روانشناسی بالینی

روانشناسی بالینی

روانشناسی بالینی سال 17 پاییز 1404 شماره 3 (پیاپی 67) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

عاملیت ادراک شده در تجربه پریشانی روانشناختی مبتنی بر هویت روایتی در افراد پیش بزرگسال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هویت روایتی داستان زندگی عاملیت پریشانی روان شناختی پیش بزرگسالی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳
مقدمه: نقش عاملیت یا خودمختاری در شکل دهی هویت همواره مورد سؤال انسان بوده است؛ هدف پژوهش حاضر بررسی عاملیت ادراک شده هنگام تجربه پریشانی روان شناختی در مرحله گذار به بزرگ سالی در بافت هویت روایتی در حال تحول فرد است. روش: این پژوهش، پژوهشی کاربردی، به شیوه کیفی و با استفاده از روش روایتی بر 8 نفر از افراد 18 تا 23 ساله مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه شیراز در سال های 1400-1402 انجام گرفت که به طور هدفمند بر اساس مصاحبه بالینی و پرسشنامه خود سنجی پریشانی روان شناختی کسلر (2002)، دارای پریشانی روان شناختی ارزیابی شدند. داده ها با مصاحبه نیمه ساختاریافته داستان زندگی مک آدامز (2001) بررسی و با مصاحبه های تکمیلی عمق یافت و به روش تحلیل مضمون و طبق الگوی شش مرحله ای براون و کلارک (2006) مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که افراد در دوره پیش بزرگ سالی، عاملیت خود را بر اساس مضامین پایه شامل میزان کنترل بر دنیای درونی اثرگذاری بر دنیای بیرونی و چگونگی اسناد و مواجهه با آسیب های روان شناختی برآورد می کنند. نتیجه گیری: به نظر می رسد اثرگذاری بیرونی فرد بر تعاملات اجتماعی به ویژه بر واکنش مراقبان می تواند سبب اعتباربخشی به اطلاعات درونی شامل افکار و احساسات شده و از سوی دیگر اسناد آسیب های روان شناختی به عوامل قابل تغییر سبب بهبود حس عاملیت در زندگی گردد.
۲.

تأثیر درمان هیجان مدار بر انعطاف پذیری و پریشانی هیجانی دختران دارای شکست عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درمان هیجان مدار انعطاف پذیری هیجانی پریشانی هیجانی شکست عاطفی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰
زمینه: شکست عاطفی پیامدهای گسترده ای برای فرد به دنبال دارد و ضرورت اقدامات درمانی در این زمینه احساس می شود. ازهمین رو، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیجان مدار بر انعطاف پذیری و پریشانی هیجانی دختران دارای شکست عاطفی بود. روش: در این پژوهش از روش مورد منفرد استفاده شد. جامعه ی پژوهش تمامی دختران دارای شکست عاطفی شهر اصفهان بود. از طریق نمونه گیری هدفمند سه نفر از دختران داوطلب که ملاک های ورود را دارا بودند، انتخاب شدند و 9 جلسه درمان هیجان مدار دریافت کردند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه ضربه ی عشق، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس و مقیاس انعطاف پذیری هیجانی جمع آوری شد. شرکت کنندگان در سه مرحله (قبل از شروع مداخله، در فرآیند مداخله و بعد از پایان مداخله) پرسشنامه ها را تکمیل نمودند. داده ها از طریق نرم افزار SPSS، شاخص ضریب پایا و درصد بهبودی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد مقدار شاخص تغییر پایا برای هر سه دختر، در متغیرهای انعطاف پذیری و پریشانی هیجانی، در مرحله بعد از درمان و پیگیری در سطح 0/05 >p معنی دار شده است. نتیجه گیری: بر طبق یافته ها، درمان هیجان مدار در افزایش انعطاف پذیری هیجانی و کاهش پریشانی هیجانی دختران دارای شکست عاطفی اثربخش بوده است.  
۳.

