فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۷٬۲۵۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
استیون هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی معاصر، با انتشار کتاب طرح بزرگ و ارائه نظریه «اِم»، نزاع دیرین علم و دین را وارد مرحله جدیدی کرد. به رغم ادعای هاوکینگ، مبنی بر «مرگ فلسفه»، او در نظریه اش از برخی مبانی فلسفی بهره برده که این مقاله در صدد ارزیابی و نقد آنها است. مهم ترین مبانی فلسفی ای که نظریۀ اِم بر آنها استوار است عبارت اند از (1) علم گرایی، که بنیادی ترین مبنای نظریۀ اِم تلقی می شود، و در آن مراد از علم به طور خاص علم جدید یا علم تجربی است؛ (2) ابزارگرایی، که مطابق آن قوانین و نظریه ها صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده ها هستند و اساساً واقعیت فیزیکی موضوعیت ندارد؛ (3) نفی اصل علیت، که با استفاده از «اصل عدم قطعیت» و «اصل تصادف» صورت گرفته است. در این مقاله، که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، پس از تبیین مبانی فوق نشان داده می شود که بر هر یک از این مبانی نقدهای جدی وارد است. علم گرایی، بدون توجه به محدودیت های روش تجربی، سایر منابع معرفتی و از جمله عقل را نادیده می گیرد. ابزارگرایی نهایتاً منجر به پذیرش نظریات متناقض می گردد و واقع گرایی علمی را نفی می کند. انکار اصل علیت نیز، که ریشه در فهم نادرست این مفهوم فلسفی دارد، مستلزم نفی هر گونه ارتباط واقعی میان موجودات جهان است. این نقدهای مبنایی در کنار اشکالات دیگری که در مقاله به آنها پرداخته شده حاکی از ضعف و بی اعتباری نظریه اِم است.
گناه نخستین: مواجهه جوردانو برونو با سنت آگوستینی-لوتری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۷)
299 - 310
حوزههای تخصصی:
ایده گناه آغازین بنای مسیحیت را تشکیل داده است. به تعبیری مسیحیت با اذعان به گناه آغازین آدم و شروع دوران هبوط آغاز شد. متفکران مسیحی در طول ادوار مختلف و پیش از آن ها آبای کلیسا سعی کرده بودند تا به نحوی موجه گناه آغازین را صورت بندی کنند و راه خلاص و رهایی بشر از آن را در اختیار مؤمنان بگذارند. اوج این تلاش در مسیحیت آگوستین و بعدها در خوانش لوتر از آن قابل رؤیت است. بااین همه، در دوره رنسانس این رویکرد به جهت دیگری رفت و متفکران این دوره تلاش کردند تا در ایده گناه آغازین بازنگری کنند. یکی از فیلسوف هایی که به جدّ این پرسش را پیگیری می کند، جوردانو برونو است. او در ضمن مجادلاتی که با لوتری ها داشته، سخت در ایده گناه آغازین احتجاج کرد و آن را از اساس بی بنیان دانسته است. در این مقاله نخست سعی می کنیم به بررسی و تبیین استدلال های جوردانو برونو در این فقره بپردازیم و ادامه خواهیم کوشید با تحلیل متن کتاب مقدس و عبارات و فقراتی که در این کتاب هست و دستمایه ایده گناه آغازین شده، استدلال های برونو را تقویت کنیم و نشان بدهیم که او به حق بر ایده گناه آغازین و آرای طلایه داران آن ایراد می کرد. در بخش نتیجه گیری نیز نشان خواهیم داد که همین نقد بنیادین چگونه دوران جدیدی را در نسبت میان خداوند و انسان رقم زده است و اساساً رنسانس سرآغاز دوران خداجویی بوده است.
یکسانی روش شناختی معرفت علمی و معرفت دینی و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پذیرش این که هدف فهم و تفسیر متن شناخت مقصود مؤلف است، باید به این پرسش پاسخ داد که باورهای محصول این فرایند چگونه توجیه می شود. من استدلال می کنم که فهم و تفسیر بر استنتاجی تبیینی مبتنی است. از آنجا که معنای قراردادی کلمات نمی تواند مقصود مؤلف را متعین کند، برای دریافت معنای مد نظر وی فرضیه هایی معنایی مطرح می کنیم که بتواند شواهد متنی را توضیح دهد. سپس، بهترین تبیین آن شواهد را به عنوان معنای متن تلقی می کنیم. این یعنی تفسیر نیز بر همان فرایند استنتاجی ای مبتنی است که روش شناسی علوم تجربی را تشکیل می دهد. بنابراین، از یک سو علوم تجربی و استنباط از متون مقدس هر دو بر استنتاج تبیینی از شواهد مبتنی اند، و از سوی دیگر شواهد موجود در هر دو (یعنی پدیده های طبیعی و متون مقدس) نیز از منظر دینی به خداوند منسوب اند. در نتیجه، تا دلیل مستقلی نباشد، فرد متدین نمی تواند برای یکی اعتباری بیش از دیگری قائل شود یا، به فرض بروز تعارضی آشتی ناپذیر میان آن دو، یکی را بر دیگری برتری دهد.
