فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۲٬۰۱۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از این مطالعه، معرفی راهنمای طبقه بندی و تشخیصی سلامت روان و اختلالات تحولی دوران نوزادی و ابتدای کودکی و مرور اجمالی تغییرات آن در آخرین ویراست است. برای این منظور این راهنما و مطالعات مربوط به آن با استفاده از روش مرور سیستماتیک در پایگاه های اطلاعاتی Direct, PubMed, Google scholar Science و با استفاده از کلید واژه های DC:0-5, infancy disorders, childhood disorders و classification مورد بررسی قرار گرفت. پس از جمع آوری منابع، این راهنما از جنبه های تاریخچه ای و شیوه طبقه بندی با سایر نظام های رایج طبقه بندی اختلالات روانی یعنی ویراست پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( DSM ) و طبقه بندی بین المللی بیماری ها ( ICD ) مقایسه شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آخرین ویراست راهنمای طبقه بندی و تشخیصی سلامت روان و اختلالات تحولی دوران نوزادی و ابتدای کودکی نسبت به دو نظام تشخیصی دیگر مقایسه شده، دقت و جامعیت بیشتری در طبقه بندی اختلالات مربوط به 6 سال ابتدای کودکی دارد. همچنین امکان تطبیق این نظام های طبقه بندی وجود دارد که به دقت عمل متخصصان برای تشخیص اختلالات کمک می کنند.
مقایسه میزان اثربخشی آموزش مدیریت استرس و ادراک حمایت های اجتماعی به شیوه شناختی رفتاری بر ابعاد کیفیت زندگی مادران کودکان با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال طیف اُتیسم نوعی اختلال عصبی رشدی است که با نقص پایدار در تعاملات اجتماعی و ارتباط و همچنین رفتار های تکراری و ویژه مشخص می شود. هدف پژوهش مقایسه اثربخشی برنامه های مداخله ای مبتنی بر مدیریت استرس و مدیریت ادراک حمایت های اجتماعی به شیوه شناختی-رفتاری برکیفیت زندگی مادران دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم بود. روش پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. نخست، آزمودنی ها بر اساس ملاک های ورود غربال شدند، سپس۳۰ مادر دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم انتخاب شده و پس از همتا شدن، به طور تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه جای گرفتند (۱۰ نفر در هر گروه). مادران در دو گروه مدیریت استرس و مدیریت ادراک حمایت های اجتماعی، ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای تحت مداخله آموزشی قرار گرفتند و گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (۱۹۹۶)، در هر سه مرحله برای آزمودنی ها اجرا شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر، نشان داد که آموزش مدیریت ادراک حمایت های اجتماعی، مؤلفه روابط اجتماعی (۰۰۱/۰>P)، و آموزش مدیریت استرس، مؤلفه سلامت جسمانیِ کیفیت زندگی (۰۰۱/۰>P)، را در مادران، بیش از سایر مولفه ها، بهبود بخشید. بر اساس یافته ها، پیشنهاد می شود در برنامه های حمایتی سازمان های متولی بهداشت روان در جامعه، در راستای تدوین بسته های آموزشی و اجرای دستورالعمل های مرتبط با توانمندسازی والدین دارای فرزند با اختلال طیف اُتیسم، تدابیری اتخاذ گردد.
تأثیر آموزش حافظه فعال رایانه محور بر بهبود مهارت های حل مسئله ریاضی دانش آموزان با مشکلات یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر ، تعیین اثربخشی تمرین برنامه های رایانه ای شناختیِ حافظه فعال بر بهبود عملکرد حل مسئله ریاضی دانش آموزان با مشکلات یادگیری ریاضی می باشد . روش: این پژوهش به روش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. به این منظور، ابتدا با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای، 180 دانش آموز پسرپایه چهارم ابتدایی انتخاب شدند، سپس از میان آنها 30 دانش آموز با مشکلات یادگیری ریاضی ، به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل تقسیم شدند. به منظور جمع آوری داده ها از آزمون تشخیصی ریاضیات ایران کی مت و آزمون ریاضی پژوهش گرساخته استفاده شد. . آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 20 جلسه 60 دقیقه ای ، برنامه آموزش راهبردهای حافظه فعال را به وسیله برنامه های مداخله ای رایانه ای "حافظه کاری" و "بهسازی و تقویت ذهن"، به صورت کاملاً انفرادی دریافت کردند و آزمودنی های گروه کنترل، برنامه آموزشی معمولی خود را توسط آموزگاران شان ادامه دادند. تحلیل آماری با استفاده از روش تحلیل کواریانس نشان داد که بین نمرات پیشرفت ریاضی دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد . یافته ها : بنابراین آموزش رایانه محور حافظه فعال می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در پیشرفت عملکرد مهارت های حل مسئله ریاضی و عملکرد تحصیلی در درس ریاضی دانش آموزان با مشکلات یادگیری ریاضی ، مورد استفاده قرار گیرد..
