فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
109-135
حوزههای تخصصی:
وجود ویژگی این بودگی در اشیاء، از جمله راه حل هایی است که برای حل مسئله ی تمایز و مسئله ی فردیت در اشیاء ارائه شده است. باور به وجود چنین ویژگی ای به فلسفه دانس اسکاتس باز می گردد. اغلب اندیشه ی وی را تحت تاثیرابن سینا می دانند. درمتن پیش رو ابتدا برخی مطالب مقدماتی مانند اختلاف نظر در مساوی بودن این بودگی و ذات فردی، به منظور روش شدن نقطه نظر این باوران، بیان شده است. سپس نگرش ابن سینا درباره ی این موضوع شرح داده شده و پس از آن به تاثیر ابن سینا بر اسکاتس به عنوان واضع اصطلاح این بودگی پرداخته شده است. در آخر اندیشه های ابن سینا بر اساس نظرات این باوران معاصر ارزیابی شده و به این نتیجه کلی رسیده که هرچند ابن سینا در ایجاد سوال از تشخص و فردیت در ذهن اولین این باور تاریخ فلسفه، یعنی اسکاتس نقشی برجسته داشته؛ اما باید توجه داشت که در فلسفه ی تحلیلی معاصر آراء بوعلی نه با ذات فردی و نه با این باوری سازگاری ندارد. در نتیجه، نه تنها نمی توان بوعلی را این باور قلمداد کرد بلکه حتی به نظر می رسد می توان وی را از جنبه هایی ضد این باور نیز به شمار آورد.
امکان سنجی نقش فلسفه تحلیلی زبان در رفع کج فهمی ها، نسبت به سوءمصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
49 - 71
حوزههای تخصصی:
امروزه مصرفکنندگان مواد مخدر، یکی از گروه های بزرگ بیماران را در جهان تشکیل میدهند. جهانپزشکی اعلام می دارد اعتیاد درمان ندارد. چنین نظریههایی شروع ناامنی برای علوم محسوب می شوند. بی شک یکی از دلایل گمراهی در مسیر تشخیص و درمان، ابهام در زبان طبیعی و کج فهمی های زبانی مصرف کنندگان، درمانگران، مردم و در کل جامعه مرتبط با این مقوله است. یکی از راه های بنیادین خروج از این معضل، کاوشی فلسفی از رهگذر مطالعه واژگان این حوزه در چارچوب تحلیل زبانی است. زیرا فلسفه تحلیلی حاوی ظرفیت هایی در جهت کمک به رفع این کج فهمی ها است. این مقاله تلاشی است در جهت امکان سنجی و معرفی ظرفیت های فلسفه تحلیلی در ارتباط با موضوع سوء مصرف مواد مخدر و ارائه راهکار، تا با استخدام واژه شناسی تخصصی و رهیافت تحلیلی زبان، قدمی موثر در جهت تغییر نگرش نسبت به فهم موضوع برداشته شود. بنابراین، تلاش می شود تا نقطه تلاقی فلسفه تحلیلی و معضل سوء مصرف مواد مخدر، در چهار حوزه مورد بررسی قرار گیرد: 1- تجزیه ساختار پنهان زبان و رفع ابهامات ناشی از زبان طبیعی. 2- ارتباط بین معنا و کاربرد. 3- معرفت زبان و ساحت کنش های اجتماعی. 4- ارتباط بین حقیقت و کاربرد (نظریه های صدق).
