فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
297 - 312
حوزههای تخصصی:
مکتب رواقی در میان مکاتب دوره یونانی مآبی از جایگاه برجسته ای برخوردار بوده و به مدتِ بیش از پانصد سال ذیل همین عنوان در حیات یونانی و رومی تأثیرگذار بوده است. در میان آموزه های این مکتب آموزه موسوم به «صیانت ذات» به عنوان اوّلین حُکم طبیعتِ هر موجودی، مورد تأکید ویژه قرار گرفته است: اساسی ترین غریزه و میل هر موجود زنده ای این است که با هماهنگی با طبیعت در مسیر حفظ خویشتن قدم بردارد. بر همین اساس، حیات فضیلت مندانه برای آدمی همانا «زیستن بر وفق طبیعت» است. از سوی دیگر، اقدام به کاری که دست کم در نگاه عُرفی می توان آن را خودکشی نامید در میان فیلسوفان رواقی امری رایج بوده است، تعداد معتنابهی از آن ها با اراده و اقدام خویش به حیات خود پایان داده اند. آیا گام برداشتن در مسیر مرگ خویش با آموزه صیانت ذات منافات ندارد؟ رواقی ها در عین حال که سعی می کنند از ثنویت افلاطونی محسوس و معقول احتراز جویند حقیقت آدمی و بلکه حقیقتِ طبیعت را همان عقل (لوگوس) می شمارند و به بقای عقل آدمی معتقدند. آن ها هر گونه اقدام به خودکشی را که ریشه در عواطف و انفعالات داشته باشد محکوم می کنند، چنانکه هر گونه کوشش انفعال آمیز برای حفظ جان به هر قیمتی را نیز محکوم می کنند. در نظر رواقی ها مرگِ حکیمِ آرمانی عین انطباق با طبیعت و با عقل است، اعم از اینکه به اصطلاح به نحو طبیعی رخ دهد یا با اراده خودش؛ چراکه برای چنین فردی اراده و طبیعت و عقل بر یکدیگر منطبق اند؛ اما ازآنجاکه آن ها هیچ کس، حتی رهبرانشان، را مصداق حکیم مطلق نشمرده اند، در واقع هیچ گونه اقدام به خودکشی را نمی توان مورد تأیید کامل آنها شمرد. از سوی دیگر، آمادگی برای مرگ در مکتب رواقی را باید از عناصر قوام بخشِ حیات آرام و پویای فردی و مدنیِ مورد توصیه آن ها شمرد: آرام از حیث روحی و پویا از حیث عملی.
بررسی و تحلیل خاستگاهها و نتایج تقسیم علم به بسیط و مرکب در فلسفه ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
77 - 104
حوزههای تخصصی:
از نظر ملاصدرا علم بسیط یعنی کسی چیزی را بداند ولی نسبت به این علم خود و نسبت به متعلَّق آن آگاهی نداشته باشد و علم مرکب یعنی علم به چیزی همراه با آگاهی به این علم و متعلَّق آن. در این مقاله در مقام کشف و گردآوری از روش تحلیل اسنادی و در مقام داوری از روش تحلیل مفهومی و تحلیل عقلی مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی استفاده شده است. هدف مقاله حاضر پاسخ به این سوال است که علم بسیط و مرکب چیست و خاستگاهها و همچنین ظرفیتهای این تقسیم کدامند. یافته های مقاله حاضر عبارتند از اولا: هر چند این تقسیم از ابداعات ملاصدرا است اما ریشه های آن را می توان در اندیشه ابن سینا و به طور خاص تمایز بین شعور و شعور بالشعور در فلسفه وی جستجو کرد. در بخش ظرفیتها نیز این تقسیم دارای ظرفیتها و قابلیتهای فراوان برای تبیین برخی از مهمترین مباحث فلسفی از جمله بحث فطرت، بحث علم مادیات است. همچنین این تقسیم بستر لازم را جهت انجام مطالعات فلسفی تطبیقی در برخی از حوزه های مرتبط با علوم شناختی و فلسفه ذهن از جمله بحث خودآگاهی و بحث ناخودآگاه فراهم می کند
بررسی رابطه هوش هیجانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره ی متوسطه اول شهر خرم آباد
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره ی متوسطه اول شهر خرم آباد انجام شده است. روش کار: روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 3500 نفر از دانش آموزان دوره ی متوسطه اول شهر خرم آباد بود که از طریق روش نمونه گیری خوشه ای و با توجه به فرمول حجم نمونه کوکران تعداد 346 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه های هوش هیجانی برادبری (2004) و عملکرد تحصیلی فام و تیلور (2004) بود. داده های بدست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج: یافته ها نشان داد که بین هوش هیجانی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین هر یک از ابعاد هوش هیجانی یعنی خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت هوش هیجانی می توان به بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان در مدارس کمک فراوانی نمود.
