فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۲۱ تا ۲٬۳۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
از دیدگاه رالز، ماهیت افراد بیشتر محصول جامعه است تا تعیین کننده آن. نظام اجتماعی همواره بر خواسته ها و ترجیحات افراد تأثیرات عمیق و پایدار می گذارد؛ بنابراین باید بین نظام های اجتماعی، بر اساس نیازهایی که آن ها تأمین می کنند، دست به انتخاب بزنیم.مفهوم عدالت آن چنان که جان رالز می گوید، مهم ترین فضیلت نهادهای اساسی جامعه است. اگر دولت ها از هر فضیلتی برخوردار باشند، اما از فضیلت عدالت برخوردار نباشند، مشروعیت ندارند.نظریه «عدالت به منزله انصاف» رالز از یک سو تفسیری لیبرالی در باره عدالت اجتماعی است، زیرا این نظریه به حداکثر آزادی های اساسی افراد اولویت می دهد؛ همچنین این نظریه بر بازار مبتنی بر رقابت آزاد، در مقابل بازار مبتنی بر کنترل دولت، تأکید می کند. از سوی دیگر، این نظریه برابری طلب است؛ زیرا علاوه بر حفظ و تأمین آزادی های اساسی برابر و برابری منصفانه فرصت ها، متضمن بیشینه کردن منافع محروم ترین افراد جامعه است.تأکید بر اخلاق فردی نمی تواند کثیری از مسائل و چالش های اجتماعی را که در دنیای مدرن پدید آمده اند، حل وفصل کند؛ ازاین رو، بر خلاف نظریه های اخلاقی مذکور، جان رالز در نظریه عدالتش، پروژه فکری اش را به جای ارزیابی اخلاقی رفتار و منش افراد به ارزیابی اخلاقی نهادهای اساسی جامعه تغییر می دهد. تمرکز و تأکید او بر عدالت اجتماعی از این بصیرت نشئت می گیرد که دانش اخلاق (ethics)، به طور روزافزون از تبیین جنبه های مهم اخلاقی جوامع مدرن ناتوان است.فقر و بیکاری ازجمله بحران های اجتماعی هستند که نتایج اخلاقی ویرانگری به بار می آورند. این ها مسائلی هستند که با اتکا به اخلاق فردی، چه اخلاق فردی کانتی و چه اخلاق فردی ارسطویی، ما قادر به حل وفصل آن ها نیستیم؛ چون این مدل های اخلاقی، حداکثر افراد را به صدقه دادن دعوت می کنند، از ما می خواهند که از وظایف اخلاقی معمولی پا را فراتر بگذاریم و به ایثار و فداکاری اقدام کنیم؛ مثلا به انفاق و صدقه دست بزنیم. اما، صدقه یا نیکوکاری نمی تواند بحران های عظیم اجتماعی (نابرابری، فقر و بیکاری) را حل کند؛ زیرا افراد و انجمن های نیکوکاری، زمینه ها و بستر تاریخی فقر و بی عدالتی را مورد پرسش قرار نمی دهند.نظریه عدالت رالز، می خواهد بین آزادی و برابری آشتی برقرار کند. او برای این مقصود دو اصل را مفروض می گیرد: اصل اول، موسوم به اصل آزادی های اساسی برابر است؛ یعنی همه شهروندان باید از یک سلسله آزادی ها و حقوق اساسی برابر برخوردار باشند؛ مانند آزادی دینی یا آزادی وجدان، آزادی مشارکت سیاسی و حق مالکیت خصوصی؛ اصل دوم می گوید که همه افراد جامعه باید از فرصت های منصفانه برابر در زندگی برخوردار باشند.