تأثیر آموزش راهبردهای برنامه ریزی و نظارت در توان بخشی حافظه آینده نگر کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش راهبردهای برنامه ریزی و نظارت در توان بخشی حافظه آینده نگر کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالاست. روش: 9 کودک 7 تا 10 ساله مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا با روش هدفمند انتخاب شدند. پژوهش حاضر با روش آزمایشی از طریق طرح تک آزمودنی با مدل ABAB انجام شد. جمعاً هر شرکت کننده 12 جلسه آموزش راهبرد نظارت و برنامه ریزی را در هر هفته سه جلسه 90 دقیقه ای دریافت کرده است. از ابزارهای تکلیف حافظه آینده نگرکرنز، پروتکل آموزش حافظه آینده نگر، ویراست چهارم آزمون هوشی وکسلر، پرسش نامه استاندارد سنجش دامنه اتیسم و مقیاس درجه بندی درخودماندگی گیلیام برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل بصری و اندازه اثر کوهن استفاده شده است. یافته ها: مطابق با یافته ها، شرکت کنندگان در گروهی که راهبردهای هر دو تکلیف را دریافت کرده بودند عملکرد بهتری داشتند و هر 9 شرکت کننده در تکلیف رویدادمحور اندازه اثر بالایی را نشان داده اند، ولی در تکلیف زمان محور فقط دو شرکت کننده گروه مختلط و دو شرکت کننده گروه زمان محور، اندازه اثر متوسطی را به دست آورده اند. نتیجه گیری: آموزش این راهبردها می تواند نقش مؤثری در بهبود حافظه آینده نگر کودکان مبتلا به اتیسم با عملکرد بالا داشته باشد و نظارت و برنامه ریزی آنها را برای تکالیف روزمره بهبود بخشد.
اثر بخشی برنامه حضوری – مجازی درمان تعامل والد-کودک بر اساس رویکرد آیبرگ بر اختلالات رفتاری کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف اثربخشی برنامه حضوری- مجازی درمان والد- کودک براساس رویکرد آیبرگ بر کودکان با اختلالات رفتاری مراکز پیش دبستانی در شهر تهران انجام شده است. روش : این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با 30 مادر کودکان با اختلالات رفتاری پیش دبستانی (15 مادر گروه آزمایشی و 15 مادر گروه گواه) و با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. هر دو گروه قبل از برنامه ، سیاهه رفتاری کودکان آیبرگ (ECBI) (آیبرگ، پنگوس،1999، آیبرگ، رابینسون، 1993) سیاهه رفتاری کودکان (CBCL) آخن باخ و رسکولار(2000) آزمون ملاک های اختلالات رفتاری بر DSM5 (2013) ( را کامل کردند سپس برنامه را طی 14جلسه فقط برای گروه آزمایش اجرا شد وگروه گوا ه هیچ برنامه ای را دریافت نکردند. برای تجزیه وتحلیل از آزمون T مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج: یافته ها نشان دادکه برنامه حضوری – مجازی درمان تعامل والد- کودک براساس رویکرد آیبرگ به طور معناداری در کاهش اختلالات رفتاری موثر بوده است. بحث : الگوی کلی نتایج حاکی از آن است که این برنامه درکاهش اختلالات رفتاری اثربخش بوده ، بنابراین می توان از آن به عنوان یک الگوی درمانی در مراکز پیش دبستانی استفاده شود.