Whether Hegel is a Pantheist? Spinoza in Hegel’s Pantheism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
133 - 146
حوزههای تخصصی:
Does Hegel embrace pantheism? He faced accusations from his orthodox peers who adhered to Pantheism, a phrase that was commonly associated with atheism during his day. This study presents a counterargument to the assertion made by several contemporary orthodox contemporaries that Hegel is pantheistic. Hegel can be classified as a semi-pantheist. The manuscript is divided into three distinct sections. In the initial segment, I examine pantheism as posited by Spinoza, the pioneering contemporary pantheist whose contributions exerted a profound influence on other German thinkers, including Hegel. In the subsequent part, an examination of Hegel's pantheism will be conducted through an analysis of the concept of God or the Absolute. In the third section, an analysis is conducted on Hegel's notion of the features of the Absolute, and a comparison is made with Spinoza's God or Nature in order to ascertain if Hegel can be classified as a pantheist. It is believed that Hegel has a dissenting stance towards conventional pantheism, particularly that of Spinoza. Therefore, it can be inferred that Hegel's pantheism differs from Spinoza's. Hegel can be classified as a semi-pantheist.
تحلیل روش شناختی مواجهۀ سهروردی با «خود»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
245 - 263
حوزههای تخصصی:
از حیث معرفت شناسی کشف «خود»، ماهیت «خود» و ارتباط انسان با «خود» در فلسفه اشراق جایگاه ویژه دارد. مسئله اصلی در این مقاله این است که سهروردی چگونه «خود» را کشف می کند و مکانیسم وی در خودکاوی چیست؟ برای رسیدن به پاسخ سهروردی بین دو نوع مواجهه هستی شناسانه و معرفت شناسانه با «خود» تمایز قائل شده ایم. در مواجهه هستی شناسانه، انسان در اثرخودکاوی به حقیقت وجودی دست می یابد و این امر وجودی را مبنای کل نظام متافیزیکی خود قرار می دهد آن طوری که در نظام فلسفی ابن سینا شاهدیم. اما از منظر سهروردی مواجهه انسان در کشف «خود» معرفت شناسانه است. در مواجهه معرفت شناسانه با «خود» اولین یافته انسان، امری است که دائماً برایش ظهور دارد و نظر به این همانی ظهور و ادراک، مکشوف آدمی همان آگاهی است و در نتیجه «خود» همان آگاهی و شعور است. شعوری که مبنای کل نظام معرفتی فیلسوف قرار می گیرد. با توجه به این نوع مواجهه، در این مقاله بین سه مرحله خودکاوی اشراقی یعنی خودآگاهی اشراقی، خودشناسی اشراقی و خودسازی اشراقی تمایز قائل شده ایم. در مرحله خودآگاهی از سه طریق واقعیتی فراتر از بدن مادی کشف می شود. در مرحله خودشناسی با فاصله گرفتن از نظر فلاسفه مشایی با تکیه بر رویکرد پدیدارشناختی به این امر دست می یابیم که این امر غیر مادی دائماً بر انسان ظهور دارد، چنین امری نور محض است و در مرحله خودسازی با برقراری دیالکتیک بین انسان و «خود» این نتیجه حاصل می شود که اساساً از خودبیگانگی امری متناقض است. لذا خودکاوی اشراقی سهروردی بنیانی برای معرفت شناسی اشراقی هم در فلسفه خود و هم در فلسفه های بعد از خود تأسیس می کند.
