مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵۳۷٬۶۸۴ مورد.
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۵۳
159 - 204
حوزههای تخصصی:
هوش مصنوعی به عنوان یکی از پیشروترین فناوری ها با سرعتی فزاینده در حال تحول است. ایران، به عنوان کشوری درحال توسعه، نیازمند درک عمیق از مسیرهای آینده این فناوری و برنامه ریزی راهبردی برای بهره گیری بهینه از آن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی آینده توسعه هوش مصنوعی در ایران، با رویکرد سناریونویسی ساختاری در افق ۱۴۱۴ انجام شده است. روش شناسی پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و برحسب نحوه گردآوری داده ها توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، اساتید، مدیران و خبرگان صنعت هوش مصنوعی هستند. برخلاف مطالعات پیشین که عمدتاً بر حوزه های خاصی از هوش مصنوعی متمرکز بودند، این پژوهش با نگاهی جامع و در سطح ملی، نخستین چارچوب سناریونویسی مبتنی بر تحلیل ساختاری که منجر به تدوین چهار سناریوی خلاء هوش مصنوعی، رنسانس هوش مصنوعی، سراب هوش مصنوعی و معاملات هوش مصنوعی شد را ارائه می دهد. این سناریوها برپایه تحلیل پیشران های کلیدی همچون سیاست ها و حمایت های دولتی، زیرساخت های پیشرفته فناوری، چالش- های تکینگی فناورانه، تأثیرات ژئوپلیتیک، رصدخانه ها و شتاب دهنده های فناوری و نیز کاربردهای هوش مصنوعی در صنایع تدوین شده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که آینده توسعه هوش مصنوعی در ایران تا حد زیادی به حمایت های دولتی و توسعه زیرساخت های مناسب وابسته است. سناریوهای بحرانی نیازمند مداخلات فوری در سیاست گذاری ملی بوده، درحالی که سناریوهای مطلوب فرصت هایی را برای توسعه پایدار هوش مصنوعی در کشور فراهم می کنند. این سناریوها می توانند مبنای طراحی استراتژی های سیاستی مشخص مانند تدوین نقشه راه ملی توسعه هوش مصنوعی و بازطراحی نظام های حمایتی فناورانه قرار گیرند و چارچوبی تحلیلی برای تصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت فراهم سازند.
شناسایی ساختارهای اطلاعاتی در رسانه های اجتماعی و تأثیر آن بر رفتار اشتراک گذاری کاربران ایرانی
حوزههای تخصصی:
رسانه های اجتماعی در ایران، به عنوان بسترهای تولید و اشاعه اطلاعات، زمینه ساز چرخش سریع و گسترده اخبار واقعی و جعلی شده اند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی محتوای اطلاعاتی در رسانه های اجتماعی و بررسی تأثیر آن بر رفتار اشتراک گذاری کاربران، به شیوه ای آمیخته (کیفی-کمی) انجام شد. در مرحله کیفی، از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۲۳ نفر از خبرگان رسانه، مضامین کلیدی پیرامون «تشابه»، «تفاوت» و «اهداف اشاعه» اخبار جعلی با اطلاعات واقعی استخراج و با تکنیک تحلیل شبکه مضامین تحلیل شد. سپس، یافته های حاصل مبنای طراحی پرسشنامه ای محقق ساخته قرار گرفت که به صورت آنلاین در اختیار ۳۸۵ کاربر شبکه های اجتماعی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS و روش تحلیل معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها نشان داد که میان سه متغیر اصلی پژوهش و میزان اشتراک گذاری اطلاعات توسط کاربران، رابطه معناداری وجود دارد. به ویژه مضامین مربوط به تشابه ساختاری اخبار جعلی با اطلاعات واقعی و اهداف اشاعه، پیش بینی کننده های قوی تری برای اشتراک گذاری بودند. در مجموع، نتایج حاکی از آن است که اشتراک گذاری اطلاعات در رسانه های اجتماعی صرفاً بر مبنای اعتبار یا صحت آن نیست، بلکه متأثر از انگیزه های ادراکی، اجتماعی و روانی کاربران است.
