فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
مسئله شر از دیرباز چالشی بزرگ در برابر خداباوری بوده و در طول تاریخ بحث های فراوانی حول این مسئله از جانب خداباوران و خداناباوران مطرح شده است. اما آنچه می تواند مشکلی جدیدتر برای خداباوری در نظر گرفته شود استدلال اختفای الهی است. شباهت های فراوان میان این دو استدلال برخی را بر آن داشته است که یکی از این دو را به دیگری تحویل ببرند و صرفاً یکی را اصیل به شمار آورند. ممکن است یکی از مفاهیم شر و پنهان بودن خدا به دیگری تحویل برده شود، یا یکی از استدلال های اقامه شده مبتنی بر آنها، و یا تحویل در هر دو مورد رخ دهد. با توجه به گستردگی دامنه هر دو استدلال، آنچه این مقاله صرفاً در پی آن است بررسی دلایل کسانی است که معتقدند اختفای الهی چیزی جز صورت بندی دیگری از شر نیست و لزومی ندارد به طور مستقل به آن پرداخت. این دلایل می تواند شامل مواردی همچون تشابه ساختار منطقی، روش، نتیجه و پاسخ ها باشد تا نشان دهد استدلال اختفای الهی یا اساساً مستقل نیست و یا اگر هم باشد، دلیل بسیار ضعیف تری نسبت به شر به حساب می آید، پس شایسته توجه چندانی نیست. نتیجه ای که در پایان حاصل می شود این است که به رغم همه قرابت ها و شباهت های موجود، چنین فروکاستنی کاملاً نارواست و هر دو مسئله، فارغ از قابلیت مستدل ساختن ادعا، به تنهایی ارزشمند، قابل بررسی و اصیل است.
تحلیل سازگاری «تمرکز نفس» با کثرت کنش گری آن از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۷
137 - 161
حوزههای تخصصی:
تمرکز نفس بر روی موضوعی خاص یکی از محورهای جذاب در نفس پژوهی است. در فرایند تمرکز نفس کنش گر تمام توجه خویش را در یک نقطه ی مرکزی و کانونی معطوف می کند، و برای این منظور بایستی از توزیع قوای ادراکی و تحریکی خویش اجتناب نماید؛ از این رو تمرکز با وحدت سازگاری و با کثرت منافات دارد. از سوی دیگر برخی از نفوس قویه در عین بهره مندی از تمرکزی بالا بر کنش گری های گوناگون توانمندند، و مظهر «لا یشغله شأنٌ عن شأن» شده اند؛ پرسش اصلی آن است با چه تحلیلی می توان میان تمرکز نفس که اقتضای «وحدت» و انجام یک کنش خاص را دارد، با کنش گری های متعدد برخی نفوس وفاق ایجاد نمود؟ «تمرکز» و «تکثّر» چگونه با یکدیگرجمع می شوند؟ این پژوهش بار وش عقلی- تحلیلی در پی حلّ این مسأله است.نفس انسانی در پرتو تکامل ذاتی به درجه ای از بساطت و حدت و جمعیت قوا دست می یابد که می شود مجمع انبوهی از معانی و حقایق به نحو اندماجی، در این مرحله نفس در عین توجه به ذات خویش دربردارنده کثیری از حقایق هستی است. در پرتو حرکت اشتدادی نفس، گستره ی تمرکز از یک محدوده ی مضیّق به یک دامنه ی موسّع گسترش پیدا می کند، و در نتیجه تقابل میان وحدت و کثرت زدوده شده و نفس به مرتبه ی جمعیت قوا دست می یابد.
