فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۷۳۶ مورد.
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
175 - 204
حوزههای تخصصی:
لازمه اصلی مدیریت صحیح تجارت خارجی کشور، فهم عمیق و نظام مند از مسائل مهم و اولویت دار آن است. عدم شناسایی مسائل راهبردی، سیاست گذاری اثربخش در تجارت خارجی را خدشه دار کرده و تحلیل و تفسیرهای متعدد و البته عدم تفاهم های جدی را در زمینه ابرچالش های این حوزه به دنبال دارد. بر این اساس، مقاله کنونی با هدف شناسایی مسائل راهبردی تجارت خارجی کشور، تدوین شده است. بدین منظور، در ابتدا با مطالعه اسنادی عمیق و مصاحبه ساختارنیافته، مسائل مهم این حوزه شناسایی و سپس با استفاده از پرسش نامه طراحی شده به روش تکنیک دلفی، داده های اخذشده از 9 نفر از خبرگان این حوزه تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان می دهد در حوزه یادشده، 21 مسئله مهم وجود دارد که 18 مسئله به عنوان مسئله راهبردی انتخاب شد. این مسائل عبارت اند از: دیپلماسی اقتصادی ضعیف، سیاست ارزی نامطلوب و نوسانات بالای نرخ ارز، تنوع پایین و تمرکز بالا در مقاصد واردات کشور، بی ثباتی در قوانین و مقررات، بالا بودن حجم خروج سرمایه، تنوع پایین و تمرکز بالا در کالاهای صادراتی، آسیب پذیری تجارت خارجی در برابر تحریم های فزاینده، تنوع پایین و تمرکز بالا در مقاصد صادرات غیر نفتی، تعدد مراکز تصمیم گیری و فقدان نهاد متولی واحد، خام فروشی، طولانی بودن زمان انجام تشریفات گمرکی، مشکلات لجستیکی و ترانزیتی، عدم بازاریابی مناسب و مستمر، میزان پایین ارزش و سهم صادرات غیرنفتی، پایین بودن میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی، کیفت پایین محصولات صادراتی، نقش کمرنگ سرمایه گذاری های خارجی در انتقال فناوری به داخل و تعرفه گذاری های غیرهدفمند.
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر رفتار سبز کارکنان
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
33 - 67
حوزههای تخصصی:
بسیاری از مشکلات زیست محیطی که امروزه انسان گرفتار آن شده است، نتیجه رفتار و عمل خود انسان بوده است و برای اینکه بتوان این مشکلات را حل یا حداقل در سطح فعلی متوقف کرد، باید رفتار انسان را اصلاح کرد. برای اصلاح رفتار آدمی، به نظر می رسد اولین گام، شناسایی و بررسی عوامل مؤثر بر رفتار اوست. در همین راستا، یکی از حوزه هایی که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، مطالعه و بررسی رفتارهای زیست محیطی افراد در سازمان و محیط کار بوده است که غالباً با عنوان «رفتار سبز در محیط کار» مطرح می شود. هدف از این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر رفتار سبز کارکنان در محیط کار است. با بررسی و مطالعات کتابخانه ای و رسیدن به ادبیات موضوع و مشورت با خبرگان، عوامل مؤثر بر رفتار سبز کارکنان، شناسایی و غربالگری شد. برای اولویت بندی عوامل شناسایی شده از فرایند تحلیل شبکه ای (ANP) استفاده شد. در پژوهش کنونی از دو پرسش نامه استفاده شده است: یکی برای تعیین اهمیت و مناسب بودن معیارها (دسته بندی و غربالگری) که در اختیار 5 نفر از خبرگان حوزه مدیریت منابع انسانی و رفتار سازمانی، قرار داده شد و دیگری پرسش نامه ای شامل ماتریس مقایسه های زوجی معیارها نسبت به هدف (که به صورت حضوری میان 11 نفر از خبرگان و مدیریان ارشد صنعت بیمه توزیع شد).یافته های پژوهش نشان داد که عوامل قصد رفتار سبز (فردی)، هنجاری های گروهی (گروهی) و راهبرد سبز شرکت (سازمانی) به ترتیب در رتبه های اول تا سوم قرار گرفتند. همچنین اقدامات سبز در خانه (محیطی)، عوامل اجتماعی (محیطی) و درآمد (فردی) به ترتیب در پایین ترین رتبه ها قرار داشتند.
