه اثربخشی الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
366 - 376
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به تغییر شیوه های آموزش از معلم محوری به دانش آموز محوری، و وجود خلا در الگوهای آموزش دانش آموز محور، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر از نظر ماهیت کاربردی و از نظر شیوه انجام مداخله نیمه آزمایشی بود. جامعه پژوهش 60 نفر از دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان سنندج به روش معیارمند در دو گروه مداخله و یک گروه کنترل انتخاب شدند. ابزار تحقیق نیز شامل پکیج یادگیری معکوس(محمودی و همکاران،1402)، پکیج یادگیری مشارکتی GI(کاظمی و همکاران،1401) و پرسشنامه درگیری تحصیلی ریو (۲۰۱۳) استفاده شد که در جهت تحلیل اثربخشی از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. بر اساس نتایج مداخله آموزشی، الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد (05/0>sig). یافته ها: همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی برنامه آموزشی یادگیری معکوس و آموزش مبتنی بر یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان فقط در مؤلفه درگیری شناختی اختلاف معناداری وجود دارد (05/0>sig). نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که بدیع بودن روش آموزش مبتنی بر یادگیری معکوس می تواند یکی از دلایل اثرگذاری آموزش معکوس نسبت به آموزش مشارکتی خصوصاً در مؤلفه درگیری شناختی باشد.
شناسایی و رتبه بندی موانع توسعه کارآفرینی اجتماعی در سازمان های مردم نهاد استان چهارمحال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۱
239 - 272
این تحقیق با هدف شناسایی و اولویت بندی موانع توسعه کارآفرینی اجتماعی در سمن های استان چهارمحال و بختیاری و بر مبنای روش کیفی صورت گرفته است. بر این اساس نخست با اجرای مصاحبه نیمه ساختار یافته با مدیران سمن های استان، موانع توسعه کارآفرینی اجتماعی شناسایی و در مرحله بعدی به رتبه بندی عوامل احصا شده با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی پرداخته شد. جامعه آماری این پژوهش 74 نفر از مدیران سمن های استان چهارمحال و بختیاری بوده که نمونه تصادفی 20 نفره برای مصاحبه و نمونه 40 نفره تصادفی برای پرسشنامه رتبه بندی از میان آن ها انتخاب گردید. نتایج پژوهش نشان داد که عامل عدم همکاری دولت و ارگان های دولتی در رتبه نخست و عامل عدم آگاهی سمن ها از کارآفرینی اجتماعی در رتبه دوم و عوامل عدم استقبال افراد از طرح های کارآفرینانه و سبک زندگی مردم و مانع ذهنی آن ها در رتبه های بعدی قرار گرفتند. تسهیل ارائه مجوز به فعالیت های کارآفرینانه اجتماعی و حمایت مالی از آن ها، برگزاری کارگاه های آموزشی برای فعالین سازمان های مردم نهاد و نیز فرهنگ سازی در میان مردم برای میل به فعالیت های جمعی توسط رسانه های عمومی از جمله راهکارهای رفع موانع توسعه کارآفرینی اجتماعی در سمن های استان چهارمحال و بختیاری می باشد.
شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی (مراکز پژوهش سرای دانش آموزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
405 - 413
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی (مراکز پژوهش سرای دانش آموزی) انجام شد. روش شناسی: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش خبرگان حوزه پژوهش سرای دانش آموزی استان سمنان در سال 2021-2022 بودند که از میان آنان طبق اصل اشباع نظری 16 نفر با روش های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی آن با روش مثلث سازی تأیید و پایایی آن با روش ضریب کاپایی کوهن 62 درصد به دست آمد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA 2020 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که عوامل مؤثر بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی شامل 18 مفهوم، 6 مقوله فرعی و 3 مقوله اصلی بود. مقوله های اصلی شامل ساختار پژوهش سرا (با دو مقوله فرعی سیستم پاداش دهی و قدردانی از تلاش های معلمان و دانش آموزان و شرایط به کارگیری و اصول اخلاقی در فرایند آن)، مأموریت و چشم انداز شفاف پژوهش سرا (با دو مقوله فرعی تدوین برنامه استراتژیک و تدوین مشخص اهداف، رسالت ها، ارزش ها و چشم اندازها) و قوانین، مقررات و سیاست گذاری ها (با دو مقوله فرعی انعطاف پذیری در فرآیند به کارگیری معلمان، دانشجومعلمان و دانشجویان مستعد و افزودن امتیاز در ارزشیابی سالانه و رتبه بندی) بودند. بحث و نتیجه گیری: با توجه به عوامل مؤثر شناسایی شده بر توسعه مشارکت معلمان و دانش آموزان در فعالیت های پژوهشی (مراکز پژوهش سرای دانش آموزی)، برنامه ریزی جهت توسعه مشارکت آنان ضروری است که از طریق عوامل شناسایی شده محقق می شود.