شناسایی و رتبه بندی چالش ها و موانع انتخاب و انتصاب مدیران مدارس دولتی استان آذربایجان غربی
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی و رتبه بندی چالش ها و موانع انتخاب و انتصاب مدیران مدارس دولتی استان آذربایجان غربی اجرا شده است. روش کار: روش تحقیق از نوع کاربردی و به روش رویکرد آمیخته انجام شد. در تحقیق کنونی با 11 مصاحبه به اشباع نظری حاصل شد. در نهایت چالش ها و موانع شناسایی شدند. برای پاسخگویی به سوالات در پرسشنامه از طیف لیکرت پنج گانه (از خیلی زیاد= 4 الی خیلی کم =1) نمره گذاری و استفاده شد. روایی آن توسط کارشناسان مورد تایید قرار گرفته و پایایی آن به روش آلفای کرونباخ با ضریب بالای 7/0 محاسبه شد (75/0). پرسشنامه تحلیل سلسه مراتبی را میان 25 نفر از کارشناسان آموزش و پرورش شهر ارومیه توزیع گردید. جامعه آماری در این تحقیق در بخش کیفی، 11 نفر از متخصصان آموزشی شهر ارومیه بودند که براساس اشباع نظری مشخص شدند و در بخش کمی نیز 25 نفر کارشناسان آموزش و پرورش شهر ارومیه بودند که به شیوه تصادفی جهت ارزیابی انتخاب شدند. نتایج: یافته های پژوهش نشان می دهد یافته های پژوهش نشان می دهد چالش ها و موانع انتخاب و انتصاب مدیران مدارس دولتی شامل 5 مفهوم اصلی در قالب 32 مقوله است که مفاهیم اصلی به ترتیب براساس تحلیل سلسله مراتبی عبارتند از: 1- موانع درون سازمانی، 2- موانع ساختاری، 3- موانع ابزاری، 4- موانع فردی و 5- محیطی. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد می توان می توان با در نظر گرفتن و بررسی هر کدام از موارد، می توان مدیران باصلاحیت و توانمند در مدارس دولتی با وجود مشکلات امروزی بکارگیری نمود.
آموزش تفکر انتقادی و جایگاه باورهای معرفت شناختی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
111 - 130
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، مروری تحلیلی بر تعریف تفکر انتقادی و اهمیت آموزش آن، مفهوم باورهای معرفت شناختی و نقش آن ها در تفکر انتقادی بود.روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی بود. به این منظور، مقالات مرتبط با متغیرهای پژوهش جستجو و بررسی شد. یافته ها نشان داد تفکر انتقادی یک اصطلاح پیچیده و چندوجهی است که آن را توانایی تجزیه و تحلیل مؤثر اطلاعات و قضاوت می دانند، همچنین باورهای معرفت شناختی به عنوان باورهای افراد در مورد چیستی دانش، چگونگی کسب آن، قطعیت و حدود آن تعریف شده است. بخش دیگری از نتایج نشان داد که فعالیت های یادگیری دانش آموز محور به رشد تفکر انتقادی دانش آموزان کمک می کند و آموزش آن باید به عنوان بخشی جدایی ناپذیر آموزش و یادگیری مورد توجه قرار گیرد. همچنین باورهای معرفت شناختی و تفکر انتقادی با هم مرتبط هستند و باورهای معرفت شناختی پیش نیاز مهمی برای تفکر انتقادی بوده و نقش مهمی در رشد آن دارند. نتایج به دست آمده، بینش هایی را برای دست اندرکاران آموزش و پرورش در ادغام باورهای معرفت شناختی و تفکر انتقادی در برنامه های آموزشی دانش آموزان و استفاده از رویکردهای دانش آموز محور ارائه می دهد.