چالش های اجرای کنترل راهبردی در حوزۀ کسب و کار
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
63 - 85
حوزههای تخصصی:
با توجه به تغییرات محیطی حاکم و تغییر سبک کسب و کارهای مختلف، کنترل اکثر فرآیندهای کسب وکارها نیز تغییر و به سمت رویکردهای جدید گرایش پیدا کرده است. در این راستا، سازمان ها برای رسیدن به اهداف متعدد خود نیازمند نظام کنترل راهبردی هستند. کنترل راهبردی آخرین مرحله در فرآیند مدیریت راهبردی را نشان می دهد که سازمان را قادر می سازد از نتایج اجرای راهبرد خود و میزان موفقیت در آن مطلع شود. در این زمینه، سازمان ها برای دست یابی به این نوع کنترل با چالش هایی مواجه بوده که پژوهش حاضر در تلاش است تا بتواند این چالش ها را احصا کند و سطح بندی مناسبی از این چالش ها ارائه دهد. روش پژوهش حاضر مبتنی بر مرور نظام مند بوده و بر مبنای مقالات منتشر شده در مجلات معتبر و همچنین نویسندگان با درجه علمی بالا انجام شده است. پس از گردآوری مقالات منتشر شده در حوزه کنترل راهبردی نهایتاً تحلیل های 19 مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه بررسی این تحلیل ها نشان می دهد که چالش های اساسی نظام کنترل مدیریت راهبردی را بر اساس چهار سطح می توان تقسیم بندی کرد: 1) چشم انداز و اهداف 2) ساختار سازمان 3) راهبرد سازمان 4) محیط. مهم ترین بخش چالش های نظام های کنترلی ناشی از این چهار سطح است که می تواند تا حد زیادی شکاف های مربوط به این موارد را پوشش دهد. در نهایت، این که در هر سطح مضامین مرتبط براساس اولویت ذکرشده در مقالات ارائه شده است.
شناسایی و اولویت بندی مسائل راهبردی زراعت و باغبانی کشور مبتنی بر تکنیک دلفی فازی
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
152 - 172
حوزههای تخصصی:
زراعت و باغبانی یکی از مهم ترین زیربخش های کشاورزی است که درمجموع 71 درصد از ارزش افزوده بخش کشاورزی را به خود اختصاص داده است و بخش عظیمی از تولیدات کشاورزی مربوط به این زیربخش می باشد. در کشور ایران، طی دهه های مختلف پس از انقلاب، مسائل مختلفی در مقابل توسعه زراعت و باغبانی وجود داشته است که این مسائل مانع تحقق اهداف کشور در این بخش شده است. از همین رو هدف مطالعه کنونی، شناسایی و اولویت بندی مسائل راهبردی زراعت و باغبانی کشور است. روش تحقیق این مقاله، توصیفی- پیمایشی بوده که با مطالعات اسنادی و مصاحبه با خبرگان صاحب نظر زراعت و باغبانی انجام شده است. جمع آوری داده ها از طریق ابزار پرسش نامه بوده که با تحلیل نتایج پرسش نامه ها به کمک تکنیک دلفی فازی و استفاده از نرم افزار اکسل، مسائل زراعت و باغبانی در چهار حوزه دولت (نظام حکمرانی) ، دانشگاه (نظام علم)، صنعت (نظام تولید) و بازار (نظام مصرف) دسته بندی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد عمده مسائل زیربخش زراعت و باغبانی از لحاظ تعدد مسائل در بخش صنعت نهفته است و سپس به ترتیب مربوط به حوزه های دولت، بازار و دانشگاه می باشد. مهم ترین مسئله زراعت و باغبانی در حوزه صنعت «بهره وری پایین»، در حوزه دولت «نبود یک راهبرد بلندمدت برای زراعت و باغبانی»، در حوزه بازار «بالا بودن میزان ضایعات محصولات زراعی و باغی» و در حوزه دانشگاه «کم توجهی به تجاری سازی یافته های تحقیقی در این بخش» است.
طراحی مدل عدالت سازمانی و رضایت شغلی با در نظر گرفتن نقشی کلیدی در مدیریت استراتژیک هوشمند رفتارهای شهروندی سازمانی (مطالعه موردی: اداره راهداری استان لرستان)
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
27 - 50
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، طراحی مدلی جامع برای عدالت سازمانی و رضایت شغلی با در نظر گرفتن نقش کلیدی مدیریت استراتژیک هوشمند در شکل دهی رفتارهای شهروندی سازمانی است. مطالعه موردی این تحقیق در اداره راهداری استان لرستان انجام شده است. در نهادهای خدماتی مانند راهداری، پویایی عوامل انسانی و بهره گیری از رفتارهای شهروندی سازمانی، متأثر از میزان برقراری عدالت سازمانی و سطح رضایت شغلی کارکنان است. مدیریت استراتژیک هوشمند نیز با برنامه ریزی دقیق و هدایت هدفمند کارکنان، می تواند زمینه ساز تقویت این رفتارها در سطح سازمان شود. پژوهش حاضر از نوع کیفی و با بهره گیری از روش تحلیل مضمون انجام شده است. در این راستا، از میان مدیران و کارکنان اداره راهداری استان لرستان و همچنین خبرگان دانشگاهی در حوزه مدیریت منابع انسانی، 15 نفر با روش نمونه گیری هدفمند برای مصاحبه های نیمه ساختاریافته انتخاب شدند. تحلیل مصاحبه ها با استفاده از کدگذاری و استخراج مضامین صورت گرفت. یافته ها حاکی از آن است که رعایت عدالت سازمانی، با تأثیر مثبت بر انگیزه های درونی افراد و تقویت روحیه تعهد، نقش بسزایی در ارتقای رضایت شغلی و شکل گیری رفتارهای شهروندی سازمانی دارد. همچنین، مدیریت استراتژیک هوشمند می تواند با ایجاد ساختارها و مکانیزم های حمایتی، فرایندهای سازمانی را در راستای تقویت روحیه مشارکت و اثربخشی کارکنان هدایت کند. بر اساس نتایج، این پژوهش می تواند به عنوان الگوی مناسبی برای سازمان های خدماتی مشابه که نیازمند ارتقای شاخص های عملکردی از طریق تقویت رفتارهای شهروندی سازمانی هستند، مطرح شود.
