فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۰۱ تا ۳۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
53 - 78
حوزههای تخصصی:
معروف ترین برهان صدرا در اثبات حرکت جوهری برهانی است که به وجود نسبت خاصّی بین عرض و جوهر پای می فشرد و با تعبیرهایی همچون تابعیت عرض از جوهر، معلول بودن، لازم بودن و شأن بودن عرض برای جوهر تبیین می شود: چون اعراض تابع جوهرند، پس در حرکت خود نیز باید تابع جوهر باشند؛ بنابراین جوهر به طریق اولی متحرک است. در این مقاله این برهان ها به صورتی جامع نقد و بررسی می شوند. بر پایه اشکال سکون جوهری سکون عرضی نیز شاهدی بر ثبات جوهر است و جوهر باید به گونه ای متناقض هم ساکن باشد و هم متحرک. افزون بر این، چون حرکت های عرضیِ بالفعل در همه اجسام اثبات نشده است، فراگیر بودن حرکت جوهری به مشکل برمی خورد. در اشکال عدم رابطه علّی میان جوهر و عرض معلول بودن، مرتبه بودن و نحوه وجود بودن عرض و حرکت های عرضی برای جوهر با ادله و مثال نقض های گوناگون نقد می شود. همچنین، با نقد وحدت وجود در ذات و عرض های آن اثبات تغییر در وجود جوهر زیر سؤال می رود. در نقد اثبات حرکت جوهری از راه تبعیت و نسبی بودن حرکت نیز نشان داده می شود که صدرا قاعده تکافؤ متضایفان را به نادرستی تعمیم داده است. به همین سبب مشکل اجتماع جوهر و اضافه و مشکل حضور یک چیز واحد در ذات دو امر متغایر پدید می آید و افزون بر حرکت جوهری اموری چون سرخی جوهری نیز اثبات می شود!
تحلیل روش شناختی مواجهۀ سهروردی با «خود»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
245 - 263
حوزههای تخصصی:
از حیث معرفت شناسی کشف «خود»، ماهیت «خود» و ارتباط انسان با «خود» در فلسفه اشراق جایگاه ویژه دارد. مسئله اصلی در این مقاله این است که سهروردی چگونه «خود» را کشف می کند و مکانیسم وی در خودکاوی چیست؟ برای رسیدن به پاسخ سهروردی بین دو نوع مواجهه هستی شناسانه و معرفت شناسانه با «خود» تمایز قائل شده ایم. در مواجهه هستی شناسانه، انسان در اثرخودکاوی به حقیقت وجودی دست می یابد و این امر وجودی را مبنای کل نظام متافیزیکی خود قرار می دهد آن طوری که در نظام فلسفی ابن سینا شاهدیم. اما از منظر سهروردی مواجهه انسان در کشف «خود» معرفت شناسانه است. در مواجهه معرفت شناسانه با «خود» اولین یافته انسان، امری است که دائماً برایش ظهور دارد و نظر به این همانی ظهور و ادراک، مکشوف آدمی همان آگاهی است و در نتیجه «خود» همان آگاهی و شعور است. شعوری که مبنای کل نظام معرفتی فیلسوف قرار می گیرد. با توجه به این نوع مواجهه، در این مقاله بین سه مرحله خودکاوی اشراقی یعنی خودآگاهی اشراقی، خودشناسی اشراقی و خودسازی اشراقی تمایز قائل شده ایم. در مرحله خودآگاهی از سه طریق واقعیتی فراتر از بدن مادی کشف می شود. در مرحله خودشناسی با فاصله گرفتن از نظر فلاسفه مشایی با تکیه بر رویکرد پدیدارشناختی به این امر دست می یابیم که این امر غیر مادی دائماً بر انسان ظهور دارد، چنین امری نور محض است و در مرحله خودسازی با برقراری دیالکتیک بین انسان و «خود» این نتیجه حاصل می شود که اساساً از خودبیگانگی امری متناقض است. لذا خودکاوی اشراقی سهروردی بنیانی برای معرفت شناسی اشراقی هم در فلسفه خود و هم در فلسفه های بعد از خود تأسیس می کند.
