فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
در یکی از جلسات درس که به «نهج البلاغه» اختصاص یافته بود، در مأخذ مورد بحث ما «خطبه ایمان» در کنار دیگر مطالب مطرح گردید؛ خطبه ای ده سطری با محتوایی متنوع، فشرده و پرنغز، موجز و سؤال برانگیز، نیازمند تفسیر و تأویل، در عباراتی گاهی به ظاهر از هم گریز. این ویژگی ها باعث شد تا ذهن نگارنده را در آن سوی کلاس و درس درگیر کند و چراهای چند پیش آورد. درین گیرودار رهایی از چراها، چون به شروح عربی معتبر و اوّلیه و نزدیک به زمان تدوین «نهج البلاغه» و سائر مآخذ ائمه فن رجوع شد، با دو پدیده جدید روبه روگشتم که موجب گفتار در پیش رو گردید و مرا در حال حاضر از دیگر مباحث گرفت. این دو پدیده: یکی -افزودن قسمی تازه بر متن «نهج البلاغه» از «ایمان» بود توسط شارحی برجسته و نام آور. دیگری -در ارتباط با همبستگی دو جمله بود که چنین می نمودند از هم گریزانند، و پاسخ یکی از چراهای نگارنده. این دو پدیده جدید در فضایی از اندیشه و تأمل مورد بحث و بررسی دقیق قرار می گیرند، قوت و ضعف ها در آیینه اخلاص تجسم می یابد، تا آنجا که نویسنده مقاله هم درین محفل آیینه گردان محض نباشد.
نقدِ سبک شناسانه ی اشعار اجتماعی شیخ احمد وائلی (تحلیل زبانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی یکی از شاخه های نقدِ ادبی است که از دانش زبان شناسی و بلاغت در تحلیل متن بهره می جوید و در بررسی نقدی و ادبی، بر سه عنصر اصلی متن، نویسنده و مخاطب تکیه می کند. این پژوهش که بر مبنای سبک شناسی ساختارگرا مبتنی است، می کوشد تا به کشف زوایای زبانیِ پنهان اشعار اجتماعی شیخ احمد وائلی بپردازد و از این منظر، اشعار وی در سطوح آوایی، لغوی و نحوی با شیوه ی توصیفی-تحلیلی مورد کنکاش قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که شاعر با استفاده از اوزان خفیف و سبک و نیز کاربرد زحاف های فراوان، موسیقی اشعار خود را رونق بخشیده است و به ندرت از اوزان عروضی خارج می شود، ضمن آنکه تکرار واژه و عبارت و به خصوص حرف ندا کلام او را آهنگین نموده است. در سطح لغوی، شاعر سعی دارد با فراخوانی میراث گذشته، مجد و عظمت گذشته را به مسلمانان یادآوری نماید، ضمن آنکه الهام گرفتن از طبیعت، باعث شده است اشعار او پویا و روان باشد. در سطح نحوی نیز شاعر سعی کرده است از کارکردهای مختلف جملاتِ اسمیّه و فعلیه بهترین بهره را ببرد، و در بسیاری از قصاید، حرف ندا را حذف می کند.
بررسی تلویح گفتار در نمایشنامه «گنجشک گوژپشت» محمد الماغوط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
35 - 50
حوزههای تخصصی:
تلویح گفتار یکی از اساسی ترین موضوعات زبانشناسی کاربردی است که نخستین بار توسط «گرایس» مطرح شد. وی برای گفتگوها ی عامه ی مردم، مبانی منطقی با عنوان اصول همکاری وضع کرد که نادیده گرفتن این اصول موجب پیدایش گفتار تلویحی می شود. این نظریه کارکرد بسیار ویژه ای در نمایشنامه دارد؛ چرا که نمایشنامه افزون بر دارا بودن عنصر «گفتگو» دارای مجموعه ای از گفتارهای دو پهلو است که دربردارنده معانی ضمنی است. در این جستار نگارندگان سعی دارند براساس مطالعات کیفی و با روش کاربرد شناسی زبان به تحلیل نمایشنامه «گنجشک گوژپشت» بر اساس نظریه گفتار تلویحی گرایس وی بپردازند تا از معنای ظاهری و روساخت نمایشنامه به زیرساخت آن انتقال یابند و بتوانند پیام اصلی این اثر را به مخاطب منتقل نمایند. دستاورد این پژوهش بیانگر آن است که اصول همیاری «گرایس» به وسیله شگردهای زبانی- بلاغی همچون اطناب، تکرار، استعاره ی تمثیلیه، آیرونی و استفهام قابل نقض است. تلویح گفتارهای عرفی و عمومی موجب می شوند که مدلول های تلویحی جدیدی به متن افزوده شود که به تقویت ژرف ساخت و پویایی آن می انجامد