ارائه الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
424 - 433
حوزههای تخصصی:
هدف: محیط های آموزشی مکانی برای توسعه علم، پیشبرد اهداف آموزشی و انتقال فرهنگی است. در نتیجه، هدف این مطالعه ارائه الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی بود.
روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه آماری این پژوهش مدیران و اساتید آشنا به حیطه پژوهش در دانشگاه های فرهنگیان استان خراسان رضوی در سال 1400 بودند. در این مطالعه، نمونه ها طبق اصل اشباع نظری 8 نفر لحاظ شد که بر اساس ملاک های ورود به مطالعه و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با مدیران و اساتید بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 86/0 محاسبه شد. همچنین، برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که برای الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی 42 مضمون فرعی در 11 مضمون اصلی شناسایی شد. مضمون های اصلی شناسایی شده در پژوهش حاضر شامل احترام مدیر نسبت به نو معلمان، اصل تکریم انسان، اصل گفتگو، اصل تسامح و تساهل، اصل نوع دوستی، اصل تقیه، اصل عقلانیت معتدل، اصل پذیرش اختلافات فکری و مذهبی، مهارت های مدیریتی، مهارت های بین فردی و مهارت های ارتباطی بودند. در نهایت، الگوی مضمون های اصلی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی طراحی شد.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، برای بهبود تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی می توان زمینه را برای تحقق مضمون های فرعی و اصلی شناسایی شده برای آن فراهم نمود.
بررسی میزان ارتباط بین مؤلفه های تبدیل مصرف کنندگان فرهنگ به مشارکت کنندگان فرهنگ در صنایع دستی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه سبک زندگی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
91 - 117
حوزههای تخصصی:
چکیدهتحقیق حاضر میزان ارتباط مؤلفه ای تبدیل مصرف کنندگان به مشارکت کنندگان فرهنگ را بررسی کرده است. تحقیق از نوع همبستگی است و از بین 702 نفر فعال این عرصه، نمونه ای 250 نفری را به شیوه در دسترس انتخاب کرده است. با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس (3smart pls) میزان ارتباط بین مؤلفه ها آزموده شده است که طبق نتایج، ضریب مسیر (s) بین مؤلفه شرایط علّی و تبدیل مصرف کنندگان فرهنگ به مشارکت کنندگان فرهنگ در صنایع دستی به مقدار 0.919 و اعداد معناداری (t) 15.428 است. ضریب مسیر (s) بین مؤلفه تبدیل مصرف کنندگان فرهنگ به مشارکت کنندگان فرهنگ و راهبردها در صنایع دستی به مقدار0.732 و اعداد معناداری (t) 9.420 است. ضریب مسیر (s) بین شرایط زمینه ای و راهبردها به مقدار 0.741 و اعداد معناداری (t) 9.894 است. ضریب مسیر (s) بین شرایط مداخله ای و راهبردها به مقدار 0.804 و اعداد معناداری (t) 10.586 است. ضریب مسیر (s) بین راهبردها و پیامدها به مقدار 0.521 و اعداد معناداری (t) 7.909 است. مدل برازش قوی دارد و بین مؤلفه های تبدیل مصرف کنندگان فرهنگ به مشارکت کنندگان فرهنگ در صنایع دستی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
مدل پارادایمی ازدواج به موقع در سبک زندگی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه سبک زندگی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
139 - 161
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف کشف عوامل و شرایط ازدواج به موقع و ارائه الگوی داده بنیاد آن صورت گرفته است. روش پژوهش کیفی و رویکرد مورد استفاده نظریه زمینه ای به عنوان یکی از روش های اصلی پژوهش کیفی است. اطلاعات از طریق مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با نخبگان، استادان و فعالان فرهنگی آشنا با شرایط و امور ازدواج جوانان جمع آوری و در سه سطح کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شدند. کدگذاری مفاهیم حاصل از مصاحبه با شرکت کنندگان باعث شکل گیری 225 مفهوم اولیه، 118 مفهوم محوری و 17 مضمون اصلی و ارائه الگوی پارادایمی ازدواج به موقع شد. الگوی به دست آمده از پژوهش شامل شرایط علّی (اصلاح قوانین، جایگاه و ضرورت ازدواج و ارزش های اسلامی)، شرایط زمینه ای (آگاهی و فرهنگ، مسئولیت پذیری، شرایط و زیرساخت ها، همراهی و هماهنگی)، راهبردها (اقدامات فرهنگی، اقدامات اقتصادی و حمایت و رفع موانع) و پیامدها (فردی، خانوادگی و اجتماعی) است که با توجه به آنها می توان با فراهم سازی شرایط ازدواج به موقع، زمینه و بستر های شکل گیری خانواده، تداوم و رشد نسلی سالم و متعالی را فراهم کرد.
