فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
قبسات سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۴
68 - 88
حوزههای تخصصی:
سم هریس به عنوان یکی از سردمداران خداناباوری جدید، در باب رابطه علم و اخلاق، به ایده اخلاقِ علم بنیاد باور دارد. در این راستا، وی نخست به کمک شهودات عرفی می کوشد باور به نسبیت و غیرواقعی بودنِ اخلاق را رد کند و در گام بعد، براساس رویکرد فیزیکالیستی خود، با تعریفی ویژه از اخلاق و تأکید بر دو عنصر بهزیستی و آگاهی و همچنین گره زدن بهزیستی به آگاهی، زمینه را برای ورود مغز به عنوان مرکز آگاهی آماده می کند. این کار برای هریس افزون بر فراهم کردن مبنای دیگری برای عینیت ارزش ها، توجیهی برای ورود انحصاری علم به حوزه ارزش ها ارائه می کند؛ چراکه شناخت مغز، تنها در گستره علم و به ویژه دانش عصب شناسی است. این گونه است که هریس به ضرورت تأسیس اخلاق علمی می رسد. اما اخلاق علم بنیاد با اشکال های فراوانی از جمله ناسازگاری شهود و اخلاقِ علم بنیاد، نسبیت گرایی اخلاقی، جبرگرایی، نادرستی رویکرد فیزیکالیستی در باب شناخت انسان روبه رو است. افزون بر از اینها، طرحِ نظام اخلاقی بر پایه علم، آرمان شهری است که نه تنها هریس، بلکه هیچ فرد و مکتب دیگری به آن نخواهد رسید.
تأملی در دلایل مخالفت رورتی با فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
159 - 171
حوزههای تخصصی:
هرچند دغدغه اصلی ریچارد رورتی پراگماتیسم و فلسفه تحلیلی بود، هیچ گاه از امکانات موجود در دیگر سنت های فکری و حتی ادبی برای بهبود و اصلاح داشته های خود و در صورت امکان گسترش و بسط آن ها غافل نبود. او از غربی و یونانی بودن فلسفه و نیز نفی فلسفه شرقی به طور عام و فلسفه چینی به طور خاص سخن گفته است؛ البته بدون آنکه همچون کانت و هگل نگاه نژادپرستانه و سلسله مراتبی به شرق داشته باشد. در نگاه نخست، رویکرد رورتی درباره تفکر شرق با روح حاکم بر تفکرش ناسازگار می نماید. زیرا از متفکری که درصدد برقراری ارتباط بین دو سنت فلسفی قاره ای و تحلیلی، به رغم تفاوت های بنیادین آن ها، بوده و فراتر از آن از همنشینی فلسفه با ادبیات سخن گفته و همواره توصیه می کرده برای پیشبرد اهداف فلسفی باید از رمان استفاده کرد انتظار می رفت خود را از امکانات فلسفه شرق، که به لحاظ غنای اندیشه ای به مراتب برتر از رمان های مورد نظر اوست، محروم نسازد. رورتی با مطالعه تطبیقی در سنت فلسفی غرب نه تنها مخالفتی نداشت که در برخی از موارد پیشتاز بود. از این رو، در این مقاله بر فلسفه تطبیقی با رویکرد میان فرهنگی تمرکز شده و دلایل مخالفت وی با این نوع خاص از تطبیق مورد ارزیابی قرار گرفته است.
A Kantian Solution for the Freedom of Choice Loophole in Bell Experiments(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
189 - 202
حوزههای تخصصی:
Bell’s theorem is based on the assumptions of local causality and measurement independence. The last assumption is identified by many authors as linked to the freedom of choice hypothesis. In this sense the human free will ultimately can ensure the measurement independence assumption. The incomplete experimental conditions for supporting this assumption are known in the literature as “freedom-of-choice loophole” (FOCL). Although there is no consensus among the scientists that the measurement independence is linked to human choices, in a recent paper, published in a prestigious journal, signed by more than a hundred authors, this assumption was seriously taken for the first time in an experiment known as Big Bell Test (Abellán et al. 2018). Using photons, single atoms, atomic ensembles and superconducting devices, this experiment was performed in five continents, and involved twelve laboratories, adopting human choices to close the FOCL. Nevertheless, the possibility of human freedom of choice has been a matter of philosophical debate for more than 2000 years, and there is no consensus among philosophers on this topic. If human choice is not free, this solution would not be sufficient to close FOCL. Therefore, in order to support the basic assumption of this experiment, it is necessary to argue that human choice is indeed free. In this paper, we present a Kantian position on this topic and defend the view that this philosophical position is the best way to ensure that Big Bell Test can in fact close the loophole.