عقلانی شدن اندیشه سیاسی در غرب؛ گسست سیاست از الهیات مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه روند عقلانی شدن سیاست در غرب، برای درک ماهیت دولت های مدرن و فهم مولفه هایی چون دموکراسی و جامعه مدنی از ضرورتی اساسی برخوردار است. سیر عقلانی شدن اندیشه سیاسی در غرب، به آرامی، از اواخر قرون وسطا آغاز شد و پس از رنسانس با غلبه روش های نوین علمی ادامه یافت. پیدایش روش تجربی در این دوره و نگاه این جهانی به کل هستی، به حوزه فلسفه سیاسی نیز راه پیدا کرد و به افسون زدایی از جامعه سیاسی انجامید. در نتیجه، جامعه سیاسی، از امری الهی به قراردادی اجتماعی تبدیل شد. پرسش اصلی مقاله این است که اندیشه سیاسی غرب در دوران مدرن، چگونه توانست بر مبنای افسون زدایی و نحوه تحول اشکال آگاهی، عقلانی شود؟ فرضیه ما این است که اندیشه سیاسی غربی به سبب گسست از الهیات قرون وسطا و پیوند خوردن به شکل آگاهی فلسفی، توانست راه را برای عقلانی سازی سیاست هموار سازد. روش مورد استفاده ما در این پژوهش، روش تفسیری است. به باور پیروان این روش، واقعیت ها و روابط اجتماعی، دارای استقلال نیستند و برساخته انسان ها به حساب می آیند. بنابراین، برای فهم این واقعیت ها به ناچار، باید به شناسایی تحولات ذهنی در طول حیات بشر پرداخت.
بررسی روند تغییر عقاید دینی با الهام از نحوۀ طرد و پذیرش پارادایم های علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با الهام از نظریات مطرح در روش شناسی علم در فلسفه علم، روند تغییر عقاید دینی و مذهبی در مطالعات ادیان تبیین شده است. بر این اساس دیدگاه ابطال گرایانه پوپر مشابه با دیدگاه رایج متکلمان و عقلگرایان به شمار آمده است که بحث و مناظرات دینی را عامل اصلی و مؤثر در تغییر عقاید افراد به شمار می آورند. در مقابل این دیدگاه و با تکیه بر شواهد تاریخی، تغییر جهان بینی دینداران با تغییر پارادایم های علمی دانشمندان از منظر توماس کوون مشابه دانسته شده است. از این طریق نشان داده شده است که برخلاف دیدگاه سنتی متکلمان، افراد صرفاً از طریق مباحث نظری و اثبات و ابطال های کلامی، عقاید (دین و مذهب) خود را تغییر نمی دهند، بلکه در این زمینه تحت تأثیر عوامل اجتماعی و روانی مختلفی قراردارند. همچنین نشان داده شده است که جهان بینی ادیان و مذاهب مختلف قیاس ناپذیر هستند و در نتیجه منازعات کلامی، مباحثی جدلی الطرفین به شمار می آیند. بر این اساس می توان در حوزه مطالعات ادیان از دیدگاه کوون برای تبیین نحوه تغییر نگرش دینی افراد سود برد. همچنین در چهارچوب ایمان گرایی در فلسفه دین به این سوال پاسخ داده می شود که افراد چگونه ایمان خود را انتخاب می کنند؟
قیاس تخیلی؛ بررسی و مقایسه دیدگاههای ابن سینا و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
173-190
حوزههای تخصصی:
شعر یکی از صناعات خمس در منطق است. صناعات خمس همگی در قالب قیاس و از ماده متناسب با هر صناعت صورت پذیر می شوند. ماده شعر مخیلات است که قیاس شعری از آن ترکیب می شود. منطق دانان در ارائه صورت قیاس شعری آراء متفاوتی دارند. فارابی و ابن سینا به عنوان دو منطق دان بزرگ، هر یک در این خصوص به راهی رفته اند. فارابی قالب قیاس شعری را یکی از ضروب نامنتج شکل دوم قیاس و ابن سینا آن را یکی از قالب های معتبر شکل نخست قیاس دانسته است. علاوه بر این ابن سینا مثال قضیه شعری را گاه نتیجه یک قیاس و گاه مقدمه صغرای قیاس دانسته است. در این مقاله کوشیده ایم تا ضمن توضیح آراء هر یک از این دو منطق دان درباره قیاس شعری، این امر را تبیین کنیم که چرا هر یک از آنها شکل و ضرب خاصی از قیاس را به عنوان صورت قیاس شعری انتخاب کرده اند. خاصی را برای مشخص کردن وجه اختیار شکل و ضرب خاصی از قالب قیاس شعری از جانب هر یک از آن ها را توضیح دهیم و در خصوص ابن سینا نیز وجه تفاوت دو مثالی را که وی به عنوان نمونه های قیاس شعری ذکر کرده است، بیان کنیم.
