فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
روایت عشق با آنکه قدمتی به دیرینگی ادبیات دارد، با تغییر گفتمان ها جلوه های دیگرگونه ای یافته است. عشق رابطه ای ماهوی با سیاست ندارد؛ اما به عنوان کنشی انسانی، سکولار و اومانیستی می تواند به مثابه یک نماد وارد سیاست شود و به همین دلیل مفهومی انقلابی می گیرد و صاحب قدرت می شود. همچنان که ادبیات به ادبیات سیاسی محدود نمی شود، عشق هم به عشق سیاسی محدود نیست. یکی از بارزترین سیاست های ادبیات، بهره مندی از سیاست عشق است. روایت های عشق از کهن ترین دوران تا عاشقانه های معاصر نشان می دهد که مهم ترین عنصر عشق، «تخطی از امر متعارف» است؛ رازی که هم عشق را تبدیل به تابو می کند، هم از سیاستی می گوید. از سویی ظهورات عشق در ادبیات به شکل یک پیوستار نیست؛ درحالی که فرهنگ پیرامونی باورها تغییر می کند، عشق نیز دچار دگرگونی در کارکرد می شود. عاشقانه های مدرن، فراتر از بازنمایی های مرسوم ادبیات غنایی، حضور فعالی در دوره معاصر داشته اند؛ شعر دهه چهل، شعری سوژه مند است؛ اما سیاست عشق در دهه هفتاد، پرهیز از مقاومت است؛ این نشان می دهد که شاعران، سوژگی خود را از دست داده اند. ازاین رو برای دست یابی به این بازنمایی ها باید به گسست های معرفت شناختی عشق توجه کرد. شاعرانی چون شاملو و فروغ فرخزاد در ستیز آشکاری با گفتمان های مسلط هستند و شمس لنگرودی در دوره دوم زیست شاعرانه اش با فاصله گرفتن از شعر ایدئولوژیک و روی آوردن به عاشقانه سرایی، مفصل گسستی دیگر می شود.
بررسی میزان جنسیت زدگی زبان در دو اثر از صادق هدایت و آنتون چخوف (زنی که مردش را گم کرد- بانو با سگ ملوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده: آثار ادبی و مسائل اجتماعی با هم ارتباط تنگاتنگی دارند. چنانکه با بررسی آثار بزرگ ادبی می توان به نکات ظریف اجتماعی پی برد. از جمله مسائل مهمی که همواره در طول تاریخ ذهن بشر را به خود مشغول داشته مساله زن و جایگاه او در جوامع مختلف می باشد.بر این اساس این مقاله درصدد است تا با مطالعه مضمون جنسیت زدگی در دو اثر از صادق هدایت «زنی که مردش را گم کرد» و آنتوان چخوف «بانو با سگ ملوس» روابط فکری و ادبی این دو نویسنده را تطبیق و بررسی نماید. در حقیقت از طریق ترکیب مطالعات میان رشته ای زنان و ادبیات داستانی مسائل و پرسش های مطرح می شود که از اهداف هر دو رشته است. برای این منظور با تحلیل محتوا از نوع جهت دار، عناصر زبانی جنسیت زده را طبق مفاهیم مدل پاک نهاد جبروتی و پایه های ارزشی فمنیسم از متن اصلی هر دو داستان استخراج٬ دسته بندی و کدگذاری کرده و به تفسیر آنها پرداختیم.با توجه به فراوانی واژگان جنسیت زده داستان هدایت از لحاظ زبانی کاملا جنسیت زده است و او از این ابزار برای به تصویر کشیدن جامعه مردسالار عصر خود به خوبی بهره برده است.این درحالی است که در داستان چخوف واژگان جنسیت زده محدودتری به کار رفته و با نزدیک شدن به پایان داستان از میزان استفاده از واژگان کاسته شده است.
بررسی عشق و روابط حاکم بر آن در «خسرو و شیرین» نظامی و بازنگری انتقادی پیشینۀ پژوهشی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات پیشرو در حوزه نقد ادبی پیوند نزدیکی با نوع شناخت و تلقی از انسان و نیروهای درونی او پیدا کرده و بیش از هر چیز بر رویکردهای بین رشته ای متمرکز شده است. یکی از این رویکردهای مهم در این میان، دیدگاه رابرت استرنبرگ در تحلیل نظام عشق و روابط حاکم بر آن در دو تئوری «مثلث عشق» و «قصه عشق»، بسط یافته است. حال این پژوهش سعی دارد تا با روشی توصیفی – تحلیلی منظومه عاشقانه «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی را بر اساس این دو تئوری بررسی و تحلیل نماید. نتایج این بررسی نشان خواهد داد که در مجموع تمامیروابط عاطفی موجود در این روایت، با مؤلفه شور و اشتیاق آغاز شده و در مؤلفه صمیمت نیز اشتراک دارند؛ اما تفاوت عشق در شیرین و فرهاد با عشق خسرو در مرحله تعهد است. همین اختلاف، الگوی عشق را در شیرین و فرهاد به عشق آرمانی و در خسرو به عشق رمانتیک مبدل خواهد کرد که مقدمات جریان تراژدی را در این اثر غنایی رقم می زند. از سویی، شکل نخستین قصه ها از نوع قصه هنر هستند؛ که در مراحل بعدی، قصه های اعتیاد، کلکسیون و ایثار در این روایت موجودیت خواهند یافت.
