فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۸۱ تا ۳٬۰۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
587 - 608
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های فراروی اعتقاد به عمومیت قضای الهی، شبهه تعارض لزوم رضایت به قضای الهی و لزوم عدم رضایت به شرور اخلاقی است. ابن سینا پاسخی در دو بخش به این شبهه ارائه کرد. در بخش نخست با تفکیک حیثیت ارتباط شرور اخلاقی با فاعل و قابل، آنها را از حیث ارتباط با قابل، شر دانسته است. در بخش دوم نیز با تفکیک امور بالذات و بالعرض، شرور را به صورت بالعرض مشمول قضای الهی معرفی کرد. این پاسخ تنها در صورتی شبهه را برطرف می کند که شرور، وجود حقیقی نداشته باشند؛ بلکه اطلاق موجود به آنها را مجازی (اعتباری) بدانیم. در این صورت رضایت به آنچه وجود حقیقی ندارد، ضرورت نخواهد داشت و شبهه برطرف خواهد شد. در سخنان ابن سینا شواهدی وجود دارد که بر اساس آنها می توان وی را قائل به مجازی (اعتباری) بودن شرور دانست. پژوهش حاضر نشان می دهد که این شواهد، بر اراده معنای یادشده از سوی ابن سینا دلالت دارند. البته در صورت عدم پذیرش این دلالت، پاسخ درخوری به این شبهه، در فلسفه ابن سینا داده نشده است.
خوانش پدیدارشناختی میشل آنری از پاتوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۲
83-100
حوزههای تخصصی:
سؤال اصلی مقاله این است که پاتوس « pathos » چیست و چه ارتباطی می تواند با هنر داشته باشد ؟ پاتوس یکی از مفاهیمی است که در اندیشه ارسطو، از اهمیت زیادی برخوردار است. تا جایی که در پژوهش های معاصر بر اهمیت پاتوس و نقش بنیادین آن در خوانش اندیشه ارسطو بسیار تأکید می شود. یکی از نخستین اندیشمندانی که در دوران معاصر به پاتوس توجه کرده هایدگر بوده است. پس از آن میشل آنری پدیدارشناس فرانسوی در نسبتی انتقادی با هیدگر متوجه پاتوس شده است و خاستگاه نظری این مقاله نیز ریشه در اندیشه های آنری درباره پاتوس دارد. میشل آنری، خوانشی انتقادی از هایدگر و هوسرل دارد و پدیدارشناسی خود را «پدیدارشناسی زندگی» می نامد. او معتقد است زندگیِ حقیقی نامرئی است و معنی مخفی زندگی، به عنوان پاتوسی است که تنها می تواند در درون خود تجربه شود. به عقیده آنری، هنر به ویژه هنر انتزاعی توانسته این معنای نامرئی را نشان دهد. او وظیفه هنر را نه افشای جهان بیرونی، بلکه بیان درونی پاتوس های زندگی می داند. همچنین او هنر را، راه نجات انسان از جهان بینی مدرن می داند. آنری ریشه «پاتوس» را از یونان می گیرد، اما معنایی که از آن برداشت می کند از تلقی مرسوم تاریخی اش متفاوت است. درنهایت، او پاتوس را درد و لذتی می داند که موجب رهایی و ارتقا می شود و آن را در مرکز زندگی انسان قرارمی دهد و در این راستا، خاستگاه هنر را در زندگی قرار می دهد و معتقد است برخی آثار هنری می توانند به خوبی آن را نشان دهند.
The Coceivability of a Disembodied Personal Life Beyond Death Based on David Lund’s Views(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
As science focuses exclusively on the physical, it seems to assume that the brain has a key role in the origin if not also the constitution of our consciousness; and thus the destruction of the brain, the nervous system, and the body makes it pointless or even absurd to think of any personal consciousness after death. But one need not be convinced by this. However, any effort to investigate a possible post-mortem life depends on forming a coherent conception of what such a life could be. Can we speak, without incoherence or contradiction, of a person continuing to exist after death in a disembodied state? Our concern in this study lies here. Based on Lund's view, we will present and defend an argument that one can conceive of a self who is fully embedded in the natural world and deeply embodied in a physical organism, and yet could have a rich variety of experiences in an afterworld encountered after death. In this theory, the close association of the mental and the physical is due to a causal connection - a connection that fails to establish that the physical brings the mental into existence and is compatible with theories that the source of consciousness is not in the brain (e.g., the transceiver or filter theory).
