
مقالات
حوزههای تخصصی:
«حوت» یکی از تصویرهای مطرح خداوند در آیات مختلف قرآن، مانند آیات ۶1 و ۶3 سوره کهف، 1۶3 سوره اعراف، 1۴2 سوره صافات و ۴8 سوره قلم است. آگاهی از مقام و موقعیت حوت در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت خضر(ع) و حضرت یونس(ع)، می تواند برای هر قرآن پژوهی دارای اهمیت باشد. شناخت ابعاد عرفانی و معنوی آن، از اهداف پژوهش در این نوشتار است. یافته های تحقیق با روش توصیفی تحلیلی به شیوه درک عمق معنایی آیات، نشانگر این حقیقت مهم است که واژه «حوت» در منظر قرآن، تنها تصویر حیوان ظاهری نیست بلکه نشانه و سمبل معنایی معنوی و عمیق عرفانی و اخلاقی است که هر مخاطبی را در مراتب مختلف آن، به سوی خود جذب و جلب می کند؛ درنتیجه، ذکر ماهی در قرآن کریم، برای ایجاد ارتباط و انس با خداوند و امتداد و گسترش درک و فهم انسان از عالم حس تا دنیای ناشناخته جان و دل انسان بیان شده است.
اعیان ثابته خاستگاه حل مسئله جبر و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله اختیار یکی از پیچیده ترین مسائل علوم انسانی می باشد که اذهان بسیاری از نخبگان این حوزه را در طول تاریخ، معطوف خود ساخته است. از جمله این افراد، عارفان اسلامی می باشند که براساس مبانی کشفی خود، در صدد پاسخ به این مسأله برآمده اند. از اصلی ترین مبانی عرفان اسلامی که در حلّ مسأله اختیار استفاده نموده و تصویر عمیقی از حقیقت آن را به ارمغان آورده اند، نظریه اعیان ثابته می باشد. با این حال برخی، اعتقاد به اعیان ثابته را ملازم جبرِ توأمان، برای خدا و انسان پنداشته اند؛ بنابراین شایسته است که پژوهشی مستقل در چیستی اختیار براساس نظریه اعیان ثابته صورت پذیرد. این تأمل اولاً مستلزم تبیین جایگاه اعیان ثابته در عرفان اسلامی و ثانیاً تبیین حقیقت اختیار مبتنی بر آن می باشد. این مقاله با روش تحلیلی - اسنادی، عهده دار پژوهش در این رابطه است. از رهگذر این پژوهش، مشخص می شود که تفسیر دقیق جایگاه اعیان ثابته نه تنها منافاتی با اختیار ندارد، بلکه هر عین، به حسب مختصات خود، طلب ظهور خاصّ خود را کرده و در نتیجه به لسان استعدادی که دارد، اراده بروز در خارج را هویدا می کند.
تحلیل تطبیقی ضرورت وجود انسان کامل، بر اساس روایات کتاب الحجه الکافی و آرای ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناسبات تشیع و تصوف، از سده ی ششم و هفتم هجری قمری، به صورت جدّی به عنوان یک مسأله ی پژوهشی مطرح شد و در جهت نفی و اثبات نیز طرف دارانی داشته و دارد. یکی از مباحثی که شیعه را در بُعد کلامی به تصوف نزدیک می کند، آموزه ی امامت است. این آموزه ی کلامی در شیعه، رابطه ی بسیار نزدیکی با مباحث انسان کامل در عرفان و تصوف دارد. یکی از مباحث چالشیِ امامت و انسان کامل، ضرورت وجود او در نظام هستی است؛از آن جا که بیش تر آموزه های امامت در شاخه ی نقلیِ علم کلام بحث می شوند، جوامع روایی، مهم ترین منبع آن به شمار می آیند؛ بنابراین بخشی از کتاب الکافی با عنوان «کتاب الحجه» که اختصاص به روایاتی با موضوع حجّت های الهی دارد، محور اول این پژوهش قرار گرفت و در سوی دیگر، با توجه به این که اولین تبیین منسجم از انسان کامل، توسط ابن عربی انجام گرفت، آرای او به عنوان محور دوم بحث این نوشتار، مورد توجه قرار گرفت. بحث از احادیث کتاب الحجه در دو بخش ضرورت تکوینی و معنوی سامان یافت و سپس با آموزه های انسان کامل ابن عربی در همین دو بخش، سنجیده شد. با توجه به استدلال هایی که در این نوشتار آمده است، میزان هم بستگی و تفاوت این دو آموزه روشن می شود تا از این رهیافت، بررسیِ تازه ای در گستره ی مناسبات تشیع و تصوف صورت گیرد. هرچند زاویه ی مباحث انسان کامل و امامت متفاوت باشد و از نظر مفهومی، امام و انسان کامل با تفاوت در تعابیر و مفاهیم مواجه باشند، به نظر می رسد از یک مصداق خارجی سخن می گویند.