ساختار علّی پیشایندها و پسایندهای سبک زندگی تحصیلی سلامت محور در دانش آموزان سرآمد دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش واسطه ای رفتارهای تسهیل گر/بازدارنده سبک زندگی تحصیلی سلامت محور در رابطه کمال گرایی و راهبردهای نظم بخشی شناختی هیجان با بهزیستی تحصیلی و هیجان های پیشرفت د انش آموزان تیزهوش دختر انجام شد. ۴۰۰ دانش آموز به سیاهه شناختارهای کمال گرایی چندبعدی (کابوری، 2006)، سیاهه هیجان های پیشرفت (عبدالله پور، 1394)، سیاهه مشغولیت تحصیلی (سالملا آرو و آپادایا، 2012)، سیاهه فرسودگی تحصیلی (سالملا آرو، کیورا، لسکینن و نورمی، 2009)، سیاهه راهبردهای نظم بخشی شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) و پرسشنامه رفتارهای ارتقادهنده/بازدارنده سلامت تحصیلی (صالح زاده، شکری و فتح آبادی، 1396الف) پاسخ دادند. نتایج نشان داد مدل واسطه مندی کامل رفتارهای تسهیل گر/بازدارنده در رابطه کمال گرایی و راهبردهای نظم بخشی شناختی هیجان با بهزیستی تحصیلی و هیجان های پیشرفت با داده ها برازش مطلوبی داشت. در مدل مفروض تمامی وزن های رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند. در مجموع، نتایج نشان داد که بخشی از کنش وری هیجانی و بهزیستی تحصیلی نوجوانان تیزهوش در محیط های تحصیلی از طریق مشخصه های شناختی هیجانی رفتاری آن ها قابل تبیین است.
اثربخشی نرم افزار آموزشی خانواده محور بر مهارت های خواندن در دانش آموزان ابتدایی با اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی نرم افزار آموزشی خانواده محور بر مهارت های خواندن در دانش آموزان ابتدایی با اختلال خواندن بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل تما می دانش آموزان سال سوم ابتدایی مدارس اختلالات یادگیری شهر مشهد، که در سال تحصیلی 97-1396 مشغول به تحصیل بودند. نمونه این پژوهش 32 نفر (دو گروه 16 نفره) را تشکیل می داد که با توجه به وجود 10 مرکز ناتوانی یادگیری در سطح مشهد به روش نمونه گیری تصادفی منظم از روی لیست دانش آموزان مراکز اختلال یادگیری پایه های سوم ابتدایی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. داده های مورد نیاز این پژوهش از طریق آزمون عملکرد خواندن نما (کر می ومرادی، 1384) به دست آمد. مداخله آموزشی شامل 10 جلسه بود که در خانواده های دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در آغاز هر هفته تمرینات متناسب نرم افزار را از مربی دریافت می کردند و در طول هفته با فرزند خود کار می کردند. نتایج به دست آمده نشان داد آموزش مبتنی بر نرم افزار آموزشی خانواده محور بر مهارت های خواندن دانش آموزان با اختلال خواندن تاثیر معنادار دارد (05/0>P). بنابراین می توان گفت محتوای نرم افزار در کنار آموزش هایی که به خانواده ها برای استفاده آن در خانه داده شده بود توانسته روند بهبود مشکلات و ناتوانی های خواندن دانش آموزان با ناتوانی خواندن را تسریع بخشد.
تدوین برنامه مداخله حسی-حرکتی و بررسی اثر بخشی ان بر بهبود نیم رخ اجتماعی و علاقه اجتماعی کودکان با اختلال اتیسم عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش با هدف تدوین برنامه مداخله حسی- حرکتی و بررسی اثر بخشی آن بر بهبود نیمرخ اجتماعی و علاقه اجتماعی کودکان با اختلال اتیسم عملکرد بالا انجام شده است. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان با اختلال اتیسم عملکرد بالا در شهر تهران در سال تحصیلی ۹۷-۹۶ بودند. تعداد ۲۰ کودک ۶ تا ۱۲ سال به صورت نمونه دردسترس از مرکز اتیسم دوم آوریل انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۰ نفر) و کنترل (۱۰ نفر) تخصیص شدند. برنامه مداخله حسی حرکتی به مدت دو ماه و هفته ای دو جلسه و هر جلسه به مدت ۶۰ دقیقه برای گروه آزمایش اجرا شد. از پرسشنامه علاقه اجتماعی (علیزاده، اسماعیلی و سهیلی، 1394) و نیمرخ مهارت اجتماعی (اسکات بلینی، 2006) برای گرداوری اطلاعات استفاده شد. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. نتایج حاصل نشان داد که برنامه مداخله ای بر بهبود علاقه اجتماعی و نیمرخ اجتماعی کودکان موثر بود. با توجه به اثربخشی برنامه مداخله ا ی حسی حرکتی، آموزش این برنامه برای همه سطوح کودکان با اختلال اتیسم توصیه می شود.