بررسی نقش واسطه گری شناخت اجتماعی در بین ذهن آگاهی و اشتیاق تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
147 - 155
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی پیشایندها و پیامدهای فردی شناخت اجتماعی در قالب یک مدل علی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان مدارس شاهد و ایثارگر شهر شیراز در سال تحصیلی 03-1402 تشکیل دادند که از این میان تعداد 278 نفر (124 دختر و 154 پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شناخت اجتماعی نجاتی و همکاران، ذهن آگاهی براون و ریان و اشتیاق به مدرسه وانگ و همکاران استفاده شد. برای بررسی روایی مقیاس ها از تحلیل عامل تاییدی و برای پایایی نیز از ضریب آلفای کرانباخ استفاده گردید که نتایج حاکی از مطلوب بودن روایی و پایایی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون و آزمون معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد، ذهن آگاهی تاثیر معنادار بر شناخت اجتماعی دارد. شناخت اجتماعی نیز دارای تاثیر معنادار بر اشتیاق تحصیلی بود. شناخت اجتماعی همچنین توانست نقش واسطه گری در بین ذهن آگاهی و اشتیاق تحصیلی داشته باشد. نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت که ذهن-آگاهی و اشتیاق تحصیلی دو مورد از عوامل اصلی برای بررسی پیشایندها و پیامدهای اشتیاق تحصیلی می باشند. شناخت اجتماعی همچنین توانست نقش واسطه گری در بین ذهن آگاهی و اشتیاق تحصیلی داشته باشد. نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت که ذهن-آگاهی و اشتیاق تحصیلی دو مورد از عوامل اصلی برای بررسی پیشایندها و پیامدهای اشتیاق تحصیلی می باشند. شناخت اجتماعی، ذهن آگاهی، اشتیاق تحصیلی. شناخت اجتماعی، ذهن آگاهی، اشتیاق تحصیلی. شناخت اجتماعی، ذهن آگاهی، اشتیاق تحصیلی. ذهن آگاهی اشتیاق
کیفیت زندگی زنان خیانت دیده و ناملایمات دوران کودکی؛ نقش واسطه ای حمایت های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: خیانت زناشویی یکی از چالش های مهم در روابط زوجین است که تأثیرات مخربی بر کیفیت زندگی افراد، به ویژه زنان خیانت دیده، دارد. هدف این پژوهش تدوین الگویی ساختاری برای بررسی تأثیر ناملایمات دوران کودکی و سبک های دلبستگی بر کیفیت زندگی زنان خیانت دیده، با نقش واسطه ای حمایت های اجتماعی بود. روش: این پژوهش از نوع کمی و طرح آن شبه آزمایشی با روش پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل ۳۰۰ زن خیانت دیده مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر تهران بود که از میان آن ها ۲۳۰ نفر با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های ناملایمات دوران کودکی، سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی بود. داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که ناملایمات دوران کودکی به طور منفی و معناداری بر کیفیت زندگی زنان خیانت دیده تأثیر دارد (p<0. 01). همچنین، سبک های دلبستگی ناایمن (اجتنابی و اضطرابی) به طور معناداری با کاهش کیفیت زندگی در ارتباط بودند، درحالی که سبک دلبستگی ایمن تأثیر مثبتی بر کیفیت زندگی داشت (p<0. 01). حمایت اجتماعی به عنوان یک متغیر میانجی، اثرات منفی ناملایمات دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن بر کیفیت زندگی را کاهش داد و اثر مثبت سبک دلبستگی ایمن را تقویت کرد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی زنان خیانت دیده تحت تأثیر تجربیات نامطلوب کودکی، سبک های دلبستگی و میزان حمایت اجتماعی قرار دارد. مداخلات روان شناختی برای بهبود کیفیت زندگی این زنان باید بر تقویت حمایت اجتماعی، اصلاح سبک های دلبستگی و کاهش تأثیرات منفی ناملایمات دوران کودکی متمرکز باشد. این پژوهش می تواند راهکارهای مؤثری برای مشاوران خانواده و سیاست گذاران در حوزه سلامت روان ارائه دهد.
مسئله اجتماعی افزایش سن ازدواج در ایران: عوامل و زمینه ها (مورد مطالعه: شهرستان بروجرد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نهاد خانواده در ایران متأثر از ورود فرایند نوسازی و روندهای کلان جمعیتی تغییر و تحولات عمیقی را در چند دهه اخیر تجربه کرده است. یکی از حوزه های این تغییرات، افزایش میانگین سن ازدواج است. به طوری که روند تأخیر در ازدواج به یکی از چالش های مهم جمعیتی و اجتماعی تبدیل شده است. مقاله پیش رو با هدف بررسی عوامل مؤثر بر افزایش سن ازدواج در شهرستان بروجرد انجام گرفته است. روش تحقیق، پیمایش و ابزار مورداستفاده پرسشنامه می باشد. با بررسی متون و ادبیات تحقیق در حوزه ی خانواده و ازدواج، 9 عامل اجتماعی اقتصادی و متغیرهای جمعیت شناختی که به نظر می رسید تعیین کننده وضعیت تأخیر در ازدواج باشند، انتخاب و در قالب فرضیههای تحقیق تدوین شدند. جامعه ی آماری تحقیق شامل دختران و پسران هرگز ازدواج نکرده در بازه سنی 20 تا 45 سال می باشند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 537 نفر از بخش های مختلف شهر انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج نشان داد که دشوارسازی شرایط ازدواج، برخورداری از تمکن اقتصادی و پذیرش برابری جنسیتی از عوامل مؤثر بر افزایش میانگین سن در اولین ازدواج در شهرستان بروجرد هستند. بیشترین درصد تغییرات افزایش سن مجردی توسط عوامل دشوارسازی شرایط ازدواج صورت گرفته که نشان دهنده اهمیت و مهم بودن این عامل نسبت به سایر عوامل دیگر اثرگذار بر افزایش سن ازدواج است. این نتایج نشان دهنده ی اهمیت متغیرهای اجتماعی اقتصادی در تغییرات الگوهای ازدواج و تشکیل خانواده در ایران طی سال های اخیر می باشد که لازم است در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری کلان جمعیتی به آن توجه جدی شود.