اثربخشی درمان پذیرش و تعهد متمرکز بر ضربه بر نشانگان ضربه ی عشق و علائم افسردگی در دانشجویان با تجربه ضربه ی عشق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: علائم افسردگی اکت متمرکز بر ضربه نشانگان ضربه ی عشق

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶
زمینه: ضربه ی عشق، می تواند ماشه چکان پریشانی روانشناختی قابل توجهی مانند افسردگی، نشانگان ضربه ی عشق و اختلال در عملکرد روزمره شود. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثربخشی درمان پذیرش و تعهد (اکت) متمرکز بر ضربه بر نشانگان ضربه ی عشق و علائم افسردگی در دانشجویان با تجربه ضربه ی عشق انجام شد. روش: روش پژوهش، شبه آزمایشی، از نوع پیش آزمون-پس آزمون–پیگیری 3 ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری، شامل دانشجویان دارای تجربه ضربه ی عشق دانشگاه های شهر کرمانشاه در سال 1403 بود. به روش نمونه گیری در دسترس، 28 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. از پرسشنامه نشانگان ضربه ی عشق و پرسشنامه افسردگی بک (ویرایش دوم) در سه بازه زمانی (پیش آزمون، پس از مداخله و پیگیری) استفاده شد. گروه آزمایش 10 جلسه درمانی 75 دقیقه ای بر اساس پروتکل اکت متمرکز بر ضربه (هریس، 2021) دریافت کردند. داده ها با تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد اثر زمان و اثر تعامل زمان * گروه روی متغیرهای وابسته در سطح 0/001 و برای گروه در سطح 0/05 معنادار است. آزمون تعقیبی بنفرونی برای مقایسه میانگین ها، نشان داد تفاوت میانگین ها در گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون-پس آزمون و پیش آزمون-پیگیری به لحاظ آماری معنادار است(0/05 >p) اما در مرحله پس آزمون-پیگیری معنادار نیست (p>0/05). نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که اکت متمرکز بر تروما می تواند به عنوان رویکردی مؤثر برای کاهش نشانگان ضربه ی عشق و علائم افسردگی در افراد دارای تجربه ی ضربه عشق، مورد استفاده روان درمانگران قرار گیرد.
۴.

الگوی سریالی فشار روانشناختی و تجربیات نامطلوب اولیه زندگی با احتمال خودکشی نوجوانان: نقش میانجی افسردگی و نشخوار فکری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فشار روانشناختی احتمال خودکشی افسردگی نشخوار فکری نوجوانان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹
زمینه: نتایج مطالعات نشان می دهد که خطر مرگ ناشی از خودکشی در نوجوانان به طور قابل توجهی در سراسر جهان افزایش یافته است. در نتیجه، بررسی پیشایندهای خطر خودکشی در نوجوانان برای طراحی و تدوین مداخلات درمانی مختلف در جهت کاهش رفتارهای خودکشی گرا یک ضرورتی بالینی است. این مطالعه با هدف الگوی سریالی فشار روانشناختی و تجربیات نامطلوب اولیه زندگی با احتمال خودکشی نوجوانان با توجه به نقش میانجی افسردگی و نشخوار فکری انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود که با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان 14 تا 19 ساله استان لرستان در سال 1403 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 623 از نوجوانان استان لرستان بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به سؤالات پرسشنامه های فرم کوتاه مقیاس فشار روانشناختی (PSS سیاو و همکاران، 2024)، تجربیات اولیه زندگی (گیلبرت و آلن، 1998)، مقیاس افسردگی و اضطراب بیمارستانی (HADS، زیگموند و اسنیت، 1983) و فرم کوتاه پرسشنامه نشخوار فکری (اوکانر و ویلیامز، 2014)، پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 به استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری در مدل کلی و بر حسب جنسیت از برازش مطلوب برخوردار بود. نتایج حاصل از تحلیل تعدیل کننده جنسیت نشان داد که در دختران تجربیات نامطلوب زندگی به طور مستقیم با افسردگی، نشخوار فکری و احتمال خودکشی اثر مستقیم مثبت و معنی داری دارد (0/05 >P). همچنین فشار روانشناختی به طور مستقیم با افسردگی، نشخوار فکری و احتمال خودکشی اثر مستقیم مثبت و معنی داری دارد(0/05 >P). نتایج حاصل از تحلیل تعدیل کننده جنسیت نشان داد که در پسران تجربیات نامطلوب زندگی به طور مستقیم با افسردگی و احتمال خودکشی اثر مستقیم مثبت و معنی داری دارد (0/05 >P). همچنین در پسران تجربیات نامطلوب زندگی بر نشخوار فکری و فشار روانشناختی بر احتمال خودکشی اثر مثبت و مستقیمی نداشت (0/05 <P). نتیجه گیری: مطالعه حاضر با ارائه یک چارچوب مفهومی و نظری منحصر به فرد مبتنی بر نظریه های خودکشی به ما در شناسایی، درک و متناسب سازی مداخلات روانشناختی، جهت پیشگیری از ایده پردازی تا اقدام به خودکشی در نوجوانان در جهت هدف قرار دادن افسردگی و نشخوار فکری به عنوان سازه های تسهیل کننده می تواند کمک کننده باشد.
۵.