جستاری در همگونی آراء و اندیشه های عبدالله قطب با آموزه های بودا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبدالله قطب بن محیی، از جمله عارفان قرن نهم ه.ق در جنوب فارس است که مجموعه نامه های وی مشهور به مکاتیب، از آموزه های عرفانی و اخلاقی برخوردار بوده و برخی از اندیشه های همگون با باورهای بودایی در آن به چشم می خورد. از بررسی تطبیقی متون بودایی به ویژه سوره نیلوفر و کتاب دمّه پده با مکاتیب عبدالله قطب بن محیی، تازه-هایی از نقاط مشترک ذهن و نظر دو عارف متفکر در دو حوزه عرفان اسلامی و ادیان هند، به دست می آید و در واقع، آن دو آموزگار، دیدگاهی نزدیک به هم دارند. راز رنج و سختی در این جهان، توصیه به محبت به دیگران و اهمیت دادن به سکوت و دست یافتن به مراقبه از دیگر ویژگی های همگون و مشترک اندیشه عبدالله قطب بن محیی با آرای شاکیه مونی بودا در سوره نیلوفر است. همچنین، تلاش بودا در تأسیس سَنگَهه و نظام اجتماعی برای عبادات و کوشش عبدالله قطب بن محیی را در بنای شهرک اخوان آباد در چند فرسخی جهرم در جنوب شیراز، نوعی مشابهت در زندگی و بینش آن دو شخصیت می توان برشمرد که در این مقاله بیشتر به آن پرداخته شده است.
بازنمایی مضامین معنوی در نگرش های صوفیانه؛ مطالعه موردی: تجربه انسان شناختی طریقت قادری کسنزانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف یکی از مهم ترین جلوه های اسلام در طول تاریخ است که مباحث اعتقادی و مناسکی اش همواره بحث برانگیز بوده است. طریقت قادریه هم اکنون یکی از بزرگ ترین و قدیمی ترین طریقت ها است که در سرتاسر جهان پیروانی دارد. طریقت قادری شاخه های مختلفی دارد: کسنزانی، طالبانی، سوله ای. در این مقاله به روش انسان شناختی(مبتنی بر تجربه زیسته، مشاهده مشارکتی، مصاحبه) شاخه کسنزانی طریقت قادری را بررسی می کنیم و به این پرسش پاسخ می دهیم که «درویش کسنزانی بودن چگونه است؟». بنابراین، با شرکت در مناسک نشان می دهیم که فرد با بیعت کردن درویش می شود، اعمال تشرف(غسل، نماز و ادای اذکار) را پس از درویش شدن باید انجام دهد، ذکرهای فردی روزانه را انجام می دهد و در اذکار جمعی طریقت کسنزانی(سماع) شرکت می کند. به علاوه، سلسله مراتب سه گانه مشتمل بر شیخ، خلیفه و درویش را بررسی می کنیم. سپس، پوشش و ظاهر درویشان با غیردرویشان را مقایسه می کنیم. همچنین، نشان می دهیم که چه کسانی تمایل بیشتری به درویش شدن دارند. در نهایت نیز، منابع معرفتی هفت گانه درویشان قادری کسنزانی را بررسی می کنیم. حاصل اینکه، ترکیبی از این باورها و کنش های دینی درویش قادری کسنزانی را معنا می کنند.