اثربخشی هنردرمانی (هنرهای بصری) در بهبود علایم منفی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در مرکز روزانه اعصاب و روان احبا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنردرمانی به عنوان یکی از شیوه های روان درمانگری می تواند در تشخیص و درمان بسیاری از اختلالات راهگشا باشد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشیِ هنردرمانی (هنرهای بصری)، بر روی علایم منفی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در مرکز اعصاب و روان احبا انجام شد. روش پژوهش، توصیفی از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در مرکز روزانه اعصاب و روان احبا بود که از این جامعه، 14 بیمار مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. درمانجویان به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای، در جلسات هنردرمانی شرکت کردند. برای گردآوری داده ها از آزمون ترسیمیِ شخصی در حال کندن سیب از درخت PPAT) ) و مقیاس عناصر صوری در هنردرمانی (FEATS) استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هنردرمانی در کاهش علایم منفی (مانند اضطراب، بی توجهی، کمبود اعتماد به نفس و افسردگی) در این بیماران مؤثر است (05/0>p). این تحقیق نشان می دهد که از هنردرمانی می توان به عنوان راهکار درمانی موثر برای علایم منفی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی سود جست.
مقایسه اثربخشی برنامه مثبت اندیشی فردریکسون و برنامه تغییر ذهنیت دوئیک بر سرمایه روان شناختی دانش آموزان تیزهوش مبتلا به اضطراب امتحان پایه نهم شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی برنامه مثبت اندیشی فردریکسون و برنامه تغییر ذهنیت دوئیک بر سرمایه روان شناختی دانش آموزان تیزهوش مبتلا به اضطراب امتحان پایه نهم شهر اصفهان انجام شد. روش: روش این تحقیق نیمه تجربی (آزمایشی) و طرح پژوهش از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان دختر تیزهوش پایه نهم شهر اصفهان بود که در سال تحصیلی 1396 مشغول به تحصیل بودند و تعداد آنها 450 نفر بود. در ابتدا غربالگری انجام شد و از جامعه آماری تعداد 45 نفر از دانش آموزان مضطرب که بر اساس پرسشنامه اضطراب امتحان اهواز نمرات بالاتری کسب کردند انتخاب و سپس به روش نمونه گیری تصادفی ساده به دو گروه آزمایشی (15 نفر در گروه آموزش مثبت اندیشی فردریکسون و 15 نفر در گروه آموزش برنامه تغییر ذهنیت دوئیک) و 15 نفر در دو گروه کنترل تقسیم شدند. گروه مثبت اندیشی فردریکسون 8 جلسه و گروه تغییر ذهنیت دوئیک نیز 8 جلسه اموزش دریافت کردند، اما گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. تمامی شرکت کنندگان پرسشنامه سرمایه روان شناختی لوتانز را در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری شش ماهه تکمیل کردند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-22 بهره گرفته شد. نتایج: یافته ها نشان داد که بین دو گروه آزمایشی و گروه کنترل در ارتباط با خرده مقیاس های خودکارآمدی، تاب آوری و خوش بینی متغیر سرمایه روان شناختی تفاوت معناداری وجود دارد و دو گروه آزمایشی در متغیرهای مذکور اثربخش بودند و اثربخشی دو گروه بر متغیرهای تاب آوری و خوشبینی در دوره پیگیری شش ماهه نیز حفط شدند. از طرفی برنامه تغییر ذهنیت دوئیک در خرده مقیاس امیدواری متغیر سرمایه روان شناختی نسبت به گروه مثبت اندیشی و کنترل اثربخش بود و این اثربخشی تا دوره پیگیری تداوم داشت. نتیجه گیری: با به کارگیری برنامه های مثبت اندیشی و تغییر ذهنیت می توان سرمایه های روان شناختی دانش آموزان تیزهوش مضطرب را بهبود بخشید که این امر می تواند موجب افزایش پیشرفت و بهره وری این دانش آموزن شود.
تاثیر برنامه توانبخشی شناختی مبتنی بر حافظه بر کارکردهای اجرایی و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان با آسیب شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آسیب شنوایی تمام جنبه های زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد در حالی که استفاده از برنامه توانبخشی شناختی مبتنی بر حافظه با نتایج مؤثری همراه است. هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه توانبخشی شناختی مبتنی بر کارکردهای اجرایی و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان با آسیب شنوایی بود. این پژوهش، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه شاهد بود. در این پژوهش 26 دختر با آسیب شنوایی که به روش در دسترس از مدارس شهر اصفهان انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. آزمودنی ها به دو گروه 13 نفری آزمایش و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمایش، برنامه توانبخشی شناختی مبتنی بر حافظه را در 10 جلسه دریافت کردند، در حالی که به گروه شاهد این آموزش ارائه نشد. ابزارهای پژوهش، پرسشنامه توانایی شناختی نجاتی (1392) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایج (2006) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که برنامه توانبخشی شناختی مبتنی بر حافظه بر کارکردهای اجرایی و تنظیم شناختی هیجان آزمودنی ها تاثیر معناداری داشت. بر اساس یافته ها، برنامه توانبخشی شناختی مبتنی بر حافظه، کارکردهای اجرایی و تنظیم شناختی هیجان دانش آموزان با آسیب شنوایی را بهبود بخشید. بنابراین، می توان از این برنامه به منظور بهبود کارکردهای اجرایی و تنظیم شناختی هیجان چنین دانش آموزانی بهره برد و برنامه ریزی برای استفاده از برنامه توانبخشی شناختی مبتنی بر حافظه برای آنها اهمیت ویژه ای دارد.