اثربخشی آموزش راهبردهای خودنظارتی توجه بر عملکردهای توجه و آگاهی واج شناختی دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش راهبردهای خودنظارتی توجه بر عملکردهای توجه و آگاهی واج شناختی دانش آموزان نارساخوان بود. طرح پژوهش نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در مقطع ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 1400-1399بودند. نمونه آماری این پژوهش را 30 نفر از دانش آموزانی را که به مرکز اختلالات یادگیری شهر تبریز مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند. دانش آموزان جهت انجام این پژوهش، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و پس از کسب رضایت از والدین، در این مطالعه شرکت کرده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. برای گردآوری داده ها از آزمون های آگاهی واج شناختی سلیمانی و دستجردی، عملکردهای توجه رازولد و آزمون هوشی وکسلر استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که راهبردهای خودنظارتی توجه بر عملکردهای توجه و آگاهی واج شناختی دانش آموزان تأثیر دارد. در واقع آموزش راهبردهای خودنظارتی توجه باعث افزایش عملکردهای توجه و جنبه های واج شناختی می شود. بنابراین توجه به آموزش راهبردهای خودنظارتی توجه نقش مهمی در بهبود جنبه های خواندن دانش آموزان نارساخوان دارد.
واقع گرایی چشم اندازی تلر به مثابه نوعی از واقع گرایی ساختاری موجهاتی لیدیمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تِلر استدلال کرده است که در جهان پیچیده ما، به علت آن که اشیاء واجد ویژگی هستند که من آن را «شبح گونگی» می نامم، به کارگیری معناشناسی ارجاعی استاندارد تنها در شرایط ایده آل سازی شده موفق خواهد بود، لذا واقع گرایی ارجاعی و نتیجتاً واقع گرایی علمی با شکست مواجه می شوند. او نتیجه می گیرد که تنها و بهترین جایگزین مناسبْ واقع گرایی چشم اندازی است. من استدلال خواهم کرد که نه تنها معناشناسی استاندارد غیرموجهاتی، بلکه معناشناسی استاندارد موجهاتی کریپکی نیز دچار این معضل است؛ اما این به معنی آن نیست که شبح گونگی را نمی توان یک ویژگی موجهاتی اشیاء تلقی کرد. استدلال خواهم کرد که نظریه همتا معناشناسی مناسبی برای پرداختن به شبح گونگی در اختیار ما قرار می دهد و به خوبی روشن می سازد که چرا در اثر شبح گونگی ارجاع با شکست مواجه می شود. بدین ترتیب استدلال خواهم کرد که شبح گونگی یک ویژگی موجهاتی اشیاء است، که بهترین تعبیر در اختیار ما از آن این است که آن را یک ویژگی ساختاری تلقی کنیم. من موضع چشم انداز گرایانه تِلر را می پذیرم؛ اما استدلال خواهم کرد که واقع گرایی چشم اندازی مورد نظر او نوعی از واقع گرایی ساختاری موجهاتی است، از نوعی که لیدیمن مد نظر دارد.
تحلیل فلسفی حب از نگاه علامه طباطبائی؛ تبیین، بررسی و نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
93-110
حوزههای تخصصی:
نقش و تأثیر «حُب» در فعل اختیاری فاعل مختار امری غیرقابل انکار است؛ اما فهم دقیق این مطلب در گرو طی مراحلی ازجمله تحلیل فلسفی حقیقت حب است. از معدود فیلسوفانی که درصدد تحلیل حب برآمده اند، علامه طباطبائی است. هدف ما در این مقاله، تبیین و بررسی دیدگاه علامه درباره حب با رویکردی تحلیلی انتقادی است. از نگاه علامه طباطبائی «حب ارتباطی وجودی بین محب و محبوب است و چنین ارتباطی یک رابطه قائم به دو طرف است» و از اینجا نتیجه می گیرد که حب از آن جهت که حب است متوقف بر وجود شعور و آگاهی نیست و اینکه در برخی مصادیق، وجود آن منوط به وجود شعور است ویژگی مصادیق مذکور است. همچنین علامه حب را حقیقتی مشکک می داند که در همه موجودات ساری است و معتقد است هر شیئی ذات خود را دوست دارد. اینکه «حقیقت حب منوط به شعور و آگاهی نیست» مورد اشکال است. حب، وجودی قائم به محب و گاه عین او است. تعریف علامه از حب، بر حب ذات صدق نمی کند و تحلیلش ناتوان از تبیینِ حب ذات است؛ بلکه چنین تصویری از حب، مستلزم انکار حب ذات است. البته حب حقیقتی ذات اضافه است و در مواردی که متعلَق حب، با محب تغایر وجودی دارد وجود حب در گرو وجود عینی محبوب نیست؛ بلکه حصول نوعی آگاهی نسبت به محبوب برای حصول حب کافی است.