طنز سیاه و بررسی آن در مجله طنز و کاریکاتور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۴
۹۰-۵۷
حوزههای تخصصی:
مجله «طنز و کاریکاتور» از نشریات طنز ایران است که از سال 1369 تاکنون به ارائه طنز اجتماعی و فرهنگی به شیوه نوشتاری و تصویری پرداخته است. هدف این مقاله، معرفی طنز سیاه و بررسی آن در ماهنامه طنز و کاریکاتور با مطالعه و تحلیل 298 شماره نشریافته این مجله است. اهمیت دادن به طنزهای چندوجهی و درونگرایانه و واقعیت جهان خشن معاصر، باعث ایجاد تعادل در نسبت طنز سیاه و طنزهای شاد و معمول مطبوعاتی در این مجله شده است. صفحه «ایستگاه مرگ» با نگاهی طنزآمیز به واقعیت ترسناک مرگ، اغلب آثار سوررئالیستی و جدی در کنار کاریکلماتورهای نوین، یادبودها، آثار ضد جنگ و ضد تروریسم و بخشی از کاریکاتورهای طنز چهاربُعدی و اجتماعی نمونه های برجسته طنز سیاه در ماهنامه طنز و کاریکاتور است. بیشترین میزان طنز سیاه در بخش طنز نوشتاری، متعلق به جملات قصار و کاریکلماتور و در بخش طنز تصویری به ترتیب از آنِ کارتونهای بدون شرح و کاریکاتور چهره است. 36 صفحه یعنی 12 درصد روی جلدها و 61 صفحه از پشت جلد و بخش داخلی جلدها نیز به طنز سیاه اختصاص دارد.
فضاهای هتروتوپیایی (دگرسان) در داستان های شهریار مندنی پور: خوانشی فضا - مکان محور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
49 - 91
حوزههای تخصصی:
شهریار مندنی پور از نسل نویسندگان معاصری است که به تجربه گرایی در ساختار و فرم پرداخته است. برای همین، خواننده در داستان های او با فضاهایی مواجه است که درواقع ترکیبی از فضاهای مختلف و در عین حال ناهمگون می باشد. پرداخت به این نوع فضاها را به صورت نظری و گاه عملی می توان در رویکرد میشل فوکو مشاهده کرد که او آن ها را فضاهای هتروتوپیایی یا دگرسان می نامد. در همین راستا، این مطالعه به شرح این نوع فضاها در آرای فوکو و دیگر متفکران می پردازد که در این زمینه اندیشه ورزیده اند تا خواننده آگاهی عمیقی از فضاها به دست آورد. سپس مطالعه حاضر، جستاری به بحث این فضاها در آثار مندنی پور مومیا و عسل، ماه نیمروز، شرق بنفشه و آبی ماورای بحار می زند که از معدود نویسندگان ایرانی است که چنین تجربه ای در داستان نویسی داشته است. این مطالعه به این نتیجه گیری می رسد که مندنی پور با مطرح کردن چنین فضاهایی در داستان های خود به حقیقت مکتوم در ورای ساختار همگن تک فضایی اشاره دارد و چنین فضاهایی به شخصیت ها کمک می کنند از محدودیت های فضاهای همگن فراتر رفته و طرحی نو دراندازند.
