فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۹۰۱ تا ۳٬۹۲۰ مورد از کل ۷۹٬۷۰۵ مورد.
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
235 - 252
حوزههای تخصصی:
اعتراضات در نقطه مقابل اطاعت و فرمانبری، به معنی سرپیچی از دستورات و اعتراض به قوانین است. این مفاهیم وجوه تشابه و تمایزی دارند و دارای احکام معینی هستند تا انسان به سوی مسیر کمالش حرکت کند که این جرائم مانع این حرکت می شوند. لذا این پژوهش به بررسی تمایز مفهومی و حکمی محاربه و اعتراضات مدنی با محوریت و تاکید در دیدگاه امام خمینی(ره) پرداخته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد رابطه محاربه و اعراض مدنی، عموم و خصوص من وجه است؛ یعنی بعضاً در محاربه اعتراض مدنی هم صورت می گیرد و برخی از آنها توام با محاربه می باشند. اعتراض مدنی متضمن توسل به سلاح لزوماً نیست که ممکن است در راهها و شوارع و سالب امنیت عمومی نباشد هر چند در مصادیق جرم سالبه امنیت اعمال کیفر همراه با شدت عمل خواهد بود ولی خروج مصداقی با کیفر محارب دارد. جرم محاربه چنانچه در داخل شهرها نیز واقع شوند مشمول حکم شدید محاربه می شوند. رابطه محاربه و بغی که از وجوه اعتراضات مدنی می تواند باشد عموم و خصوص من وجه است زیرا دو مفهوم علاوه بر داشتن مصادیق مشترک، مصادیق مخصوص به خود را نیز دارند و ... شارع مقدس برای حفظ ارزشهای انسانی و اجتماعی در مرحله اول به نشر تعلیمات اخلاقی، در مرحله دوم امر به معروف و نهی از منکر و در مرحله بعد به اجرای حدود و تعزیرات اهتمام دارد. این پژوهش به روش توصیفی از نوع کتابخانه ای با هدف کاربردی، جهت پاسخگویی به نیازهای جامعه می باشد که می تواند در مراکز مختلف آموزشی و پژوهشی مورد استفاده قرار گیرد.
ترجمه ای گزینشی از تفسیری پژوهشی (سیری در تفسیر ابتکاری مجد البیان و نقدی بر ترجمۀ فارسی آن)
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
123 - 146
حوزههای تخصصی:
مجد البیان فی تفسیر القرآن اثری عمیق به قلم علامه محمّدحسین نجفی اصفهانی است. این تفسیر که به زبان عربی نگاشته شده، به دلیل وفات زودهنگام مؤلّف آن، تنها شامل شرح آیات سوره حمد و بیست و دو آیه اوّل سوره بقره است. البتّه مؤلّف پیش از ورود به تفسیر آیات، تمهیدات دوازده گانه ای را با الهام از دیباچه تفسیر صافی بیان داشته است. در این تمهیدات، بیانات علمی، تحقیقات حکمی، نکات عرفانی، آرای خلاف مشهور و ایده های ابتکاری ویژه-ای ملاحظه می شود؛ امّا متأسّفانه در دو نهاد علمی حوزه و دانشگاه، توجّه چندانی به این تفسیر شریف نشده است. نیز علاوه بر عدم دسترسی آسان به متن اصلی، ترجمه ای گزینشی از این تفسیر در دهه 90 به چاپ رسیده است. از قضا این حذفیات ناظر به برخی تحقیقات و آرای خاصّی است که جهات تمایز تفسیر مجد البیان از آثار معاصران را شامل می شود. از آنجا که عملکرد مترجم فارسی زبان این تفسیر که هیچ توضیحی نیز درباره رفتار غیر علمی خود بیان نداشته اهمّیت آن را نزد مخاطبان بی اطّلاع از متن اصلی بسی زائل می کند؛ نوشتار پیش رو ضمن معرّفی اجمالی این اثر قرآنی و مصنّف فقید آن، می کوشد تا ابتدا برخی نکات معرفتی و تحقیقی موجود در این تفسیر، همچون ثقل اکبر بودن اهل بیت، ارتباط آیات قرآنی با صاحبان ولایت مطلقه و دیدگاه مؤلّف در مسأله تحریف قرآن را برجسته نماید و در پی آن به بررسی حذفیات این تفسیر در برگردان فارسی و گمانه زنی درباره علت این رویکرد نامناسب و غیر علمی بپردازد.