تأملی در دلایل مخالفت رورتی با فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
159 - 171
حوزههای تخصصی:
هرچند دغدغه اصلی ریچارد رورتی پراگماتیسم و فلسفه تحلیلی بود، هیچ گاه از امکانات موجود در دیگر سنت های فکری و حتی ادبی برای بهبود و اصلاح داشته های خود و در صورت امکان گسترش و بسط آن ها غافل نبود. او از غربی و یونانی بودن فلسفه و نیز نفی فلسفه شرقی به طور عام و فلسفه چینی به طور خاص سخن گفته است؛ البته بدون آنکه همچون کانت و هگل نگاه نژادپرستانه و سلسله مراتبی به شرق داشته باشد. در نگاه نخست، رویکرد رورتی درباره تفکر شرق با روح حاکم بر تفکرش ناسازگار می نماید. زیرا از متفکری که درصدد برقراری ارتباط بین دو سنت فلسفی قاره ای و تحلیلی، به رغم تفاوت های بنیادین آن ها، بوده و فراتر از آن از همنشینی فلسفه با ادبیات سخن گفته و همواره توصیه می کرده برای پیشبرد اهداف فلسفی باید از رمان استفاده کرد انتظار می رفت خود را از امکانات فلسفه شرق، که به لحاظ غنای اندیشه ای به مراتب برتر از رمان های مورد نظر اوست، محروم نسازد. رورتی با مطالعه تطبیقی در سنت فلسفی غرب نه تنها مخالفتی نداشت که در برخی از موارد پیشتاز بود. از این رو، در این مقاله بر فلسفه تطبیقی با رویکرد میان فرهنگی تمرکز شده و دلایل مخالفت وی با این نوع خاص از تطبیق مورد ارزیابی قرار گرفته است.
Heidegger’s Topology from The Beginning: Dasein, Being, Place(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
67 - 80
حوزههای تخصصی:
At the Le Thor Seminar in 1969, Heidegger characterises his thinking as taking the form of what he calls a ‘topology of being’ (Topologie des Seins) and as thereby giving a key role to place (topos, Ort/Ortschaft). Much of my work over the last 25 years has been devoted to exploring how such a topology is indeed present in Heidegger’s thinking, both early and late, and so to showing how place figures in that thinking – to showing, in effect, how the questioning of being is also the thinking of place. The aim here is to provide a summary introduction to the topology that this exploration has aimed at uncovering, but to do so in a way that is focussed on the early work, especially Being and Time. To this end, the discussion proceeds through an explication of the topological elements that are present in the form of key terms and ideas such as facticity, questionability, being-in, existential spatiality, and there-being or Dasein. There is also a brief exploration of the way the term Dasein figures in German philosophical discourse prior to Heidegger in ways that are not only reflected in Heidegger’s early work, but also draw directly upon that term’s topological connotations.
زیست-سیاستِ مدرن: فوکو به کافکا (مطالعه موردی: رمان محاکمه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
73 - 90
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، با مطالعه ای بینارشته ای و تطبیقی، به دنبالِ کشف پیوندی میان رویکرد فوکو به مفهوم قدرت و نگاه کافکا در رمان محاکمه است. نقطه اتصال فوکو و کافکا را می توان در مفهوم زیست-سیاست یافت، جایی که زندگی به موضوع سیاست تبدیل می شود. ظهور زیست-سیاست نقطه افتراق جهان مدرن از جهان سنتی است. در جهانِ پیشامدرن، قدرت در شمایل جلاد و در لحظه مرگ پدیدار می شد. اما قدرت مدرن با مدیریتِ سوژه زنده و آزاد درگیر است. مطالعه موردیِ پژوهش حاضر رمان محاکمه اثر کافکا است. کا. (شخصیت داستان) درگیر همان قدرتِ سراسربینی است که فوکو در آثار خویش ترسیم می کند، قدرتی که نه یک فعل مجرمانه خاص بلکه تمامیتِ زندگیِ مجرم را تعقیب می کند. به همین دلیل است که کا. هیچ گاه به ارتکاب جرم مشخصی متهم نمی شود. درعوض، او ناگزیر است که کل زندگی اش -از کودکی تاکنون- را شرح دهد و به زیرِ نور آورد. به اعتقاد فوکو، هرچه قدرت مدرن بیشتر خود را پنهان می کند، زندگیِ توده ها را بیشتر به روشنا می آورد. در رمان کافکا نیز کا. هیچ گاه به دادگاه دسترسی ندارد و تا پایان هم از چشم او دور می ماند. دادگاه همچون قدرت منتشرِ فوکویی در همه جا پراکنده است و هیچ نقطه ثابتی ندارد. در مقاله حاضر نشان داده شده است که این قدرتِ همه جا حاضر نه یک نیروی الهیاتی بلکه همان زیست-سیاستی است که فوکو از آن سخن می گوید.