Experience and the Space of Reasons Rorty and McDowell on Kant and Wittgenstein(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۷
5 - 35
حوزههای تخصصی:
John McDowell and Richard Rorty draw on Kant’s influential account of experience. For Rorty, Kant is the antagonist who succumbs to foundationalism or what Sellars calls the Myth of the Given and Wittgenstein is the hero who helps in overcoming the siren call of the Myth. McDowell, however, is ambivalent toward Kant. With Sellars, he applauds Kant as the hero who helped us vanquish the Myth of the Given. But he argues that Kant failed to recognize the full strength of his account of experience and capitulated to a subjective idealism. Wittgenstein, for McDowell, is the hero who helps us achieve an account of experience that gets to the things themselves. I adjudicate the philosophical and the exegetical tensions between Rorty and McDowell and support the latter’s approach to experience and to the reading of Kant and Wittgenstein.
نگاه وجودی و سلوکی به سبک مواجهه با شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۹۶
95 - 122
حوزههای تخصصی:
جهان سرای رخدادهای مختلفی است که برخی از آن رودیدادها شرور نام دارند. انسان ها ناگزیز با این رویدادهای ناگوار مواجه اند. برخی از این رویدادها به خودی خود آفت نیستند؛ اما تصادم انسان ها با آنها به آسیب می انجامد. برخی از آن رویدادها در شمار آفات و آفت زاها می باشند. برخی دیگر که از حیث قوانین اخلاق شدیدترین رویدادهای شرآمیزند که از شرارت ها بشری به حساب می آیند. اکنون این دو پرسش در پیش نهاده می شود: نخست، جایگاه این شرور در نظام هستی چیست و کدام است؟ دوم، روش مواجه شدن با این گونه رویدادهای آسیب رسان چیست و کدام است؟ در پاسخ به پرسش نخست باید نظام احسن را تشریح و وجود خیر و شر را در آن بررسی کرد؛ نظامی که دو بخش دارد: یکم، بخش فراگیر و عام که در تمامیت خویش واجد امکانات اشرف ترتیبی است. دوم، بخش خاص که شرور در آن بخش برابر جهات خیر و نیک جهان واقع می شوند. شرور در دو رده می گنجد: نخست، شرور تکوینی و دوم، شرور اختیاری. در پاسخ به پرسش دوم دو مرحله خواهیم داشت: نخست، مرحله پیشاشرور و دوم مرحله پساشرور. در مرحله نخست سه عامل کردار سنجیده و پسندیده، گزینش گری روش و فرجام نیک و درخواست از خدا سعادت را نتیجه خواهد داد. در مرحله دوم اصل های اخلاق و اصل های سلوک پاکیزه می باید فرا راه انسان واقع شود.
بازسازی استدلال خطای ادراکی برای اثبات نظریه وجود ذهنی با نظر به ادله نظریه داده های حسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریه های مطرح در وجودشناسی فلسفه اسلامی نظریه وجود ذهنی است. فیلسوفان مسلمان دلایل متعددی بر له این نظریه ارائه داده اند که عمدتاً بر پایه ادراک معدومات شکل گرفته است. در مباحث فلسفه ادراک حسی معاصر، نظریه های متفاوتی در تفسیر ادراک حسی عرضه شده که از این میان نظریه «داده های حسی» شباهتهای قابل توجهی با نظریه وجود ذهنی دارد. پاره ای ادله ارائه شده بر له نظریه داده های حسی بر مسأله خطای حسی استوار شده اند. در تقریر این ادله از اصولی همچون اصل پدیداری و اصل رابطه ای استفاده شده است. مسئله قابل طرح این است که چگونه می توان از این ادله، دلایل جدیدی را به نفع نظریه وجود ذهنی اقامه کرد؟ در مقاله حاضر پس از مروری فشرده بر این دو نظریه و بیان شباهتها و تفاوتهای آنها، ادله نظریه داده های حسی که بر مسأله خطای حسی استوارند تحلیل می شوند. در مرحله بعد دو استدلال جدید بر نظریه وجود ذهنی با بهره گیری از دو اصل «حضور» و «تضایف» ارائه خواهند شد. بر اساس اصل حضور، مدرَک برای مدرِک حاضر است (وجود دارد) و چون در موارد خطای حسی وجود خارجی مدرَک با ویژگیهای پدیدار شده منتفی است، وجود ذهنی آن ثابت می شود. مقتضای اصل تضایف نیز آن است که در موارد خطای حسی مدرَک با ویژگیهای پدیدار شده (به عنوان امر متضایف با مدرِک) از وجود بالفعل برخوردار است و چون در این موارد مدرَک با این ویژگیها در خارج نیست وجود ذهنی آن نتیجه خواهد شد.