ارزیابی انتقادات معرفت شناختی سهروردی از ابن سینا در مسئلۀ ابصار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
55 - 70
حوزههای تخصصی:
نظریۀ ابصار یکی از مباحث مهم معرفت شناختی است. افلاطون و ارسطو در این بحث، دیدگاهی ویژه ارائه کرده اند که مبنای نظریات فلاسفۀ اسلامی متأخر در این مسئله واقع شده است. ازسویی، ابن سینا به پیروی از ارسطو، حقیقت ابصار را مبتنی بر نظریۀ «انطباع صور» تشریح کرده که براساس آن، ادراک حسی را به انفعال آلت حسی از محسوس تعریف می کند. ازسوی دیگر، شیخ اشراق با ردّ دو نظریۀ خروج شعاع و انطباع، در صدد برآمد دیدگاه جدیدی را بیان کند. یعنی نمی توان براساس «خروج شعاع» و «انطباع صور» تحلیل دقیقی از ابصار ارائه کرد؛ بلکه با اشراق نفس بر امر موردمشاهده (البته به شرط مقابله) است که ابصار تحقق می یابد. در پژوهش حاضر با تتبع در آثار ابن سینا و سهروردی مبتنی بر رهیافت اسنادی و روش توصیفی و تحلیلی، میزان نوآوری و یا اصالت انتقادات سهروردی بر جنبۀ معرفت شناختی مسئلۀ ابصار ابن سینا سنجش شده است. نگارنده در فرایند پژوهش پیش رو، ضمن رونمایی از ابن سینای متفاوت و براساس تحلیل دقیق مسئلۀ ابصار، به این نتیجه رسیده است که ملاحظات انتقادی سهروردی در این بحث، ریشه در سخنان ابن سینا دارد؛ چراکه خود شیخ در برخی آثار خویش، هرچند نه به نحو تفصیلی و سازمان یافته، بلکه به نحو اجمالی به آنها توجه داشته است. به نظر می رسد زمینۀ فکری شیخ اشراق در تبیین نظریۀ ابصار را بتوان چنین ارزیابی کرد که «اشراق» در نظام فکری سهروردی متناسب با «التفات» در فضای فکری ابن سینا و جایگزین آن قابل طرح است؛ چراکه رویکرد فیلسوف مشائی در بستر علم حصولی بوده که حکمت اشراق آن را در فضای علم حضوری به اشراق تفسیر کرده است.
مابعدالطبیعۀ عوام: پژوهشی در باب نقش دین در فلسفۀ شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آرتور شوپنهاور معمولاً فیلسوفی ملحد و پوچ انگار دانسته شده است. این نظر گرچه نادرست نیست، تأکید بیش از حد بر آن موجب غفلت از بحث های دینی در فلسفۀ او شده است. در این مقاله، خواهیم کوشید تا جنبه های گوناگون دین شناسی شوپنهاور را بررسی کنیم. بدین منظور، پس از ذکر نکات مقدماتی، به خاستگاه های دین نزد وی می پردازیم و خواهیم دید که شوپنهاور منکر منشأیی فراطبیعی برای دین است و ریشه های دین را در ملال انسان و میل او به جاودانگی جستجو می کند. سپس پیدایش ادیان تاریخی را بررسی می کنیم و روشن می سازیم که از نظر شوپنهاور همۀ ادیان در یک روند تدریجی از دو دین برهمایی و بودایی منبعث شده اند و هر چه بهرۀ بیشتری از این دو داشته باشند معقول تر هستند. در بحث از تقسیم بندی ادیان بزرگ خواهیم دید که شوپنهاور ادیان را به خوش بین و بدبین تقسیم می کند و علت گرایش او به ادیان هندی بدبین بودن آنها است. در ادامه جنبه های مثبت و منفی دین از نگاه شوپنهاور مد نظر قرار می گیرد. او اموری مانند تحجر را از معایب دین و مواردی مانند تسلی بخشی را از محاسن آن برمی شمارد. در پایان برخی انتقادها به دیدگاه های او در خصوص دین، از جمله عرفی سازی دین، مطرح می شود. مقالۀ حاضر نشان می دهد که به رغم ناسازگاری فلسفۀ شوپنهاور با آموزه های دینی، نظام فلسفی او، تا اندازه ای، متأثر از ادیان شرقی و مسیحیت زاهدانه است.