ذات گرایی جدید و مقابله با مابعدالطبیعه هیومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مابعدالطبیعه هیومی دیدگاهی است که عموم فلسفه ها و فلسفه های علم ضدذات گرایانه و ضدّواقع گرایانه ای را، که از زمان نیوتن تا حال حاضر وجود دارند، دربرمی گیرد. در مابعدالطبیعه هیومی اشیاء دارای ذات و خواص ذاتی نیستند و این بدان معنا است که اشیا منفعل و غیرفعّالند و بین آن ها علّیت و ضرورتی نیست. از این روی، اشیاء نه برحسب قوا، استعدادها و گرایش های علّی ای که دارند، بلکه بر اساس خواص و اوضاع و احوالی که تابع تغییرات مکانی زمانی اند، رفتار می کنند. قوانین طبیعت نیز نه قوانینی علّی، بلکه صرف انتظام هایند و بنابراین قوانینی ممکن اند و نمی توان از صادق بودن قوانین طبیعت سخن گفت. برای باور به ضرورت و علّیت به نظریه ای نیاز است که کاملاً غیرهیومی باشد و ذات گرایی قدیم و جدید توانسته است به این نظریه کاملاً غیرهیومی راه یابد. در ذات گرایی قدیم و جدید، علّیت و فاعلیّت هر چیز، از ذات آن چیز ناشی است. در ذات گرایی جدید، اشیاء دارای قوا، استعدادها و گرایش های علّی اند. آن ها خواص ذاتی اشیا را تشکیل داده، و پایه های ضرورت و علیت فرایندهای طبیعی و صادق سازندگان قوانین طبیعت اند. قوانین طبیعت نیز قوانینی علّی و ضروری اند و می توان از صادق بودن آن ها سخن گفت.
اثربخشی رویکرد آموزشی رجیو امیلیا بر تفکر خلاق و کارآفرینی دانش آموزان دختر اول دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تأثیر آموزش با رویکرد رجیو امیلیا بر تفکر خلاق و کارآفرینی دانش آموزان اول دبستان شهر گرگان می باشد. تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش از نوع شبه آزمایشی با گروه گواه و آزمایش است. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دختر اول دبستان در سال تحصیلی 1401 تشکیل می دهند. جامعه آماری3۰ نفر از دانش آموزان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل قرار داده شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های استاندارد روحیه کارآفرینی بهرام زاده و همکاران(1389) و پرسشنامه استاندارد تورنس(1996) می باشد. ابزار مداخله نیز شامل آموزش با رویکرد رجیو امیلیا در 10 جلسه 60 دقیقه ای بود. تجزیه و تحلیل دادها از طریق آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره(مانکو) با استفاده از نرم افزار SPSS صورت گرفت. یافته ها نشان داد: آموزش رویکرد رجیو امیلیا بر تفکر خلاق و کارآفرینی دانش آموزان پایه اول دبستان شهرگرگان تأثیر مثبت و معناداری دارد.
بررسی تطبیقی فلسفه هنر در اندیشه آگوستین و صدرالمتالهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
183 - 202
حوزههای تخصصی:
فلسفه هنر به مبانی و اصول موضوعه علم هنر می پردازد. حکمای اسلامی ؛ مانند صدرا فقط به مبادی و منشأ زیبایی شناختی پرداخته اند و به طور مستقل علم هنر را مورد بررسی قرار نداده اند. اولین منشاء هنر از نظر صدرا ،خلیفه بودن انسان برای خداوند متعال است. روح انسان، الهی است و انسان ،می تواند محل تجلی صفات الهی شود و مظهر آن، اسماء و صفات گردد. از جمله این صفات، خالقیت، مبدعیت است. این صفات الهی، منشاء هنر و آفرینش هنری در بشر است. دومین منشأ هنر از منظر صدرا ،" قوه خیال" است که علت مباشر خلق آثار هنری است. آگوستین نیز از فلاسفه ای به شمار می رود که هم به فلسفه هنر و هم به علم هنر به طور مستقل پرداخته است. او در کتاب " شهر خدا" به این نتیجه می رسد که تنها مجوز عبور هنرمندان از دروازه شهر خدا، میزان تعهد آنان به آموزه های مسیحی و ایمان آنها به زیبای مطلق و تلاش برای تجلی آن در خلق اثر هنری است. او نیز به طور مفصل به مدح و تقبیح اقسام علوم هنری؛ هم چون موسیقی، هنرهای نمایشی، معماری، شعر و ... پرداخته است. لذا فلسفه هنر این دو فیلسوف توحید محور است و سرچشمه زیبایی خلق را زیبای مطلق می دانند و هنرمند راستین کسی است که محل تجلی زیبای مطلق است.