بررسی مقایسه ای مفهوم دیگری مطابق با اندیشه های بوبر و لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
219 - 235
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی چگونگی ارتباط اندیشه بوبر و لویناس با تاکید بر مفهوم «دیگری» است. مطابق اندیشه های بوبر و لویناس و در زمینه فلسفه اخلاق، پژوهش های فراوانی با موضوع های مختلف انجام شده است. با این حال، رابطه بین آن ها هنوز هم به عنوان یک زمینه تحقیقاتی گنگ و مبهم باقی مانده است. این تحقیق درصدد است تا بازتابی مقایسه ای در مواجهه با مفهوم «دیگری» مطابق با اندیشه های این دو فیلسوف ارائه نماید. با بررسی های انجام شده در حالی که اندیشه های بوبر با یک رابطه متقابل «من» و «تو» همراه بوده است که یک رابطه متقارن، نزدیک و هم سو را پرورش می دهد، لویناس بر رویارویی رو در رو تأکید کرد که با فاصله ای نامتقارن مشخص می شود. لویناس نظر انتقادی خود را به رابطه «من و تو» بوبر مطرح و مدعی می شود که برخورد بوبر به اندازه کافی اخلاقی نیست، زیرا طرف مقابل را به نفع یک فرآیند شکل گیری خودمحورانه نقض می کند. در واقع لویناس به فاصله میان «من» و «دیگری» معتقد است و «دیگری»، «من» یا «خود» دیگر نیست. از سویی در اندیشه لویناس، اگر در مواجهه با «دیگری»، انتظار برخورد متقابل و یکسان از «دیگری» وجود داشته باشد، از حیطه اخلاقی خارج می شویم.
مارکسیسم کانتی: تلفیق اخلاق و عقلانیت در نقد نظام های اجتماعی و اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
159 - 182
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی تلفیق اصول اخلاقی و عقلانی ایمانوئل کانت با تحلیل های اجتماعی و اقتصادی کارل مارکس، که تحت عنوان "مارکسیسم کانتی" شناخته می شود، می پردازد. مارکسیسم کانتی، برخلاف مارکسیسم سنتی که بیشتر بر تحولات مادی و تاریخی تأکید دارد، به نقش اخلاق، عقلانیت و آگاهی در تغییرات اجتماعی توجه ویژه ای دارد. این رویکرد معتقد است که تغییرات اجتماعی و اقتصادی نه تنها از طریق تغییرات مادی، بلکه از طریق ارتقاء آگاهی و مسئولیت اخلاقی افراد قابل تحقق است. مقاله حاضر با بررسی اصول اساسی فلسفه کانت و تأثیر آن بر مارکسیسم، به تحلیل نقش اخلاق و عقل در نقد نظام های اجتماعی و اقتصادی می پردازد. همچنین، تفاوت های میان مارکسیسم کانتی و دیگر جریان های مارکسیستی، به ویژه مارکسیسم اسپینوزایی و مارکسیسم لنینیستی، مورد بررسی قرار می گیرد. در نهایت، مقاله نشان می دهد که مارکسیسم کانتی با تأکید بر اخلاق و آزادی، می تواند چارچوبی جامع و مؤثر برای نقد نظام های ناعادلانه اجتماعی و اقتصادی ارائه دهد و به عنوان ابزاری مفید برای هدایت تغییرات اجتماعی در جهت عدالت و آزادی عمل کند.