The Relationship Between Social Cognition and Loneliness in Gifted Underachievers: The Mediating Role of Rejection Sensitivity(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the relationship between social cognition and loneliness in gifted underachievers, with a specific focus on the mediating role of rejection sensitivity. A descriptive correlational design was employed with a sample of 399 gifted underachieving adolescents from Argentina, selected according to Morgan and Krejcie's (1970) sample size table. Standardized tools were used to assess social cognition, rejection sensitivity, and loneliness. Data analysis was conducted using SPSS-27 and AMOS-21. Pearson correlation was used to evaluate bivariate relationships between variables, and Structural Equation Modeling (SEM) was applied to test the proposed mediational model. Fit indices, including χ², RMSEA, GFI, CFI, and TLI, were reported to evaluate model adequacy. Results indicated that social cognition was significantly and negatively correlated with both rejection sensitivity (r = –.43, p < .01) and loneliness (r = –.39, p < .01). Rejection sensitivity showed a significant positive correlation with loneliness (r = .58, p < .01). SEM analysis confirmed the mediating role of rejection sensitivity in the relationship between social cognition and loneliness. The indirect path from social cognition to loneliness via rejection sensitivity was significant (β = –.28, p < .001), and the total effect of social cognition on loneliness was substantial (β = –.49, p < .001). Model fit indices indicated a good fit (χ²/df = 2.22, CFI = 0.96, RMSEA = 0.054). These findings suggest that deficits in social cognition contribute to heightened feelings of loneliness in gifted underachievers, primarily through increased sensitivity to perceived rejection. Interventions aimed at reducing rejection sensitivity may mitigate the impact of social cognitive difficulties on emotional well-being in this vulnerable group.
بررسی ساختاری نفوذ سیاسی و امنیتی آمریکا در نظام سلطنتی پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی ایران معاصر سال ۱۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
137 - 165
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درک پویایی قدرت در نظام های سلطنتی، مستلزم واکاوی سازوکارهای درونی آن ها و روابط بیرونی شان با قدرت های بین المللی است. در دوره پهلوی دوم، تمرکز بی چون وچرای قدرت در نهاد سلطنت، هم زمان با نفوذ رو به گسترش ایالات متحده در سطوح مختلف سیاسی، امنیتی و نظامی، الگویی خاص از وابستگی و نفوذپذیری را در ساختار حکمرانی ایران شکل داد.مسئله پژوهش: مسئله اصلی پژوهش حاضر، تبیین چگونگی درهم تنیدگی میان فروبستگی قدرت در داخل و نفوذ چندسطحی آمریکا در ساختار تصمیم گیری حکومت پهلوی است. این مقاله می کوشد نشان دهد که چگونه این پیوند، به جای تقویت اقتدار رژیم، آن را با بحران مشروعیت و کارآمدی مواجه ساخت و به شکل گیری نوعی پارادوکس ساختاری انجامید؛ رژیمی که در ظاهر قدرتمند بود، اما در عمل از ظرفیت کنش مستقل در برابر فشارهای داخلی و خارجی تهی می شد.روش تحقیق: در این راستا، پژوهش با بهره گیری از روش کیفی (توصیفی-تحلیلی) و رویکرد جامعه شناسی تاریخی، داده های خود را از منابع کتابخانه ای گردآوری و آن ها را در چارچوب مفهومی «دولت نفوذپذیر و فروبسته» تحلیل کرده است.یاقته ها: یافته ها نشان می دهد که نفوذ آمریکا تنها در سطح سیاسی محدود نبوده، بلکه با اشکال پیچیده تری از حضور امنیتی و نظامی تلفیق شده است. این نفوذ چندلایه، در کنار انسداد ساخت قدرت، نه تنها استقلال تصمیم گیری را تضعیف کرد، بلکه شکاف دولت–جامعه را نیز تعمیق بخشید و نقش تعیین کننده ای در شکنندگی ساختار حکمرانی ایفا کرد. از این رو، مطالعه ی ساختاری نفوذ خارجی در بستر دولت های فروبسته، می تواند در تحلیل دلایل ناکارآمدی سیاسی و امنیتی رژیم ها راه گشا باشد.
تأثیر رشد بخشی و توسعه مالی بر فقر با استفاده از رویکرد ARDL (مورد مطالعه: استان لرستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد مالی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۷۰)
133 - 156
حوزههای تخصصی:
کاهش فقر همواره یکی از مهمترین اولویت های اقتصادی و سیاسی کشورها بوده است. چراکه فقر همواره یکی از پدیده های نامطلوب اقتصادی و اجتماعی جوامع مختلف به شمار رفته است. یکی از مهمترین راهکارهای کاهش فقر می تواند رشد اقتصادی باشد که بواسطه آن می توان فقر و نابرابری درآمدی را در جامعه کاهش داد اما دستیابی به رشد اقتصادی مستلزم بکارگیری عواملی متعددی مانند سرمایه، نیروی انسانی، انرژی و... است.لذا علت توجه هر چه بیشتر بر بازارهای مالی که می تواند یکی از ابزارهای مهم تأمین مالی موسسات و بنگاه های اقتصادی باشد قطعا خواهد توانست زمینه ساز افزایش رشد اقتصادی گردیده و در نهایت به کاهش فقر منتهی شود. لذا هدف این مطالعه، تأثیر رشد بخشی (کشاورزی، صنعت و خدمات) بر شاخص فقر استان لرستان است. جهت برآورد مدل تحقیق از داده های سالانه طی دوره زمانی 1399-1360 و مدل اقتصادسنجی ARDL استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که در بلندمدت رشد بخش های صنعت و خدمات باعث کاهش فقر در استان لرستان می شود، درحالیکه رشد بخش کشاورزی اثر معناداری را بر کاهش فقر نشان نمی دهد. همچنین نتایج نشان داد که توسعه شاخص مالی نیز باعث کاهش فقر در استان لرستان می شود. به طورکه توسعه مالی از طریق مستقیم دسترسی افراد کم درآمد به اعتبارات، سبب گس ترش کسب و کار این افراد می شود و قدرت خرید آنها را افزایش می دهد یا حداقل از طریق پس انداز مطلوب با فقر مبارزه می کند که نتیجه این اتفاقات می تواند کاهش فقر باشد
نقش مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه_ فزون کنشی در پیش بینی پریشانی روانی: تعیین نقش میانجی سبک های والدگری و نقش تعدیل کننده دلبستگی ایمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نارسایی توجه_ فزون کنشی یکی از اختلالات شایع روان شناختی است که مشکلات زیادی در روابط بین فردی ایجاد می کند هدف از پژوهش حاضر ، نقش مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه_ فزون کنشی در پیش بینی پریشانی روانی با واسطه گری سبک های والدگری و تعدیل گری دلبستگی ایمن بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی _ همبستگی از نوع معادلات ساختاری و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل تمامی والدین کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه_ فزون کنشی مراجعه کننده به مراکز خدمات روان شناسی منطقه یک شهر تهران در سال 1402 بودند. تعداد 276 نفر از جامعه مذکور به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش، مقیاس تجدید نظرشده دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید،1990)، سیاهه مشکلات رفتاری کودکان (فرم والدین) (آخنباخ، 1991)، پرسشنامه سبک های والدگری (بامریند، 1971)، و فهرست نشانه ای هاپکینز (دروگاتیس و همکاران، 1974) بود. داده ها با روش الگوی معادلات ساختاری و نرم افزار SPSS27 و SmartPLS4 تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد پریشانی روانی با نقش میانجی والدگری سهل گیرانه بر روی مشکلات رفتاری برون نمود (004/0p=، 062/0 B=) و مشکلات رفتاری درون نمود (008/0p=، 054/0 B=) مثبت و معنا دار بود. نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده، با افزایش دلبستگی ایمن، کاهش پریشانی روانی، و سبک والدگری سهل گیرانه و مستبدانه، می توان رفتارهای مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود را کاهش داد و پریشانی روانی بالاتر، ببه افزایش سبک های والدگری سازش نایافته و رفتارهای مشکل ساز منجر می شود.
مسئله مندی غیررسمی بودگی در ایران؛ خشونت ساختاری در تولیدِ فضای پادزیستِ تهیدستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه معماری و شهرسازی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۶
4 - 23
حوزههای تخصصی:
روند به اصطلاح «توسعهٔ جهانی» در زمانهٔ هم روزگار، همانا تشدید شکاف اجتماعی و ماندگاری فقرگسترده به ویژه در جهانِ جنوب است. این شکاف در افزایش سکونتگاه های فرودستان شهری با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر و قطبی شدن ثروت نزد یک درصد ثروتمندان جهان بازتاب داشته است. در ایران نیز شاهد رشد چشمگیر باشندگانِ سکونتگاه های فرودست و چندین برابر شدن آن ها در پنجاه سال اخیر (حدود ۲۵ میلیون نفر در بافت های فرسوده و سکونتگاه های غیررسمی شهری) بوده ایم. رویارویی متداول با این مشکل ازسوی حکومت با فرادستی فرهنگی، برساخت اجتماعیِ منجر به سرکوب و حذف بوده است که با انگِ ننگ، انگلی بودن و جرم خیزی آن، زمینه سازی غیرقانونی بودن اسکان غیررسمی را فراهم کرده است؛ این درواقع خشونتی ساختاری است که زیست فضای برآمده از ارادهٔ خودبنیاد تهیدستان را مغشوش می کند. برنامه ریزان شهری با دانشی برخاسته از قدرت، و در سودای جهانی نوواره، با قواعد و طرح های شهرسازی به برون شدگی نیازمندترین شهروندان از فضای رسمی توسعهٔ شهر و خشونت ساختاری یاری می رسانند. ازاین رو، رهیافت مسئله مندی (پرابلماتیک)، بنیاد دانش کنونی را که خود تولید مسئله می کند به چالش می کشد و چاره جوئی ریشه نگرانه (رادیکال) برای پرداختن به علت برانگیزانندهٔ دیگر علت ها و معلول ها را برای برنامه ریزان سفارش می کند. در این نوشتار مسئله مندی غیررسمی بودگی فضائی در سطوح عام و خاص در ایران به بحث گذاشته می شود تا در پرتو این بینش، کنشِ دگرگونه ای برای رهائی هم میهن های تهیدستمان به بار نشیند. جانمایهٔ این بحث، کنارگذاشتن انگارهٔ توسعهٔ متداول در جهانِ شمال برای زدودن گسل های اجتماعی و باور به حق به شهر در جهانِ جنوب است و سپس، روی آوردن به انگارهٔ توسعه ای به گونه ای دیگر که دربرگیرندهٔ همگان و با تعادل اکولوژیک بر زمینهٔ ایران برای پایداری باشد. برای تحقق این برآیند، فرایندِ حکمروائی شایسته کلیدی است که از نتایج آن، رفع انحصارِ تولید فضا توسط فرادستان و پذیرش تولیدِ زیست فضای فرودستان به همراه توانمندسازی اجتماعات آن ها برای فرارویش به پایداری است.
