فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۴۱ تا ۱٬۶۶۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
83 - 108
حوزههای تخصصی:
اصطلاح کرونوتوپ را میخائیل باختین (1895 – 1975)، نظریه پرداز ادبی روس به عنوان عنصر محوری نظریه خود در باب معنا در زبان و ادبیات به کار برده است. باختین این اصطلاح را در مقاله ای به نام «اشکال زمان و کرونوتوپ در رمان» در سال ۱۹۳۷ به کار برد. ویژگی اصلی این مفهوم به این معنی است که زمان و مکان دو مقوله جدا از هم نیستند؛ بلکه دارای وابستگی متقابل اند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. این مقاله قصد دارد به این مسئله پاسخ دهد که چگونه کرونوتوپ به عنوان ابزار تحلیل متن، امکان های جدیدی را به روی تأویل گر می گشاید. مفهوم کرونوتوپ که در اساس ناظر به پیوستار زمان و مکان در ادبیات و هنر است، بر این حقیقت استوار است که زمان و مکان تنها مقولات زمانی و مکانی قلمداد نمی شوند، بلکه دلالت مندند و دارای ارزش هایی که به آنها پیوسته است، می شود. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به بررسی انواع کرونوتوپ و کارکردهای آن در داستان عزاداران بیل نوشته غلامحسین ساعدی پرداخته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نقش نمایه های کرونوتوپیک و انواع آن ها از جمله کرونوتوپ روستایی- شبانی، جستجو، دیدار، راه، آستانه و... در عزاداران بیل به کار رفته است. در میان انواع کرونوتوپ، کرونوتوپ آستانه در این اثر نسبت به موارد ذکر شده، چشمگیرتر است.
ارزیابی و نقد جامعه شناسانه بازنمایی هویت زنانه در رمان های محمد حجازی (هما، زیبا، پریچهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
41-2
حوزههای تخصصی:
ضمن آنکه کیفیت زندگی زنان و مقام و منزلت آنان می تواند یکی از نشانه ها و ضوابط برجسته ویژگی هایِ فرهنگی و تمدنی آن جامعه باشد، در بیشتر جوامع و به خصوص جوامع مردسالار، شاهد نوعی برزخی، بلاتکلیفی و «جاماندگیِ» زنان بین برخوداری از فرصت های عینی و مواجهه با محدودیت های انگاره ای و ایماژی هستیم. از آن جایی که ژانر رمان یکی از مهم ترین خاستگاه هایی است که به صورت غیر مستقیم نمود و نمادهای این وضعیت را بازتاب می دهد، مطالعه حاضر با منظری جامعه شناختی و با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی، نحوه بازنمایی زنان و پیش فرض های غالب اما ضمنی را در رمان های منتخب دوره پهلوی اول (سه گانه محمد حجازی) واکاوی می کند. تحلیل داده ها به شیوه تماتیک، واحد تحلیل «جمله» و تطبیق و بهره گیری از پیشینه تحقیق، شیوه اعتباریابی پژوهش حاضر بوده است. نتایج این مطالعه نشان داد که زنان داستان های حجازی حولِ دالِ برتر و سه گانه دین سنت مدرنیته، در دسته بندی هایِ دوگانه و سه گانه، بازنمایی می شوند و برخلاف انگاره ذهنیِ ِ رایجِ «زنِ تحت ستم»، از کلی گویی و انتسابِ فقط یک صفت، نقش، کارویژه و روایت واحد برای همه زنان، صرف نظر شده است. براین اساس ما در متون شاهد نوعی پای بندی به الگوهایِ گفتمانیِ هم این و هم آن گرا، فازی گونه و میانه رو مابین دین و تجدد، اُبژگی و سوژگی هستیم که گاهی نیز به «تخاصم گفتمانی» منجر شده است.