تحلیل و بررسی دیدگاه ریچارد سوئینبرن در باب «وحی گزاره ای»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن در کتاب وحی از استعاره تا تمثیل به بحث از «وحی گزاره ای» می پردازد. از نظر وی وحی گزاره ای در صورتی قابل تصدیق است که (1) مشتمل بر گزاره های صادقی در خصوص حقایق مهم دینی باشد، (2) همراه با ارائۀ معجزه باشد، (3) نهادی مانند کلیسا را به مثابه متولّیِ تفسیرِ وحی بنا نهاده باشد، و (4) تفاسیر این نهاد از مفاد وحی کاذب یا نامحتمل نباشد. سوئینبرن معتقد است که وحی مسیحی به بهترین نحو هر چهار معیار را تأمین می کند و لذا تنها وحی اصیل در میان ادیان است. زیرا اولاً، رستاخیزْ معجزۀ عظیم عیسی است؛ ثانیاً عیسی با تعیین 12 رسول برای بسط تعالیم خویش، کلیسا را بنا نهاده است؛ ثالثاً اگر ما تمایز میان محتوای فراتاریخی و صورت تاریخیِ وحی و ژانرهای مختلف کتاب مقدس را در نظر داشته باشیم، محتوای وحی مسیحی و تفاسیر کلیسا از این وحی مشتمل بر هیچ مدعای کاذبی نیستند. در نقد دیدگاه سوئینبرن بیان می کنیم که اولاً، به گفتۀ مکلین، سوئینبرن فاقد نگرش تاریخی-هرمنوتیکی است. او علی رغم ادعای موضع فراتاریخی، از موضع مسیحیت به تعیین معیارهای وحی اصیل می پردازد و با دلایل دوری به اثبات حقانیت وحی مسیحی دست می یازد و در نهایت تلاش می کند گفتمان هژمونیک مسیحیت را بر تمام ادیان دیگر تحمیل نماید. ثانیاً تمسّک به تمایز گزاره و مدعا، یا صورت و محتوا، یک روش محافظه کارانه برای ابطال ناپذیر کردن کتاب مقدس است که در خصوص سایر متون اساطیری نیز مورد تمسّک واقع شده است. ثالثاً تصدیق گواهیِ ناقلانِ معجزاتِ عیسی معقول نیست و سوئینبرن پاسخ مقنعی به انتقادات هیوم بر نقل معجزات ارائه نمی کند.
تحلیلی تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله دفاعیه ای تکاملی از پزشکی مبتنی بر شواهد به عنوان رویکردی به پزشکی است که مبنای اصلی مداخلات درمانی را پژوهش های نشر یافته در نشریات معتبر پزشکی در نظر می گیرد. در این رویکرد از تجربه های شخصی، شهود پزشک، و تبیین های مکانیکی برای انجام مداخلات پزشکی تأکیدزدایی می شود. از زمان رواج پزشکی مبتنی بر شواهد نقدهای زیادی بر آن وارد شده است. در اینجا به دو مورد اشاره می شود. نخست آنکه بحران تکرارپذیری ابتنای پزشکی بر شواهد نشریافته در نشریات را زیر سوال می برد. دوم آنکه پزشکی مبتنی بر شواهد بر نوعی تجربه گرایی افراطی مبتنی است در حالیکه نقدهای زیادی به این سنخ تجربه گرایی وارد است. از منظر تکاملی پاسخ هایی برای این نقدها عرضه شده است. همچنین خواهیم دید که چگونه می توان در سایه ی این نقدها مبانی نظری پزشکی مبتنی برشواهد را به روزرسانی کرد. در این راستا دفاعی عرضه می شود که در دو هنگام می توان عقل گرایانه، یعنی با مبنا قرار دادن نظریه های عام پزشکی، کار را به پیش برد: یک. برای ترک اقدام یا نادیده گرفتن هر توصیه ی «ظاهرا» بی ضرری؛ و دو. به هنگام طرد شواهد زرد. و در انتها اشاره ای می شود که هرچند ممکن است که این نادیده گرفتن ها در شرایطی از سرعت ورود دادههای جدید به پزشکی بکاهد اما از منظر تکاملی این حد از محافظه کاری برای حفظ اعتبار پزشکی ضروری است.