چالش های «دموکراسی» در کاوش های «هگل»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هگل، با بررسیِ «انقلاب فرانسه» و پیامدهای ناگوار آن، دموکراسی را گونه ای از زمام داری توده ای می دانست که نه تنها حقوق اساسی افراد و خصوصا «اقلیت ها» پاس داشته نمی شود، بلکه آزادی نیز از طریق آن محقق نمی شود و به همین دلیل نیز فاقد عقلانیت است. ازهمین رو، او حق رأی همگانی را نیز مردود می شمارد. چراکه دموکراسی نقش نمایندگی در حیات سیاسی را تا حد امکان فرو می کاهد و حتی تمایل به لغو آن دارد، لذا در چنین وضعیتی فرد نمی تواند نماینده ای داشته باشد و با استیلای رأی همگانی، رأی فرد آن قدر بی اهمیت و ناچیز می شود که بی میلی و بی علاقگی گسترش می یابد و پیامد آن چیزی جز «جباریت اکثریت» نخواهد بود. درنتیجه، مردم نیز به تبع آن برای کسب منافع مادی و پی جویی امیال و انگیزه های آنی خویش رأی خواهند داد. در این مقاله، دیدگاه نقادانه هگل به دموکراسی و چالش های آن و راهکار وی برای شیوه زمام داری مطلوب مورد واکاوی قرار می گیرد.
معناشناسی شناختی مغفرت براساس نظریه پیش نمونه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۹
143 - 180
حوزههای تخصصی:
معناشناسی شناختی مغفرت در قرآن در حقیقت به معنای مفهوم سازی های خداوند از این واژه است. برای شناخت این مفهوم سازی ها می توان از قواعد معناشناسی شناختی بهره برد. یکی از این قواعد پیش نمونه است. بر اساس نظریه پیش نمونه افراد و معانی مختلف یک واژه در نشانگر بودن واژه در یک سطح نیستند. برخی از معانی نسبت به سایر افراد و معانی برای واژه نماینده ترند. آیات در مورد پیش نمونه مغفرت در قرآن به دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته آیاتی هستند که مؤلفه های تقابل با عذاب و نوعی اجر را در پیش نمونه خود دارند، یعنی عملی یا امری وجودی که در تقابل با عذاب است و نوعی پاداش به شمار می-رود. این دسته تقریباٌ بیشتر آیات را در بر می گیرند. دسته دوم آیاتی هستند که در مقابل گناهی از انسان واژه مغفرت را بکار برده اند. این آیات علاوه بر معنای پیشین شامل معانی عفو و اعراض نیز هستند. اما در مفهوم مغفرت مؤلفه های رحمت، شکر، ستر، تکفیر، تغطیه و اصلاح قابل اثبات نیستند. بنابراین در پیش نمونه مغفرت قرار نمی گیرند.
معیار ثبوتی صدق قضایا در رئالیسم انتقادی با تأکید بر دیدگاه آندرو سایر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
48 - 78
حوزههای تخصصی:
چگونگی ادراکات ذهنی و بازنمود عالم واقع در ذهن، پرسشی معرفت شناختی است که ذهن اندیشمندان زیادی را به خود مشغول داشته است. بر محور پاسخ به این پرسش، دو جریان عمده شکل گرفت که یکی بر تناظر جزء به جزء ذهن و عین همچون بازتاب تصویر بر آینه اصرار دارد و جریان دوم، معرفت بشری را سراسر برساخته ذهن می داند که راهی به عالم عین ندارد. در این میان برخی، ادراکات ذهنی را محصول تعامل و تفاعل ذهن و واقعیت خارجی می دانند. رئالیسم انتقادی اگرچه جهان خارج را مستقل از ذهن فاعل شناسا مفروض می گیرد، اما ادراک جهان خارج را مساوی با جهان بیرونی نمی داند. بر این اساس واکاوی نقادانه معرفت خود از جهان را لازمه دست یابی به معرفتی معتبر می داند. این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که موضع رئالیسم انتقادی درباره ماهیت صدق یا معرفت معتبر چیست تا از خلال پاسخ به این پرسش، خلأهای محتمل در این مکتب تبیین گردد. درنهایت ضمن پذیرش برخی دعاوی رئالیسم انتقادی با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، نشان می دهد توافق بین الاذهانی و کفایت عملی به عنوان جایگزین مسئله صدق خالی از اشکال نیست.