بررسی تاریخ بیهقی با رویکرد تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
۱۶۲-۱۲۷
حوزههای تخصصی:
اگر زبان را نه آینه منعکس کننده مبارزه ها، بلکه موضوع مبارزه ها و ابزار مبارزه تلقی کنیم، دیگر به جای آن باید از دال گفتمان استفاده کرد که مفاهیم قدرت و زبان را در یک درهم تنیدگی مداوم و تفکیک ناپذیر مفهومی، قابل فهم می سازد. درهمین راستا این مقاله بر آن است تا با روشی گفتمانی و با اتخاذ دیدی انتقادی متن تاریخ بیهقی را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین متون کلاسیک ادبیات فارسی بفهمد و بخواند. به عبارت دیگر با قرار دادن این متن در بافت گفتمانی اش و رابطه دیالکتیکش با قدرت و فهمیدن این متن به عنوان میدان مبارزه قدرت ها و گفتمان های متضاد و متخاصم جامعه بتوان به فهمی نو از آن دست پیدا کرد. برای رسیدن به این هدف از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف برای انجام تحلیل های خرد متنی، و از نظریه گفتمان لاکلاو و موف برای انجام تحلیل های کلان گفتمانی عصر بیهقی، به طور هم زمان و ترکیبی بهره می گیرد تا بتوان به نوعی تحلیل گفتمانی خرد و کلان رضایت بخش از متن و عصر تاریخ بیهقی دست پیدا کرد. متن تاریخ بیهقی چنان که نشان داده می شود، نه منعکس کننده راستین مبارزات بلکه خود بخشی از فرایند مبارزه است. این متن تحت تأثیر زنجیره گفتمان های حاکم است و علیه گفتمان های پیرامونی به کار گرفته می شود. تاریخ بیهقی، تحت تأثیر گفتمان که ذهن دوقطبی متن را به یک بازنمایی جهت دار از جریان امور و واقعیت ها می کشاند، گفتمان های حاکم را برجسته مس سازد و گفتمان های پیرامونی را به حاشیه می راند.
بررسی مقوله اضطراب در مجموعه داستان نمازخانه کوچک من هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
۲۸۳-۲۳۷
حوزههای تخصصی:
محوریت نقد روان کاوانه، تعامل میان حوزه هنر، به ویژه ادبیات با موضوعات روان کاوی است که در این روش، سوژه متن به بستری برای شناخت نشانه ها، ریشه ها و عوامل روان نژندی در سه محور مؤلف، متن (ساختار و شخصیت ها) و مخاطب است؛ و در مواردی نادر به روش عبور از بحران و ابزاری برای روان درمانگری تبدیل خواهد شد. در این حوزه، مقوله اضطراب و وسواس از موضوعات مهمی است که در روان شناسی با رویکردهای شناختیِ متفاوتی بدان پرداخته شده است و می تواند یکی از موضوعات کاربردی در تحلیل متن محورانه آثار ادبی قرار گیرد. از سویی، آثار گلشیری به سبب آگاهی او از دانش روان شناسی و کاربست آگاهانه تکنیک ها و شاخصه های مهم آن در پردازش و تقویت شخصیت، از ظرفیت بالایی در جهت تحلیل روان کاوانه برخوردار است. لذا این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مقوله اضطراب در مجموعه داستان نمازخانه کوچک من پرداخته و نتیجه گرفته است که ریشه اضطراب در شخصیت های این داستان ها، ترس از وقوع یک حادثه ناگوار در آینده است و شخصیت ها اغلب به پاسخ ابتدایی اجتناب و گریز از موقعیت و مکانیسم های دفاعی ابتدایی روی می آورند. اکثر شخصیت ها در مواجهه با اضطراب، مبتلا به افسردگی، خشم و انزوا شده که در نشانه های رفتاریِ متعددی چون مصرف الکل، بی خوابی و بی قراری، پرخاش کردن و جیغ و فریاد کردن این بحران را بازنمایی خواهند کرد. درمجموع می توان اضطراب و افسردگی را در این مجموعه به عنوان وجه غالب در نظر داشت.
خُرد مردم نگاری فرهنگ ناملموس زبانی خوراک در فرهنگ سنتی مردم مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ آذر و دی ۱۴۰۲ شماره ۵۳
۱۴۷-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
در مردم شناسی، جماعت های محلی، از آن جهت که خوراک خود را در ارتباط تنگاتنگ با طبیعت و به کمک دانش بومی تأمین می کنند، همیشه میدان مطلوبی برای پژوهش درباره خوراک، روابط فرهنگی مرتبط با آن و نظام های خوراکی بوده اند. در چنین پژوهش هایی، مردم شناس درپی فهم عادات، معانی و الگوهای خوراکی اس ت. در این مقاله درپی آنیم که دریابیم رابطه بین زبان و خوراک در فرهنگ عامه مازندران چگونه شکل گرفته است و باورهای خوراک محور در این فرهنگ چه نقشی دارند. باورهای خوراکی، با ظاهر ساده خود، جهانی خُرد از فرهنگ هر جامعه را به تصویر می کشند و به درک ما از کنش های انسانی یاری می ر سانند. این جهان نمادین، خود را از خلال زبان پخت وپز در زندگی روزمره بازنمایی می کند. زبان مازندرانی پیوند نمادین میان خوراک و موقعیت های اجتماعی عاطفی را به خوبی بازنمایی می کند. برای نمونه، ضرب المثل های خوراکی، تصویری فشرده از زندگی اجتماعی، سیاسی، حکومتی و اقتصادی دوره های گذشته و امروز را به نمایش می گذارند. مضامینی مانند توجه به مهمان، توجه به دیگری، بیگانه هراسی، تلطیف موقعیت های اجتماعی، تقدس بخشی به خوراکی ها و توجه به بهداشت در ضرب المثل های مازندرانی برجسته شده است. مؤلف با استفاده از روش مردم نگاری، با بهره گیری از مشاهده مستقیم و مشاهده حین مشارکت و همچنین مصاحبه های عمیق با ساکنان محلی مازندران (مناطق مختلفی از شهرستان های قائم شهر، رامسر، آمل، بابل، ساری، سوادکوه، بهشهر، تنکابن، نور و همچنین روستای یوش) به مدت دو سال داده هایی را حول محور خوراک در فرهنگ مازندران گردآوری کرده است.