تبیین شناخت مثال خیر بر اساس روش دیالکتیک افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به تبیین نگرش افلاطون در خصوص چگونگی شناخت مثال خیر از طریق فرایند دیالکتیک پرداخته شده است. روش نگارنده جهت رسیدن به این امر، تحلیل آثار افلاطون و مفسران او در خصوص چگونگی ارتباط دیالکتیک و مثال خیر و نقش دیالکتیک در فرایند معرفت شناختی انسان به مثال خیر بوده است. دستاورد تحقیق نشانگر آن است که از نظر افلاطون شناخت انسان دارای مراتبی است که با هر مرتبه ای از آن مرحله-ای متناظر از هستی را می شناسیم. مثال خیر منشأ هستی و معرفت و خود در فوق مراتب هستی و معرفت جای دارد. فلسفه افلاطون جست وجوی نفس حقیقت توسط عالی ترین مرتبه شناسایی انسان، یعنی عقل است که آن لمحه ای الهی از عالم حقیقت است و انسان توسط آن، عالم ایده ها و نهایتاً مثال خیر را مورد شناخت قرار می دهد و دیالکتیک، روش فلسفی او جهت درک این عوالم است که دارای دو وجه عقلانی- مفهومی و عقلانی– شهودی است. نگارنده در صدد است تا فرایند شناخت مثال خیر را بر اساس مبانی فلسفه افلاطون به گونه ای تبیین نماید که هم انسجام درونی و هم سیر منطقی داشته باشد.
بررسی و نقد دو راه حل صدرالمتألهین در تطابق نظریه جسمانی بودن حدوث نفس انسانی با متون دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین دغدغه های صدرالمتألهین ایجاد هماهنگی میان فلسفه و شریعت است. جمله «تبّاً لفلسفه تکون قوانینها غیر مطابقه للکتاب و السنه» او، برای همه متعلمین حکمت متعالیه آشناست. با این حال صدرالمتألهین در مسئله حدوث نفس، خود راهی غیر از ظواهر برخی متون دینی (که ظهور در حدوث نفس پیش از بدن دارند) را برگزیده و قائل به حدوث جسمانی نفس شده است. صدرالمتألهین که خود متفطن به تعارض نظریه خود با ظواهر این دسته از متون دینی است، برای برون رفت از این تعارض و ایجاد هماهنگی میان نظریه خود با متون دینی، دو وجه جمع ارائه می دهد. یک راه حل او تمایز نهادن میان نفس و روح و همچنین نفوس کملین و غیرکملین بوده و راه حل دیگرش قائل شدن به کینونت عقلی برای نفس است. در این مقاله در پی آن هستیم که با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد انتقادی، به بررسی و نقد راه حل های صدرالمتألهین پرداخته، عدم توفیق وی را در این مسئله روشن کنیم.