چالش «قضیه فی واقعه» در فرایند استنباط از فعل معصوم و راهکار مواجهه با آن
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
123 - 142
حوزههای تخصصی:
فعل معصوم به عنوان یکی از مصادیق سنّت معصومینعلیهم السلام منبع و مستندی برای استنباط احکام شریعت اسلامی است. ارزش و اهمیت این منبع در کنار سنّت قولی معصومین علیهم السلام به دلیل فراوانی روایات حاکی از آن کاملاً روشن است. با این وجود استنباط از فعل معصومین علیهم السلام دچار چالش ها و شبهاتی است. از جمله این چالش ها احتمال خصوصیت رخداد و قضیه فی واقعه بودن یک رفتار معصوم است که باعث می شود راه استدلال به آن در جهت استنباط حکم شرعی عمومی مسدود شود.گرچه این مسئله ارتباطی با لفظی بودن دلیل شرعی یا لبّی بودن آن ندارد اما آنچه فعل معصوم را در این مسئله نسبت به قول معصوم تمایز می دهد و استفاده از آن را مشکل تر می کند، پیروی نکردن فعل از قواعد حاکم بر زبان از جمله عموم و اطلاق است. حل این چالش انگیزه اصلی شروع این تحقیق است.نوشتار پیش رو با روش توصیفی-تحلیلی و ابزارگردآوری اطلاعات کتابخانه ای به این نتیجه رسیده است که اگر قرینه ای بر عمومیّت حکمی که از فعل معصوم منکشف می گردد یا اختصاص آن به واقعه خاص وجود نداشته و از این حیث مجمل باشد؛ سه رویکرد قابل تصویر است که بهترین رویکرد تفصیل میان نقل فعل معصوم توسط خود معصوم و نقل آن توسط غیرمعصوم است.
فطرت و امور فطری در کلام و علوم شناختی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
5 - 21
حوزههای تخصصی:
براساس مباحث کلامی، روح انسان دارای ویژگی خاصی است. با نگاهی به معنای خاص فطرت (فطرت به معنای بخشی از ساختار وجودی انسان) و صدق ویژگی های سه گانه (اکتسابی نبودن، فراگیری و زوال ناپذیری) اموری در بُعد ادراکات، گرایش ها و توانش ها، فطری و براساس آن خدا و امور اخلاقی و ... واقعی دانسته می شوند.برخی داده های علوم شناختی در تضاد آشکار با این مبنا است. نوشتار پیش رو، به منظور دفاع از رکن اساسی تولید علوم انسانی اسلامی، به چهار محور از امور فطری پرداخته و از ناحیه دو علم کلام و علوم شناختی آن ها را بررسی و ضمن اثبات فطری بودن این امور، اقتضائات آن ها را براساس روش بهترین تبیین و همچنین برهان تضایف، تبیین کرده است.
نظر ابداعی علامه طباطبایی در باب قضا و قدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۶۱)
301 - 315
حوزههای تخصصی:
قضا و قدر یکی از موضوعات مهم عقلی و فلسفی است که هرچند ریشه در باورهای دینی دارد، می تواند بسیاری از مسائل مهم مربوط به زندگی انسان را تحت الشعاع قرار دهد. با توجه به اهمیت این موضوع، فلاسفه اسلامی سعی در تبیین قضا و قدر داشته اند. پر واضح است که این تحلیل را بر اساس مبانی فلسفی خود انجام داده اند. بیشتر فلاسفه با قبول علم عنایی و علم منشأ فعل برای خداوند قضا و قدر را در ارتباط با علم الهی مطرح کرده اند. علامه طباطبایی در یک رویکرد متفاوت با طرح دو عالم امر و خلق و ویژگی های مربوط به این دو عالم قضا را در هر دو عالم جاری و قدر الهی را مربوط به عالم خلق دانسته است. ایشان با رد علم عنایی، رد فاعلیت بالجبر، و تبیین ارتباط خاص خداوند با مخلوقات توانست متفاوت از فلاسفه گذشته علم و فاعلیت مستقیم خداوند به جزئیات را ثابت کند و بنابراین قضا و قدر عینی را در ارتباط با فاعلیت خداوند به نحو متفاوتی ثابت کرد. بنابراین هر فعلی از نظر وجود و ثبوت و در عالم حقایق و نظام تکوین فعل خداوند و قضای الهی است و از نظر انتساب به فاعل و در نظام اعتباریات و تشریع فعل انسان و قدر الهی است. در این پژوهش ضمن بیان مبانی علامه طباطبایی روشن می شود که نوآوری ایشان در بیان قضا و قدر چیست و این نوآوری می تواند بحث های مرتبط با قضا و قدر را به نحو مطلوبی تبیین کند.
