فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۴۴۱ تا ۴٬۴۶۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
حدیث معروفی از پیامبر(صلى الله علیه و آله) روایت شده که برابر با آن خداوند در هر قرنی کسی را در میان این امت بر می انگیزد تا دین را تجدید کند. این حدیث ابتدا در سنن ابی داود و سپس در بسیاری از جوامع روایی اهل سنت نقل شده و برخی نیز بر صحت حدیث از نظر سند و محتوا اجماع دارند، در شیعه نخستین بار شیخ بهایی آن را گزارش کرده است. شهید مطهری در آثار خود نسبت به اصالت این حدیث تشکیک کرده و آن را از نظر سند به جهت وجود ابوهریره، ضعیف دانسته است و از جهت مضمون نیز، چهار اشکال بر آن وارد کرده است. به نظر می رسد، این اشکالات در رد حدیث ناتمام باشد، زیرا صرف وجود ابوهریره موجب ضعف حدیث نخواهد بود، چنان که بسیاری از محدثان شیعه از او روایت نقل کرده اند. درباره اشکالات محتوایی نیز: اولا؛ واژه «رأس» در حدیث قید اتفاقی می باشد، ثانیا؛ «مَن» در حدیث از الفاظ عام بوده و بر بیش از یک نفر نیز دلالت دارد، ثالثا؛ اشتباه در تعیین مصادیق دلیلی بر وضع حدیث نخواهد بود. رابعا؛ بنابر دلایلی چند نمی توان روایت مجدد را متأثر از اندیشه فلسفی ایرانیان باستان دانست.
تبیین تقریرهای برهان فطرت (تضایف) بر اثبات وجود خدا(با تأکید بر آرای آیت الله شاه آبادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثبات گرایش فطری و درونی در نهاد انسان ها به سوی پروردگارشان، یکی از بهترین راه های اثبات و شناخت خدا است؛ چراکه این راه، ذاتی، همگانی، تغییرناپذیر و پایدار است و می تواند از استوارترین برهان های اثبات وجود خدا باشد. از آنجا که فطرت انسان، دارای گرایش های مختلف است، تقریرهای برهان فطری نیز براساس این گرایش ها متفاوتند. در برهان فطرت عشق به کمال مطلق، با استفاده از عشق ذاتی و درونی انسان به کمال مطلق، خدا اثبات می شود. در برهان فطرت امید نیز از راه اثبات امید انسان در سختی ها و کوتاه شدن دستش از تمام اسباب و وسائط مادی، وجود خدا اثبات می شود. در برهان فطرت افتقار که از ابتکارات مرحوم آیت الله شاه آبادی است، با استفاده از برهان فقر ذاتی صدرایی و برهان امکان و وجوب سینوی، پس از اثبات ذات فقیر و امکانی انسان ها، ذات غنی خداوند اثبات می شود. برهان فطرت انقیاد، برهان فطرت خوف و برهان فطرت بغضِ نقص نیز که باز از ابداعات فلسفی ایشان هستند، به ترتیب از راه اثبات خضوع ذاتی انسان در برابر کمال، خوف از دست دادن محبوب ها و تنفّر از نقص، خداوند را اثبات می کنند. در منظومه فکری آیت الله شاه آبادی چگونه با تقریرهای مختلف برهان فطرت یا تضایف از گرایش درونی انسان، وجود خدا اثبات می شود؟ این پژوهش ضمن پاسخ به این پرسش، به تحلیل تقریرهای این برهان می پردازد.
بررسی تطبیقی آموزه نجات در ادیان الهی با تأکید بر مذهب تشیع(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
نجات بخشی ادیان اصطلاحی است غالباً ناظر به معنای رستگاری اخروی؛ سخن بر سر آن است که از نظر ادیان آسمانی چه کسانی می توانند از آتش دوزخ رهیده، اجازه ورود به بهشت را کسب نمایند. آیا این ادیان تنها پیروان خود را اهل سعادت و بهشت می دانند یا برای پیروان دیگر ادیان نیز سهمی از بهشت قایل اند؟ از گذشته های دور رویکرد پیروان هر یک از ادیان در این مسئله عموماً رویکردی منحصرگرایانه بوده است؛ ارباب ادیان، هر یک، تنها پیروان خود را شایسته نجات دانسته و برای دیگران سرانجامی دوزخی ترسیم نموده اند. این نوشتار، نخست، نجات بخشی را از دریچه باور زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان بررسی نموده، سپس، به طور ویژه دیدگاه مکتب تشیع را در این باره به بحث گذاشته است. روش تحقیق در این نوشتار توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است.