فلسفه مالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، طرحی کلی از فلسفه مالی جستجو شده و به عنوان یکی از موضوعات قابل بحث در فلسفه علم مطرح و اهمیت آن تحلیل شد. در این راستا، برخی از مسائل قابل طرح در مالی از سه جنبه هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی بررسی شد که بر اساس آن، اولاً هم مالی و هم مقولات مطرح در آن، علی رغم ادعای واقع گرایی، با دو مسئله عینیت و تعمیم مواجه بوده و ثانیاً نظریات مالی رویکرد عمدتاً اثبات گرایانه و دارای روش شناسی عموماً کارکردگرا هستند که این دو، محدودیت های شناختی برای این شاخه علمی به همراه داشته است. همچنین اگرچه با ظهور مالی رفتاری، شواهدی از تغییر پارادایم و یک انقلاب علمی کوهنی در مالی دیده می شود ولی به دلیل عمر کوتاه آن، شاید تایید چنین امری کمی عجولانه باشد ولی روند توسعه نظریات مالی با دیدگاه برنامه های پژوهشی لاکاتوش همخوانی دارد. در نهایت به نقش اخلاق در مالی پرداخته شد که بر اساس آن توجه بیشتر به غایات در مالی ضروری است.
نقش تمثیل و مدل در نظریه های تکامل فرهنگی: مطالعه ی موردی میمتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
237-257
حوزههای تخصصی:
در تبیین تکامل فرهنگی نظریه های متنوع و رقیبی ارائه شده است. میمتیک یکی از معروف ترین آنهاست. دعوی مقاله ی حاضر آن است که هرکدام از نظریه های ارائه شده مدل هایی هستند که درجهت بازنمایی بخش هایی از فرهنگ و درجهت قابل فهم کردن آن بخش ها با توسل به تمثیل هایی ارائه شده اند. که میمتیک یکی از آنهاست. ازآنجا که اولاً هر مدلی از جمله میمتیک با انتزاع ((abstraction و آرمانی سازی (idealization) ساخته می شود، و ثانیاً مدل ها لزوماً گزاره ای نیستند، بنابراین نباید انتظار صدق از چنین نظریه هایی داشت. زیرا اولاً آرمانی سازی با فاصله گرفتن از واقعیت همراه است و ثانیاً تنها گزاره ها هستند که حاملان صدق اند و بنا بر تعریف گزاره و صدق، مدل های غیرگزاره ای صادق نیستند. در مقاله، به عنوان مطالعه ی موردی، میمتیک از میان نظریه های تکامل فرهنگی انتخاب شده است و تلاش شده است تا ضمن معرفی نقدها و پاسخ به نقدها از جانب طرفداران میمتیک وجه تمثیلی و مدلی این نظریه برجسته شود. فرهنگ پیچیده تر از آن است که یک مدل تبیینی به تنهایی قادر به تبیین آن باشد اما، مشروط بر آنکه هیچ مدلی، ازجمله میمتیک، به تنهایی دعوی انحصاری در تبیین فرهنگ نداشته باشد، با در کنار هم قرار گرفتن دسته ای از الگوهای تبیینی راه برای فهم بهتر آن فراهم می شود.
توجیه معرفت شناختی بداهت قاعده «اعطاء» و نقد اشکالات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۹ شماره ۸۱
117 - 148
حوزههای تخصصی:
قاعده «معطی الشیء لایکون فاقداً له» از قواعدی است که فلاسفه به بداهت آن اذعان دارند؛ زیرا ملاک بدیهیات اولیه بر آن صادق است؛ یعنی از تصور موضوع (معطی الشیء) و محمول (لایکون فاقداً له) بدون نیاز به هیچ واسطه دیگری به صدق آن حکم می شود. همچنین ملاک بدیهیات فطری بر آن صادق است؛ یعنی می توان گفت مفاد این قاعده قضیه ای است که قیاس خود را همراه خود دارد و سایر انواع بدیهی مانند مجربات، مشاهدات، متواترات و حدسیات، قضایایی شخصی اند؛ لذا همان گونه که نمی توان قاعده ای عقلی را که ویژگی آن کلیت و همه شمولی است بر اساس این نوع قضایا توجیه نمود، به همان ترتیب نمی توان قائل به ابطال آن از طریق تجربه و یا راه های دیگر شد. مهم ترین اشکال مخالفان در رد این قاعده ناسازگاری هایی است که مفاد این قاعده با بسیاری از مسائل خداشناسی پیدا می کند که پاسخ آنها فقط از طریق قول به اصالت وجود ممکن خواهد شد.