انسان ایدئال از منظر ملاصدرا و جایگاه آن در علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
30 - 50
حوزههای تخصصی:
از مجموع سخنان ملاصدرا چنین استنباط می شود که در تقسیم اولیه، انسان دارای دو بخش متدانی و متعالی است و با تقسیم ثانویه هر کدام به انواع دیگری قابل انشعاب است. بالاترین مرتبه انسان متعالی، انسان الهی است و در رأس این سلسله، انسان کامل و معصوم قرار دارد. از سوی دیگر بسیاری از اندیشمندان موضوع علوم انسانی را کنش های انسان دانسته اند. موضوع علوم انسانی موجود، انسان ایدئال و متعالی نیست؛ بلکه موضوع آن انسان های عادی و معمولی است. سؤال این است که کنش های انسان ایدئال چه نقشی در علوم انسانی دارد؟ آیا بررسی کنش های او می تواند از حیث روش شناختی کارگشا باشد؟ ادعای نگارنده این است که برای رسیدن به علوم انسانی مطلوب، از حیث روش شناختی، تیپ شخصیتی انسان ایدئال نیز که آرمانی است، باید مورد مطالعه قرار گیرد. این امر اقتضائات فراوانی در حوزه غایت، قدرت پیش بینی و روش شناسی علوم انسانی دارد که با توجه به این لوازم مطلوب و ارزشمند، ضرورت چنین پیشنهادی قابل استنتاج است؛ چراکه در این صورت، مفاهیم علوم انسانی، توصیف و تبیین کنش های انسان دچار تغییرات اساسی می شود. برای دست یابی به چنین لوازمی داده هایی از سخنان ملاصدرا با روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت.
The Semantics of the Word "Wizr" in the Qur’an with Emphasizing on Syntagmatic and Paradigmatic Relationships(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۹
169 - 198
حوزههای تخصصی:
The Qur'an holds individuals accountable for all their actions and behavior, asserting that the consequences of one’s deeds will be borne by the individual on the Day of Judgment. One of the key terms in the Qur'an is wizr, whose meaning has not been fully comprehended. This term appears in fourteen verses of the Qur'an, in various forms, with the phrase "Wa lā Taziru Wāziratin Wizra Ukhrā" (And no one shall bear another’s burden) being repeated in five verses. The common theme underlying these formulations is the weight of the burden, which manifests both materially as a "Bār (burden)" and spiritually as "Sin." The present study aims to examine the word Wizr through a linguistic lens, employing semantic analysis by extracting its syntagmatic and paradigmatic relationships. To this aim, explore the semantic fields and interrelations of the term Wizr, revealing associated words such as Ḥaml (to carry), Iḍlāl (misguidance), Kufr (disbelief), Mafarr (escape place), Marjiʻ (reference), Ḥarb (war), and I‘rāḍ (turning away), all of which exhibit a strong semantic connection to Wizr. Additionally, words such as I‘rāḍ (turning away), Kasb (acquisition), Thiql (heaviness), Athar (effect), Masʻūlīyyat (responsibility), and Jazāʼ (reward) function as substitute terms for Wizr, aligning more closely with its core semantic meaning.
بازتاب اندیشه های عرفانی در آیینه اشعار واعظ قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
153 - 180
حوزههای تخصصی:
ملا محمد رفیع قزوینی، متخلص به واعظ، از شعرای بنام و صاحب سبک عصر صفوی است، که در برگ برگ دیوان اشعارش، با تأسی از پیشینیان عرفانی و هم نوا با شعرای هم عصر خویش، به دو شیوه کلّی ایجابی (تشویقی و ترغیبی) و سلبی (بازدارندگی)، مخاطب را به فراگرفتن اندیشه های عرفانی دعوت می کند. اندیشه های عرفانی در آیینه اشعار واعظ قزوینی، به تبعیت از پیشینیان عرفانی و هم اندیشه با شعرای عصر صفوی، به سه صورتِ «خطاب مستقیم به انسان»، «خطاب غیرمستقیم شاعر» و «خطاب بدون تعیین مخاطب خاص» انعکاس یافته است. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای، اندیشه های عرفانی در کلّ غزلیات، ابیات پراکنده و رباعیات واعظ قزوینی استخراج شده و با ذکر شواهد مثالی از متون نظم و نثر پیشین عرفانی و شعرای هم سبک شاعر، بررسی و تحلیل شده است. ازجمله اندیشه های مهم عرفانیِ ایجابی به کاررفته در دیوان اشعار واعظ، می توان به این موارد اشاره کرد: دعوت به عزلت و گوشه گیری و تنهایی، فقر معنوی، داشتن دل غمگین، اخلاص و مرگ اختیاری و اندیشه های مهم عرفانیِ سلبی: برحذر داشتن از تعلقات مادی، برحذر داشتن از تن پروری، نگنجیدن هیچ کس در خلوت دل جز خدای یکتا و منافات داشتن سالک بودن با دل بسته جهان شدن. منشأ اندیشه های عرفانی اشعار واعظ قزوینی، آیات قرآنی، احادیث نبوی، اقوال بزرگان دینی و اشعار شعرای پیشین عرفانی فارسی است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که در اشعار وی، به خصوص غزلیات، با تأسی از شعرای سبک هندی، اندیشه های عرفانی به دلیل ارتباط افقی ابیات غزل و استفاده از عنصر خیال تمثیل (تمثیل فشرده و اسلوب معادله) از بسامد بسیار بالایی برخوردار است.