بررسی رابطه عالم ذر و تناسخ(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
موضوع عالم ذر همواره یکی از بحث برانگیزترین مباحث قرآنی است و مفسران، متکلمان و فیلسوفان مسلمان دربارة آن بسیار سخن گفته اند. آنچه از ظاهر آیات و روایات اسلامی برمی آید این است که هر انسانی قبل از تولد در عالمی به نام «ذر» وجود فردی حقیقی داشته است. عده ای از اندیشمندان این برداشت از ظاهر آیات و روایات را نپذیرفته و هر یک به گونه ای خاص آن را توجیه و تأویل کرده اند. اینان اشکالاتی را به آن برداشت ظاهری وارد می کنند که براساس این تفسیر، اعتقاد به عالم ذر مستلزم باور به تناسخ است. اما واقعیت این است: با توجه به عدم استحاله عقلی عالم ذر و با اعتقاد به امکان عقلی تناسخ که به خودی خود امری محال و ذاتاً ممتنع نیست، عالم ذر به معنای ظاهری اش گونه ای از تناسخ است و امکان آن وجود دارد و مشکلی در تحقق عالم ذر نیست
مبانی صدرالمتألهین در اثبات تکثر مراتب شناخت خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مطرح در مبحث شناخت خداوند، وجود دیدگاه های مختلف و به عبارت دیگر تکثر مراتب در این زمینه است. چرایی این تکثر با وجود وحدت و بساطت باری تعالی و همسانی ظاهری فاعل های شناسا در وجود، پرسشی خواهد بود که نیازمند تحلیل و بررسی است. ملاصدرا بر اساس سه مبنای عین الربط بودن معلول به علت، وجودانگاری علم و حرکت اشتدادی و مبدئیت نفس در ادراک نتیجه گرفته است که همه موجودات از جمله نفس در همه مراتب خود به خداوند علم دارند. از آنجایی که علم از سنخ وجود بوده و نفس در حرکتی اشتدادی در حال تکامل است و با علوم خود اتحاد دارد، هر فرد انسانی درکی از خداوند (با توجه به مرتبه ای که در آن قرار دارد) خواهد داشت. این شناخت طیف گسترده ای از شناخت های حصولی، حضوری و شهودی را دربر می گیرد. دیدگاه وی با اشکال هایی نیز مواجه است که در مقاله به آنها پاسخ داده شده است.
بررسی مبانی و روش های مشترک قاضی عبدالجبار معتزلی و ریچارد سویین برن در مبحث معجزه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بیش از آنکه در صدد مقایسه دیدگاه های مشترک قاضی عبدالجبار و سویین برن درباره حیطه ها و مباحث مختلف معجزه باشیم، سعی داشته ایم مشابهت مبانی و روش های آنها را در این مبحث نشان دهیم. اعتقاد نگارندگان بر این است که مبانی و روش های مشترک در بسیاری موارد به دیدگاه های مشابه ختم می شود. تلاش ما در نشان دادن این شباهت ها در سه بخش سامان یافته است: مبانی، رویکردها و روش های مشترک. در مبانی نشان داده ایم که این دو متفکر از لحاظ معرفتی، معناشناختی و دینی شباهت های عمیقی دارند. در قسمت رویکرد ها هم بیان کرده ایم که هر دو عقل گرایانی معتدل بوده اند. در نهایت در روش ها متذکر شده ایم که این دو متفکر از شیوه هایی مانند تمثیل، تقسیم و تکثیر دلیل استفاده کرده اند.
