فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۲۸۱ تا ۲٬۳۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
ماده اولی یکی از ارکان فلسفه اسلامی است که در بسیاری از مسائل مهم هستی شناسی و معرفت شناسی آن، نقش سازنده ای دارد، لیکن هویت هیولا در حکمت متعالیه با چالش ها و ابهاماتی مواجه شده و همواره مورد اختلاف مفسرین حکمت متعالیه از جمله شارحان معاصر واقع شده است. اکنون پرسش این است که آیا از نظر شارحان معاصر، ماده اولی با همان تفسیر ارسطویی و مشائی همچنان مورد قبول این متفکران است یا تفسیر دیگری از آن ارائه شده است؟ و اگر هم اسمی و نامی از آن به میان می آید تنها اشتراک لفظی با تعبیر مصطلح و ارسطویی دارد؟ پاسخ این است که بر اساس رویکرد توصیفی- تحلیلی می توان گفت که ماده اولی، بر پایه مبانی فلسفه صدرایی به ویژه نظریه تحوّل و اشتداد وجودی، دیگر همان ماده المواد مرسوم و مشهور در بستر تاریخی و ارسطویی نیست و مفهوم ماده به عنوان یک مفهوم انتزاعی و معقول ثانی فلسفی از مقایسه وجود ضعیف در حال استکمال با مرتبه بعدی آن، انتزاع و حاصل می شود. تعبیرات صریحی نیز (مبتنی بر مبانی حکمت متعالیه) در آثار خود ملاصدرا و شارحان و مفسران آثار او وجود دارد که بر نفی هیولا به عنوان یک جوهر مستعد (مشائی) دلالت دارد و ماجرای حرکت را بر اساس تحول و شکوفایی وجود ضعیف و رقیقه تبیین می کند. تشریح و تبیین این نکته بنیادی، همان وظیفه ای است که این مقاله بر عهده گرفته است.
دفاع دوحدی و راه حل های فرانکفورتی مقابل آن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
131 - 153
حوزههای تخصصی:
براساس اصل امکان های بدیل، عامل، تنها در صورتی در قبال آنچه انجام داده است، مسئولیت اخلاقی دارد که می توانست به گونه ای دیگر عمل کند یا تصمیم بگیرد. در مقابل این دیدگاه، فرانکفورت تأکید می کند که گاه با شرایطی مواجهیم که اگرچه شخص وادار به انجام عمل نشده، اما اجتناب از انجام آن هم برای او ناممکن است و با این حال عامل را از نظر اخلاقی، مسئول می دانیم. دفاع دوحدّی مهمترین پاسخ فیلسوفان به الگوی فرانکفورتی و نفی اصل امکان های بدیل در آن بوده است و مطابق آن، چه تعیُّن علّی در میان پدیده ها حاکم باشد و چه نباشد، ادعای فرانکفورتی تحقق نمی یابد و ما نمی توانیم با عاملی مواجه شویم که از نظر اخلاقی در قبال فعلی مسئول باشد، در حالی که هیچ گونه امکان جایگزینی در اختیار ندارد؛ زیرا در حالت عدم تعین علّی، هیچ رابطه ضروری و قابل پیش بینی ای میان قرائن و حرکات پیشین عامل و انتخاب و رفتار لاحق او وجود ندارد. در حقیقت او هنوز امکان بدیل اجتناب از یک فعل مشخص را پیش رو دارد و در حالت وجوب و تعین علّی هم مسئولیت اخلاقی شخص، منتفی و بی معنا می شود. فرآیند مغزی مداخله گر و انسداد منطوی، از جمله پاسخ های فرانکفورتی به این رهیافت است که البته کارآمدی لازم در دفاع از فرانکفورت را ندارد.