تحلیل عقلانی کارکردهای فردی و اجتماعی دینداری مبتنی بر آموزههای قرآنی و حدیثی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
281 - 302
حوزههای تخصصی:
دین ارمغان بزرگ الهی است که به دست برگزیدگان خداوند به آدمیان ارزانی شده و از آن پس، از چنان حضور گسترده و عمیقی برخوردار بوده که حیات انسانی رنگ و بوی دینی یافته است.در بحث دین ودینداری مقوله های فراوانی مطرح است. اما از آن جا که دینداری با حقیقت وجود انسان و زندگی وی پیوند دارد این پژوهش بر اساس رویکردی نو حقیقت دین و دینداری را مورد بررسی قرار داده، ابعاد و مؤلفه های دینداری را تحلیل نموده است. در نهایت با توجه به این که کارکردهای دینداری از مباحث مهم در رابطه با این مقوله هستند با رویکرد درون دینی به تبیین کارکردهای ارزشمند دینداری بر زندگی فردی دینداران پرداخته شده است.دین ارمغان بزرگ الهی است که به دست برگزیدگان خداوند به آدمیان ارزانی شده و از آن پس، از چنان حضور گسترده و عمیقی برخوردار بوده که حیات انسانی رنگ و بوی دینی یافته است.در بحث دین ودینداری مقوله های فراوانی مطرح است. اما از آن جا که دینداری با حقیقت وجود انسان و زندگی وی پیوند دارد این پژوهش بر اساس رویکردی نو حقیقت دین و دینداری را مورد بررسی قرار داده، ابعاد و مؤلفه های دینداری را تحلیل نموده است. در نهایت با توجه به این که کارکردهای دینداری از مباحث مهم در رابطه با این مقوله هستند با رویکرد درون دینی به تبیین کارکردهای ارزشمند دینداری بر زندگی فردی دینداران پرداخته شده است.
دیدگاه مایکل ری درباره برهان اختفای الهی شلنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
265 - 279
حوزههای تخصصی:
مساله اختفای الهی از آنجا شکل می گیرد که بسیاری از انسان ها دایماً در جست وجوی شواهد کافی برای وجود خداوند هستند اما بدون اینکه مقصر باشند، به آن شواهد دست نمی یابند. برخی از فیلسوفان معاصر با روش های گوناگون به بررسی این مساله پرداخته اند. جان شلنبرگ، فیلسوف کانادایی، اولین بار با تفصیل بیشتری به بررسی این موضوع پرداخت. وی در سال 2015 برهان اختفای الهی را مطرح کرد و آن را به عنوان قرینه ای به سود خداناباوری ارایه داد. این برهان مدعی است که اگر خداوند وجود داشت باید شواهد و دلایل کافی برای این باور را حداقل برای انسان هایی که در جست وجوی او هستند فراهم می کرد، اما اکنون این گونه نیست، پس خداوند وجود ندارد. هدف این مقاله علاوه بر تشریح برهان اختفای الهی شلنبرگ، بررسی دیدگاه مایکل ری، فیلسوف دین آمریکایی، در مورد این مساله است.
ویتگنشتاین در برابر جی. ای. مور بررسی مقایسه ای میان ویتگنشتاین و جی. ای. مور در باب دو مفهومِ معرفت و یقین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
73 - 91
حوزههای تخصصی:
امروزه گرچه مباحثِ مربوط به معرفت گستره ای وسیع یافته اما پرسش از امکانِ معرفت و یقین، همچنان نقطه یِ آغازِ بحث های معرفت شناسانه است. ویتگنشتاین و مور دو فیلسوفِ جریان ساز قرن بیستم اند که در موقفی مهم در برابر یکدیگر قرار می گیرند. مور تنها فیلسوفی است که ویتگنشتاین در کتابِ در باب یقین از او یاد می کند و این دیدگاهِ مور در بابِ معرفت بود که دست مایه یِ فیلسوفِ اتریشی برای بحثهای بیشتر پیرامونِ معرفت و یقین قرار می گیرد. مور در پاسخ به مسئله ی امکانِ معرفت و مشکلِ شکاکیت، ادعا می کند حقایقی وجود دارند که به آنها معرفت داریم. او فهرستی از گزاره هایی سیاهه می کند که معرفت بدان ها یقینی اند. برخوردِ ویتگنشتاین با این ادعا سویه ای سلبی و سویه ای ایجابی دارد. به باورِ ویتگنشتاین گزاره هایِ مور مانند اینجا دستی وجود دارد نمونه هایِ درستی برای معرفت یا دانستن نیستند. مور آنها را صحیح به کار نمی برد. میان معرفت و یقین تمایز وجود دارد. معرفت و یقین به مقولات مختلفی تعلق دارند. از سویِ دیگر ویتگنشتاین با مور در نسبت دادنِ نقشی متفاوت به گزاره های یاد شده در نظام معرفتی همداستان است. نقدِ ویتگنشتاین به مور به هیچ رو جایگاهِ معرفت شناختیِ گزاره هایِ مور را تضعیف نمی کند بلکه برای این دست گزاره ها پایگاهی اساسی تر قائل است. در این مقاله نخست به دنبالِ روشن ساختنِ محل نزاع و نحوه ی این رویارویی بوده و در ادامه از رهگذر چگونگیِ پاسخِ ویتگنشتاین به مور مواجهه ی هر کدام از این دو فیلسوف با پرسش از امکانِ معرفت، یقین و مواجهه با شکاکان را کاویده و با عیار نقد می سنجیم