تأثیر آموزه توحید در اصول راهبردى علوم انسانى دستورى از منظر علامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبانى و پیش فرض هاى علوم انسانى از تأثیر بسزایى در علوم انسانى برخوردارند و در این میان مبانى دینى، و از جمله عقاید دینى، در اسلامى سازى علوم انسانى بسیار مؤثرند. در این مقاله به تأثیر آموزه توحید بر اصول راهبردى علوم انسانى دستورى از منظر علامه طباطبائى پرداخته ایم. براین اساس، ابتدا مراد خویش را از کلیدواژگان مقاله توضیح داده ایم و پس از آن، تأثیرگذارى آموزه توحید را در مبانى علوم انسانى به طور اجمال و در اصول توصیه گر علوم انسانى دستورى به طور تفصیلى پیگیرى کرده ایم.
بررسى نظریه بساطت حقیقت وجود و فروع معرفت شناختى آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه بساطت حقیقت وجود از دستاوردهاى حکمت متعالیه است. صدرالمتألهین پس از پذیرش این نظریه سه نتیجه معرفت شناختى مهم از آن استنباط مى کند. این نتایج بدین قرارند: اولاً حقیقت وجود عقلاً و به علم حصولى غیرقابل تصور و ادراک ناپذیر است؛ ثانیا حقیقت وجود عقلاً و به علم حصولى تصدیق ناپذیر است؛ ثالثا راه درک و تصدیق آن منحصر به علم حضورى است. در این مقاله نخست اصل نظریه بساطت حقیقت وجود مورد چالش قرار گرفته و اثبات مى شود که نمى توان وجودهاى محدود و ماهوى را بسیط شمرد و بیان مى شود که وجود ماهوى، تنها زمانى مى تواند بسیط شمرده شود که بشرط لاى از ماهیت ملاحظه گردد و وجود با چنین ملاحظه اى، تنها در موطن ذهن موجود است نه در عالم خارج. در ادامه مقاله فروع معرفت شناختى مزبور مورد نقد قرار مى گیرند، و آشکار مى شود که آن فروع نیز، با انتقادهایى روبه رویند. نگارنده کوشیده است تا نشان دهد التزام به فروع معرفت شناختى اصالت وجود و نیز التزام به فروع معرفت شناختى نظریه صدرا در وجود ذهنى، مستلزم آن است که نوصدراییان از نتایج معرفت شناختى نظریه بساطت وجود دست بردارند.
کلام الهی، زبان و فاهمه بشری در حکمت صدرایی (با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
ارتباط انسان با خدا در حالی که یکی مخلوق و بسیار محدود و دیگری خالق و نامتناهی است، یکی از چالشهای فکری و فلسفی جدّی بشر بوده و هست و دیدگاهها و نظریات گوناگونی پیرامون آن مطرح شده است. با توجه به مبانی حکمت متعالیه ی صدرایی می توان نظریه ای را با نام «اشتراک معنوی و تشکیک وجودی » طرح نمود؛ در این مشرب فکری قویم معنای اتصاف پذیری خدا به صفات جمال و کمال چون کلام و تکلم خدا این است که خداوند تمامی کمالات وجودی را به کاملترین نحو داراست و صفات سلبیه نیز چیزی جز سلب نقص، یا همان اثبات کمال، نیست. همچنین صفات خدا عین یکدیگر و عین ذات الهی دانسته می شود و باید توجه داشت که «وحدت تشکیکی حقیقت وجود»، اشتراک معنوی صفات الهی با صفات انسانی را در پی داشته و مستلزم اشتراک مصداقی خدا و انسان و افتادن در ورطه ی تشبیه نمی باشد. در مشرب فکری صدرایی و تابعین آن خصوصاً علامه طباطبایی در دوره اخیر با تکیه بر «اشتراک معنوی مفهوم وجود» و «تشکیک حقیقت اصیل وجود» و «تفکیک مقام معنا از مقام مصداق» و با توجه به مراتب معنا و کاربرد الفاظ، بر اشتراک اصل معنای صفاتی همچون تکلم، علم، قدرت، حیات و ... در انسان و خدا تأکید کرده و انحصار معنا در مرتبه ی مادی و جسمانی غیر صحیح و نامفهوم انگاشته شده است.
