فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۸۱ تا ۸۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
سلامت روانی در دوران بارداری از مسائلی است که امروزه بسیار موردتوجه قرار دارد. ثابت شده است که از ابتدای بارداری، اضطراب و هیجان های زن باردار تأثیر مستقیمی بر روی جنین و کیفیت زایمان خواهد داشت. در زمینه بررسی میزان اضطراب دوران بارداری و تأثیر آن بر کیفیت زایمان و اضطراب حین زایمان مطالعات اندکی صورت گرفته است. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش گروهی برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی بر کاهش اضطراب زایمان بود. این مطالعه به روش شبه تجربی بود و با استفاده از روش پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه انجام شد. 34 نفر از زنان باردار که به مراکز بهداشتی درمانی مشهد مراجعه کرده بودند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزارهای موردسنجش، پرسشنامه اضطراب بارداری وندنبرگ بود؛ که با این پرسشنامه سطح اضطراب اندازه گیری شد. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان دادند میانگین نمره های اضطراب گروه آزمایش در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش معناداری داشت و همچنین نسبت به گروه گواه کاهش معناداری یافت؛ به عبارت دیگر، آموزش گروهی برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی اضطراب زایمان را به طور معناداری کاهش داد و توصیه می شود از آموزش گروهی برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی در جهت کاهش اضطراب زایمان، در مراکز بهداشت و مراکز مشاوره جهت کاهش اضطراب حین زایمان استفاده شود.
افکار خودکشی در دانش آموزان و نقش تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی در تبیین آن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نوجوانی به عنوان یک دوره حیاتی برای تشخیص زود هنگام و مداخله برای پیشگیری از رفتار خودکشی در نظر گرفته میشود، بنابراین سببشناسی عوامل موثر برای خودکشی ضروری است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی در پیشبینی افکار خودکشی دانشآموزان انجام شد. مواد و روشها: نوع مطالعه توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری مطالعه کلیه دانشآموزان پسر مقطع متوسطه دوم ناحیه یک شهر اردبیل در سال 1403-1402 بودند (350 نفر) که از طریق جدول کرجسی و مورگان و به شیوه نمونهگیری تصادفی خوشهای چند مرحلهای 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تکانشگری بارت و همکاران (1995)، مقیاس صفات تاریک شخصیت جانسون و وبستر (2010)، مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988) و پرسشنامه حساسیت اضطرابی رایس و پترسون (1986) و مقیاس افکار خودکشی بک (1991) بود. دادههای جمعآوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان در نرمافزار اسپیاساس نسخه 18 تحلیل شدند. یافتهها: طبق نتایج بین تکانشگری 69/0، صفات تاریک شخصیت (ماکیاولگرایی 55/0، خودشیفتگی 57/0و سایکوپاتی 50/0)، حمایت اجتماعی ادراک شده 36/0- و حساسیت اضطرابی 69/0 با افکار خودکشی در دانشآموزان پسر رابطه آماری و معناداری مشاهده شد. همچنین با استفاده از رگرسیون چندگانه 64/0 افکار خودکشی دانشآموزان پسر توسط متغیرهای تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی تبیین گردید. نتیجهگیری: با توجه به تأثیرگذاری تکانشگری، صفات تاریک شخصیت، حمایت اجتماعی ادراک شده و حساسیت اضطرابی در افکار خودکشی دانشآموزان پیشنهاد میشود که روانشناسان و متخصصان برای کاهش افکار خودکشی دانشآموزان به نقش این متغیّرها توجه بیشتری کنند
اثربخشی قصه گویی بر کمرویی، همدلی، و پیشرفت تحصیلی درس فارسی دانش آموزان دو زبانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
17 - 33
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: قصه خوانی در زبان آموزی، آشنایی با فرهنگ ها، آموختن اخلاقیات، و افزایش مهارت های گوش دادن نقش بسزایی دارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی قصه خوانی برکمرویی، همدلی، و پیشرفت تحصیلی درس فارسی دانش آموزان دوزبانه دوره ابتدایی بود. روش: طرح پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان ابتدایی دوزبانه پایه های سوم تا ششم شهر بانه در سال تحصیلی 1401 بودکه از بین آنها ابتدا با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 338 دانش آموز انتخاب شدند. در مرحله نهایی 30 دانش آموز با بیشترین نمره در آزمون کمرویی به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 دانش آموز) و گواه (15 دانش آموز) به شیوه تصادفی جایدهی شدند. گروه آزمایش 11 جلسه 90 دقیقه ای به مدت دو ماه در جلسات قصه خوانی شرکت کردند، اما برای گروه گواه هیچ مداخله ای انجام نشد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ها ی همدلی داویس (1980)، کمرویی چیک–بریگز (1990)، و آزمون معلم ساخته درس فارسی استفاده شد که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون روی هر دو گروه آزمایش و گواه اجرا شد. جهت در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی در پایان مطالعه، دو جلسه قصه خوانی برای گروه گواه برگزار شد. در پایان داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک و چندمتغیره در محیط نرم افزار 24SPSS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین میانگین گروه های آزمایش وگواه در متغیرهای مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود داشت. قصه خوانی بیشترین تأثیر را بر زیرمقیاس پریشانی و دوری گزینی (78/26 = F و 0001/0 =P)، دغدغه همدلان ه (42/46 = F و 0001/0 =P)، و پیشرفت درس فارسی داشته است. نتیجه گیری: قصه گویی به دانش آموزان کمک می کند تا از تاثیر رفتارشان بر احساسات دیگران آگاه شوند، در نتیجه همدلی آنها افزایش می یابد. همچنین زمانی که دانش آموزان به طور مکرر برای همکلاسی های خود قصه می خواند، کمرویی آنها کاهش می یابد، و قصه خوانی موجب تقویت زبان فارسی دانش آموزان دوزبانه و در نتیجه پیشرفت تحصیلی آنها می شود. پیشنهاد می شود قصه خوانی در قالب برنامه درسی جداگانه یا همراه با درس فارسی دانش آموزان ابتدایی اجرا شود.