مقایسه هستی شناسی مارتین هایدگر و ژیل دلوز از بعد اجتماعی: فوگ در برابر ریتورنلو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
155 - 176
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله ایجاد پیوند میان هستی شناسی و فرم های موسیقایی است. برای رسیدن به این هدف، هستی شناسی بنیادین هایدگر در برابر هستی شناسی تفاوت دلوز قرار گرفته تا بتوان از امکانات این تقابل استفاده کرد. در این مقاله با روش توصیفی_ تحلیلی و رویکرد تطبیقی تلاش شده دو نوع هستی شناسی بنیادین هایدگر و هستی شناسی تفاوتِ دلوز را با تطبیق بر دو فرم موسیقیایی توضیح دهیم: یکی فوگ و دیگری ریتورنلو. بدین ترتیب جهان هایدگر فوگی است که با وجود تمام تنوع های اجرای یک سوژه اصلی موسیقیایی (یا یک صدای واحد)، همان را عرضه می کند. هستی در این نگرش همگون و بی تکوین است. تفاوت در این طرز تلقی پدیده درجه دوم نسبت به هستی در نظر گرفته می شود. در این هستی شناسی و مفاهیم وابسته به آن، تجارب دیگری شدن، جنبش سوژه ای، سوژه شدن با توجه به قلمروزدایی، امکان مشارکت فعال افراد در سرنوشت همگانی، امکان تغییر و اصلاح شیوه زندگی افراد با محدودیت روبرو می شود. جهان دلوزی با توسل به ریتم و فرم موسیقایی ریتورنلو متفاوت ترین افراد را در هستی شناسی اش، گِردِ هم می آورد. طوری که در عین حال که آنها با هم هماهنگ می شوند، تفاوت های تنالیته ای شان حفظ می گردد. هستی همان تفاوت است. در هستی شناسی دلوز با امکان قلمروگریزی راه را بر جنبش سوژه ای بازست. جنبش سوژه ای در جامعه مبتنی بر ریتم و ریتورنلو تغییراتی در فرد و مناسبات اجتماعی ایجاد می کند که می توان در آن انتظار مشارکت فعال برای تعیین سرنوشت همگانی افراد را داشت. سوژه شدن ها معطوف به تغییر روابط اجتماعی و اصلاح اختلالات اجتماعی است. مشروط به این جامعه ای ایجاد می شود که افراد در آن، می توانند شیوه زندگی خودشان را اصلاح کنند. نتایج این خوانش و پیوند، کارکرد متفاوت اجتماعی هستی شناسی دو متفکر را نشان می دهد.
مناقشه فوکو با هایدگر و دریدا در فهم و تفسیر فلسفه افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۹
219 - 244
حوزههای تخصصی:
این نوشتار با تمرکز بر تفسیر هایدگر از آموزه حقیقت افلاطون و تفسیر دریدا از فارماکون افلاطون، خط تفسیری ای را برجسته می کند که در آن افلاطون آغاز فهمی فلسفی است که وجه غیاب و پوشیدگی هستی و حقیقت را طرد می کند. در برابر این خط تفسیری، تفسیر فوکو از افلاطون و کردارهای فلسفی یونان طرح و بسط داده می شود. از قِبل این تفسیر روشن می شود که با دو شرح متمایز از کردارهای فلسفی یونان و نسبت آن با سربرآوردن و ظهور مدرنیته روبرو هستیم؛ شرحی که مدرنیته را بسط ژرف ترین معنای نمودارشده در متافیزیک یونانی می داند و شرحی که بنیاد فلسفه مدرن را در رویارویی با بنیاد اندیشه افلاطونی تفسیر می کند و افلاطون و جریان های فلسفی اثرپذیرفته از وی را چونان افقی برای ایستادگی در برابر سیطره مدرن می انگارد. بااینکه می توان طرح هنر زیستن فوکو را وامدارِ طرح پروای خود و کار هنری هایدگر دانست، این طرح به فوکو امکان می دهد تا تفسیر متفاوتی از افلاطون فراپیش نهد. نشان می دهیم که چه ملاحظات روش شناسانه ای به فوکو کمک می کند تا این تفسیر متفاوت را درمیان گذارد. فوکو برای به دست دادن چنین تفسیر متفاوتی به کارکرد نوشتار، لوگوس و حقیقت چونان پارسیا در اندیشه افلاطون و فلسفه یونانی توجه می کند. در ادامه مسیرِ فوکو، واکاوی و تحلیلی از ایده ها، آگاثون و دیالوگ مطرح می شود که وجوه زیستی، درگیرانه، هنری و سیاسی آن ها را برجسته می کند. این جعبه ابزار مفهومی و روشی کمک می کند تا خط تفسیری متفاوتی از اندیشه افلاطون را طرح کنیم و بسط دهیم.