بررسی پژوهش سملوایز با رویکرد استنتاج بهترین تبیین لیپتون و استنتاج هولمزی بِرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
239 - 269
حوزههای تخصصی:
روش پژوهشی سملوایز در شناسایی علت ابتلا مادران به بیماری تب نفاس، برای چندین دهه مورد توجه فیلسوفان علم قرار گرفته است. برخی از معقولیت روش سملوایز برای مقایسه ی روش شناسی علمی، و برخی از این پژوهش برای توصیف و ارزیابی استنتاج علمی استفاده کرده اند. بااین حال، برغم توجه ویژه به پژوهش سملوایز، هنوز اتفاق نظری برای توصیف روش شناسی وی وجود ندارد. در این مقاله پس از معرفی پژوهش سملوایز به این سوال چالش برانگیز پرداختیم که آیا توصیف استنتاج از طریق بهترین تبیین لیپتون و استنتاج هولمزی بِرد در بازسازی معقول مراحل پژوهش سملوایز از کفایت لازم برخوردار است؟ آیا روش استنتاجی سملوایز در یافتن بهترین تبیین برای علت بیماری تب نفاس، با توصیف لیپتون و بِرد مطابقت دارد؟ نتایج پژوهش حاضر نشان داد، که توصیف لیپتون و بِرد در بازسازی معقول مراحل پژوهش سملوایز از کفایت لازم برخوردار نیست. زیرا توصیف آنها از مراحل پژوهش سملوایز با مستندات تاریخی سازگار نیست. بااین حال، باتوجه به رویکرد شاپباخ، استدلال کردیم که ناکارآمدی یک نمونه موردی، نشان از ناموجه بودن صورت یک استنتاج بطورکلی نخواهد بود. ازاین رو، نتیجه گرفتیم که برغم علاقه ی لیپتون و بِرد، پژوهش سملوایز نمونه ی تاریخی خوبی برای توجیه استنتاج از طریق بهترین تبیین و استنتاج هولمزی نخواهد بود، و در حقیقت مورد سملوایز بدترین نمونه برای بهترین توجیه از آن است.
جایگاه وجودشناسانه عقل در کتاب العلل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
301 - 312
حوزههای تخصصی:
کتاب العلل به تبیین مبادی و علل اولیه اشیا می پردازد و از خدا و مراتب علل بحث می کند. مساله این نوشتار جایگاه وجودشناسانه عقل در کتاب العلل و چگونگی تبیین آن است. آیا می توان جایگاه غایت شناسانه برای کمال و سعادت انسان در کتاب العلل قائل شد؟ عقل از حیث وجودی، نخستین مخلوق و نزدیک ترین وجود به علت نخستین است و در مراتب هستی در دومین مرتبه پس از علت نخستین است. فاعلیت وجودشناسانه عقل، از دو طریق «تدبیر و حکم» و «خلق و ایجاد» است. عقل بر اشیا حاکم است و آنها را تدبیر می کند و از حیث فاعلیت شناخت شناسانه نیز فاعلیت شناختی آن ایجاد است؛ فعل اندیشیدن همان فعل خلق است. در این نوشتار برآنم که باب های مربوط به عقل را تبیین و تحلیل کنم.
نقدی بر نقد گادامر نسبت به زیبایی شناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
123 - 150
حوزههای تخصصی:
نقد قوه حکم با ترسیم برنامه های فلسفی و معرفت شناختی کانت در باب احکام زیبایی شناختی، گام مهمی در مواجهه وی نسبت به امر زیبا برداشته است. کانت صرف نظر از پرداختن بعد شناختی امر زیبا ، به اثر هنری به مثابه امری ارزش شناختی که می تواند در کنار اخلاق، متافیزیک و عقل گرایی قرار گیرد، نگریسته است. تاثیر صوری و محتوایی نقد قوه حکم بر هیچ نگرش فلسفی پوشیده نیست. اما گادامر در حقیقت و روش، تجارب زیبایی شناسی کانت را به بوته نقد می کشاند. خوانش منتقدانه وی نسبت به کانت و نگرش هستی شناسانه ی وی نسبت به امر زیبا، از جهات بسیاری ظرفیت های گسترده ی مفاهیم کانتی را فاقد ضرورت جلوه داده است. پژوهش حاضر نشان می دهد، روایت گادامر از کانت، پیش از آن که به وجهی سلبی گریزان از پرداختن به بعد شناختی امر زیبا باشد، به وجهی ایجابی بسیار متاثر از آن است. گادامر خود را در شمار منتقدان آثار کانت قرار می دهد، اما به وجهی سلبی و ایجابی زیبایی شناسی کانت را در خود حفظ کرده است. تاثیرات مستقیم مفاهیم کانت بر تجربه زیبایی شناختی گادامر، بسیاری از نقدهای وی نسبت به کانت را یک جانبه نشان داده است. پژوهش حاضر در بخش نخست، به تحلیل امر زیبا از منظر کانت و گادامر می پردازد. در بخش دوم، بنیادهای معرفت شناختی مفاهیم گادامر معرفی می گردد و بخش پایانی در سه نقد مستقل نسبت به گادامر، روایت تازه ای از خوانش گادامر نسبت به کانت ارایه خواهد شد.