کرونا ویروس به مثابه «موت اصغر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۱
163-168
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوتاه سعی کردیم نشان دهیم که امروز ویروس کرونا به صورت ملموس و انضمامی ولی در نسبتی ضعیف و محدود به ما می فهماند که مرگ چیست. او امکان بیرون رفتن از خانه را از دست ما گرفته است؛ همچنین امکان کار و خدمت کردن در اجتماع را نیز تا حد بسیار زیادی از ما سلب نموده است. ما نمی توانیم به مسافرت برویم، آزادانه و بالصرافه قادر نیستیم به کوهها، به بوستان ها، به مساجد، به سینماها... برویم، حتی نمی توانیم با خویشاوندان رفت و آمد داشته باشیم و با دلی خالی از دلهره به خارج از خانه برویم و خریدهای ضروری خود را انجام دهیم. از شرکت در محافل دوستان نیز محروم مانده ایم. من این نقش محروم کننده و آگاهی دهنده کرونا را «موت اصغر» می نامم زیرا قسمت مهمی از امکانات ما را ربوده است. باری کرونا به ما یادآوری می کند که ارزش های موجود را مورد نقد قرار دهیم، در نگرش های خود تجدیدنظر کنیم و به فراسوی نیک و بد برویم. در معیارهای خود در باب صحت و سقم احکام خود و درباب خیر و شر، زیبا و زشت متحجر نشویم و دیدگاه های تازه بیابیم.
دیکانستراکشن و هرمنوتیک؛ چالش "فهم" و "دیگری" بانگاهی به مناظره دریدا و گادامردر پاریس (1981)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
165 - 180
حوزههای تخصصی:
بی تردید یکی از جنبش های مؤثر فکری در جهان امروز وادی هرمنوتیک است. این رویکرد از ابتدای شکل گیری اش تا به امروز به تبع ظهور متفکران گوناگون دچار تغییر در رهیافت ها شده است. گادامر هوشمندترین و رادیکال ترین مدافع نحله ای از هرمنوتیک است که ازآن به هرمنوتیک فلسفی تعبیر می شود. درآن سو دریدا جریانی را در به چالش کشیدن متافیزیک حضور غرب نمایندگی می کند که به هرمنوتیک و مرکزیتِ فهمِ برآمده ازآن چندان اعتماد ندارد و روی خوش نشان نمی دهد. این مقاله با نگاهی گذرا به تاریخ هرمنوتیک، ضمن بررسی کلی پارادایم های اندیشگی دو متفکر در حوزه مورد بحث، با محور قرار دادن مناظره معروف گادامر و دریدا در موسسه گوته پاریس، به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی مهمترین چالش مستتر در این مناظره را واکاوی می نماید. سوال اصلی مقاله نیز در همین راستا طرح شده است: چالش میان"فهم" و "دیگری"، با توجه به این مناظره چگونه واکاوی می گردد؟ اینگونه خوانش با هدف گسترش رویکردهای خوانشی غیر متعارف می تواند همچون رهنمونی روش شناختی در دیگر ساحتهای معرفتی بکار آید.
بررسی مولفه ها و تحلیل دلایل نگره های خوش بینانه نیچه به اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه اخلاقی نیچه که در اراده معطوف به قدرت و رسیدن به ابرمرد متمرکز است هر نوع نظام مبتنی بر ذلت و تحقیر انسان را بی ارزش می شمرد و مسیحیت را به دلیل ترویج اخلاق بردگی، اخلاق ضعیفان می داند که با تاکید بر گناه نخستین و آلودگی ذاتی انسان، روح اراده و قدرت و عزت نفس را در آدمیان می میراند. این پژوهش، تلاش کرده تا آموزه های اسلامی مورد توجه نیچه را بیابد و با روشی پدیدارشناختی چگونگی تلائم دستگاه فکری وی با آن آموزه ها را واکاود. از نظر او اسلام، دینی است که شور، اراده، گزینش گری و خود اصیل انسان را به رسمیت می شناسد و فهمی صادقانه از طبیعت انسان، و نگاهی مثبت و واقع گرایانه به دنیا دارد که در تلائم با فلسفه وی و خصوصا انگاره اراده معطوف به قدرت است. هم چنین نظریه تفسیری منظرگرایانه اش به فهم پلورالیستی از ادیان کمک کرده و سازواری پاره ای آموزه های اسلامی با قطعاتی از دستگاه فلسفی وی، نگره مثبتی از اسلام را برای او فراهم آورده است. توجه به ساحت دل و احساس در حکمت عرفانی اسلام نیز سازگار با مبانی اش در نقد عقل مدرن بوده است.
