فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۸۱ تا ۱٬۱۰۰ مورد از کل ۱۳٬۷۷۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
از نظر صدرالمتألهین و علامه طباطبایی، آیات قرآن ظاهری دارند و باطنی، که هنگام مواجهه با آیات متشابه باید به ظواهر آیات اصالت داد و از آن غافل نشد. از نظر هر دو اندیشمند، فهم متشابهات به افراد و ظرفیت و شایستگیشان بستگی دارد؛ بعبارت دیگر، فهم متشابهات امری نسبی است. بعقیده آنها، راسخان در علم، تمام معنای متشابهات را میدانند و در واقع برایشان متشابهی وجود ندارد. البته ملاصدرا بر اساس نظریه توحید خاصی، معتقد است مراتب هستی از عالی تا دانی، همه بر یکدیگر ترتب وجودی دارند. بر همین اساس، او بر این باور است که بدون آنکه نیازی به تأویل آیات متشابه یا قول به تجسیم در باب ذات باریتعالی باشد، میتوان بر مبنای اصول فلسفی عرفانی دیدگاه توحید خاصی، ظواهر الفاظ آیات را حفظ نموده و همه آیات متشابه را بر ظاهر معنای آنها حمل کرد و لفظ متشابه را توسعه معنایی داد. اما علامه طباطبایی، قائل به ارجاع متشابهات به محکمات است و متشابهات را بر اساس محکمات تفسیر میکند. او به امکان و وجود تأویل برای تمام آیات قرآن، اعم از محکمات و متشابهات، معتقد است؛ متشابهات پس از ارجاع به محکمات، از تشابه خارج شده و محکم میشوند. در این پژوهش، دیدگاه ملاصدرا بدلیل آنکه دارای مبنا بوده، نسبت به نظر علامه ترجیح داده شده است.
بررسی تحلیلی و مقایسه ای تفسیر عرفانی ابن عربی و خواجه عبدالله انصاری
منبع:
تفسیرپژوهی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۸
279 - 297
حوزههای تخصصی:
با نگاهی گذرا به تفاسیر عرفانی در می یابیم که مهم ترین عنصر شالوده این تفاسیر، استنباط مفسر می باشد. از این حیث می توان تفسیرهایی متفاوت و در عین حال مشابه را مشاهده نمود. در میان تفاسیر موجود، تفسیر ابن عربی یک تفسیر عرفانی است که بیشتر صبغه فلسفی دارد. این مسأله از آن رو است که عارف در مرحله سیر دریافت های درونی خود، شیفته درک حقایق عالم ملک و ملکوت است و نیازی به اثبات حقانیت مطالب، دریافت ها و داشته های خود ندارد؛ لکن بعد از دریافت های قلبی باید با استعانت از اصول فلسفه به اثبات عقلانی گفته های خویش برای مخاطب بپردازد. از این رو تفسیر ابن عربی بیشتر گرایش به تأویل آیات بر اساس ذوق شخصی دارد که این امر می تواند از مصادیق تفسیر به رأی تلقی گردد. اما تفسیر خواجه عبدالله انصاری سعی دارد با شیوه درون بینشی و با ریاضت و مجاهدت، مطابق با سبک عرفان عملی به درک حقایق هستی بپردازد و از این رو کوشیده است با دوری از عقل و استدلال و با استعانت از جلا دادن قلب که محل دریافت های باطنی است، به فهم معانی قرآن دست یابد.