نئوداروینیسم؛ طبیعت گرایی در برابر شواهد تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
271 - 301
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پس از تبیین محتوای نظریه تکامل از زمان داروین تا شکل گیری سنتز مدرن یا نئوداروینیسم به ابعاد و دلالت های فلسفی-الهیاتی آن پرداخته می شود. به طور ویژه خوانش نئوداروینیستی از تکامل برای بسیاری از نئوداروینیست ها بستری برای پیشبرد اید ه طبیعت گرایی است، اما نکته اساسی در دفاع نئوداروینیست ها از طبیعت گرایی، تاکید ایشان بر تبعیت از شواهد تجربی برای شکل دهی هستی شناسی و جهان بینی خویش است. در ادامه رویکرد دوم به تکامل، یعنی طراحی هوشمند تبیین می شود که اگرچه عموما ایشان را با ضدیت با تکامل به معنای نیای مشترک معرفی می کنند، اما ایده محوری این جریان اصل نیاز به طراحی در فرآیند تکامل است و ایشان لزوما پیدایش موجودات از نیای مشترک را منکر نیستند. اما جریان غالب نئوداروینیستی به دلیل آنکه معتقد است جریان طراحی هوشمند از روش علمی تخطی کرده و پای عوامل فراطبیعی مانند خداوند را در بستر علم طرح می کند آن را غیر علمی دانسته و معتقد به حذف آن از فضای علمی است. رویکرد مهم دیگر به تکامل، جریان سومی است که در ادامه مقاله تبیین می شود. این جریان مخالف طراحی هوشمند است اما بر اساس شواهد زیست شناختی جدید نقدهای مهمی بر خوانش نئوداروینیستی از تکامل دارد. با این حال به نظر می رسد، جریان نئوداروینیسم با وجود ابتناء کامل این جریان بر شواهد تجربی به دلیل تعهد پیشینی به طبیعت گرایی با آن مخالت می کند.
مطالعه و بررسی معناشناسی از منظر زبانشناسی با رویکرد فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
375 - 396
حوزههای تخصصی:
معنا بر آنچه که یک زبان در مورد جهانی -که ما در آن زندگی می کنیم- و یا هر گونه جهان احتمالی و خیالی -که در موردش توصیف می کند-، اشاره دارد. مطالعه و بررسی معنا(meaning) و زوایای مختلف آن معناشناسی(semantics) نامیده می شود. معناشناسی معمولا به تجزیه و تحلیل معنی کلمات، عبارات یا جملات و بعضا به معنی گفتارها(utterances) در کلام یا معنی کل یک متن اشاره دارد. برای مطالعه معنا در زبان رویکردهای مختلف زیادی وجود دارد. برای مثال، فلاسفه رابطه بین عبارات زبانی مانند کلمات یک زبان و اشخاص، اشیا و رویدادها را در جهانی که این کلمات به آنها اشاره می کنند، بررسی می کنند؛ برای نمونه ارجاعات(references) و نشانه ها(signs). از طرف دیگر زبانشناسان روشی را که در آن معنی در یک زبان شکل می گیرد، بررسی می کنند و بین انواع مختلف معانی تمایز قایل می شوند. مطالعاتی نیز در مورد ساختار معانی جملات (گزاره ها) وجود دارد. در این مقاله معناشناسی از ابعاد و زوایای مختلف فلسفی مورد بررسی و کنکاش قرار می گیرد. امید بر آن است که مطالعه حاضر کاربردهای مفید و موثری برای حوزه فلسفه داشته باشد.
واکاوی مبانی هستی شناختی تقابل مکان و فضا در معماری عصر مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
418 - 449
حوزههای تخصصی:
مکان بنیادی ترین مفهوم در معماری و شناخت ماهیت مکان از ضروریات امر طراحی معماری است و از آنجا که طی دوره مدرن با تغییراتی در فهم معنای مکان مواجهیم و این تغییرات بر طراحی های دوران مدرن و پس از آن، تأثیرات عمیق و گاه ناخوشایندی گذارده به شکلی که معماری، وظیفه اصلی خود یعنی ساخت مکان زندگی آدمی به نحو اصیل و پاسخگویی به وجه سکنی گزیدن آدمی را تا حدود زیادی فرو گذاشته است، لذا در این پژوهش سعی بر آن شده تا با شناخت مفاهیم مکان در یونان باستان(خاستگاه تفکرات غربی بعدی به ویژه تفکر مدرن) تا عصر مدرن و یافتن ریشه های تحوّل ماهیت و تطوّر معنای آن، به این پرسش ها پاسخ دهیم که مفهوم مکان نزد متفکران باستان و نیز علل تغییر فهم مکان در عصر مدرن چه بوده است و این دگرگونی، چه تأثیری بر فهم مکان در معماری عصر مدرن گذارده است. از یافته های این پژوهش دگرگونی معنایی عظیم مکان در عصر مدرن و جایگزینی آن با مفهوم فضا در معماری مدرن است که حاصل توجه عمده به ویژگی امتداد داری مکان، ظهور کار کردگرایی در افول مکان به مفهوم سایت و نگاه به مکان به عنوان کالا می باشد.