زمان روایی در داستان دژ هوش ربا بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، زمان روایی در داستان «دژ هوش ربا» اثر مولانا جلال الدین از دیدگاه ساختاری و روایی بررسی می شود. زمان در این اثر از یک سو به عنوان جزئی بنیادین و ازسوی دیگر، به عنوان ابزاری اکتسابی است که راوی برای شکل دهی به روایت از آن استفاده می کند. هدف این پژوهش تحلیل زمان روایی در روایت مذکور و ارتباط آن با جنبه های داستانی، فلسفی و اخلاقی است. بررسی زمان روایی در این داستان به درک بهتر نحوه روایت پردازی مولانا توسط مخاطب کمک کرده و ارتباطی میان رشته ای در حوزه های ادبی و هنری برقرار می سازد که تأثیرات قابل توجهی برای مخاطب دارد. این پژوهش با استفاده از نظریه ژرار ژنت درزمینه زمان روایی و با رویکرد کیفی و توضیحی انجام شده و در برخی موارد روش کمی نیز به کار گرفته شده است. از مهم ترین یافته های این پژوهش، فراوانی آشفتگی زمان در داستان، تغییرات پیوسته در مدت و سرعت روایت، افزایش شتاب منفی در مقابل شتاب مثبت، و کاربرد بسامد مکرر و بازگو در فرایند روایتگری است. مولانا با استفاده از الگوهای زمانی نظیر تکرار و عدم ترتیب خطی رویدادها، تداوم زمان و دیگر الگوها، مسئولیت خود را در هدایت مخاطب به معارف دینی و عرفانی به عهده دارد. در طول داستان، مولانا با کشش زمان و دیالوگ های عرفانی میان شخصیت ها، و با ایجاد جذابیت و معناآفرینی رویدادها در طول زمان، داستان را به ابزاری برای آموزش مفاهیم تعلیمی و تربیتی و بستری برای تفکر تبدیل کرده است.
بازتاب اندیشه های عرفانی در آیینه اشعار واعظ قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملا محمد رفیع قزوینی، متخلص به واعظ، از شعرای بنام و صاحب سبک عصر صفوی است، که در برگ برگ دیوان اشعارش، با تأسی از پیشینیان عرفانی و هم نوا با شعرای هم عصر خویش، به دو شیوه کلّی ایجابی (تشویقی و ترغیبی) و سلبی (بازدارندگی)، مخاطب را به فراگرفتن اندیشه های عرفانی دعوت می کند. اندیشه های عرفانی در آیینه اشعار واعظ قزوینی، به تبعیت از پیشینیان عرفانی و هم اندیشه با شعرای عصر صفوی، به سه صورتِ «خطاب مستقیم به انسان»، «خطاب غیرمستقیم شاعر» و «خطاب بدون تعیین مخاطب خاص» انعکاس یافته است. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای، اندیشه های عرفانی در کلّ غزلیات، ابیات پراکنده و رباعیات واعظ قزوینی استخراج شده و با ذکر شواهد مثالی از متون نظم و نثر پیشین عرفانی و شعرای هم سبک شاعر، بررسی و تحلیل شده است. ازجمله اندیشه های مهم عرفانیِ ایجابی به کاررفته در دیوان اشعار واعظ، می توان به این موارد اشاره کرد: دعوت به عزلت و گوشه گیری و تنهایی، فقر معنوی، داشتن دل غمگین، اخلاص و مرگ اختیاری و اندیشه های مهم عرفانیِ سلبی: برحذر داشتن از تعلقات مادی، برحذر داشتن از تن پروری، نگنجیدن هیچ کس در خلوت دل جز خدای یکتا و منافات داشتن سالک بودن با دل بسته جهان شدن. منشأ اندیشه های عرفانی اشعار واعظ قزوینی، آیات قرآنی، احادیث نبوی، اقوال بزرگان دینی و اشعار شعرای پیشین عرفانی فارسی است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که در اشعار وی، به خصوص غزلیات، با تأسی از شعرای سبک هندی، اندیشه های عرفانی به دلیل ارتباط افقی ابیات غزل و استفاده از عنصر خیال تمثیل (تمثیل فشرده و اسلوب معادله) از بسامد بسیار بالایی برخوردار است.