طراحی مدل ارزش گذاری برند به عنوان شاخص کلیدی در مدیریت استراتژیک هوشمند بازاریابی و کسب وکار
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
169 - 188
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تدوین مدل ارزش گذاری برند به عنوان شاخص کلیدی در مدیریت استراتژیک هوشمند بازاریابی و کسب وکار است. در دنیای امروز که رقابت بازار به شدت افزایش یافته و اهمیت برندینگ به عنوان یکی از عوامل مهم موفقیت سازمان ها برجسته تر شده است، شرکت ها نیازمند استفاده از رویکردهای هوشمند و استراتژیک برای ارزش گذاری برند خود به منظور افزایش شناخت، اعتماد مشتریان و ارتقای موقعیت رقابتی هستند. این پژوهش با تمرکز بر ارزش گذاری برند، به بررسی چگونگی بهره گیری از فناوری های نوین و تحلیل داده ها برای بهبود استراتژی های بازاریابی و افزایش ارزش برند شرکت ها پرداخته است. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر تحلیل مضمون است و از طریق مصاحبه های هدفمند با مدیران ارشد، کارشناسان حوزه بازاریابی و خبرگان دانشگاهی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که ارزش گذاری برند هوشمند، ضمن تقویت همگرایی در فرایند تصمیم گیری و استفاده مؤثر از داده های مرتبط با برند، می تواند به ارتقای رفتار مشارکتی مدیران و تعریف ساختارهای انگیزشی منجر شود. در نتیجه، شرکت ها قادر خواهند بود همگام با ارتقای رضایت ذینفعان، ارزش برند و عملکرد اقتصادی خود را بهبود بخشند.
ارائه مدل هم آفرینی ارزش در شرکت های دانش بنیان حوزه فاوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
233 - 255
حوزههای تخصصی:
زمینه های توسعه اقتصادی مبتنی بر اقتصاد دیجیتال در کشورها، از طریق بهره مندی از فناوری اطلاعات و ارتباطات و به واسطه ایجاد شرکت های دانش بنیان، رو به افزایش است. شرکت های دانش بنیان به منظور افزایش علم و ثروت، توسعه اقتصادی بر پایه دانش و تحقق اهداف علمی و اقتصادی در راستای گسترش اختراع و نوآوری و در نهایت تجاری سازی نتایج تحقیق و توسعه درحوزه فناوری های برتر و با ارزش افزوده بیشتر شکل گرفتند. از آنجا که حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) پیشران توسعه کسب وکارهای مبتنی بر اقتصاد دیجیتال به صورت گسترده ای تاثیر گذار است، لذا بررسی نقش های ارزشی این شرکت ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هم آفرینی ارزش یکی از نظریات اساسی در گستره مدیریت راهبردی و مدیریت نوآوری، مطرح است. لذا، هدف اصلی این پژوهش، شناسایی عوامل موثر و ارائه چارچوب هم آفرینی ارزش (خلق مشترک ارزش)، برای ایجاد و توسعه قابلیت های راهبردی در شرکت های دانش بنیان در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) بوده و سعی دارد با شناسایی ذی نفعان و نقش آفرینان اصلی اکوسیستم کسب وکارهای این حوزه و با ایجاد شبکه ارزش، به بقا و توسعه سازمان ها کمک نماید. برای دستیابی به هدف پژوهش از روش کیفی (با استفاده از مرور نظام مند مبانی نظری) بیش از 230 پژوهش و مطالعه استخراج و از بین آن ها 64 مقاله و پژوهش به صورت عمیق بررسی شد. شناسایی عوامل موثر بر هم آفرینی ارزش در شرکت های دانش بنیان حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) مبتنی بر 5 مقوله شامل: ذی نفعان و نقش آفرینان، عوامل اصلی اثرگذار بر هم آفرینی ارزش، عوامل زمینه ای موثر بر هم آفرینی ارزش، عوامل مداخله گر در هم آفرینی ارزش و نتایج و پیامدهای آن، با 17 زیر مقوله و 72 کد مولفه، از یافته های این مقاله بودند. در نهایت مدل هم آفرینی ارزش در شرکت های دانش بنیان حوزه فاوا ارائه گردید.