بررسی و تحلیل مضامین (موتیف ها) در لالایی های آذری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ آذر و دی ۱۴۰۲ شماره ۵۳
۲۲۷-۱۸۵
حوزههای تخصصی:
لالایی ها یکی از شاخه های ادبیات عامه و اولین نغمه هایی هستند که از حیث پرداختن به مسائل کودکان در زیرمجموعه ادبیات کودک گنجانده می شوند. با آنکه سرایندگان اولیه لالایی ها گمنام هستند، امّا سادگی زبان و کاربردی بودن لالایی ها در میان مردم، یکی از رازهای ماندگاری این اشعار زیباست. مضمون لالایی های اقوام مختلف، بازتاب افکار و تأملات درونی، دغدغه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و مذهبی مردمان آن جامعه است که بررسی این مضامین ما را با عواطف و افکار فردی و جمعی آن اقوام و شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی آن جامعه بیشتر آشنا می کند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی 120 مورد از لالایی های رایج آذری را که در قالب بایاتی سروده شده است، مورد بررسی قرار می دهد تا ضمن شناساندن این لالایی ها، تأملات درونی، احساسات فردی و اجتماعی، اندیشه های دینی، شرایط اجتماعی و فرهنگی مادران آن روزگار را نیز به تصویر بکشد. در این جستار، لالایی ها براساس مضمون به پنج دسته: مضامین دینی و مذهبی، طبیعت، آرزوهای مادرانه، درون مایه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، خانواده و خویشاوندان تقسیم می شوند؛ که مضمون طبیعت با 42 مورد و آرزوهای مادرانه با 28 مورد، بیشترین بسامد را در بین این مضامین دارند. نتایج پژوهش نشان می دهد که این مضمون ها دورنمایی از جهان بینی گویندگان لالایی ها، دیدگاه خاص آن ها به زندگی و انسان و آشکارکننده ویژگی های شخصیتی و حساسیت های سرایندگان آن ها هستند که شناخت و تحلیل این مضامین، باعث درک درست مختصات اصلی و زوایای پنهان مفاهیم لالایی ها می شود.
«افسانه» بازشناسی یک اصطلاح موسیقی در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۰ (پیاپی ۹۵)
159 - 180
حوزههای تخصصی:
موسیقی با پیشینه ای چندهزارساله در میان ایرانیان، هم در جایگاه یکی از هنرهای زیبا و هم به منزله یک فن کاربردی، در ساحت های گوناگون زندگی فردی و اجتماعی حضور داشته است. افزون بر بازتاب این حضور، پیوند دیرینه و تنگاتنگ موسیقی با شعر، دواوین شعر فارسی را مشحون از اصطلاحات موسیقی و نام الحان و نغمه ها و سازها و سازندگان کرده است. بدیهی است که در گذر زمان، برخی واژگان و اصطلاحات جدید در این حوزه رواج یافته اند و شماری نیز مهجور مانده و سرانجام فراموش شده اند و بعضی دیگر دچار تحول لفظی یا معنایی یا نوسان در گستره شمول شده اند. ازسوی دیگر، درک درست معانی و حتی دریافت بسیاری از جنبه های هنری متون، در گرو تسلط بر رویه های گوناگون معنایی واژگان و وجوه دلالت اصطلاحات است. بی گمان، یکی از کارکردهای مهم نگارش شرح بر آثار گذشتگان، توضیح معنی لغات مهجور یا معنی تحول یافته یک واژه همچنان رایج و نیز آگاهاندن مخاطب از مفهوم اصطلاحی کلمات و ترکیباتی است که بدون اشراف بر آنها، درک متن برای خواننده میسر نیست یا دست کم ناقص است. پژوهندگان تعداد زیادی از اصطلاحات فراموش شده موسیقی را در متون شناسایی و معرفی کرده اند، اما به نظر می رسد هنوز تعدادی از این مصطلاحات مغفول مانده است. «افسانه» یکی از این اصطلاحات است. در این جستار، به روش تحلیل محتوا و به شیوه توصیفی تحلیلی، رویه موسیقایی این اصطلاح کاویده شده و ظرافت های هنری شماری از ابیات، که در سایه فراموشی معنای اصطلاحی واژه محجوب مانده، آشکار شده است.