ریخت شناسی داستان پیر چنگی براساس الگوی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
181 - 214
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی ساختار روایی داستان پیر چنگی از مثنوی معنوی مولانا، با استفاده از الگوی ریخت شناسی ولادیمیر پراپ می پردازد. هدف این پژوهش آن است که نشان دهد چگونه حکایات عرفانی، به رغم پیچیدگی معنوی و محتوای عمیق، می توانند از ساختارهای روایی شناخته شده در ادبیات عامه پیروی کنند. به این منظور، کارکردها و عناصر اصلی روایت در داستان پیر چنگی شناسایی و با نقش های ساختاری پراپ تطبیق داده شده اند. شخصیت های محوری همچون پیر چنگی و عمر در این حکایت، در چارچوب نقش های پراپ، به عنوان نمادهای عرفانی ظاهر می شوند و هرکدام به گونه ای در شکل گیری و تقویت پیام های معنوی حکایت سهم دارند. یافته ها نشان می دهند که این داستان نه تنها با ساختارهای پیشنهادی پراپ هم خوانی دارد، بلکه از این ساختارها برای روشن تر کردن تمثیل ها و معانی عرفانی بهره می گیرد . این پژوهش نشان می دهد که نظریه های ساختاری، به ویژه الگوی پراپ، می توانند ابزارهای مؤثری برای تحلیل متون کلاسیک و درک لایه های عمیق تر پیام های معنوی آن ها باشند. همچنین، توصیه هایی برای ادامه تحقیقات درزمینه تحلیل روایی داستان های عرفانی براساس نظریات مدرن ارائه شده است تا به فهم بهتر این متون کمک کند .
نسبت امر زیبا و امر اخلاقی در بوطیقای زیبایی شناسی مولانا با تکیه ویژه به مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
45 - 82
حوزههای تخصصی:
در این جستار با رویکردی بینارشته ای به شیوه تحلیل محتوا به بررسی نسبت امر اخلاقی و امر زیبا در بوطیقای زیبایی شناسی مولانا در مثنوی پرداخته شده است. یکی از تناقضات برجسته در مثنوی مولانا وجود الفاظ مستهجن و ناهمواری است که مولانا در حکایات به کار برده است. این پژوهش می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد که چگونه این شاهکار بزرگ ادب فارسی، با وجود این تناقض های اخلاقی بازهم از حیث هنری زیباست؟ مولانا از چه شگردهایی بهره برده که از ارزش اخلاقی و زیبایی هنری آن کاسته نشده است؟ در مثنوی ، معیارهای سنجش اثر هنری دگرگون شده و مولانا داوری در باب زشتی یا زیبایی شاهکار ادبی خویش و دریافت و فهم آن را به جهان اثر واگذار کرده است. در پرتو این تدبیر هوشمندانه، واکنش مخاطب نسبت به حکایات مستهجن، در دو جهان بیرون و درون متن متفاوت است؛ یعنی اگر مخاطب آن الفاظ مستهجن را در جهان بیرون متن ببیند، آن را زشت و زننده و دارای بار معنایی منفی خواهد دید اما اگر از منظر جهان درون متن بدان بنگرد و در بافت متن ببیند، عین هنر خواهد بود. در زیباشناسی مولانا در مثنوی ، آن تعابیر مستهجن نتیجه اخلاقی عکس داده و زشتی الفاظ عین زیبایی شده است. این رویداد مهم خود از آن روست که در بوطیقای زیبا شناسی مثنوی ، امر بیرونی -بیرون از جهان هنر و متن- تعیین کننده نیست بلکه تنها و تنها خود اثر است که مبیّن نقص هنری یا زیبایی هنری خود است. این پژوهش می تواند به مثنوی پژوهان پیشنهاد کند متن کلاسیک مثنوی را کمی از سایه سنگین مؤلف در معنای خدای پنهان متن بیرون آورند.