تبیین قلدری نوجوانان بر اساس بدرفتاری والدین و پیوند با والدین: نقش میانجی گر حمایت اجتماعی ادراک شده(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بدرفتاری والدین پیوند با والدین حمایت اجتماعی ادراک شده قلدری نوجوانان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲
زمینه: شواهد پژوهشی حاکی از آن است که قلدری در بین نوجوانان به امری شایع و فراگیر تبدیل شده است و عوامل متعددی را به عنوان پیش بینی کننده های این امر عنوان می کنند. به نظر می رسد پیوند با والدین، بدرفتاری والدین و حمایت هایی که نوجوانان می توانند اخذ کنند، نقش مهمی در این پدیده دارد. ازاین رو پرداختن به این متغیرها در قالب یک مدل بر روی نوجوانان نیاز به بررسی بیشتر دارد. هدف از پژوهش حاضر تبیین قُلدری در نوجوانان بر اساس پیوند با والدین و بدرفتاری والدین با نقش میانجی گر حمایت اجتماعی ادراک شده بود. روش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به روش تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه نوجوانان 14 تا 17 ساله شهر گناباد در سال 1403-1404 بود که از بین آن ها تعداد 287 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های قلدری ایلی نویز اسپلاگه و هولت (2001)، حمایت اجتماعی زیمت و همکاران (1988)، پیوند با والدین پارکر و همکاران (1979) و بدرفتاری والدین فیدل (1989) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر به کمک نرم افزارهای SPSS V24 و AMOS V24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد متغیرهای بدرفتاری والدین (0/240 =b)، پیوند با والدین (0/240- =b) و حمایت اجتماعی ادراک شده (0/428- =b) اثر مستقیم و معنی داری بر قلدری در نوجوانان دارند (0/01 >P). همچنین نتایج نشان داد بدرفتاری والدین (0/216=b) و پیوند با والدین (0/159- =b) با میانجی گری حمایت اجتماعی اثر غیرمستقیم، منفی و معنی داری (0/01>P) بر قلدری در نوجوانان دارند. نتیجه گیری: در نهایت می توان گفت مدل ساختاری تبیین قُلدری در نوجوانان بر اساس پیوند با والدین و بدرفتاری والدین با نقش میانجی گر حمایت اجتماعی ادراک شده از شاخص های برازش مطلوبی برخوردار بود و ازاین رو استفاده از این مدل می تواند به معلمان، مدیران، روانشناسان، مشاوران خانواده و متخصصان تعلیم و تربیت در ارتقای پیوند با والدین و حمایت اجتماعی و کاهش بدرفتاری والدین و قلدری در نوجوانان کمک نماید.
۶.