بررسی لفظ و مفهوم صالح و مقام صالحین در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر مطالعه ای توصیفی تحلیلی است. در این پژوهش، لفظ و مفهوم صالح و مقام صالحین در قرآن کریم بررسی شده اند. پژوهشگر در پی پاسخگویی به این پرسش هاست که واژه «صالح» در قرآن کریم چه مفاهیمی را در بر می گیرد و عمل صالح در قرآن به چه معناست. نتایج پژوهش نشان دادند واژه «صالح» در قرآن، معانی مختلفی را در بر می گیرد. از منظر قرآن کریم و تفاسیر مختلف، مشخص شد تمامی تفاسیر بر این عقیده اند که صالحین دارای مقام و جایگاه والایی ازنظر قرآن هستند. با توجه به اینکه صلاح ذات، قدر و منزلتش بالاتر از صلاح عمل است و چون چنین است، پس اینکه حضرت سلیمان اول درخواست کرد که موفق به عمل صالح شود و سپس درخواست کرد صلاح ذاتی اش دهد، درحقیقت درخواست هاى خود را درجه بندى کرده و از پایین گرفته به سوى بالاترین درخواست ها رفته است. کارصالح به تنهایی کافی نیست و ورود به گروه صالحان مهم است. گاهی کار صالح است، ولی عاقبت انحرافی پیش می آید و شخص عاقبت به خیر نمی شود. گاهی کار صالح است، ولی یک نوع تک روی در آن است و شخص حاضر نیست با بندگان خدا همراه باشد.
کاربست الگوی گارسس در تحلیل ترجمه فولادوند از سوره انعام (مطالعه موردی: سطح معنایی - لغوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوی گارسس در تحلیل ترجمه بینازبانی، شامل چهار سطح معنایی-لغوی، صرفی-نحوی، گفتمانی-کارکردی و سبکی-منظورشناختی است. هریک از چهار سطح یادشده شامل عنوان های دیگری است که درمجموع، امکان تحلیل گسترده و جامع ترجمه بینازبانی را با رویکرد ترکیبی فراهم می آورند. در پژوهش حاضر، کاربست سطح معنایی-لغوی الگوی گارسس مدنظر است و ترجمه فولادوند از سوره انعام به عنوان مورد پژوهشی انتخاب شده است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهند فولادوند در ترجمه این سوره از راهبردهای تعریف یا توضیح، معادل یابی فرهنگی یا کارکردی، بسط نحوی، قبض نحوی و معادل گزینی واژه خاص با واژه عام و بالعکس استفاده کرده است. الگوی گارسس در سطح معنایی - لغوی، دو زیرمجموعه دیگر نیز دارد که نخست [تشخیص] ابهام و دیگری اقتباس است. ترجمه فولاوند از سوره انعام، برای مثال، به دلیل چندمعنایی واژگان قرآن کریم در بافت آیات با چالش ابهام آفرینی مواجه است. اقتباس به معنای حذف ارجاع فرهنگی زبان مبدأ در زبان مقصد و جایگزین ساختن آن با ارجاع غیر مرتبط، یک راهبرد غیر عقلایی در ترجمه بینازبانی است. این راهبرد در ترجمه فولادوند از سوره انعام نمودی ندارد.
A Critical Study of Zamakhsharī’s Interpretive Thoughts in Al-Kashshāf(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Tafsīr-e-Kashshāf is one of the most important interpretations that has been considered by most commentators of the Qur’an. From Zamakhsharī’s point of view, the science of semantics and expression is the most important and necessary knowledge for the interpretation of the Qur’an. In his view, not only with the help of this science, the rhetorical aspects of the Qur’an are known, but also the subtleties and beauties of the Qur’an are known only in the light of this knowledge. According to Zamakhsharī, the most delicate and precise topics of rhetorical sciences are the industry of Takhyīl (i.e. some kind of imagination), without which the interpretation and understanding of the verses of the Qur’an is not possible. The industry of Takhyīl is a kind of compound simile that is used to depict wonderful meanings and indescribable concepts that cannot be explained by a simple description. Zamakhsharī, while considering the verses of the Qur’an as miracles, eloquence and rhetoric, does not count all the verses as rhetoric on the same level. Zamakhsharī has tried to prove the legitimacy of his religion by interpreting the verses of the Qur’an. Zamakhsharī has opened a new horizon in the subject of Qur’anic rhetoric and has been able to introduce new points and materials on the topics that Abdul Qāhir Jurjānī (d. 471 AH) has invented about the rhetoric and meanings of the miracles of the Qur’an.