رابطه عقل و عشق در اخلاق عشق محور قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۴
110 - 135
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل برجسته ای که اندیشه حکما و فلاسفه و عرفا را درگیر کرده است، سازگاری و ناسازگاری بین عقل و عشق بوده که برخی بر سازگاری و برخی بر ناسازگاری این دو تأکید کرده اند. بررسی این موضوع، اهمیت ویژه ای در اخلاق عشق محور قرآنی دارد. در این مقاله با روش توصیفی _ تحلیلی بررسی شده است که بین این دو نه تنها ناسازگاری وجود ندارد، بلکه براساس مکتب فلسفه مشاء، اشراق، حکمت متعالیه، عرفان و دیدگاه علامه طباطبایی و برخی شاگردان ایشان، هماهنگی کامل وجود دارد. هدف از این پژوهش، بررسی سازگاری یا ناسازگاری بین عقل و عشق در مکتب اخلاق عشق محور قرآنی است. نتیجه تحقیق نشان می دهد که اگرچه برخی از مراتب عشق به خاطر عظمت و شرافت، برای عقل درک کردنی نیست اما ستیزی هم در کار نیست و بدون عقل و تعقل، رسیدن به عشق حقیقی و مراتب آن ممکن نیست و عشق حقیقی مولود عقل است؛ چراکه انسان، با عقل می تواند معرفت و شناخت حقیقی نسبت به معشوق حقیقی پیدا کند و به آن گراییده و به سوی آن حرکت کند. از این رو، نه تنها بین این دو تقابل نیست بلکه سازگاری و تعاضد وجود دارد و تا مراتب عقل و پیوندی که بین این مراتب است مشخص نشود، دست یابی به عشق حقیقی و اخلاق بر پایه آن، امکان پذیر نیست و عشق کاذب و اخلاق بر پایه آن دفع نمی شود.
ترسیم نظام نئوتئوکراسی تشکیکی (حاکمیت الهیِ نوینِ تشکیکی) بر اساس آراء شناخت شناسانه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
203-235
حوزههای تخصصی:
انگاره اقتدارگرایی الهی (تئوکراسی) در قرون وسطی با سرپوشی برای سعادت بشری تحت لوای حاکمیت پاپ شکل گرفت. ماحصل غایی این تفکر به حاشیه راندن دین در عرصه حکمرانی، طرح دموکراسی به عنوان دیدگاه رقیب و در نهایت رشد تفکر تجربی از علم گردید. این درحالیست که فلسفه ملاصدرا به عنوان منظومه ای منسجم، آبستن دیدگاهی بدیع از علم است که در این نوشتار از آن تحت عنوان «علم اشتدادی» یاد می شود. در این دیدگاه با لحاظ کردن طیفی مشکک از علم و طرح مبانی تناظر مراتب هستی با علم، تناظر انسان با حقیقت، مطلق گرایی اشتدادی، هم ترازی علم با سعادت می توان به غائله تجربی خواندن علم خاتمه داد. بر اساس آراء شناخت شناسانه وی از علم نبی به عنوان خلیفه خدا مجری قوانین وحیانی در گستره جامعه است. این امر زمینه سازی دیدگاهی تحت عنوان «نئوتئوکراسی تشکیکی» (حاکمیتِ نوینِ الهی تشکیکی) را فراهم می آورد که در قالب ارسال رسل به نحو مشکک به مدیریت جامعه می پردازد که تبلورجایگاه دین و فرستاده الهی در اداره حکومت است. همچنین ماحصل دیدگاه نئوتئوکراسی تشکیکی، برخی وجوه مدنی را مرتبط با علم وجودی روشن میکند که عبارتست از: تلائم نسبت علم سیاست و دین، کنشگری آراء مردم در نظام مدنی و ارتباط منسجم ساحت علم و دین. لذا در این نوشتار با رویکرد توصیفی-تحلیلی، برآیند دیدگاه ملاصدرا در عرصه حاکمیت سیاسی مورد مداقه قرار می گیرد.