نقد جامعه شناختی سروده وصف گرگِ بحتری بر اساس دیدگاه هیپولیت تن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناختی با مطالعه ادبیات در بافت تاریخی و اجتماعی ، همواره در پی شنیدن فریادهای هنرمند است. با توجه به این که اثر ادبی جزو صور روساختی جامعه است ضرورت دارد که ناقد علاوه بر متن، توجه خود را به آنچه در اطراف متن می گذرد، معطوف بدارد. با استفاده از این نوع نقد می توان مسائل پشت متن را بیان نمود و مناطق سکوت آن را به حرف واداشت تا به جهان بینی عامه مردم دست یافت. نگارندگان در جستار پیش روی بر آنند تا با در پیش گرفتن روش نقدی- تحلیلی و براساس دیدگاه هیپولیت تن (1828-1893م) به نقد جامعه شناختی سروده« وصف ذئب» بحتری، شاعر عصر عباسی، بپردازند. دستاورد پژوهش بیانگر آن است بحتری، با نفوذ در پوست جامعه، در سروده « وصف گرگ» که یک کل به هم پیوسته ی یکدست است، روابط دیالکتیک جامعه ی آن روز عباسی را به تصویر کشیده است. وی در این سروده در بیان احساسات و عواطف خود از «معادل موضوعی» استفاده کرده است. او هنرمندانه و کیمیاگرانه مفاهیم اجتماعی- تاریخی روزگار خود را بیان می دارد. این سروده دارای لایه های توتمیستی است و گرگ خاکستری، نمادی از ترکان است که نقش اول در جامعه آن روز عباسی را ایفا می نمودند.
روش تحلیل «ماهیتِ صورت» داستان نقدی بر نظریه «ماهیت صورت» سید بحراوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد داستان در ادبیات عربی، در اواخر قرن بیستم، متاثر از ریخت شناسی وساختارگرائی، وارد مرحله نوینی گشت که به عناصر داستان وشیوه های روایت می پرداخت وکمتر به موضوع «نگرش هنری» داستان اهمیت می داد. نگرش هنری تجربه منحصر بفرد نویسنده از پیچیدگی های زندگی است که منجر به « شناخت داستانی» می شود تا خواننده با درک آن از داستان لذت ببرد و بینش نوی را تجربه کند. سید بحراوی در کتاب «الانواع النثریه فی الادب العربی المعاصر(اجیال وملامح )» با معرفی آثاری گوناگون ازنویسندگان دنیای عرب، می کوشد تا با رهایی از چهارچوب تحلیل های از پیش تعین شده، تجربه بشری راوی را که معادل با تجربه زبانی نویسنده است، تحلیل کند. وی این تجربه را که برآمده از محیط عربی است، «ماهیت صورت» (محتوی الشکلThe content of the Form) نامید که با رهایی از وابستگی ذهنی به غرب در پی ارائه یک بینش هنری از تجربه انسان عربی است. آیا روش تحلیل وی در گونه های نثری نوآوری دارد؟ و آیا می توان از آن برای درک داستان بهره برد؟ آیا این کتاب نقدی در رسیدن به این هدف موفق بوده است؟ با روش تحیلی – توصیفی وباتکیه بر روش تحلیل محتوای کمی وکیفی، می توان نتیجه گرفت که مسأله کتاب «گونه های نثر ادبی معاصر»، نه تحلیل ساخت عناصر داستانی و روایت، بلکه درک زیباشناسانه روایت از تجربه بشری انسان عربی، با ارائه بینش هنری نهفته در شبکه عناصرداستانی است تا ضمن تبیین ویژگی ها و روش تحلیل آن، نمونه داستان هایی را که دارای محتوای ساخت داستانی با هویت عربی هستند، معرفی کند.
وصف طبیعت، بُن مایه دیگر اغراض سنتی شعرِ ابن خفاجه اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درون مایه وصف یکی از فنون برجسته شعری است که شاعران زیادی در آن طبع آزمایی کرده اند. خصوصیات شخصیتی چون نازک خیالی، احساس لطیف، عاطفه سرشار و لطافت روح، ابن خفاجه را دلبسته طبیعت ساخته و توصیف آن را به درون مایه ای پُربسامد در شعر ایشان بدل کرده و شاعر از وصف طبیعت به عنوان تکنیکی ادبی در جهت نقل افکار، احساسات و عواطف در دیگر اغراض شعری کمک گرفته و انسان انگاری را بنیان سرایش اشعار خود قرار داده تا از این رهگذر، بر تازگی و طراوت اشعار وصفی اش بیفزاید. این پژوهش با تکیه بر شیوه وصفی تحلیلی در تلاش است وصف طبیعت را نه به عنوان یک غرض سنتی شعر، بلکه به عنوان بُن مایه دیگر اغراض سنتی شعر ابن خفاجه بررسی نموده و به این سؤال پاسخ دهد که مهم ترین اغراض شعری که ابن خفاجه در آن وصف طبیعت را به عنوان بن مایه به کار برده کدام است؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد که شاعر در اغراض مدح، غزل، رثاء، و فخر و حماسه ، به شکلی انبوه و پربسامد از بن مایه وصف طبیعت استفاده می کند. همچنین اهتمام به امور جزئی تصاویر شعری، برقراری انسجام میان موسیقی و محتوای ایماژها و ایجاد هماهنگی داخلی میان آ ن ها، به کارگیری حُسن مطالع زیبای طبیعی و توجه به رنگارنگی تصاویر از خصوصیات بارز ایماژهای شعر ابن خفاجه در این اوصاف است که غنا و زیبایی بن مایه وصف طبیعت او را دو چندان کرده و شعر او را به دایره المعارفی از واژگان طبیعی بدل ساخته است که روح و جسم طبیعت، در سراسر اشعار و واژگان شعری اش خودنمایی می کند.