بسترهای فرهنگی و اجتماعی تکوین و تحول علم تربیتی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت چگونگی قوام یافتن تدریجی علم تربیتی مدرن در طول تاریخ فرهنگی و اجتماعی جهان مدرن، نقش مهمی در فهم بنیادین ماهیت این علم، ذهنیت ها، مضامین و کلان ایده های حاکم بر آن و میراثی که اکنون از آن به جا مانده، دارد. پژوهش حاضر به هدف بررسی این چگونگی، در پژوهشی تاریخی-تحلیلی و با بهره گیری از برخی منابع تاریخی دست اول و دست دوم درباره ی تاریخ علوم تربیتی و آموزش و پرورش مدرن در مناطق و کشورها و ادوار تاریخی مختلف، به واکاوی مهم ترین بسترهای شکل گیری و تحوّل و توسعه ی علم تربیتی مدرن پرداخته است. بر اساس یافته های پژوهش، شش زمینه ی فرهنگی و اجتماعی شامل «ضرورت یافتن تربیت نسل جدید برای جامعه ی جدید و عدم صلاحیت نهادهای سنتی برای ایفای این نقش»، «آموزشی سازی مسائل اجتماعی»، «کشف دوره ی کودکی و اهمیت یافتن مطالعه ی آن»، «روانشناسی گرایی»، «پیدایش و تحول مدارس و مراکز تربیت معلم» و «پیدایش حرفه ی معلمی و حرفه ای سازی مشاغل مرتبط با آموزش و پرورش» به عنوان مهم ترین ذهنیت ها یا پدیده های اثرگذار در ساخت معنا و ماهیت علم تربیتی مدرن شناسایی گشته و به تفصیل، گزارش و تحلیل شده اند.
چیستی شخصیت در نظام فلسفی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
293 - 320
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در صدد بررسی دیدگاه ملاصدرای متأله، پیرامون چیستی شخصیت است؛ این مهم، با نگرشی نو بر مباحث علم النفس صدرایی و با ابتناء بر مبانی عام فلسفی ایشان، نظیر«اصالت وجود»، «تشکیک در مراتب وجود» و... امکان پذیر می گردد. پرسش اساسی این مقاله عبارت است از اینکه: ملاصدرا بر اساس نظام فلسفی خود، چیستی شخصیت را چگونه تبیین می کند؟ در این راستا، با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی، پس از إحصاء و استخراجِ مؤلفه های شخصیت از آثار ملاصدرا، مدل شخصیت فلسفی – اخلاقیِ ملاصدرا، به عنوان اولین مدل شخصیت فلسفی در حوزه فلسفه ی اسلامی، تبیین و ارائه می گردد. دستاوردهای این پژوهش عبارتند از: ارائه مدل شخصیت وجودی انسان، در نموداری طولی در سه مرتبه: فطرت عام (به عنوان عامل زمینه ساز شخصیت)؛ شخصیت غیرارادیِ پایه؛ و شخصیت ارادیِ خاص. دو مرتبه نخست، عمدتاً زمینه سازِ مرتبه اصلیِ شخصیت محسوب می شوند؛ آنچه شاکله شخصیت ارادی انسان را می سازد، ملکاتِ غالب و مکتسبه آدمی است؛ این مرتبه از شخصیت، مبنای ادراکات، اعمال، افکار و نیات انسان در این دنیا و معیار تعلق ثواب و عقاب و نیز خلودِ در جنت و نار در نشأه بعدی بوده و حقیقت شخصیت انسان صدرایی مبتنی بر آن است.