تبیین اصل های باطنی و هستی شناختی آموزه های نانوشته در مکتب توبینگن و نقش آن در سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه وجود آموزههای نانوشته در فلسفه افلاطون که مبتنی بر دو اصل یا مبدأ هستیشناختیِ «واحد» (The One) و «ثُنائی نامتعین» (The Indefinite Dyad) است، با پژوهشهای اخیر مکتب توبینگن قوام پیدا کرده است. آموزههای نانوشته به صورت شفاهی، در آکادمی افلاطون محل گفتوشنود بوده است و به عقیده دانشوران مکتب توبینگن شواهد آن در آثار ارسطو و افلاطونیان موجود است. مستندات آنان نشان میدهد این دو اصل بنیادین مبدأ تبیین مسائل دیگر فلسفه افلاطونی بوده و سنگبنای مابعدالطبیعه اوست. نقش اصل «واحد» تعینبخشی به تمام چیزها و اصل «ثنائی نامتعین» منشأ تکثر و ابهام است. «واحد» یا «خیر» نه تنها یک اصل هستیشناختی بلکه علت تمام امور نیک است. به این ترتیب در آثار افلاطون «واحد-خیر» که نظامبخش عالم و الگوی عدالت است، نقشه راه پولیس (اجتماع سیاسی) و تعینبخش کثرات است. نفس و پولیس از طریق عدالت مکنون در طبیعت که از این دو اصل پیروی میکند، میتوانندآینه عالم باشند و به وحدت و عدالت نزدیک شوند.
آمیزه های استعاری و استعاره های زنجیری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
95 - 124
حوزههای تخصصی:
یک ترکیب استعاری حاصل ادغام دو یا چند استعاره است که به صورت های متنوعی با هم ترکیب شده، استعاره های مرکب و ابراستعاره ها را تشکیل می دهند. هدف این پژوهش، معرفی انواع این ترکیب های استعاری و بررسی و مقایسۀ سازوکار مفهوم سازی در آنهاست. به این منظور استعارۀ اولیه و مرکّب را به عنوان مقدمه معرفی و سپس انواع آمیزه های استعاری و استعاره های زنجیری را بررسی می کنیم. آمیزۀ استعاری حاصل ادغام غیر زنجیری استعاره های اولیه است؛ حال آنکه در استعارۀ زنجیری استعاره های تشکیل دهنده طوری به هم زنجیر شده اند که حوزۀ مقصد استعارۀ اول، حوزۀ مبدأ استعارۀ بعدی است. بررسی این استعاره ها نشان می دهد چهار سازوکار مختلف در شکل گیری این ترکیب های استعاری نقش دارند که هر یک منجر به نوعی مفهوم سازی چندوجهی می شود و هر وجه آن مربوط به یکی از ریزاستعاره های تشکیل دهنده است. با توجه به اهمیّت مفهوم سازی چندوجهی، شناسایی و تعیین ماهیت ترکیب های استعاری جهت انتقال کامل مفهوم در فرایند ترجمه از زبان مبدأ به زبان مقصد امری ضروری است.
Making Sense of a Free Will that is Incompatible with Determinism: A Fourth Way Forward(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
For a half - century, I have been developing a view of free will that is incompatible with determinism and, in the process, attempting to answer the Intelligibility Question about such a free will: Can one make sense of an incompatibilist or libertarian free will without reducing it to mere chance, or mystery, and can such a free will be reconciled with modern views of the cosmos and human beings? In this paper, I discuss recent refinements to my earlier writings on such a view, refinements developed in recent years in response to the large critical literature on my views in the past several decades. My view has usually been designated an event-causal (EC) view of libertarian free will and distinguished from non-causal (NC) and agent-causal (AC) libertarian views. But I was never happy with this designation of my view as “event-causal” and did not use it myself in earlier writings. In this paper, I explain why I now reject it altogether. I have come to believe that to avoid numerous misunderstandings in current debates about free will, we must distinguish four different kinds of libertarian theories, not merely three: in addition to non-causal (NC), agent-causal (AC), and event-causal (EC) theories, we need to add a fourth kind, which might be called an agent-causal/event-causal (AC/EC) theory. My view has always been of this fourth kind. It represents what I call in the title of this paper the “fourth way forward” for making sense of an incompatibilist free will.