طرحواره های تصویری و کارکرد آن ها از دیدگاه زبان شناسی شناختی در سورۀ مبارکه حشر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۰
171 - 211
حوزههای تخصصی:
معناشناسی شناختی، زبان را به عنوان بخشی از توانایی شناختی بشر می داند که می تواند جهان متصور انسان را تبیین کند. تجربه های جسمانی عاملی مهم، برای شکل گیری مفاهیم در ذهن هستند. یکی از تئوری های اصلی در این حوزه طرحواره های تصویری (حجمی، حرکتی، قدرتی) است که از جمله مهم ترین سازوکارها جهت دریافت مفاهیم پنهان قرآن و ابزاری جهت تحلیل معانی آن است. در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای مفاهیم سوره حشر با سازوکار طرحواره های تصویری مورد بررسی قرار گرفته تا تاثیر و کاربرد انواع طرحواره های تصویری در مفهوم سازی مضامین آیات و درک کاملتر از مفاهیم انتزاعی بر مخاطب روشن گردد . یافته ها نشان داد در سوره حشر مفاهیم عذاب، عبرت، قرآن، فقر و... با طرحواره حرکتی و جهنم، لجاجت، قلب، ایمان، حسد و... با طرحواره حجمی و کفر، ایمان، ترک بخل، تقدیر و... با طرحواره قدرتی و نیز برای بیان «فقر» در قالب دو طرحواره حرکتی و قدرتی و «قرآن» در قالب دو طرحواره حرکتی و حجمی استفاده شده است. نتایج بیانگر آن است در این سوره هر سه نوع طرحواره به کار رفته است و طرحواره حجمی از بالاترین بسامد و طرحواره قدرتی از کمترین بسامد برخوردار است.
اثبات پذیری قضیه هیندمن شور و هیندمن برائر در حساب پئانو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قضیه هیندمن بیان می کند که برای هر افراز از مجموعه اعداد طبیعیN به تعداد متناهی بخش، یک زیر مجموعه نامتناهی از اعداد طبیعی وجود دارد که همه مجموع های متناهی از اعضای متمایز این زیر مجموعه، عضو یک بخش مشخصی از افراز باشند. همچنین قضیه شور بیان می کند که برای هر افراز از مجموعه اعداد طبیعیN به تعداد متناهی بخش، حداقل یکی از بخش های افراز وجود دارد که شامل سه عدد x,y,z است که x+y=z. قضیه برائر شبیه قضیه شور است با این تفاوت که به جای جواب برای معادله x+y=z، حداقل یکی از بخش های افراز شامل تصاعد حسابی به صورت \{a,a+b,a+2b,…,a+(l-1)b\} باشد. در این مقاله، اثبات پذیری قضیه هیندمن شور و هیندمن برائر را در حساب مرتبه اول پئانو مطالعه می کنیم و نشان می دهیم که نسخه متناهی این قضایا در حساب مرتبه اول پئانو اثبات پذیر است. در ادامه خواهیم دید که با اضافه شدن شرط مجزا بودن هم نتایج در حساب مرتبه اول پئانو اثبات پذیر باقی می ماند.