بررسی تطبیقی جوهریت نفس سینوی و فلسفه ذهن معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
39 - 75
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به جوهریت نفس ناطقه نزد ابن سینا دیدگاهی بنیادی بوده و از امهات انسان شناسی سینوی به شمار می رود. مسأله جوهریت نفس برای ابن سینا اساسی است چرا که تبیین کننده مسأله جاودانگی نفس ناطقه انسانی است و بدین جهت وی بصورت مفصل و با ذکر چندین نوع دلیل به دفاع از این آموزه می پردازد. در عوض اغلب دیدگاههای معاصر در فلسفه ذهن منکر جوهریت نفس بوده و حداکثر آن را خاصیتی نشأت گرفته از فرآیندهای فیزیولوژیک و مغزی تلقی می کنند. با اینکه عمده دلیل ابن سینا بر تجرد نفس متکی به تمایز ادراک عقلی از سایر فرآیندهای بدنی است ولی در ضمن ادله دیگر و با رویکردهای پدیدارشناختی ادراکات و تامل در روابط نفس و بدن نیز به دفاع از تجرد و جوهریت تفس پرداخته و در ساخت و پرداخت برهان معروف انسان معلق در فضا از این دست شواهد تجربی بهره برده است. در این نوشتار ضمن معرفی دیدگاه ابن سینا ادله وی از دیدگاهی تطبیقی و با در نظر گرفتن دیدگاههای معاصر فلسفه ذهن و پیشترفتهای علوم بیولوژیک و عصب شناسی بررسی شده و این آموزه مورد بررسی انتقادی قرار خواهد گرفت.
ارزیابی جان هیر از خداباوری کانت با توجه به شکاف اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
100 - 114
حوزههای تخصصی:
آنچه جان هیر با توجه به تعالیم کانت از شکاف اخلاقی تعبیر می کند، در عقل عملی و تمایز میان اراده اخلاقی و میل انسان به عدم پیروی از آن است. او اولین گام برای پل زدن این شکاف را کمک از دو قاعده امر مطلق می داند: قاعده قانون کلی و قاعده غایت فی نفسه. امر مطلق ما را ملزم به رعایت قوانین اخلاقی می کند، زیرا اگر در حد توانمان نبود که از آنها اطاعت کنیم، به ما دستور داده نمی شد که چنین کنیم. پس ابتدا باید قاعده ای را برگزینیم که بتوانیم آن را قانونی کلی بدانیم و طبق آن عمل کنیم؛ سپس، باید بتوانیم انسانیت را غایت خود قرار دهیم و پیشبرد اهداف و غایات دیگران را بر خواسته های خود اولویت دهیم؛ اما با وجود شری که ذاتی انسان است، همیشه این خطر وجود دارد که سعادت خود را بر سعادت دیگران ترجیح دهیم، بنابراین استفاده از این قاعده ها منجر به انقلابی درونی می شود که میسر نمی شود، مگر با مساعدتی الهی. یعنی باید ایمان داشت به اینکه خیری اعلا وجود دارد که اگر انسان سعادت دیگران را بر سعادت خود ترجیح داد و زندگی فضیلت مندانه ای در پیش گرفت، به او سعادتی متناسب با فضیلتش داده خواهد شد.
تحلیل ماهیت و طبقه بندی آموزه انواع در خطابه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۹)
111-135
حوزههای تخصصی:
این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که حقیقت انواع در خطابه چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید به دو پرسش دیگر نیز پاسخ داده شود. 1. تعریف انواع، چگونه شامل همه مصادیقش می گردد؟ 2. عملکرد انواع در دست یابی به قیاس های خطابی چگونه است؟ برای پاسخ به این پرسش ها، با روش توصیفی تحلیلی، ابتدا تعریف هایی را که منطق دانان ارائه داده اند مورد بررسی قرار دادیم. سپس با بررسی اقسام انواع بدین نتیجه دست یافتیم که این تعریف ها، جامع همه مصادیق نیستند. در ادامه برای ارائه تعریف روشن تر و جامع از انواع با توجه به اقسام انواع و هدف از طبقه بندی آنها به این نتیجه دست یافتیم که انواع، قواعد و فرمول هایی کلی هستند که سخن ور از آنها برای تولید استدلال در موضوعی معین استفاده می کند. این تعریف هم شامل انواع مشترک و هم شامل انواع خاص می شود. در نهایت، برای تکمیل فرآیند تعریف، با ذکر مثال، چگونگی عملکرد آن بیان گردید.