ترجمه عناصر فرهنگی در زیرنویس عربی فیلم «کتاب قانون» بر پایه الگوی وژتاسیه ویچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۹)
97 - 132
حوزههای تخصصی:
تفاوت های فرهنگی و زبانی در متون دیداری -شنیداری، همواره دشواری های بسیاری را در امر واژه گزینی و انتقال عناصر فرهنگی پیش روی مترجمان قرار می دهد و مسأله ترجمه پذیری یا ترجمه ناپذیری این عناصر، آنان را به چالش می کشد. هدف از این پژوهش، کندوکاو در زمینه چگونگی انتقال عناصر فرهنگی در قالب زیرنویس با تکیه بر روش توصیفی -تحلیلی است. به این سبب با گذر از امکان پذیری یا امکان ناپذیری انتقال مؤلفه های فرهنگی به مخاطبان غیربومی به تحلیل فیلم «کتاب قانون» بر پایه ریخت شناسی فرهنگی وُژتاسیه ویچ پرداخته، آنگاه با تکیه بر تکنیک های هفت گانه وینه و داربلنه به بررسی و تحلیل زیرنویس عربی مجموعه ی گزاره های شفاهی این فیلم می پردازیم و در پی آن هستیم که نشان دهیم کدام دسته از عناصر فرهنگی ویچ نمود بیشتری دارد و مترجم در گزینش واژگان و چینش ساختاری عبارت ها بیشتر از کدام یک از ترفندهای این دو نظریه پرداز بهره برده است. نتایج نشان از آن دارد که اصطلاحات زبانی و اشارات کاملاً فرهنگی به ادبیات، سپس اسامی و اصطلاحات ناظر بر سبک زندگی، بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده اند. تحلیل های توصیفی و زبان شناختی حاصل از ترجمه گزاره های شفاهی فرهنگی در این پیکره نیز نشان از آن دارد که مترجم، بیشتر از ترجمه غیرمستقیم و راهکار تعادل (معادل یابی) با بسامد 14 و 40% و سپس راهکار همانندسازی (اقتباس) با بسامد 12 و 35% بهره برده است.
نگارها و انگاره ها در شعر معاصر فارسی، نقد و تحلیل ساختاری تمثیل در ایماژهای شعر نادر نادرپور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ایماژ (تصویر ذهنی) و تمثیل از اصطلاحات مهم در بلاغت هستند. نادر نادرپور، شاعر تصویرگرا برای تصویرسازی شگردهای گوناگون دارد. کاربرد تمثیل در ایماژهای شعر او از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ امّا تاکنون پژوهش فراگیر و اثر مستقلی در این زمینه پدید نیامده است و اهمیت دارد؛ سروده های او از این دیدگاه بررسی شود. هدف از این پژوهش، نقد و تحلیل ساختاری تمثیل در ایماژهای شعر نادرپور است که با روش کتابخانه ای و فیش برداری با شیوه توصیفی _ تحلیلی به ارزیابی تمثیل ها در آفرینش تصویرها می-پردازد. نویسنده برای آگاهی و شناخت بهتر پیرامون موضوع اصلی این پژوهش از کتاب ها و مقالات دست اول نیز بهره برده است. تمثیل های کوتاه که در سروده های نادرپور مورد توجّه قرار گرفته است؛ تشبیه تمثیلی و تمثیل هایی است که با سمبل، اسطوره، چشمزد (تلمیح)، کهن الگو (آرکی تایپ) و باورهای مردمی شکل می گیرند. نتیجه این پژوهش نشان می دهد؛ این شاعر هنرمندانه و با نوآوری از شکل های تمثیل کوتاه و گسترده در تصویرسازی بهره می گیرد. جلوه های تمثیل کوتاه در تصویرسازی از تمثیل گسترده بیشتر است. تمثیل ها دستاویزی برای نمایش تصویرهای خیالی نادرپور هستند که به شکل هیأتی زیبا در شعر نمایان می-شوند و سخن شاعر را می آرایند. این دستاورد در مجموعه های پایانی بسیار چشمگیر است.
پیوندهای طیفی سماع و وجد در ادب تعلیمی صوفیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف اسلامی، جریانی نظام مند است که از عناصر به هم پیوسته متعددی تشکیل می شود. عناصری که از سویی با خود و از سوی دیگر با نظام عرفانی ارتباط دارند. یکی از مؤلفه های پر اهمیت و بحث برانگیز این جریان، سماع است. سماع موسیقی تعلیمی صوفیان و ابزاری مؤثر برای تصفیه دل و دگرگونی حال و رقت قلب به شمار می آید که خود را در قالب وجد نشان می دهد. وجد زمینه ساز درک اشراقی هستی است. توجه صوفیان به سماع سبب می شود که طیفی از مفاهیم عرفانی که با احوال رقصنده و واجد از یک جنس است، در گرد آن به چرخش درآید. اصطلاحات و مفاهیمی چون تواجد، وجد، وجود، وقت، سکر، بسط، شطح و طامات و نظایر آن-ها زاده سماع اند. در این پژوهش کتابخانه ای با روش کیفی و تحلیلی به بخشی از این طیف گسترده نگریسته شده است. هدف نویسندگان بازنمود بخشی از تأثیر سماع بر نظام تصوف است. نتایج حاصل نشان می دهد که سماع به رغم مناقشات لفظی و بعضاً منازعات خشونت بار مخالفان صوفیه، در میان اهل تصوف ادامه داشته و از اسباب مهم دگرگونی سالک و آماده کردن او برای محقّق ساختن جهان بینی اشراقی بوده است.