واکاویِ مفهومِ طراحیِ خط مشی، با استفاده از تحلیل مضمونی: ماهیت، شاخص ها و عناصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه مدیریت راهبردی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۶)
145 - 174
حوزههای تخصصی:
در ادبیات و متون علمیِ مربوط به خط مشی عمومی، «طراحیِ خط مشی» معادل با شکل گیری خط مشی و یا بخشی از آن در نظر گرفته شده است. برخی آن را بدیهی و برخی ناممکن دانسته اند که این موضوع منجر به ایجاد پراکندگی در ادبیاتِ «طراحیِ خط مشی» و ابهام در مفهوم آن شده است. پژوهشِ حاضر، با هدف فهم و تبیین مفهوم «طراحیِ خط مشی» به واکاوی و تحلیل ادبیاتِ موجود در این حوزه پرداخته است. در این پژوهش، نگارنده تلاش کرده است با مطالعه کتاب خانه ای، مهم ترین تعاریف و مفاهیمِ مربوط به «طراحی» و «طراحیِ خط مشی» را در ادبیاتِ موجود، جمع آوری و با استفاده از تحلیلِ مضمون به تحلیل و واکاویِ آن بپردازد. بر اساس تحلیل داده های برآمده از اسنادِ موردِ بررسی و کد گذاری داده ها، با استفاده از تحلیل مضمون این کدها در نهایت در قالب دو مضمونِ فراگیر طبقه بندی شدند که عبارتند از: «شاخص های طراحیِ خط مشی» و «عناصر طراحیِ خط مشی» که بر این اساس تلاش شده تا دو تعریف از طراحیِ خط مشی پیشنهاد شود. بر اساس شاخص ها، طراحیِ خط مشی، تلاشی است آگاهانه برای ایجاد خط مشی های کارآمد، با استفاده از دانش و خلاقیت، در جهت ایجاد تغییراتِ مورد نظر و مطلوب. بر اساس عناصر، طراحیِ خط مشی، تلاشِ طراحانِ خط مشی در جهت کاوشِ زمینه ای و ایجاد و تقویت زیرساخت های استفاده از دانش در خط مشی گذاری و شکل گیریِ طرح های موثر و کارآمد از خط مشی است.
هم ترازی استراتژیک در مدیریت کیفیت سازمان با استفاده از دیدگاه نظریه اقتضایی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
31 - 70
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بررسی نقش مدیریت کیفیت (QM) در تئوری و عمل با استفاده از دیدگاه تئوری اقتضایی است. این پژوهش حول محور نقش QM در بهبود همکاری استراتژیک در شرکت های کوچک و متوسط (SME) با استفاده از تئوری اقتضایی می باشد تا به کارگیری بهترین روش های عملی. تئوری استقرایی اساس کار روش پژوهش را تشکیل می دهد که شامل تحلیل مطالعات موردی پنج شرکت کوچک و متوسط با تکرار مصاحبه ها (n = 45)، گروه های هدف (n=5) و تحلیل مدارک و شواهد است. با توجه به یافته های پژوهش مشخص شد که متغیرهای اقتضایی (استراتژی، فرهنگ، چرخه حیات و توجه به مشتری) و انواع مربوط به آن ها در تعامل با شیوه های عملی QM بودند و در شکل گیری همکاری استراتژیک بین SME ها و محیط اطراف آن ها مؤثراست. این فرایند که بر اساس روش های اقتضایی شکل می گیرد در هر SME و محیط مربوطه اش در مقایسه با بهترین روش های عملی فراگیر به شکلی منحصربه فرد روی می دهد.
طراحی آزمایشگاه مدیریت راهبردی بر اساس بوم مدل کسب و کار
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
9 - 32
حوزههای تخصصی:
کسب وکارهای نوظهوری مانند کسب وکارهای الکترونیکی برای بقا در فضای کسب وکار پیچیده امروزی، نیاز مبرمی به استفاده از ابزارهای نوین و به طور خاص نوآوری ناب دارند؛ بنابراین هدف پژوهش کنونی، ارائه چارچوبی برای توسعه نوآوری ناب در کسب وکارهای الکترونیک است. رویکرد پژوهش کنونی، کیفی و از نظر هدف، کاربردی و از دیدگاه ماهیت و روش، توصیفی است. جامعه آماری پژوهش را خبرگان و فعالان حوزه کسب وکارهای الکترونیکی با بیش از پنج سال سابقه کاری مرتبط تشکیل می دهد که با روش نمونه گیری گلوله برفی و با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته در نمونه 13 به مرحله اشباع رسیده است. در این مطالعه از تحلیل مضمون شش مرحله ای براون و کلارک (۲۰0۶) برای تحلیل استفاده شد. تحلیل مضمون داده ها در این پژوهش موجب اکتشاف و برچسب گذاری 64 مفهوم و گزاره به عنوان مضامین اولیه، 10 مفهوم به عنوان مضامین سازمان دهنده و چهار مفهوم به عنوان مضامین فراگیر شد. نتایج نشان می دهد کسب وکارهای الکترونیک برای توسعه نوآوری ناب به ابزارهای خاصی مانند طراحی مشترک، مدیریت تغییر و خطر (ریسک) در کنار شفاف سازی اهداف و گروه سازی و همچنین حفظ حریم خصوصی کاربران و درنهایت تجاری سازی دانش نیاز دارند. دراین بین، انتخاب سکو (پلتفرم)های مناسب، ارزیابی شفاف و مستمر، استفاده از تکنیک های تحلیلی نوین در رصد رفتار کاربران و رقبا و نیز تمرکز بر فین تک ها به عنوان فن آوری مالی نوین نیز تأثیرگذار است.