بررسی تطبیقی حدوث نفس در علم النفس و طبیعیاتِ فلسفی سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان مسلمان در مباحث طبیعیات خود به بیان مبانی متافیزیکی خود از طبیعت پرداخته اند. در مسئله حدوثِ نفس در بدن، همان طور که تصویر متافیزیکی از نفس دارای اهمیت است، تصویر متافیزیکی از بدن نیز به همان میزان دارای اهمیت است. ابن سینا با نظریه حدوث روحانی نفس مع البدن در علم النفس خود توانست در گامی رو به جلو از برخی اشکالاتِ روش ارسطویی گذر کند. اما سوال این جاست که این فیلسوف و طبیب نامور این مطلب را در طبیعیاتِ فلسفی خود چگونه ترسیم نموده و از کدام مبانی متافیزیکی در طبیعت بدن استفاده کرده است؟ همچنین وقتی ابن سینا در طبیعیاتِ بدن کیفیت حدوث نفس را بیان می کند، آیا با نحوه حدوث نفس در علم النفسِ فلسفی وی تطابق دارد؟ برای پاسخ به این مسئله، کیفیتِ حیات و تغذیه و رشد از آغازِ تشکیل نطفه در جنین در طبیعیات فلسفی سینوی بررسی می گردد. ابن سینا در طبیعیات معتقد است نطفه با استفاده از حرارت سماوی، آماده دریافت قوه سماوی حیات بخش می گردد و قوای نفس تدبیر و حفظ و رشدِ بدن جنین را از طریق روح بخاری به عهده می گیرند. سپس بعد از تشکیل قلب در جنین، نفس به قلب تعلق می یابد و رهبری کل بدن را به عهده می گیرد. این مقاله در گام دوم با استفاده از تفسیری متفاوت از عبارات ابن سینا، راه حلی برای سازگار نمودن این دو بیان ارائه می کند.
علم پیشین و اختیار بشر از دیدگاه آگوستینی کالوینیستیِ پاول هلم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پاول هلم معتقد است که دلایلِ خوبی برای این ادعا وجود دارد که علم مطلق الهی -که آینده را نیز در بر می گیرد- با آزادی انسانی -که به نحو ناهمسازگرایانه درک شده باشد- منطقاً ناسازوار است. اما این تعارض نباید ما را به نظریه ای تنزل یافته از علم مطلق الهی بکشاند. چنان که نباید به نفی آزادی و مسئولیت آدمی بیانجامد. هلم مدعی است که یک خداباور مسیحی می تواند به معنای همسازگرایانه آزادی روی آورد. نخست به این دلیل که آموزه مسیحیِ «فیض الهی» تنها با فهم همسازگرایانه از آزادیِ انسان سازوار است. دوم به این دلیل که خداوند برای آن که کامل مطلق باشد باید به معنای قوی عالم مطلق باشد و تنها درصورتی چنین است که همسازگرایی صادق باشد. خواهیم گفت که دلیل نخست هلم به نفی برخی دیگر از آموزه های پذیرفته شده ادیان، از جمله مسیحیت خواهد انجامید و استدلال دوم او به مغالطه وضع تالی دچار است. اما دلیل سوم هلم این است که ضرورتا اگر خداوند از پیش x را بداند (که می داند)، آن گاه x ضرورتا رخ خواهد داد. او برای گریز از اشکال، تاکید می کند که مراد او از «ضرورت» ضرورتِ تاریخی است و نه منطقی. اما این استدلال تنها زمانی کار می کند که بپذیریم خدا در زمان است. لذا کسانی که علم الهی را بی زمان بدانند، می توانند مدعی شوند که همه رویدادها در ذهن الهی به نحو لازمان وجود دارد و علم او به دلیل گذشته بودن ضروری نیست. به نظر می رسد که خودِ هلم نیز این اشکال را می پذیرد.