ماهیت؛ حکایت از وجدان یا فقدان؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
253 - 270
حوزههای تخصصی:
اصالت وجود و اعتباریت ماهیت این گمان را به بار می آورد که ماهیت از حدّ و عدم وجود انتزاع شده و از آن حکایت می کند. بررسی این دیدگاه و نقد آن را می باید در دو مقام پی گرفت: (1) معدومیت ماهیت؛ بنابر تقریری که از اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به دست می آید ماهیت معدوم است. (2) منشأ انتزاع ماهیت؛ اگر واقعیت اشیا به هستی آن هاست، ماهیت چگونه از آن به دست آمده و بر آن دلالت می کند؟ بررسی دو مقام مذکور هم انگاره نفادیتِ ماهیت و حکایت آن از فقدان را کنار خواهد زد و هم نحوه انتزاع ماهیت از واقعیت و چگونگی دلالت آن بر واقعیت را آشکار خواهد ساخت. جستار کنونی سخن را با تفسیر دقیق اعتباریت ماهیت آغاز می کند و معنای عدمیت ماهیت را برپایه آن شرح و بسط می دهد. آنگاه دو دیدگاه مشهور درخصوصِ منشأ انتزاع ماهیت را بر می رسد و دلایل هر دو دیدگاه را طرح و ارزیابی می کند و، در پایان، به این پرسش پاسخ می دهد که ماهیت در نشان دادن واقعیت به چه نحو مأخوذ است، لابشرط یا بشرط لا؟ با بررسی دقیق آشکار خواهد شد که، اولاً، ماهیت حکایت از وجدان و مقدار دارایی اشیا دارد و، ثانیاً، در این حکایت بشرط لا مأخوذ است.
امتداد اعتباریات علامه طباطبائی در معنابخشی افعال جوارحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
57 - 76
حوزههای تخصصی:
نقش و تأثیر «اعتباریات» در کنش انسانی، اعم از کنش درونی و بیرونی، غیرقابل انکار است. اما فهم دقیق این مطلب در گرو مراحلی، از جمله تحلیل فلسفی و عقلی حقیقت «اعتباریات» و «کنش انسانی» است. از معدود فیلسوفانی که درصدد تحلیل این دو و رابطه ی آنها برآمده اند، علامه طباطبائی است. هدف این مقاله تبیین و بررسی دیدگاه علامه درباره ی «اعتباریات»، «کنش جوارحی انسانی» و رابطه ی این دو با رویکردی تحلیلی انتقادی است. از نگاه ایشان «اعتباریات» اندیشه های پشت صحنه ی عمل جوارحی است و معنا در فعل جوارحی انسانی موج می زند. در نتیجه، اعتباریات نقش بسزایی در معنابخشی دارند، به ویژه اعتباریات بعدالاجتماع که در این تأثیر نقش پررنگ تری دارند. همچنین کنش انسانی امری صامت و بی رنگ نیست، بلکه تمام معانی اعتباری پشت صحنه ی عمل در فعل سرریز می شود و امتداد می یابد. این معانی اعتباریات انسان است که گاهی اعتباریاتی برگرفته از حقایق است و گاهی تصور بر حقیقی و صحیح بودن آن می شود. از همین جاست که کنش های بیرونی و جوارحی انسانی به حق و باطل تقسیم می شود.