مدل مهارت مدیران مالی در مدیریت استراتژیک هوشمند: چارچوبی برای ارتقای ارزش سهام شرکتی
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
71 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، طراحی مدلی جامع برای ارتقای مهارت مدیران مالی در چارچوب مدیریت استراتژیک هوشمند است؛ الگویی که بتواند به بهبود بلندمدت ارزش سهام شرکت و خلق مزیت رقابتی پایدار بینجامد. شرکت های امروزی، در فضای پرتلاطم بازارهای مالی و تحولات مداوم تکنولوژی، نیازمند نگاهی فراتر از محاسبات ایستا و رویکردهای سنتی حسابداری هستند و می بایست با اتکا بر مفاهیم هوشمند، داده محور و آینده نگر، استراتژی های مالی خود را شکل دهند. در این راستا، پژوهش حاضر با تمرکز بر توسعه مهارت های ویژه مدیران مالی، سعی دارد تا ساختار و فرایندهایی را شناسایی کند که با کمک فناوری های پیشرفته و تحلیل داده، امکان شکل دهی رویکردی نظام مند و رقابت پذیر در تصمیم های مالی و سرمایه گذاری را فراهم آورد. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر تحلیل مضمون است و از طریق مصاحبه های هدفمند با مدیران ارشد مالی، کارشناسان خبره مالی و اساتید دانشگاهی حوزه مدیریت استراتژیک انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهد که طراحی یک مدل مهارتی برای مدیران مالی در حوزه مدیریت استراتژیک هوشمند، ضمن ایجاد همگرایی در فرایند تصمیم گیری مالی و بهره مندی اثربخش از اطلاعات محیطی، می تواند رفتار مشارکتی را در تیم های مالی ارتقا دهد و ساختارهای انگیزشی نوینی را تعریف کند. بدین ترتیب، شرکت ها قادر خواهند بود، همگام با جلب اعتماد سهامداران و بهبود وضعیت ترازنامه، ارزش سهام خود را نیز در بلندمدت ارتقا داده و بر قابلیت های رقابتی خود بیفزایند.
واکاوی ابعاد و مولفه های سازمان مربیگرا در دانشگاه ها با روش تحلیل مضمون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه مدیریت راهبردی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
111 - 142
حوزههای تخصصی:
سازمان مربی گرا یکی از پارادایم های جدید در حوزه توسعه سازمانی است که از مربی گری در جهت تحقق استعدادها و مدیریت دانش سازمانی بهره می گیرد. پژوهش حاضر با هدف واکاوی ابعاد و مولفه های سازمان مربی گرا در دانشگاه ها انجام پذیرفت. این پژوهش در زمره پژوهش های کیفی و در پارادایم قیاسی است که از حیث هدف کاربردی می باشد. جامعه آماری این پژوهش خبرگان در حوزه مربیگری شامل اساتید و مدیران دانشگاه های شهر تهران می باشند. 25 نفر نمونه موردنظر به روش هدفمند و تکنیک گلوله برفی انتخاب شده اند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه می باشد. داده ها به روش تحلیل مضمون و با استفاده از نرم افزار اطلس ATLAS.TI تحلیل شده اند. نتایج حاصل از پژوهش، سه بعد شامل ویژگی های مربیان، ویژگی های متربیان و ویژگی های سازمانی را شناسایی نمود. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود در جهت استقرار مؤثر سازمان مربی گرا در دانشگاه ها به مولفه ها و شاخص های سه بعد مذکور پرداخته شود تا با آموزش اصول و مهارت های مربی گری به مدیران، زمینه آمادگی و پذیرش متربیان جهت سازگاری با تغییرات فراهم شود؛ در این راستا لازم است با تغییر در استراتژی های مدیریتی، بکارگیری ساختار سازمانی منعطف با سلسله مراتب اندک، نهادینه کردن فرهنگ حامی مشارکت، یادگیری و خلاقیت و استفاده از فناوری های الکترونیک اطلاعات و ارتباطات به روز، بستر موردنیاز جهت بدل شدن دانشگاه ها به سازمان مربی گرا را مهیا نمود.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی بهره وری کارکنان در یک سازمان نظامی
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
133 - 154
حوزههای تخصصی:
این پژوهش جهت شناسایی و اعتبارسنجی ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های الگوی بهره وری کارکنان در یک سازمان نظامی انجام شد. روش تحقیق، آمیخته (کیفی با استفاده از روش داده بنیاد و سپس کمّی با استفاده از نرم افزار SPSS) بود. جامعه آماری، شامل اساتید، فرماندهان، مدیران و دانشجویان سازمان بودند. در بخش کیفی، نمونه آماری بر پایه گزینش تدریجی، کفایت نظری و در دسترس بودن انتخاب شد و مصاحبه ها تا رسیدن به اشباعِ نظری ادامه یافت. در بخش کمی، روش نمونه گیری از نوع تصادفی ساده بود که با در نظر گرفتن مقدار خطای 05/0 و با استفاده از فرمول کوکران تعداد 140 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. در بخش کیفی برای تأمین روایی و پایایی از روش ارزیابی لینکلن و گوبا استفاده شد و در بخش کمّی، با محاسبه آلفای کرونباخ، عدد 955/0 به دست آمد. با تحلیل یافته های مرحله کیفی، مدل پارادایمی بهره وری کارکنان ترسیم گردید. برای اعتبارسنجی مدل از آزمون T تک نمونه ای(One - Sample T Test) استفاده شد. یافته ها نشان داد که ابعاد اصلی بهره وری " عوامل مدیریتی" و" عوامل فردی و شخصیتی" می باشد. رشد استعدادها، ایجاد ارزش افزوده، کسب مزیت رقابتی، ارتقای کیفیت زندگی کاری، افزایش رضایت عمومی، کاهش صدمات کاری، ارتقای فرهنگ سازمانی و توسعه پایدار به عنوان پیامدهای بهره وری کارکنان بیان شدند.
