مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
عقل و وحی
منبع:
هستی و شناخت جلد پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
1 - 26
حوزههای تخصصی:
قانون طبیعی نظریه ای در عقل عملی است که در زمینه های عملی فلسفه و الاهیات از آن بحث می شود. نظریه الاهیاتی قانون طبیعی عهده دار تنقیح توصیه های اخلاقی خداوند است و دو خوانش حداقلی و حداکثری دارد. خوانش حداقلی توصیه های اخلاقی خداوند را بر پایه واقعیت هایی طبیعی و عینی «تبیین» می کند و «کشف» همه آن واقعیت ها یا قسمتی از آن ها را در گرو رجوع به منابع نقلی و تاریخی دین می داند. خوانش حداکثری بر آن است که افزون بر «تبیین»، «کشف» توصیه های اخلاقی خداوند نیز در چارچوب قانون طبیعی صورت می گیرد. نوشتار حاضر آثار علامه ملا نظرعلی طالقانی، فیلسوف، فقیه و اصولی شیعی، را بررسی می کند و پس از تنقیح مبانی الاهیاتی، انسان شناختی، معرفت شناختی و متافیزیکی، با بازآرایی اندیشه اخلاقی و الاهیاتی وی، نشان می دهد که نظریه طالقانی ذیل خوانش حداکثری از قانون طبیعی قرار می گیرد.
تلفیق «قانون الهی» و «قانون طبیعی» در فلسفه آکوئینی و پیامد آن برای عرفی شدن سیاست
منبع:
اندیشه سیاسی در اسلام بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۳
53 - 76
حوزههای تخصصی:
مباحث در باب نسبت «قانون الهی و قانون طبیعی» در بستر مباحث عقل و وحی، در جهان مسیحی تاریخی به قدمت قرون وسطی دارد. توماس قدیس یکی از متألهینی بود که در اواخر قرون وسطی، موضعی متفاوت نسبت به مواضع پیشین در باب نسبت قانون الهی و قانون طبیعی گرفت. به گونه ای که بستر فکری آکوئیناس تا زمانه او، دو گروه عمده را در بر می گرفت که به شکل متعارض، گروه نخست قائل به برتری وحی و به تبع آن قانون الهی بر عقل و گروه دوم قائل به برتری عقل بر وحی و همچنین قانون طبیعی بودند. آکوئیناس در این زمینه با وارد کردن فلسفه ارسطو، موضع سومی اتخاذ کرد که تلاش داشت تا نوعی «هماهنگی» میان عقل و وحی برقرار سازد و در حوزه حکمت عملی نیز این هماهنگی را در شکل تلفیق قانون الهی و قانون طبیعی دنبال کرد. این نوآوری آکوئیناس نتایج خود را در حوزه سیاست با محوریت دولت و قانون نشان داد که آن عرفی شدن سیاست بود. ازهمین رو، ما با بهره گرفتن از روش «متن- زمینه محور» کوئنتین اسکینر، فلسفه سیاسی آکوئیناس را در زمینه فکری آن مورد مطالعه قرار می دهیم.
مبانی دین شناختی علم دینی و نظریه تجربه دینی؛ سازگاری یا تعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم دینی، دانشی متأثر از دین است. دیدگاه های مطرح در علم دینی معیارهایی برای تولید علم دینی مطرح کرده اند که به وجود ویژگی هایی در دین همچون منبع معتبر دینی، محتوای معرفتی قابل شناخت و جامعیت و کمال دین، وابسته است. این ویژگی ها را مبانی دین شناختی علم دینی نامیده اند. خدشه در این مبانی به خدشه در امکان علم دینی خواهد انجامید. هرچند نظریه تجربه دینی با انگیزه دفاع از اعتقاد دینی و به نفع وجود خدا مطرح شد، تعارض با برخی مبانی دینی را در خود داشت. تجربه گرایان دینی با تمرکز بر بُعد گرایشی انسان نسبت به دین، گوهر دین را نوعی احساس و تجربه دینی می دانند. ایشان وحی را تجربه دینی پیامبر انگاشته، و ابلاغ پیامبر را تفسیری شخصی از آن تجربه و متأثر از ویژگی های انسانی به شمار می آورند. این مواضع با مبانی دین شناختی علم دینی ناسازگار می نماید و پیامد آن بسنده کردن به نوعی حداقلی از علم دینی است. تبیین نسبت نظریه تجربه دینی با مبانی دین شناختی علم دینی و به تبع آن با امکان علم دینی، مسئله این پژوهش است که با روش تحلیلی و مقایسه ای صورت پذیرفته است.