الصوره الفنیه فی الخطبه المونقه للإمام علی(ع) اعتماداً على نظریه سید قطب والتأکید على الإیقاع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
191-219
حوزههای تخصصی:
لقد استخدم الإمام(ع) الصوره لتسهیل فهم مبتغاه. وقد أبدع فیها، وهی فن یُستخدم لعرض المعانی عبر الألفاظ، یرافقها الإیقاع الملائم وإیاها. والخطبه المونقه أوردها ابن ناقه الکوفی فی ملحق نهج البلاغه ، وقد تناولها هذا المقال، لدراسه صورها، وعناصرها والجو السائد على فقراتها، معتمداً نظریه سید قطب حول التصویر الفنی فی القرآن الکریم مؤکداً على الإیقاع من خلال منهج وصفی تحلیلی. فالهدف من المقال تبیین الصّور المعروضه فی الخطبه والعناصر والفنون المستخدمه لعرضها وتوافق هذه العناصر وجوّ الفقرات. فالصّور تختلف حسب الموضوع المطروح فیها. وقد عُرضت فیها بألفاظ تخلو من الألف وبجمل مسجعه، یتلاءم إیقاعها والموضوع، مصحوبه بالحرکه والسّکون، فهناک إنخفاض ورفع وطول وقصر فی الجمل حسب جوّ الفقره، فتختلف وتیره العبارات لاختلاف الحوادث. فإن کان الموضوع یخصّ الباری تأتی الجمل قصیره؛ لتوحی بعدم التأنی من قبله. وإذا کانت الأفعال خارجه عن إراده الإنسان تقتصر فی لفظ واحد، مایزید هول الموقف بایحاء انعدام الوقت، وإن کانت من العبد ویخصّ موقفه من ربه فتطول الجمل لتوحی بتراخیه. وتتکرر بعض الحروف حسب المعنى، کحرف التاء فی الفقره الأولى الذی یوحی باللیونه بمایناسب جو الحمد السائد على الفقره. وقد استخدمت الفنون البدیعیه أکثر من البیانیه فی خلق الصور والمشاهد ومن البیانیه، المجاز هو الغالب فی الصّور.
تطوّر الهویّه الیهودیّه فی شعر «حاییم نحمان بیالیک» و«محمود درویش» دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
137 - 160
حوزههای تخصصی:
تستند الهویّه الیهودیّه إلی التراث الدینی، والتاریخی، والثقافی الیهودی وما به من التعابیر والصور التی تدلّ علی اهتمام الشاعر لتسجیل الأحداث والموازین التوراتیّه. تعتمد هذه الدّراسه علی المنهج التطبیقی- التحلیلی ومهمتها الرّئیسه الکشف عن مفهوم الهویّه الیهودیّه ومقوّماتها فی شعر "حاییم نحمان بیالیک" و "محمود درویش" حیث خطا بیالیک (1934-1873) خطواتٍ کثیرهً فی تحوّل الشعر الیهودی حیث وظّف الأساطیر والمواریث القومیّه والدینیّه الیهودیّه فی خدمه الفلسفه الصهیونیّه وترکیز المفاهیم الانطوائیّه، والوطن، والدوله واللادینیّه. أمّا محمود درویش (2008-1941) فیعطی الهویّه الیهودیّه بعداً عربیّاً فی سبیل المقارنه بما فیها من قضیّه التشرّد، والاستعطاف، والاستدعاء، والصبر والاستعانه فالأنبیاء الیهود لم یکونوا عند الشاعر إلّا منجین وأبطالاً یخلّصونهم من العدوان الصهیونی. کشفت هذه الدراسه عن میزات الهویّه الیهودیّه فی شعر بیالیک ودرویش، حیث إنّ بیالیک لم یستعمل الهویّه الیهودیّه فی سبیل الأهداف التبشیریّه، والتعلیمیّه، والإبداع الشعری، بل صارت وسیله لتوطید مضامین "الشتات" و"التراث" والاضطهاد" علی سبیل المقارنه بین الماضی الیهودی وحوادثهم المؤلمه الرّاهنه کالجیتو(الحیّ المقصور) والتشرّد الیهودیّ، ولکن تختلف میزات الهویه الیهودیّه فی شعر درویش؛ لأنّه یوظّف "قصه هاجر"، و"إسماعیل"، و"أیوب" و"حبقوق" توظیفاً فنیّاً، للإشاره إلی الاحتلال الصهیونی فی أرض فلسطین ومفاهیم القتل والحرب وأیضاً الابتعاد بین الیهودیّه الدینیّه والصهیونیّه المتطرّفه القومیّه.