موضع مکتب رواقی در خصوص «مرگ»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
297 - 312
حوزههای تخصصی:
مکتب رواقی در میان مکاتب دوره یونانی مآبی از جایگاه برجسته ای برخوردار بوده و به مدتِ بیش از پانصد سال ذیل همین عنوان در حیات یونانی و رومی تأثیرگذار بوده است. در میان آموزه های این مکتب آموزه موسوم به «صیانت ذات» به عنوان اوّلین حُکم طبیعتِ هر موجودی، مورد تأکید ویژه قرار گرفته است: اساسی ترین غریزه و میل هر موجود زنده ای این است که با هماهنگی با طبیعت در مسیر حفظ خویشتن قدم بردارد. بر همین اساس، حیات فضیلت مندانه برای آدمی همانا «زیستن بر وفق طبیعت» است. از سوی دیگر، اقدام به کاری که دست کم در نگاه عُرفی می توان آن را خودکشی نامید در میان فیلسوفان رواقی امری رایج بوده است، تعداد معتنابهی از آن ها با اراده و اقدام خویش به حیات خود پایان داده اند. آیا گام برداشتن در مسیر مرگ خویش با آموزه صیانت ذات منافات ندارد؟ رواقی ها در عین حال که سعی می کنند از ثنویت افلاطونی محسوس و معقول احتراز جویند حقیقت آدمی و بلکه حقیقتِ طبیعت را همان عقل (لوگوس) می شمارند و به بقای عقل آدمی معتقدند. آن ها هر گونه اقدام به خودکشی را که ریشه در عواطف و انفعالات داشته باشد محکوم می کنند، چنانکه هر گونه کوشش انفعال آمیز برای حفظ جان به هر قیمتی را نیز محکوم می کنند. در نظر رواقی ها مرگِ حکیمِ آرمانی عین انطباق با طبیعت و با عقل است، اعم از اینکه به اصطلاح به نحو طبیعی رخ دهد یا با اراده خودش؛ چراکه برای چنین فردی اراده و طبیعت و عقل بر یکدیگر منطبق اند؛ اما ازآنجاکه آن ها هیچ کس، حتی رهبرانشان، را مصداق حکیم مطلق نشمرده اند، در واقع هیچ گونه اقدام به خودکشی را نمی توان مورد تأیید کامل آنها شمرد. از سوی دیگر، آمادگی برای مرگ در مکتب رواقی را باید از عناصر قوام بخشِ حیات آرام و پویای فردی و مدنیِ مورد توصیه آن ها شمرد: آرام از حیث روحی و پویا از حیث عملی.
پیوند حالتِ مخاطب در فلسفه سماع سهروردی با هنرِ پرفورمنس (اجرا)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
162 - 183
حوزههای تخصصی:
تقریباً کمترشاعر، حکیم یا فیلسوفی را در طول تاریخ می توان سراغ گرفت که پیرامون موضوع موسیقی و سماع در آثار منظوم، منثور خود اشارات و عباراتی را نیاورده باشند. شهاب الدین سهروردی نیز به عنوانِ یکی از فلاسفه جهانِ اسلام، نگاهِ خاصی به حالات شنوده (مخاطب) در هنگام نواختن موسیقی و سماع داشته است.او پرسش خود را در بحث موسیقی و سماع با مفهوم مخاطب وحالت در هنگام شنیدن آغاز می کند. این نوع نگاه به سماع در نوع خود کم نظیر است. هنرِ پرفورمنس(اجرا) نیز از جنجالی ترین و جذاب ترین گرایش های هنر معاصر در عرصه ی هنر می باشد که هنرمند اثر خود را در برابر مخاطب بصورت زنده به اجرا در می آورد. هنر اجرا همیشه در کنار ادبیات، شعر، موسیقی، معماری و نقاشی رشد می کند. برای این منظور،. در این پژوهش تلاش شده به پرسش ذیل پاسخ داده شود: ماهیت مخاطب در موسیقی و سماع در نگاه سهروردی و پیوند آن با مخاطب در پرفورمنس(اجرا)چگونه است ؟
آسیب شناسی نقل و انتقال فرهنگی از نگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
۱۹۹-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
دین، فلسفه و زبان، اجزای لاینفک و مهم هر فرهنگی هستند، اگر قرار باشد فرهنگی از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل شود و در اثر این انتقال، فرهنگ مقصد متعالی شود، باید مولفه های آن به درستی، آگاهانه و با رصد کامل پاسداران فرهنگ، منتقل شوند تا زمینه های لازم برای پذیرش، استقرار و رشد عقلانیت و دین مبتنی بر آن در جامعه مقصد، مهیا شود. در غیر این صورت، تعارض جدی بین حامیان فرهنگ قبلی با طرفداران فرهنگ وارداتی رخ می دهد. فارابی در آثارش ضمن توضیح شکل گیری این مولفه ها در اجتماع انسانی و ارتباطشان با هم، نحوه انتقال آنها را توضیح داده و به خوبی آسیب شناسی می کند. از نظر فارابی با رشد مهارت های زبانی و دستیابی انسان به فنون قیاسی، فلسفه ایجاد می شود. فلسفه با ابزار دین به وضع قانون در جامعه و هدایت آحاد مردم به سمت سعادت، می پردازد.