نسبت حجیت عقل و حجیت امام در اندیشه اصحاب امامیه در دوران حضور
منبع:
کلام اهل بیت سال ۲ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
7 - 32
حوزههای تخصصی:
شواهد و گزارشهای موجود نشان میدهند که همه امامیه در عصر امامان به جز گروهای اناد کاه از آناان باه -تعبیر میشود به حجّیت توأمان عقل و امام معتقد بودهاند. بااینحال، برخی از اصحاب امامیه - » محدّیان صر «که آنها را محدّث۔متکلم خواندهایم، عقل را تنها در حوزه فهم معار کلامی به کار میبردند و باه دو حاوزه دیگارعلم کلام، یعنی تبیین برونمتنی)نظریهپردازی( و دفاع وارد نمیشدند؛ زیرا ورود به این حوزههاا را نقطا ه انحارامتکلمان نظریهپرداز میدانستند. آنان بیش از آن که نگاهی عقلانی۔ انتقادی به سخنان ائماه داشاته باشاند، درپی فهم این معار بودهاند و به همین دلیل کمتر به مشاجرات اعتقادی با ائمه پرداختهاند. درمقابل، متکلمانامامیه نهتنها در حو زه فهم معار دینی از عقل بهره میبردند، بلکه نگاهی انتقاادی۔عقلانی باه ساخنان ائماهداشتند و گاه با ایشان به گفتوگو و مباحره میپرداختند و همچنین از عقل برای تبیینهای برونمتنی و نظریهپردازیو دفاع از مبانی تشیع نیز بهره میبردند. این رفتار متکلما ن گاه سب تولید اندیشهها و مبانی کلامی جدیدی میشدکه با آموزههای ائمه فاصله داشت و همین زمین ه انتقادات محدّیان را نسبت به آنان فراهم میکرد.
لوازم نظر علامه طباطبایی درباب عقلی بودن آموزه های وحیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی، از سویی آموزه های انبیاء را عقلی می داند؛ یعنی اعتبار خود را از استدلال و برهان می گیرد، نه از معجزه انبیاء. طبق این نگاه، دست عقل به سنجش همه تعالیم انبیاء می رسد. لازمه این سخن آن است که ادیان آموزه فراعقلی نداشته باشند. از سوی دیگر در بحث از جزئیات معاد و در بحث از ضرورت نبوت بر اساس نیاز به قانون از نقصان عقل در اداره زندگی اجتماعی برای رسیدن به سعادت سخن می گوید که نشان از فراعقلی بودن آموزه های دینی در بعضی از حوزه هاست. این تهافت ظاهری چگونه باید حل شود؟ و لوازم سخن ایشان در دین فهمی و اجرای دین در جامعه چیست؟ در این نوشته به روش استنادی و تحلیلی، راه حل های احتمالی برای رفع این اشکال بررسی شده است. شاید نظر علامه این باشد که اصل آموزه های ادیان عقلی است؛ زیرا از امور واقعی سخن می گوید، اما کشف آن در توان افراد عادی نیست؛ بلکه پس از بیان انبیاء دیگران هم قدرت درک آن را دارند. اگر این سخن را بپذیریم ثمراتی در پی دارد. مهم ترین ثمره آن این است که در فهم دین باید به قرائن عقلی توجه کرد و برای عملی و اجرائی شدن آموزه های دینی در اجرا، چه در حوزه ترویج آموزه های هستی شناسانه و چه در حوزه باید و نبایدهای فقهی و اخلاقی باید به قرائن و یافته های عقلی توجه کرد. اما بررسی صحت اضلاع نظریه علامه، که از یک عقل گرایی حداکثری نشان دارد، خارج از مقصود این نوشته است.