استخدام الرموز وأغراضها فی مجموعه "سرنمات" القصصیّه لولید النبهانیّ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعتَبر استخدام الرمز من أبرز المظاهر الفنیّه فی القصّه القصیره جدّاً التی تساعد فی تکثیف الحدث والموضوع، وتجعلها ذات فاعلیه فی عملیه تثقیف المتلقّی ودفعه للمشارکه فی عملیه السرد. ولقد وظّف القاصّ العمانی هذه الظاهره من أجل الوصول إلی أهدافه الثقافیّه والاجتماعیّه. تهدف هذه الدراسه إلی الوقوف علی التجربه القصصیّه العمانیه ممثّله بتجربه الکاتب ولید النبهانی، وذلک للتعرّف علی کیفیّه توظیف الکاتب للرموز توظیفاً فکریاً وجمالیاً؛ بدءاً بدلالات العنوان الغامض، وتوظیفه للنصوص المثیره الملغّزه ذات التأویلات المختلفه؛ من أجل تفعیل ثقافه القرّاء عن طریق فکّ الرموز والشفرات. وإنّ انتهاج مبدأ الرمزیّه کوسیله واستخدم رموز متنوّعه یشکّل تحدّیاً للقارئ. کما تسعی هذه الدراسه إلی التعرّف علی مقاصد الکاتب من وراء اختیار موضوعاته القصصیّه وعرضها بصوره رمزیه فی قالب القصّه القصیره جدّاً. ولقد اعتمدنا فی الدراسه المنهج الوصفی- التحلیلی المناسب للجنس الأدبی. وأخیراً، تبیّن لنا أنّ الرموز التی وظّفها القاصّ کان لها تأثیر فعّال فی التکثیف؛ إمّا بالتعبیر الرمزی الشامل الذی یأخذ مساحه العمل القصصی کلّها، أو بالتعبیر الرمزی الجزئی علی شکل لمسه فنیّه مرکّزه. ولجوء القاصّ إلی استخدام أنواع مختلفه من الرموز الطبیعیه والدینیه والتاریخیه، کان بحثاً عن مضامین وأشکال تکون معادلاً موضوعیّاً لما یختزنه فکره. کما ثبت لنا أنّ الکاتب استطاع أن یستخدم هذا الجنس الأدبی المغلّف بالرمزیّه بمقصدیّه ماهره للوصول إلی أهدافه، وبثّ رؤاه الانتقادیه؛ فهو یحارب الخرافات والمعتقدات البالیه، ویحثّ الأدباء والنُّقّاد علی الاهتمام بالأنواع الأدبیه المختلفه. کما یُسلّط الضوء علی الفساد الاقتصادی والظلم الاجتماعی المتفشّی، ویعارض الأنظمه السیاسیه المستبدّه. هذا إلی جانب دعوته للجیل الجدید للتعرّف علی التراث العمانی والمحافظه علی میراث الأجداد.
بازتاب گفتمان انقلاب و قیام مسلحانه در لایه های سبکی شعر مظفر النواب با تکیه بر قصیده «عبدالله الإرهابی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
86 - 106
حوزههای تخصصی:
شعر بستری مناسب برای بیان ذهنیات، تجسم احساسات و تجلّی اندیشه ها، نگرش ها و آرمان هاست و سبک شناسی نیز ابزاری مناسب برای شناسایی هویّت انسانی، علمی، ادبی و ایدئولوژیک شاعر و نفوذ به دنیای درون اوست. سبک شناسی جدید علاوه بر مباحث سبک شناسی سنّتی، به محتوا، تأثیرگذاری افکار، اندیشه ها، ایدئولوژی، مخاطبان و حتی فضای خلق اثر توجه دارد و به بررسی این موارد در لایه های زبانی، ادبی و اندیشگانی می پردازد تا بتواند تصویر دقیق تری از شاعر ارائه دهد. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی موضوعات محوری قصیده «عبدالله الإرهابی» و تقابل اندیشه و اعتقاد شاعر با اندیشه حکّام و سران عربی و نمود آن در لایه های مختلف زبانی، ادبی و اندیشگانی و همچنین چگونگی رویکرد شاعر با مسائل سیاسی-اجتماعی به روش توصیفی–تحلیلی انجام شده است. یافته های تحقیق نشان داد که شاعر ضمن اعتقاد به مفاهیم بلند اسلامی و دینی چون شهادت، پایداری، قصاص، حمایت از مظلوم و... و با رویکرد واقع گرایانه و عینی به مسائل جامعه، به مقابله با ظلم و ستم طبقه حاکم و اهداف سازش کارانه آنان با دشمنان بیگانه پرداخته و بر قیام مسلحانه به عنوان تنها راه حل کارآمد در مقابله با اندیشه و اهداف آنان تأکید می ورزد؛ به گونه ای که این تقابل اندیشه را می توان در سطوح مختلف زبانی قصیده به ویژه در سطح واژگان با بسامد واژگان حسی و رمزگان انقلابی و در سطح ادبی در تشبیهات حسی و ملموس شاعر و تضاد معانی دنبال نمود که سبکی صریح، حسی، هیجانی و واقع گرایانه به این قصیده شاعر بخشیده است.
