فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
185 - 224
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرا که از اواخر قرن بیستم و در مغرب زمین ظهور یافته، غالباً به دغدغه های زیست محیطی نویسندگان می پردازد و میزان و کیفیت توجه آنان به چنین مسائلی را در آثارشان واکاوی می کند. منتقدان و محققان ایرانی نیز با درک بحران های زیست محیطی و با هدف ارائه خوانشی نوین و کارآمد از آثار داستانی معاصر به مطالعه در داستان های کوتاه فارسی پرداخته اند که حاصل کارشان در مواردی با توفیق نسبی و در برخی موارد با کاستی هایی همراه بوده است. در این مقاله به شیوه نقدِ نقد و با هدف آسیب شناسی کاربست این رویکرد در ادبیات داستانی معاصر، هفت عنوان مقاله ای را که در دهه پایانی قرن چهاردهم شمسی، به مطالعه بوم گرایانه در داستان کوتاه فارسی پرداخته اند، از حیث ساختار، روش و محتوا مورد ارزیابی قرار داده ایم تا دریابیم که این نقدها تا چه میزان با هدف و ماهیّت نقد بوم گرا سازگاری دارند؛ منتقدان داستان ها تا چه حد توفیق داشته و توانسته اند خوانش یا یافته تازه ای از این آثار ارائه دهند و درنهایت اینکه اساسی ترین اشکالات نقدهایی از این دست کدام اند؟ اهمّ یافته های پژوهش حاضر که با اتکا به روش توصیفی تحلیلی و به شیوه انتقادی انجام شده عبارت اند از: بی توجهی به ماهیت اصلی نظریه، فقدان برداشت صحیح از نقد بوم گرا، عدم مراجعه به منابع اصیل، محدود بودن مقالات بر مطالعات موردی و خردنگر، فقدان نگرش عمیق به مسئله محیط زیست در میان نویسندگان و منتقدان، بی توجهی به بینارشته ای بودن این شیوه از نقد و بالاخره، نادیده گرفتن ابعاد کاربردی آن.
توصیف، توصیف گر و توصیف شنو در شعر «عقاب» پرویز ناتل خانلری بر پایه نظریه توصیف شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
1 - 39
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی دقیق نقش توصیف در شعر «عقاب» پرویز ناتل خانلری، نظریه توصیف شناسی را به کار گرفته و با نقد دیدگاه های قبلی درباره توصیف و ارائه نگاهی تازه درباره چیستی توصیف در ادبیات، به دنبال یافتن پاسخ هایی برای پرسش هایی مانند نقش توصیف گر و توصیف شنو، امکان سنجی تفاوت توصیف گر و راوی و تفاوت توصیف شنو و روایت شنو و همچنین تأثیر توصیف بر سبک و موفقیت اثر است.
با استفاده از روش تلفیقی فلسفه تحلیلی و نظریه توصیف شناسی، همراه با روش داده کاوی آماری، شعر عقاب خانلری، به طور دقیق تحلیل شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که توصیف در شعر عقاب نقش بسیار مهمی در خلق تصویر ذهنی، انتقال مفاهیم و ایجاد ارتباط با خواننده دارد. همچنین، این پژوهش ضمن اصلاح و تکمیل گونه شناسی توصیف، به بررسی ارتباط بین عناصر روایی و توصیفی و ارزیابی کمی و کیفی توصیف ها در متن پرداخته است.
نتایج نشان می دهد که نظریه توصیف شناسی با تکامل و توسعه، می تواند به ابزاری قدرتمند برای تحلیل عمیق و همه جانبه آثار ادبی تبدیل می شود. همچنین، به درک بهتر شعر عقاب و پیچیدگی های آن کمک می کند. یافته ها می تواند برای منتقدان و نظریه پردازان ادبی، پژوهشگران و نویسندگان و همچنین در تحقیقات مرتبط با هوش مصنوعی مبتنی بر مدل های زبانی مفید باشد.