ریخت شناسی داستان پیر چنگی براساس الگوی ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی ساختار روایی داستان پیر چنگی از مثنوی معنوی مولانا، با استفاده از الگوی ریخت شناسی ولادیمیر پراپ می پردازد. هدف این پژوهش آن است که نشان دهد چگونه حکایات عرفانی، به رغم پیچیدگی معنوی و محتوای عمیق، می توانند از ساختارهای روایی شناخته شده در ادبیات عامه پیروی کنند. به این منظور، کارکردها و عناصر اصلی روایت در داستان پیر چنگی شناسایی و با نقش های ساختاری پراپ تطبیق داده شده اند. شخصیت های محوری همچون پیر چنگی و عمر در این حکایت، در چارچوب نقش های پراپ، به عنوان نمادهای عرفانی ظاهر می شوند و هرکدام به گونه ای در شکل گیری و تقویت پیام های معنوی حکایت سهم دارند. یافته ها نشان می دهند که این داستان نه تنها با ساختارهای پیشنهادی پراپ هم خوانی دارد، بلکه از این ساختارها برای روشن تر کردن تمثیل ها و معانی عرفانی بهره می گیرد . این پژوهش نشان می دهد که نظریه های ساختاری، به ویژه الگوی پراپ، می توانند ابزارهای مؤثری برای تحلیل متون کلاسیک و درک لایه های عمیق تر پیام های معنوی آن ها باشند. همچنین، توصیه هایی برای ادامه تحقیقات درزمینه تحلیل روایی داستان های عرفانی براساس نظریات مدرن ارائه شده است تا به فهم بهتر این متون کمک کند .
بررسی تطبیقی سلوک عرفانی و عناصر روایی قصه شیخ صنعان عطار با رمان پدرسرگی تولستوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان که به عنوان یک کنش کلامی نظام یافته استعلای درونی شخصیت/ شخصیت های داستان در پیوند با منشأ و خالق هستی را بازنمایی می کند، موجب خلق آثاری درخشان در ادبیات ملل مختلف شده است. در ادبیات ایرانی- اسلامی «عطار» با «شیخ صنعان» و در ادبیات روسی- مسیحی «تولستوی» با «پدرسرگی»، این موضوع را دست مایه قرار داده اند که قهرمانان با درک عشق عرفانی به رستگاری رسیده اند. بنابراین، این دو اثر می توانند به عنوان منابعی برای مطالعه محتوایی در فرهنگ اسلام و مسیحیت مورد توجه باشند. از این روی، مقاله حاضر با رویکرد تطبیقی، ویژگی های ساختاری و محتوایی را در داستان شیخ صنعان و پدرسرگی موضوع تحقیق قرار داده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد در دو داستان، سوژه قهرمان برای رسیدن به عشق حقیقی باید از عقبه دشوار عشق های مجازی یعنی شهرت، اعتبار، نام و ننگ، زنان زیبارو و هستی های ناپایدار گذر کند تا به عشق راستین دست یابد. همچنین، در هر دو داستان نقش خواب و رؤیا، دعا و مناجات، تحمل ریاضت در کنش های شخصیت ها مشاهده می شود. اما وجه تمایز این دو اثر در این است که شیخ صنعان سیر سلوکی خود را از کعبه شروع می کند و به کعبه بازمی گردد، اما سلوک عرفانی پدرسرگی از صومعه آغاز و به گریز از تمام ظواهر تقدس ختم می شود.
خوانش تفسیری واژه رمزی «هُو» با تکیه بر میراث عرفانی و دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلمه پر رمز و راز «هُو» معادل «او» در زبان فارسی، هرچند از منظر ترکیبات عربی، ضمیر مفرد سوم شخص غائب است که به مرجعی برمی گردد و از مفهوم مبهمى حکایت مى کند، در منابع دینی و عرفانی، فراتر از یک ضمیر و به عنوان یک رمز و راز محسوب شده و حاوی معانی ژرفی است. مقاله حاضر که به شیوه توصیفی تحلیلی و با گردآوری اطلاعات کتابخانه ای نگارش یافته، درصدد ارائه لایه های مختلف معنایی واژه «هُو» و مقایسه کاربرد «هُو» با سایر ضمایر الهی و تبیین کارکردهای آن با تکیه بر میراث دینی و ادبیات عرفانی است. نوشتار حاضر در پی پاسخ گویی به این پرسش است که چگونه این واژه از منظر دستوری به ابعاد عرفانی تعمیم پیدا کرده است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد کلمه «هُوَ» نه یک ضمیر ساده، بلکه اسم اعظم خداوند است که به ذات خالص خداوند اشاره دارد که هیچ گونه محدودیت یا تشبیهی ندارد. «هو» در این جایگاه، دو کارکرد هستی شناسی یا انتولوژی و معرفت شناسی یا اپیستمولوژی دارد. در بُعد هستی شناسانه، کلمه «هُو» ناظر به وجود واحد و فراگیر حق تعالی نسبت به موجودات است؛ یعنی یک «بود» است که آن خداست و مابقی «نمود» و تجلّی آن وجودند. در بعُد معرفت شناسانه، «هُو» به غیب الغیوب بودن خداوند اشاره دارد.