مظاهر تهمیش هویّه البطل وأسالیبها السّاخره فی قصّه الاستغاثه القصیره لزکریّا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
137-161
حوزههای تخصصی:
إنّ السّخریّه لا تعنی الاستهزاء والتّنقیص فحسب، بل إنّها تعتبر أسلوباً فنّیّاً للتّعبیر عمّا فی بال الکتّاب والشّعراء من القضایا السّیاسیّه والاجتماعیّه. زکریّا تامر هو الکاتب السّوریّ یُعتبر ممّن أخذوا الأسالیب الفنّیّه السّاخره أداه فاعله للتّعبیر عن انتقاداتهم تجاه المفاهیم الخاطئه عند المجتمع والنّظام السّوریّ الحاکم آنذاک. وتموج هذه الأسالیب فی قصّته القصیره "الاستغاثه" فی مختلف الألوان. وهذه الدّراسه، عبر المنهج الوصفیّ-التّحلیلیّ واستناداً علی الصّور الکاریکاتیریّه الّتی قدّم اقتراحها الباحثون ورسمها الرّسام الکاریکاتیریّ بطلب منهم، لتقریب الفکره وتجسیدها للقارئ، تهدف إلی الکشف عن ظاهره تهمیش هویّه البطل کمفهوم من تل ک المفاهیم الخاطئه الّتی سخر منها زکریّا تامر، وکذل ک الکشف عن الأسالیب الفنّیّه المستخدَمه فی بیان السّخریّه من هذه الظّاهره عبر القصّه القصیره. وتوصّلت الدّارسه إلی أنّ مظاهر تهمیش هویّه البطل جرت فی الأسلوب السّاخر الّذی یستهدف مفاهیم، منها دمشق النّائمه والجسد المبدّد، والمثقّف الجاهل لمکانه البطل، والسّلاح بغیر مفعول، والوزیر الزّائف الضّائع العازل، ورفض موت الخزی والعار، ومصیر البطل وسیفه. وکانت الأسالیب الفنّیه تشتمل علی تقنیه الواقعیّه السّحریّه، والمجاز اللغویّ، والتّصویر الحسّیّ المؤلم المضح ک، والتّهکّم الظّاهر والخفیّ، والمدح بما یشبه الذّمّ، والتّناقض بین ألفاظ أو معان، والتّناصّ.
بنیه الشخصیه فی روایه "لیس فی رصیف الأزهار مَن یُجیب" لمالک حدّاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۱ الشتاء ۱۴۴۱ شماره ۱
156-185
حوزههای تخصصی:
عتبر بناء الشخصیه من الأمور الصعبه فی قصّ الروایه، بحیث یطلب جهداً فنیاً کبیراً، وخبره عمیقه بأسالیب الفن القصصی. ولکی تکون الشخصیه الروائیه عنصراً مقنعاً فی الروایه، یجب أن تکون متطوره وذات أبعاد تحددها، کالحوافز والدوافع التی تدفعها للقیام بعمل ما. کانت روایه (لیس فی رصیف الأزهار من یجیب)، من آخر ما کتبه مالک حداد، الشاعر والکاتب والروائی الجزائری . یشترک الروائی فی هذه الروایه مع البطل(خالد بن طوبال) فی کثیر من السِّمات ممّا دفعنا إلى دراستها. ترمی هذه المقاله باستخدام الأسلوب الفنی إلى دراسه تصنیف الشخصیه وبنیتها کعنصر فنیّ لهذه الروایه، وتسعى لرصد الطرق التی استخدمها حدّاد فی عرض شخصیاتها فی المجتمع الروائی، إذ تحتل الشخصیه موقعاً هاماً فی بنیه روایته. تستنج هذه المقاله أنّ تعدّد الشخصیات و تماسکها و کثره الأحداث، وتنوع البیئات و الطریقه التحلیلیه فی بناء الشخصیات طاغیه على معالم الشخصیّه عند حدّاد.