روش علامه طباطبائى در استنباط مسائل علوم انسانى دستورى از آموزه هاى ارزشى دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق با تعریف علوم انسانى توصیفى و دستورى و بیان تفاوت روش تحقیق آنها نشان مى دهیم که از منظر علامه طباطبائى ارزش ها در تعیین اهداف و جهت دهى به مسائل علوم انسانى دستورى نقشى اجتناب ناپذیر خواهند داشت. ازاین رو براى تولید علوم انسانى دستورى سعادت آفرین، نیازمند نظام ارزشى جامع نگر و کاملِ دین حق هستیم، و ازآنجاکه مسائل علوم انسانى دستورى بعد از تعیین هدف و دستیابى به توصیف هاى لازم شکل مى گیرند، رویکرد ایشان در استنباط مسائل این علوم در سه مرحله تبیین شده است: 1. گردآورى مبانى و توصیف هاى لازم؛ 2. بیان یا دست کم در نظر داشتن اهداف دین حق در مسئله؛ 3. تنظیم پاسخ مسئله.
بررسی دیدگاه ویلیام کریگ در باب مسئله تقدیرگرایی کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویلیام لین کریگ معتقد است که استدلال تقدیرگرایی کلامی که در صدد نشان دادن عدم اختیار انسان است از دو جهت عمده گرفتار اشکال است. در این استدلال در تفسیر «در محدوده قدرت قرار داشتن» میان ضروت لازم و ضرورت لزوم خلط شده است. همچنین این استدلال به تمایز میان تغییر گذشته و تأثیرگذاری خلاف واقع بی توجه بوده است. در کنار نقد کریگ بر این استدلال، شاهد نظریه ایجابی او در اثبات اختیار انسان هستیم که او را در جرگه مولینیست ها قرار می دهد، زیرا او برای اثبات اختیار انسان از نظریه علم میانه بهره می گیرد. از نظر کریگ، نظریه علم میانه نیازمند اثبات فلسفی نیست و در عین حال می توان دلایل الهیاتی متعدد مبنی بر صحت آن ارائه کرد. از جمله می توان به مشیت الهی و علم پیشین الهی به عنوان دو مفهوم الهیاتی اشاره کرد که علم میانه در تبیین آنها مؤثر است. اما به نظر می رسد که روش کریگ در اثبات اختیار انسان با استفاده از نظریه علم میانه گرفتار اشکال است. در کنار اشکالات تومیست ها، همچون عدم وجود متعلق برای این علم و انفعال پذیری علم الهی، نظریه علم میانه با تلقی کریگ با اختیار انسان نیز سازگار نیست.
تبیین وجودی شیطان از منظر فخر رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عالمان اخلاق، عرفان، کلام، فلسفه، تفسیر و... هر کدام از حیثیات ویژه ای درباره ی چیستی، هستی و کارکردهای وجودی شیطان به مداقه پرداخته اند. هدف این پژوهش تبیین وجودی شیطان از دیدگاه فخر رازی است. فخر بر این باور است که شیطان از ماده شطن به معنای دور است و در اصطلاح به اجنه کافر اطلاق می شود. او در آثار مختلفش سه دلیل عقل برای وجود شیطان بیان کرده است. علاوه بر آن از طریق مراتب صدور افعال از حیوانات از جمله انسان دلیل منکران وجود شیطان را تبیین می کند و سپس از طرف مختلف نفوذ شیطان در انسان این دلیل را مورد نقادی قرار می دهد. او در تبیین جایگاه شیطان در عالم هستی، شیطان را ممکن الوجودی معرفی می کند که نه متحیز است و نه صفت برای یک شی متحیز است، بلکه آن را جزء ارواح سفلیه شریر و خبیث معرفی می کند.