دیدگاه ادبی نظریه ادبی نیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
83 - 125
حوزههای تخصصی:
نظریه ادبی بررسی نظام مند ذات ادبیات و شیوه ای برای تحلیل پدیده ادبی است. نظریه ادبی با اینکه در سالیان اخیر کاربرد وسیعی در پژوهش های ادبیات فارسی داشته است، اما به نظر می رسد قلمرو معنایی و مصداقی آن به خوبی تثبیت نشده، چراکه در برخی پژوهش های صورت گرفته در حوزه ادبیات فارسی، آرای ادبی افراد به اشتباه نظریه ادبی خوانده شده است. در مقاله پیش رو برای نشان دادن تفاوت میان نظریه ادبی با دیدگاه ادبی، پنج ویژگی خاص نظریه ادبی اعم از «برآمده از ذهنیتی فلسفی»، «نظام مند و منسجم»، «حاصل تأمل در متن»، «ارائه دیدی تازه» و «به کارگیری در نقد» تبیین و تشریح شده است. در ادامه دیدگاه افراطی ای که به صرف تشابه میان برخی آرا در متون کلاسیک فارسی با نظریه های غربی بر وجود و حتی تقدم نظریه هایی در گذشته خود معتقد است نقد و مشخص شده که اساساً کشف این آرا در متون علمی و ادبی گذشته نیز به واسطه آشنایی با نظریه های غربی بوده است. درنهایت نتیجه به دست آمده بیانگر آن است که به دلیل بی بهرگی آرای ادبی جمع آوری شده توسط پژوهشگران از ویژگی های نظریه، اطلاق اصطلاح «نظریه ادبی» بر آرا و عقاید ادبی آنان درست و دقیق نبوده و بهتر است برای دقیق تر کردن قلمرو دانش ادبیات فارسی درمورد این قبیل آرا و نظریات از اصطلاح «دیدگاه های ادبی» استفاده کرد تا این اصطلاح تعریف و مصادیق خاص و مشخص خود را داشته باشد.
واکاوی ظرفیت های اقتباس سینمایی در رمان فردقان{شیخ در محبس} اثر یوسف زیدان بر اساس الگوی سه پرده سید فیلد و فرم سینمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه رابطه متقابل ادبیات و سینما و ظهور ویژگی های هریک از این دو هنر در دیگری مورد توجه بسیاری از پژوهشگران این دو مقوله بوده است. بررسی ظرفیت های سینمایی آثار ادبی، قریب به یک دهه است که به طور جد مورد توجه پژوهشگران واقع شده است. نویسندگان آثار ادبی با شناخت عناصر سینمایی و استفاده از آن ها در آثار خود، باعث پویندگی در آثارشان می شوند و فیلمسازان با اقتباس از این آثار ادبی موفق، سوژه های ماندگاری پیدا می کنند و به مخاطب خود ارائه می دهند. رمان، شباهت چشمگیری به فیلمنامه دارد و اکثر اقتباس های سینمایی بر مبنای رمان ها انجام می شود. یوسف زیدان از جمله نویسندگانی است که قابلیت های تصویری بسیاری در رمان های وی برای اقتباس در سینما به چشم می خورد. در پژوهش حاضر، سعی شده است با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد میان رشته ای متن داستان شیخ در محبس، از نظر الگوی سه پرده سید فیلد و فرم سینمایی مورد بررسی و کنکاش واقع شود. هدف ما در این پژوهش واکاوی ساختار و محتوای رمان مذکور و نشان دادن وجوه اقتباسی آن از زوایای گوناگون است. نتایج پژوهش مذکور حاکی از آن است که این رمان به دلیل دارا بودن ساختار سینمایی، دقت در توصیف جزئیات، صحنه پردازی و گفتگوهای نمایشی و قابلیت سکانس بندی ظرفیت های وافری جهت اخذ و اقتباس سینمایی و نگارش فیلمنامه داراست.
بررسی تطبیقی «بَکَتِ الرَّباب» خاقانی و «قِفا نَبْکِ» امرؤالقیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاقانی، این سراینده ی خودباور از هم روزگارانش کسی را سزاوار همتازی نمی بیند و می گوید: «بل مرا این مراست با قدما». از این روی به هماوردی با شاه شاعران عرب، رأس عمود شعری، جندح بن حجر الکندی نامور به امرؤالقیس برمی خیزد و «قِفا نَبْکِ» او را قفا می زند. روشن است که بررسی چنین ادعایی باید در سروده های تازی خاقانی، این سراینده ی ذواللسانین انجام گیرد پس نگارندگان در پژوهش پیش روی برای رسیدن به شناختی تازه از منش دو سراینده، با بهره گیری از روش ادبیات تطبیقی به سنجش «بَکَتِ الرَّباب» خاقانی و«قِفا نَبْکِ» امرؤالقیس پرداخته و کوشیده اند که نگاه خاقانی را در برخورد با معلقه ی امرؤالقیس ارزیابی کنند. برای دست یافتن به خواسته یاد شده، نخست در روساخت به کاوش وزن، قافیه، زبان و واژگان پرداخته و سپس در زیرساخت، گریه بر اطلال و دمن، زمان و جایگاه آن در اندوه سرایندگان، چگونگی پرداختن به مکان و چرایی آن، شیوه ی شاعری هر یک در خودستایی، صراحت امرؤالقیس و عفت خاقانی در عشق بازی، نگرش سرایندگان به صبح و شب و سرانجام پیوند خاقانی و امرؤالقیس با پدیده ها را بررسی کرده و نشان داده اند که خاقانی فراخور درون مایه، وزن را دگرگون کرده؛ قافیه را همزه آورده تا چامه را بلندتر بسراید؛ به واژگان امروالقیس، کاربردی دیگر بخشیده؛ تصاویری نو آفریده؛ برخلاف سراینده تازی، در گذشته به سر نبرده و آشکارا از سرآمدی ادبی خویش می گوید. عشق ورزی امرؤالقیس بی پروا ولی عشق خاقانی عفیف بوده؛ سراینده ایرانی توصیف گر صبح ولی سراینده تازی همدم شب است. البته خاقانی شیوه پرداختن به پدیده ها را نیز گونه ای دیگر کرده است.