مفهوم شناسی و تحلیل مصادیق امکان از منظر فلسفه ملاصدرا و عرفان محقق قیصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «امکان» یکی از اصطلاحات پرکاربرد و مشترک در فلسفه و عرفان نظری است. عدم شناخت این دسته از اصطلاحات مشترک که احیاناً در فلسفه و عرفان نظری معانی متفاوتی دارند می تواند باعث خطا هایی در فهم گزاره های این دو علم شود. هدف از این پژوهش معناشناسی اصطلاح «امکان»، بررسی اشتراکات و افتراقات آن از منظر صدرالمتألهین شیرازی به عنوان بنیان گذار حکمت متعالیه و محقق قیصری شارح برجسته مکتب عرفانی ابن عربی است. نگارندگان در این پژوهش بر آن اند تا در راستای رسیدن به این هدف به این سؤال اصلی پاسخ دهند که اصطلاح امکان، در نظام تفکری ملاصدرا ازسویی و محقق قیصری ازسوی دیگر، چه اشتراکات و افتراقاتی دارد؟ این پژوهش از نوع مطالعه بنیادین است که به روش توصیفی و تحلیلی تهیه شده است. براساس دستاورد های پژوهش، نقطه اشتراک ملاصدرا و محقق قیصری در کاربست اصطلاح امکان، ماسوی الله است که در نظر هر دو اندیشمند، با وصف «امکان» توصیف می شوند؛ اما مصادیق «امکان» در دیدگاه محقق قیصری دامنه وسیع تری دارد و اعیان ثابته ممکن الظهور را نیز شامل می شود؛ چنان که درباره اصطلاح «امتناع» در دیدگاه محقق قیصری، بر همین منوال، اعیان ثابته ممتنع الظهور را در بر می گیرد. امکان فقری در حکمت متعالیه وصف وجود است، اما امکان از نگاه محقق قیصری هیچ گاه وصف وجود قرار نمی گیرد.
بررسی نقش معنویت اسلامی در دستیابی به آرامش پایدار: مطالعه ای بر دعای ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گسترش زندگی مدرن و افزایش فشارهای روانی، استرس و اضطراب به یکی از چالش های اساسی سلامت روان تبدیل شده اند و نیاز به راهکارهای معنوی مؤثر برای مقابله با این مشکلات احساس می شود. مسئله اصلی این پژوهش، بررسی نقش دعای ابوحمزه ثمالی به عنوان یک متن معنوی غنی در ایجاد آرامش درونی و روانی انسان هاست. هدف تحقیق، تحلیل تأثیر مفاهیم معنوی این دعا بر کاهش اضطراب و ارتقای سلامت روانی افراد است. روش پژوهش کیفی و مبتنی بر تحلیل محتوای متنی است که شاخصه های روان شناختی و معنوی دعای ابوحمزه را بررسی می کند. یافته ها نشان می دهد که تأکید این دعا بر توحید، طلب رحمت و بخشایش الهی، و نزدیکی به خداوند، می تواند به کاهش استرس و افزایش آرامش درونی کمک کند. همچنین، این دعا به عنوان ابزاری معنوی، افراد را در مواجهه با مشکلات روزمره توانمند ساخته و نقشی مؤثر در بهبود وضعیت روانی و معنوی آنان ایفا می کند. نتایج پژوهش تأکید می کند که دعا و نیایش، فراتر از یک عمل عبادی، به عنوان راهبردی جامع و مؤثر برای دستیابی به آرامش پایدار در زندگی معاصر قابل بهره برداری است و دعای ابوحمزه ثمالی به دلیل غنای معنوی خاص، جایگاه برجسته ای در این زمینه دارد. این مطالعه اهمیت استفاده از متون دینی و معنوی را در ارتقای سلامت روان و کیفیت زندگی معاصر نشان می دهد.