نسبیت و مدارا؛ ارزشهای مطلق اخلاقی و تأثیر آنها بر هم زیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
239 - 260
حوزههای تخصصی:
نسبیت گرایی اخلاقی یکی از مهم ترین موانع برای اتکای بر اخلاق جهانی به عنوان پیش نیاز همزیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان دانسته می شود، از نگاه نسبیت گرایان، مطلق گرایی اخلاقی بستر مناسبی برای ترویج خشونت و اندیشه عدم مداراست. این مقاله بدنبال واکاوی مدعیات، پیشفرض ها و لوازم و نتایج هر دو قول نسبیت گرایی و مطلق گرایی اخلاقی و تعیین نسبت میان هر کدام از آنها با اصل مداراست. در این نوشتار ضمن تمییز میان نسبیت فرهنگی و نسبیت اخلاقی، نشان داده شده که نسبیتگرایی فرهنگی مانعی هم برای تحقق اخلاق جهانی ایجاد نخواهد بود؛ چرا که میتوان با به رسمیت شناختنِ آن و در عین حال قائل بودن به مطلقگرایی اخلاقی، بستر لازم برای تحقق اخلاق جهانی، و در پی آن، همزیستی ادیان فراهم می آید. با پذیرش اصل نسبیت فرهنگی امکان تأکید بر برخی اصول مشترک میان فرهنگ های مختلف - در عین حفظ تنوعات فرهنگی- وجود دارد که از جمله ی بارز ترین این اصول، «قاعده ی زرین» می باشد. این پژوهش مدعی است اخلاق جهانی و نیز همزیستی مسالمت آمیز ادیان با ابتنا بر چارچوب مشترکات اخلاقی از جمله «قاعده ی زرین» قابل دسترسی است، زیرا قرابت اصحاب ادیان از دریچه ی اخلاق -و نه اشتراکات عقیدتی- می گذرد. در پایان پیشنهاد شده است تقریب بین مذاهب و ادیان از طریق یافتن اشتراکات اخلاقی- به جای نقاط مشترک عقیدتی -پیگیری شود.
تفسیر هستی شناسانه نظام به مثابه ساختار نظم هستی نزد هایدگر (با تأکید بر اصل اینهمانی در نظام آزادیِ شلینگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
151 - 172
حوزههای تخصصی:
امکان «نظام» و خواست آن چونان شیوه ای از کشف مجدد هستیِ بشری مشخصه عصر مدرن است. هایدگر در رساله شلینگ دربابِ ذات آزادیِ انسان (1936)، با طرح پرسش از چیستی نظام و مقایسه آن با ایدئالیسم آلمانی، برای شناخت بنیان فکریِ دوره مدرن شرایطی را در نظر می گیرد که تشکیل نظام لازمه آن است. او با گذر از مفهوم نظام که ساختار آن براساسِ نظم ریاضیاتی و بنیان های سوبژکتیو تعیین می شود مفهوم نظام چونان ساختار نظم هستی را به کار می بَرَد. همسو با این تفسیر، پژوهش در اصل شکل گیریِ نظام و پرسش از امکان نظام آزادی مسئله اصلی شلینگ در رساله پژوهش های فلسفی دربابِ ذات آزادی انسان (1809) است. هدف این تحقیق تحلیل تفسیرِ هایدگر از مفهوم نظام است با تأکید بر اصل اینهمانی در نظام آزادیِ شلینگ. نوشتار حاضر در جست وجوی پاسخ به این دو پرسش است که چگونه تلاش شلینگ برای رفع سوء تفسیرهای موجود از این اصل، در تعبیر های مختلفِ همه خداانگاری، امکان سازگاری نظام آزادی را فراهم می آورد؟ در تفسیر هایدگر، چگونه خوانش شلینگ از ضرورتِ توجه به «است» به پرسش هستی شناختی از معنا و حقیقتِ هستی در اندیشه ایدئالیسم آلمانی راه می بَرَد و پرسش از نظام به شیوه اتصال ساختار موجودات به طورِ کلی تغییر می یابد؟
آیا استدلال از طریق تنظیم ظریف خداباورانه است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استدلال بر وجود خدا از طریق توسل به تنظیم ظریف کیهان، تنظیم شدگیِ ظریف جهان را به منظور شکل گیری حیات انسانی، شاهدی بر وجود خداوند تلقی می کند. بر خلاف باور رایج، استدلال تنظیم ظریف، در صورت بندی مرسوم، نه موفق است و نه خداباورانه. استدلال خواهم کرد که (1) اگر تنظیم شدگی ظریف جهان بیشتر از حد مورد نیاز باشد، این حقیقتی نخواهد بود که خداباور مایل به استفاده از آن برای حجت آوردن له وجود خداوند باشد. (2) از دید خداباور دو اشکال به استدلال تنظیم ظریف وارد است: نخست، اشکال «زیاده روی»، که بیان می دارد این استدلال رویدادهای نامحتمل دیگری را نیز شاهدی بر وجود خدا تلقی می کند، که خداباور از آنها چنین تفسیری ندارد. دوم، اشکال «شلیک به خود»، که بیان می دارد استدلال تنظیم ظریف نقض غرض خداباور است. سوم، در استدلال تنظیم ظریف فرض شده است که به وقوع پیوستن رویدادی نامحتمل نیازمند تبیینی متفاوت نسبت به تبیین وقوع رویدادهای محتمل است، که پیشفرض نادرستی است و به اعتراض «خدای رخنه ها» دچار می شود. خداباور نیز مستقلاً این تمایز را نمی پذیرد. بنابراین، استدلال تنظیم ظریف مبتنی بر مفروضاتی است که با خداباوری، در معنای متعارف، سازگار نیست.