Hegel, the Greeks and Subjectivity: the origins of modern liberty and the historical justification of liberalism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
381 - 417
حوزههای تخصصی:
Commentators oft cite the rather grand claim that for Hegel there was no concept of individual personality, subjectivity nor personal autonomy in Ancient Greece. Hegel’s claim is either taken as orthodox and making sense in the Hegelian historical system as a whole and so little discussed; or is flatly ignored as the worst kind of metaphysical obfuscation; a response a little too comfortable for liberal thinkers. Neither reaction is entirely satisfying. Not enough attention has been paid to it, especially for the vast majority of social and political thinkers who would find it at least contentious, so the present paper aims to assert its significance both for Hegelian politics as a whole and to pay enough attention to it in order to make it very difficult for those who find it a contentious statement to continue to ignore it. One wants to ask what it might mean for one’s self-understanding to be so radically different that, as a human being, I understand myself as first and foremost (and perhaps completely) not as a subjective individual. It is conceptually very difficult to be a self-conscious individual -- in even a minimal sense -- without some idea of being an atomic, individual unit. It is the claim of the following argument that a full understanding of this distinction, between ancient and modern self-understandings, would lead to a revision of Hegel’s liberal credentials, though not entirely for liberal reasons.
تأملی درباره پیش داوری های مشکوک و پنهان در معرفت شناسیِ دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
59 - 84
حوزههای تخصصی:
ما در این مقاله دو هدف را پیگیری می کنیم: شرح دقیقِ معرفت شناسیِ دکارت و شرحِ برخی پیش داوری های پنهان و مشکوک در معرفت شناسیِ او. منظور دکارت از فکر اموری هستند که ما از آن ها آگاهیِ بی واسطه داریم. تصور از نظر دکارت محتوایِ یک فکر است. مهم ترین تصور از نظر دکارت تصورات فطری هستند. تصورات فطری از نظر او تصوراتی هستند که اگر "منِ" اندیشنده به خوبی درباره آن ها تأمل کند، هیچ شکی درباره آن ها پیدا نمی کند. دکارت به دو نوع شناخت قائل بود: استنتاج و تجربه. استنتاج از نظر دکارت، زنجیره ای از استدلال هاست که همگی از شناخت ضروری برخوردار هستند. این زنجیره درنهایت از یقینی ترین امر که در فلسفه دکارت شهود است سرچشمه می گیرد. شهود به نظر او از تصورات فطری به دست می آید. حقیقت به نظر دکارت عبارت است از حکم کردن به تصوری است که وضوح و تمایز کامل دارد. در مقابل آن خطا عبارت است از حکم کردن به تصوری که وضوح و تمایز کامل ندارد. مهم ترین یقینی که به نظر دکارت شهودی است و بر هیچ پیش داوری ای استوار نیست، اصل کوگیتوست. اصل کوگیتویی که دکارت در کتاب تأملات بیان می کند چنین است: من می اندیشم، پس هستم. به نظر نگارندگان این مقاله اصل کوگیتو که به منزله میوه معرفت شناسیِ دکارت است، حداقل بر چهار پیش داوریِ پنهان و مشکوک استوار است: حافظه، زبان، عقلانیتِ به دور از جنون و ناخودآگاهِ پنهان.