واقعیتِ کلیات از منظر ژاک دریدا
منبع:
الهیات سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰
117 - 135
حوزههای تخصصی:
ژاک دریدا (1930-2004)، فیلسوفِ آنتی رئالیستِ[ضد واقع گرای] تاثیرگذار، زیربنای مفروضات فلسفه غرب از یونان باستان را آشکار می کند و استدلال می کند مبنی بر این که بنیان های آن قابل دفاع نیست. او بر این باور بود که فلسفه غرب امری «غیرممکن» است؛ زیرا واقعیتی کلی که هدف نهایی تمامی بنیادها یا فرآیندهاست، مانند ایده (افلاطون)، خدا (آگوستین)، کوگیتو (دکارت) و روح مطلق (هگل) را پیش فرض می گیرد. این مقاله ی کوتاه، به روشی که دریدا موضع خود را در مقابل واقعیت کلیات اتخاذ کرد، پرداخته و پیامدهای آن در جامعه را بررسی می کند. دریدا معتقدست که تقابل میان گفتار و نوشتار تجلی «خردمحوری» فرهنگ غربی است – یعنی این فرض کلی که قلمرویی از «حقیقت» کلی، پیش از بازنمایی آن با نشانه های زبانی و مستقل از آن وجود دارد. خردمحوری، ما را تشویق می کند که نشانه های زبانی را به عنوان جزء جدا نشدنی آن ها تلقی کنیم. تصور خردمحورانه از حقیقت و واقعیت به عنوان موجودیتی خارج از زبان، از تعصبی عمیق در فلسفه غرب ناشی می شود که دریدا آن را نقد می کند. بخش دوم، نظریه ی «واسازی» او را در ارتباط با واقعیت کلیات معرفی می کند. بخش سوم به تأثیر «واسازیِ» دریدا بر جامعه معاصر می پردازد. بخش چهارم، اهمیت فلسفه دریدا را در متون مکتوب و آموزه های مسیحی به اختصار مورد بحث قرار می دهد. بخش پنجم این مقاله را به پایان می رساند.
اثربخشی اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر احساس تنهایی و مهار خشم در دوره شیوع کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثر بخشی اجرای برنامه «فلسفه برای کودکان» بر احساس تنهایی و مهار خشم در دوره شیوع کرونا در کودکان پسر بی سرپرست شهر همدان بود. روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه پژوهش که به صورت هدفمند انتخاب شد شامل کودکان پسر بی سرپرست 9 تا 12 ساله ساکن در مرکز تحت نظر بهزیستی شهر همدان بود. از جامعه آماری موردنظر 28 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (14) و کنترل (14) قرار داده شدند. گروه آزمایش تحت 8 جلسه آموزش برنامه فلسفه برای کودکان قرار گرفت و گروه کنترل این آموزش را دریافت نکرد. از پرسشنامه خشم اسپیلبرگر و مقیاس تنهایی دانشگاه کالیفرنیا راسل برای جمع آوری داده استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها با استفاده از آزمون کوواریانس نشان داد که در متغیر احساس تنهایی بین نمرات پس آزمون گروه آزمایش و گروه کنترل تفاوت معنی دار وجود دارد (001/0P<). نتایج این پژوهش حاکی از آن است که از برنامه فلسفه برای کودکان می توان به منظور کاهش احساس تنهایی و افزایش مهار خشم در کودکان بی سرپرست و بد سرپرست به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر استفاده کرد.
روابط ساختاری نظریۀ ذهن با رفتار مخاطره آمیز در کودکان دارای کمبود توجه/فزون-کنشی با میانجی گری بدرفتاری روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی روابط ساختاری نظریه ذهن با رفتار مخاطره آمیز در کودکان دارای کمبود توجه/فزون کنشی با میانجی گری بدرفتاری روانشناختی انجام شد. روش پژوهش توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کودکان 8 تا 12 سال شهر تهران تشکیل می دادند. نمونه پژوهش 316 نفر از کودکان دارای کمبود توجه/ فزون کنشی شهر تهران بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه نظریه ذهن (استیرمن، 1999)، بدرفتاری روانشناختی (فیدل، 1989) و مقیاس خطرپذیری (آیبرگ و پینگوس، 1999) استفاده شد. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از تحلیل مسیر با استفاده از AMOS ویراست 24 و SPSS 27 استفاده شد. نتایج حاصل از ضریب همبستگی نشان داد که بین نظریه ذهن با بدرفتاری روانشناختی و رفتارهای مخاطره آمیز رابطه منفی وجود دارد (05/0≥P). یافته ها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با داده هاست. نتایج حاصل از الگوی ساختاری نشان داد که 17 درصد از واریانس بدرفتاری روانشناختی توسط نظریه ذهن و 56 درصد از واریانس رفتار مخاطره آمیز توسط نظریه ذهن و بدرفتاری روانشناختی تبیین می شود. می توان نتیجه گرفت که نقص در نظریه ذهن در تعامل با ادراک بدرفتاری روانشناختی در کودکان کمبود توجه و فزون کنشی می تواند زمینه ساز بروز رفتارهای مخاطره آمیز در کودکان شود. بنابراین رفتارهای مخاطره آمیز و تکانشی در کودکان کمبود توجه و فزون کنشی نیازمند مداخلات روانشناختی مبتنی بر شواهد است.