عیارسنجی رویکرد سکوت گرا در برابر انگاره اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله اتحاد عاقل و معقول از مسائل دیرپا در فلسفه الهی است، اما با مبانی پیش صدرایی دچار چالش هایی است که خرده گیران را وادار به واکنش منفی نموده است. صدرالمتألهین به تحلیل و تثبیت این مسئله نفیس با روش و مبانی ویژه حکمت متعالیه همت گماشته و حکمای پساصدرایی نیز با حساسیت تمام به ادله او نگریسته و ادله دیگری بر آن افزوده اند. مقاله ای با ادعای حصر ادله صدرا در سه دلیل و گزارش تحریفی از آنها، ایرادهایی را بر آنها و بر سایر ادله موافق و مخالف تدارک دیده و با ادعای حصر ادله در احصاء خود، به فرجام سکوت تکلیف کرده است. نگاه تبیینی به ادله و مبانی صدرالمتألهین و بررسی ایرادهای مقاله، نشان می دهد خدشه ها و تکلیف عقل به سکوت ، بی بنیاد است. این واکاوی به نقد ایرادهای مرتبط به برهان تضایف بر اتحاد پرداخته و اثبات کرده گزارش آن مقاله از این برهان نادرست و ایرادهایش ناموجه است.
آزاداندیشی دینی در قرن چهارم هجری: شاخصه ها و مبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
172 - 191
حوزههای تخصصی:
قرن چهارم هجری را از درخشان ترین ادوار تاریخ و تمدن اسلامی از لحاظ تنوع فکری و آزاداندیشیِ مسئولانه دانسته اند. برخی بین این دوره و دوران رنسانس در مغرب زمین، همانندسازی کرده و بلکه آن را در نوزاییِ قرن پانزدهم، مؤثر دانسته اند. اگر جوهره ی آزاداندیشی را انسان گرایی و عقلگرایی بدانیم، باید چهارمین قرن هجری را از آزاداندیش ترین ادوار تاریخ بشری بدانیم که قرن ها پیش از نوزاییِ مغرب زمین، با دغدغه ی انسان زیست کرد و میدان را در برابر عقل انسان بازگذاشت، اما هرگز میان این تفکر باز و آزاد در باب دلمشغولی های انسانی و تعلق خاطر به دین و مذهب ناسازگاری ای ندید. از این رو این سخن برخی از اندیشه نگاران قرن چهارم جا دارد که انسان گراییِ این دوره در عین حال که از جنبه های فلسفی و ادبی برخوردار بود، انسان گرایی ای دینی بود و عقلگرایی اش همانطور که از میراث بشری و علوم الاوائل بهره می برد، به داده های وحیانی هم معتقد و متکی بود و البته از همسخنی و گفت وگو با ملحدان و دین گریزان هم ابایی نداشت. بازکردن ابعاد این آزاداندیشیِ دینی و نشان دادن مشخصه ها و بنیادهای نظری اش که مهم ترینشان همان انسان گرایی و عقلگرایی است، هدفی است که این مقاله جویا و پیگیر آن است.