اثربخشی آموزش مثبت نگری بر باورهای غیرمنطقی و شادکامی مادران کودکان ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تولد فرزند ناشنوا، خانواده به ویژه مادران را با شرایطی مواجه می کند که لازم است به وضعیت روانشناختی آنان توجه بیشتری شود. روان درمانی مثبت گرا رویکردی در روان درمانی است که با ایجاد توانمندی ها و هیجانات مثبت همراه است و در آن سعی می شود با افزایش معنا در زندگی به تسکین آسیب های روانی و افزایش شادکامی پرداخته شود. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مثبت نگری بر باورهای غیرمنطقی و شادکامی مادران کودکان ناشنوا در شهر قزوین در سال 1396 انجام گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و فاقد مرحله پیگیری بود. جامعه شامل کلیه مادران دارای کودکان ناشنوا بود که از این میان 34 نفر به شیوه در دسترس انتخاب و با توجه به ملاک های ورود( سن مادر، جنس، تحصیلات ، معیار شنوایی مادران، سن کودک و دووالدی بودن خانواده ها) دردو گروه آزمایش(17 نفر) و کنترل(17نفر) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه مثبت نگری خدایاری فرد و غباری بناب(1391)، پرسشنامه باورهای غیر منطقی جونز(1969) و پرسشنامه شادکامی آکسفورد(1989) بود. آموزش مثبت نگری در قالب ده جلسه نود دقیقه ای به صورت هفته ای یک جلسه، در گروه آزمایش اجرا شد. در پایان برای دو گروه پس آزمون اجرا گردید. روش تجزیه و تحلیل داده ها کوواریانس چند متغیری بود. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش مثبت نگری نتوانسته است باورهای غیرمنطقی را کاهش دهد و تاثیری بر شادکامی نیز نداشته است. نتیجه گیری: بدین ترتیب می توان گفت احتمالا مثبت نگری در کاهش باورهای غیرمنطقی و افزایش شادکامی مادران کودکان ناشنوا موثر نمی باشد.
بازنمایی وضعیت شناختی ارجاع در گفتمان روایی کودکان با اختلال اتیسم فارسی زبان براساس سلسله مراتب مفروض بودگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اختلال طیف اتیسم، به عنوان اختلالی رشدی-عصبی، اختلالی است که نقص هایی را در عملکردهای شناختی، همچون حافظه، توانایی برقراری ارتباط و زبان، ایجاد می کند. یکی از سطح های تاثیرگذار در زندگی اجتماعی افراد، توانایی تولید گفتمان روایی است که مستلزم به کارگیری دانش و مهارت های زبانی و شناختی به طور همزمان می باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای بازنمایی ارجاع، به عنوان عنصر اصلی روایت، به وسیله عبارت های ارجاعی براساس شش وضعیت شناختی مطرح شده در «سلسله مراتب مفروض بودگی» گوندل، هدبرگ و زاخاراسکی (1993) در گفتمان روایی کودکان دارای اختلال اتیسم با عملکرد بالا و کودکان عادی فارسی زبان با توجه به سن آنها بود. به این منظور، 24 کودک دارای اختلال اتیسم با عملکرد بالا و 24 کودک عادی، 7، 9 و 11 سال (هر گروه سنی شامل 8 آزمودنی) در این پژوهش شرکت کردند. روایت ها براساس داستان تصویری «قورباغه، کجایی؟» (مایر، 1969) گردآوری شد. سپس داده های حاصل از روایت های تولید شده مورد توصیف و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد در بازنمایی ارجاع براساس وضعیت های شناختی «سلسله مراتب مفروض بودگی» به وسیله عبارت های ارجاعی مختلف بین دو گروه آزمودنی در وضعیت های شناختی ارجاعی، فعال و کانونی تفاوت هایی وجود داشت. علاوه بر این، افزایش سن، بر بازنمایی ارجاع براساس وضعیت های شناختی «سلسله مراتب مفروض بودگی» در روایت های کودکان دارای اختلال اتیسم با عملکرد بالا، برخلاف روایت های تولید شده توسط کودکان عادی، تاثیری نداشت.