تحلیل جایگاه فلسفی عقلانیت به منظور تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
199 - 248
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی جایگاه عقلانیت در نظریه های فیلسوفان و تبیین مصادیق آسیب و سلامت در حوزه امر به معروف و نهی از منکر از این منظر انجام شد. این پژوهش از جمله پژوهش های کیفی است و با استفاده از روش گرندد تئوری با رویکرد تطبیقی تحلیلی انجام پذیرفت. حوزه پژوهش شامل تمامی اسناد علمی در حوزه فلسفه و دین بود که نظرات فلاسفه در حوزه عقلانیت و مفاهیم مرتبط با فریضه دینی امر به معروف و نهی از منکر در آنها قابل استخراج بود. ابزار گرداوری اطلاعات شامل فیش برداری مرتبط با مفهوم عقلانیت و امر به معروف و نهی از منکر بود. در مرحله نخست از متون مرتبط با موضوع، جملات مرتبط با هدف اصلی پژوهش انتخاب و کدگذاری شدند. مفهوم عقلانیت در 340 کد از دیدگاه 93 فیلسوف و اندیشمند تدوین گردید. در مرحله دوم از میان این کدهای باز، محقق 153 کد انتخابی را با عنوان «عقل، عاقل و عاقلانه» برگزید. در مرحله سوم مقوله های انتخابی مفهوم امر به معروف و نهی از منکر با کدهای انتخابی مرحله دوم مورد مطالعه و تطبیق قرار گرفتند و بر اساس همسویی و ناهمسویی با نظرات فلاسفه در جدول طبقه بندی گردیدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش پیشنهادی استراوس و کوربین استفاده گردید. نتایج نشان داد مفاهیم امر به معروف و نهی از منکر از جمله کفایت تشخیص عقلی، امر و نهی کردن، وظیفه حاکمیت، احساس مسئولیت، وظیفه انسانی، تغییر و پیشرفت، وجوب شرعی، خیر بشریت، حفظ امنیت، تعامل مردم و دولت، ساختار دولتی، پیروی از قانون و ... با نظرات فیلسوفان همسویی داشته و آنها را عقلانی تشخیص داده اند. همچنین مفهوم امر به معروف و نهی از منکر در چهار مقوله قانون، دین، سیاست و پیشرفت آسیب شناسی شد. فروکاهی، تفکیک جنسیتی و امتیازی کردن از جمله آسیب ها بودند.
بررسی کتب فارسی دورهء ابتدایی بر اساس مولفه های تفکر انتقادی
حوزههای تخصصی:
هدف: از آنجا که کتب درسی در سیستم های آموزشی متمرکز از جمله ایران نقش اساسی را در شکل گیری انواع تفکر از جمله تفکر انتقادی دارند از این رو هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی کتب فارسی دورهء ابتدایی بر اساس مولفه های تفکر انتقادی می باشد. روش کار: روش پژوهش تحقیق فوق روش تحقیق آمیخته بود و با استفاده از چک لیست محقق ساخته داده ها از سه بخش اصلی کتب فارسی چهارم، پنجم، ششم گردآوری شدند. نتایج: نتایج نشان داد کمترین توجه به مولفهء تفسیر بالاخص در بخش تصاویر کتب درسی مبذول داشته شده است لذا انتظار می رود در کتب فارسی دورهء دوم ابتدایی بیش از پیش به دروسی که می توانند دانش آموز را با مهارت تفسیر درگیر نمایند پرداخته شود این در صورتی است که مابقی مولفه ها به قدر کافی در کتب درسی مورد توجه قرار گرفته اند. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که توجه به مساله مهارت های تفکر انتقادی در بهبود مهارت تفکر نقاد و خلاق و درک مسائل آموزشی بسیار ضروری است و از طرفی پرورش مهارت های فکری و ذهنی فراگیران همواره به عنوان یکی از مهم ترین هدف های آموزشی در محافل آموزشی جهان مدنظر است.