مرگ و مرگ اندیشی در شعر معاصر ایران با رویکرد فلسفه و روانشناختی وجودی (مطالعه موردی: نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
469 - 483
حوزههای تخصصی:
زمینه: مرگ و مرگ اندیشی در شعر معاصر ایران (با رویکرد فلسفه و روانشناختی وجودی) آن در بستر سروده های سه تن از سخنوران برجسته معاصر ایران، یعنی: نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث، زمینه تحقیق را شکل می دهد.
هدف: هدف اصلی از این تحقیق، نمایاندن دیدگاه سه تن از برجسته ترین شاعران سده اخیر ایران درباره موضوع مرگ (و به تبع آن زندگی) براساس دیدگاه یاد شده (اصالت وجود) است.
روش: این تحقیق براساس روش تحلیلی-توصیفی (و بر اساس منابع کتابخانه ای) انجام پذیرفته است.
یافته ها: آنچه از جستجوی انجام شده به دست آمد عبارت از آن است که: سروده های هر سه شاعر جامعه پژوهشی این تحقیق، با رویکرد وجودی و اندیشمندانی چون: ژان پل سارتر، اروین د. یالوم، مارتین هایدگر، بینز وانگر، ویکتور فرانکل و... قابل مطالعه بوده و هر یک از این سه تن بخش هایی از مؤلفه های فلسفه و روانشناسی وجودگرا را فراخوانی می کنند. نیما، اخوان ثالث و شاملو با تأثیر از فضای اجتماعی - سیاسی عصر حاضر به اگزیستانسیالیسم یا همان دیدگاه وجودی در غلطیده اند با این تفاوت که نیما و شاملو گاهی مؤلفه های مثبت و گاه منفی وجودگرایان را در سخنان خود ظهور و بروز داده اما در نهایت در رویارؤیی با مرگ «اصیل» عمل کرده و با اعتقاد به «مرگ آرمانی» از وحشت و دهشت آن رسته اند. اخوان اما با این که او هم زندگی آرمانی را ستوده لیکن به مرگ - در هیچ یک از اشکال آن - روی خوش نشان نداده و معرفت را در شناخت این مسأله ناتوان دیده است.
نتیجه گیری: در بررسی سروده های نیما، شاملو و اخوان ثالث از دلبستگی به زندگی نشانه هایی پررنگ دیده می شود؛ با این حال در خصوص مرگ سخنان این هر سه ادیب معاصر در همه جا یکسان نیست به این معنا که گاهی تحت تأثیر بخشی از دیدگاه وجودی مثل «پرتاب شدگی» انسان به جهان، هدفی برای زندگی و به تبع مرگ قایل نیستند و گاه متأثر از معناگرایی عقیده یاد شده، مرگ آرمانی را ستوده و آن را پایان راه نمی دانند. در این میان، البته، برخورد اصیل با مرگ در شعر نیما و شاملو غالب تر از شعر اخوان ثالث است.
بهداشت روان و سبک زندگی سالم با رویکرد دینی و اسلامی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
1 - 8
حوزههای تخصصی:
موضوع بهداشت روان موضوعی است که در رابطه با آن پژوهش های زیادی نگارش می شود. همچنین در رابطه با موضوع سبک زندگی سالم و بررسی روابط و تاثیرات آنها بر روی هم نیز جای بسی تامل است. پژوهش گران در رشته روانشناسی همواره بررسی های علمی و پژوهشی خود را در این رابطه در معرض مخاطبین این رشته قرار داده اند. امروزه مشکلات بهداشت روان در دنیا، سهم عظیمی از بار کلی بیماری را به خود اختصاص میدهند و به شکلی مخرب موجب افت سلامت، کارکرد و بهره وری انسانها می شوند. ارزیابی های انجام شده در ارتباط با بار و هزینه های مالی و انسانی مرتبط بااختلالات روانی نشان داده اند که هر ساله میلیاردها دلار ضرر مالی به علت از دست رفتن کارایی کوتاه مدت و بلند مدت این بیماران و مراقبین آنها به وجود می آید. این هزینه شامل هزینه های درمان و از دست رفتن ساعات کار و کاهش نیروی انسانی می شود.در مقاله حاضر نیز تلاش شده است که این موضوع بیشتر و دقیق تر بسط داده شود. روش پژوهش به صورت کتابخانه ای و فیش برداری و استفاده از منابع نظری و تئوری درباره بهداشت روان و سبک زندگی سالم بوده است.یافته های تحقیق نشان می دهد که فاکتور های مورد بحث ارتباط عمیق و غیر قابل اجتنابی با هم دارند و رابطه معنا داری بین داده های پژوهش وجود دارد.