نقد مشایی ژاک مریتن بر فلاسفه مدرن در باب تقدم معرفت شناسی بر وجودشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سنت مشائی- توماسی، مسائل مربوط به معرفت، به عنوان یکی از مسائل مابعدالطبیعه بررسی میشد و اینگونه با تأثیر برخی مبانی وجودشناختی در آنها، نه تنها رابطه وثیقی بین این دو حوزه برقرار میگشت، بلکه معرفتشناسی هموراه مؤخر از وجودشناسی قرار میگرفت. اما در دوران مدرن فلاسفهای چون دکارت و تابعان او با انگیزه دست یافتن به مبانی یقینی برای علم، به عنوان اولین مسأله مابعدالطبیعه، چگونگی بدست آمدن معرفت را مطرح نمودند و اینگونه نگاه انتقادی ایشان به علم باعث ایجاد روندی جدید گشت و مسائل معرفت بینیاز از مابعدالطبیعه هویت یافتند. مریتن به عنوان فیلسوف نوتوماسی معاصر که قائل است در تمام مسائل فلسفی باید به دیدگاههای توماس بازگشت داشته باشیم، قائل است قرار دادن معرفت به عنوان اولین موضوع فلسفه، منجر به ایدهآلیسم میگردد. او معتقد است این فلاسفه با بررسی احوال ابژه ذهنی و ارزیابی آن به عنوان معلوم، از مابإزای آن یعنی موجود خارجی غافل گشتند و اینگونه با حذف علیت شیء خارجی بر ابژه ذهنی، به ایدهآلیسم روی آوردند. این درحالی است که از نظر مریتن میتوان با پایندی به سنت در مورد تأخر معرفتشناسی از وجودشناسی، پاسخگوی مسائل انتقادی در باب علم که در واقع بررسی اعتبار علم است، بود. بر این اساس او به معرفی رئالیسم انتقادی میپردازد که در آن ضمن توجه به شیء خارجی به عنوان معلوم اصلی و تأثیر آن در ایجاد ابژه، عقل به عنوان اعتبار بخش این فرایند معرفی میگردد.
مبادی عقلی امکان معاد در نگاه متکلمان اسلامی (بررسی و نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
137 - 154
حوزههای تخصصی:
متکلمان مسئله معاد را عقلا و بر اساس ظاهر آیات مبتنی بر چند مسئله دانسته و معتقدند لازمه ایمان به معاد، اعتقاد به این مسائل است. در مقاله حاضر به صورت توصیفی و تحلیلی به نقد و بررسی چهار مسئله امکان عدم برای عالم کنونی، معدوم شدن این جهان، امکان اعاده معدوم و امکان خلق عالم دیگر پرداخته شده است. برخی فناپذیری را مطلقا محال دانسته و برخی بین مجردات و مادیات قایل به تفصیل شده اند و برخی عدم را جایز ولی غیر واقع دانسته اند که در مسئله بعدی بحث می شود و در بحث فانی شدن جهان حاضر، برخی به کلی آن را نفی کرده اند و برخی آن را برای غیر ذات احدیت جایز دانسته اند و برخی دیگر عرش، عقول و نفوس را نیز استثنا کرده اند. البته منظور از فنا می تواند افنای جواهر و اعراض یا فنای صورت به معنای افتراق اجزا و ازاله اعراض یا غیب شدن ظاهر (دنیا) و ظهوریافتن باطن (اخرت) باشد که اکنون در نهان است و در بحث اعاده معدوم سه قول جواز، امتناع و تفصیل بین جواهر و اعراض یا بین انواع اعراض به چشم می خورد. البته اعاده معدوم اگر هم محال باشد، معاد از قبیل آن نیست و خلق عالم دیگر، مماثل با این عالم را برخی ممکن و برخی ممتنع می دانند. البته اگر خلق عالم دیگر در عرض این عالم باشد، نیازی به نابودی عالم فعلی نیست؛ ولی ظاهر آیات قرآن آن را به صورت طولی مطرح کرده است.