تبیین پیوستار وجودی و این همانی شخصی بر مبنای اشتداد وجودی بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سخن گفتن از زندگی پس از مرگ برای انسان زمانی خردپذیر است که انسانِ پس از مرگ با فرد دنیایی وحدت شخصی و این همانی وجود داشته باشند. از سوی دیگر، چون هویت انسان در دنیا همراه با حیثیتی جسمانی است(یا بر اساس دیدگاه های ماده گرایانه، اساساً هویتی جسمانی است)، تبیین استمرار حیات پس از مرگ و رستاخیز انسان، در گرو حضور بعد جسمانی او و به عبارتی وامدار تبیین نوعی رستاخیز جسمانی است. آموزه های ادیان الهی نیز بر چنین رستاخیزی تأکید دارند. نوشتار حاضر، بر اساس روش گزارشی-تحلیلی، ضمن مروری بر مهمترین روایتهای الهی دانان مسیحی از تبیین این همانی شخصی انسان در جهان پسین و نقدهای فیلسوفان دین بر این دیدگاه ها، بر آن است تا بر اساس خوانشی ویژه از برخی مبانی حکمت متعالیه و سخنان صدرالمتألهین، به معرفی و تببین نظریه ای متفاوت از این همانی شخصی بپردازد. به نظر می رسد نظریه پیوستار وجودی و این همانی شخصی انسان بر مبنای اشتداد وجودی بدن، ضمن مصونیت از عمده اشکالات مربوط به سایر مدلها، از ظرفیتها و مزایای بیشتری نیز برخوردار است.
انسان محوری در گذار از فلسفه مدرن به پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر مسئله بازیابی انسان (مشخصاً انسان محوری) را دارد. در اینجا تلاش می نماییم انسان محوری را در گذار از فلسفه مدرن به پدیدارشناسی فهم نماییم. سعی ما در اینجا این است که این کار را با بررسی و تحلیل کیفی آثار و متون دست اول متفکران فلسفی مدرن و پدیدارشناسی (موردنظر) به انجام رسانیم. طبق یافته های تحقیق، این گذار را می توان ذیل «بازشناسی آگاهی» دنبال کرد. کانت با تاسی از بیکن و دکارت از شک شروع و طرح انسانی کردن علم را با حذف انسان انجام داد و هگل این قطعیت را با پدیدارشناسی روح و طرح دیالکتیکی خود با پیوند انسان و روح در سیر تاریخی به انجام می رساند. هوسرل که نامش با پدیدارشناسی مانوس است، با شعارِ «به خود چیزها برگردید» و ابزار اپوخه سعی در قطعی سازی شناخت داشته اما طرح زیست جهان را برای نسبی گراها به ارمغان آورد و اواخر عمر خود رویای فلسفه مانند علمِ متقّن را پایان رسیده تلقی می کند. هایدگر به عنوان مشهورترین شاگرد وی انسان را به صورت استعلائی در مرکز جهان قرار می دهد. گفتنی ست که انسان همواره در جهان حضور دارد. باری، پژوهش حاضر رویکردهایی از انسان محوری را تقویت می نماید که در آن انسان همیشه محور بوده و خواهد بود.
نزاع آزادی اراده و دترمینیسم در اندیشه هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هیوم در نزاع میان دترمینیسم و آزادی اراده موضعی سازگارگرایانه دارد. او بر این نظر است که هر دو آموزه آزادی و ضرورت برای این که برای انسان ها مسئولیت اخلاقی قائل شویم ضروری اند. در این مقاله، ابتدا سعی می کنم مسیر هیوم در پیش برد پروژه اش را نشان دهم. درادامه، تفسیر کلاسیک از سازگارگرایی هیوم را شرح می دهم. مطابق این تفسیر، از نظر هیوم آنچه با آزادی در تعارض است نه علیت، که اجبار بیرونی است. درادامه، به تفسیر جدید باتریل از سازگارگرایی هیومی اشاره می کنم. باتریل بر این نظر است که تاکید هیوم بر عاملیت التفاتی است. در بخش پایانی مقاله درصددم تا نشان دهم براساس تفسیر باتریل هم موضع هیوم همچنان با دشواری هایی همراه است. این تفسیر همچنان نشان نداده است که عاملیت التفاتی با دترمینیسم گسترده ای که بر حالات و انگیزه های انسان حاکم است نیز سازگار است. اگرچه هیوم بر عاملیت، تعینات اراده، تصمیم و انتخاب، و حیث التفاتی اعمال توجه می کند، هم چنان دغدغه ناسازگارگرایان در فراهم بودن امکان های دیگر را نادیده می گیرد.
