نوشتار حاضر قصد دارد با پاسخ به این پرسش که «چرا حکومت قاجار فرو پاشید و پهلوى اول به قدرت رسید؟» راهى به قانونمندى تاریخى در جریان انتقال قدرت بگشاید.
مؤلف در پاسخ به پرسش یاد شده فرضیههاى ذیل را مورد بررسى قرار مىدهد: 1. فشار مجموعهاى از عوامل درونى و بیرونى، حکومت قاجار را در حفظ قدرت مستأصل ساخت؛ 2. همزمانى رخدادهاى داخلى و خارجى در دستیابى رضاخان به قدرت مؤثر واقع شد؛ 3. انگلیسىها از مؤثرترین عوامل خارجى در سقوط قاجاریه و ظهور پهلوى بودند؛ 4.مؤلفههاى شخصیتى رضاخان در رسیدن او به قدرت تأثیر به سزایى داشت.
اهمیت قانون اساسى و ولایت فقیه در نظام جمهورى اسلامى، سبب شکلگیرى دیدگاههاى متعددى در خصوص میزان اختیارات ولى فقیه و قانون اساسى شده است. در این راستا: گروهى با تکیه بر مشروعیت الهى ولایت فقیه، ولى فقیه را فوق قانون مىدانند؛ برخى دیگر با فرض تعارض اندیشه کلامى یا فقهى شیعه درباره ولایت فقیه با قانون اساسى، اولویت را به قانون اساسى مىدهند؛ گروه سوم، با نگاه جامعه شناختى به قانون اساسى، معتقدند سیره و عملکرد پیامبر اسلام و تجربه ده سالهى اجرایى امام خمینى(ره)، به خوبى نمایانگر عدم تعارض وظایف و اختیارات ولى فقیه با قانون اساسى است.
نظرها و سخنان گوناگونی پس از برپایی انقلاب مشروطه، به انگیزه اصلاح و ساماندهی کارهای کشور عرضه شد. مشروطهخواهان، اصلاح ساختار سیاسی را از مهمترین کارها میشمردند و از اینرو، ساختار کهن قدرت را که از آن با نام «نظام استبدادی» یاد میشد، به شیوههای مختلف نقد میکردند. روزنامههای این دوران، مهمترین ابزار مشروطهخواهان برای رساندن پیامشان به مردم به شمار میآمدند. این جستار، نگرش روزنامههای مهم تهران را در توصیف دولت مشروطه و ویژگیهای آن در دو دوره مجلس اول و دوم (1329-1324 ه.ق) برمیرسد. بر پایه این پژوهش، آن روزنامهها با پس زدن نظام استبدادی، به شناساندن دولت مطلوب خود به مخاطبانشان میپرداختند که بر پایه اوضاع متفاوت حاکم بر دو دوره مجلس، در دوره نخست از آن با نام «دولت مشروطه» یاد میکردند و در دوره دوم آن را «دولت ملی» میخواندند.