وصل و فصل در منظومه گرشاسپنامه و داستان بیژن و منیژه شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبحث «وصل و فصل» از حساس ترین مباحث علم معانی به شمار می رود که در شناخت دقائق نحوی و بلاغیِ آثار ادبی نقشِ بسزایی دارد و همواره میان بلاغیون سنّتی و مدرن، جایگاه خاصی داشته است. داستان بیژن و منیژه شاهنامه و منظومه گرشاسپنامه را می توان از برجسته ترین آثار حماسی-پهلوانی در ادبیات فارسی دانست که ظرفیت های بسیاری را در بررسی تطبیقی بلاغتِ نحوی برای پژوهشگران در انعکاس ویژگی های دستوری و بلاغیِ دو اثر فراهم خواهند کرد. در این پژوهش، به منظور دریافت مقاصد و معانیِ بلاغیِ نهفته در دو اثر، نوع ساخت واحدهای معنایی در سطوح مختلف از قبیل: جمله واره، جمله، بیت و حتی ابیات با معنای مرتبط و وابسته به هم (موقوف المعانی) و ترکیب هر یک از این سطوح، مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا، با روش توصیفی-تحلیلی به مطالعه انسجام متن از مسیر پیوستگی یا گسستگیِ معانیِ بلاغی در هر یک از سطوح مذکور پرداخته و با مشخص نمودن پراکندگی حروف ربط و شناخت انواع آن، کارکرد بلاغی آن ها را در دو اثر، مورد بررسی و قیاس قرار داده ایم. نتایج پژوهش حاکی از آن است که فردوسی و اسدی توسی، با ایجاد نوعی ارتباط زمانی و مکانی و پیوند علّی و معلولی میان جملات و با بهره مندی از انواع حروف ربط همپایه ساز و وابسته ساز در وصل ها و نیز رعایت موازیِ ترتیب زمانی و منطقی میان جملات در فصل ها، پیوندی مستحکم و منطقی در متن و انسجام معناییِ ویژه در سلسله روایت رویدادها ایجاد کرده اند.
فراخوانی کهن الگوی مادر در شعر مقاومت افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
201 - 232
حوزههای تخصصی:
این پژوهش بر آن است تا کهن الگوی مادر را به عنوان قوی ترین و حیاتی ترین کهن الگویی که در ناخودآگاه روان تأثیر شگرفی می گذارد، به منزله مهم ترین و بارزترین کهن الگوی شعر مقاومت افغانستان، نقد و بررسی کند و پس از شناسایی نمودهای آن، نسبت آنها را با اندیشه مقاومتی شعر پایداری بکاود. روش پژوهش مقاله توصیفی- تحلیلی با رویکرد محتوایی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای است. نتایج پژوهش نشان می دهد که کهن الگوی مادر در شعر مقاومت افغانستان به صورت های گوناگون در دو دسته طبیعی (زمین، وطن، خورشید، دریا، آب و...) و واقعی (مادر، زن، حوا و...) جلوه یافته اند. نمودهای طبیعی آن سودمند و یا اهریمن خوی اند. فراخوانی کهن الگوی مادر در شعر مقاومت افغانستان به عواملی چون تجاوز روس و جنگ های درازدامن این کشور بازبسته است. شاعران در بازتاب خرابی ها، قحطی، ناباروری و زیانکاری برخاسته از جنگ، بازگویی درد و رنج ملت افغانستان و رسواسازی عاملین آنها، سیاه نمایی چهره های استعمارگرِ بیگانه و نکوهش خائنان داخلی حکومت دست نشانده، جنگ های درون مرزی، و ... سرانجام برای تشجیع مبارزان و ستایش قهرمانان و ایجاد روحیه ملی در دفاع از وطن، نیت مندانه، نمودهای کهن الگوی مادر را به کار می بندند. بررسی ها نشان دهنده آن است که کاربرد این میراث سنتی به شعر مقاومت غنا و ژرفا بخشیده است.