کنش گفتار دعا در زبان عربی و فارسی بر پایۀ مدل دل هایمز (مطالعۀ موردی: متون داستانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
21 - 39
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی در پی بررسی کنش گفتار دعا و تفاوت های کاربردی آن در زبان عربی و فارسی است. به این منظور، برای بررسی این کنش گفتارها در متون داستانی و به منظور جمع آوری داده ها، سه مجموعه از آثار نجیب محفوظ نویسنده نامی مصر را به شکل اتفاقی برگزیدیم: شهرالعسل، تحت المظله و بیت سیء السمعه، آنگاه پاره گفتارهای دربردارنده دعا را با استفاده از چارچوب هشت گانه مدل پیشنهادی دل هایمز(1976) ( SPEAKING) مورد کنکاش قرار دادیم و معادل مناسب با زبان مقصد ارائه دادیم. یافته های پژوهش نشان از آن دارد که میزان و انبوه واژه ها و گفتارهای دعا در موقعیت های گوناگون با توجه به شرایط گوناگون در میان گویشوران فارسی و عربی متفاوت است؛ زیرا برخی از گفتارهای دربردارنده دعا در زبان مبدأ از لحاظ ساختاری، معنای کاملاً متفاوتی با زبان مقصد دارد. با توجه به بررسی های کل داده های واکاوی شده، کاربردهای کنش گفتاری دعا در این داستان ها عبارت است از: درخواست از خداوند، طلب بخشش، طلب آمرزش، طلب خیر، رفع خطر، آرزوی سلامتی و طول عمر، طعنه، تمجید، شادی، عجز و درماندگی و تمسخر، تهنیت و...
بررسی و تحلیل تطبیقی خواب و رؤیا در آثار نروال و اشعار مولانا
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۲
108 - 128
حوزههای تخصصی:
یکی از مقوله های فرهنگ عامه که از دیرباز در ادبیات باستان و عامیانه مردم نفوذ کرده، خواب و رؤیا و مسئله خیال است. تقریباً می توان گفت تمامی اقوام باستانی به تأثیر آن در زندگی آدمی اعتقاد داشته و «رؤیای صادقه» را نوعی کشف و شهود، پیش بینی و خبر از آینده می پنداشتند. در این پژوهش می کوشیم تا با تطبیق آرای دانشمند بزرگ «مولانا جلال الدین محمد بلخی» و شاعر بزرگ قرن نوزدهم فرانسه «ژرار دو نروال»، نماینده ادبیات فرانسه، خواب و رؤیا را از منظر تطبیق اندیشه های الوهی_انسانی و نیز با رویکرد فراوانی اعتقاد عوام در جهان به مقوله خواب و خواب دیدن بررسی کرده و این همانی اندیشه بشر را از فراسوی زمان و مکان به اثبات رسانیم. می کوشیم تا به تبیین دیدن در معنای واقعی در آموزه-های عامیانه کهن و نیز تعالیم معرفتی _ عرفانی به عنوان توانایی برای طی طریق در مسیر و درک غایت حقایق و نفوذ در ناخودآگاه انسان به سمت تعالی و تزکیه درون بپردازیم.
بررسی و نقد جامعه شناختی آثار محمّد بهمن بیگی بر اساس دیدگاه آنتونی گیدنز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
62 - 96
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مسائلی که جامعه کنونی با آن روبرو است؛ رابطه سنت و مدرنیته می باشد و به عنوان یک موضوع اجتماعی در ادبیّات داستانی بازتاب یافته است. در جریان مدرنیته شدن، جوامع بسیاری از ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و حتی نقش ها، دچار دگرگونی و تحوّل شده اند. جامعه ایل بختیاری به عنوان بخشی از ساختار جامعه ایرانی، دارای ساختاری کاملاً سنتی می باشد که در سال های اخیر مسیر رشد و تحوّل و دگرگونی را طی نموده است، به نحوی که این تغییرات در ساختارهای مختلف خانوادگی، ایلی و طایفه ای، روابط بین نقش های اجتماعی، آداب و رسوم و به طور کلی در تمام عناصر فرهنگی خود را نشان داده است. نویسنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی و نقد جامعه شناختی آثار محمّد بهمن بیگی بر اساس دیدگاه آنتونی گیدنز بپردازد. آنتونی گیدنز معتقد است که سنت ها در هر جامعه ای حتی جامعه مدرن نیز به حیات خود ادامه می دهند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که سنت ها در آثار بهمن بیگی حضور چشمگیر دارند و از بین نرفته اند و حتی نگاهبانانی دارند که مراقب و محافظ آنها هستند. این آداب و رسوم بر اساس نظر گیدنز به صورت دسته جمعی و گروهی برگزار می شوند به نحوی که با هویت افراد ایل، پیوند ناگسستنی دارند و به انحای گوناگون تکرار می شوند.