تحلیل انتقادی نظریه «وحدت موضوعی» در الأساس فی التفسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث از تناسب میان آیات قرآن از دیرباز در بین قرآن پژوهان و مفسران مطرح بوده و آثار متعددی نیز در این راستا عرضه شده است. دیدگاه وحدت موضوعی سعید حوّی در الأساس فی التفسیر در بیان ارتباط و تناسب آیات قرآن، شایسته ارزیابی و نقد است. دو رکن اساسی نظریه وحدت موضوعی وی، یکی توقیفی بودن ترتیب و چینش کنونی سوره ها در مصحف و دیگری اعتماد به روایات ناظر به تقسیم چهارگانه سُوَر قرآن کریم به اقسام «سبع طوال»، «مئین»، «مثانی» و «مفصل» است. در این پژوهش که به روش توصیفی و تحلیلی سامان یافته است، به دست آمد که هیچ یک از دو رکن فوق قابل اعتماد نیست؛ نه توقیفی بودن ترتیب و چینش سوره ها در مصحف کنونی، قطعی است و نه روایات تقسیم رباعی سور قرآن در راستای مقصود او، کارآمد است. از نظر روش نیز نظریه وی که متکی به تقسیم بندی های متعدد بر آیات قرآن با محوریت سوره بقره است، با چالش های متعددی رو به رو است! به علاوه تفسیر او نیز نتوانسته است با اتکا به این نظریه، آراء تفسیری ناب و منحصر به فردی ارائه کند؛ به گونه ای که کاربست این نظریه در الأساس فی التفسیر، تفسیری متمایز از تفاسیر پیشین خلق نکرده است.
Critical Analysis of Orientalists' Views on Abrogation, Based on the View of Allameh Tabātabā’ī in Al-Mizan (A Comparative Study of Blasher, Richard Bell, John Burton, Georges Sal, Noldeke, Goldziher, and Allameh Tabātabā’ī views)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
process of correcting and editing the verses of the Qur'an has been done by the Prophet under the title of abrogation, which requires distortion of the Qur'an. The Sunnis have documented this view of Orientalists. In this research, which has been written with a descriptive-analytical approach, while reviewing the views of orientalists such as Blasher and others about abrogation, the views of Shiite and Sunni commentators have been expressed and it has been proved that contrary to orientalists, abrogation means modification or change of ruling. It is not an edition, but as the great Shiite scholars and scholars have said, it means the end of the time of ruling and expediency, and it applies only to a few verses. In addition, according to Shiite scholars and Sunni scholars, the recitation of the Qur'an is not correct and is not in the Qur'an because it requires the distortion of the Qur'an.d
Comparative Study of Interpreters’ Ideas about “Qāla Rabbi ʾArinī ʾUnẓur Ilayk Qāla Lan Tarānī” (Q.7:143) Relying on the Relationship of Verses(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
There is a difference of opinion among Quranic interpreters In interpreting verse “Qāla Rabbi ʾArinī ʾUnẓur Ilayk Qāla Lan Tarānī”(Q.7:143)[1] regarding the belief of Prophet Moses (pbuh) concerning the possibility or impossibility of seeing God at the time of saying this and they are divided into two categories. The first group believes that this verse shows that Prophet Moses (pbuh) in his words, considered it possible to see God, which is divided into five sets, each of them with their own reason. The second group of commentators, believe that Prophet Moses (pbuh) considered it impossible to see God and is divided into four sets according to their reasons. This study, by examining the opinions and reasons of the commentators and relying on the relationship between the verses and the words of this verse, will show that the request to see God from Prophet Moses (pbuh) knowing its impossibility, and only out of enthusiasm of hearing the word of God, was just for more love.
Investigating the story of Noah’s Flood according to Qur'anic verses and archaeological researches(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Interdisciplinary Qur'anic Studies, Volume ۱, Issue ۱, June ۲۰۲۲
129 - 153
حوزههای تخصصی:
One meaning of the word āyah in Qur’anic context refers to a sign, which is a divine miracle as attested in verse (Q.54:15): Certainly We have left it as a sign; so, is there anyone who will be admonished? The verse refers to the story of Noah’s Ark and his nation’s penalty, which is presented as a sign for posterity. There are various perspectives among interpreters about the reference of pronoun it in the verse, depending on whose antecedent, the verse can be considered as one of the verses expressing divine miracles. The present study tries to investigate the aforementioned verse and its miraculous aspects through an interdisciplinary method between the Qur’an and archaeology. Based on conducted studies, the word āyah implies to Noah’s Ark or the Flood phenomenon and rescuing a few of his nation who are the only survivors of humankind. Given archaeological studies, there is no certain evidence yet to confirm the remains of the Noah’s Ark and the verse cannot thus be considered as a scientific miracle. As a result, the miraculous aspect of the verse indicates giving notice of the unseen which is verified in verse (Q.11:49).