تحلیل ساختاری و محتوایی رثای حسینی (مطالعه موردی: جلد پنجم کتاب أدب الطّف)
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۱ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱
117 - 144
حوزههای تخصصی:
گذار از مردانگی به زنانگی در رمان La nuit sacrée / لیله القدر، اثر طاهر بن جلون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بسیاری از جامعه شناسان فمنیست بر این باورند که هویت جنسی، برساختی اجتماعی و سیال است که مجموعه ای پیچیده از روابط اجتماعی بدان معنا می بخشد. بدین ترتیب تصویر فرد از خود به منزله عضوی از یک جنس خاص، افزون بر عوامل بیولوژیک، از عوامل فرهنگی-اجتماعی نیز تأثیر می پذیرد. پس هویت جنسی مقوله ای ثابت نیست و متأثر از عوامل مذکور می تواند تغییر کند. هدف نوشتار پیش رو آن است که نشان دهد چگونه زن قهرمان داستان La nuit sacrée / لیله القدر هویت مردانه ساختگیِ خود را کنار نهاده و از نو زن بودن و زنانگی اش را باز می جوید. در این راستا نگارنده هویت نویافته «زَهرَه» را از رهگذر واکاوی کنش های او در سه حیطه جنس، جنسیت و رفتار جنسی ترسیم می کند تا روشن سازد دگردیسی او از باشنده ای پوشالی به انسانی واقعی چگونه رخ می دهد. «زَهرَه» در این داستان رمزواره ای است از انسان مراکشی که در چنگال تضادهای درونی و بیرونی اسیر است و برای رهایی، ناگزیر باید بر سینه باورهای نادرستی که جامعه بر او تحمیل می کند، دست رد زند.
دراسه فنیه جمالیه فی قصیده سجده کربلاءلعبد الوهاب زاهده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
283-310
حوزههای تخصصی:
تسعى هذه الدراسه إلى کشف الخصائص الفنیه فی قصیده سجده کربلاء للشاعر الفلسطینی، عبد الوهاب زاهده، وطریقه تأثیرها، من الناحیه الفکریه، والإیقاعیه، والتصویریه، والترکیبیه، وتعتمد علی المنهج الوصفیّ التحلیلیّ لمعالجه شعر الشاعر، لکی نکشف الستار عما وراء القصیده، وهکذا رصدنا قدره الشاعر الفائقه فی استعمال الأصوات والألفاظ والجمل المنتظمه، فهی تتمتع بإمکانات متعدده للتعبیر، کما نجد الترابط بین ظلال الأصوات وبین وجدان الشاعر المعبر عن حبه بأهل البیت علیهم السلام، الذی یستخدم الأصوات والجمل ضمن صلتها بالمشاعر الوجدانیه. فالتوازن بین الجمل والمقاطع یحدث من خلال التماثلات الوطیده سواء کان هذا الانسجام على المستوى الصوتی أم على مستوى الألفاظ امتداداً إلى الترکیب وإذا نظرنا إلى القصیده، نجد أن الانسجام والتناسق فیها، یتجلى فی عملیه التوازن الصوتی والترابط الترکیبی، کما تنشاء أیضا هذه التناسقات من خلال الصور الفنیه المعبره عن الغرض المنشود. فیبدو من نتائج البحث أن الشاعر قد استخدم الأصوات والکلمات فی القصیده استخداماً تقوم على أساس تحقق الإیقاع المتوازن مع جوء القصیده ومفاهیمها. وللشاعر دور أساسی فی صیاغه الصور الشعریه للتاریخ الملیء بالأحداث والکوارث، وسجّل هذه الأحداث بکل دقه فی قصیدته هذه؛ فلذلک حدث بکسر العلاقه وتجاوز المألوف بین الموصوف والصفه، وبین الفعل والفاعل، و... فی بعض الأحیان.