مداخله زودهنگام برای افراد دیرآموز در دوره پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمامی افراد یک جامعه، به ویژه دانش آموزان، در سنین مختلف و دوره های تحصیلی از قدرت یادگیری برابر برخوردار نمی باشند. مسلم است که کار با دانش آموزان دیرآموز باید به دور از نگرش منفی و تعصب صورت بگیرد. باید این نگرش در جامعه آموزشی و خانواده ایجاد شود که دیرآموزان متعلق به جامعه عادی هستند. به عبارت دیگر، اگر یک کودک دیرآموز در نظام آموزشی تعلیم درست نبیند و سرانجام با برچسب استثنایی وارد مراکز ویژه شود، نشان دهنده ناکارآمد بودن روش آموزشی است . کودکان دیرآموز، دبستان را درحالی شروع می کنند که در مقایسه با همسالان طبقه متوسط خویش از لحاظ دانش کلمات، مهارت های ریاضی، نوشتن و شناخت حروف مشکلات زیادی دارند. اگر مداخله های زودهنگام به آنان ارائه نشود، زمینه بروز بحران های گوناگون برای آنان فراهم خواهد شد. مداخله زودهنگام از جمله مفاهیمی است که در سال های اخیر وارد حوزه روان شناسی و آموزش کودکان با نیازهای ویژه شده است. مداخله زودهنگام نه تنها برای درمان افرادی که در شمول اختلالات قرار دارند، بلکه برای تمام دانش آموزان عادی که به نوعی ضعف تحصیلی دارند نیز مفید می باشد. این مداخلات که شامل تقویت مهارت های جسمانی- حرکتی، مهارت اجتماعی شدن، دستیابی به ارزش ها، کسب صلاحیت فکری، یادگیری نظام های زبانی، زمینه های آماده سازی خواندن، نوشتن و محاسبه کردن، زیبایی شناسی و کسب خودمختاری شخصی می باشد، تاثیر زیادی در بهبود این نوآموزان دارد. در این میان تنها این امید می ماند که کارشناسان علوم تربیتی، مشاوران و روانشناسان با استفاده از اطلاعات، نظریه ها و فنون جدید به کمک دانش آموزان، معلمان و اولیا بشتابند.
تأثیر برنامه ادراکی – حرکتی منتخب بر رشد حرکات ظریف و نمره نوشتن پسران نارسانویس حرکتی پایه سوم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: نتایج تحقیقات نشان می دهند که کودکان با اختلالات یادگیری، در زمینه ی پیشرفت تحصیلی، دستیابی به شغل هایی با رتبه بالای اجتماعی و مهارت های حرکتی دچار مشکل هستند؛ از این رو هدف تحقیق حاضر مطالعه تأثیر برنامه ادراکی - حرکتی منتخب بر مهارت های حرکتی ظریف و نوشتن کودکان نارسانویس حرکتی است. روش : این مطالعه به لحاظ هدف کاربردی است و شیوه انجام آن نیمه تجربی است. بدین منظور از بین 41 دانش آموز پسر دارای اختلال نوشتن حرکتی شهرستان ضیاءآباد که در مدارس عادی مشغول به تحصیل بودند، تعداد 20 کودک ) پایه سوم ابتدایی ( به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی، به دو گروه (تجربی و کنترل) تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 6 هفته و هر هفته 3 جلسه برنامه تمرینی را اجرا کردند. ابزار اندازه گیری؛ پرسشنامه ویژگی های فردی، آزمون تبحر حرکتی برونینکز – اوزرتسکی و آزمون نوشتن پایه سوم ابتدایی بود. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه برنامه ی تمرینی منتخب در مهارت های حرکتی ظریف نسبت به گروه کنترل عملکرد بهتری داشت. همچنین نتایج نشان داد که گروه برنامه تمرینی منتخب در آزمون نوشتن نسبت به گروه کنترل عملکرد بهتری داشت. نتیجه گیری: برنامه های تمرینی منتخب، توانست موجب بهبود مهارت های حرکتی ظریف و نمرات نوشتن پسران نارسانویس حرکتی پایه سوم ابتدایی شود. با توجه به اینکه نتایج تحقیق حاضر بیانگر این بود که یک دوره برنامه تمرینی منتخب باعث بهبود نمرات نوشتن گردید، پیشنهاد م ی شود از این نوع برنامه ها در مراکز آموزشی و توان بخشی کودکان دارای اختلال یادگیری استفاده شود.