تبیین مدل مفهومی فرآیند تحقق کنش انسانی مبتنی بر فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کنش انسانی و فرآیند تحقق آن مسأله ای بنیادین برای علوم انسانی-اجتماعی است. روش این تحقیق تحلیلی-برهانی بوده و با تحلیل فلسفه صدرایی، استنباط پاسخ پرسش تحقیق، مبرهن شده است. هدف مقاله حاضر این است که با بهره گیری از نظام فکری صدرا عوامل درونی و بیرونی دخیل در تحقق کنش انسانی، روابط میان این عوامل در تحقق کنش و متکی بر آنها فرآیند تحقق کنش را استخراج کرده و مدل مفهومی آن را ترسیم نماید. یافته های تحقیق گویای آنند که از جمله عوامل درونی دخیل در کنش، قوای نفس انسانی (عقل نظری، عقل عملی و قوای تحریکی)، فطرت، شاکله (مجموع باورها و ملکات)، دانش و تجربیات انباشته، خواطر و اعتباریات و عوامل بیرونی دخیل در کنش نیز مرتبط با جامعه و زیست بوم کنش گر بوده و از سه جهت تأثیر روح حاکم بر جامعه بر شکل گیری شاکله فرد، تسهیل گری و جهت بخشی به کنشِ کنش گر در مسیر فشار اجتماعی و اطلاعات شناختیِ دریافت شده از اجتماع در کنش مؤثرند. در میان این عوامل برخی از آنها مقوم تحقق کنش محسوب می شوند که در غیاب آنها تحقق کنش در عمل پدیدار نمی شود. این عوامل عبارت اند از؛ اطلاعات شناختی فرد، شاکله، دانش ها و تجربیات انباشته و اجتماع. در نهایت مبتنی بر فرآیند تبیین شده برای کنش، مدل مفهومی آن، نگاشته شده است.
بررسی اندیشه اشتراوس در ارتباط با تفسیر پیچیده او از موسس اندیشه سیاسی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
155 - 175
حوزههای تخصصی:
لئو اشتراوس، به زعمِ نگارنده، از مهم ترین مفسران فلسفه سیاسی جدید و کلاسیک است که تفسیرهای او بر فهم فیلسوفانی که گسست های ژرفی در تاریخ ایجاد کرده اند بسیار مفید و روشنی بخش بوده است. در این مقاله، نگارنده به موضع بسیار پیچیده لئو اشتراوس درخصوصِ مؤسس اندیشه سیاسی جدید در غرب، یعنی نیکولو ماکیاولی، می پردازد. اشتراوس، از یک طرف، در مقالات و کتب متعددِ خود از گسست غیر قابل بازگشت او به سمتِ مدرنیته صحبت می کند و، از طرف دیگر، ماکیاولی را آغاز تفکر نظری ای می داند که سرآغاز انحطاط غرب است. اشتراوس معتقد است که اگر در مقام ماکیاولی مبتکر اندیشه سیاسی جدید ظاهر شده، تنها دلیلش آن است که افق فکری فیلسوفان کلاسیک را پایین آورده و اهداف آن ها را غیرواقعی و تخیلی جلوه داده است. نویسنده در این مقاله نخست با توضیحِ یونان از نقطه نظر اشتراوس آغاز می کند و سپس، براساسِ متون فیلسوفان مهم هر دو سنت، توضیح می دهد که چگونه او با استفاده از ابزار فلسفه کلاسیک نه تنها می تواند شناخت ژرف تری از ماکیاولی به دست آورد بلکه، در کنار فهم گسست او، ایرادات و نقدهای خود را مبتنی بر همان ابزار بر ماکیاولی وارد می کند و طراحی ای واقع گرایانه ای از او در اختیار ما می گذارد.
ندای وجدان در اندیشه هایدگر و فطرت در فلسفه ملاصدرا؛ مطالعه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا و هایدگر در هستی شناسی خویش به ترتیب به فطرت و ندای وجدان پرداخته اند. پرسش اصلی این است که آیا می توان میان نظریه فطرت و ندای وجدان اشتراکاتی یافت. یافته های پژوهش حاکی است که میان ندای وجدان در اندیشه هایدگر و فطرت در فلسفه ملاصدرا اشتراکاتی وجود دارد. متعالی ساختن انسان، کشف معنای زندگی، کشف فقر ذاتی انسان، سازگاری با وجود سیال و عدم ثبات ماهیت انسان، بنیان یافتن براساس آگاهی، از وجوه مشترک این دو مفهوم است. مهم ترین تفاوت این است که خدا در فطرت جایگاه مهمی دارد، اما در ندان وجدان هایدگری نقشی ندارد. البته برخی از مفسران اندیشه هایدگر، تفسیری عرفانی ارایه کرده اند که در این صورت قرابت بیشتری میان این دو مفهوم می توان برقرار کرد.