بررسی استعاره های شناختیِ وحدت وجود در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تحلیل استعاره های شناختی/مفهومی وحدت وجود در مثنوی مولانا با روش توصیفی-تحلیلی است. با بررسی وحدت وجود در قالب استعاره های شناختی، منظرهای جدید و تصاویر منسجمی از وحدت وجود برای مخاطبان نمایان می شود. براساس نظریه استعاره شناختی، استعاره پدیده ای شناختی است و آنچه در زبان ظاهر می شود، تنها نمود این پدیده شناختی است و استعاره به هرگونه فهم و بیان تصوّرات انتزاعی در قالب تصوّرات ملموس تر اطلاق می شود. اساس رابطه این دو حوزه ادراکی به صورت تناظرهایی است که «نگاشت» نامیده می شود. در این تحقیق مفهوم ذهنی «وحدت وجود» قلمرو مقصد است (قلمرویی که نگاشت بر آن صورت می گیرد) و یکی از خوشه های تصویریِ عینیِ «نور»، «آب»، «باده، »«موسیقی»، «شیرینی»، «بهار»، «دلربا» و «آتش» قلمرو مبدأ است (قلمرویی که نگاشت می شود). می توان «وحدت وجود» (طرف انتزاعی/حوزه مقصد) را با این محسوسات (حوزه مبدأ/دهنده) منطبق کرد و کلان استعاره هایی را به دست آورد که هر یک از آن ها خرده استعاره هایی را در بر دارند. با این اوصاف، تحلیل مفهوم «وحدت وجود» در چارچوب نظریه شناختی از این منظر که دریچه ای جدید بر دریافت نظام ذهنی مولانا می گشاید و مفهوم انتزاعی وحدت وجود را عینی تر و ساختارمندتر می کند، اهمیت می یابد؛ کاری که نخستین بار این پژوهش به آن می پردازد. این موضوع زمانی اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم محور اصلی و مرکزی اشعار مولانا و هم سلکانش وحدت وجود و تصاویر مربوط به آن است و مخاطبی که بر استعاره های شناختی وحدت وجود اشرافی ندارد، نمی تواند جهان شاعرانه-عارفانه کسانی همچون مولانا را درک و کشف کند و ظرایف ذهنی و لایه های پنهان اندیشگانی او را دریابد.
عنصر تشبیه و پیوند آن با جهان بینی و درون مایل مقتل سر الأسرار في مصیبة أبی الأئمة الأطهار(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقتل نویسی از گونه های تاریخی روایت و در شمار شاخه های تاریخ نگاری است. از آنجا که رویداد تاریخی عاشورا، تأثیرات اجتماعی، اعتقادی و سیاسی بسیاری داشته است، روایت تاریخی آن نیز با علوم مختلف از جمله ادبیات پیوند می خورد. تشبیه، از موضوعات اصلی علم بیان است که با بازتاب اندیشه و احساس در آثار مختلف، زمینه این پیوند را فراهم ساخته است. مقتل «سر الأسرار فی مصیبه أبی الأئمه الأطهار(ع)» از مقتل های تاریخی برجسته معاصر، اثر جلیلی کرمانشاهی است که تا کنون مورد غفلت پژوهشگران واقع شده است. این پژوهش بررسی کرده تشبیهات با چه ساختار و هدفی در مقتل سر الأسرار ظهور یافته اند. ارکان تشبیه در انتقال فضا و درون مایه مقتل چه نقشی دارند و چگونه جهان بینی نویسنده را منعکس کرده اند. پژوهش حاضر بر آن بوده است تا به شیوه توصیفی- تحلیلی ارتباط عنصر تصویری تشبیه را با درون مایه مقتل سر الأسرار بررسی کند. نگارندگان ابتدا ساختار تشبیهات، بسامد گونه های آن را استخراج، تشبیه را به اعتبار طرفین بررسی و سپس ارتباط این عنصر را با درون مایه مقتل مذکور تبیین کرده اند تا از طریق ساختمان تشبیه، پیوند جهان بینی نویسنده با درون مایه اثر روشن شود. یافته های پژوهش نشان داده اند که میان مقتل سر الأسرار با عنصر تشبیه پیوند معنایی حاکم است و اغلب تشبیهات با هدف روشن سازی، بیان اندیشه و احساس نویسنده ایجاد شده اند تا آفرینش تشبیهات ادبی و هنری. بررسی انواع شگردهای تشبیه، وجه شبه و عناصر تشبیه ساز سهم عمده ای در تبیین فضا و درون مایه این روایت تاریخی دارد و از سویی معرّف اندیشه ها و جهان بینی های نویسنده هم هست که اغلب با جلوه های حماسی، غنایی، اعتقادی و عرفانی نمایان می شوند.