مقایسه تأثیر تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای با و بدون تحریک فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) بر کیفیت زندگی بیماران بهبودیافته از کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۲۵۵-۲۳۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: آسیب عصبی ناشی از کووید-19 می تواند تأثیر منفی طولانی مدت بر عملکردهای شناختی و کیفیت زندگی بهبودیافته گان از بیماری کووید-19 داشته باشد. تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) یک رویکرد امیدوارکننده برای مقابله با اختلالات شناختی و به تبع آن کیفیت زندگی این افراد است. ازطرفی، بررسی ها حاکی از آن است که ادبیات پژوهشی درخصوص اثربخشی این روش ترکیبی شکاف تحقیقاتی دارد؛ فاصله ای که نیازمند توجه پژوهشی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای با و بدون تحریک فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران بهبود یافته ازکووید-19 انجام شد. روش: این پژوهش در قالب طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه گواه با پیگیری یک ماهه انجام شد. حجم نمونه پژوهش متشکل از 45 بیمار بهبود یافته از کووید-19 در شهر مشهد بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و بطور تصادفی در 3 گروه 15 نفری شامل گروه تحریک شناختی رایانه ای، تحریک شناختی رایانه ای همراه با اعمال تحریک الکتریکی (tDCS) با تحریک آنودال به شیوه تک موضعی و تحریک شناختی رایانه ای همراه با تحریک الکتریکی تصنّعی (شَم) جایگزین شدند. شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله فرم کوتاه 36 سؤالی کیفیت زندگی مبتنی بر سلامت SF-36 (ویر و شربورن، 1992) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و نرم افزار 24SPSS استفاده شد. یافته ها: هر دو روش تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای به تنهایی و در ترکیب با (tDCS) موجب افزایش میانگین نمرات کیفیت زندگی و زیرمقیاس های آن در بهبودیافتگان از مرحله حاد کووید-19 شدند (05/0 =p) و این افزایش در مرحله پیگیری یک ماهه نیز پایدار بود. همچنین میان اثربخشی دو درمان در بهبود کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: توانمند سازی شناختی رایانه ای به تنهایی و همراه با تحریک فراجمجمه ای مغز می توانند منجر به ارتقاء کیفیت زندگی وابسته به سلامت در بهبودیافته گان از بیماری کووید-19 شوند. این امر ما را قادر می سازد تا برنامه های توانبخشی فعلی را ارتقاء دهیم و مطابق با نیازهای بیماران بروزرسانی کنیم.
ساخت و اعتباریابی پرسشنامه حل مسئله مشارکتی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
266-291
حوزههای تخصصی:
حل مسئله یکی از مهم ترین مهارت هایی است که همه افراد و به طور ویژه دانش آموزان و دانشجویان باید آن را فراگرفته تا در مواجهه با چالش ها و مشکلات زندگی بتوانند از آن استفاده نمایند. در حل مسئله مشارکتی، کار بین اعضای یک گروه تقسیم شده و آنها مهارت و دانش خود را به منظور یافتن یک راه حل مناسب به کار می گیرند. پژوهش حاضر باهدف ساخت و اعتباریابی پرسشنامه حل مسئله مشارکتی در دانشجویان انجام شده است.روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل 2500 نفر از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان کرمان در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که بر اساس جدول مورگان تعداد 335 نفر به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردید. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه توسط 5 نفر از متخصصان حوزه روان شناسی و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی تأییدی بررسی و تأیید شد. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS-26، LISREL و SmartPLS تجزیه وتحلیل گردید. ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه 96/0 محاسبه گردید. بارهای عاملی کلیه خرده مقیاس ها با گویه های مربوطه بیشتر از 4/0 به دست آمد که همگی آنها معنادار (001/0 > p) بودند. مقادیر آلفای کرونباخ و ضریب پایایی ترکیبی برای خرده مقیاس ها بیشتر از 7/0 محاسبه گردید که تأییدکننده پایایی درونی و بیرونی خرده مقیاس ها است. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تائیدی بیانگر ارتباط قوی تر خرده مقیاس های پیروی از قوانین مشارکت، برقراری ارتباط با اعضای تیم و شرح نقش ها و سازماندهی تیم با حل مسئله مشارکتی دارد. لذا می توان نتیجه گرفت که مهارت های برقراری ارتباط موثر و کار گروهی در بین دانشجویان ضعیف بوده و بایستی آموزش این مهارت ها در دستور کار مدارس و دانشگاه ها قرار گیرد.