بازخوانی تفسیر « لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»در پرتو نظریه انسجام و پیوستگی قرآن و نسبت آن با آزادی دین و عقیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۹
۷۰-۵۳
حوزههای تخصصی:
فراز «لا اکراه فی الدین» توسط مفسران در ادوار مختلف به گونه های متفاوت تفسیر شده است. گروهی جواز آزادی عقیده را از آیه برداشت نموده و گروه دیگر آن را در تعارض با آیات قتال و ارتداد دانسته اند. تمایز و گوناگونی فهم و دریافت مفسران از آیات قرآن از سویی مربوط به پیش فرض های ذهنی مفسّر و از سویی دیگر با عوامل تاریخی و فضای فکری و فلسفی هر دوران ارتباط دارد، چنانکه در دوران معاصر به دلیل غلبه الگوواره فلسفی مدرن، آزادی انسان در پذیرش دین و عقیده به مثابه یکی از حقوق مسلم بشری فرض شده است. این جستار تلاش کرده در چارچوب نظریهانسجام و پیوستگی قرآن به بازخوانی تفسیر فراز قرآنی فوق بپردازد. بر پایه نظریه انسجام، تفسیر آیات باید با توجه به روح کلی قرآن و در ارتباط با همه عناصر و مفاهیم اصلی متن قرآن مجید صورت گیرد. این مطالعه نشان داده است که آموزه «لا اکراه فی الدین» حق آزادی عقیده و آزادی انتخاب دین برای افراد بشری را به رسمیت شناخته و احکام مربوط به قتال و جهاد در چارچوب نظریه انسجام قرآن نباید معارض و ناسخ این آموزه قرآنی تلقی گردد و به گفته برخی از مفسران مربوط به شرایط خاص تاریخی اجتماعی است.
بررسی نمونه های تفسیری مفسران دیوبندیه درآیات اولی الامر، اکمال،تطهیر و مباهله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۱
۱۳۰-۱۱۱
حوزههای تخصصی:
هرکدام از فرق و گروهای مسلمان برای فهم و تبیین قرآن مبانی و روش های متفاوتی را انتخاب کرده اند. یکی از این فرقه ها دیوبندیه است که تاحدودی روش متفاوت از دیگر فرقه های اهل سنت را در تفسیر قرآن اتخاذ نموده اند. دیوبندیه ازنظر فکری به حیاتی و مماتی تقسیم شده لذا در مبانی و روش تفسیرقرآن و دیگر مسائل دینی ازهم متمایز می گردند؛ لذا ضرورت دارد که باتمرکز به مبانی و روش این فرقه نمونه های تفسیری دیوبندیه بیان شود. سؤال اصلی پژوهش حاضرتحلیل و بررسی نمونه های تفسیری دیوبندیه است. برای رسیدن به پاسخ از منابع معتبردیوبندیه استفاده شده و نتیجه اینکه عمدتا روش تفسیری دیوبندیه نص و نقل گرایی است. در تفسیر آیات ولایت براساس مبانی و پیش فرض اهل سنت به تفسیر پرداخته و برخی جاها در ضمن پذیرش روایات سبب نزول درباره امام علی و اهل بیت(ع)به توجیه روایات پرداخته اند تا دیدگاه شیعه را رد کنند. هرکدام از فرق و گروهای مسلمان برای فهم و تبیین قرآن مبانی و روش های متفاوتی را انتخاب کرده اند. یکی از این فرقه ها دیوبندیه است که تاحدودی روش متفاوت از دیگر فرقه های اهل سنت را در تفسیر قرآن اتخاذ نموده اند. دیوبندیه ازنظر فکری به حیاتی و مماتی تقسیم شده لذا در مبانی و روش تفسیرقرآن و دیگر مسائل دینی ازهم متمایز می گردند؛ لذا ضرورت دارد که باتمرکز به مبانی و روش این فرقه نمونه های تفسیری دیوبندیه بیان شود. سؤال اصلی پژوهش حاضرتحلیل و بررسی نمونه های تفسیری دیوبندیه است. برای رسیدن به پاسخ از منابع معتبردیوبندیه استفاده شده و نتیجه اینکه عمدتا روش تفسیری دیوبندیه نص و نقل گرایی است. در تفسیر آیات ولایت براساس مبانی و پیش فرض اهل سنت به تفسیر پرداخته و برخی جاها در ضمن پذیرش روایات سبب نزول درباره امام علی و اهل بیت(ع)به توجیه روایات پرداخته اند تا دیدگاه شیعه را رد کنند.