شهود از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۳
67 - 79
حوزههای تخصصی:
شهود در علوم مختلف روشی برای رسیدن به پاسخ بدون حل گام به گام مسأله است. این نوع تفکر در روانشناسی فلسفی با ویژگی هایی همچون خودگواهی، برون گرایی، انکشافی و سرعت معرفی می شود. سوال محوری این تحقیق، بدین قرار است که آیا شهود در حکمت متعالیه مورد ملاحظه قرار گرفته است؟ در صورت پاسخ مثبت، معادل آن در حکمت صدرایی چیست و چه مشخصاتی دارد؟ ارتباط شهود با شهود عرفانی و حدس از دیگر مسائل این تحقیق است. بنابر یافته های این تحقیق تحلیلی- تطبیقی، معادل شهود در حکمت متعالیه، «حدس کشفی» است که در علوم مختلف منجر به دریافت پاسخ بدون حل گام به گام مسأله و حدود وسط است. این روش شناخت، باعث سریع تر رسیدن به نتایج و نظرات نو و جهش های علمی است. این تفکر، نیازمند استعداد ذاتی (قوه حدس) و دارای خصوصیات برآمده از نفس، اشراقی و سرعت است. محتوای شهود، شامل بدیهیات و مقولات ماقبل تجربه نیست و امکان خطا در آن وجود دارد. نیل به بینش ها و مقامات عرفانی نیازمند هوش معنوی است و پرورش آن نیازمند تعلیم و سیر و سلوک برای تزکیه است. اما حدس کشفی منجر به جذبه و تسریع در شهود عرفانی است.
واکاوی نماد «حوت» در قرآن در ابعاد عرفانی و اخلاقی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
5 - 22
حوزههای تخصصی:
«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سوره کهف، 1۶3 سوره اعراف، 1۴2 سوره صافات و ۴8 سوره قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می تواند برای هر قرآن پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته های تحقیق با روش توصیفی تحلیلی به شیوه درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژه «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به سوی خود جذب و جلب می کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناخته جان و دل انسان بیان شده است.
تحلیل انتقادی اومانیسم براساس مفهوم «حی متأله» و نظریه «تفسیر انسان به انسان» از منظر آیت الله جوادی آملی
حوزههای تخصصی:
شناخت انسان و جایگاه او در نظام هستی همواره یکی از مهم ترین دغدغه های اندیشمندان به شمار می آید. اومانیسم، با تکیه بر اصل خودبسندگی انسان، او را به عنوان منبع و معیار اصلی ارزش و معنا معرفی می کند؛ به همین دلیل مدعی اند که می توانند به بهترین نحو ممکن ارزش و کرامت انسانی، عدالت، معنا، اخلاق و حقوق بشر را تأمین کنند. در مقابل، نظریه بدیع «تفسیر انسان به انسان» آیت الله جوادی آملی و تعریف قرآنی «حی متأله»، که برآمده از آن است، در پی ایجاد چارچوبی جامع و استوار در حوزه انسان شناسی است. هدف پژوهش، دستیابی به پاسخ این پرسش است: ارزش و کرامت واقعی انسان در کدام تبیین –انسان شناسی اومانیستی یا انسان شناسی مبتنی بر تعریف «حی متأله»– به نحوی اصیل و پایدار تأمین می شود؟ روش تحقیق این پژوهش توصیفی-تحلیلی است. نتایج پذیرش تعریف انسان به عنوان «حی متأله» در نقد اومانیسم در هفت محور خلاصه می شود: امکان بازتعریف کرامت انسانی؛ نقد مفاهیمی چون آزادی، فردگرایی، اخلاق و غایت گرایی اومانیستی؛ بحران معنا و در نهایت عدم جامعیت تعریف انسان در تفکر اومانیستی. یافته های پژوهش نشان می دهد که از منظر آیت الله جوادی آملی، اومانیسم در تعریف انسان جانب افراط و تفریط را طی نموده است. از یک سو با ترجیح خواسته های طبیعی انسان بر خواسته های متعالی، او را تا مرز حیوان پایین آورده و از سوی دیگر با معیار قراردادن انسان، او را به جای خدا معرفی کرده است. انسان، برخلاف ادعای اومانیسم، جانشین خداست و نه جایگزین او؛ بدین جهت کرامت او نیز به سبب مقام خلافت الهی است. رویکرد قرآنی آیت الله جوادی آملی در تعریف انسان، افق جدیدی برای تبیین «چگونگی وصول انسان به کرامت حقیقی» می گشاید و درعین حال، با نقد جدی «خودبسندگی انسان»، زمینه ساز غنای نظری و عملی در مطالعات انسان شناسی خواهد بود.