اندیشیدن کودک به مثابۀ مساله ای فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ذهن و اندیشیدن کودک و شیوه کارکرد آن مورد مطالعه علوم متفاوت، به ویژه روان شناسی کودک بوده است. فلسفه نیز به این موضوعات توجه دارد. اما توجه فلسفه به اندیشیدن کودک متمرکز بر این مساله نیست که کودک به چه مسائل فلسفی می اندیشد. توجه فیلسوفان بر اندیشه کودک تابع پاسخ به مسائل فلسفی است، مثل مساله چگونگی حصول معرفت، مساله نسبت معرفت با زبان و فرهنگ، و مساله امکان معرفت پیش از یادگیری زبان مادری. در پاسخ به چگونگی امکان معرفت، فیلسوفان و معرفت شناسان به ماهیت سوژه (صاحب تجربه) توجه کردند و در سنت تجربه گرایی جریانی شکل گرفت که در جوهر بودن ذهن فردی تردید ایجاد کرد و به تبع آن، زبان را به مثابه هویت سوبژکتیو جمعی در فرایند معرفت معرفی کرد. در نتیجه، این جریان فلسفی کودک را پیش از ورود به قلمرو زبان مادری، فاقد معرفت و اندیشه دانست. در این مقاله فرایند تاریخی مذکور را از فیلسوفان کلاسیک مدرن تا کواین و ویتگنشتاین دنبال می کنیم، و مسایل مذکور را بررسی خواهیم کرد. روش این پژوهش کتابخانه ای و مبتنی بر متون فلسفی و تحلیل آنها است و آشکار خواهد شد که تامل در باب اندیشه کودک چگونه می تواند به پاسخ به برخی مسائل فلسفی بیانجامد.
بررسی نظریه «جهت داری علم»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۸)
57 - 74
حوزههای تخصصی:
تولید علم دینی یکی از مقدمات بسیار مهم در تحقق تمدن اسلامی است و همواره دغدغه اندیشمندان اسلامی بوده است. راهکارهای مختلفی نیز برای تولید علم دینی پیشنهاد شده. یکی از مراکزی که با سابقه طولانی به این امر اهتمام ویژه ای داشته و تولیدات و نظریات پیرامونی قابل توجهی در این موضوع ارائه داده است، «فرهنگستان علوم اسلامی قم» است. بررسی هویت علم دینی مورد نظر فرهنگستان علوم تا قبل از تبیین و بررسی مبانی آن امری خطاست و محققین را به مغالطات فراوان مبتلی خواهد کرد. فرهنگستان در تعیین «هویت علم دینی» به مبانی ششگانه غرب شناختی، جامعه شناختی فرآیند تولید علم، معرفت شناختی، فلسفی، منطقی، روش شناسی، دین شناسی معتقد است. یکی از نظریات ویژه فرهنگستان که به منزله رنسانسی در مباحث معرفت شناسی محسوب می شود نظریه «جهت داری علم» است. این نظریه یکی از مبانی ابداعی و بسیار تاثیرگذار فرهنگستان در تحلیل هویت علم دینی است. در نوشته حاضر با بهره گیری از روش تحقیقات کتابخانه ای و بررسی عقلانی مباحث به تبیین زوایای مختلف نظریه جهت داری علم و نقد آن پرداخته ایم. پرداختن به این نظریه از جهت ریشه ای بودن آن و ایجاد امکان نقد باقی نظرها و آثار علمی فرهنگستان از اهمیت خاصی برخوردار است. ویژگی دیگر خاص این تحقیق بهره بردن از آثار موجود در مخزن فرهنگستان است که بعضا منتشر نشده است.