پیش بینی ناتوانی کارکردی بر اساس سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت، پریشانی روانشناختی، سازگاری هیجانی با نقش میانجی اجتناب تجربه ای در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
78 - 86
حوزههای تخصصی:
درد مزمن از بیماری های مزمن با سرعت گسترش بالا در جهان است. می تواند علت یا معلول طیف گسترده ای از علایم روانشناختی بیماران باشد. هدف این پژوهش پیش بینی ناتوانی کارکردی براساس سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت، پریشانی روانشناختی، سازگاری هیجانی با نقش میانجی اجتناب تجربه ای در بیماران دچار درد مزمن است.پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی است، جامعه آماری آن شامل کلیه بیمارانی است که با تشخیص درد مزمن به مرکز روماتیسم ایران و بیمارستان فرهیختگان در نیمه اول سال 1401 مراجعه کردند. روش نمونه گیری هدفمند و با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج 130 نفر انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های خود ناتوان سازی جونز و رودوالت، سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت والکر و همکاران، پریشانی روا نشناختی کسلر و همکاران، سازگاری هیجانی رابیو و همکاران، پذیرش و عمل باند و همکاران استفاده شده است. داده های جمع آوری شده در سطوح توصیفی و استنباطی و مدل پژوهش با استفاده از تکنیک تحلیل مسیر ارزیابی شد.رابطه معنی داری بین تمامی متغیرهای پیش بین و اجتناب تجربه ای با متغیر ناتوانی کارکردی برقرار است (0/05>p). همبستگی معنی داری بین متغیرهای مستقل پریشانی روان شناختی و سازگاری هیجانی با متغیر میانجی اجتناب تجربه ای مشاهده شد (0/05>p)، نقش میانجی اجتناب تجربه ای در رابطه بین سازگاری هیجانی و ناتوانی کارکردی تایید شد (0/05>p). نقش میانجی اجتناب تجربه ای در رابطه بین سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و پریشانی روانشناختی با ناتوانی کارکردی تایید نشد (0/05<p). یافته های پژوهش همسو با مدل های پژوهش است. بر اساس یافته های به دست آمده می توان بیان کرد، ناتوانی کارکردی در طی زندگی با درد در بیماران ایجاد می گردد و به وسیله سایر متغیرهای روانشناختی مذکور می توان بر شدت ناتوانی تاثیر گذاشت.
The Effectiveness of Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy on Pain Perception and Pain Catastrophizing in Women with Breast Cancer(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
133-139
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to investigate the effectiveness of intensive short-term dynamic psychotherapy on pain perception and pain catastrophizing in women with breast cancer. Methods: In this quasi-experimental study, 30 women with breast cancer who referred to Imam Khomeini Hospital in Sari in 2024 were studied using convenience sampling. They were then randomly assigned to two groups: the short-term intensive psychodynamic intervention group (15 participants) and the control group (15 participants) without any intervention. The short-term intensive psychodynamic intervention was implemented according to the protocol by Teska et al. (2005) over 16 weekly sessions, each lasting one and a half hours. The samples were assessed at two stages, pre-test and post-test, using the Pain Perception Questionnaire by Schaal et al. (2010) and the Pain Catastrophizing Scale by Rahmati et al. (2017). Data were analyzed using repeated measures multivariate analysis of variance in SPSS24 software. Findings: In the intervention group, the mean scores for pain catastrophizing were (17.20±36.60) and for pain perception were (36.33±80.80) in the pre-test and post-test stages, respectively. Post-test scores significantly decreased compared to pre-test scores in the components of pain catastrophizing and pain perception in the experimental group compared to the control group. Additionally, the results showed that intensive short-term dynamic psychotherapy had a statistically significant effect on pain catastrophizing (P<0.05, F=24.41) and pain perception (P<0.05, F=56.201) after adjusting the means of the two groups based on the pre-test score. Conclusion: The results indicate the effectiveness of intensive short-term dynamic psychotherapy on pain catastrophizing and pain perception in women with breast cancer. Therefore, this therapy can be used alongside other medical treatment methods in hospitals and clinics dedicated to breast cancer patients to reduce the psychological needs and problems of women with this condition.