قرینیت جملات پیشین و پسین بر فهم جمله ﴿اُجیبُ دَعوَهَ الدّاعِ اذا دَعان﴾
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر تبیینی نو از آیه 186 سوره بقره در باره استجابت دعا و پاسخی به پرسش هایی درباب چرایی عدم اجابت دعاهاست. برداشت ابتدایی از جمله ﴿اُجیبُ دَعوهَ الدّاعِ اِذا دَعان﴾ در آیه، اجابت هر دعایی را می رساند، اما التزام به ظاهر آن، با قوانین حاکم بر جهان و نیز با واقعیات مشهود سازگار نیست. برای فهم مقصود، لازم است معنای جملات و ارتباط میان آنها، به درستی در آیه موردنظر تبیین شود. با روش تحلیل محتوا، تک تک جملات تفکیک و تشریح شود؛ ارتباط آنها با کمکم قرائن عقلی و نقلی روشن و واضح شود. با این روش یافته های نوآورانه پژوهش از این قرا است که: خداوند همه آدمیان را عبد و مملوک خود معرفی می کند (عبادی) تا تفهیم کند که آنها با همه شؤن خود قائم به او و تحت اختیار او هستند؛ او با آنان معیت دارد؛ شاهد و ناظر آنهاست و صدا و انابه آنان را می شنود ﴿فَإِنّىِ قَرِیبٌ﴾. پس با ملاحظه این قیود، وقتی بنده از صمیم دل خدا را بخواند بی پاسخ نمی ماند، امّا این خواندن باید با خواست فطری داعی و هماهنگ با نظام حاکم بر جهان (نظام تشریعی و تکوینی) باشد و اجابتش به رشد و کمال انسانی ختم شود (یا دستکم مانع رشد و کمال نباشد). نتیجه این که این قیود یا شروطِ برخاسته از عقل و نقل به منزله مُخصّصِ متصل یا مبیّن آیه خواهند بود. البته واضح است که اگر هدف داعی، خودِ دعا و حرف زدن با خدا و اظهار بندگی باشد (چنانچه دعای نهایی اولیاء، همین است)، دعا عین اجابت است.
نظریه/ قاعده میل و ملال در نگاه جلال الدین محمد بلخی و آرتور شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
109 - 134
حوزههای تخصصی:
بررسی نسبت طرز تلقی متفکران در طول تاریخ اندیشه، بستر مناسبی برای بحث در کشف تجربیات مشترک نویسندگان و شاعران است. یکی از مفاهیم مهم در عصر جدید، ملال و ملالت است که در دستگاه اندیشه متفکران انسان پژوه بازنموده شده است. در این میان «نظریه»ای به نام میل و ملال در نظام فکری «شوپنهاور» و «قاعده» سیری و ملولی در تجربه زیسته مولوی، بحث محوری این پژوهش است که با توجه به زمینه گفت وگوی بینامتنی می تواند به کشف بهتر جهان نگری های مشترک منجر شود. این مقاله با رویکرد تحلیلی مقایسه ای درصدد تبیین ربط و نسبتِ میل به مثابه ساحت ارادی و ملال به مثابه ساحت عاطفی- احساسی در ژرف ساخت فکری این دو اندیشمند است . بررسی مقایسه ای این رهیافت نشان می دهد مولوی البته نه در قد و قامت نظریه بارها به این رابطه با عنوان هایی همچون «قاعده» توجه کرده است. نگاهی به ملال و واژگان همسو با آن نشان می دهد مولوی حداقل در 120 فقره به این ارتباط توجه کرده که برخی از این رهیافت/ رویکردها در ربط و نسبت با مفهوم دیگر در ساحت سوم یعنی میل ازنظر شوپنهاور قابل توجه است. این مقاله ضمن بحث درباره ماهیت شناسی این مفهوم در ربط و نسبت با مفاهیم دیگر، به مهم ترین علت های این عاطفه و راه های برون رفت از آن در بحث وجودشناسی با تأکید بر دو غزل از مجموعه دیوان با توجه به نظریه شوپنهاور پرداخته است.
بازخوانی قرآنی مسئله «قوّامیت مردان بر زنان» در آیه ۳۴ سوره نساء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
201 - 228
حوزههای تخصصی:
مسئلهٔ قوامیت مردان بر زنان در آیهٔ ۳۴ سوره نساء ازجمله مباحث قرآنی است که شبهات و سؤالات بسیاری درباره کارآمدی آن مطرح شده است؛ به طوری که برخلاف فراعصری و فراتاریخی بودن همهٔ آیات قرآن کریم، برخی آن را تاریخمند و مربوط به عصر نزول یا قابل تغییر در زمان حال دانسته اند. پر واضح است که چنین نگاهی به آیه و لغو و تعطیلی حکم آن در تغایر کامل با ابدی و ازلی بودن همهٔ آموزه های قرآن کریم است. در پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی نشان داده شده است که برداشت های نادرست قرآن پژوهان از این آیه و تفسیر آن به برتری مردان بر زنان درنتیجهٔ حاکم کردن روایات سبب نزول بر فهم آیه حاصل شده است. همچنین با استفاده از دیگر آیات، یعنی با معیار قراردادن خود قرآن کریم، این برداشت حاصل شده است که خداوند در این آیه موکداً به مردان دستور می دهد به علت تفاوت های تکوینی و همچنین بیشتربودن اموالشان، که از تفاوت تشریع سهم الارث در مردان و زنان حاصل شده، تکیه گاه و حامی زنان باشند. به این ترتیب علل مذکور در آیه، تغییرناپذیر و دائمی و درنتیجه، حکم قوامیت نیز تغییرناپذیر، دائمی و کارآمد برای همیشه خواهد بود.