الگوهای تکثیر نمادها و نشانه های هنری (سیستم های نشانه ای) با رویکردی سیستمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد سیستمی فقط شامل ارگانیسم های زنده نبوده و طیف وسیعی از سیستم های فرهنگی مانند زبان و همچنین رفتارهای اجتماعی در جوامع انسانی را نیز شامل می شود، پژوهش های بینارشته ای گسترده ای در حوزه علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی با هدف استفاده از الگوهای رفتاری سیستم های زنده، برای مطالعه الگوی تحولات در سطح عناصر فرهنگی انجام شده است، که نشان می دهد سیستم های پیچیده در ابعادی کلان دارای الگوها و رفتارهای مشابهی هستند. پیرو چنین پژوهش هایی، در این مقاله نیز با رویکردی سیستمی به روش پژوهش های کیفی، ابتدا به تحلیل مشابهت ها و تفاوت های الگوهای تکثیر در سطح زیستی با چگونگی تکثیر و نشر عناصر اطلاعاتی/ معنایی در سطح فرهنگی پرداخته، سپس به تعمیم نتایج آن در سطح سیستم های نشانه ای – با تاکید بر نمادها و نشانه های هنری - در دو بُعد معنایی و ریختی می پردازیم. در این پژوهش مشاهده می شود که ویژگی های دو راهبرد تکثیر در طبیعت به نام r-selection و k-selection در بُعدی کلان در چگونگی تکثیر نمادها و نشانه های هنری در سطح فرهنگی نیز قابل تعمیم است، گرچه در جزییات تفاوت های آشکاری نیز وجود دارد. در نظر گرفتن چنین شباهت هایی در چگونگی الگوهای تکثیر می تواند با زاویه دیدی بینارشته ای و متفاوت از تحلیل های رایج، منجر به درکی متفاوت از چرایی برخی تحولات در میزان تکثیر و توسعه سیستم های نشانه ای در سطح جوامع مختلف شود.
ایده «تجربه گرایی مستقل از مشاهده» گرنت در مواجهه با تدابیر کیمیایی شامل تجربه های طلسماتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در روی کردهای فلسفی به تاریخ نگاری که با پرسش از ماهیت «تجربه» در علوم سده های میانه مواجه می شوند، ارجاع به چارچوب های نظری و تجارب علمی دوره اسلامی، جایگاهی مهم دارد. بعضی از مورخان علم ریشه و اصل نظریات و روش های وابسته به آن در علوم سده های میانه و حتی دوره انقلاب علمی را برآمده ازاین چارچوب ها دانسته و بعضی دیگر، بخشی از استنادات تجربی دانشمندان این دوره را بازگویی و روایتی مجدد از تجارب ذکرشده در دیگر متون از جمله متون علمی دوره اسلامی تشخیص می دهند. کیمیا و صورت های تغییرشکل یافته آن در سده های میانه و پس از آن در دوره انقلاب علمی، رشته ای است که به جد، به محلی برای ظهور چالش میان روی کردهای تاریخ نگارانه به مفاهیم قوام دهنده تجربه گرایی علمی تبدیل شده است. در این میان ایده ادوارد گِرنت(Edward Grant)، مورخ علم معاصر، درباره نسبت این مفاهیم با علوم سده های میانه یکی از ایده های مهم به شمار می آید. دراین مقاله ضمن بررسی ایده گرنت در بستر تاریخ نگاری معاصر کیمیا، نسبت آن در برابر آنچه «تدابیر کیمیایی شامل تجربه های طلسماتی» در کیمیای دوره اسلامی نام گرفته، تحلیل شده است. این بررسی و تحلیل نشان می دهد که مواجهه اینگونه تجارب با ایده گرنت، مواجه ای متفاوت و چالش برانگیز برای آن است.