اثربخشی آموزش درس زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی بر بهبود مهارتهای خواندن و نوشتن دان شآموزان با اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش درس زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی بر بهبود مهارت های خوا ندن و نو شتن دا نش آموزان با ا ختلال یادگیری بود. روش: طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه پژوهش را تمامی دانش آموزان دختر با اختلال یادگیری در دوره اول ابتدایی ناحیه 1 شهر کرمان در سال تحصیلی 02 - 1401 تشکیل دادند که از بین آنها 30 نفر داوطب واجد شرایط به عنوان نمونه انتخاب و به 2 گروه 15 نفری آزمایشی و گواه تقسیم شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه خواندن و نارساخوانی کر می و مرادی ) 1378 ( و آزمون نوشتن فلاح چای ) 1374 ( بود. برای گروه آزمایشی آموزش زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی، به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفته ای 2 بار اجرا شد و گروه گواه در این مدت مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش های آماری نظیر میانگین، انحراف ا ستاندارد و تحل یل کواریا نس تجزیه وتحل یل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی بر بهبود مهارت های خواندن و نوشتن دانش آموزان با اختلال یادگیری تأثیر معنادار داشت ) 01 / .)P>0 نتیجه گیری: نتیجه می شود که آموزش زبان فارسی مبتنی بر راهبردهای فراشناختی موجب بهبود مهارت های خواندن و نوشتن دانش آموزان با اختلال یادگیری شده است.
ارزیابی دقت مکانی و زمانی مجموعه داده های GPCC و CRU در مقابل داده های مشاهده ای در کشور عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی دقت و قابلیت اعتماد داده های GPCC و CRU به منظور انجام مطالعات مختلف هیدرو-اقلیمی در عراق است.
روش و داده: داده های مورد استفاده شامل بارش ماهانه پایگاه داده GPCC با قدرت تفکیک مکانی 5/0 و 25/0 جغرافیایی و داده های بارش ماهانه، حداقل و حداکثر دمای ماهانه پایگاه داده CRU با قدرت تفکیک مکانی 5/0 جغرافیایی طی دوره 2020-1990 است. به منظور ارزیابی دقت داده ها از آماره های R، R2، EF، BIAS، RMSE و Slope استفاده شده است.
یافته ها: بر اساس نتایج اعتبارسنجی، GPCC و CRU در برآورد بارش، دمای حداقل و حداکثر در عراق دارای دقت مناسبی هستند. GPCC در برآورد بارش در استان های شرقی و شمالی عراق دارای ضریب همبستگی بالا (87/0- 71/0) است. مقدار آماره Slope در اکثر ایستگاه ها بین 2/1- 80/0 و NRMSE کمتر از 3 است. CRU در برآورد بارش در نیمه شرقی و شمالی کشور دارای R حدود 81/0، 5/0 < EF، 2 > NRMSE و Bias بین 2- تا 6 میلی متر است. همچنین، CRU در برآورد دمای حداقل و حداکثر در عراق دارای تطابق بالایی دارند، به طوری که داده های CRU و رصدی در ایستگاه ها دارای 96/0< R، 95/0< R2، 95/0< EF، 95/0 < Slope و NRMSE در حدود کمتر از 5/1 در اکثر مناطق هستند.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج اعتبارسنجی، GPCC و CRU در برآورد بارش، دمای حداقل و حداکثر در عراق دارای دقت مناسبی هستند. GPCC در برآورد بارش در استان های شرقی و شمالی عراق دارای ضریب همبستگی بالا (87/0- 71/0) است. داده های CRU در برآورد دمای حداقل و حداکثر در عراق دارای تطابق بالایی دارند؛ بنابراین، می توان داده های GPCC و CRU را به عنوان منابعی معتبر برای تحلیل الگوهای بارش و دما و برای مناطق فاقد آمار در عراق معرفی کرد.
نوآوری، کاربرد نتایج: هر دو منبع داده امکان تحلیل الگوهای بارش و دما و همچنین گام های مهم تصمیم گیری مرتبط با مدیریت آب و سازگاری با تغییرات آب و هوا را فراهم می کنند.
منابع المبسوط فی فقه الإمامیه و رویکرد شیخ طوسی به آنها با تأکید بر کتاب الطهاره
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۶ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۲۱۲)
611 - 670
حوزههای تخصصی:
غرض شیخ طوسی از تألیف المبسوط، نشان دادن توانمندی فقه امامیه در پاسخ به تفریعات مطرح در فقه عامه، با رجوع به روایات و بدون اتکا به قیاس و رأی بوده است. بنابراین شیخ در المبسوط به تفریعات عامه در کنار مسائل مذکور در النهایه پرداخته است. النهایه اصلی ترین منبع امامی المبسوط است. درباره تفریعات عامه، شواهد متعددی نشان می دهد که شیخ در استخراج این تفریعات از فقه شافعیه بهره برده است. تعلیقه ابو الطیب طبری در میان منابع شافعیه، کتابی مهم و مغفول است که شیخ در تألیف المبسوط از آن استفاده می کند و ظاهراً با شخص طبری ارتباط مستقیم داشته است. تعلیقه بندنیجی نیز ظاهراً مورد لحاظ شیخ بوده است؛ همچنین المبسوط با الحاوی ماوردی، بحر المذهب رویانی و البیان عمرانی ارتباط قابل توجهی دارد و منشأ این ارتباط به منابع پیشین بر می گردد که در مواردی به دست ما نرسیده است. در این مقاله، «کتاب الطهاره» در جایگاه نمونه ای از سبک تألیفی شیخ در قسمت اول المبسوط بررسی شده است. این قسمت ارتباط برجسته ای با النهایه دارد؛ گرچه انتقال مطالب از النهایه با تغییراتی همراه است و در برخی موارد، فتوای ذکرشده در المبسوط به متن روایات نزدیک تر است. درباره منابع شافعیه دو رویکرد تبعی و ابداعی وجود داشت و شیخ تفریعات شافعیه را با اتکا به روایات پرشمار امامیه و بدون توجه به ادله ظنی بیان شده در منابع پاسخ گفته است؛ البته در مواردی، برخی ادله تحلیلی که بنا بر فقه امامیه قابل تقریر بوده را پذیرفته است.