مبانی فقهی و حقوقی تأثیرگذار بر قرارداد جوینت ونچر در انتقال فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقه و حقوق اسلامی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۵
145 - 196
حوزههای تخصصی:
جوینت ونچر به مثابه یک قرارداد کلیدی در مشارکت های بین المللی، عناصر حقوقی متعددی دارد که چگونگی تنظیم این ارکان بر گستره انتقال فناوری تأثیر متفاوتی می گذارد. با وجود آشنایی نظام حقوقی ما با جوینت ونچر، هنوز مبنای فقهی انتقال فناوری روشن نشده است و همین مسئله سبب گردیده است که بر خلاف کشورهایی نظیر مصر، تدوین یک قانون جامع و خاص برای انتقال فناوری تاکنون با مشکل مواجه شود و یا دست کم به تأخیر بیافتد. موفقیت فرآیند انتقال فناوری در جوینت ونچر بسته به اندازه و کیفیت حمایتی است که از سوی قانون گذار به عمل می آید. دولت ها در این راستا راهبردهای حمایتی را همراه با سیاست تحدیدی، مورد عمل قرار می دهند و حمایت های حقوقی متعددی نظیر تضمین فناوری، عدم تبعیض، انتقال اصل و سود فناوری، اجتناب از مالیات مضاعف، آزادی در شکل انتقال سرمایه متضمن دانش، پذیرش حل و فصل اختلافات برون دادگاهی به عمل آورده و حتی گاهی تعرفه واردات و تجهیزات را کاهش می دهند؛ امری که در قوانین مرتبط با سرمایه گذاری مورد توجه جدی قرار نگرفته است. نظام حقوقی ما غیر از قانون تشویق سرمایه گذاری و ماده 107 قانون برنامه پنجم توسعه، مقرره مدونی برای ساماندهی انتقال فناوری چه از مجرای سرمایه گذاری مشترک و چه انتقال در قالب قرارداد خاصی ندارد. در مورد اثر تسهیلی و تشویقی ماده 107 نیز باید گفت اجمال و ابهامات تفسیری آن، ماده را از ایفای چنین نقشی نیز بازداشته است. از حیث مبانی فقهی، قاعده نفی سبیل، اصل عزت اسلامی، ضرورت کسب استقلال اقتصادی و عمومات جواز معامله با بیگانه و قاعده نفی حرج و قاعده التزام به عنوان مبانی عام در توجیه انتقال فناوری قابل طرح است و از حیث مبانی خاص، مالیت داشتن دانش فنی، حق سبق، وحدت ملاک مستنبط از جواز مضاربه و مزارعه با بیگانه، عدم انحصار قرارداد به عقود معین، اصل صحت و ظرفیت عقد مشارکت در فقه، عقد استصناع در این راستا قابل استناد است که جز در موارد استثنائی مذاق شریعت و قواعد فقهی بر جواز حتی لزوم انتقال فناوری دلالت دارد. از سوی دیگر حدود و ثغور انتقال فناوری تابع اراده طرفین است لکن قانون گذار می تواند بر مبنای مصلحت محدودیت هایی بر نقل فناوری در جوینت ونچر بگذارد. جونت ونچر مشتمل بر تعهداتی است که از میان آنها شرط انتقال فناوری، تعهد صاحب فناوری به آموزش، تسلیم اسناد و افشای اسرار فنی به شریک، شروط اختصاصی جوینت ونچر است که قلمرو و کیفیت آنها در انتقال دانش تأثیر بسزایی دارند. لذا با توجه به اهمیت موضوع، در مقاله حاضر تلاش گردید به تفصیل، به تحلیل و ارزیابی مبانی فقهی و شروط قراردادی تاثیرگذار جوینت ونچر در انتقال فنّاوری پرداخته شود.