تجلّی در اندیشه ویشنویی؛ تجلی واقعی یا توهمی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله تجلی در تفکر ویشنویی، در عین حفظ تعالی ذات مطلق، به حضور برهمن در عالم وجود قائل است. این اندیشه گویای این حقیقت است که هر انسانی به نوعی ظهور برهمن است. در اندیشه ویشنویی، برهمن خود را به پنج شکل متفاوت متجلی می سازد. نخست، پرَه اوتاره یا اعلاترین شکل تجلی که در این حالت، ارواح رهایی یافته از حضور برهمن لذت می برند. دومین شکل تجلی ذات مطلق ویوهه ها می باشند. ویوهه ها اشکالی هستند که برهمن برای اه داف آیینی، آفرینشی و... در آن متجلی می شود؛ برخی از این ظهورات، مظهر معرفت و جلال، برخی مظهر فرمانروایی و برخی مظهر آفرینش اند. سومین شکل تجلی برهمن، ویبهوه است که شامل ده ظهور از موجودات فرازمینی است. چهارمین شکل تجلی از ذات مطلق، انتریامین می باشد. در این حالت، ذات مطلق در عالم آفاق و انفس جای می گیرد و با شهود یوگی دیده شده روح را در سلوک خود همراهی می کند. پنجمین شکل از تجلی ذات مطلق، حالتی است که برهمن در شمایل یا تمثال های ساخت بشر استقرار می یابد. یافته های تحقیق نشان می دهد که نظریه تجلی در اندیشه ویشنویی را می توان از دو جهت مورد توجه قرار داد: یکی از آن جهت که جهان است و دیگر از آن جهت که نمودی است که بر سیمای حقیقت وجود به ظهور رسیده است. بنابراین تجلی به اعتبار جهان و دنیای ظاهری «تجلی واقعی» است، اما تجلی به اعتبار حقیقت وجود جنبه «توهمی» دارد. در این پژوهش ضمن تحلیل دیدگاه های مختلف پیرامون مسأله توهمی و یا واقعی بودن تجلی نشان داده ایم که اثبات تجلی امری شهودی است و نظریه تجلی برهمن در تفکر ویشنویی، جنبه توهمی دارد، نه واقعی.
«مهدویت» در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴
65 - 82
حوزههای تخصصی:
محور تحقیق حاضر تبیین دیدگاه ابن عربی در مسئله مهدویت است که با تکیه بر آثار او به ویژه فتوحات مکیه و مجموعه رسائل مورد واکاوی قرار گرفته است و در نتیجه به اثبات رسیده که ابن عربی آن گونه که برخی گمان برده اند، قائل به مهدویت نوعی نیست، بلکه نشانه هایی که او برای حضرت مهدیأ ذکر کرده، مطابق دیدگاه و آموزه های شیعی در مسئله مهدویت است. او مهدیأ را از عترت پیامبر,، سلاله حضرت زهرا{ و از تبار امام حسین} و والد آن جناب را امام حسن عسکری} فرزند امام نقی} معرفی نموده که حتماً روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پس از امتلاء از جور و ستم پر از عدل و داد می کند. وی آن حضرت را بقیهاللهأ، معصوم، صاحب علم لدنی و عالم به غیب و احکام آن حضرت را عین احکام رسول خدا, دانسته و براین باور است که گوهر و حقیقت شریعت نزد حضرت مهدیأ است. هر چند در مورد خاتم الاولیاء بودن حضرت مهدیأ ظاهر سخنان ابن عربی متشتّت و متعارض به نظر می رسد، لیکن سخنان وی قابل جمع است و می توان از قرائنی که در کلمات او وجود دارد به این نتیجه رسید که او خاتم الاولیاء محمدی به طور مطلق را حضرت علی} و مهدیأ می داند.