حضور قیومی خدا در جهان از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
33 - 42
حوزههای تخصصی:
یکی از صفات الهی صفت حاضر بودن خدا در جهان است. حضور خدا را به معانی مختلفی می توان فهمید. یکی از این معانی حضور قیومی خدا به معنای فاعلیت عام وی نسبت به جهان است. طبق این معنا خدا علت موجده و مبقیه جهان هستی است. ابن سینا به علت فاعلی از میان علل اربعه جایگاه ویژه ای می بخشد و معنای علیت فاعلی را از علیت تحریکی به علیت هستی بخش ترقی می دهد. او با دو تقریر، که بی ارتباط با یک دیگر نیستند، به تبیین علیت فاعلی خدا نسبت به جهان اقدام می کند. این دو تبیین را می توان «وجودبخشی خدا به ماهیات» و «وجوب بخشی خدا به ماهیات» نام نهاد. در این مقاله، با مراجعه به آثار ابن سینا به روش کتابخانه ای و استفاده از روش تحلیلی در مقام نگارش، پس از توضیح این دو تبیین، رابطه آن ها نیز توضیح داده شده و نهایتاً با توجه به ساختار طبقاتی مخلوقات از نظر ابن سینا نوعی حضور قیومی تشکیکی و دارای مراتب از نظام فلسفی او به دست آمده است.
معیار ثبوتی صدق قضایا در رئالیسم انتقادی با تأکید بر دیدگاه آندرو سایر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸
48 - 78
حوزههای تخصصی:
چگونگی ادراکات ذهنی و بازنمود عالم واقع در ذهن، پرسشی معرفت شناختی است که ذهن اندیشمندان زیادی را به خود مشغول داشته است. بر محور پاسخ به این پرسش، دو جریان عمده شکل گرفت که یکی بر تناظر جزء به جزء ذهن و عین همچون بازتاب تصویر بر آینه اصرار دارد و جریان دوم، معرفت بشری را سراسر برساخته ذهن می داند که راهی به عالم عین ندارد. در این میان برخی، ادراکات ذهنی را محصول تعامل و تفاعل ذهن و واقعیت خارجی می دانند. رئالیسم انتقادی اگرچه جهان خارج را مستقل از ذهن فاعل شناسا مفروض می گیرد، اما ادراک جهان خارج را مساوی با جهان بیرونی نمی داند. بر این اساس واکاوی نقادانه معرفت خود از جهان را لازمه دست یابی به معرفتی معتبر می داند. این مقاله در صدد پاسخ به این پرسش است که موضع رئالیسم انتقادی درباره ماهیت صدق یا معرفت معتبر چیست تا از خلال پاسخ به این پرسش، خلأهای محتمل در این مکتب تبیین گردد. درنهایت ضمن پذیرش برخی دعاوی رئالیسم انتقادی با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی، نشان می دهد توافق بین الاذهانی و کفایت عملی به عنوان جایگزین مسئله صدق خالی از اشکال نیست.
مفهوم در پدیدارشناسی روح هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
103 - 128
حوزههای تخصصی:
هگل در پدیدارشناسی روح می کوشد این دعوی خود را به روشنی تبیین کند که آن چه او آن را نظام علم می خواند تنها می بایست از طریق «زندگی مفهوم» سامان پیدا کند. در این مقاله تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که اولاً هگل در پدیدارشناسی روح چه نقشی برای مفهوم قائل است، ثانیاً کاربست این واژه در این کتاب را بررسی کرده و از این خواهیم گفت که هگل در آن چه معانی ای از این واژه مراد می کند، ثالثاً این مسئله را بررسی خواهیم کرد که مفهوم مورد نظر او چگونه از حدودی که کانت برای مفهوم قائل است برمی گذرد و در پایان با اشاره به تفاسیر پیپین، هولگیت و استرن، تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که بر خلاف تصورات غالب در هگل پژوهی معاصر، آن چه در بخش دانش مطلق پدیدارشناسی روح روی می دهد، نه چنان که هولگیت می پندارد بی بنیان شدن یقین آگاهی به خود است و نه حتی به اطلاق رسیدن آگاهی، بلکه در این بخش، این مفهوم است که به اطلاق می رسد.