آموزش تفکر انتقادی و جایگاه باورهای معرفت شناختی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
111 - 130
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مروری تحلیلی بر تعریف تفکر انتقادی و اهمیت آموزش آن، مفهوم باورهای معرفت شناختی و نقش آن ها در تفکر انتقادی بود.روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی بود. به این منظور، مقالات مرتبط با متغیرهای پژوهش جستجو و بررسی شد. یافته ها نشان داد تفکر انتقادی یک اصطلاح پیچیده و چندوجهی است که آن را توانایی تجزیه و تحلیل مؤثر اطلاعات و قضاوت می دانند، همچنین باورهای معرفت شناختی به عنوان باورهای افراد در مورد چیستی دانش، چگونگی کسب آن، قطعیت و حدود آن تعریف شده است. بخش دیگری از نتایج نشان داد که فعالیت های یادگیری دانش آموز محور به رشد تفکر انتقادی دانش آموزان کمک می کند و آموزش آن باید به عنوان بخشی جدایی ناپذیر آموزش و یادگیری مورد توجه قرار گیرد. همچنین باورهای معرفت شناختی و تفکر انتقادی با هم مرتبط هستند و باورهای معرفت شناختی پیش نیاز مهمی برای تفکر انتقادی بوده و نقش مهمی در رشد آن دارند. نتایج به دست آمده، بینش هایی را برای دست اندرکاران آموزش و پرورش در ادغام باورهای معرفت شناختی و تفکر انتقادی در برنامه های آموزشی دانش آموزان و استفاده از رویکردهای دانش آموز محور ارائه می دهد.
درنگی در تفکر وجودی شاعرانه از منظر هایدگر متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
79 - 100
حوزههای تخصصی:
هایدگر در مطالعات فلسفی خود رویکرد جدیدی به تفکر می گشاید که متفاوت با تفکر متافیزیکی است و از آن با عنوان عام "تفکر وجودی"یاد می کند. آدمی در چنین تفکری، باید گشوده به روی حقیقت هستی باشد و به ندای آن گوش بسپارد. هایدگر متقدم از راه پدیدارشناسی"دازاین" سعی در تقرب به معنای هستی دارد، درحالی که در اندیشه متأخر، وی بر شاعرانگی تفکر و حوالت تاریخی وجود، تأکید می ورزد. هایدگر بر این باور است که "تفکر وجودی"، تفکری برآمده از هستی و درباره آن است. سرچشمه و متعلق این تفکر خود هستی است؛ هستی به مثابه "رویداد" که تفکر انسان را از آنِ خود می کند. رویداد خصلتی تاریخی دارد، به این معنی که هستی در ادوار مختلف تاریخ خود، جلوه های گوناگونی دارد و خود را به انحای مختلفی اظهار می دارد. این اظهار، همان موهبت هستی است. پس تفکر باید پذیرا و منتظر موهبت هستی باشد. این موهبت خود را در زبان و شعر می نمایاند که شرط ظهور و آشکار شدن هستی موجودات است. شعر به مثابه روشن ترین پدیدار زبان اصیل، سروده شدن حقیقت را امکان پذیر می کند با خصلت "یادآوری" و "نامیدن"، گشاینده مجلایی برای ظهور حقیقت هستی می شود و این شاعر و متفکر است که باید از این ظهور پاسداری کند. ازاین رو تفکر وجودی با ذات شعر یکی است. با وجود بصیرت ویژه ای که تفکر وجودی هایدگر به مثابه راهی برای تعمق در هستی برای ما گشوده است، پرسش ها و ابهاماتی به رهیافت وی به نظر می رسد، از جمله: شائبه محدود کردن حقیقت هستی به افق زمان، ابهام درباره ثبات یا تجدد هستی و نهایتاً کمرنگ شدن نقش اراده و اختیار انسانی و تن دادن به گونه ای از جبر و دترمینیسم. نوشتار حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی نخست بنیاد "تفکر وجودی"متأخر هایدگر و مختصات آن را تحلیل کند و سپس با رویکردی انتقادی، رهیافتِ هایدگر را مورد نقد و بررسی قرار دهد.