مرگ آگاهی از دیدگاه نیچه و شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
137 - 153
حوزههای تخصصی:
مرگ آگاهی نزد شوپنهاور در شناخت خواست و مرگ خودخواسته و در واقع، در لغو خواست جاودانگی نهفته است. نظر وی هر نوع تفرد در جاودانگی را انکار می کند و از این رو، میل به بقاء در انسان را سیراب نمی کند. جنس مرگ اندیشی وی از نوع شهود نفسانی است. نیچه از مرگ به سمت زندگی نظر می کند و به عبارتی، سرنا را از ته می نوازد، این مرگ است که نیروی زندگی به انسان می بخشد. ایده آل زندگی هر فردی با مشخصه های شخصی او تعریف می شود. نیچه از انسان می خواهد خلاقانه زندگی کند نه منفعلانه. نیچه پیرو اخلاق طبیعی فردی است، اما در تبیین باور خود، زوایایی از اخلاق طبیعی که مبتنی بر اموری غیر از تنازع بقاء هستند را نادیده می گیرد. همچنین، او از نقش عوامل محیطی و آموزش در ساخت ابَرانسان غفلت ورزیده است. آنچه وی به عنوان راه کار برای معناداری زندگی معرفی می کند، مستلزم داشتن خرد ناب است که هم سنگ خردهای عامه مردم نیست و از این رو، کارآمدی همگانی ندارد. مرگ آگاهی نزد وی از جنس فهم است که به وسیله تمام قوای طبیعی انسان تولید می شود.
Democracy and Information in the Age of Digitalization(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
117 - 132
حوزههای تخصصی:
What is the state of democracy today? In the Western world, people often take the meaning of this term for granted, but do they genuinely know what democracy is? In this sense, how can we define democracy in today’s digitalized world? What is the relationship between democracy and information? Furthermore, do we really live in a democratic world? In Infocracy: Digitalization and the Crisis of Democracy—the 2022 translation of the original German book Infokratie. Digitalisierung und die Krise der Demokratie, published in 2021 by MSB Matthes & Seitz Berlin Verlagsgesellschaft mbH—Byung-Chul Han reflects on these and other related issues. Han’s analysis of the current political, social, and technological situation indicates that a profound democratic crisis is emerging. The loss of interest in truth, the end of grand narratives, the replacement of reason with data analysis (even in philosophy), the fragmentation of the population due to digitalization, and the predominant role of information in everyday life are all symptoms of a radical transformation underway in Western society, with severe consequences for democratic stability. In these terms, Han’s vision, at times excessively pessimistic, orients us on the crucial issues of our time.
تلاقی فلسفی آرنت و کوندرا: فردیت شاعرانه در برابر طعنۀ تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
121 - 142
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با رویکرد بینارشته ای بر دغدغه مشترک هانا آرنت و میلان کوندرا متمرکز است: خطرات تاریخ برای فرد. پرسش محوری این است: چرا آرنت و کوندرا در آثار متعدد خویش نسبت به مفاهیمی همچون نیروهای تاریخ یا اراده تاریخ بدبین بوده اند؟ از دید آرنت و کوندرا، فرد به نام فراخوان های غیرشخصی و دست های نامرئی، خود را از یاد می برد و تسلیم نیروهای فراانسانی می شود. توتالیتاریسم همواره به پشتوانه این نیروهای فراانسانیِ تاریخ، فرد را به انقیاد کشیده است. به همین دلیل است که به گفته آرنت، آیشمن را تاریخ تباه کرد؛ زیرا از هر گونه تصمیم و انتخاب شخصی عاری شده بود و فقط به صدای خداگونه تاریخ گوش سپرده بود. بیرون از این راهبردهای تاریخ، هر گونه کنش تحول بخش ناممکن شده است. بازگشت به کنش (به تعبیر آرنت) و نگهبانی از میراث رمان (به تعبیر کوندرا) مقاومت در برابر چنین دست درازی های تاریخ است. به اعتقاد آرنت، هر کنشی آغازگر داستان شخصی خود است و به گفته کوندرا، حافظه رمان تجربه هایی را ثبت می کند که در تاریخ رسمی به فراموشی سپرده شده اند؛ در نتیجه، از دیدگاه آرنت و کوندرا، تاریخ شخصی در برابر تاریخ غیرشخصی، کنش در برابر واکنش و تصمیم در برابر دستور اهمیت می یابد و هر کس نسبت به داستان های خودش مسئولیت شخصی دارد. تأکید آرنت بر اهمیت کنش و توجه کوندرا به استقلال رمان در برابر تاریخ، وفاداری به خلق فردیت شاعرانه ای است که در عصر مدرن رو به فراموشی است.