اندیشه ورزی از منظر نهج البلاغه: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
197 - 230
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ترسیم مدل اندیشه ورزی بر اساس آموزه های نهج البلاغه صورت پذیرفته است. این پژوهش به روش تحقیق کیفی از نوع داده بنیاد(GT) با رویکرد استراوس و کوربین انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر، تمام گزاره های کتاب نهج البلاغه و روش انتخاب نمونه، روش نمونه گیری نظری است که شامل گزاره هایی است که پیرامون اندیشه از سوی امام علی(ع) صادر شده است. داده ها نیز با سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی کدگذاری و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که سرشت انسانی، میل به آگاهی، مسئولیت و اراده، از شرایط علی پدیده اندیشه ورزی، ایمان، حیرت، بهره مندی از قلب، سمع و بصر، دین اسلام و پدیده مرگ از شرایط زمینه ای اندیشه ورزی؛ بهره هوشی، محدودیت، تعلقات دنیوی و تاثیرپذیری از شرایط مداخله گر اندیشه ورزی در نگاه نهج البلاغه هستند. پرسشگری، تحمل ابهام، جامع نگری، مشورت، پرهیز از تکفیر و پرهیز از قطعی انگاری ، از جمله راهبردهای اندیشه ورزی و بالاخره خداشناسی، اعتماد و دوستی از پیامدهای اندیشه ورزی هستند. مدل اندیشه ورزی ارائه شده از سوی نهج البلاغه ضمن آن که غالب دیدگاه های مطرح در امر اندیشه ورزی را در خود گنجانده، برخی جنبه ها مانند نقد اصالت حس، نقد اصالت عقل، نقد تفکر ریاضی، جامعیت حیرت و بحث محبت را مطرح کرده که آن را نسبت به سایر مدل ها متمایز و ممتاز نموده است.
معناشناسی شناختی مغفرت براساس نظریه پیش نمونه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۹
143 - 180
حوزههای تخصصی:
معناشناسی شناختی مغفرت در قرآن در حقیقت به معنای مفهوم سازی های خداوند از این واژه است. برای شناخت این مفهوم سازی ها می توان از قواعد معناشناسی شناختی بهره برد. یکی از این قواعد پیش نمونه است. بر اساس نظریه پیش نمونه افراد و معانی مختلف یک واژه در نشانگر بودن واژه در یک سطح نیستند. برخی از معانی نسبت به سایر افراد و معانی برای واژه نماینده ترند. آیات در مورد پیش نمونه مغفرت در قرآن به دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته آیاتی هستند که مؤلفه های تقابل با عذاب و نوعی اجر را در پیش نمونه خود دارند، یعنی عملی یا امری وجودی که در تقابل با عذاب است و نوعی پاداش به شمار می-رود. این دسته تقریباٌ بیشتر آیات را در بر می گیرند. دسته دوم آیاتی هستند که در مقابل گناهی از انسان واژه مغفرت را بکار برده اند. این آیات علاوه بر معنای پیشین شامل معانی عفو و اعراض نیز هستند. اما در مفهوم مغفرت مؤلفه های رحمت، شکر، ستر، تکفیر، تغطیه و اصلاح قابل اثبات نیستند. بنابراین در پیش نمونه مغفرت قرار نمی گیرند.
بررسی تاثیر تحمل ابهام بر میزان خودآگاهی و راهبردهای خود تنظیمی در دانش آموزان دوم ابتدایی شهرستان رفسنجان
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تاثیر تحمل ابهام بر میزان خودآگاهی و راهبردهای خودتنظیمی در دانش آموزان دوم ابتدایی است. روش کار: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوم ابتدایی شهرستان رفسنجان در سال تحصیلی 1403-1402 بود. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های خودآگاهی نستورم و داویس (2002) و راهبردهای خودتنظیمی پینتریچ و درگروت (1990) بود. نتایج: میانگین نمره برآورد شده متغیر خودآگاهی و راهبردهای خودتنظیمی در آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پس آزمون بیشتر از آزمودنی های گروه گواه است، به عبارت دیگر می توان گفت که تحمل ابهام موجب بهبود خودآگاهی و راهبردهای خودتنظیمی آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می شود. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که در دنیای امروز که با سرعت زیادی در حال تغییر است، توانایی تحمل ابهام به عنوان یک مهارت کلیدی برای دانش آموزان محسوب می شود، که این مهارت به آنها کمک می کند تا با شرایط مبهم و چالش برانگیز کنار بیایند و به طور موثرتری یاد بگیرند.