نقش ترومای دلبستگی، نقایص ذهنی سازی و مکانیسم های دفاعی در خودمدیریتی دیابت و هموگلوبین گلیکوزیله(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ترومای دلبستگی مکانیسم های دفاعی خودمدیریتی دیابت هموگلوبین گلیکوزیله ذهنی سازی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱
زمینه: دیابت نوع ۲ یکی از شایع ترین بیماری های مزمن است که خودمدیریتی و کنترل هموگلوبین گلیکوزیله در کاهش عوارض آن نقش کلیدی دارند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر عواملی چون ترومای دلبستگی، نقایص ذهنی سازی و مکانیسم های دفاعی بر خودمدیریتی و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران دیابتی نوع 2 است. روش: این پژوهش مقطعی - همبستگی با 347 بیمار دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به مراکز بهداشت کرمان در سال 1403 انجام شد. نمونه گیری به صورت در دسترس بود. داده ها با استفاده از پرسشنامه ترومای اولیه (مونته و همکاران، 2020)، مقیاس خودگزارشی رتبه بندی مکانیزم های دفاعی (دی جوزپه و همکاران، 2020)، مقیاس بازنگری شده خودمدیریتی دیابت (اسچمت و همکاران 2013) و مقیاس ذهنی سازی فوناگی (دروگر و آشتیانی،1399) جمع آوری و با تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مکانیسم های دفاعی و ذهنی سازی پیش بینی کننده معنادار خودمدیریتی و مکانیسم های دفاعی پیش بینی کننده معنادار هموگلوبین گلیکوزیله هستند (p<0/001). مکانیسم های دفاعی با کاهش خودمدیریتی (p<0/001،β= -0/35) و افزایش هموگلوبین گلیکوزیله (p<0/001،β=0/17) و ذهنی سازی با افزایش خودمدیریتی (p<0/031،β=0/11) مرتبط بوده اند و ترومای دلبستگی نتوانست به صورت معناداری خودمدیریتی و تغییرات غلظت هموگلوبین گلیکوزیله را پیش بینی کند (0/05 <P). نتیجه گیری: مکانیسم های دفاعی و ذهنی سازی می توانند خودمدیریتی، و مکانیسم های دفاعی می تواند غلظت هموگلوبین گلیکوزیله را در بیماران دیابتی نوع 2 پیش بینی کنند. این نتیجه حاوی مضامین کاربردی برای پژوهش های بعدی و تدوین مداخلات متناسب شده است. پیشنهاد می شود نقش ترومای دلبستگی در مدل های میانجی گری بررسی شود. زمینه: دیابت نوع ۲ یکی از شایع ترین بیماری های مزمن است که خودمدیریتی و کنترل هموگلوبین گلیکوزیله در کاهش عوارض آن نقش کلیدی دارند. هدف پژوهش حاضر تعیین اثر عواملی چون ترومای دلبستگی، نقایص ذهنی سازی و مکانیسم های دفاعی بر خودمدیریتی و هموگلوبین گلیکوزیله در بیماران دیابتی نوع 2 است. روش: این پژوهش مقطعی - همبستگی با 347 بیمار دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به مراکز بهداشت کرمان در سال 1403 انجام شد. نمونه گیری به صورت در دسترس بود. داده ها با استفاده از پرسشنامه ترومای اولیه (مونته و همکاران، 2020)، مقیاس خودگزارشی رتبه بندی مکانیزم های دفاعی (دی جوزپه و همکاران، 2020)، مقیاس بازنگری شده خودمدیریتی دیابت (اسچمت و همکاران 2013) و مقیاس ذهنی سازی فوناگی (دروگر و آشتیانی،1399) جمع آوری و با تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مکانیسم های دفاعی و ذهنی سازی پیش بینی کننده معنادار خودمدیریتی و مکانیسم های دفاعی پیش بینی کننده معنادار هموگلوبین گلیکوزیله هستند (001/0 P<). مکانیسم های دفاعی با کاهش خودمدیریتی (35/0- =β، 001/0 P<) و افزایش هموگلوبین گلیکوزیله (17/0 =β، 001/0 P<) و ذهنی سازی با افزایش خودمدیریتی (11/0 =β، 031/0 P<) مرتبط بوده اند و ترومای دلبستگی نتوانست به صورت معناداری خودمدیریتی و تغییرات غلظت هموگلوبین گلیکوزیله را پیش بینی کند (05/0 <P). نتیجه گیری: مکانیسم های دفاعی و ذهنی سازی می توانند خودمدیریتی، و مکانیسم های دفاعی می تواند غلظت هموگلوبین گلیکوزیله را در بیماران دیابتی نوع 2 پیش بینی کنند. این نتیجه حاوی مضامین کاربردی برای پژوهش های بعدی و تدوین مداخلات متناسب شده است. پیشنهاد می شود نقش ترومای دلبستگی در مدل های میانجی گری بررسی شود.
۷.