واکاوی دلالت پژوهانه مسئله اقناع در نفس شناسی صدرایی بر اساس نظریه های ناظر به نگرش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
21 - 40
حوزههای تخصصی:
نگرش سازی همواره مدنظر مکاتب گوناگون علمی و حکمی بوده است. واکاوی این مهم در ادبیات اقناع پژوهی معاصر غرب، همراه با دلالت یابی روند شکل گیری ادراک تا رفتار در انسان شناسی صدرالمتألهین، نتیجه ی قابل ملاحظه ای از ظرفیت های کمتر پرداخته شده ی این دو حوزه ی علمی به همراه دارد. این مقاله با روش «دلالت پژوهانه»، در پی پاسخ گویی به این سؤال است که با توجه به نکات کلیدی نگرش پژوهی در مطالعات اقناعی، چه دلالت هایی را در این زمینه از نفس شناسی صدرا می توان جست؟ فرضیه ی این پژوهش بر آن است که علم النفس صدرالمتألهین حالات نفسانی را وجودشناسانه بیان کرده است و بررسی موضوع نگرش و اجزای آن را نمی توان هم افق آورده های تجربی اقناع پژوهی در روان شناسی معاصر دانست. نیز در این میان اختلافات بنیادینی وجود دارد که به تلقی متفاوت هستی شناسانه اندیشه ورزان این دو حوزه درباره ی نفس ذهن و روش مواجهه ی آنها به این موضوع بازمی گردد. با وجود این، مشابهت هایی (مانند اجزای سازنده ی نگرش) میان این دو حوزه ی علمی درخصوص نگرش موجود است و در مقام یافته های پژوهش، دلالت های غنابخشی از نفس شناسی ملاصدرا برای مطالعات میان رشته ای نگرش که واجد نوآوری ها و پیشنهادهای پژوهشی و طرح نظری نگرش پژوهی اسلامی است، مطرح می شود.
تأثیر خواندن داستان های کلرژوبرت بررشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر داستان های کلر ژوبرت و مشارکت در حلقه کندوکاو بر رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دوره ابتدایی شهرستان کرمانشاه است. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت بود از کلیه دانش آموزان ناحیه یک دوره ابتدایی شهرستان کرمانشاه که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند نمونه نیز دو گروه 15 نفری از دو کلاس مربوط به دو مدرسه مختلف بود که در دو گروه آزمایش و کنترل جای گماری شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه مهارت های اجتماعی ماتسون بود. از دو گروه آزمایش و گواه پیش آزمون به عمل آمد، سپس گروه آزمایش به مدت دو ماه و در طی 8 جلسه تحت قصه گویی قرار گرفتند در خاتمه از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. نتایج حاصل به وسیله آزمون تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت نتایج نشان داد که داستان های کلرژوبرت بر افزایش مهارت های اجتماعی دانش آموزان تاثیر دارد و تفاوت معنا داری بین گروه آزمایش وکنترل درمهارت های مربوط به دوری از پرخاشگری، مهارت های مربوط به دوری از برتری طلبی و مهارت های مربوط به ایجاد ارتباط مناسب با همسالان وجود دارد.
بازخوانی رابطه دین و اخلاق در الهیات معتزلی با ملاحظه الهیات مسیحی فیلیپ کویین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
356-381
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو با تحلیل آراء متفکران اصلی جریان معتزلی در موضوع رابطه ی دین و اخلاق، آراء مورد نظر را با رأی امروزی تر فیلیپ کویین- فیلسوف مسیحی معاصر- مقایسه می کند. ضرورت تحقیق به دامنه ی گسترده و همواره مناقشه برانگیز در بحث از رابطه ی احکام دینی و اخلاقی و بررسی مناسبات دین و اخلاق در حوزه های وجودشناختی، معرفت شناختی و هنجارشناختی باز می گردد. در موضوع مورد بحث، آراء معتزلی را حاوی ملاحظات مقیّد به مناسبات انسانی- عقلانی می یابیم؛ که به سبب همین تعهد پایدار به مبناگرایی اخلاقی، جریانی مستقل را در جهان اسلام و در عالم اندیشه دینی رقم زده اند. در مقابل این رویکردِ مبتنی بر استقلال اخلاق، دیدگاه شبه اشعری فیلپ کویین در عالم مسیحی معاصر قابل طرح است. کویین با طرح وابستگی تام اخلاق به دین، باور مسیحی و خدامحور را به عنوان بستر تکوینِ حیات اخلاقی مفروض می انگارد. اما این باورْ از حیث عملی نارس بوده و قبل از آنْدر تطبیق با شهودات اخلاقی- معرفتی رایج قابل پذیرش نیست.