تدوین بسته بهبود مسئولیت پذیری در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین بسته ی نوجوان مسئول بود. مواد و روش: این پژوهش از نوع کیفی بود. در بخش اول واکاوی متون مسئولیت پذیری به کمک تحلیل محتوای هیش و شانون (2005) انجام شد. در بخش دوم تدوین بسته نوجوان مسئول از طریق روش تدوین بسته یوسفی و گلپرور (2023) انجام شد. محیط این پژوهش کلیه ی متون مربوط به مسئولیت پذیری در نوجوانی بود. روش انتخاب شرکت کنندگان به روش هدف مند و ملاک تعداد متون بر اساس رعایت اصل اشباع داده ها بود. به این ترتیب ده متن انتخاب شد. روش گردآوری اطلاعات مطالعه عمیق و دقیق متون بود. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل متون به روش پنج مرحله ای هیش و شانون (2005) نشان داد که این مفهوم چهار بعد و هشت خرده مفهوم دارد که عبارت بودند از: 1) پایه های مسئولیت پذیری (با خرده مفاهیم شکل گیری اخلاق و ارتباطات مقتدرانه با والدین)، 2) ضرورت های مسئولیت پذیری (با خرده مفاهیم هویت و عملکرد اجرایی) 3) شیوه های دستیابی به مسئولیت پذیری (باخرده مفاهیم همدلی و خویشتن داری) و موانع مسئولیت پذیری (با خرده مفاهیم تجارب دردناک گذشته و نفوذ همسالان). در بخش تدوین بسته هدف ارتقای مسئولیت پذیری نوجوانان بود که در قالب آگاهی افزایی و مهارت افزایی در جهت مدیریت مسئولیت گریزی به کمک دو راهبرد ارتقای عملکرد اجرایی و افزایش همدلی بود. این کار با استفاده از روش تدوین بسته ی یوسفی و گلپرور (2023) انجام شد و فنون مربوط به راهبردهای منتخب از متون عصب روانشناسی و متون عملکرد تاملی انتخاب شد و با خرده اهداف هر جلسه هماهنگ شد. درکل نتایج این پژوهش به یک بسته ی آموزشی هشت جلسه ای ختم شد. در انتها بسته ی آموزشی به کمک ضریب توافق ارزیابان و توسط متخصصین ارزیابی اعتباریابی محتوایی شد که نتایج حاکی از اعتبار محتوایی بود. نتیجه گیری: با توجه به این نتیجه می توان گفت این بسته آموزشی برای ارتقای مسئولیت پذیری نوجوانان تناسب دارد.
اثربخشی پروتکل درمانی تسریع واکاوی بر علائم بالینی اختلال وسواسی-جبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۲۷۷-۲۶۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال وسواسی-جبری یکی از شایع ترین اختلالات ناتوان کننده عصب-روانشناختی است، که با ویژگی هایی چون وسواس های عودکننده یا اجبارها و یا هر دو مشخص می شود و زندگی فرد مبتلا را مختل می سازد. تاکنون اثربخشی درمان های مختلفی بر این اختلال مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج آن ها گاهاً متناقض گزارش شده است؛ بنابراین نیاز به تغییر در رویه های موجود و تدوین پروتکل درمانی جدید وجود دارد. هدف: هدف این پژوهش تدوین و اعتباریابی پروتکل درمانی تسریع واکاوی و بررسی اثربخشی آن بر علائم بالینی اختلال وسواسی-جبری بود. روش: روش پژوهش حاضر تک آزمودنی با کنترل خط پایه چندگان ه ناهمزمان و پیگیری 6 هفته ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-جبری مراجعه کننده به مرکز مشاوره آرامش در شهر ارومیه بودند که از بین آن ها 4 نفر از طریق مصاحبه تشخیصی و بالینی ساختاریافته بر اساس معیارهای ویراست پنجم تجدید نظر شده راهنمای تشخصیصی و آماری اختلالات روانی DSM-5-TR به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. بیماران پس از احراز معیارهای ورود و عدم احراز معیارهای خروج در پژوهش شرکت نمودند. اثربخشی پروتکل درمانی طی 3 مرحله (خط پایه، درمان و پیگیری) با استفاده از پرسشنامه بازنگری شده وسواسی-جبری (فوا و همکاران، 2002) مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ترسیم نمودار دیداری، شاخص d کوهن و درصد بهبودی در نرم افزار SPSS نسخه 25 استفاده شد. یافته ها: با توجه به نتایج شاخص CVR به دست آمده، پروتکل تدوین شده قابلیت اجرا را داشته و براساس نتایج آماری گزارش شده می توان در جهت کاهش علائم بالینی اختلال وسواسی-جبری بیماران مبتلا به اختلال وسواس از آن بهره گرفت (0/05 >P). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که درمان تسریع واکاوی کاهش علائم اختلال وسواسی-جبری را به همراه دارد که شایسته است در برنامه های مدیریت بهداشتی کلان مورد توجه سیاست گذاران حوزه بهداشت و درمان و همچنین روانشناسان قرار گیرد.
ارتباط صفات پنجگانه تاریک شخصیت و قلدری مجازی با تعدیل گری نظریه ذهن در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: صفات تاریک شخصیت بستر طیف گسترده ای از آسیب های اجتماعی نظیر قلدری مجازی را فراهم می کند. از این رو هدف این مطالعه بررسی ارتباط صفات پنجگانه تاریک شخصیت و قلدری مجازی با توجه به نقش تعدیل گر نظریه ذهن در دانشجویان بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان شاغل به تحصیلِ دانشگاه های مختلف کشور در سال تحصیلی 1402-1401 تشکیل می دهند که از بین آن ها 426 نفر با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب گردید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه صفات تاریک شخصیت، پرسشنامه قلدری مجازی و آزمون کامپیوتری نظریه ذهن در سامانه مجازی پرسلاین بود. داده ها با استفاده از روش رگرسیون سلسله مراتبی تعدیلی تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که رابطه مثبت صفات ماکیاولی، ضداجتماعی، دیگرآزاری و کینه جویی با قلدری مجازی و رابطه منفی صفت خودشیفتگی با قلدری مجازی معنادار می باشد (001/0P=). علاوه براین نتایج حاکی از نقش تعدیل گر نظریه ذهن در روابط صفات دیگرآزاری و کینه جویی با قلدری مجازی است (001/0P=). به عبارتی روابط بین صفات تاریک کینه جویی و دیگرآزاری با قلدری مجازی زمانی قوی تر است که نظریه ذهن پایین باشد.