تصورات شناختی در فلسفه رواقی متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
135 - 159
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی بر این بوده است تا جایگاه خاص تصورات عقلانی به طورکلی و نوع خاصی از آن ها یعنی تصورات شناختی، در معرفت شناسی رواقیون اولیه، برای دستیابی به شناخت ضروری مورد بررسی قرار گیرد. برای این منظور، ابتدا طریقه تشکیل تصورات در جزء فائقه، ازحیثِ طبیعی، روشن می گردد. سپس به این موضوع پرداخته می شود که تصورات انسان به عنوانِ موجودی عاقل، به دلیلِ همراه بودن با محتوایی جدایی ناپذیر و البته غیرمادی، دارای تفاوتی رفع ناشدنی با تصورات موجودات غیرعاقل ازجمله کودکان است و بنابراین سخن برخی از مفسران مبنی بر شباهت این تصورات در مرحله اول پیدایش آن ها در نفس صادق نیست. برای این منظور، جایگاه مفاهیم نزد رواقیون و تفاوت رویکرد آن ها با دیگر متفکران باستان، ازجمله اپیکوروس، بررسی می شود. درنهایت، با تکیه بر رویکرد علّی و نقش فنون و ناکافی دانستن توجه به ویژگی های ظاهری، چگونگی تمییز تصورات شناختی از غیرشناختی مورد تحلیل قرار می گیرد.
بررسی انتقادی توجیه معرفتی ابن سینا بر اتحاد عاقل و معقول با تکیه بر قرائت فیاض لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
375-402
حوزههای تخصصی:
گزاره عاقل و صورت معقول متحدند گزاره ای است که دلایلی برهانی آن را موجّه می کنند یکی از دانشورانی که به توجیه این گزاره توجه کرده، شیخ الرئیس ابن سینا است. بررسی این گزاره یکی از مهم ترین مبانی علم شناسی سینوی است. ابن سینا در کتاب مبدأ و معاد موافق دلایل توجیه کننده این گزاره و در کتابهای دیگر خود مخالف سرسخت آن است. لاهیجی که خود حکیمی محقق است در مسأله نظر کرده و پس از توصیف دیدگاه ابن سینا، توجیه گزاره ای شیخ الرئیس را در کتاب مبدأ و معاد نقد کرده است. این جستار دیدگاه لاهیجی و نقد وی بر ابن سینا را به جهت اهمیت بررسی سلف در پرتو خلف حائز اهمیت می داند و آن را گزارش کرده است. لاهیجی در بررسی خود نشان داده است که موضع حقیقی ابن سینا در اتحاد عاقل و معقول، مخالفت است و موافقت وی با دلیل مطرح شده در کتاب مبدأ و معاد یک موافقت ظاهری است. نحوه استدلال ابن سینا و لاهیجی بر این قاعده نشان دهنده تصویر این دو حکیم از مفهوم اتحاد نیز می باشد. بر اساس تصویری که از چگونگی استدلال این دو حاصل می شود، این دو حکیم به دنبال اتحاد دو مفهوم و نه دو وجود بوده اند.