Men in Transition: A Study of Hegemonic Masculinity in Amy Waldman’s The Submission and Porochista Khakpour’s Sons and Other Flammable Objects(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال ۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ویژه نامه (پیاپی ۱۷)
121 - 140
حوزههای تخصصی:
This study traces James W. Messerschmidt’s concept of hegemonic masculinity in two post-9/11 novels, The Submission (2011) by Amy Waldman and Sons and Other Flammable Objects (2008) by Porochista Khakpour. Messerschmidt’s Structured Action Theory considers hegemonic masculinities as surreptitiously omnipresent or social constructs whose main purpose is rendering unequal gender relations possible. We believe that this theory can help us better understand the transformations the masculinities of these novels undergo after the 9/11 attacks. In analyzing the novels, we argue that characters who manifest pre-9/11 ideals of American hegemonic masculinity and who are symbolically disempowered by the attacks endeavor to regain their hegemonic status by establishing the hyphenated Middle Eastern and South Asian masculinities as their racial Other and subordinating them in the post-9/11 landscape. In other words, we will focus on the former group’s symbolic emasculation and their subsequent remasculinization in light of the 9/11 attacks and the impact of this transformation on immigrant men in the United States. Moreover, by applying the Structured Action Theory to the aforementioned novels, we aim to show how American hegemonic masculinities, previously defined as strong, untouchable, and invincible, are reconstructed, after the 9/11 attacks, around the ideals of revenge; besides, we explore the responses of the Middle Eastern and South Asian men to their unequal position. Ultimately, we analyze the varying intersections of gender, religion, nationality, race, class, and age which are at work to reconstruct such identities.
جستاری بر دلالت های تربیت اخلاقی در مجموعه کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب بر اساس روابط چهارگانه انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
84-115
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی دلالت های تربیت اخلاقی در مجموعه کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب بر اساس روابط چهارگانه انسان می باشد. این تحقیق بر مبنای روش کمی-کیفی و با استفاده از تحلیل محتوا انجام شد. به دلیل سنخیت زیاد با موضوع از جلد پنجم این مجموعه (حاوی داستان هایی از قرآن) و هشتم (حاوی داستان های از ائمه اطهار علیهم السلام) صرفه نظر شد. بنابراین واحد زمینه تحقیق شامل همه داستان های شش جلد باقی مانده از این مجموعه در قالب 130 داستان در 951 صفحه و واحد تحلیل شامل نیمی از داستان های شش جلد مشتمل بر 64 داستان در 421 صفحه بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مجموعه کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب و فهرست وارسی تحلیل محتوا بود. در پژوهش حاضر از روش تحلیل محتوای جهت دار (قیاسی) مبتنی بر نظریه مایرینگ استفاده شد. روایی مقوله های شناسایی شده مرتبط با مؤلفه های ارتباطی بعد از بازبینی چند باره توسط متخصصین، تایید شد. پایایی مقوله های شناسایی شده نیز با بهره گیری از ضریب اسکات، 92/77 % به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها براساس روش آنتروپی شانون انجام شد. یافته ها نشان می دهد که مرکز توجه نویسنده در انتخاب داستان ها بیشتر بر خودشناسی و مردم شناسی بوده است و به جنبه های خداشناسی هم به طور مستقل در دو جلد پنج و هشت پرداخته شده است؛ لذا برای جبران نقصان این مجموعه در ارتباط با خلقت، تألیف کتب داستانی مربوط، ضرورت دارد. در نهایت استفاده از این مجموعه داستانی در تألیف و تدوین سایر مجموعه های داستانی و به خصوص کتب درسی پیشنهاد می گردد
خوانش گفتمان مدار تاریخ اردلان
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
87 - 120
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان، رویکردی است که از زیرشاخه های زبان شناسی محسوب می شود و در تحلیل هر نشانه زبانی کاربرد دارد. نگاه هریس بیشتر ساختارگرایانه بود؛ اما پس از او بسیاری از زبان شناسان، تحلیل گفتمان را نقطه مقابل تحلیل متن دانستند. یکی از شاخه های تحلیل گفتمان، تحلیل گفتمان انتقادی است که رویکردی بینارشته ای برای مطالعه گفتمان است و با تحلیل کردن زبان، نشان می دهد متن و گفت وگو به بازتولید قدرت سیاسی و اجتماعی می پردازند. نورمن فرکلاف، از بنیان گذاران این نظریه است که برای گفتمان، سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین را بیان کرده است. با توجه به اینکه هر کتاب تاریخی از صافی نگاه ایدئولوژیک نویسنده اش گذشته، همواره همراه با سوگیری است. بنابراین، قابلیت مطالعه گفتمانی دارد. در مقاله حاضر، پس از بررسی مبانی نظری تحلیل گفتمان، کتاب تاریخ اردلان، نوشته مستوره اردلان، در سه سطحِ توصیف، تفسیر و تبیین خوانش می شود. تحلیل این کتاب از منظر رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نشان می دهد علاوه بر گفتمان غالب لایه بیرونی متن که حمایت همه جانبه از خاندان اردلان است، گفتمان های دیگری در لایه های زیرین متن وجود دارد که بیانگر دیدگاه ایدئولوژیک نگارنده آن است.