تأثیر رنگ آمیزی مندلا بر میزان تمرکز و اضطراب (مطالعه دانش آموزان دختر سال دوازدهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
70 - 85
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر رنگ آمیزی مندلا بر میزان تمرکز و اضطراب دانش آموزان دختر سال دوازدهم شهر اهواز در جلسات امتحان انجام شده است. روش کار از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دوازدهم در سال تحصیلی (1402-1401) شهر اهواز بودند که با روش نمونه-گیری خوشه ای براساس ملاک های ورود و خروج انتخاب گردیدند. در ابتدا یک ناحیه آموزشی در شهر اهواز انتخاب شده و سپس تست غربالگری سلامت عمومی برای کلیه دانش آموزان دختر مقطع دوازهم انجام شد. از بین دانش آموزانی که نمرات بالاتر از نقطه برش به دست آورده بودند، 30 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به همین روش در دو گروه آزمایش (15=n) و کنترل (15=n )گماره شدند. هر دو گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از پرسشنامه های توجه و ذهن آگاهی (براون و رایان، 2003)، و اضطراب امتحان (فریدمن، 1997) مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 11 جلسه 45 دقیقه ای تحت مداخله رنگ آمیزی طرح های مندلا قرار گرفت اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS23 و روش اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد رنگ آمیزی مندلا بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان در مرحله پس آزمون مؤثر بوده است و اثرات آن در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است (05/0>p). اما بر توجه تاثیری نداشته است. بنابر یافته های پژوهش می توان برای کاهش اضطراب امتحان در دانش آموزان دختر از مداخله رنگ آمیزی طرح های مندلا استفاده کرد.
جامعه، فضا و رفتارهای خشونت بار: بررسی رابطه میان شاخص های اجتماعی فضایی و بروز نزاع و درگیری (مورد مطالعه: شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
265 - 300
حوزههای تخصصی:
اهداف: نزاع و درگیری از منابع عمده استرس در روابط میان فردی و اجتماعی است که اثرات منفی بر سلامت و بهزیستی فردی و اجتماعی داشته و ممکن است آسیب های اجتماعی، امنیتی و سیاسی در جامعه ایجاد کند. آمارها نشان می دهند که نرخ وقوع نزاع و درگیری در ایران و نیز در استان گیلان طی سال های اخیر روند افزایشی داشته است. پژوهش حاضر با تعیین تفاوت محله های با میزان نزاع و درگیری بالا و پایین شهر رشت از نظر شاخص های اجتماعی فضایی انجام شد. روش مطالعه: مطالعه حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و در قالب یک طرح مورد- شاهدی و به صورت مقطعی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه جوانان 16 تا 35 سال ساکن در محلات جرم خیز و محلات دارای نرخ وقوع کم تر جرم در شهر رشت براساس داده ها و معیارهای فرمان دهی انتظامی استان گیلان بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای و فرمول کوکران، تعداد 380 نفر به دست آمد اما جهت دقت بیشتر تعداد 400 نفر انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری متغیرها عبارت بودند از: مقیاس های بدنام سازی محلات، منابع نهادی محلی، ناهماهنگی فضایی محلات، محرومیت نسبی محلات، انسجام محله، کنترل اجتماعی، شبکه های اجتماعی محلات، سرایت اجتماعی محلات و کیفیت زیباشناختی محلات. داده ها با استفاده از روش تحلیل مؤلفه های اصلی، آزمون تی و آزمون کای اسکوئر تحلیل شدند. یافته ها: تفاوت معنی داری بین محلات با نزاع و درگیری بالا و پایین از نظر متغیرهای بدنام سازی محلات (01/0 > P)، منابع نهادی محلات (01/0 > P)، کنترل اجتماعی (01/0 > P)، شبکه های اجتماعی محلات (01/0 > P)، و ناهماهنگی فضایی (01/0 > P) وجود داشت. نتیجه گیری: نارسایی در شاخص های اجتماعی فضایی محلات، مانند بدنام سازی، ضعف منابع نهادی، کاهش کنترل اجتماعی، نارسایی در شبکه های اجتماعی واقعی و ناهماهنگی فضایی از جمله عوامل خطر بروز رفتارهای پرخاشگرایانه نزاع و درگیری می باشند. بنابراین، کاهش نرخ ارتکاب نزاع و درگیری مستلزم تقویت شاخص های اجتماعی فضایی است.