نگاهی به مسئله تحدید علم از شبهِ علم، از منظر معرفت شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
83 - 109
حوزههای تخصصی:
مسئله بازشناسی علم از شبهِ علم که به مسئله تحدید (demarcation) مشهور است، از جمله مسائل نظری و کاربردی مهم در فلسفه علم است. چالش های پیش روی حل مسئله تحدید به دو دسته چالش های مربوط به تعریف ملاک، و چالش های مربوط به کاربست ملاک تقسیم می شوند. درحالی که غالب مباحث شکل گرفته راجع به مسئله تحدید بر چالش های تعریف ملاک متمرکز شده اند، این مقاله به یکی از چالش های مربوط به کاربست ملاک تحدید می پردازد. «تعیین مرجع صاحب صلاحیت» برای داوری راجع به علمی یا شبهِ علم بودن موارد مظنون به شبهِ علم، از جمله این چالش ها است. با توجه به گوناگونی نمونه های شبهِ علم، بغرنج ترین حالت تمییز علم و شبهِ علم در مواردی مرزی رخ می دهد که در آن ادعاهای مظنون توسط افرادی با اعتبار علمی مطرح می شوند. در این موارد حتی اگر ملاک روشنی برای تمیز علم از شبه علم داشته باشیم، اینکه چطور بر اساس این ملاک باید درباره علمی بودن یا نبودن یک دیدگاه داوری کرد و چه کسی صلاحیت این داوری را دارد، چالشی دشوار است. در معرفت شناسی اجتماعی چنین مواردی مصداقی از مسئله «اختلاف نظر بین متخصصین» به حساب می آیند. در این مقاله تلاش می شود با اتکا بر راهکارهای این مسئله در معرفت شناسی اجتماعی و تکمیل آنها با ایده «تقسیم کار معرفتی» راهکارهایی برای غلبه بر این چالش پیشنهاد شود.
ارزیابی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی به شیوه مدیریت مدرسه محور از دید مدیران مدارس ابتدایی در سطح شهرستان ارومیه در سال تحصیلی 1403-1402
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی ارزیابی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی به شیوه مدیریت مدرسه محور از دید مدیران مدارس ابتدایی در سطح شهرستان ارومیه در سال تحصیلی 1403-1402 اجرا شده است. روش کار: پژوهش حاضر نوع کاربردی و به روش رویکرد آمیخته انجام شد. در بخش کیفی از طریق نمونه گیری گلوله برفی با 12 نفر از مدیران مدارس ابتدایی شهر ارومیه، مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد و تجزیه و تحلیل آنها از طریق محتوای تحلیل مضمون در راستای شناسایی چالش ها و موانع انتخاب و انتصاب مدیران مدارس دولتی استان آذربایجان غربی صورت گرفت. در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه ماحصل کار کیفی و بهره گیری از تحلیل سلسله مراتبی از نظر 46 نفر از مدیران مدارس ابتدایی به اولویت بندی موانع پرداخته شده است. نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد عوامل موثر بر کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی به شیوه مدیریت مدرسه محور از دید مدیران مدارس ابتدایی شامل 5 مفهوم اصلی در قالب 25 مضمون است که مفاهیم اصلی به ترتیب براساس تحلیل سلسله مراتبی عبارتند از: تعلیم و تربیت معلمان، منابع و تجهیزات آموزشی، نقش و عملکرد مدیران، عوامل بیرونی یا برون سازمانی و ساختار سازمانی نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد می توان با در نظر گرفتن اولویت و اهمیت هر کدام از این عوامل موثر بر کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی به شیوه مدیریت مدرسه محور از دید مدیران مدارس، سطح کیفیت آموزش در مدارس ابتدایی را بالا برد.