اثربخشی برنامه اوقات فراغت عرش بر ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی مدارس استثنایی شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی اثربخشی برنامه اوقات فراغت عرش بر ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی بود. روش: این پژوهش، یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه شاهد بود. در این پژوهش 30 دختر کم توان ذهنی که به روش نمونه گیری تصادفی از مدارس استثنایی شهر اصفهان انتخاب شده بودند، شرکت داشتند. آزمودنی ها به دو گروه 15 نفری آزمایش و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمایش، برنامه اوقات فراغت عرش را در 16 جلسه دریافت کردند، در حالی که به گروه شاهد این آموزش ارائه نشد. ابزارهای پژوهش آزمون هوشی وکسلر کودکان (2003) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی (1990) بود. اطلاعات جمع آوری شده از طریق آزمون آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد با استفاده از نسخه بیست و سوم نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که برنامه اوقات فراغت عرش بر ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی آزمودنی ها تاثیر معناداری معناداری داشت (0001/0 P< ). نتیجه گیری: برنامه اوقات فراغت عرش ظرفیت شناختی و مهارت های ارتباطی دانش آموزان کم توان ذهنی را بهبود بخشید. بنابراین، برنامه ریزی به منظور استفاده از برنامه اوقات فراغت برای این دانش آموزان اهمیت ویژه ای دارد.
اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر باورهای غیرمنطقی، سرسختی روانشناختی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان استعدادهای درخشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی واقعیت درمانی گروهی بر باورهای غیرمنطقی، سرسختی روان شناختی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان استعدادهای درخشان انجام شد. روش: این پژوهش به روش آزمایشی با پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل به همراه پیگیری شش ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان استعداد درخشان پسر مقطع متوسطه دوم شهرکرد بوده است. جهت اجرای پژوهش، تعداد 40 دانش آموز به صورت تصادفی ساده انتخاب و در گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. سپس جهت ارزیابی پیش آزمون و قبل از اجرای مداخله، دانش آموزان پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز ( IBT ) و مقیاس سرسختی روان شناختی کوباسا (1990) را تکمیل نمودند و معدل های آنان نیز یادداشت شد. در مرحله بعد برای گروه آزمایش 8 جلسه واقعیت درمانی گروهی به اجرا درآمد. پس از انجام مداخله نیز پرسشنامه مذکور در مراحل پس آزمون و پیگیری توسط دانش آموزان تکمیل گردید. داده ها از طریق تحلیل کواریانس تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد واقعیت درمانی گروهی بر کاهش باورهای غیرمنطقی، افزایش سرسختی روان شناختی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان استعدادهای درخشان پسر دوره دوم متوسطه مؤثر بوده است(5 % < p ). این اثر در طول پیگیری شش ماهه همچنان ماندگار بوده است. نتیجه گیری: واقعیت درمانی گروهی می تواند به عنوان روشی مناسب به منظور بهبود وضعیت روان شناختی و تحصیلی دانش آموزان استعداد درخشان استفاده گردد.
مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر مدل دوگانه ای بی سی ایکس و فرزندپروری مبتنی بر مهرورزی بر رابطه مادر –کودک و مشکلات رفتاری کودکان با کم توانی های ذهنی و تحولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کم توانی ذهنی و تحولی، اختلالی است که بر کارکرد انطباقی و هوشی فرد در حوزه های عملی، اجتماعی و مفهومی تأثیرگذار است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر برنامه مدل دوگانه ای بی سی ایکس و فرزندپروری مبتنی بر مهرورزی بر رابطه مادر –کودک و مشکلات رفتاری کودکان با کم توانی ذهنی و تحولی بود. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و پیگیری بود. نخست، آزمودنی ها بر اساس ملاک های ورود غربال شدند، سپس 45 مادر کودکان با کم توانی ذهنی و تحولی انتخاب شده و به طور تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه جای گرفتند (15 نفر در هر گروه). مادران در گروه مبتنی بر برنامه مدل دوگانه ای بی سی ایکس، 10 جلسه و در گروه مبتنی بر مهرورزی 8 جلسه تحت مداخله قرار گرفتند و گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه نقاط قوت و ضعف و پرسشنامه رابطه مادر-کودک در هر سه مرحله برای آزمودنی ها اجرا شدند.تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با تکرار سنجش نشان داد که آموزش فرزندپروری مبتنی بر برنامه مدل دوگانه ای بی سی ایکس در مقایسه با فرزندپروری مبتنی بر مهرورزی و گروه گواه بر رابطه مادر –کودک و مشکلات رفتاری کودکان با کم توانی ذهنی و تحولی تأثیرگذاری معناداری داشته است. بر اساس یافته ها، فرزندپروری مبتنی بر برنامه مدل دوگانه ای بی سی ایکس برنامه ای مؤثر برای فرزندپروری مادران کودکان با کم توانی ذهنی و تحولی می باشد.