آینده علوم انسانی اسلامی در ایران؛ تحقیقی مبتنی بر تحلیل روند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت آمده است که تا سال 1444 ایران به کشور پیشتاز در تولید علوم انسانی اسلامی تبدیل خواهد شد. در دهه های گذشته بحث های گسترده ای در ارتباط با معنا، امکان، ضرورت و چگونگی دست یابی به علوم انسانی اسلامی انجام گرفته و مراکز متعدد فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و سیاستگذاری تأسیس گردیده تا این هدف را محقق سازند. با وجود این، تا کنون تحقیقی در ارتباط با آینده این ایده به انجام نرسیده است. پرسش محوری این مقاله آن است که آیا پیشتازی ایران در تولید علوم انسانی اسلامی تا سال 1444 ممکن است؟ در این راستا پس از نقد پیش بینی های بی آینده بودن ایده علوم انسانی اسلامی به دو شیوه پیشینی و مستقل از شواهد تاریخی و پسینی و مبتنی بر شواهد تاریخی، با بهره-گیری از روش تحلیل روند، نشان داده می شود که ایده علوم انسانی اسلامی، ایده ای رو به رشد و در نتیجه آینده دار است؛ هر چند اگر این فرایند مطابق با روند دهه های گذشته پیش برود، دست یابی به افق تصریح شده در سند الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت در سال 1444 دور از انتظار است. در پایان با بهره گیری از نظر نخبگان این حوزه، برخی از عواملی که می-تواند در سرعت بخشیدن به این روند تأثیرگذار باشد، معرفی شده است.
بررسی نقدهای ریچارد داوکینز بر دیدگاه ندانم گویی در مسئلۀ وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
175 - 188
حوزههای تخصصی:
ریچار داوکینز در کتاب «پندار خدا» وجود خدای ادیان ابراهیمی را انکار کرده است. او برای اثبات دیدگاه خود علاوه بر ارائه دلیل، تلاش کرده تا هر آنچه به گونه ای مانع به شمار می رود را نیز برطرف کند. دیدگاه ندانم گویی یکی از این موانع است که داوکینز با پذیرش کلی آن، معتقد است احتمال عدم وجود خدا بیشتر از وجود اوست از این رو درباره وجود خدا نباید ندانم گو شد. او باور خود را بر پایه تقسیم ندانم گویی به موقت و دائم، علمی دانستن فرضیه خدا، اصل ناممکن بودن اثبات قطعی عدم یک چیز، نقد استدلال بیزی و استدلال نامحتملی استوار کرده است. در این مقاله نخست به روش توصیفی دیدگاه و دلایل داوکینز معرفی شده است و سپس با روش انتقادی میزان کامیابی دلایل ارائه شده در اثبات ادعای او بررسی گردیده است. نتیجه بررسی نشان می دهد که این دلایل نمی توانند ادعای او را اثبات کنند و نهایت کارایی آن ها اثبات ندانم گویی نظری است.
تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی؛ بازخوانی کتاب کلاسیک سی. اس. لوئیس به نام از رنجی که من کشیدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
417 - 442
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر متفکرانی همچون وتزل [1] ، تراکاکیس [2] ، فیلز [3] ، گِدِس [4] ، جنسِن [5] ، بلومنتال [6] و راث [7] و پیشتر از آنها کِنِث سورین [8] به نقد قاطع تئودیسه های سنتی در قالب نقدهای سه گانه گفتمانی، اخلاقی و اگزیستانسی پرداخته اند. اثر کنث سورین به نام الهیات و مسئله شر [9] که در دهه هشتاد منتشر شد، به عنوان اثری کلاسیک فیلسوفانِ منتقد دیگر را نیز در سال های اخیر بر آن داشت که مقالاتی را در نقد تئودیسه بنگارند. اما دیرینه و تبار این نقدهای سه گانه به تئودیسه ها جلوتر از کتابِ سورین، تا کتابِ از رنجی که من کشیدم [10] اثر مختصر و جالب توجه سی. اس. لوئیس در دهه پنجاه پیش می رود. لوئیس در پی مواجهه با مرگ گزاف همسر محبوبش، در روایت های شخصی اش از تجربه زندگی کردن در از رنجی که من کشیدم، همه این نقدهای سه گانه مدرن در آثار فلاسفه بعدی را به نوعی مطرح کرده است و به یقین پیشگام نقد تئودیسه های سنتی است. این مقاله به هدف دیرینه شناسی و تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی نوشته شده است و این نقدهای تحلیلی معاصر را تا اثر روایت گرانه لوئیس در دهه پنجاه به پیش می برد.