Interpreting Kantian Religious Judgment for the Twenty-First Century(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
9 - 28
حوزههای تخصصی:
This article clears a path for employing the affirmative way of interpreting Kant's general theory of religion as a guidepost for twenty-first century religious practitioners. Before attempting such an employment, I correct several misconceptions regarding the affirmative way of interpreting Kant's theory that, if adopted as mainstream, would risk weakening its universal applicability. With this purpose in mind, I consider and respond to a misplaced criticism of my interpretation of Kant's theory of grace, advanced by Douglas McGaughey in 2013. I then assess the current state of a debate that has arisen between several key affirmative interpreters, concerning Kant's reference to the two "experiments" that guide the argument in his Religion. I give special attention to Lawrence Pasternack's 2017 attempt to "dismantle" this whole line of interpretation as one that "may very well not be worth our time." After identifying several serious flaws in Pasternack's argument, I conclude by backing a better alternative developed by Brandon Love. By clearing away two very different sorts of potential roadblocks that could stand in the way of a reader of Kant gaining a fair understanding of the affirmative approach to interpreting his theory of religion, these arguments prepare the way for a concluding attempt to catch a glimpse of how Kant's theory of religious judgment (especially his four guidelines for designing the constitution of a church), if adopted widely by practitioners of various historical religions, could benefit the fractured world we find ourselves in, a quarter of the way through the twenty-first century.
The Mathematical Basis of the Phenomenal World(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
161 - 188
حوزههای تخصصی:
In the Critique of Pure Reason Immanuel Kant said that cognition (objective perception) is acquired in the unity of sensibility (the receptivity of the mind to receive empirical representations of things, which yields intuitions) and the understanding (in which concepts – general representations of things – arise), and is mediated by the imagination. Here, it is shown that numbers, either pure or denominate, are cognized in the synthesis of intuition and mathematical concept, and that the phenomenal world of the cognizer is shaped accordingly. Any number can be related to any other number through a general mathematical formula conceived by the cognizer for the purpose. The judgment of the cognizer is manifest in the specifics of the mathematical relationship established between the two numbers in cognition. If the cognized number is the numerical value of a physical constant then in the (consistent) phenomenal world it will always have been of the value found in cognition, which explains why the universe seems to be fine-tuned for life. If the cognized number is the numerical value of a physical variable, then the number will be subject to change in accordance with physical laws. Symmetry is a recurrent feature of the phenomenology. A mathematical formula conceived by the cognizer may also relate, one to one, the numerical values of quantities in one set with the numerical values of quantities of different dimensionality in another set, which suggests that physical laws are human inventions and that causality is a pure concept of the understanding.
بررسی مفهوم بدن آگاهی از منظر موریس مرلوپونتی و تحلیل آن در آثار سبک امپرسیونیسم: با تکیه برآثار کلود مونه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
7 - 26
حوزههای تخصصی:
مرلوپونتی همچون دیگر فیلسوفان اگزیستانسیالیست بر این باور است که هر انسانی دارای وضعیت، موقعیت و زیسته خاصی در جهان است که این زیسته محصول بودن- در- جهان است و از طرف دیگر انسان از منظر او با بدن آگاهی موقعیت خاص و بودن - در- جهان را تجربه می کند. و بدن موجب می شود که انسان زیسته خویش و هستی خود را بیابد. در این مقاله تلاش بر این است که نگرش مرلوپونتی را درباره دو مفهوم پیشین در آثار و نگرش امپرسیونیست ها و به عنوان نمونه آثار کلود مونه مورد ارزیابی قرار دهیم. آثار مونه بیانگر تجربه بدن آگاهانه مرلوپونتی است که بر اساس زیسته و بودن - در - جهان خاص به تصویرگری موقعیتی می پردازند که آن را ادراک می کند. در واقع این بودن _ در _ جهان به تعبیر مرلوپونتی همان نحوه زیستی است که امپرسیونیست ها آن را برای تصویرگری استفاده می کنند و به سبک نقاشی آنان تبدیل شده است. سوال اصلی مقاله این است که با توجه به اینکه مرلوپونتی معتقد است، ارتباط انسان با عالم خارج مبتنی بر ادراک حسی است و از طرف دیگر هنر به ویژه نقاشی تجلی ادراک حسی است آیا نگرش امپرسیونیست ها و از جمله کلود مونه نیز در ترسیم عالم خارج همچون نگرش مرلوپونتی است یا خیر؟ زیرا کلود مونه نیز در آثار نقاشی خود با بکارگیری نور به نوعی ادراک حسی و بصری خاص از عالم خارج می رسد و این امر مونه را همسو با تفکر مرلوپونتی می سازد.