Transformation and Transcendence of Artistic Form in Plato's Aesthetic Theory(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۲
316 - 331
حوزههای تخصصی:
Nowadays, although our aesthetic ideas are based on modern theories and perspectives that have pervaded the art, the root of western tradition of art dates back to Greek and Roman art tradition. Theory of form in art tries to emphasize the materiality of artistic object, though in later theories, it has been more flexible and proposes issues such as content and function, as well as attributing concepts such as composition, color, technique etc. to the artwork. Plato by proposing mimesis theory and expanding its scope considered a pattern and framework for attitudes and thoughts in static arts such as painting, literature and dynamic performance arts such as drama and music, and managed to regulate and organize them. For Plato, in this process, ēthos functions as a determinant factor. This present study is an attempt to discuss this question with descriptive-analytical approach: “will artistic form in Plato's theories be important after proposing the representational attitude toward art?” The results demonstrated that Plato's samples of beauty, in addition to descriptions and implications about the features of artistic form in some conversations can be considered equal to artistic form and due to the reflective theory in its revolution process, artistic form development into transcendence ethical form.
واکاوی تاثیر ابن رشد بر ابن میمون در چگونگی کاربرد عقل در شریعت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
30 - 44
حوزههای تخصصی:
نسبت میان عقل و شریعت یکی از بحث های مهم و مورد اختلاف اندیشمندان ادیان بوده است. پرسش اساسی این جستار عبارت است از «تاثیر ابن رشد بر ابن میمون در به کارگیری عقل در شریعت چگونه است؟» برخی از نکاتی که در این پژوهش بدان دست یافتیم حاکی از تاثیر عمیق ابن رشد بر ابن میمون در بحث عقل و شریعت می باشد. ابن رشد در فرازهای مختلفی از آثارش به خطرات عقل گرایی محض هشدار داده و به کارگیری آن را در شریعت محدود می کند. وی معتقد است عقل به تنهایی توان تاویل را نیز ندارد و باید به واسطه اهل شریعت با شرایطی که در دین تبیین شده انجام شود. ابن میمون نیز به مشروط بودن به کارگیری عقل در شریعت تصریح کرده و معتقد است کتاب مقدس یهودیّت موازین کاربرد عقل در شریعت را تعیین می نماید که به واسطه اهل شریعت صورت می گیرد. در تطبیق آرای ابن رشد و ابن میمون با دلائلی مواجه می شویم که به تاثیر ابن رشد بر ابن میمون در مسئله چگونگی کاربرد و محدودسازی عقل در شریعت تاکید دارد.
تفسیر معقولات ثانی فلسفی در اندیشه صدرالمتألهین و شهید صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله معقول اول و ثانی، ریشه در علم منطق دارد. تحول و تکامل تفسیر معقول ثانی فلسفی توسط صدرالمتألهین و شهید صدر رقم خورد و در این مرحله، علاوه بر تفکیک میان معقول ثانی منطقی و فلسفی به کاوش در حقیقت معقول ثانی فلسفی پرداخته شد و برای مفاهیم فلسفی علاوه بر اتصاف خارجی، عروض خارجی نیز تبیین شد. این دیدگاه را صدرالمتألهین در حوزه فلسفه و شهید صدر در حوزه علم اصول پایه گذاری کردند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با هدف واکاوی و مقایسه دیدگاه صدرالمتألهین و شهید صدر در تفسیر معقولات ثانی فلسفی به این مسئله پرداخته است. از رهگذر این جستار مشخص می شود که صدرالمتألهین در نگرش ابتدایی، دیدگاه مشهور میان فلاسفه پس از محقق قوشجی را پذیرفته و عروض ذهنی و اتصاف خارجی مفاهیم فلسفی را مطرح ساخت؛ اما در نگرش نهایی، این دیدگاه را نقد می کند و تفکیک میان ظرف عروض و اتصاف را نمی پذیرد. شهید صدر نیز در موارد متعدد در حوزه علم اصول به بررسی مسئله معقول ثانی فلسفی پرداخته و در جهت حل برخی مسائل اصولی، فقهی و کلامی از جمله مسئله تعدد عنوان و معنون، تعلق اوامر به طبائع یا افراد، تحلیل حقیقت ملکیت، سنخ قضایای حسن و قبح، از این مسئله بهره برده است.
آگاهی به مثابه کیفیت بود (بررسی دیدگاه نیگل)(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۳۹۹ شماره ۸۳
110 - 140
حوزههای تخصصی:
تاریخ دریافت: 01/07/98 تاریخ تأیید: 14/12/98