دراسه سیمیائیه فی قصیده من یومیات سیف بن ذی یزن فی بلاد الفرس لعبد العزیز المقالح(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
15 - 36
حوزههای تخصصی:
لا تعنی قراءه النص الشعری الاعتماد على الدلالات الظاهره والسطحیه، بل تهدف إلى المستور من الدلالات أو البنیه التحتیه للنص مما یتطلب التفاعل مع النص ومعماریته. کما أنّ النص الشعری المقاوم یفیض بدلالات إیجابیه ومعنویه یبعث الحیاه بین شعب وأمه فالمقاربه السیمیائیه لشعر المقاومه تسعى إلى الکشف عن ملامح خفیه کامنه فی أعماق النص، وهی لا تظهر إلا بعد فک رموزه أو شیفراته، وهی تساعد على فهم کنوز النص الدفینه فیه. یکون الشاعر عبد العزیز المقالح من رموز الشعر الیمنی المعاصر وله باع طویل فی حرکه الشعر العربی وهو الذی قد ساهم فی تیار المقاومه والنضال ضد العدوان والاحتلال. تأتی قصیده من یومیات سیف بن ذی یزن فی بلاد فرس لتکون شاهده على ما تمّ ادعاؤه من أنّ الشاعر من المقاومین العرب. تهدف هذه المقاله إلى قراءه سیمیائیه لهذه القصیده وفک علاماتها وتحلیلها وفقاً للمنهج السیمیائی کما تتطرق إلى سیمیائیه العنوان والدلاله الضمنیه لهذه القصیده وفقاً للمنهج الوصفی التحلیلی. ومن أبرز ما توصّلت إلیه المقاله هو أنّ الشاعر استخدم العنوان کمفتاح سیمیائی لقصیدته کما أن الدلاله الضمنیه عند الشاعر بحاجه إلى قراءه متأنیه عمیقه لسبر أغوارها العمیقه؛ فضلا عن أن الرموز والاستعارات المستخدمه فی هذه القصیده قد تسببت فی تضخّم دلالات عمیقه فی هذه القصیده، فهی بحاجه إلى فک شیفراتها لفهمها والتقصی فیها.
مظاهر التماسک النحوی ووظائفه فی خطب الإمام الحسن (ص) روائع الخطب نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
147 - 166
حوزههای تخصصی:
الإمام الحسن (7) من الشخصیات الفذّه فی تاریخ الإسلام. وقد أسهمت هذه الشخصیه إسهاماً لا نکران له فی تشیید رایه الإسلام. فقد کان له حضور بارز فی النشاطات الإسلامیه، حیث بخُطبه المُفعمه بالبلاغه والروعه والاتّزان، عمل على توجیه التیّار الإسلامی الشیعی نحو الهدى والرشاد. والتماسک النصی بمظاهره یساعد بشکل صریح على إبراز بلاغه النصوص وجمالیتها. انطلاقاً من هذا، یستهدف البحث دراسه مظاهر التماسک النحوی فی روائع خطب الإمام الحسن والکشف عما توارى وراء النصّ من آلیات وفنون بدیعه على أساس المنهج الوصفی التحلیلی. فراح یدرس البحث آلیّات التماسک النحوی فی خطب الإمام لیکشف الستار عن فاعلیّتها فی إبلاغ الرساله التی تکفّلها وراح یتجشّم الإمام عناء حملها بصدرٍ رحب وإرادهٍ صارمه لا یجد الیأس والفتور إلیها سبیلاً. وخلص البحث أخیراً إلى أنّ آلیات التماسک النصی من الروابط والإحالات والإنزیاحات النصّیه من التقدیم والتأخیر والتکرار والتوکید واستخدام العواطف والتوابع والحذوف والاستبدالات واللعب الضمائری کلّها قد تعاونت لتحقیق الرساله التی کان ینوی الإمام إبلاغها إلى الناس تلک الآونه. ولولا هذه البلاغه ولولا هذا التماسک لضاع الکثیر من المقصدیه التی کانت تتطلّبها تلک الرساله.
روانشناسی تطبیقی رنگ ها در «سقط الزند» معرّی و دیوان رودکی برپایه نظریه ماکس لوشر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالعلاء معری، شاعر نابینای عرب و رودکی، شاعر نابینای فارسی زبان، در تصاویر شعری خود استفاده قابل ملاحظه ای از رنگ دارند. از آن جا که شعر آیینه تمام نمای روحیات روانی شاعر است؛ تحقیق در رنگ های به کار رفته در آن نیز می تواند از اهمیت بالایی برخوردار باشد و به عنوان ابزاری مهم در شناسایی هنجارها، واکنش ها و رفتارهای شاعر قلمداد گردد. جستار پیش رو با هدف روان شناسی شخصیت معری و رودکی بر اساس آزمایش رنگ ماکس لوشر، و با فرض این که خصوصیات رفتاری این دو شاعر نابینا قرابت هایی بسیار زیادی با هم دارند، در تلاش است تا با روش توصیفی-تحلیلی رنگ های «سقط الزند» معری و دیوان رودکی را بررسی و تحلیل کند. بررسی ها نشان می دهد که از میان چهار گروهِ رنگِ نظریه لوشر، گروه اول و دومِ رنگ های اشعار هر دو شاعر دقیقاً مانند هم است. بر این اساس، معری و رودکی هر دو افرادی هستند که از تحریکات شدید که منجر به جدایی آن ها از جامعه می گردد، رنج می برند و امیدوارند که بتوانند بر بسیاری از محدودیت های خود فائق آیند. با این تفاوت که ابوالعلاء علی رغم تمایلات درونی به ایجاد روابط صمیمی، روابط عاطفی خود را شدیداً کنترل می کند و فقط افرادی را به حیطه شخصی خود نزدیک می کند که نگرشی مشابه او دارند و همانند او می اندیشند؛ ولی رودکی تمایل به ایجاد روابط اجتماعی و مهرورزانه خویش را به راحتی آشکار می نماید و از این که به نیاز او برای عشق ورزی و درک محبت متقابل، پاسخی داده نمی شود، احساس ناشکیبایی می کند.