خدا، زمان و معرفت یقینی در فلسفه دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
95 - 114
حوزههای تخصصی:
خدا در نظام معرفت شناسی دکارت اساس و بنیانِ دوامِ معرفت و، درنتیجه، یقینی بودنِ آن است. او نه صرفاً موجودی متعالی و منفعل، بلکه موجودی فعال است که به صورتِ مداوم در ساختار جهان دخالت دارد و استمرار وجود پدیده ها و، به تبعِ آن، دوام معرفت را تضمین می کند. وابستگی یقین به خداوند معرفت شناسی دکارت را با یکی از بنیادی ترین چالش های آن مواجه می کند که از آن با عنوان «دور دکارتی» یاد می شود. اثبات وجود خدا برای اعتباربخشی به ادراکات واضح و متمایز ضروری است، درحالی که خودِ این ادراکاتِ مبنایی برای اثبات وجود خدا هستند. در ای ن مقاله، با پیوند میان نظریه زمان و خلق مدام در اندیشه دکارت، راهی برای رفع این دور ارائه می شود. دکارت به پیوستگی ذاتی میان لحظات مختلف زمان قائل نیست. پیوستگیِ زمان و بقای هر لحظه از جهان محصول عمل دائمی خداوند است. مطابقِ این خوانش، نظام معرفت شناسی دکارت از الهیات جدا نیست و اعتبار و بنیان معرفت به وجود خدا و اراده او پیوند خورده است.
تأویل معنای بخشش به مثابه حضور در منزلگه آنجابودگی و انکشاف توانش وجودی فهم در ساختار روایی ریکور؛ مورد مطالعه: فیلم سینمایی دوران عاشقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
163 - 188
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تأویل و احیای معنای بخشش، به خوانش اصطلاح ریکور از «آنجابودگیِ» بخشش، می پردازد. از این رو، با توجه به فهم هرمنوتیکی، وجود را در معنای بخشش و دادگی تأویل کرده و با بهره گیری از روش هرمنوتیک و رویکرد هستی شناسانه، به این مهم دست یافتیم که شرایط امکان فهم، هستی در جهان و طرح افکنی در امکانات آینده است. همچنین دریافتیم که فهم همچون یک امکان وجودی، امکان بخشش نیز به شمار می آید. با چنین پشتوانه نظری و استفاده از ساختار روایی ریکور، به پرسش های اصلی تحقیق مبنی بر اینکه بخشش چگونه به عنوان یک امر وجودی امکان پذیر می گردد و چگونه انسان می تواند در عرصه «من می توانم» امکان های خود را بفهمد و آن را معنادار سازد، پاسخ داده و برای نشان دادن تجلی بخشش در جهان متن و اینکه چگونه «آنجابودگیِ» دازاین در جهان متن ممکن می گردد با طرح افکنی در امکانات روایی فیلمِ دوران عاشقی از طریق بازپیکربندی، به خوانشی از بخشش پرداخته و به فهمی جدیدی از خود دست می یابیم. با توجه به اینکه از نظر ریکور هر هرمنوتیکی فهم خویشتن از راه فهم دیگری است، با قرار دادن خود در امکانات قهرمان داستان و با تأکید بر «من می توانم» از خودِ کنونی عبور کرده تا برای ورود به عرصه عشق یا بخشش در «آنجا» قرار گیرم.
منطق اکتشاف سنت های اجتماعی در تولید علوم انسانی اسلامی با تأکید بر قرآن کریم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۰
5 - 40
حوزههای تخصصی:
مطالعه سنت های اجتماعی و شناخت علل، عوامل و آثار آن ها، نقش بی بدیلی در تولید علوم انسانی و اجتماعی اسلامی دارد. بی گمان دستیابی به این گونه از قوانین، بر مبنای روش و منطق خاصی صورت می پذیرد که از آن به منطق اکتشاف سنت های اجتماعی تعبیر می شود. منطق اکتشاف، به عنوان دستگاه روشگانی جامع، افزون بر روش (فرایند، قواعد، ابزارها و فنون)، به مبادی و مبانی فهم سنن الهی نیز می پردازد.مقاله حاضر در مقام گردآوری از روش کتابخانه ای و به لحاظ ماهیت، از روش عقلی-تحلیلی به برخی روش های مهم در فهم و استنباط سنت های اجتماعی می پردازد. از یافته های این پژوهش، می توان به ظرفیت های روش عقلی و نقلی در فهم سنت های اجتماعی اشاره نمود؛ اما به دلیل پیچیده و ذومراتب بودن سنن الهی از یک سو و محدودیت های روش های عقلی و نقلی، کاربست منطق تلفیقی و همگرا، ضرورت می یابد. این منطق جامع، افزون بر اعتبار، روایی و تعمیم پذیری، قابلیت فهم و استنباط تمامی سطوح و مراتب سنن الهی را داراست.