واکاوی مفهوم غرب زدگی در مواجهه فردید با انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش باهدف واکاوی مفهوم غرب زدگی در فلسفه تاریخ احمد فردید و نسبت آن با انقلاب اسلامی انجام و در آن سعی شده تا ضمن تحلیل نگرش فردید به وضعیت تمدن بشری در عصر جدید، به جایگاه انقلاب اسلامی در آن به عنوان تحولی عظیم جهت رهایی از سیطره غرب زدگی و مقابله با نیست انگاری ناشی از آن توجه شود. روش تفسیری - انتقادی در این پژوهش موردتوجه بوده که با به کارگیری آن سعی شده ضمن تحلیل مفهوم غرب زدگی در ادبیات فکری فردید و بررسی نسبت آن با انقلاب اسلامی نحوه مواجهه وی با این پدیده مورد ارزیابی و نقد قرارگیرد. تحلیل فردید از این تحول مهم سیاسی بیشتر مبتنی بر خصلت های غرب ستیزانه انقلاب اسلامی بوده و وی به ماهیت سیاسی انقلاب به عنوان یک پدیده مدرن سیاسی بی توجه است. یافته اصلی این پژوهش درک ماهیت تقلیل گرایانه اندیشه فردید درباره نسبت انقلاب اسلامی و مدرنیته و بررسی پیامدهای تحلیل وی است که مستلزم نادیده گرفتن وجوه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انقلاب و تمرکز صرف بر بعد هستی شناختی آن است. نتیجه کلی نشان می دهد که رویکرد هستی شناختی و فلسفه تاریخ فردید که مبتنی بر نقد هایدگری متافیزیک و توجه به اسم شناسی عرفانی ابن عربی و انگاره های آخرالزمانی است در تبیین پدیده انقلاب اسلامی دارای کاستی های اساسی می باشد.
عینیت وجود متعالی، باور متعالی، گزاره متعالی در اندیشه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۸)
409 - 434
حوزههای تخصصی:
از مباحث مهمی که اندیشمندان، در حوزه فلسفه دین را، بالاصاله و فی نفسه، یا در برابر ساخت گرایان، که قائل به ذهنی بودن و عدم عینیت خداوند هستند، به اندیشه و تأمل واداشته است، بحث واقعی بودن و به عبارت علمی، عینیت «امر متعالی» است. علامه طباطبایی از اندیشمندانی است که با بازخوانی اندیشه او می توان رویکرد او را در امر عینیت خداوند تبیین کرد. در این نوشتار پس از تبیین چارچوبه نظری در تشریح معانی عینیت، به تبیین، بازخوانی و تحلیل اندیشه علامه در حوزه عینیت خداوند پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که علامه هم در هستی شناختی و هم در مباحث معرفت شناختی، «در صدق باورهای مرتبط با خداوند»، و هم در مباحث معناشناختی «در تطابق گزاره ها با وجود خارجی خداوند به عنوان امری حقیقی و واقعی» به طرح عینیت پرداخته است. سه گانه عینیت (وجود متعالی، باور متعالی و گزاره متعالی) در اندیشه علامه به این معناست که وجود و ماهیت خدا، مستقل از ذهن است (وجود متعالی)، باور یا جمله درباره خدا از نظر مابعدالطبیعی عینی است (معرفت متعالی)، گزاره درباره خدا، پذیرای ارزیابی از طریق صدق و کذب است (گزاره متعالی) .
نحوه بیان ضرب های منتج قیاس در سنت منطقدانان قرون وسطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقدانان قرون وسطی برای ضرب های منتج قیاس اقترانی حملی اسامی اختصاری انتخاب کرده بودند. این اسامی به نحوی انتخاب شده بود که نوع قضیه محصوره به کاررفته در صغری و کبری و نتیجه قیاس را مشخص کرده و نشان می داد که ضرب های منتج اشکال دوم تا چهارم از چه طریق، به ضرب های شکل اول بازمی گردند و نیز روش رد و تبدیل ضرب های منتج آن اشکال به شکل اول چگونه است. به عنوان مثال نام ضرب اول قیاس، باربارا (Barbara) است. حروف صدادار به کار رفته در این اسم، بیانگر نوع قضیه محصوره در مقدمات و نتیجه این ضرب از قیاس است. در این مختصر این اسامی اختصاری و نکات مرتبط با آنها توضیح داده شده است. همچنین علت متفاوت بودن این اسامی در مورد شکل چهارم بیان شده و به تاریخچه تغییرات این اسامی در مورد شکل چهارم اشاره شده است. در پایان مقایسه ای میان این روش و روش استفاده از قواعد کلی انتاج توسط منطقدانان مسلمان صورت گرفت و مزایا و معایب هر یک از این دو روش بیان گردید.