تحلیل زبان شناختی از آیات پایانی سوره مبارک حمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم بارها از استعاره هایی بهره برده است که با الهام از نهاد حمل ونقل و مؤلّفه های تشکیل دهنده آن در بافت نزول سامان یافته اند. آن کلان استعاره که مبنایی برای ساختِ دیگر استعاره ها در این حوزه قرار گرفته، صورت بندیِ حیات دینیِ انسان بر مبنای جابجایی و سفر است که اصلی ترین نمونه آن در آیات پایانی سوره مبارکه حمد دیده می شود. این پژوهش با هدفِ ارائه تحلیلی زبان شناختی از آیات شریفه حمد/6-7 کوشیده است با رویکرد ریشه شناسی سامی، به بازتفسیر مفاهیمِ به کاررفته در این آیات همّت گمارد و استعاره ساخت یافته در آن را به بحث گذارد. این مطالعه نشان می دهد «صراط مستقیم» در بافت نزول، اشاره به راههای روسازی شده و برخوردار از منزلگاههای بین راهی دارد که درنتیجه، پیمایشِ آن را برای مسافران سهل می سازد. همچنین، این مطالعه نشان می دهد برخلافِ دیدگاههای تفسیری رایج، آیه پایانی سوره مبارکه حمد، زبانِ استعاره را به خدمت گرفته و سه وضعیتِ گوناگونِ مسافران در جاده هدایت را به تصویر کشیده است.
واکاوی جریان شناسی و رویکرد قرآنیان شبه قاره هند
حوزههای تخصصی:
قرآن بسندگان گروهی از مسلمانان اند که قرآن را تنها مصدر تشریع احکام قلمداد کرده، حدیث (یکی از مهم ترین منابع استنباط احکام) را انکار می کنند. رگه های سنت ستیزی به زمان حیات پیامبرﷺ برمی گردد. این تفکر در دو سده اخیر دوباره مجال رشد یافت و در شبه قاره به نهضتی همه گیر تبدیل شد. بررسی جریان شناسی و رویکرد این فرقه که آبشخور اصلی این تفکر هستند، اهمیت بسزایی دارد. دو عامل اهل حدیث و به ویژه استعمار، نقش عمده ای در شکل گیری این جریان ایفا کرده اند. در سده هجدهم شاه ولی اله و در سده نوزدهم احمد خان به بازنگری احادیث روی آوردند. به تبع ایشان، قرآنیان شبه قاره، در اوایل سده بیستم، به بازنگری احادیث پرداختند. در رأس این جریان در سده یادشده، چکرالوی و امریتسری قرار داشتند که هر دو تحت تأثیر افکار استعمار با توجه به بازنگری ای که در احادیث انجام دادند، درنهایت روایات را به طور کامل رد کردند و آن را منکر شدند و فرقه قرآنیان را در شهر لاهور و امریتسر طرح ریزی کردند. رویکرد قرآنیان شبه قاره عبارت است از: چگونگی عمل به سنت پیامبرﷺ و به کارگیری احادیث وی؛ چگونگی عصمت پیامبرﷺ در دریافت و ابلاغ حی؛ منابع تفسیر و دایره شمول آن؛ رجعت عیسی×؛ وجود بهشت و جهنم؛ چگونگی ادای نماز و روزه؛ تعدد زوجات. در این نوشتار کوشش شده است با رویکرد توصیفی– تحلیلی، به جریان شناسی و رویکرد قرآنیان شبه قاره پرداخته شود و سعی بر آن است دیدگاه های این فرقه نقد گردد.