تبیین دیدگاه های عمده درباره معنای زندگی از نظر تدئوس متز و ارزیابی آنها و ارائه نظریه ای جدید درباره زندگی معنادار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پاسخ به پرسش از معنای زندگی دغدغه بسیاری فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. برخی همچون نیچه، شوپنهاور و سارتر معنایی برای زندگی قائل نبوده اند. ولی بسیاری دیگر سعی کرده اند به این پرسش پاسخهای متفاوتی بدهند و با استدلال نشان دهند دیدگاه آنها می تواند بهتر معنای زندگی را تبیین کند. در این مقاله در نظر است ابتدا، دیدگاههای عمده ای که در این زمینه مطرح شده است (همچون خدامحوری، روح محوری، طبیعت گرایی، ذهن گرایی و عینی گرایی) به همراه پشتوانه های استدلالی شان و همچنین نقدهایشان از دیدگاههای رقیب نشان داده شود. سپس با ارزیابی نقاط قوت و ضعف این دیدگاهها، نشان داده شود که یک نظریه فراگیر برای معنای زندگی چه ویژگی هایی را باید داشته باشد. در نهایت دیدگاه جامع و جدید نویسنده ارائه خواهد شد و دلایل ترجیح این دیدگاه بر دیدگاههای رقیب نشان داده خواهد شد.
واقع گراییِ ساختاری و ساختارگراییِ تجربه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
279-334
حوزههای تخصصی:
مقاله پیشِ رو مطالعه ای انتقادی و مقایسه ای بر دو روایت از ساختارگرایی علمی است. پس از مقدّمه ای کوتاه، در بخش 2 مقدّماتِ مفهومیِ جدالِ کهنه واقع گرایی-ناواقع گرایی در فلسفه علم را به اجمال فراهم می آوریم؛ واقع گراییِ علمی رویکرد معرفتیِ مثبت و خوش بینانه ای به نتایج نظریه های علمی (به ویژه درباره هویّات مشاهده ناپذیر) است. دو استدلال مهم پیرامون جدال یادشده در بخش 3 معرّفی و بررسی خواهند شد؛ اختلاف واقع گرا و ناواقع گرا نهایتاً بدین بازمی گردد که بایستی (به معنایِ خاصّی) به دنبال تبیینِ موفّقیّت های علم باشیم یا خیر. در بخش 4، با تکیه بر مقاله ای جریان ساز از جان وُرال، خواهیم دید که واقع گرایی ساختاری با نظرداشت همان دو استدلال مهم پیرامون (نا)واقع گرایی علمی، و به عنوان موضعی میانی و روایتی تعدیل شده از واقع گرایی پیشنهاد شده است: شناختِ فراتجربیِ علمی تنها متوجّه ساختار جهان (مشاهده ناپذیر) است. هرچند وُرال در این باره صراحت ندارد، تلاش می کنیم فهمی اوّلیه از معنای ساختار نزد وی فراهم آوریم. صورت بندی دقیق ترِ وُرال از واقع گراییِ ساختاری بر پایه رمزی سازی در بخش 5 معرّفی و ارزیابی خواهد شد. شاید مشهور ترین تهدید برای واقع گرایی ساختاری اشکالِ نیومن باشد: ساختارگرایی مستلزم صدقِ بدیهیِ نتایج غیرِمشاهده ایِ نظریه های علمی است. در بخش 6، مفصّلاً بدین اشکال پرداخته و استدلال می کنیم که واقع گرایی ساختاری می تواند از آن رهایی یابد. از سوی دیگر، باس ون فراسن از روایتی ناواقع گرا از ساختارگرایی علمی دفاع می کند، ساختارگرایی تجربه گرا، که خاستگاهش وابستگیِ بازنمایی علمی به مدل ها یا ساختارهای ریاضی است. پس از معرّفی این دیدگاه در بخش 7، تفاوت های آن با واقع گرایی ساختاری را تحلیل خواهیم کرد. پیش از جمع بندی و پایان سخن، در بخش 8 خواهیم دید که ساختارگراییِ تجربه گرا نیز از مشابهِ اشکال نیومن و تهدید بدیهی شدگی در امان نیست. از جمله چنین تهدیدی است که ون فراسن را به سویه ای غیرِساختاری از بازنماییِ علمی متوجّه می سازد: سویه نظرگاهی/اشاری. در واپسین استدلال، برآنیم نشان دهیم که به رسمیّت شناختنِ این سویه از بازنمایی علمی تنها در صورتی برای دفعِ اشکالِ بدیهی شدگی کافی ست که ون فراسن از تعهّد جداگانه اش به تعبیرِ تحت اللّفظی زبان علم عقب بنشیند.