فرشتگان و الهیات نجات در کتاب مقدس: رویکرد تفسیری آگوستین قدیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
927 - 951
حوزههای تخصصی:
فرشتگان در کتاب مقدس و به تبع آن در آموزه نجات، نقشی محوری برای آگوستین ایفا می کنند. او در آثارش در پی طراحی بنایی برای تبیین جایگاه وجودشناختی فرشتگان است تا آنها را عناصر مهم الهیات نجات معرفی کند. باور به فرشتگان به عنوان یاوران ِ مسیح، و شخص مسیح به عنوان عامل نجات، باعث شکل گیری سوالی اساسی در اندیشه آگوستین شده است که چگونه می توان نقش کارکردی فرشتگان در فرآیند نجات را در بستر کتاب مقدس با توجه به جایگاه مسیح به عنوان ناجی بشریت جمع و تفسیر کرد. نویسندگان معتقدند که آگوستین برای حل این معضل در سه مرحله به تفسیر کتاب مقدس می پردازد: اولاً تفسیری نوین از خدانمودهای کتاب مقدس ارائه می دهد تا هم تجسد را رنگی دیگر دهد، و هم جایگاه برتر مسیح نسبت به فرشتگان را حفظ کند؛ ثانیاً نقش میانجیگری فرشتگان برای نجات را با توجه به شأنِ نجات بخشیِ مسیح شرح می دهد و ثالثاً به طرح نظام نبرد معنوی می پردازد. با این حال بر اساس بررسی های انجام پذیرفته معلوم می شود او در این هدف توفیقی بدست نمی آورد. در این پژوهش برآنیم تا مبانی الهیات نجات را با توجه به نقش فرشتگان دراندیشه آگوستین و چگونگی جمع شدن آن با جایگاه نجات بخشیِ مسیح، با تکیه بر آثاری همچون شروح و تفاسیر سفر پیدایش، درباره تثلیث مقدس، شروح بر مزامیر و شهر خدا و دیگر آثار او با روش تفسیری - تحلیلی مورد بررسی قرار دهیم.
از انحصارگرایی در حقانیت تا شمول گرایی در نجات و تعامل انسان ها: بررسی دیدگاه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، مسأله ی کثرت و تنوع دینی در آراء جوادی آملی و پاسخ او به پرسش های اصلی ذیل این مسأله مورد بررسی قرار می گیرد. هدف این پژوهش این است که با روش توصیفی – تحلیلی به گونه شناسی دیدگاه جوادی آملی در خصوص مسأله ی تعدد ادیان پرداخته و اندراج پاسخ های او به سه پرسش اصلی مساله ی تعدد ادیان یعنی پرسش حقانیت، پرسش نجات و پرسش تعامل پیروان ادیان، ذیل یکی از نظریات اصلی این مسأله معین گردد. در راستای دست یابی به این هدف، دیدگاه جوادی آملی در خصوص پرسش حقانیت بر اساس وحدت دین و فطرت، نقد نسبیت در فاعل و واقعیت و مسأله ی صراط مورد واکاوی قرار گرفته و نشان داده می شود که جوادی آملی بیشتر موضعی انحصارگرایانه نسبت به حقانیت ادیان دارد. جوادی آملی در پاسخ به پرسش نجات با طرح مسائلی هم چون هدایت و معذوریت، نگرشی شمول گرایانه را در پیش می گیرد. در پاسخ به نحوه ی تعامل با پیروان سایر ادیان نیز، ایشان معتقد به همزیستی مسالمت آمیزِ متکی بر معیار و ملاک هستند همزیستی ای که عملا متکی بر نگرش شمول گرایانه به تعدد و کثرت دینی قابل تحقق است.