نتیجه گیری: در مجموع با توجه به نتایج پژوهش حاضر به نظر می رسد ارتقای نظریه ذهن بتواند به عنوان یک عامل محافظت کننده در پیشگیری از آزارگری مجازی موثر باشد.
اعتباریابی نسخه فارسی مقیاس نشخوار خودانتقادی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۲۴۰-۲۳۱
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اعتباریابی مقیاس نشخوار خودانتقادی (SCRS) در نمونه ای از دانشجویان ایرانی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع اعتباریابی بود. در این مطالعه 307 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز در سال 1402 به روش نمونه گیری در دسترس مشارکت داشتند. جهت محاسبه پایایی بازآزمایی، 50 نفر نیز انتخاب و SCRS را در فاصله دو هفته تکمیل کردند. در این مطالعه، مقیاس نشخوار خود انتقادی (SCRS، اسمارت و همکاران، 2016)، افسردگی، اضطراب، و استرس-21 (DASS-21، لاویبوند و لاویبوند، 1995) و فرم کوتاه مقیاس خودشفقتی (SCS-SF، ریس و همکاران، 2011) اجرا شدند. با توجه به نتایج تحلیل عاملی اکتشافی، یک عامل شناسایی شد که در مجموع 55 درصد کل واریانس را تبیین می کند. نتایج روایی ملاکی نشان داد که مقیاس نشخوار خودانتقادی با افسردگی، اضطراب و استرس رابطه مثبت و با شفقت به خود رابطه منفی داشت (05/0>P)؛ که به ترتیب نشان دهنده روایی همگرا و واگرای این ابزار می باشد. یافته ها بیانگر این بود که مقیاس نشخوار خودانتقادی از پایایی بازآزمایی 73/0 و از همسانی درونی مطلوب به روش آلفای کرونباخ 90/0 برخوردار است. با توجه به روایی و پایایی مطلوب آن در دانشجویان ایرانی، پیشنهاد می شود که جهت سنجش نشخوار خودانتقادی در دانشجویان ایرانی از این مقیاس استفاده گردد.
اثربخشی مداخله ذهنیت رشد یابنده دوئیک بر تاب آوری تحصیلی و خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان دختر ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۹۸)
۲۴۸-۲۳۹
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی مداخله ذهنیت رشد یابنده دوئیک بر تاب آوری تحصیلی و خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان دختر ابتدایی شهر اصفهان بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی بود که در سال تحصیلی 1402-1401 در مدارس شهر اصفهان مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، 30 دانش آموز به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تاب آوری تحصیلی (ARQ) ساموئلز (2004) و پرسشنامه خودناتوان سازی تحصیلی (ASHS) شوینگر و استینسمر پلستر (2011) بود. گروه آزمایش در 8 جلسه 50 دقیقه ای مداخله ذهنیت رشد یابنده دوئیک را دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده گردید. یافته ها نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون تاب آوری تحصیلی و خودناتوان سازی تحصیلی در دو گروه تفاوت معناداری در سطح (05/0>P) وجود داشت. بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان گفت مداخله تغییر ذهنیت دوئیک می تواند در افزایش تاب آوری تحصیلی و کاهش خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان مؤثر باشد.
پیش بینی رفتار کاری غیرمولد توسط صفات مثلث تاریک شخصیت با نقش میانجی رویدادهای خرد روزانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی پیش بینی رفتار کاری غیرمولد توسط صفات مثلث تاریک شخصیت و نقش میانجی گری رویدادهای خرد روزانه انجام شده است تا به درک بهتری از عوامل مؤثر بر بهره وری سازمانی برسد و راهکارهای عملی برای بهبود محیط کار و کاهش رفتارهای مخرب ارائه دهد.روش: جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه کارکنان بخش خصوصی و دولتی شهر مشهد در نیمه اول سال 1402 و گروه نمونه شامل 250 نفر از این افراد بود که به روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس رضایت به همکاری انتخاب شدند. استفاده از روش نمونه گیری در دسترس ممکن است قابلیت تعمیم یافته ها به کل جمعیت هدف را محدود کند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های ابعاد تاریک شخصیت جنیسون و ویستر (2010)، رفتارهای غیرمولد گل پرور و خاکسار (1387) و رفتارهای خرد روزانه جونکا سیلوا و همکاران (2020) جمع آوری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-28 و Smart-PLS تجزیه و تحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد که صفات مثلث تاریک شخصیت اثر مستقیم و معناداری بر رفتارهای کاری غیرمولد دارد (β=0.45). همچنین، رویدادهای خرد روزانه نقش میانجی معناداری بین صفات مثلث تاریک شخصیت و رفتارهای کاری غیرمولد ایفا می کند (β=0.32). مدل پژوهش از برازش مناسبی برخوردار بود (NFI=0.910, SRMR=0.045).نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که توجه به ویژگی های شخصیتی منفی و رویدادهای روزمره می تواند در پیشگیری از رفتارهای کاری غیرمولد و بهبود بهره وری سازمانی مؤثر باشد. بنابراین، پیشنهاد می شود سازمان ها برنامه های آموزشی برای مدیریت صفات شخصیتی منفی و کاهش استرس ناشی از رویدادهای روزمره طراحی کنند تا بهره وری و محیط کار بهبود یابد.