شرّ و بازنمایی آن در هستی شناسی ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
31 - 57
حوزههای تخصصی:
دسته بندی امور به خیر و شر، به قدمت آفرینش انسان است و این نحوه مواجهه انسان هاست که خیر و یا شرّ بودن پدیده ها را تعیین می کند. شرّ، طیف وسیعی از مفاهیم را دربر می گیرد و یکی از مهم ترین و بحث برانگیزترین مفاهیم آن شرّ سیاسی است که از مهم ترین شاخص های آن، دوگانه دوست-دشمن و دغدغه کسب قدرت است. مذهب، با هدف ماندگاری و برای دفاع از مشروعیت خود، کارکرد دفاعی کلام را هم سو با مقاصد سیاسی به کار می گیرد؛ درنتیجه، مذاهب و مرام ها در تقابل با یکدیگر تعریف می شوند، شرّ نامیده می شوند و اقدام به نابودی دیگری می کنند. اسماعیلیه از مسیر کلام اسماعیلی و در تقابل و دشمنی با حکومت عباسی، عباسیان و پیروان آن ها را به انواع شُرور منسوب و به عنوان حکومت ظلم و جور و مصادیق بارز شرّ معرفی می نمایند. ناصرخسرو به عنوان یک متفکر رده بالای اسماعیلی، با بهره گیری از ساختار تفکر اسماعیلیه، ضمن بیان چیستی شرّ و دسته بندی و بیان انواع آن، دوری از شرّ و نابودی دشمن را (که عامل اصلی شقاوت انسان است) لازم می داند. در این مقاله بر آنیم که با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر نظریه «تخاصم» کارل اشمیت، بحث شرّ و دشمنی را در نظام فکری ناصرخسرو تحلیل کنیم.
بررسی انتقادی یک نقد دربارۀ سمانتیک نظام غیرتابع ارزشی؛ روابط علّی، معنایی و منطقی چگونه صورت بندی و ارزیابی می شوند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
189 - 222
حوزههای تخصصی:
دو جمله «اگر خورشید طلوع کند، هوا روشن می شود» و «اگر باران ببارد، زمین خیس می شود» اگر در منطق کلاسیک صورت بندی شوند این نتیجه از آن ها به دست می آید که «اگر خورشید طلوع کند، زمین خیس می شود یا اگر باران ببارد، هوا روشن می شود». دریافت شهودی ما به وضوح اعتبار این استدلال را رد می کند. در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق، نویسنده بر پایه تقسیم ادات های پایه به دو نوع تابع ارزشی و تابع ارزشی، به شناسایی رفتار نحوی و معنایی ادات های پایه تابع ارزشی پرداخته و با معرفی قاعده های استنتاج و دلالت این ادات ها به تأسیس نظام تابع ارزشی منطق گزاره ها پرداخته و با اختصاص نظام تابع ارزشی منطق پایه گزاره ها به حوزه روابط علّی، معنایی و صوری و صورت بندی استدلال فوق در این نظام، نادرستی و عدم اعتبار استدلال فوق را نشان داده است. اسدالله فلاحی در مقاله «سمانتیک نظام تابع ارزشی حاج حسینی» که در شماره ۲ دوره ۲۱ نشریه فلسفه (۱۴۰۲) منتشر شده است، سمانتیک این نظام را با انتقادهای پراکنده مورد نقد قرار داده است. در این مقاله این نقدها را در پنج گروه «رفتار ادات نقیض»، «مدل و اجزای آن»، «سمانتیک نظام تابع ارزشی و منطق موجهات»، «مفهوم اعتبار»، «فراقضایای تمامیت و تصمیم پذیری» بررسی می کنیم و نشان می دهیم به جز یک مورد خطای سهوی که در نقد ایشان بزرگ نمایی شده است، سایر نقدها ناشی از رها نکردن پیش فرض، عدول از برخی الزامات نقد، خطا در فهم و تفسیر برخی فرمول ها، خطا در تفسیر و ارزیابی برخی استدلال ها، کاربرد شیوه های مغالطی، غفلت از برخی مطالب کتاب و توسل به دلایل نامربوط در نقد مطالب است.