بررسی راه حلِّ داعی بر داعی در تصحیح اجاره بر واجبات با تأکید بر دیدگاه امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۳۷
91 - 115
حوزههای تخصصی:
تکالیف شرعی از منظر قصد به دو قسم عبادی و توصلی تقسیم می شود و تمایز این دو از جهت قصد قربت است. فقها به طور اصولی اخذ اجرت را از جهت تنافی با قصد قربت در واجبات تعبدی حرام دانسته اند. این تحقیق درصدد آن است راهی برای رفع این تنافی بیابد. از منظر بزرگانی چون آیت الله خوئی(ره) و امام خمینی(ره) یکی از راه های رفع تنافی، مبتنی بر داعی بر داعی است؛ بدین معنا که، اجیر ذات تکلیف را به داعی قصد قربت و داعی بر اجرت تعمیم می دهد. در این تحقیق با روش توصیفی تحلیلی و با تأکید بر دیدگاه امام خمینی(ره)، مقوله داعی بر داعی بررسی شده است. به رغم اینکه حل شبهه تنافی بین قصد قربت در عبادت و قصد اخذ اجرت، از طریقِ «داعی بر داعی» طرف داران فراوانی دارد و امام خمینی نیز بیشترین دفاع را از آن داشته و تلاشِ وافری به خرج داده تا شبهات و اشکالات را از آن دفع کند، ولی به نظر می رسد که این راه حل، ناتمام و غیرکارآمد است، زیرا ادله ای که شرط عبادت را وقوع خالصانه آن می داند، از جهت عرفی، داعی طولی غیرالهی را نیز نفی می کند.
معمای انقلاب علمی در تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
67 - 99
حوزههای تخصصی:
علم در تمدن اسلامی، علی رغم برخی پیشرفت هایی که داشت، نتوانست یک تغییر یا انقلاب جدی را در خود به وجود آورد و به گمان برخی از اندیشمندان آخرسر با رکود و افول مواجه شد. در این نوشتار، به بررسی و ارزیابی برخی از عواملی می پردازیم که از آن ها به عنوان موانع بروز تحول در علم ورزی تمدن اسلامی یاد می شود. در این راستا عواملی مانند حاکمیت تفکر اشعری و تضادش با پژوهش در علوم تجربی، نبود حمایت های اجتماعی و اقتصادی، و همچنین فلسفه ارسطویی را بررسی و تحلیل می کنیم. سعی می کنیم نشان دهیم که اشاعره آنگونه که عموما تصور می شود، مخالف علم ورزی نبودند و چه بسا اگر واقعا چهارچوب فکری آنان در علم ورزی حاکمیت پیدا می کرد، احتمالا شاهد تحولاتی چشم گیر در علم تمدن اسلامی می بودیم. بدین ترتیب، نقش تخریبی اشاعره را تعدیل می کنیم. در ادامه، ضمن پذیرش اهمیت حمایت های اجتماعی و اقتصادی در توسعه علم در دوران طلایی تمدن اسلامی، لزوم توجه به روش شناسی را مورد تاکید قرار می دهیم. با تکیه بر مثال هایی تاریخی از نورشناسی ابن هیثم و اسطرلاب زورقی، از یک طرف، نقش تخریبی روش شناسی مبتنی بر فلسفه ارسطو را مجددا تایید می کنیم و، از طرف دیگر، مساهمت مان در رابطه با تعدیل نقش تخریبی اشاعره را به شکل انضمامی تری توضیح می-دهیم.
روش شناسی خواجه نصیر طوسی و علامه حلی در مسئله خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
147 - 167
حوزههای تخصصی:
بررسی مبانی فکری و جایگاه فلسفه و کلام در مفهوم سازی خدا نزد فیلسوفان و متکلمان، رویکرد آن ها را در خصوص مسئله خدا روشن می سازد. مسئله خدا در دیدگاه خواجه نصیر و علامه حلی، دو متکلم «حله»، باتوجه به مبانی فکری و فلسفی -کلامی آن ها و جایگاه فلسفه و کلام در مفهوم سازی خدا نزد آن ها چگونه بررسی می شود؟ رویکرد آن ها به مسئله خدا تا چه میزان به هم تحویل پذیر است و تا چه حدی از هم فاصله می گیرند؟ در این نوشتار، به بررسی این مسئله از دو ساحت صوری و روشی-محتوایی می پردازیم. در ساحت صوری، به بحث درباره نحوه چینش مطالب در آثار آن ها باتوجه به مبانی فلسفی کلامی آن ها و تلقی ای که از این رهگذر از خدا دارند و در ساحت روشی محتوایی، به بحث در روش شناخت و اثبات خدا و تبیین صفات (توأمان روش و محتوا) به مسئله خدا و مفهوم خدا نزد آن ها می پردازیم که خواجه به خدایی فلسفی معتقد است و علامه حلی با نگاهی درون دینی تر، خدایی دینی- فلسفی را مطرح می کند. در ساحت محتوایی، در روش اثبات وجود خدا در مفهوم سازی خدا، نظر آن ها هم پوشانی دارد و در ساختار صوری و بحث شناخت خدا، بنابر مبانی فکری آن ها تفاوت هایی دارند.