مکان در پدیدارشناسی اگزیستانسیالیستی مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال شانزدهم بهار ۱۳۹۵ شماره ۴۶
105 - 120
حوزههای تخصصی:
نظریه مکان در پدیدارشناسی ادراک مرلوپونتی یکی از موضوعات جذاب و دلکش این فلسفه است. او برخلاف هوسرل که واقعیت متقن را در حوزه آگاهی ناب یعنی ساحت مبرا از مفروضات طبیعی مانند زمان و مکان و.....جست و جو می کند، و موافق با ایده اساسی اگزیستانسیالیسم که بودن جسمانی در عالم یا واقع بودگی را عین طبیعت انسان می داند، بر این باور است که مکان فهمی صورت پیشین و شرط شناخت اعیان و رویدادهاست. او با تأمل در یافته های روان-تنی برخی روانشناسان معاصر نهایتاً به این باور می گراید که تن ما به مثابه زمینه و افقی است که با آن و به اقتضای آن اعیان مختصات مکانی می یابند و از این رو نسبتی دو سویه میان سوژه و عالم برقراراست و بواسطه همین نسبت و ایجاد تراز مکانی است که تجربه ما از عالم تعین می یابد. مرلوپونتی تأکید می کند که تجربه های ما جملگی نتیجه ایجاد ترازهای مکانی جدیدی است که یکی پس از دیگری شکل می گیرد و هر تجربه مسبوق و مصبوغ به تجربه های مکانی قبلی سوژه تن یافته است. یکی از نتایج چنین دیدگاهی آن است که سوژه فردی سوژه ای است تاریخی که لحظات آن را تجربه هایی تشکیل می دهند که در آن ترازهای مکانی متوالی را ایجاد کرده و تجربه در هر تراز مکانی، تراز مکانی کامل تری را سبب می شود
عوامل و ارکان علم دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل درباب ماهیت علم دینی، تبیین عوامل، عناصر و مؤلفه های مؤثر در دینی سازی آن است. مراد از علم دینی در مقام چیستی شناسی، علم دینیِ مطلوب (مقام تعریف و تولید) است، نه علوم موجود (مقام تحقق). علم دینی مطلوب دارای عناصر، مؤلفه ها و متغیرهای رکنی و غیررکنی است که هر کدام، نقش هویت بخشی در علم را به عهده دارند. این عوامل و عناصر عبارتند از: موضوع، محمول، عالِم، معلوم، روش، ابزار، منبع، فایده و کاربرد، هدف و غایت، مبانی، پیش فرض ها، پیش انگاره ها، زمان، مکان، جغرافیا، فرهنگ، تمدن و ...، که بر این اساس، دیدگاه های مختلفی درباره ماهیت و چیستی علم دینی سامان یافته است. در برخی دیدگاه ها، تنها به یک عامل به عنوان عنصر هویت بخش در علم دینی اکتفا شده است و در برخی آرا، ترکیب چند عنصر اساسی، معیار دینی بودن علم دانسته شده است. بر این اساس، اختلاف دیدگاه ها در این زمینه به گونه ای است که یک سرِ آن به انکار علم دینی ختم می شود و از ناحیه دیگر، افزون بر پذیرش اصل امکان علم دینی، اثبات کننده تحقق خارجی آن در طول تاریخ تمدن اسلامی است. به اعتقاد ما، دینی بودن علم صرفاً به عناصر و مؤلفه های خاصی وابسته نیست؛ بلکه عوامل مختلفی، اعم از عناصر رکنی و غیررکنی، در ماهیت و هویت دینی علم سهم دارند که با توجه به میزان نقش این عوامل در دینی بودن دانش، علم دینی نیز امری ذومراتب و تشکیکی خواهد بود.
جایگاه یقین در ایمان از منظر علامه طباطبایی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
حاکمیت اصل تطابق عوالم در تبیین «تجسم اعمال» در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۳
27 - 46
حوزههای تخصصی:
نظریه «تجسم اعمال» به معنای تجسم یافتن نیّت ها، افکار و اعمال انسان در نشئه بعد، یکی از آموزه های مطرح در معادشناسی اسلامی است که مدافعان و منتقدانی دارد. ملاصدرا با استفاده از اصول شاخص حکمت متعالیه، براهینی برای اثبات عقلانی این موضوع ارائه داده است. اصل حاکم بر این براهین «تطابق عوالم»است. تطابق عوالم به معنای حضور عوالم مادون در عوالم مافوق به نحو اعلی و اشرف در حکمت متعالیه بر مبنای اصول صرافت، بساطت و تشکیک وجود و وجود رابط معلول، اثبات می شود. ملاصدرا با اصل تطابق عوالم، تجسم اعمال را اثبات و تبیین می نماید. اثبات تجسم اعمال طبق اصل تطابق عوالم به نوعی اثبات معاد جسمانی را نیز در پی دارد. علاوه بر این که استدلال دیگر ملاصدرا بر معاد جسمانی بر مبنای اتحاد عاقل و معقول و قابل ارجاع به استدلال، طبق تطابق عوالم است.