خوانش و مقایسه فکری سیاست نامه و قابوس نامه بر اساس نظریه P4C(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۹۵
69 - 96
حوزههای تخصصی:
لیپمن استاد دانشگاه کلمبیا، در سال ۱۹۶۲ م. برنامه فلسفه برای کودک یا فبک را که با نام اختصاری p4c شهرت جهانی یافته است، برای بهبود تفکّر کودکان پایه گذاری کرد. با توجه به مؤلفه های فلسفه برای کودک و سه بسندگی ادبی، فکری و روان شناسی، حکایاتی را در ادب فارسی می توان یافت که در آن، حداقل یک یا دو مضمون و مفهوم فلسفی متناسب با فرهنگ بومی به کار رفته است. ازآنجاکه بر طبق اهداف برنامه فلسفه برای کودک می بایست حکایت هایی گزینش شوند که با معیارها و مؤلفه های فبک بالاترین همخوانی را داشته باشند، به نظر می رسد دو کتاب سیاست نامه از خواجه نظام الملک طوسی و قابوس نامه از عنصرالمعالی کیکاووس، می توانند از نمونه های برجسته ی ادب فارسی در این زمینه باشند. این دو کتاب ازجمله آثار ارزشمند فارسی و سرشار از مفاهیم اخلاقی و آموزه های تربیتی هستند که در قالب داستان بیان شده است. با بررسی داستان ها، مطابق با ویژگی های داستان های فبک این نتیجه حاصل می شود که بیش تر داستان های این دو کتاب به لحاظ پردازش و هم چنین موضوعات طرح شده، از جذابیت و قابلیت مناسبی برای کودکان برخوردار هستند. در این نوشته، سعی بر آن بوده که برنامه ی فلسفه برای کودک طبق نظر پایه گذاران این برنامه یعنی لیپمن و افرادی نظیر فیلیپ کم، مطرح شده و ویژگی های داستان های فکری تبیین شود. ازاین رو، برای انجام این منظور و تشریح داده های بنیادین، از روش تحلیل محتوایی و قیاسی بهره گرفته شده است.
نقد صوفی (آسیب شناسی تصوف اسلامی)
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۴
150 - 172
حوزههای تخصصی:
تصوف به عنوان نظام فکری فراگیر، در اعضا و جوارح فرهنگ ما ایرانیان، به رغم این همه دگرگونی و دگرگیسی، ریشه دوانده است و بخش گسست ناپذیری از فکر و فرهنگ ما محسوب می شود؛ به گونه ای که تصور فرهنگ ایرانی بدون این عنصر مسیر نیست؛ اما این تصوف در طول تاریخِ دورودراز خود، دوست و دشمنان زیادی داشته است و البته خواهد داشت. بر این اساس ما در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی در پی بررسی نقد صوفیان (درون مکتبی) و با تکیه و تأکید بیشتر غیر صوفیان (برون مکتبی) از جریان تصوف هستیم تا از میان این دو نوع تفکر انتقادی به شناخت بهتر و بیشتری از جریان تصوف دست یابیم. در جریان نقد درون مکتبی ابن جوزی را به عنوان نمایده این گروه برگزیده ایم. در پایان نتیجه ای که حاصل شده است، این است که از همان روزگار آغاز تصوف، این نحله فکری بر پایه تفکر انتقادی ایجادشده است و نقد جزو جدایی ناپذیر آن محسوب می شود.
تحلیل نظام ریسک پذیری حکایت «سفرِ هندوستان و ضلالتِ بت پرستان» بوستان بر پایه نظریّه گفتمان خیزابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان خیزابی مبتنی بر نظامی رخدادی شکل می گیرد و زمینه تکثیر گفتمانی را فراهم می کند. درنتیجه با وضعیت هایی سیال، باز و جهشی روبه رو می شویم که دامنه حضور کنشگر را وسعت می بخشد و حضوری را برای کنشگر رقم می زند که دیگر در کنترل او نیست. نظام های گفتمانی به دو نوع کلی تقسیم می شوند: محافظه کاری و خطرپذیری. محافظه کاری برپایه تطبیق و خطرپذیری برپایه تصادف شکل می گیرد. گفتمان خیزابی نیز برآیند نظام خطرپذیری است که با ایجاد فرایند گسست، به شکل دهی معناهایی رخدادی و نامنتظر می انجامد. در این پژوهش، حکایت «سفر هندوستان و ضلالت بُت پرستان» بوستان سعدی از منظر نظریه گفتمان خیزابی بررسی خواهد شد و نوع تعامل و بده بستان های میان دو نظام محافظه کاری و خطرپذیری و شرایط و بایسته های این دو نظام تحلیل می شود. درواقع، مسئله اصلی پژوهشِ پیشِ روی این است که در این حکایت، نظام گفتمانی تطبیق و خطر در شرایط گذار و در قالب چرخش گفتمانی چگونه و برپایه کدام معیارها بازنمود می یابد. همچنین شیوه رویارویی این نظام ها با یکدیگر چگونه است و گفتمان خیزابی چگونه تبیین می شود. بررسی حکایت منظور نشان می دهد گفته پرداز پیوسته فضای گفتمان را در وضعیتی چالشی قرار می دهد؛ به گونه ای که نظام های محافظه کاری و خطرپذیری به موازات هم و در یک فضای رقابتی روایت را به پیش می برند. کنشگر نیز با توجه به موقعیت نشانه ای که در آن قرار می گیرد در این فضای رقابتی مشارکت می کند و سرانجام با کنش قتل، فضایی رخدادی را رقم می زند که سبب شکل گیری خطرپذیری و تحقق گفتمان خیزابی می شود.