تحلیل هستی شناختی پیرامون تمایز فهم و معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان افلاطون و ارسطو، تلاش هایی درباره امکان معرفت و بیان چیستی آن در مقابل منکران امکان کسب معرفت آغاز شده بود. مسأله محوری در این رابطه، یافتن عناصر سازنده معرفت بود و تصویر سنتی درباره چیستی آن با توجه به ریشه افلاطونی آن بیان می کند که معرفت عبارت است از «باور صادق موجه». در حالی که از یونان باستان تا قرن بیستم تصویر یاد شده درباره چیستی معرفت در معرفت شناسی فلسفه غرب رایج بود، اما برخی نیز در برابر واژه «معرفت» به واژه «فهم» توجه نموده و معرفت را برای پاسخ به ظرفیت و توان مندی های شناختی انسان ناکافی در نظر گرفتند و به جای آن بر فهم تأکید نمودند. هدف پژوهش حاضر پرداختن به تمایز فهم و معرفت به عنوان دو ظرفیت متفاوت در پاسخ گویی به ظرفیت و کنجکاوی های شناختی انسان است. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و با رویکرد انتقادی انجام گردیده و نتیجه به دست آمده نشان می دهد که فهم نه مساوی با معرفت است و نه قسمی از آن. نویسنده تلاش می کند، تا با تکیه بر خصیصه هستی شناختی استدلال نماید که فهم در مغایرت با معرفت که انتقال پذیر است، انتقال ناپذیر است.
بایسته ها و ضوابط مفهوم شناختی موضوعات در نصوص دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
5 - 23
حوزههای تخصصی:
مراجعه بدون چارچوب و غیرروش مند به تراث عظیم آیات و روایات برای به دست آوردن گوهر معناشناسی موضوعات شرعی به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. برای فهم نصوص شرعی توجه به بایسته ها و ضوابطی در فرایند مفهوم شناسی ضروری است که در کتب روش شناسی اجتهاد کمتر به آن پرداخته شده است. در این نوشتار در ادامه ده بایسته ازپیش بیان شده که به اختصار به آن اشاره می شود. شش نکته دیگر برای ترسیم نقشه راه متصدی استنباط در مفهوم شناسی موضوعات شرعی شرح داده می شود. ده بایسته پیشین عبارت است از: ضرورت مفهوم شناسی واژه های براینددار؛ رجوع به عرف معیار؛ توجه به فرق تطبیق با تفسیر؛ توجه به بار معنایی هیئات گوناگون؛ بسنده کردن به قدر متیقن در موارد مشکوک؛ توجه به اثرپذیری لغوی از اعتقادها و اجتهادها؛ توجه به فرق داعی استعمال با معنا؛ نسبت واژگان؛ واژگان در آینه شریعت؛ کاربرد اعم؛ و تحقیق میدانی. شش بایسته و ضابطه مطرح شده در این نوشته عبارت است از: توجه به تفاوت موضوعات شرعی اختراعی و تصرفی؛ موضوع شناسی مفاهیم اعتباری شرعی؛ ضرورت فحص جامع عناصر مفهومی در نصوص شرعی؛ فحص قیود موضوع در نصوص شرعی؛ دریافت مناط از عناصر مفهومی در نصوص شرعی؛ و توجه به قرائن در نصوص شرعی. بدیهی است که این شانزده بایسته در کنار هم باید مورد توجه متصدی استنباط قرار گیرد.
بررسی مفهوم بدن آگاهی از منظر موریس مرلوپونتی و تحلیل آن در آثار سبک امپرسیونیسم: با تکیه برآثار کلود مونه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
7 - 26
حوزههای تخصصی:
مرلوپونتی همچون دیگر فیلسوفان اگزیستانسیالیست بر این باور است که هر انسانی دارای وضعیت، موقعیت و زیسته خاصی در جهان است که این زیسته محصول بودن- در- جهان است و از طرف دیگر انسان از منظر او با بدن آگاهی موقعیت خاص و بودن - در- جهان را تجربه می کند. و بدن موجب می شود که انسان زیسته خویش و هستی خود را بیابد. در این مقاله تلاش بر این است که نگرش مرلوپونتی را درباره دو مفهوم پیشین در آثار و نگرش امپرسیونیست ها و به عنوان نمونه آثار کلود مونه مورد ارزیابی قرار دهیم. آثار مونه بیانگر تجربه بدن آگاهانه مرلوپونتی است که بر اساس زیسته و بودن - در - جهان خاص به تصویرگری موقعیتی می پردازند که آن را ادراک می کند. در واقع این بودن _ در _ جهان به تعبیر مرلوپونتی همان نحوه زیستی است که امپرسیونیست ها آن را برای تصویرگری استفاده می کنند و به سبک نقاشی آنان تبدیل شده است. سوال اصلی مقاله این است که با توجه به اینکه مرلوپونتی معتقد است، ارتباط انسان با عالم خارج مبتنی بر ادراک حسی است و از طرف دیگر هنر به ویژه نقاشی تجلی ادراک حسی است آیا نگرش امپرسیونیست ها و از جمله کلود مونه نیز در ترسیم عالم خارج همچون نگرش مرلوپونتی است یا خیر؟ زیرا کلود مونه نیز در آثار نقاشی خود با بکارگیری نور به نوعی ادراک حسی و بصری خاص از عالم خارج می رسد و این امر مونه را همسو با تفکر مرلوپونتی می سازد.