خبر از معدومات در فلسفه ملاصدرا با نظر به چیستی قضایای غیربتیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
33 - 56
حوزههای تخصصی:
شناخت معدومات و خبر از آنها در عموم نظام های هستی شناسانه و به طور خاص در فلسفه اصالت وجودی ملاصدرا با نظر به اصل مطابقت چالش آفرین است . علاوه بر اینکه خبر ایجابی از معدومات بر اساس قاعده فرعیه مناقشه برانگیز است. به عبارت دیگر خبر از معدومات هم به لحاظ معرفت شناسی، هم از جهت منطقی یعنی عقدالوضع و عقدالحمل و هم به لحاظ هستی شناسی یعنی وجود موضوع یا صفت پذیری، نیازمند تبیین فلسفی است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و مساوقت وجود با شیئیت، چگونه می تواند با حفظ قاعده فرعیه و بر اساس اصل مطابقت از معدومات خبر دهد؟ ملاصدرا با ابتنا بر قدرت خلاقه ذهن و مفهوم سازی آن، به دو طریق درباره خبر از معدومات نظریه پردازی کرده است: الف)اختلاف حملین و ب) قضایای لابتیه. طریق دوم در بیان ملاصدرا با سوالاتی مواجه است از قبیل: 1)چیستی قضایای لابتیه؛ 2)چگونگی عقدالوضع قضایایِ لابتیه؛ 3)ملاک توسع دامنه قضایای لابتیه تا قضایای مربوط به واجب، که در اینجا مورد بحث قرار می گیرند. در این نوشتار به روشی تحلیلی و تفسیری نشان می دهیم اگرچه ملاصدرا در حلّ مشکل اخبار از معدومات به راهکار نفس الامر توجهی نداشته است اما غنای دستگاه صدرایی به واسطه باور به اصالت وجود و علم حضوری نفس در شهود عقلانی و خلاقیّت ذهن در مفهوم سازی می تواند قاعده فرعیه و اصل مطابقت را حفظ کرده و خبر از معدومات را با موفقیت تبیین کند.
The Mathematical Basis of the Phenomenal World(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
161 - 188
حوزههای تخصصی:
In the Critique of Pure Reason Immanuel Kant said that cognition (objective perception) is acquired in the unity of sensibility (the receptivity of the mind to receive empirical representations of things, which yields intuitions) and the understanding (in which concepts – general representations of things – arise), and is mediated by the imagination. Here, it is shown that numbers, either pure or denominate, are cognized in the synthesis of intuition and mathematical concept, and that the phenomenal world of the cognizer is shaped accordingly. Any number can be related to any other number through a general mathematical formula conceived by the cognizer for the purpose. The judgment of the cognizer is manifest in the specifics of the mathematical relationship established between the two numbers in cognition. If the cognized number is the numerical value of a physical constant then in the (consistent) phenomenal world it will always have been of the value found in cognition, which explains why the universe seems to be fine-tuned for life. If the cognized number is the numerical value of a physical variable, then the number will be subject to change in accordance with physical laws. Symmetry is a recurrent feature of the phenomenology. A mathematical formula conceived by the cognizer may also relate, one to one, the numerical values of quantities in one set with the numerical values of quantities of different dimensionality in another set, which suggests that physical laws are human inventions and that causality is a pure concept of the understanding.
درنگی در رهیافت پارالوژیستی (مغالطی) لیوتار به دانش و عقلانیت در «وضعیت پسامدرن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
161 - 180
حوزههای تخصصی:
لیوتار بحرانِ مشروعیتِ روایت هایِ کلان را از خصائص «وضعیت پست مدرن» می داند. «فراروایت» ها نظام هایی از اندیشه اند که خود را به مثابه معیار نهایی حقیقت، مشروعیت، توجیه، تبیین و داوری عرضه می کنند. «روایت نظرورزانه» و «روایت رهایی» از جمله این فراروایت ها است، که هر دوی آنها مبتنی بر «نظریه بازنمودی معرفت» بوده و دانش و عقلانیت دوره مدرن بر اساس چنین رهیافتی پا گرفته است. کوشش این بوده که در این جستار نشان دهیم چگونه لیوتار با «نقد نظریه بازنمودی معرفت» زمینه را برای نقد هر گونه «فراروایت» و نیز «علم و عقلانیت» مدرن فراهم می کند و با تأکید بر نسبت میان علم و قدرت از سویی و تکثر بازی های زبانی از سوی دیگر از وجه پارالوژیک (مغالطی) مشروعیت و توجیه در ساحت «دانش و عقل» پرده برمی دارد. همچنین در این مقاله بیان شده که چگونه نقد لیوتار مبنی بر بی اعتقادی به فراروایت ها به نحوی دامن ادعای او را (به مثابه یک فراروایت جدیدی که از دل وضعیت پست مدرن برآمده) در برمی گیرد. افزون بر این، لیوتار هم از تنوع بازی های زبانی سخن گفته و هم کلان روایت هایی را که به نحو ناموجهی در پی اثبات برتری خود هستند کنار گذاشته است، بی آنکه تفکیک و تمایزی میان آنها ایجاد کرده باشد، این مواضعِ انتقادیِ تجویزیِ او در کنار تنوع ادعایی او در قلمرو بازی های زبانی از جمله نقدهای دیگری است که در این جستار بر اندیشه لیوتار در نقد علم و عقلانیت در وضعیت پسامدرن مطرح شده است.