رابطه بین تجربه های آسیب زای دوران کودکی با سلامت روان با نقش میانجی راهبردهای مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجربه های آسیب زای دوران کودکی راهبرد های مقابله ای سلامت عمومی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین تجربه های آسیب زای دوران کودکی و سلامت عمومی با نقش میانجی راهبرد های مقابله ای بود.  روش : روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری شامل دانشجویان مقطع کارشناسی موسسات غیرانتفاعی شهر رشت در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه ای به حجم 173 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های سلامت عمومی گلدبرگ (GHQ)، ترومای کودکی برنستاین و همکاران (CTQ) و راهبردهای مقابله ای لازاروس و فولکمن (CSQ) را تکمیل نمودند. برای تحلیل داده های آماری از ضریب همبستگی پیرسون و مدل تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS و AMOS، استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آسیب عاطفی و غفلت عاطفی مستقیماً بر راهبردهای مقابله ای و سلامت عمومی تأثیر داشت، درحالی که آسیب جسمی و جنسی فقط بر سلامت عمومی و غفلت جسمی، تنها بر راهبردهای مقابله ای تأثیر داشت. همچنین، مقابله هیجان مدار، رابطه بین آسیب عاطفی و سلامت عمومی را میانجی گری می کرد، اما مقابله مسئله مدار نقش میانجی نداشت. راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و مساله مدار نقش میانجی معناداری بین غفلت عاطفی و غفلت جسمی با سلامت عمومی داشتند، و به طور مستقیم بر سلامت عمومی تأثیر داشتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان گفت، تجربه های آسیب زای دوران کودکی با میانجی گری راهبردهای مقابله ای، توانسته است سلامت عمومی دانشجویان را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین، مداخلات روان شناختی که به تقویت راهبردهای مقابله ای پرداخته و به کاهش اثرات منفی آسیب های کودکی کمک کنند، می توانند نقش مؤثری در بهبود سلامت عمومی دانشجویان ایفا کنند.
۸.

روابط ساختاری عوامل فراتشخیصی با ابعاد آسیب شناسی شخصیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ابعاد آسیب شناسی شخصیت تجربه های آسیب زای کودکی تنظیم هیجان مشکلات بین فردی باورهای ناکارآمد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط ساختاری عوامل فراتشخیصی (تجربه های آسیب زای کودکی، سبک دلبستگی ناایمن، بدتنظیمی هیجانی، مشکلات بین فردی و باورهای ناکارآمد) با ابعاد آسیب شناسی شخصیت انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی است. جامعه پژوهش را دانشجویان تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس 531 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه شخصیت DSM-5 فرم کوتاه پلاس، پرسشنامه ترومای دوران کودکی برنشتاین، پرسشنامه تنظیم هیجان گراس و جان، پرسشنامه مشکلات بین فردی بارخام و همکاران، مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک و پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالان) بودند. تجزیه و تحلیل آماری توسط نرم افزارهای SPSS و Smart PLS انجام شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل نشان می دهد که ابعاد آسیب شناسی شخصیت با ترومای کودکی(27/0)، سبک دلبستگی ناایمن (51/0)و مشکلات بین فردی(44/0) ارتباط معناداری دارد (p<0.01). در رابطه بین ابعاد آسیب شناسی شخصیت با بدتنظیمی هیجانی و باور ناکارآمد ترومای کودکی نقش میانجی دارد. همچنین نقش سبک دلبستگی ناایمن نیز در ارتباط بین ابعاد آسیب شناسی و مشکلات بین فردی به عنوان میانجی مورد تایید است. بحث و نتیجه گیری: شناسایی ابعاد آسیب شناسی شخصیت و پیشگیری از شکل گیری دلبستگی ناایمن و تجربه های آسیب زای کودکی می تواند افراد را از انواع اختلالات روانی دور کند.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۶۷