تهدیدات ناشناخته و مدل مفهومی استراتژی های مقابله با آنها
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
129 - 151
حوزههای تخصصی:
تحولات گسترده در جهان امروز، افزون بر آنکه فرصت هایی برای زیست فردی و جمعی بشریت فراهم ساخته است، زمینه ساز تهدیدات چشمگیری بوده است. تهدیدات دنیای جدید که بیش از گذشته دارای ماهیت ناشناختگی هستند، آثار و پیامدهای گسترده ای بر زندگی اجتماعی بشر دارند. همین امر ضرورت توجه به آنها را اجتناب ناپذیر ساخته است و عدم توجه به آنها، ثبات و امنیت روانی و اجتماعی را با مخاطره مواجهه می سازد و آینده ای از ناشناختگی ها و ابهامات را پیش روی انسان قرار می دهد. در این پژوهش به منظور مفهوم شناسی تهدید و تهدیدات ناشناخته و راهبردهای مقابله ای با آنها، از روش توصیفی استفاده شده است. با استفاده از این رویکرد، چیستی تهدیدات ناشناخته و به ویژه راهبرد مقابله با آنها در چند گام توصیف شده است. با شناخت تهدیدات ناشناخته و راهبردهای مقابله ای، الگوی فرایند دفع تهدید و مقابله با تهدیدات ناشناخته به عنوان الگوی مفهومی موردنظر این مطالعه ترسیم شده است. با توجه به رویکرد و الگوی پژوهش به منظور رصد تهدیدات مستمر و مقابله با آنها، راهبردهای ذیل اتخاذ و پیشنهاد می شود: 1. داشتن دانش و آگاهی از سیستم خودی، 2. کشف رفتارهای مهاجمان و اولویت بندی تهدیدات با عنوان «منطقه نگرانی»، 3. کشف تهدیدات به واسطه «مرکز کشف خطر»، 4. شناخت منبع و مقصد تهدیدات و 5. پیشگیری از تهدیدات ناشناخته با استفاده از «بازی دفاع»، «دفاع هوشمند»، «دفاع متحرک» و «مقابله با ترکیبی شده تهدیدات».
تأثیر ویژگی های جوامع برند آنلاین بر تعامل مشتری و وفاداری: رویکردی هوشمندانه در مدیریت استراتژیک با استفاده از مدل محرک–ارگانیسم–پاسخ
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
109 - 124
حوزههای تخصصی:
با گسترش پلتفرم های دیجیتال تعاملی، ایجاد و مدیریت جوامع برند آنلاین به عنوان یک استراتژی کلیدی در مدیریت استراتژیک هوشمند شناخته شده است که به سازمان ها امکان افزایش تعامل مشتریان و تقویت وفاداری به برند را می دهد. این پژوهش به بررسی تأثیر ویژگی های مختلف جوامع طرفداران برند آنلاین (شامل کیفیت اطلاعات، کیفیت سیستم، تعامل مجازی و پاداش) بر تعامل مشتری و در نهایت وفاداری به برند می پردازد. با بهره گیری از مدل معادلات ساختاری (SEM) و تحلیل داده های جمع آوری شده از 430 کاربر فعال فیس بوک، نتایج نشان می دهد که هر یک از ویژگی های بررسی شده به طور مثبت و معناداری بر تعامل مشتری تأثیر دارند، که کیفیت اطلاعات و تعامل مجازی بیشترین تأثیر را دارند. همچنین، تعامل مشتری به طور مثبت و معناداری بر وفاداری به برند تأثیر می گذارد. علاوه بر این، نقش میانجی جنسیت در این رابطه بررسی شده و نشان می دهد که تأثیر ویژگی های جوامع برند آنلاین بر تعامل مشتری در بین جنسیت های مختلف ثابت و غیرقابل تغییر است. این مطالعه با تأکید بر مدیریت استراتژیک هوشمند، نشان می دهد که طراحی و مدیریت بهینه جوامع برند آنلاین می تواند به عنوان یک ابزار استراتژیک برای افزایش تعامل و وفاداری مشتریان و در نتیجه بهبود عملکرد سازمان ها مورد استفاده قرار گیرد.