نقد و بررسی تصحیح نظم جواهر اثر ضمیری جاجرمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
87 - 105
حوزههای تخصصی:
ایرانیان از دیرباز به برتری و تأثیرگذاری کلام منظوم نسبت به سخن منثور در تعلیم و آموزش پی برده و با به کارگیری وزن و قافیه، آثار فراوانی را در این زمینه خلق کرده اند. «نظم جواهر» یکی از همین آثار است که با هدف تسهیل حفظ معنی لغات قرآن کریم، به همّت «ملاعلی جاجرمی» متخلص به «ضمیری» در سال 1205ه.ق. به رشته نظم کشیده شده است. ضمیری لغات قرآنی را در سی قصیده مطابق با سی جزء قرآن آموزش داده است. وی در سرودن این منظومه از نصاب الصبیان ابونصر فراهی تقلید کرده است. از کتاب نظم جواهر سه نسخه خطی در دست است؛ یکی از این نسخه ها در کتابخانه ملی و دو نسخه دیگر در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود. این اثر در سال 1401ه.ش. بر اساس نسخه موجود در کتابخانه ملی، تصحیح و از طرف انتشارات مرکز ملی تحقیقات حلال چاپ شده است. پژوهش پیش رو به شیوه تحلیلی توصیفی و با استناد به نسخ خطی اثر، به بررسی و نقد این تصحیح اختصاص دارد. بررسی نسخه چاپی و مصحَّح نظم جواهر نشان می دهد که اغلاط و کاستی هایی در این کتاب وجود دارد که ناشی از ضعف نسخه اساس، خطای مصححان محترم در خوانش متن و نادیده گرفتن نسخه های بدل است.
«بَی رام شهر»، لقبی ساسانی در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۳
205 - 222
حوزههای تخصصی:
شاهنامه شناسان آرام آرام در تصحیح شاهنامه می کوشند و در این کار از زبان ها و اسناد پیش از اسلام نیز گاهی یاری می خواهند. طبیعی است که در شاهنامه مخصوصاً بتوان انعکاسی از احوال دوران ساسانیان و الفاظ و اصطلاحات رایج در حکومت آنان را یافت. در این مقاله کوشش شده است تا با بررسی چند نامه از شاهان ساسانی یا خطاب به ایشان، که در آنها چند لقب و عنوان به شکل قالبی تکرار شده، و همچنین مقابله نسخه های شاهنامه، یک لقب ساسانی، که به نظر نویسندگان از نظر مصحّحان شاهنامه پنهان مانده، پیدا شود و اصل آن در اسناد ساسانی معلوم گردد. این لقب «بی رام شهر» است که در نسخه ها و چاپ های شاهنامه به چند شکل نقل شده و در بهترین چاپ های شاهنامه، مخصوصاً در چاپ خالقی و همکاران او، به شکل «پدرام شهر» درآمده است. در پایان بحث، با ذکر دلایل روشن، در اثبات این نکته نیز کوشش شده که «مهست»، که در همان نامه ها، باز به همان شکلی قالبی، در کنار «بی رام شهر» تکرار شده، چیزی نیست جز تصحیف «مزدیسن»، ولی این تصحیف از فردوسی یا کاتبان شاهنامه نیست و مدت ها پیش از او در نقلِ اسنادِ ساسانی به خط عربی و فارسی عارض شده بوده و به همان صورت به شاهنامه ابومنصوری و شاهنامه فردوسی وارد شده است.