استدلال از این همانی شخصی بر تجرد نفس و دوگانه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
97 - 121
حوزههای تخصصی:
یکی از استدلال های فیلسوفان مسلمان برای اثبات نفس مجرد، استدلال از این همانی شخصی است. فیلسوفان مسلمان باور دارند بدن، وبه طور کلی هیچ امر مادی، نمی تواند ملاک این همانی شخصی باشد، زیرا تغییر می کند. پس باید در ما نفس مجردی وجود داشته باشد که ملاک این همانی شخصی باشد. اما این استدلال کامل نیست، زیرا صرف اینکه امری تغییر کند مانع از این نیست که ملاک این همانی باشد. در حکمت متعالیه، از سویی، نفس حرکت جوهری دارد و تغییر می کند و در عین حال ملاک این همانی شخصی دانسته می شود، و از سوی دیگر، بدن زنده، با اینکه تغییر می کند دارای وحدتی است که بر اساس آن می تواند ملاک این همانی شخصی باشد. برای تکمیل این استدلال، باید نشان داد که هیچ امری غیر از نفس مجرد نمی تواند ملاک این همانی شخصی باشد. برای این کار می توان نظریات این همانی شخصی را به نظریات مرکب و ساده تقسیم کرد و با رد نظریات مرکب، نظریه ساده را نتیجه گرفت. نظریات مرکب ملاک این همانی شخصی را همان دلایل و شواهد این همانی می دانند، یعنی استمرار بدن، خاطرات یا مجموع بدن و خاطرات. با رد نظریات مرکب، تنها گزینه برای این همانی شخصی نظریه ساده است. نظریه سادهْ شخص و ملاک این همانی شخصی را امری واحد می داند که موجودی است با وجودی متمایز از بدن و خاطرات و تجربه های آن موجود. این موجود نفس مجرد است. این مقاله با نشان دادن اشکالات نظریات مرکب و رد آنها درصدد اثبات نظریه ساده و تکمیل استدلال از این همانی شخصی بر نفس مجرد است.
بازخوانی مفاهیم عدالت و اعتدال در فلسفه صدر المتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
71 - 94
حوزههای تخصصی:
اعتدال از مفاهیم محوری اخلاق است که پیشینه تفکر فلسفی در مورد آن به سقراط و افلاطون و ارسطو می رسد و فیلسوفان اسلامی در همان سنت ارسطویی یا فراتر از آن به بحث در این باره پرداخته اند و به دقایقی از این بحث دست یافته اند. ملاصدرا در زمینه عدالت و حد وسط و اعتدال قوای نفس انسان، نظریاتی مهم ارائه داده است. می توان این مراحل را برای آن برشمرد: 1. دیدگاه ارسطویی؛ 2. دیدگاهی که عنصری جدید و سلبی در عدالت را مطرح می کند؛ 3. دیدگاه نهایی با عنصری جدید و ایجابی را که در مقایسه با مراتب دیگر جنبه اصالی دارد، برای اعتدال و عدالت معرفی می کند که همان توحید است. هدف این نوشتار بازخوانی تحلیلیِ نظریه اعتدال و عدالت از منظر ملاصدراست که با توصیف و تحلیل مراحل یادشده، روشن می شود آنها غیرقابل جمع نبوده، بلکه مراحل طولیِ مختلف یک نظریه واحد است که متناظر با نوعی تدرّج در نظریات ناظر به اصلِ وجود طراحی شده است.