منطق واحد برای قضایای حقیقیه و خارجیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۸)
129 - 158
حوزههای تخصصی:
تفکیک منطق قضایای حقیقیه و خارجیه با تاریخ منطق در جهان اسلام ناسازگار است چرا که منطق دانان سینوی در مبحث احکام قضایا، روابط قضایای حقیقیه با قضایای خارجیه را بررسی کرده اند چنان که در مبحث قیاس، به بحث از اختلاط قضایای حقیقیه و خارجیه پرداخته اند و آشکار است که بیان روابط و اختلاطات تعدادی از قضایا در دو منطق مختلف ممکن نیست و لازم است که در یک منطق واحد انجام گیرد. برای برون رفت از این مشکل، به نظر می رسد که زبان و نظریه برهان منطق های کلاسیک و آزاد محمول ها را باید به گونه ای تقویت کرد که از عهده بیان و اثبات احکام، روابط و اختلاط های قضایای حقیقیه و خارجیه برآید. برای این منظور، دست کم سه راه به نظر می رسد: نخست تلفیق منطق کلاسیک و آزاد محمول ها، دوم: تقویت منطق کلاسیک محمول ها با افزودن محمول «وجود خارجی» و سوم: تقویت منطق آزاد محمول ها با افزودن «منطق موجهات». خواهیم دید که روش نخست موفقیت آمیز است و در روش دوم، با تقویت منطق کلاسیک محمول ها می توان قضایای خارجیه را بر حسب قضایای حقیقیه تعریف کرد ولی در روش سوم، با تقویت منطق آزاد محمول ها نمی توان قضایای حقیقیه را بر حسب قضایای خارجیه تعریف نمود. با توجه به این، نتیجه خواهم گرفت که رویکرد موجهاتی در تحلیل قضایای حقیقیه و خارجیه به شیوه ای که پیش از این به کار گرفته می شده ناقص یا نادقیق بوده و باید بر اساس یکی از دو روش نخست ارائه شده در این مقاله، تدقیق و تکمیل شود.
نسبت سلوک و شهود در عرفانِ ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹
۱۶۸-۱۴۹
حوزههای تخصصی:
در نسبت میان سلوک و شهود، دو جهتِ کلّی نقش ایفا می کند : ۱) سلوک صحیح سببِ شهودِ صادق و اتصال به منبع شهود الهی ست 2) کیفیتِ شهود نیز متأثر از چگونگیِ سلوک است. این دو سویه اصلی در نظریه تناسب سلوک و شهود گرچه مدّعیِ توضیح تمامِ دلایلِ صدق شهود یا نشان دهنده چراییِ همه ویژگی های شهودی نیست، امّا به میزانی که تبیین شده در مواردی مشخّص می توان تناسبِ روشنی میان ویژگی های سلوکی و شهودی برقرار کرد که در عرفانِ ابن عربی در مواردِ متعدّدی نشان داده شده است. تناسبِ سلوکِ مدرسی و شهودِ تفصیلی و معرفت محور، سلوکِ رازوَرز و معطوف به علمِ حروف و اعداد و شهودِ جهانِ مبتنی بر اعداد و حروف، سلوک اسباب محور و جهانِ مبتنی بر نظامِ اسمائی، مقاماتِ هستی شناسانه در سلوک و هستی شناسیِ درجاتی و تفصیلی و درنهایت برجستگیِ علم در صفات انسان کامل نیز با سلوک معرفت محور ابن عربی متناسب است و درواقع معرفت شهودی را متناسب با سلوکِ انسان در نمونه مورد پژوهش به تصویر می کشد.