طراحی مدل همکاری استراتژیک بین سازمانی با استفاده از شبکه های بلاکچین
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
125 - 138
حوزههای تخصصی:
این تحقیق به بررسی طراحی مدل همکاری استراتژیک بین سازمانی با استفاده از فناوری بلاکچین پرداخته است. همکاری های استراتژیک به عنوان یکی از ارکان مهم رشد و توسعه سازمان ها، نیازمند بسترهای امن و شفاف برای تسهیل تعاملات و تبادل اطلاعات است. بلاکچین با ارائه ویژگی هایی مانند شفافیت، امنیت، و عدم تغییرپذیری داده ها، به طور ویژه برای بهبود این همکاری ها در نظر گرفته شده است. در این تحقیق، مدل های مختلف همکاری با تمرکز بر مزایا و چالش های استفاده از بلاکچین مورد بررسی قرار گرفت و پیشنهاداتی برای بهبود استفاده از این فناوری ارائه شد. نتایج نشان می دهند که بلاکچین می تواند به طور چشمگیری به کاهش هزینه ها، افزایش کارایی و تسهیل فرآیندهای همکاری های بین سازمانی کمک کند، با این حال چالش هایی مانند مشکلات فنی، قانونی و فرهنگی در مسیر پیاده سازی آن وجود دارد.
تدوین الگوی استراتژی های ارزش افزوده قیمت گذاری با چارچوبی هوشمند برای بهبود عملکرد اقتصادی شرکت ها
منبع:
مدیریت استراتژیک هوشمند سال دوم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
93 - 122
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تدوین الگوی استراتژی های ارزش افزوده قیمت گذاری در شرکت ها با اتکا بر یک چارچوب هوشمند است تا بتوان عملکرد اقتصادی آن ها را به شکل پایدار بهبود بخشید. شرکت ها در فضای رقابتی امروز، ناگزیر از بازنگری در رویکردهای سنتی قیمت گذاری هستند و نیاز دارند با درک عمیق از ارزش ادراک شده توسط مشتریان، روش های هوشمند و داده محور را به کار گیرند. در این راستا، پژوهش حاضر با تمرکز بر استراتژی های ارزش افزوده، تلاش کرده است تا سازوکارهایی را شناسایی کند که ضمن بهره گیری از فناوری های پیشرفته و تحلیل داده، امکان شکل دهی مدل های قیمت گذاری متفاوت و رقابت پذیر را فراهم آورد. این تحقیق از نوع کیفی و مبتنی بر تحلیل مضمون است و از طریق مصاحبه های هدفمند با مدیران ارشد، کارشناسان قیمت گذاری و خبرگان دانشگاهی انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهد که ایجاد یک چارچوب هوشمند برای استراتژی ارزش افزوده قیمت گذاری، ضمن تقویت همگرایی در فرایند تصمیم گیری و استفاده مؤثر از داده های محیطی، می تواند به ارتقای رفتار مشارکتی مدیران و تعریف ساختارهای انگیزشی منجر شود. در نتیجه، شرکت ها قادر خواهند بود همگام با ارتقای رضایت مشتری، عملکرد اقتصادی و مزیت رقابتی خود را بهبود دهند.
تحلیل و نگاشت روند تکامل پژوهش های واگذاری کسب و کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استراتژی شرکتی به طور عمده به این سوال مربوط می شود که بنگاه ها مرزهای خود را در کجا تعیین می کنند، یعنی در چه مشاغلی شرکت می کنند و در چه مشاغلی تصمیم می گیرند مشارکت نکنند، یکی از استراتژی های شرکتی واگذاری می باشد. واگذاری به عنوان در دسترس قرار دادن و فروش دارایی ها، امکانات، خطوط تولید، شرکت های تابعه، بخش ها و واحدهای تجاری توسط شرکت مادر تعریف می شود. علیرغم افزایش فزاینده علاقه به حوزه واگذاری کسب و کار، کمبود ترسیم بدنه تحقیقات واگذاری در این حوزه نمایان است. مضافاً رشد فزاینده پژوهش ها در این حوزه، به جای داشتن یک نگاه کل نگر به ادبیات تحقیق تنها به بخش های کوچکی از حوزه واگذاری معطوف شده است. به علاوه دیدگاه های تئوریک متفاوت موجب چندپارگی تئوری شده است. ارائه تصویر کلان و فراهم آوردن بینشی ارزشمند از جایگاه و روند پژوهش ها در این حوزه به منظور کمک به جهت گیری پژوهش های آتی دیدگاه جامعی را فراهم می نماید. در این پژوهش با هدف ترسیم سیر تکاملی ادبیات از روش بیبلیومتریک استفاده شده است. روش بیبلیومتریک به عنوان کاربرد متدهای ریاضی و آماری به شناسایی خطوط فکری اندیشمندان یک حوزه و زیربنای بدنه دانش می پردازد و یک دیدگاه غیرمتعصبانه برای پژوهشگران فراهم می کند. مهم ترین نویسندگان و مجلات بین سال های ۱۹۹۴-۲۰۲۳ مشخص گردیده که در بخش فعال ترین و اثرگذارترین نویسنده در این حوزه خانم فلدمن قرار دارد و همچنین مجله مدیریت استراتژی با فراوانی ۲۸ دارای بیشترین مقالات چاپ شده می باشد. بررسی تحلیل هم رخدادی واژگان نشان می دهد ۴ خوشه با محوریت عوامل مرتبط با عملکرد شرکتی، تنوع بخشی، نحوه های واگذاری و حاکمیت شرکتی در این حوزه پدیدار می باشد. واژگان عملکرد، تنوع بخشی، حکمرانی و فروش دارایی کلمات کلیدی هستند که بیشترین تکرار را داشته اند و در تمام این سال ها موضوع عملکرد شرکت بیشترین توجه را از سمت پژوهشگران به خود جلب کرده است. بر اساس نتایج نگاشت هیستوگرام سه مسیر تحقیقات مشخص شده، در حوزه اول اثر استراتژی هایی مانند اکتساب و تنوع گرایی به عنوان محرک مورد بررسی قرار گرفته، حوزه دوم به اثر حکمرانی شرکتی و فرایند تصمیم گیری بر اثربخشی واگذاری می پردازد و حوزه سوم به بررسی پیامد واگذاری بر عملکرد مالی شرکت می پردازد.