مقایسه اثربخشی آموزش خودشفابخشی و آموزش مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر خودسرزنش گری و ضربه شکست عاطفی در زنان و مردان با تجربه خیانت همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
185 - 196
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش خودشفابخشی و آموزش مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر خودسرزنش گری و ضربه شکست عاطفی در زنان و مردان با تجربه خیانت همسر بود. پژوهش حاضر کاربردی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون به همراه گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان و مردان با تجربه خیانت همسر مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 1 شهر تهران در سال 1402-1403 بودند که با توجه به هدف پژوهش از بین آنها 45 نفر یعنی 15 نفر برای هرگروه(درمان هیجان مدار، درمان خودشفابخشی و گروه گواه) به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه گمارده شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های خود سرزنشگری گیلبرت و همکاران (2004) و ضربه عشق راس (1999) استفاده شد. داده ها بوسیله تحلیل کواریانس تک و چند متغیره و با استفاده از نسخه ی 21 نرم افزار SPSS تحلیل شدند. نتایج نشان داد، هر دو درمان هیجان مدار و خودشفابخشی بر کاهش نمرات خودسرزنشگری و ضربه شکست عاطفی گروه آزمایش تأثیر معناداری داشتند (0/05>P). با این حال، بین درمان هیجان مدار و آموزش خودشفابخشی در میزان اثرگذاری بر متغیرهای خودسرزنشگری و ضربه شکست عاطفی تفاوت معناداری وجود نداشت. بر اساس میزان اثربخشی این دو درمان بر متغیرهای پژوهش می توان نتیجه گرفت که از هر دو درمان می توان در جهت اثرگذاری بر تعدیل خودسرزنشگری و ضربه شکست عاطفی در افراد با تجربه خیانت همسر استفاده کرد.
بررسی اثربخشی طرح واره درمانی هیجانی بر خشم پنهان و ابراز وجود زنان قربانی خشونت خانگی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
تحقیقات علوم رفتاری دوره ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
90 - 103
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: در دهه گذشته از خشونت در برابر زنان به عنوان یکی از جدی ترین چالش های اجتماعی یاد شده است. پدیده دردناک خشونت علیه زنان در ابعاد مختلف آن سلامت جسم و روان زنان را به خطر می اندازد و حقوق انسانی آنان را مورد تجاوز قرار می دهد؛ لذا پژوه ش حاض ر ب ا ه دف بررسی اثربخش ی طرح واره درمانی هیجانی بر خشم پنهان و ابراز وجود زنان قربانی خشونت خانگی انجام شد. مواد و روش ها: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگی ری ب ا گ روه کنت رل ب ود. جامع ه آم اری پژوه ش زنان قربانی خشونت خانگی مراجعه کنن ده ب ه مراکز بهداشت شهرستان فلاورجان در تابستان 1402 بودن د. تع داد 30 نف ر ب ه روش نمونه گیری هدفمن د انتخ اب و از طری ق گم ارش تصادف ی در گ روه آزمای ش و گ روه کنت رل گمارده شدند (ه ر گ روه 15 نف ر). گروه آزمای ش طرح واره درمانی هیجانی را طی 11 جلسه دریافت کردند. درحالیکه گ روه کنت رل هیچ مداخله ای دریاف ت نک رد. داده ه ا ب ا اس تفاده از پرسش نامه خشم ارتباطی پنهان (نلسون و کارول، 2006) و ابراز وجود (گمبریل و ریچی، 1970) جم ع آوری و ب ا اس تفاده از تحلی ل واریان س با اندازه گیری مک رر در نرم اف زار SPSS نس خه 23 تحلی ل ش دند. یافته ها: نتایج نشان داد طرح واره درمانی هیجانی موج ب کاهش خشم پنهان و بهبود ابراز وجود در زنان قربانی خشونت خانگی گردی د و اث رات درم ان در مرحل ه پیگی ری نی ز باق ی مان د (01/0>p). نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش حاضر می توان از طرح واره درمانی هیجانی جه ت بهب ود خشم پنهان و ابراز وجود زنان قربانی خشونت خانگی به ره گرف ت.