Analyzing the Dimensions of Digital Transformation in Education with the Approach of the Roadmap(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
International Journal of Digital Content Management, Vol. ۶, No. ۱۰, Summer & Fall ۲۰۲۵
163 - 196
حوزههای تخصصی:
Purpose : The purpose of the current research is to extract the components and dimensions of digital transformation and determine the levels and sequence of dimensions in Iran's education and upbringing, for the planning and implementation roadmap. Method : This research has a mixed approach (qualitative-quantitative). The qualitative section was able to extract the components of digital transformation by searching for authentic Persian and English articles published in the last ten years. With the help of seven experts, the digital transformation components were classified into eight dimensions in the form of 109 identified sub-components using the ISM method. Dimension levels were determined by SSIM matrix calculations in the quantitative part. MICMAC software version 5.3.0 was used to calculate the impact of relationships. Findings : Based on the opinion of experts and the results of ISM calculations, the identified dimensions including: institutional, education, technology, infrastructural, social, cultural and economic were placed in four levels. Conclusion : According to experts, the institutional dimension, being placed at the fourth level, has the greatest impact on digital transformation in Iran's education. Therefore, it is one of the key dimensions to achieve digital educational transformation that is placed at the first level of the model. According to the results of ISM, the economic and cultural dimensions were placed at the third level. Also, in analyzing the impact of relationships between dimensions using MICMAC software, the results indicate that the institutional dimension has a significant impact on infrastructure development.
The Mediation Role of Emotional Quotient in the Relationship of Work Gratification And Career Quality of Life
حوزههای تخصصی:
The present research aimed to examine how emotional quotient mediates the link between work gratification and career life quality for employees at Sistan and Baluchestan University in Zahedan, Iran. The statistical population for this study comprised all staff at Sistan and Baluchestan University, and a sample of 155 employees was selected using convenience sampling. Participants completed the Work Gratification Questionnaire created by Brayfield & Rothe (1951), the Emotional Quotient Questionnaire by Chadha (2001), and the Career Quality of Life Scale established by Van Laar, Edwards, & Easton (2007). The results showed that work gratification significantly and positively influenced all dimensions of quality of work life. Emotional quotient did not notably affect the components of career quality of life. Work gratification did not exert an indirect influence through emotional intelligence on the career quality of life. Emotional quotient did not significantly influence the relationship between work gratification and career quality of life for staff in the University of Sistan and Baluchestan.
برآورد شاخص واریانس حرارتی محدوده شهری و طبقه بندی آسایش حرارتی با استفاده از دمای سطح زمین (مطالعه موردی: شهر ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۴
122 - 144
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت جزایر حرارتی شهری، در این پژوهش شاخص واریانس حرارتی محدوده شهری و طبقه بندی آسایش حرارتی در شهر ساری مورد مطالعه قرار گرفت. پس از اخذ تصاویر ماهواره لندست 8 برای 11 سال، شاخص واریانس حرارتی محدوده شهری براساس دمای سطح زمین و میانگین دما استخراج، و آسایش حرارتی براساس آن طبقه بندی شد. نتایج نشان داد میانگین دمای سطح زمین شهر ساری، در تاریخ 17 مرداد 1392 دارای کمترین میزان یعنی1/30 درجه سلسیوس و بیشترین میانگین دما در 21 تیر 1397 به میزان 62/40 درجه سلسیوس می باشد. بنابراین می توان دریافت که، مناطق دارای ساختمان های مسکونی و تجاری و پوشش های مصنوعی بیشترین دما را دارا می باشند. کمترین میزان شاخص واریانس حرارتی محدوده شهری در سطح پیکسل در 10 مرداد ماه 1401 برابر با 352/0- و بیشترین مقدار آن در 17 مرداد 1395 به مقدار 122/0 محاسبه شد. طبقه عالی، خوب و نرمال آسایش حرارتی در 19 تیر 1402 دارای بیشترین پهنه به میزان 49/58 درصد مساحت و کمترین میزان آن در 17 مرداد 1392 یعنی 39/50 درصد مساحت را دارا می باشد. طبقه بد، بدتر و بدترین آسایش حرارتی در 17 مرداد 1392 دارای بیشترین پهنه به میزان 61/49 درصد مساحت و کمترین میزان آن در 19 تیر 1402 به میزان 51/41 درصد را شامل می شود. براساس این نتایج می توان دریافت که، مناطق مرکزی شهر ساری و دیگر مناطقی از شهر که پوشش سبز کمتری دارند یا در آن ها ساخت و سازهای غیراصولی بدون توجه به الگوهای زیست شهری انجام گرفته در طبقه پایینی از آسایش قرار می گیرند.