ارزیابی کیفی الگوی استراتژیک انتقال فناوری در صنعت نفت
منبع:
نگرش مدیریت راهبردی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
9 - 33
حوزههای تخصصی:
انتقال فناوری از جمله موضوعات استراتژیک در برنامه ریزی آینده صنایع مختلف از جمله صنعت حفاری است. با توجه به اهمیت همراستاییِ راهبردی برای تحقق اهداف سازمانی، پژوهش حاضر به ارزیابی کیفی الگوی استراتژیک انتقال فناوری مبتنی بر سناریوپردازی و تحلیل پابرجایی و همراستایی استراتژیک پرداخته است. روش تحقیق از نوع آمیخته (کیفی و کمی) است. در بخش کیفی با استفاده از روش گراندد تئوری و مصاحبه با 28 خبره اجرایی و دانشگاهی، کدگذاری مبتنی بر نرم افزار مکس کیودا انجام شده و پنج بُعد اصلی شناسایی گردید که شامل بلوغ همراستایی، ابعاد سازمانی، همراستایی استراتژیک، سناریو پردازی و انتقال فناوری می باشد. در بخش کمی، از دیمتیل فازی برای اولویت بندی سناریوها استفاده شد. بر همین مبنا بلوغ همراستایی دارای 9 مؤلفه می باشد که کسب وکار گروهی دارای بیشترین فراوانی است. بُعد سناریوپردازی نیز دارای 9 مؤلفه می باشد که طراحی سناریو بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. بعد انتقال فناوری 10 مؤلفه دارد که توسعه درون زا دارای بیشترین فراوانی است و متعاقبا ابعاد سازمانی دارای 6 مؤلفه بوده که ساختار سازمانی بیشترین فراوانی را به خود اختصاص می دهد و نهایتا همراستایی استراتژیک 7 مؤلفه دارد و مدیریت سازمان دارای بیشترین فراوانی است. در یافته های روش کمی مشخص گردید که ابعاد بلوغ همراستایی، انتقال فناوری و همراستایی استراتژیک اثرگذار بوده اند و ابعاد سناریوپردازی و ابعاد سازمانی در صنعت حفاری اثرپذیر می باشند.
تحلیل ساختاری امکان بهبود عملکرد شغلی دورکاری در بحران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
273 - 292
حوزههای تخصصی:
صنعت لوازم خانگی به دلیل ارتباط تنگاتنگ با مردم و استفاده از محصولات آن به طور روزمره، از جامعه بسیار تأثیرپذیر می باشد. بر این اساس هدف اصلی این پژوهش، تعیین مدلی ساختاری برای بهبود عملکرد شغلی در فضای دورکاری در صنعت لوازم خانگی در زمان همه گیری کووید-19 می باشد. تحقیق حاضر از نظر گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها از نوع توصیفی_ پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش مدیران صنعت لوازم خانگی به تعداد 160 نفر می-باشد که طبق فرمول کوکران 112 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش نمونه گیری در این تحقیق، از نظر نمونه گیری طبقه ای استفاده و از هر طبقه نیز نمونه ها به صورت تصادفی ساده انتخاب شده اند. به منظور سنجش متغیرهای عملکرد شغلی، دورکاری، اضطراب فناوری اطلاعات از پرسشنامه های استاندارد استفاده شده است. برای آزمون فرضیه ها از روش مدل معادلات ساختاری و در بستر نرم افزارهای آماری اس.پی.اس.اس 20 و اسمارت پی.ال.اس 2 بهره گرفته شد. یافته ها از تاثیر مثبت و معنادار اضطراب فنآوری اطلاعات و ارتباطات بر وقفه کاری حکایت دارد. همچنین اثر اضطراب فنآوری اطلاعات و ارتباطات بر عملکرد شغلی مثبت و معنادار شد. همینطور اثر وقفه کاری بر کارایی شغلی مثبت و معنادار گردید.