مفهوم تصویر مجازی در فلسفه ژیل دلوز و تاثیر آن بر جنبش سینما هنری اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظر ژیل دلوز، مجاز ((Virtual بعدمثالی (ideal) واقعیت است و تصویر مجازی بخش غیرقابل تجزیهی کریستال-زمان درمیان ذهنیت و عینیت که پیچیده ترین فرم و ساختار روایی-زمانی دلوز است. این پژوهش بر آن است تا به تبیین مفهوم "مجاز" و "تصویر مجازی" در فلسفه ی ژیل دلوز، فیلسوف فرانسوی بپردازد و از آنجایی که فرضیه ی اصلی این پژوهش تاثیر مفهوم تصیر مجازی بر نوع روایت و ساختار روایی در جنبش سینمای هنری اروپاست، ازین رو پژوهش پیش رو در جهت اثبات این فرضیه، پس از تبیین مفهوم تصویر مجازی و جایگاه آن در الگوی زمان کریستالی در فلسفه ی ژیل دلوز، به بررسی برخی از فیلم های جنبش سینمای هنری اروپا، یعنی فیلم های هیروشیما عشق من 1959- سال گذشته در مارین باد 1961- جاویدان 1963 خواهد پرداخت تا ازین طریق نشان دهد که فیلم های ذکر شده با تمرکز بر مفهوم تصویر مجازی چگونه به خلق کریستال زمانی در ساختار روایی خود شده اند. همچنین این مقاله در پی دستیابی به الگویی واحد برای خوانش و واکاوی این نوع روایات زمان محور است. روش کلی این تحقیق به شیوه توصیفی است و با استفاده از منابع کتابخانهای و بررسی موردی فیلمها، این آثار را مورد مطالعه قرار خواهد داد.
بررسی و نقد تحلیلی دیدگاه امیل دورکیم در باب منشأ دین از منظر شهید مطهری و جان هیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
101 - 118
حوزههای تخصصی:
دین یکی از عناصر و پدیده هایی است که از دیرباز بشر با آن سروکار داشته و هیچ دوره ای را نمی توان یافت که در آن دین وجود نداشته باشد. منشأ این پدیده مهّم همواره ذهن بسیاری از انسان ها را درگیر کرده و دیدگاه های مختلفی پیرامون این مسئله شکل گرفته است. امیل دورکیم بر این باور است که دین منشأئی اجتماعی دارد و عاملی برای وحدت و یکپارچه سازی جامعه است تا جامعه از تضادها و تعارضات خلاصی یابد و ورای این نمی توان منشأ و کارکردی برای دین قائل شد. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی سعی بر این است تا به تبیین مبانی دورکیم دراین باره و نقد دیدگاه او از منظر شهید مطهری و جان هیک پرداخته شود. مبنای اصلی نظریه دورکیم همان توتمیسم است، اما هیچ مدرکى دال بر این امر وجود ندارد که توتمیسم به همان سان که دورکیم تصور مى کرد، پدید آمده باشد و سرچشمه نهایى دیگر ادیان باشد. از سوی دیگر، یکسان انگاری آموزه های دینی با آموزه های اجتماعی، نفی کارکردهای اخلاقی، معنوی، اقتصادی و شخصی دین و تمرکز صرف بر کارکرد اجتماعی آن و نسبی گرایی و عدم قابلیت تسّری این نظریه به تمام ابنای بشر، از جمله ی مواردی است که بطلان نظریه ی دورکیم را آشکار می سازد.
مقایسه مبانی فلسفی گزاره های اخلاقی در اندیشه کانت و حایری یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
119 - 132
حوزههای تخصصی:
هر مکتب اخلاقی بنا بر اصول موضوعه مقبولش، بایدها ونبایدهای اخلاقی متفاوتی ارائه می دهد. از نظر کانت، علم، معرفتى است که واجد قضایاى تألیفى پیشینى و لذا کلی و ضروری است. هر معرفتى که عارى از آنها باشد، شایسته اطلاق نام علم نیست. اخلاق نیز به عنوان یک علم، واجد احکام تألیفى پیشینى است. «باید»های اخلاقی هیچ گاه از تجربه ناشى نمى شود؛ یعنى از «هست» نمى توان «باید» را استنتاج کرد. او این اصول را ناشی از صورت های ذهنی و قواعدى عقلی می داند. برخلاف وی، متفکر معاصر مسلمان حائری یزدی همه بایسته ها را به هستی ها ارجاع داده و آنها را به عنوان وجوب بالغیر تفسیر می کند. در بحث انقسام عقل به نظری و عملی نیز، کانت منشأ اخلاق را عقل عملی یعنی مابعدالطبیعه ای غیر تجربی و حقیقی دانسته که متعلق خود را به گونه ای واقعیت می بخشد؛ اما به باور حائری یزدی تنها یک قوه عقل نظری وجود دارد که گاهی در خارج منتهی به عمل شده و به نام عقل عملی موسوم می گردد. در این مقاله تلاش شده است تا با استفاده از روش تحلیل و مقایسه طرحی از مبانی فلسفی این دو فیلسوف که سبب تفاوت در دیدگاه آنها شده است، مورد بررسی قرار گیرد.