برهم کنش استعاره و مجاز در برآیند معنایی افعال دارای جزء وام واژه ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۹)
71 - 94
حوزههای تخصصی:
تغییرات معنایی واژه ها بر پایه استعاره و مجاز در زبان، امری همواره در جریان و البته مورد توجه است. ازآنجاکه وام واژه ها بستر مساعدتری برای تغییرات معنایی دارند، نوشته حاضر با التفات به آن دسته از افعال غیربسیط فارسی که حاوی وام واژه هستند، به بررسی نحوه تغییرات معنایی مجازی و استعاری وام واژه ها به مثابه جزء غیرفعلی و همکرد هم نشین آنها پرداخته است. شواهد زبانی، اغلب از فرهنگ لغات مخفی زبان فارسی (1400) استخراج و بر مبنای الگوی شناختی روئیز و گالرا (2011) تحلیل شده است. نتایج نشان داد در زبان فارسی گرچه مجاز می تواند مستقلاً عامل تغییر معنایی فعل غیربسیط باشد، استعاره استقلال عمل ندارد و همیشه همراه با مجاز است. همچنین، مشخص شد فرآیندهای دخیل در تغییرات معنایی در فارسی به مراتب پیچیده تر است. مجموعاً دوازده الگو دسته بندی شد که هشت مورد آن منحصر به شواهد زبان فارسی بود. از این میان، سه الگو تنها بر پایه مجاز و سایر الگوها از برهم کنش استعاره و مجاز حاصل آمده بود که عبارت است از: 1. گسترش مجازی دامنه حوزه؛ 2. کاهش مجازی دامنه حوزه؛ زنجیره متوالی گسترش و کاهش دامنه حوزه؛ 3. گسترش مجازی حوزه مبدأ استعاره و کاهش مجازی حوزه مقصد؛ 4. کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره و گسترش مجازی حوزه مقصد؛ کاهش مجازی هر دو حوزه مبدأ و مقصد استعاره؛ 5. تلفیق حوزه مقصد دو استعاره در یک حوزه مبدأ و در نهایت زنجیره استعاری با کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره نخست. چهار الگوی دیگر منطبق با ساختارهای پیشنهادی روئیز و گالرا شامل گسترش مجازی حوزه مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزه مبدأ استعاره، کاهش مجازی حوزه مقصد استعاره و تلفیق یک استعاره در حوزه مبدأ-مقصد استعاره دیگر است. از مجموع مشاهدات روئیز و گالرا در انگلیسی و نگارنده در فارسی، مجموعاً نوزده الگوی تغییر معنایی حاصل آمد که نشان می دهد زبان بشری در کاربرد تعاملی استعاره و مجاز ظرفیت بیشتری دارد.
هفت خوان یا هفت خان؟ نگاهی دوباره به املای «خوان/خان» با رویکرد زبان شناسی تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از میان بخش هایی از شاهنامه که در درازای تاریخ مورد توجه بسیارِ عام و خاص واقع شده، هفت خوان/خان ها است. برخلاف املای سنّتی ای که برای این مجموعه نبردهای پهلوانان در بیشتر دست نویس های شاهنامه و اکثر آثار فارسی به صورت هفت خوان به کار رفته، برخی پژوهندگان معاصر با اتّکا به اینکه در این نبردها، پهلوان از هفت منزل و مرحله عبور می کند، معتقدند که صورت صحیح این نام باید بدون واو معدوله و به شکل هفت خان بوده باشد. برخی نیز با این دستاویز که اسفندیار پس از هر نبرد به بزم نشسته، جزء دوم این واژه (خوان) را سماط و نطع دانسته اند. این نظر اخیر به درستی نقد و رد شده، اما نظر نخست مورد تأیید عموم پژوهشگران واقع شده است. در این نوشتار، پس از سنجش میزان صحت ادلّه این نظر و با رویکرد زبان شناسی تاریخی، نظری متفاوت، اما سازگار با محتوای درونی این سلسله نبردها، ارائه خواهد شد. در این برداشت با اصیل دانستن صورت هفت خوان و ارائه اشتقاقی جدید برای خوان، معنای «نبرد و ستیز» برای این واژه پیشنهاد شده است.