واکاوی پیامد تغییرات اقلیمی بر ویژگی برف پوشان زاگرس میانی با استفاده از داده های سنجش از دور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییر اقلیم مساله زیست محیطی مهمی است زیرا فرآیندهای ذوب یخچال ها و تراکم برف به تغییر اقلیم حساس هستند. امروزه انواع حس گرهای ماهواره ای از جمله AVHRR,MODIS,GEOS,MERIS برای پایش برف در دسترس اند و به طور گسترده ای برای بررسی و نوسانات و تغییرات پوشش برفی در سطح جهانی مورد استفاده قرار می گیرند . در این بین سنجنده MODIS به دلیل پوشش فضایی جهانی با دقت مکانی مناسب و پوشش مکرر زمانی در مقیاس های مختلف بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. از این رو در تحقیق حاضر از محصولات برف این سنجنده استفاده گردید. در این بررسی پس از جمع آوری آمار و اطلاعات مربوط به روزهای همراه با برف در طول دوره آماری (2018-1989) در سطح سه استان کرمانشاه، ایلام و لرستان با استفاده از داده های پوشش برف سنجنده مودیس در زاگرس میانی و همچنین فنون سنجش از دوری پردازش شدند و نتایج حاصل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.در محصولات سنجنده MODIS برای آشکارسازی پوشش برف از شاخص NDSI استفاده شد.بررسی روند تغییرات برف پوش در فصول مختلف با استفاده تصاویر سنجنده مودیس نشان می دهد که بیشتر منطقه مورد مطالعه در این زمینه دارای روند کاهشی معنی دار به ویژه در نواحی مرتفع منطقه مورد مطالعه می باشد و فقط در نواحی غربی و جنوب غربی منطقه مورد مطالعه روند کاهشی مشخصی مشاهده نمی شود. همچنین بررسی روزهای برف پوشان در طول دوره مورد بررسی حاکی از کاهش برف پوشان زاگرس میانی است و این تغییرات در سال های اخیر به ویژه نواحی برفگیر منطقه نیز تشدید شده است .همچنین تغییرات در فصل زمستان و مناطق برف گیر و مرتفع نسبت به فصول دیگر و مناطق دیگر در سطح منطقه مورد مطالعه بیشتر و شدیدتر بوده است.
جریان شناسی مطالعات سبک شناسی قرآن در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر به روش تحلیل محتوا و با مقایسهٔ آثار، سعی در شناخت جریان های شکل گرفته در مطالعات سبک شناسی قرآن در ایران دارد و در همین راستا، جریان های موردنظر را از جهت زمان، افراد و ویژگی ها بررسی می کند. حاصل آنکه، دامنهٔ زمانی اواسط دههٔ هفتاد شمسی تا تابستان 1403 نشان می دهد که مطالعات سبک شناسی قرآن در ایران سه دوره را سپری نموده است: دورهٔ ورود مباحث سبک شناسی، دورهٔ رشد و گسترش این مباحث و دورهٔ ظهور رویکردهای پیچیده تر سبک شناسی در مطالعات قرآنی. این است که دورهٔ اول، از ویژگی هایی چون کلی گویی و مشخص نبودن چهارچوب های مباحث، ابتدایی و غیرکاربردی بودن مطالعات و ضعف در بنیان های نظری برخوردار است؛ دورهٔ دوم، با مشخصه هایی نظیر توجه به بنیادهای نظری، تطبیق مباحث بر آیات قرآن، تکثر پژوهش های صورت گرفته نسبت به دورهٔ اول و نوعاً تکراری و توجه به رویکردهای سبک شناسانهٔ متفاوت شناخته می شود؛ دورهٔ سوم، خصوصیاتی شامل تمرکز بر یک لایهٔ زبانی یا یک مؤلفهٔ خاص از یک لایهٔ زبانی، عمق بخشی به مطالعات، ظهور رویکرد سبک پژوهی انتقادی و ایجاد پیوند میان مباحث سبک شناسی با سایر مطالعات زبان شناسی، ازجمله معناشناسی و کاربردشناسی دارد.
تحلیل نسبت نظریه دولت اسلامی با خاستگاه اقتصادی دولت مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوق عمومی دوره ۵۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
831 - 857
حوزههای تخصصی:
تحلیل های حقوقی که در راستای تبیین تحولات دولت ارائه می شوند، اغلب بر عناصر سیاسی موجدِ دولت مدرن تأکید کرده و تفاوت اساسی چنین دولتی با سایر اَشکال اِعمالِ قدرت سیاسیِ تجربه شده در تاریخ را در این می بینند که چنین سازوکاری پیش و بیش از هر چیز درصدد است تا با نهادهای جدید سیاسی همچون تفکیک قوا، پارلمان، انتخابات، نمایندگی و غیره از آزادی سیاسی پاسداری کند. همین مسئله نیز معمولاً سبب می شود که خاستگاه اقتصادی این تحول عظیم اجتماعی و به تبع آن، محصولات اقتصادی این سامان سیاسی از قبیل کارایی اقتصادی، رشد، توسعه، رفاه و مفاهیمی از این دست، کمتر مورد توجه قرار گرفته و بعضاً نادیده انگاشته شود؛ آن هم درحالی که تبارشناسی دولت مدرن حکایت از آن دارد که اگر نقش عناصر اقتصادی در استقرار این سامان جدید، بیشتر از عناصر سیاسی نباشد، بی شک کمتر نیز نبوده و یا به عبارت دیگر، دولت مدرن بیش از آنکه خاستگاه سیاسی داشته باشد، نهادی با ماهیت اقتصادی است. از طرف دیگر، این نادیده انگاری خاستگاه اقتصادی دولت مدرن، اندیشه دولت اسلامی را که هم درصدد است تا حکومت اسلامی به معنای نظام سیاسی مجری شریعت را مستقر سازد و هم با درک تأثیر انکارناپذیر اقتضائات دولت های ملی، به عنوان وضعیت موجود دولت های اسلامی معاصر، از نهادهای مدرن بهره مند شود با چالش هایی مواجه ساخته است.