واکاوی چیستی «سیاق»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
آگاهی تفصیلی از چیستی «سیاق» در تفسیرِ متن و در مقام سنجش اعتبار تفسیرهایی که مفسران متن با استناد به سیاق ارائه داده اند، ضرورتی آشکار است؛ اما آنچه با عنوان تعریف «سیاق» در حوزه دانش تفسیر متن ارائه شده از جهاتی محل نقد و نظر است. در این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی تعریف برخی محققان از «سیاق» ارائه و بررسی گردیده و چیستی سیاق، به مثابه نوعی دلالت کننده متمایز از سایر دلالت کننده های لفظی روشن می شود. نتایج این بررسی نشان می دهد که «ساختار کلی کلمات یا جملات» که در اصطلاح دانش اصول، واجد وضع نوعی است، نمی تواند بیانگر چیستی سیاق باشد، بلکه «سیاق» عبارت است از: «روابط دلالتگر فاقد وضع نوعی که متکلم میان اجزای دلالتگر کلامش ایجاد می کند». کارآمدی این تعریف در عرصه فهم و نقد استنادات مفسران به سیاق برای نمونه، در استظهار متعلق تفکر در آیه 44 سوره نحل در پرتو طرح و نقد دیدگاه علامه طباطبائی و دفاع از صحت دیدگاه مشهور تطیبق و اثبات می شود.
ضوابط روشی انتساب نظریه های علمی به قرآن در مطالعات میان رشته ای از دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال سیزدهم بهار ۱۴۰۱شماره ۴۸
127 - 160
حوزههای تخصصی:
پژوهش های میان رشته ای قرآنی گر چه از یک سو، پیوند مستحکم علم و دین و از سوی دیگر در تبیین اعجاز علمی و از سوی سوم در تفسیر علمی، کاربرد دارد؛ اما در صورت بی توجهی به ضوابط فهم صحیح و عدم برداشت صحیح از قرآن، انتساب و انطباق نظریات علمی با آن، نوعی تفسیر به رأی، ایجاد التقاط و تحمیل و تحریف، محسوب می شود. بدبن رو استخراج و کاربست ملاک های ارزیابی پژوهش های میان رشته ای قرآنی ضروری است. این پژوهه در صدد است با روش توصیفی، ضوابط فهم صحیح قرآن را از دیدگاه آیت الله جوادی آملی، استخراج و معرفی نماید. یافته های این جستار نشانگر آن است که هر چند از دیدگاه ایشان، فهم قرآن برای عموم ممکن و لازم است؛ اما استناد و احتجاج به برداشت ها، از نظر روشی منوط به رعایت شش نکته؛ شامل 1.توجه به ادبیات عرب و علوم پایه بدون اصالت دادن به قواعد اعتباریِ آن علوم، 2. توجه به گوناگونی گزاره های قرآنی از نظر اِخباری، اِنشایی، تمثیلی و نمادین بودن، 3. مد نظر قرار دادن پیوند حقایق جهان شناختی با خداشناختی در قرآن و اختلاف زبان قرآن با بیان علم، 4. بهره مندی روشمند از عقل و یافته های علمی در فهم قرآن و پرهیز از هرگونه التقاط، تحمیل و تطبیق های نامدلل، 5. پرهیز از جمود بر شأن نزول و مصادیق در عین توجه به آنها و 6. کنار نهادن هر گونه قیاس و استحسان است.