بررسی تاریخی اشکال های بعد چهارم در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برای این که مشخص شود چرا در بحث زمان حال گروی بر بعد چهارم رجحان دارد، نخست باید دید در طول تاریخ چه اشکال های جدی ای بر بعد چهارم وارد شده است. برخی از اندیشمندان غربی امروزه در این مورد نکاتی بیان کرده اند که مهم ترین آن این است که بعد چهارم نافی حرکت است و از این رو به شدّت خلاف شهود است. برخی از اندیشمندان مسلمان نیز، از همان هنگام طرح بعد چهارم توسط محقق طوسی، گاه به روشی مشابه به شدت در نقد آن کوشیده اند. برای نمونه، علامه حلی می گوید: ما بداهتاً می دانیم که گذشته و آینده ای چون دیروز و فردا معدوم اند نه این که هر کدام در جای خود موجود باشند. به عبارتی، بعد چهارم چون نافی حرکت و تغییر و تغیر است، خلاف شهود و خلاف بداهت بوده و بلکه عین سفسطه است. بنابراین اشکال های اندیشمندان مسلمان بر بعد چهارم باید به روش تاریخی دقیق مشخص شود و تحلیل عقلانی شود تا سپس روشن گردد این اشکال ها تا چه اندازه پذیرفتنی است.
اعتبار استقراء یا عدم اعتبار قیاس؟!(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از یونان باستان تا جهان امروز مسأله ی استقراء ذهن اندیشمندان به خصوص منطق دانان و فلاسفه را درگیر خود نموده است. کاربرد استقراء نیز در حوزه های مختلف اهمیت امر را دوچندان نموده است. در پاسخ به این مسأله جواب های متفاوتی داده شده است؛ از آن جا که استقراء همواره در کنار قیاس به عنوان قسم دیگر استدلال مطرح بوده است و قیاس نیز نزد تقریبا تمامی منطق دانان موجه و حجیت آور است، عده ای سعی داشته اند تا استقراء را همانند قیاس موجه سازند؛ از طرف دیگر گروهی نیز با بی اعتبار نمودن و گرفتن حجیت قیاس سعی به شباهت قیاس و استقراء داشته اند. افراد دیگری نیز به شکل متفاوتی به مسئله نگاه کرده اند و عده ای اصل صورت مسئله را منتفی دانسته اند. در این مقاله ضمن بیان مسأله و پاسخ هایی که به آن داده شده است و دسته بندی مطالب، به پاسخی از گروه دوم می پردازیم و مقاله ای از سوزان هاک را مطرح می کنیم که در باب توجیه استدلال قیاسی است. سوزان هاک در مقاله خود ضمن بیان چالش هایی که در برابر استقراء است، سعی بر آن دارد که این چالش ها را متوجه قیاس نماید و نشان دهد که قیاس نیز به موازات استقراء دچار مسائلی است که با پیش فرض گرفته شدن، از آن ها رهایی یافته است و او این پیش فرض ها را مورد بررسی قرار می دهد.
تحلیلی بر معنای امکان اخص از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن سینا در کتاب های منطقی خود به صورت مبسوطی به بحث جهات و قیاس های موجهه پرداخته است. علاوه بر این، نوآوری وی در افزودن جهات زمانی موردتوجه منطق دانان خصوصاً منطق دانان غربی قرار گرفته است. بااین وجود با مراجعه به آثار وی نوعی ابهام در معنای امکان اخص دیده می شود. برخی از منطق دانان غربی نیز وجود چنین ابهامی را گزارش داده اند گاهی نیز این ابهام سبب بدفهمی در این زمینه شده است؛ بنابراین شناخت دقیق معنای موردنظر ابن سینا ازاین جهت دارای اهمیت است. با مراجعه به آثار ابن سینا مشخص می شود که تعریف او از امکان اخص در کتاب شفا (العباره و البرهان) همان تعریف امکان استقبالی است. در کتاب منطق المشرقیین و کتاب اشارات امکان اخص و استقبالی به صورت مجزا تعریف شده است اما بااین وجود تعاریف ارائه شده کاملاً با هم منطبق نیستند. برای رفع این ابهام دو استراتژی مطرح خواهد شد. در نهایت به نظر می رسد تمایز میان امکان استقبالی و امکان خاص تمایزی اعتباری است.