سرشت استتیکی شیوه تولید: خوانش مارکس با رانسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
161 - 181
حوزههای تخصصی:
تحقیق پیش رو واکاوی ابعاد استتیکی اندیشه مارکس است در پرتو خوانش آن با رانسیر. خوانش استتیک مارکس با رانسیر ما را به نسبت دیالکتیکی حواس نزد مارکس رهنمون می سازد؛ حواسی که از یک سو می توانند دستکاری و توزیع شوند و از سوی دیگر مبدل گردند به کلیدی برای فرا روی از وضعیت موجود. این صورت بندی را «حواس بیگانه شده و در عین حال رهایی بخش» می نامیم و در تلاش ایم تا دوگانگی آن را در متن آثار مارکس به کمک مفاهیم رانسیریِ «توزیع امر محسوس» و «بازتوزیع امر محسوس» شرح دهیم تا در انتها مفهوم شیوه تولید را بر اساس سویه های استتیکی اش بازتعریف کنیم. در این خوانش، می توان دید که تمامی قلمرو امر محسوس به روی فلسفه مارکس گشوده است و می توان مارکس ای را یافت که شخصیت مستقل احساس و ادراک انسان را به رسمیت می شناسد. استتیک در این تحقیق در معنای مشخص «علم ادراک حسی» به کار می رود.
تحلیل وجودشناختی الهیات تمثیلی توماس آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال یازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۶
411 - 441
حوزههای تخصصی:
تحلیل صفات مشترک میان حق و خلق همواره نظریات گوناگونی را از جانب الهی دانان و سایرمتفکرین در حوزه الهیات برانگیخته است. از جمله مهمترین این نظریات الهیات تمثیلی قدیس توماس آکویناس است که از زمان طرح آن همیشه مورد توجه موافقان و مخالفان بوده است. آکویناس که با طرح حمل تمثیلی، راهی میانه اشتراک لفظی و اشتراک معنوی برای این دسته از صفات الهی ارائه داد، سخن گفتن درباره خدا را از رهگذر صفات مخلوقات جایز شمرد و الفاظ این صفات را معنادار دانست. اما با توجه به سخنان او در دو کتاب اصلی اش یعنی «جامع الهیات» و «جامع در رد گمراهان» می توان جنبه های معرفت شناختی و وجودشناختی صفات الهی را که او در طرح نظریه الهیات تمثیلی مدنظر داشته است ملاحظه نمود. در این مقاله با روشی تحلیلی توصیفی به بررسی وجودشناختی الهیات تمثیلی آکویناس پرداخته ایم و به این نتیجه دست یافته ایم که نباید الهیات تمثیلی آکویناس را تنها نظریه ای برای حل مشکل زبان دین در حوزه اسماء و صفات الهی دانست.
ایده نجات در ابن عربی و ارتباط آن با مسئله دیگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
155 - 170
حوزههای تخصصی:
«دیگری» در فلسفه معاصر به عنوان مسئله ای مستقل و دارای اهمیت هستی شناختی و معرفت شناختی مطرح گردیده است و برخی اندیشمندان قرن بیستم هر یک با رویکردی خاص بدان پرداخته اند. این موضوع نزد ابن عربی به عنوان مسئله ای مستقل مطرح نبوده است؛ لکن با بررسی آرای او می توان به دیدگاهش در این زمینه دست یافت. ایده نجات و عدم خلود نزد ابن عربی معلول نگرش خاص او به سعادت، شقاوت، طاعت و معصیت است. شقاوت تنها متوجه فعل انسان است و حقیقت او را در بر نمی گیرد. نهی از گمان بد و تفتیش باطن دیگران، نوع مراوده بین انسان ها را تحت تأثیر قرار می دهد و نگاه شمول گرایانه به سعادت، تنش های حاصل از برتری طلبی های فردی- قومیِ ناشی از اندیشه انحصار نجات را به حداقل می رساند.