تاثیر دو شیوه تمرین منتخب بر تبحر حرکتی و رشد اجتماعی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر برنامه حرکتی اسپارک و بازی های بومی محلی بر تبحر حرکتی و رشد اجتماعی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی بود. روش : این پژوهش از نوع کاربردی است که برای انجام آن از روش تحقیق نیمه تجربی بهره گرفته شده است. بدین منظور از بین 1288 دانش آموز ابتدایی دختر و پسر شهرستان پیرانشهر، 36 کودک (7 تا 10 ساله) مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی با استفاده از سیاهه اختلال هماهنگی رشدی ویژه والدین، سیاهه مشاهده حرکتی مخصوص آموزگاران غربال شدند و بطور تصادفی به سه گروه12 نفره تقسیم شدند. گروه های آزمایشی به مدت 4 هفته و هر هفته 4 جلسه به اجرای برنامه های تمرینی (برنامه تمرینی اسپارک و بازی های بومی محلی) پرداختند. ابزار مورد استفاده آزمون تبحر حرکتی برونینکس-اوزرتسکی، آزمون وکسلر و پرسشنامه رشد اجتماعی واینلند بود. آزمون تی همبسته و تحلیل واریانس یک طرفه جهت تحلیل داده ها استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین پیش آزمون و پس آزمون در گروه های تمرین اسپارک و بازی بومی محلی وجود داشت. همچنین نتایج آزمون تعقیبی توکی نشان داد که اجرای گروه تمرین اسپارک و گروه بازی های بومی محلی در آزمون تبحر حرکتی و رشد اجتماعی تفاوت معناداری با گروه کنترل داشت. بطوریکه برنامه حرکتی اسپارک تاثیر بیشتری بر بهبود تبحر حرکتی و بازی های بومی محلی تاثیر بیشتری بر بهبود رشد اجتماعی این کودکان داشت. نتیجه گیری: این یافته ها پیشنهاد می نماید که از برنامه تمرینی اسپارک و بازی های بومی محلی جهت بهبود تبحر حرکتی و رشد اجتماعی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی استفاده گردد.
تاثیر تمرینات ادراکی- حرکتی در ترکیب با بازخورد بر زمان واکنش و هماهنگی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از مشکلات عمده کودکان با اختلال هماهنگی رشدی، یادگیری مهارت های حرکتی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات ادراکی- حرکتی در ترکیب با بازخورد بر زمان واکنش و هماهنگی حرکتی کودکان با اختلال هماهنگی رشدی بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه تجربی بود. 30 کودک با اختلال هماهنگی رشدی به صورت تصادفی به سه گروه خودکنترل، آزمونگر کنترل و کنترل تقسیم شدند. در پیش آزمون، هماهنگی حرکتی و زمان واکنش شرکت کنندگان به ترتیب با آزمون های لینکن اوزرتسکی و زمان واکنش کل بدن ارزیابی شد. سپس گروه های تجربی به مدت 24 جلسه و هر جلسه 60 دقیقه پروتکل تمرینات را انجام دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های کلموگروف- اسمیرنوف، لوین، باکس، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که در متغیرهای هماهنگی حرکتی و زمان واکنش هم در تمرین (به ترتیب 004/0 P= ، 000/0 P= ) و هم در گروه (به ترتیب 003/0 P= ، 001/0 P= ) اثرات معناداری وجود داشت(05/0 P≤ ). نتایج آزمون تعقیبی نشان داد که بین گروه خود کنترل و آزمونگر کنترل با گروه کنترل در هر دو مولفه زمان واکنش و هماهنگی حرکتی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین در مقایسه بین دو گروه خودکنترل و آزمونگر کنترل در هر دو مولفه زمان واکنش و هماهنگی حرکتی تفاوت معناداری وجود داشت(05/ P≤ ). نتیجه گیری: بنابراین یافته های مطالعه حاضر نشان می دهد که تمرینات ادراکی- حرکتی در ترکیب با بازخورد و به ویژه باز خورد خود کنترل در مقایسه با تمرین صرف می تواند سبب عملکرد هماهنگی حرکتی و زمان واکنش بهتر کودکان با اختلال هماهنگی رشدی شود.