جستاری درباره برخی اشاره های نظامی به کتاب ها و کسان در اسکندرنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
55 - 72
حوزههای تخصصی:
اسکندر مقدونی یکی از چهره های تاریخی است که داستان زندگی و ماجراجویی ها و لشکر آرایی هایش در نظم و نثر فارسی چنان بازتاب گسترده ای دارد که بعضی از شاعران سترگ فارسی، از جمله نظامی گنجوی در اسکندرنامه نیز بدین موضوع توجه کرده اند. اسکندرنامه بزرگ ترین اثر نظامی ازلحاظ حجم و دارای دو بخش «شرف نامه» و «اقبال نامه» است. بسیاری از داستان ها و حکایت های خمسه نظامی و به ویژه اسکندرنامه برگرفته از شماری از منابع شفاهی و کتبی و متون تاریخی و داستانی و افسانه و اسطوره و مانند آنها به زبان فارسی و عربی و دیگر زبان هاست که نظامی به شیوه خاص خود، مستقیم و غیرمستقیم اشاراتی به آنها داشته است. به طور مسلم نظامی برای شکل دادن داستان اسکندر، به دانسته های خود و آثار و منابع موجود اتکا و استناد داشته است. این نوشتار به روش توصیفی و تحلیل محتوا درپی آن است تا از گفته ها و اشاره های مستقیم و نامستقیم نظامی در اسکندرنامه، به معرفی منابع مورد استفاده او دست یابد. یافته ها بیانگر آن است که نظامی ضمن احاطه بر علوم مختلف و زبان های دیگر به ویژه عربی، به آثار تاریخی، جغرافیایی، ادبی، فلسفی و عرفانی ملل دسترسی داشته و بخش بزرگی از روایات و حکایات و رویدادهای اسکندرنامه او برگرفته از همین آثار یا برگردان آن هاست که با هنر و فن بیان خود آراسته و پیراسته و منظوم ساخته و گاه تغییراتی در آنها ایجاد کرده است.
خوانش فمینیستی رمان جان شیفته اثر رومن رولان و سووشون اثر سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فمینیسم جنبشی اجتماعی است که از اواخر قرن هجدهم و با هدف برچیده شدن تبعیض های جنسیّتی زنان، در اروپا و آمریکا آغاز شد و تاکنون سه دوره مختلف را پشت سر گذاشته و گرایش های گوناگونی از آن پدید آمده است. با راه یافتن اندیشه های فمینیستی به حوزه نقد ادبی، در اواخر دهه ی 1960، «نقد فمینیستی» پایه گذاری شد که آثار ادبی را مورد تحلیل قرار می دهد. در این مقاله کوشیده ایم گزارشی از سیر تأثیرپذیری ادبیات و نقد ادبی از جنبش فمینیسم ارائه نماییم و نشان دهیم که نقد ادبی فمینیستی، با شناسایی نیازهای اساسی زنان از قبیل برابری حقوق اجتماعی، سیاسی و آموزشی آنان با مردان، جلوگیری از اقتدار مردان، جلوگیری از بی عدالتی جنسیتی، اصلاح سنت های غلط جامعه، استقلال زنان و .... ضمن ارائه ی خوانشی جدید از متون ادبی به کاوش در شخصیت های انسانی که در ادبیات بازنمایی شده، می پردازد. پس از معرفی این رهیافت به متون ادبی، با روشی توصیفی-تحلیلی، رمان جان شیفته اثر رومن رولان و رمان سووشون اثر سیمین دانشور را مورد نقد فمینیستی قرار داده، به این نتیجه رسیده ایم که در این آثار ضرورت آزادی زنان، موانع فرهنگی و اجتماعی اشتغال آنان، برتری دادن جنس مذکر بر مونث، مردستیزی و سنت شکنی زنان، خشونت های جسمی، روانی و ... علیه زنان که از مشکلات اصلی آنان در جوامع مردسالار است، به روشنی منعکس شده است.