تبیین و مقایسه دیدگاه لایب نیتس و علامه طباطبایی درباره اختیار(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
45 - 65
حوزههای تخصصی:
بحث جبر و اختیار یکی از مسائل و معضلات مهم فلسفی است که در طول تاریخ، فیلسوفان شرق و غرب درباره آن به تأملات بسیار پرداخته اند. علامه طباطبائی به عنوان یک اندیشمند اسلامی، هم در آثار فلسفی خود و هم در تفسیر المیزان، ابعاد مختلف جبر و اختیار را بررسی نموده است. لایب نیتس نیز به عنوان یکی از متفکران بزرگ دوران پیش از کانت، درباره جبر و اختیار تحقیقات بسیار انجام داده است. پرسش اصلی پژوهش پیش رو، این است که آیا اعتقاد به اصل هماهنگی پیشین بنیاد، نوعی نفی اختیار و حاکمیّت ضرورت نیست؟ چگونه اراده ازلی الهی با اختیار آدمی سازگار است؟ لایب نیتس در صدد بود با تمایز میان ضرورت مطلق و ضرورت شرطی و نظریه جهان های ممکن به تثبیت اختیار انسان بپردازد. علامه طباطبایی نیز اختیار را امری فطری دانسته و معتقد است قاعده ضرورت سابق «الشئ ما لم یجب لم یوجد»، هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد. در این پژوهش پس از تبیین مبانی لایب نیتس و علامه طباطبایی، به بررسی، تحلیل و تطبیق دیدگاه این دو اندیشمند می پردازیم.
تحلیل روش شناسی فطری مهدویت پژوهی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
65 - 87
حوزههای تخصصی:
مهدویت پژوهی به عنوان یک حوزه مطالعاتی، موضوع، مبانی، اهداف و مسائل خاص خود را دارد. مسائل مهدویت پژوهی، مقولاتی است که از عوارض ذاتی موضوع (مهدویت) بحث می کند؛ مانند انتظار، غیبت، ظهور و غیره. حوزه مطالعاتی مهدویت پژوهی به جهت بهره مندی از وسعت موضوعی و کثرت و تنوع مباحث، به روش های مختلف برای اثبات و توجیه مسائل نیاز دارد. مسائل مهدویت پژوهی مبتنی بر نوع نگرشی که برای تبیین و تفسیر آنها به کار گرفته می شود، با استفاده از روش های مختلفی توجیه می گردند. مسائل مبتنی بر نگرش هستی شناختی با روش عقلی توجیه می شوند؛ برای اثبات مسائل مبتنی بر دین شناختی از روش نقلی روائی بهره گرفته می شود؛ توجیه مسائل مبتنی بر نگرش تاریخی به روش نقلی تاریخی نیاز دارد و مسائل مبتنی بر نگرش وجدانی نیز با بهره گیری از روش فطری اثبات می شوند. به طور کلی حوزه مهدویت پژوهی به جهت تنوع و تکثر مسائل و چند تباری بودن آنها با روش های گوناگونی سامان می یابد که چنان که گفتیم یکی از آن ها، روش فطری است. فطری بودن مهدویت با دو رویکرد انسانی و دینی توجیه می شود؛ رویکرد انسانی که از گرایش ها و خواسته های درونی و قلبی بشر بر می خیزد و رویکرد دینی، همان گزارش هایی است که از آیات و روایات استنباط می شود.
استجابت دعا و تغییر اراده الهی؛ پاسخی بر مبنای اخلاق دینی فضیلت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
221 - 242
حوزههای تخصصی:
در خصوص استجابت دعا یک تصور عرفی وجود دارد و آن اینکه خداوند از دعای بندگان متأثر می شود و با تغییر اراده خود در عالم تصرف کرده و دعا را اجابت می کند. آیا به واقع، دعای ما موجب تغییر در اراده الهی می شود؟ در این مقاله، ضمن تبیین پنج پاسخ ممکن به این مسئله در اندیشه اسلامی شیعی، تلاش شده تا تبیین موجه تری از پاسخ این مسئله در ساختار اخلاق فضیلت جست وجو شود. پاسخ نخست متعلق به ابن سیناست که دعا را از مقدرات الهی می داند؛ پاسخ دوم را صدرالمتألهین بیان کرده که تأثیرپذیری را به واسطه های فیض الهی نسبت داده است. پاسخ سوم را می توان در قالب تفکیک صفات ذات از صفات فعل جست وجو کرد. پاسخ چهارم را کسانی دنبال می کنند که فرایند استجابت دعا را سرّ قدر می دانند. پاسخ پنجم از سوی عرفا، استجابت را به تجلی الهی گره زده است. اما پاسخ مدنظر مطابق تقریر دینی از اخلاق فضیلت، این است که در فرایند استجابت، تغیر و انفعال در مدعو رخ نمی دهد، بلکه در داعی محقق می شود. ذات و اراده مدعو ثابت است و فیضیان وجودیِ خداوند همواره جاری است. ازاین رو به هر اندازه که داعی مهذب تر شود، سنخیت وجودی بیشتری با مدعو می یابد و اراده او همراستا با خدا خواهد شد، قدرت او بر تصرف در تکوین بیشتر می شود و طلب او به اجابت نزدیک تر خواهد شد. هر اندازه انسان از معرفت و حکمت حقیقی و از نفسی پالوده و مهذب برخوردار شده باشد، به همان اندازه سخنش در ملکوت شنیده خواهد شد و دعا و طلب مبتنی بر اراده و خواسته اصیل او محقق خواهد شد.