خوش بینی دیوید هیوم در قبال حضور دین در زندگی آدمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای فلسفه دین سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۳)
141 - 166
حوزههای تخصصی:
آیا هیوم می کوشید بشریت را به تمامه از یوغ دین و گرایشات دینی رها سازد؟ اغلب چنین می انگارند. مقاله حاضر ضمن بیان مناقشه-برانگیز بودن فرض رایج، می خواهد نشان دهد رویکرد هیوم نسبت به حضور دین در زندگی آدمی، لااقل در شکل حداقلی و ناگزیر آن، یک رویکرد خوش بینانه است. زیرا این فیلسوف، در درجه نخست، بلند پروازی برای تنزیه به تمامه بشریت از تمام اشکال دین را، به عنوان مثالی ناگوار از خیره سری فلسفی، رها کرده است. ثانیاً، به رغم ملاحظات طبیعت گرایانه هیوم درخصوص منشاء و ریشه های دین تنها راه ما در برابر منشاء، علل و محرِّک دین نوعی سکوت و یا پذیرش منفعلانه آن نیست. دو فقره متأخر چیزی است که ما از آن با عنوان خوش بینی معتدل هیوم نسبت به حضور دین در زندگی آدمی یاد کرده ایم. *این مقاله از طرح پسادکتری دانشگاه تبریز با شماره قرارداد 940 به تاریخ 14/ 12/ 1400 و مصوبه هیأت رئیسه به شماره 43 و تاریخ 16/12/1400 استخراج گردیده است. مایل هستیم از دانشگاه تبریز به دلیل حمایت سازمانی آن در راه اندازی دوره پسادکتری تشکر بکنیم.
بررسی تلقی رانر از وحی و تاثیر آن بر دیدگاه وی در باب تکثر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
53 - 71
حوزههای تخصصی:
سه نوع تلقی یا برداشت از وحی در مسیحیت وجود دارد. بر اساس وحیِ گزاره ای نجات بشریت تنها از مسیر عبارات روشن و معرفت بخش کتاب مقدس به دست می آید، در وحیِ تجربی تاکید بر انکشاف الهی و ارتباط شخصی میان خدا و انسان است و رویکرد سوم، وحی را حادثه ای تاریخی عنوان می کند. اندیشمندان مسیحی له یا علیه هر کدام از رویکردهای ذکر شده نظراتی بیان کرده اند. در این میان کارل رانر، از متالهان معاصر مسیحی، با طرح مفاهیمی مشابه این سه رویکرد، آنها را مراتبی از رستگاری و در طول هم در نظرداشته که از وحی تجربی و نجات عام همه انسان ها تا وحی گزاره ای و رستگاری منحصر به مسیحیت را شامل می شود. در نگاه رانر وحی استعلایی شرط پیشینِ ادراک هستی است که در پرتو تجلی فیض و اگزیستانس فراطبیعی در دسترس است، وحی مقوله ای عام انکشاف خدا در تاریخ و وحی مقوله ای خاص در شخص مسیح میسر است. کوتاه سخن وحی از دیدگاه رانر هر سه ماهیت تجربی، تاریخی و گزاره ای را در مراتب مختلف دربردارد. تلقی رانر از وحی و رستگاری تاحدودی به اندیشمندانی همچون هانس کونگ، جان هیک، کارل بارت و شلایرماخ نزدیک است و تفاوت آنها در میزان پایبندی به آموزه های کلیسایی است. نظریه «مسیحیان گمنام» رانر با بهره از تلقی او درباره وحی رستگاری پیروان ادیان غیرمسیحی را ممکن دانسته و از این رو بابی به شمول گرایی دینی می گشاید، اما به باور او دست یازیدن به نجات تام تنها در پذیرش آگاهانه مسیحیت میسر است
نقد رهیافت رئالیسم انتقادی به نوظهوری اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوظهوری اجتماعی از مهم ترین مسائل علوم اجتماعی است. این مقاله برآن است که شرایط نوظهوری اجتماعی قوی را به کمک مفاهیم فلسفه ذهن هم چون ابتنا، تحقق چندگانه و انقصال فاحش تعریف کند. رویکردهای روش شناختی در برآوردن ساختن شرایط نوظهوری قوی با چالش های متفاوتی روبرو هستند. این چالش ها را می توان در سه مسئله واقع گرایی، علیت روبه پایین و سازوکار صورت بندی کرد. در این پژوهش به روش تحلیلی، رهیافت رئالیسم انتقادی به مسئله نوظهوری اجتماعی قوی و نحوه پاسخ گویی آن به سه مسئله یاد شده نقد می شود. منتقدان رئالیسم انتقادی را با دو گونه چالش روبرو می بینند. نخست، باور به مستقل بودن ساختار از کنش های عوامل، به شیءانگاری می انجامد، و دوم این که نوظهوری هستی شناختی با ابتنا تعارض دارد. به نظر می رسد که در توجیه امکان پذیری استقلال ساختار از اجزای خود، می توان از مفهومِ ترکیب نامحدود اجزا بهره جست. و با توجه به این که ابتنا مستلزم وابستگی هستی شناختی پدیده نوظهور اجتماعی نیست، علیت اجتماعی با ابتنا تعارض ندارد.