تاثیرپذیری شعر شفیعی کدکنی از تمثیل های عرفانی و داستان های تاریخی ایرانی-اسلامی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیرپذیری محمد رضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) از عرفان و داستان های تاریخی انجام گرفت. از آن جا که این تحقیق از گونه ی بررسی های ادبی است لذا نوع روش تحقیق تحلیلی- توصیفی است.جامعه پژوهش شامل سروده های شفیعی کدکنی از سال 1344 تا 1377 می باشد.شیوه ی گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مطالعه ی دقیقِ جامعه ی آماریِ تحقیق، یعنی آثار شعری شفیعی کدکنی و منابع علمی مرتبط با آن و یادداشت برداری بوده است. با بررسی-های به عمل آمده از دفاتر شعری م. سرشک به این نتایج دست یافته ایم که زبان شعری م. سرشک با توجه به اوضاع نابسامان دهه های چهل و پنجاه جامعه ی ایران که در فقر و فساد و ظلم ناشی از سیاست های حکومت پهلوی به سر می برد، زبانی سمبلیک و نمادین است. اما در بکارگیری نمادها افراط و تفریط نمی کند و درعین حال، در استفاده از "نماد= سمبل" تعمدی زیرکانه و به نوعی دلسوزانه دارد.فرهنگ ایرانی- اسلامی همچون دین های پیش از اسلام (زرتشت) به تأسی از شاعرانی چون اخوان ثالث، و نیز اسطوره های ملی- باستانی، دیگر جنبه های سمبلیک شعر شفیعی کدکنی را تشکیل می دهند. در دفتر دوم نیز شفیعی به تأثیر از اخوان به دین های ایران پیش از اسلام توجه و علاقه نشان می دهد. لذا در این دفتر علاوه بر لحن حماسی و پرشکوه اخوان، با مضامین فکری او همچون زرتشت و آتشکده و... برمی خوریم. با تمام این تفاسیر در مجموع می توان گفت که با وجود احترام فراوانی که م. سرشک برای شاعران گذشته قایل بوده است و با وجود تأثیر فروان از آنان اما زبان نمادین شفیعی وامدار...
بررسی تطبیقی مظاهر و نمودهای آزادی در شعر ملک الشعرا بهار و احمد شوقی بر اساس تحلیل گفتمان ون دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۳۰
33 - 85
حوزههای تخصصی:
سروده های دو شاعر مورد بحث به دلیل وجودِ همسویی های فکری و ادبی فراوان در بیشتر زمینه ها از جمله در حیطه آزادی، همواره بابِ طبعِ دوستداران اهل پژوهش بوده است. بررسی تطبیقی اشعارِ این دو سراینده، نشان می دهد که مضامین مشترکِ وافر و شایانی در پندارِ آنها وجود دارد. در جستار پیشِ رو با تکیه بر متغیرهای گفتمان ون دایک به تبیین مهم ترین نمودهای آزادی و جلوه های آن در اشعارِ دو سخنور ایرانی و مصری، بهار و شوقی، و همچنین تحلیل رویکرد ایشان بر پایه تفکرات ون دایک می پردازیم. با استناد به یافته های تحقیق از میان اضلاع چهارگانه مربع عقیدتی ون دایک، توجه به داده های مشتمل بر نکات مثبت درباره گفتمان خودی و نیز عنایت به دانسته های حاوی نکات منفی در ارتباط با کانون دیگران، در هیأت مؤلفه هایی چون: آزادی، آزادی سیاسی، فرزانگی، مناسبات اجتماعی، آزادی معنوی، آزادی زنان، آزادی قومی و ملیتی، آزادی بیان و اندیشه و... مبنای جهت گیری های سیاسی بهار و شوقی را شکل می دهند. هدف آن است که با تطبیق مفهوم آزادی، درک تازه ای از انسجام ادبیات با اوضاع سیاسی و اجتماعی در حوزه درک بیشتر تعامل ادبی و فرهنگی ِ ایران و کشورهای عربی، به ویژه مصر حاصل شود .روش این تحقیق از نوع توصیفی-تحلیلی است و اطلاعات لازم برای سنجش نمونه ها به شیوه کتابخانه ای و بررسی مستقیمِ متون و با تمرکز بر شرح و تفسیر درون مایه های موجود حاصل شده است
بررسی تصویر شهادت و شهید در اشعار غازی القصیبی و سلمان هراتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات پایداری، شاخه ای از ادبیّات است که مقاومت، شهادت، دلاورمردی های یک ملّت را در برابر هر نوع ظلم و ستم و تجاوز دربر می گیرد. در ادبیّات همه ملل این نوع ادبیّات جایگاه ویژه ای دارد. وطن دوستی، آزادی خواهی، مقابله با استکبار، ستایش مبارزان و مجاهدان و شهیدان و ..... از مواردی است که در زمره ادبیّات پایداری قرار می گیرند و از دیرباز تا دوره معاصر چنین اشعاری وجود داشته است. غازی القصیبی و سلمان هراتی از شاعران برجسته معاصر ادبیّات عربی و فارسی هستند که به عنوان شاعران متعهّد و مقاومت نام گرفتند؛ چرا که مضامین مقاومت و پایداری به خوبی در اشعارشان نمود پیدا کرده است. نویسنده در این پژوهش برآن است تا با روش تحلیلی-توصیفی و براساس منابع کتابخانه ای تصویر شهادت و شهید را در اشعار این دو شاعر مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. فرضیه این پژوهش بر این است که تصویر شهید و شهادت در اشعار سلمان هراتی نسبت به تصاویر غازی القصیبی زیباتر، جذاب تر و کامل تر است.