مقایسه اثربخشی آموزش ذهن آگاهی نوجوان محور و مداخلات روان شناسی مثبت نگر بر عزت نفس و مشکلات خواب نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
۱۱۵-۸۶
حوزههای تخصصی:
هدف: از انجام پژوهش بررسی اثر بخشی آموزش ذهن آگاهی نوجوان محور و مداخلات روان شناسی مثبت نگر بر عزت نفس و مشکلات خواب نوجوانان دختر شهر آباده بود. روش: پژوهش حاضر از لحاظ روش توصیفی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه نوجوانان دختر مشغول به تحصیل شهر آباده بودند که 45 نفر از آنها با نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه (آموزش ذهن آگاهی نوجوان محور؛ مداخلات روان شناسی مثبت نگر و کنترل) گماشته شدند. ابزار سنجش دو پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت و کیفیت خواب پیتزبورگ بود. یافته ها: رابطه بین پیش آزمون با پس آزمون در نمرات عزت نفس و مشکلات خواب معنا دار شد (05/0>p). سایر یافته ها نشان داد اثر اصلی گروه معنا دار است که نشان می دهد عزت نفس و مشکلات خواب در مرحله پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنا داری دارند (001/0=P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد آموزش ذهن آگاهی نوجوان محور و مداخلات روان شناسی مثبت نگر باعث افزایش عزت نفس و کاهش مشکلات خواب نوجوانان دختر می شوند. همچنین مداخله ذهن آگاهی نسبت به مداخله روان درمانی مثبت نگر تأثیر بیشتری بر افزایش عزت نفس و کاهش مشکلات خواب نوجوانان دختر داشت
اثر بخشی درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازگاری روان شناختی در جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از ضربه
حوزههای تخصصی:
جانبازان باگذشت سال ها از جنگ تحمیلی، هنوز عوارض ناشی از آن را تجربه می کنند که زندگی این افراد را با ضربه های روحی و روانی همراه کرده است. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی رویکرد پذیرش و تعهد مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازگاری روان شناختی جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از ضربه است. روش در این پژوهش نیمه تجربی، از پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایش و کنترل استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه جانبازان مبتلابه اختلال استرس پس از ضربه بودند که 10 نفر در گروه آزمایش و 10 نفر در گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. از پرسشنامه ی سازگاری هیجانی رابیو به عنوان ابزار جمع آوری داده ها استفاده شد. نتایج یافته های این پژوهش نشان داد که درمان پذیرش و تعهد مبتنی بر ذهن آگاهی منجر به افزایش سازگاری هیجانی و کاهش مؤلفه های فقدان نظم بخشی و تفکر ناامیدانه شده است (01/0>P) با توجه به نتایج باید گفت که مداخلات آموزش رویکرد پذیرش و تعهد مبتنی بر ذهن آگاهی بر بالابردن کیفیت زندگی و سازگاری هیجانی دارای اختلال استرس پس از ضربه مؤثر است.
مدل یابی آزار عاطفی بر اساس بلوغ عاطفی و تمایزیافتگی خود با نقش میانجی صمیمیت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (تیر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
873 - 890
حوزههای تخصصی:
زمینه: آزار عاطفی نوعی خشونت بین فردی است که سبب از بین رفتن صمیمیت و جدایی زوجین را در پی دارد. فقدان صمیمت زناشویی همراه با بلوغ عاطفی پایین میل به آزار عاطفی در بین زوجین را افزایش خواهد داد. در مطالعات پیشین عوامل مؤثر بر آزار عاطفی مورد بررسی قرار گرفته است، اما مطالعه ای که آزار عاطفی بر اساس بلوغ عاطفی و تمایزیافتگی خود با نقش میانجی گری صمیمیت زناشویی را در جامعه مورد پژوهش بررسی کند، یافت نشد.
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین الگوی روابط ساختاری آزار عاطفی بر اساس بلوغ عاطفی و تمایزیافتگی خود با نقش میانجی گری صمیمیت زناشویی بود.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی، از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر سنندج در سال 1401 بود که از میان آن ها 222 نفر از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش شامل پرسشنامه آزار عاطفی (براهیمی، 2008)، پرسشنامه بلوغ عاطفی (سینگ و بهارگاوا،1991)، پرسشنامه تمایز یافتگی خود (اسکورن و فریدلندر، 1998) و پرسشنامه صمیمیت زناشویی (آسوده و تیموری،1387) بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون، مدل سازی معادلات ساختاری و الگوریتم حداقل مربعات جزئی 3-SMARTPLS و SPSS 23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاکی از برازش مدل کلی پژوهش با داده های تجربی بود. یافته ها نشان داد بلوغ عاطفی، تمایزیافتگی خود و صمیمیت زناشویی به صورت مستقیم قادر به پیش بینی آزار عاطفی هستند (0/001P<). هم چنین، اثر غیرمستقیم بلوغ عاطفی (0/001P<) و تمایزیافتگی خود (0/001P<) با میانجی گری صمیمیت زناشویی بر آزار عاطفی معنادار بود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های بدست آمده در پژوهش حاضر که بلوغ عاطفی پایین و تمایز یافتگی خود در بلند مدت سبب کاهش صمیمیت زناشویی می شود و این امر به مرور باعث ایجاد آزار عاطفی و بروز تعارض زناشویی در بین زوجین می شود؛ لذا پیشنهاد می شود برای کاهش آزار عاطفی از روش های آموزش بلوغ عاطفی و صمیمت زناشویی استفاده کرد و توجه بیشتر مراکز مشاوره و روان درمانی به این متغیر ها در پیش بینی آزار عاطفی زوجین ضروری به نظر می رسد.