مقایسه و داوری میان آراء و مبانی ملاصدرا و فخررازی در مسئلۀ معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۹)
97-108
حوزههای تخصصی:
فخررازی و ملاصدرا از معتقدان به معاد جسمانی هستند، اما از دو منظر متفاوت. مقایسه آراء ایشان نشاندهنده وجود مشابهت در برخی مبانی و اختلافات بنیادین در برخی دیگر است. خاستگاه اختلافات آنها در مبانی فلسفی و بویژه بحث «اعاده» معدوم بعینه و «تجرد قوا» است. اثبات عقلی معاد جسمانی فخررازی، با اعتقاد به اینهمانی آن با اعاده معدوم بعینه همراه است که نتایج نادرستی مانند مادی شدن ابعاد مجرد نفس در معاد را در پی دارد. از سوی دیگر، برخلاف ادعای فخررازی مبنی بر عدم اعتقاد فیلسوفان به معاد جسمانی، ملاصدرا نخستین بار در مقام یک فیلسوف، به اثبات فلسفی آن همت گمارد. اگرچه رویکرد فلسفی او موجب بروز انتقاداتی بر وی شد، اما همین رویکرد رمز مصونیت او از تکرار اشتباهات متکلمان، ازجمله فخررازی نیز بود. ملاصدرا با ردّ نظریه اعاده معدوم، به معاد جسمانی اخروی معتقد بود نه معاد جسمانی عنصری؛ بهمین دلیل برای اعاده افعال شخص، دیگر احتیاجی به نظریه متکلمان مبنی بر «بازگشت اجزاء متفرق شده» انسان نداشت. از دیگر تفاوتهای فخررازی و ملاصدرا، مسئله تعدد و تجرد قواست. هر دو اندیشمند به تجرد نفس معتقد بودند، با این تفاوت که فخررازی به عدم تعدد قوای نفسانی باور داشت و سعی میکرد این آموزه را با اعتقاد به اعاده معدوم بعینه هماهنگ کند، اما در مقابل، ملاصدرا راه حل مسئله معاد جسمانی را همانند بسیاری از مسائل دیگر، در طریق خاص معرفت نفس، بویژه تجرد خیال میدانست. این مقاله بدنبال تبیین و ارزیابی اختلافات مبنایی ایندو متفکر در مسئله معاد جسمانی است.
بررسی دیدگاه مفسران در تفسیر «فطر / فطرت» با تأکید بر روابط جانشینی و همنشینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۰
۲۴۸-۲۲۷
حوزههای تخصصی:
فطرت از واژگان کلیدی قرآن در حوزه انسان شناسی به طور خاص و هستی شناسی به طور عام است، ازاین رو از گذشته تاکنون مکاتب کلامی، فلسفی، عرفانی، تفسیری و روایی به آن پرداخته اند. پژوهش حاضر با بررسی تفاسیر موجود، با رویکرد تفسیری قرآن به قرآن و تأکید بر مباحث جانشینی و همنشینی، مفهوم فطرت را در کاربردهای قرآنی تبیین کرده است. این روش با رویکردی توصیفی تحلیلی تلاش می کند زوایای پنهان یک مفهوم را با فرایندی مشخص بازشناسی کند. با بررسی واژه « فطر / فطرت» در تفاسیر موجود و تحلیل آن، روشن گردید این واژه ضمن همنشینی با صفات ربوبیت، ولایت، توحید و رازقیت و جانشینی واژگان سنت، انشقاق و انفراج از آن، دربرگیرنده مفهومی نزدیک به مفهوم سنت است. از این رو، فطرت در قرآن بیانگر وجود نظم و انتظام در هستی است. چنین انتظام معناداری در درون انسان نیز منطبق بر نظام هستی مفطور شده است؛ نظامی که در شکل روابط علّی میان پدیده ها ظاهر می گردد. واژگان کلیدی
Providing a Model for Evaluating the Dependency of Comprehension of Qur'an Verses on Cultural Studies(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Some religious modernists believe that correct and scientific comprehension of the Qur’an is merely provided through historical and cultural study of the context of revelation time. Others, on the other hand, advocate that knowing interior and connected evidence suffices for Qur’an comprehension. Further, they say that exterior and unconnected evidence such as cultural and historical studies can have little effect on Qur’an comprehension. These various attitudes made us research them and represent a model to assess the dependency of Qur’an comprehension on cultural and historical conditions of revelation time. The present study examined works of scholars in this field such as Nasr Hamid Abu Zayd, Khorramshahi, and Tabatabaei through a descriptive and analytical method. Then, a model was recommended to evaluate the dependence of understanding of the Qur’an on the cultural and historical conditions of revelation time. The model includes four components: cause of revelation; vocabulary; subject matter; expressions which encompass twelve rules based on the features of verses in each component. Input of the model is one verse and its output is a dependent, independent, or semi-dependent mode.