تقنیّه السیناریو السینمائی فی قصیده «شِعابٌ جَبَلِیّهٌ» للشاعر سعدی یوسف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ للفن الشعری قدره فائقه فی الافاده الممکنه من الفنون السمعبصریه والتشکیلیه، فقبل ظهور السینما (الفن السابع) کان الشعر فی البدایه تأثّر بالفنون الأدبیه والدرامیه وتخطّى هذه المرحله بصوره تدریجیّه ودخل مرحله متطوّره وهی مرحله الکتابه بالصوره البصریّه کالرسم والألوان وتُعرف بالصوره الثابته، وبعدها الصوره المتحرکه والکتابه بالضوء؛ لذا کان لآلیات السینما کالسیناریو والکامیرا والمونتاج فضل لا یُستهان به فی تطویر بنیه القصیده الحدیثه. یُعدّ السیناریو من أحدث التقنیات فی السینما ویُقصد به وصف تسلسل الأحداث والمکان والزمان والشخصیات وفقاً للنقد السینمائی. وقد کان للقصیده المعاصره نصیب من هذه التقنیه الحدیثه، ومن أهمّ الشعراء المعاصرین الذین اهتموا بهذه التقنیه الشاعر سعدی یوسف. تتقارب رؤیه یوسف من الرؤیه السینمائیّه بشدّه فی أشعاره وبالأخص فی قصیدته "شعابٌ جبلیّهٌ" التی أتحفها بأحداث متسلسله ومشوّقه استلهمها من الطبیعه فی الریف الإیطالی والمغامره التی قام بها هو ورفیقاه جوان ماکنلی وفوزی الدیلمی، لذا تجلّت فی قصیدته تقنیه السیناریو بصوره واضحه ودقیقه. تسعى هذه الدراسه لاستجلاء تقنیه السیناریو التی تتوافق مع أحداث قصیده "شعابٌ جَبَلیّهٌ" للشاعر سعدی یوسف وفقاً للمنهج الوصفی – التحلیلی؛ وقد توصّلنا فی هذا البحث إلى أنّ قصیده "شعاب جبلیه" اعتمدت علی تقنیّه السیناریو السینمائی فی أسلوبها الوصفی لتصویر المشاهد الطبیعیّه التی تبعث روح النشاط والحیویه والمرح فی نفس المخاطب لما تتمتّع به من صفات بصریّه ممیّزه تجذب أنظار الرائی، لذا رکّز الشاعر فی کامیرته الشعریه علی رصد المشاهد السمعبصریه ووصفها وفقاً للقواعد الوصفیه کالتقطیع الفنی للقطات والصور التی یأتی بها السیناریست فی کرّاسته. والشاعر لنقل هذه المشاهد للمتلقی خلط بین الروح الشعریه وجمال الطبیعه وقواعد السیناریو بصوره موفّقه فاستخدم الأفعال المضارعه التی تتّفق مع زمن العرض الآنی للنص المفلمن کما لم یتخلَ عن الأصوات فی النص کصوت الشخصیات وصوت الموسیقى التی ترفع مستوی النص الشعری من نص مقروء إلی نص مفلمن.
تبیین زبان شناختی روند تحول معنایی واژه بروج در قرآن کریم با تکیه بر ریشه های آن در زبان های سامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع تغییر معنا و علل وقوع آن همواره مورد توجه زبانشناسان و محققان معناشناسی بوده است. مطالعات معناشناسی این تغییر و تحولات را در قالب های مختلف بررسی می کند. یکی از شیوه های نگرش به چرایی تنوع و تعدد معنایی واژگان، اهتمام به بررسی روند معنایی واژگانی است. مطالعه درزمانی حاضردرصدد است تا روند تحول معنایی واژه بروج را با رویکرد معناشناسی تاریخی، و ریشه شناسی واژه در زبان های سامی، با کنکاش در کتب لغت، تفاسیر، اشعار قدما و مترجمان کلام وحی تبیین نماید. تحلیل معناشناسی این واژه نشان می دهد دلالت های آن در زبان های سامی محدود بوده و زمانی که وارد زبان عربی وارد شده ، به مرور دایره معنایی آن گسترش یافته است. این روند تحولی در قامت معنای حسی ، معانی انتزاعی و معنای ایدئولوژیک تداوم یافته است.