پیوند سیاست و طبیعت به مثابه یک تمهید رتوریکال: تاملی در کتاب اول سیاست ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت افلاطون از سرشت تربیتی فلسفه سیاسی سقراطی، در نهایت به موضع سلبی او نسبت به شیوه زندگی سیاسی منتهی می گردد. در مقابل، ارسطو می کوشد تا روایتی از فلسفه سیاسی سقراطی به دست دهد که در آن در عین تاکید بر غرض نهایی سقراط، یعنی دفاع از شیوه زندگی فلسفی در برابر شیوه های غیرفلسفی، زمینه برای دفاعی ایجابی از شیوه زندگی سیاسی نیز لحاظ گردد. ما در این مقاله می کوشیم تا نشان دهیم که نخستین گام ارسطو در این مسیر ضرورتاً دفاع از شیوه زندگی سیاسی به مثابه شیوه ای طبیعی برای انسان است. ما در اینجا نشان می دهیم که طرح این دعوی از سوی ارسطو که «انسان بنا به طبیعت موجودی سیاسی است»، خصلتی اساساً آیرونیک و به تعبیری خطابی دارد، و از سوی دیگر این گزاره آیرونیک و خطابی، جزئی ضروری از تمهید تربیتی بدیلی است که وی در کنار تمهید تربیتی افلاطونی و به عنوان رقیب آن مطرح می سازد. بنابراین مواجهه با پیچیدگی تعبیر مد نظر ارسطو از اصطلاح «طبیعت»، به نوعی در کانون ملاحظات ما در این مقاله قرار می گیرد.
منتسکیو و مقالات فدرالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوران مدرن، دو بحران بنیادین توجه و لزوم پرداختن به قوانین را بیش از پیش مطرح ساخت. بحران نخست، «جنگ های مذهبی و داخلی» در اروپا بود و بحران دوم، «استبداد و ستمگری» نظام های سیاسی بود. منتسکیو یکی از اندیشمندانی بود که به تأمل در آن بحران ها و ارائه ی راه کار برای ترمیم و اصلاح این بحران ها پرداخت. چنان که می توان او را مایه ورترین متفکری دانست که با انقلاب کپرنیکی در فلسفه ی سیاسی و حقوق به تدوین بنیادهای مفهومیِ تفکیک قوا با نظر به قانون اساسی انگلستان همت گمارد. منتسکیو، نویسنده ای معتدل و محافظه کار بود که پیش و بیش از آن که بر هموطنانش اثرگذار باشد بر روشنگری، پدران بنیانگذار و نویسندگان مقالات فدرالیست امریکا، مهمترین اثر کلاسیک برخاسته از فلسفه سیاست امریکایی، تاثیر نهاد تا جایی که مقالات فدرالیست تماما طنینی منتسکیویی یافت. بر این اساس، مقاله حاضر در پیِ نشان دادن تأثیر آموزه های منتسکیو بر اندیشه نویسندگان مقالات فدرالیست است که چگونه به استقرار حکومت قانون در نخستین جمهوری دموکراتیک در دوران مدرن انجامید. چنین فهمی به ما یاری می رساند تا به برداشت دقیقتری از اهمیت این تاثیرگذاری در دوران مدرن دست یابیم.