حسن عدل؛ آموزه یی عقلی یا عُقلایی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«عدل، حَسَن است» و «ظلم، قبیح است» قواعد و گزاره هایی پرکاربرد در دانشهای مختلفند. متکلمان ایندو گزاره را عقلی، ضروریِ اولی، بدیهی، قطعی و بینیاز از استدلال میدانند اما برخی فیلسوفان با انکار بداهت و قطعیت، آنها را مشهوراتی صرف انگاشته اند که ورای تطابق آراء عُقلا، واقعیت دیگری ندارند. در مورد این دو گزاره یقینی انگاری بمعنای اعتقاد به صلاحیت استفاده از آنها در برهان و تولید نتایج علمی است و مشهورانگاری به کارکرد جدلی آنها اشاره دارد. برخی معتقدند مشهورانگاری در تفسیر اینگونه قضایا، به فروریختن پشتوانه گزاره های اخلاقی می انجامد. مسئله اینجاست که چرا در مورد ایندو گزاره بظاهر بدیهی، چنین اختلاف نظر زیادی ایجاد شده است؟ یافته های این پژوهش که بشیوه توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته، نشان میدهد که راه حل را باید در تفکیک میان «حُسن عقلی» و «حُسن عقلایی» جُست. دو قضیه مذکور، هرگاه بعنوان قضایای عقلیِ شخصی لحاظ شوند، تصدیقاتی ظنی و تکوینی هستند اما در مقام گزاره های عُقلاییِ اجتماعی، بدیهی و البته اعتباریند که برخلاف نظر مشهور منطقدانان، باید در زمره یقینیات (نه مشهورات) قرار گیرند. علاوه بر این، تعابیری نظیر «لا عمده لها الا الشهره» که توسط برخی صاحبنظران حکمت و منطق در مورد ایندو گزاره بکار رفته، بمعنای انکار واقعیت آنها نیست بلکه بمفهوم انکار بداهت و ضرورتشان در تحلیلهای عقلی میباشد و بهمین دلیل خللی در پشتوانه بودن آنها برای قضایای اخلاقی ایجاد نمیکند.
گونه شناسی تحلیلی انتقادی دیدگاه ها در تفسیر فقره «کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم» (انعام/ 108) و بررسی مراد از آن در پرتو نظریه اعتباریات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خداوند متعال که خیر و کمال محض است و بندگان را به اطاعت خود فراخوانده و از معصیت بازداشته در فقره «کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ» از آیه ۱۰۸ سوره انعام، تزیین اعمال همه امت ها (اعم از مؤمن، کافر و مشرک) را به خود نسبت داده است، اینکه این تزیین به چه معناست و از چه روی به خداوند نسبت داده شده چالشی است که مفسران در تفسیر این فقره با آن مواجه بوده اند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی سامان یافته دیدگاه های مفسران در تفسیر این فقره را به پنج گونه تقسیم کرده که به نظر می رسد چهار گونه اول یعنی دیدگاه های «ظاهرگرا» «تأویل گرا» «تخصیص گرا» و «فردگرا» قابل پذیرش نبوده و هر کدام به دلایلی رد می شوند؛ در این میان تنها دیدگاهی که آن را ناظر به «ارزش های اجتماعی» امت ها می داند، قابل پذیرش است. ارزش های اجتماعی از نوع اعتباریات اجتماعی متغیر به شمار می روند، بنابراین ممکن است در هر جامعه ای نسبت به جامعه دیگر متفاوت باشند، اما چون خداوند بشر را به گونه ای خلق کرده که وقتی جامعه انسانی تشکیل می شود ارزش هایی در آن اعتبار می شوند، خداوند این ارزش ها را به خود نسبت داده است. ولی این به معنای منتسب ساختن گمراهی و شرک (و به طور کلی ضدّ ارزش ها) به خداوند نیست، زیرا ارزش قلمداد شدن این موارد حاصل ادراک حقیقی نادرست است که به خود انسان ها منتسب است، آنچه به خداوند انتساب می یابد ادراکات اعتباری است که بر آن ادراک حقیقی نادرست مترتب شده است.