رشد عقل و نظام حقوقی فراگیر در اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
284 - 299
حوزههای تخصصی:
در نظام فلسفی کانت، روشنگری معطوف به آینده ای است که در آن آدمی می تواند به ذات خود یعنی به آزادی و حداکثر شکوفایی استعدادهای خود دست یابد؛ استعدادهایی که طبیعت یا همان مشیت الهی در اختیار وی نهاده است. در این نگاه، حرکت عقل در طول تاریخ معطوف به رشد آدمی در مسیر خواست طبیعت بوده است؛ خواستی که طبیعت نیز از همان مجرا به خواسته اصلی اش که همانا فرهنگ و مدنیت جوامع بشری است، دست می یابد. در این ایده غایت مندانه، تمامیت تاریخ، تاریخِ حرکت گام به گام آدمی به سوی آزادی و عقلانیت و اخلاقیت در قالب نظامی اجتماعی- مدنی است که در آن آدمی ذات خود را در هیئت مشارکت های مدنی، مهار جنگ و رشد آموزش و فرهنگ به نمایش می گذارد و بدین ترتیب ایده وحدت متجسم می شود. این نوشتار تلاش دارد نشان دهد چگونه کانت ایده اصلی روسو مبنی بر ضرورت تغییر طبیعت ثانویه آدمی متناسب با خواست طبیعت را در دو نظام حقوقی- مدنی و نظام تعلیم و تربیت به خدمت گرفته و طرح انقلابی روسو را در چارچوب نظریه رشد عقل بازخوانی کرده است.
نسبت میان آرمان ها و اخلاق؛ گفتگو با عماد افروغ دکترای جامعه شناسی و استاد پژوهشگاه علوم انسانی
حوزههای تخصصی:
بسیاری از نظریه پردازان معاصر اخلاق بر این باورند که آن قدر ما به وجوه وجودی اخلاق بی اعتنا بوده ایم و آن قدر اخلاق را از زندگی خود دور کرده ایم که اگر بعضا بحث اخلاق مطرح شود، بلافاصله ذهن ما به سوی یک امر آرمانی سوق داده می شود و امر آرمانی را هم امری انتزاعی تفسیر و تعبیر می کنیم، در حالی که کاملا وجودی هستند. منتها ما از یک نگرش وجودی غافل شده ایم و اسیر پاره پاره های مختلفی از جمله مدرنیته و پست مدرنیته شده ایم که وقتی بحثی از یک حقیقت وجودی یا اخلاق به میان می آید، برچسبی آرمانی به آن ها می زنیم. در حالی که اخلاق همین جاست و وجود دارد.اگر ما ریشه ها و پایه های وجودی برای اخلاق قائل باشیم، جامعه آرمانی همان جامعه اخلاقی است؛ البته با این تفسیر که آرمان ها خیالی نیستند.شما نمی توانید نامی از بشر ببرید بدون اینکه برای او حیث وجودی و نیازهای واقعی قائل نشوید. آزادی، عدالت و اخلاق و معنویت جزو نیازهای واقعی بشر هستند. آنچه که به آن آرمان می گوییم، مرتبط با وجود بشر است. منظور از وجود بشر، ذات بشر است و منظور از ذات بشر هم یک ذات منبسط است که شامل وجه فردی، طبیعی، گروهی و اجتماعی می شود.ما دو زبان داریم: یکی زبان دلیل یا باید و نبایدها و دیگری زبان علیت یا تأثیر و تأثرات. انسان های خاص تحت هر شرایطی با همان زبان بایدونباید خاص خود عمل می کنند. اما انسان های معمولی تحت تأثیر روابط متقابل علّی هم هستند.واقعیت این است که مردم ذیل اخلاقی بودن یا اخلاقی نبودن حکمرانان عمل می کنند. این یک واقعیت است هرچند مطلوب نیست. چون واقعیت است باید به آن توجه داشت که اگر حکمرانان اخلاقی باشند، جامعه نیز اخلاقی می شود.