طراحی مدل ارزیابی بلوغ سامانه تدارکات الکترونیک دولتی بر مبنای شاخص های کلیدی عملکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
408 - 429
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به دنبال طراحی و معرفی شاخص های کلیدی عملکرد ارکان یک مدل بلوغ جامع، متناسب با اهداف دولت الکترونیک بر مبنای عملکرد کنشگران آن است.
روش: این پژوهش کاربردی محسوب می شود و با رویکرد ترکیبی اجرا شده است. در طراحی مدل بلوغ اولیه با هدف اطمینان از قدرت و کاربرد آن، از رویکرد ترکیبی بکر استفاده شده است. در این رویکرد، روش های تحلیل کیفی و کمّی به صورت ترکیبی استفاده شده اند. به منظور شناسایی شاخص های اولیه مدل بلوغ، از تحلیل کیفی محتوای مقاله های علمی مرتبط بهره گرفته شد. برای تقویت و تأیید شاخص های مدل با ۲۵ مدیر و کاربر کلیدی سامانه مصاحبه کیفی انجام و پس از آن مدل اولیه طراحی شد. به منظور ارزیابی مدل به دست آمده، پرسش نامه ای ساختاریافته به کلیه کاربران ارسال شد و ۲۴۲۵ کاربر سامانه به آن پاسخ دادند. در بخش اول این پرسش نامه با استفاده از مقیاس لیکرت و رتبه بندی شاخص های انتخاب شده توسط پاسخ دهندگان، شاخص های اولیه منتخب رتبه بندی شدند. در سؤال های باز در خصوص شاخص های مدنظر پاسخ دهندگان، در مجموع ۸۰۰ پاسخ دریافت شد و با استفاده از تحلیل کیفی این پاسخ ها، مدل نهایی به روزرسانی و تأیید شد.
یافته ها: مدل بلوغ نهایی به دست آمده، چهار سطح را شامل می شود: ۱. اولیه؛ ۲. معاملات الکترونیک؛ ۳. یکپارچگی معاملات؛ ۴. بهینه سازی شده. در هر سطح شاخص هایی شناسایی شده که به واسطه آن ها، امکان ارزیابی عملکرد سامانه ها در آن سطح میسر می شود. این شاخص ها به تفکیک هر سطح به شرح ذیل هستند:
سطح اولیه: سامانه ها در مراحل ابتدایی پیاده سازی قرار دارند و بر قابلیت های فنی پایه، مانند دسترسی پذیری و قابلیت استفاده متمرکزند. علاوه برآن، معیارهای کسب وکار اولیه همچون ثبت نام کاربران و تعداد معاملات در هر سامانه، جزء ملاک های ارزیابی این سطح به شمار می روند.
سطح معاملات الکترونیکی: در این سطح، در سامانه ها تراکنش های الکترونیکی منظم و سیستماتیک مدیریت می شود. شاخص های کلیدی در این سطح، تعداد تراکنش های هم زمان، شفافیت در مشخصات درخواست ها و پردازش به موقع پرداخت ها است.
سطح یکپارچگی معاملات: در این سطح فرایندهای تدارکاتی و جریان های اطلاعاتی با یکدیگر به صورت جامع یکپارچه می شوند. شاخص های این سطح مستندسازی فرایندها، حمایت از تأمین کنندگان داخلی و شفافیت برای ذی نفعان است.
سطح بهینه سازی شده: سامانه ها در این سطح به حداکثر کارایی دست می یابند و معیارهای پیشرفته ای مانند پایداری زیست محیطی، اشتراک داده ها و حفاظت از اطلاعات شخصی را شامل می شوند. ملاحظات اجتماعی و زیست محیطی مانند کاهش مصرف منابع اداری و رعایت استانداردهای زیست محیطی نیز مورد تأکید قرار می گیرند.
نتیجه گیری: در این پژوهش یک مدل بلوغ شناسایی شد که بر مبنای آن، در هر سطح شاخص های شناسایی شده به ازای هر کنشگر قابل ارزیابی خواهد بود. کنشگران سامانه با عملکرد بهتر در هر مرحله و نهادینه ساختن شاخص های سطح در عملکردشان، امکان ارزیابی شاخص های سطح های بالاتر را فراهم می سازند و بر این اساس، به سطوح بالاتر صعود می کنند. در سطوح ابتدایی شاخص های فنی و اقتصادی، حضور پُررنگ تری دارند و با بهبود عملکرد کنشگران و نهادینه شدن شاخص های سطوح ابتدایی، در سطوح بالاتر شاخص های اجتماعی و زیست محیطی پُررنگ تر خواهند شد.