تحلیل تلمیحات مذهبی در گفتمان دادگاه از دیدگاه زبان شناسی حقوقی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
121 - 148
حوزههای تخصصی:
تلمیح ابزاری گفتمانی و کاربردی ست که بر پایه تناسب های معنایی واژه ها شکل گرفته و کلام گوینده را تقویت می نماید. در این مقاله نقش گفتمانی «تلمیح مذهبی» در مکالمات قُضات و متهمان در دادگاه از دیدگاه زبان شناسی حقوقی بر اساس نظریه مک منامین بررسی شده است. بدین منظور با تحقیقی توصیفی-تحلیلی، پنجاه صحنه تصویری از جریان دادرسی در دادگاه های پخش شده از صداوسیما، و برنامه های مستند مشاهده، و یادداشت برداری شد. داده ها جمع آوری، و به صورت توصیفی تجزیه وتحلیل گردید. نتایج حاکی از آن بود که تلمیح مذهبی از رایج ترین انواع گفتمان در دادگاه هاست که قُضات و متهمان یکسان از آن استفاده نمی کنند. هم چنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری میان قضات و متهمان از نظر کاربرد تلمیح مذهبی وجود دارد. قضات بیشتر از تلمیحات قرآنی و حدیث؛ و متهمان بیشتر از تلمیحات تاریخی، داستانی، اَمثال و مثل های عامیانه استفاده می کنند که بیان کننده بازتاب وضعیت فرهنگی آن ها در شرایط مختلف، و ذهنیت متفاوت افراد است. نتایج این پژوهش را می توان در تربیت قضات و وکلا، یا در کارگاه های آموزش حقوقی به کار گرفت که در روند دادرسی مؤثر خواهد بود.
رویکرد تربیتی به کارکردهای پرسش های هم گرا در دفتر اول مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در آثار مولوی تأثیرگذاری بر مخاطب بسیار مهم است، ازجمله دلایل این ادعا، علاوه بر اشاره های مستقیم وی به رعایت مقتضای حال مخاطب، وجود پرسش های زیاد در مثنوی معنوی است که سبب ایجاد تفکر در مخاطب می شود.روش: در پژوهش حاضر به استخراج کارکردهای تربیتی پرسش های همگرا از دفتر اول مثنوی مولوی پرداخته می شود. برای این منظور با جمع آوری و دسته بندی پرسش های همگرا از دفتر اول مثنوی، پرسش های همگرای تربیتی دسته بندی، و کارکردهای تربیتی این پرسش ها، براساس برانگیزانندگی، استنتاج خواهد شد. در این کار ضمن استفاده از شیوه کتابخانه ای در جمع آوری داده ها و انتخاب نمونه هدفمند و همگون، برای تحلیل داده ها درگزارش نهایی، از تحلیل محتوای کیفی استفاده می شود که به سبب دقیق تربودن شیوه رفت و برگشتی دارد.نتایج و یافته ها: حاصل این پژوهش قرارگرفتن پرسش های هم گرای تربیتی دفتر نخست مثنوی در کارکردهایی مانند ایجاد یادآوری، پذیرش ناتوانی، توجه و تمرکزدهی بر یک موضوع، نمایاندن غفلت و نادانی، غفلت زدایانه، بیان پشیمانی و تلاش برای جبران و خواهش از خدا بوده است. مدرسان می توانند در امر تربیت از پرسش در کارکردهایی که از مثنوی مولوی استخراج شد، برای برانگیزانندگی، خلاقیت و رشد فکری و منطقی دانش آموزان و دانشجویان استفاده کنند.
کاربست خلاقانه واژگان در زبان عارفان براساس نظریه حوزه های لانگاکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنگام تولید یا فهم عبارت های زبانی، در فرآیندهای کاملاً پیچیده و ظریف ساخت مفهومی درگیر می شویم که از منابع فراوان و گوناگونی برداشت می کنند. ازجمله این منابع «معانی واژگانی» است. از نخستین ادوار تکوین تصوف اسلامی، خلق معانی بدیع و نامتعارف و بازی های زبان شناختی با واژگان در گستره وسیعی از زبان عارفان به چشم می خورد. همجواری بافتیِ معنای متعارف واژه درمقابل معنای خلاقانه و بدیع، به چندصدایی معنایی منجر می شود و هدف عارف از این همجواری، شکستن عرف و عادت های زبانی به عنوان محور جمال شناسی در بلاغت صوفیه و در نتیجه عادت ستیزی در نگریستن به واقعیت زبانی و فرازبانی است. پژوهش حاضر می کوشد با توجه به مبانی نظری و روش شناختی نظریه حوزه های لانگاکر، سازوکارهای معناسازی عارفان را از رهگذر «ابهام معنایی واژگانی» بررسی کند. براساس نتایج پژوهش، برخورد خلّاقانه عارفان با دو پدیده «چندمعنایی» و «هم آوا-هم نویسگی»، ضمن فراهم آوردن بستر مناسبی برای معنی آفرینی و گفتمان سازی با تغییر حوزه های معنایی واژگان در فرآیندی ساخت شکن و آشنایی زدا به شاعرانگی و ارزش زیبایی شناختی زبان عرفان افزوده است.