تحلیل گفتمانی شعر حافظ براساس مربع ایدئولوژیک ون دایک (تحلیل موردی غزل با مطلعِ «ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۵
35 - 66
حوزههای تخصصی:
در این مقاله غزلی مشهور از حافظ براساس مربع ایدئولوژیک ون دایک (زبانشناس و استاد تحلیل گفتمان) به اجمال بررسی می شود و بر اساس برخی عوامل گفتمان مدار مورد تحلیل و تفسیر صوری و محتوایی قرار می گیرد و تحلیل می شود که چگونه حافظ در ضمن غزلی به صورت تقابلی ویژگیهای مثبت «ما« (حافظ، عارفان) را برجسته کرده، و به طور ضمنی ویژگی های منفی «دیگران» (طبقات حاکم و مطرح جامعه) را تشخص بخشیده، و صفات منفی «خود» و ویژگیهای مثبت «دیگران» را کم اهمیت جلوه داده است؛ چهار رکنی که از محورهای اساسی نظریه ون دایک در تحلیل متون و گفتارهاست. هدف اصلی این پژوهش، شناخت بیشتر و مصداقی دیدگاه های اخلاقی-اجتماعی حافظ و روزگار او از لابه لای اشعار است که کم و بیش از دید نظریه تحلیل گفتمان انتقادی قابل ارزیابی است.
روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی (کیفی) است و داده های آن با استفاده از شیوه کتابخانه ای انجام شده است؛ از جمله نتایج پژوهش این است که با معرفی شیوه ها و شگردهای زبانی و بلاغی حافظ در بیان مسائل اخلاقی و انتقادی، دغدغه های بزرگ انسانی و اجتماعی او معرفی شود که با رویکردی اصلاحی، دین مدار و حق محور انجام می گیرد. حافظ در این راه با استفاده از بیان مستقیم و غیرمستقیم و به کارگیری واژگان و نحو و شگردهای بلاغی مناسب بویژه به کارگیری هنرمندانه تقابلها و تضادها و انواع کنایات و تناسبات لفظی و معنایی، گفتمان انتقادی خود را شکل داده است. او با برجسته کردن ویژگیهای مثبت ما مثل دوری از بدگویی و بداندیشی و دوری از ناحق و امثال آن از ویژگیهای منفی دیگران مثل بد گفتن و بد شنیدن، بد اندیشیدن و عیبگویی و تهمت زدن، و اهل ریا و غرور بودن انتقاد کرده است.
تحلیل گفتمانهای سیاسی-اجتماعی در داستانهای کودک و نوجوان نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۵
95 - 125
حوزههای تخصصی:
نادر ابراهیمی 49 اثر کودک و نوجوان منتشر کرد که تاکنون در هیچ کار پژوهشی با رویکرد تحلیل گفتمان تأثیر گفتمانهای سیاسی-اجتماعی بر آنها بررسی نشده است. در این مقاله، سعی شده است با تکیه بر دو نظریه تحلیل گفتمان جیمز پل جی و نورمن فرکلاف، تأثیر گفتمانهای سیاسی-اجتماعی بر آثار کودک و نوجوان او نشان داده شود. نتایج پژوهش نشان می دهد «ایراندوستی» همواره در مرکز توجه ابراهیمی قرار داشته است با این تفاوت که تحت تأثیر تحولات سیاسی-اجتماعی، عناصری به این گفتمان ملی گرایانه افزوده یا از آن کاسته می شود: 1. در سالهای پیش از انقلاب، داستانهای ابراهیمی بیشتر ذیل گفتمانهای ملی درونزا قرار می گیرد که بر تلاش و کار ملی برای ساخت ایران تأکید می کند. 2. همزمان با پیروزی انقلاب، عنصر «سیاست» آشکارا به داستانهای او راه می یابد و از این حیث می توان آثار او را ذیل گفتمان انقلابی قرار داد با محوریت پرداختن به طاغوت ستیزی، بزرگداشت انقلاب و مبارزات انقلابیون. 3. با پایان یافتن جنگ، داستانهای او ذیل «گفتمان سازندگی» صورتبندی می شود که در آن همچنان ایراندوستی در مرکز توجه قرار دارد و بیش از هر چیز به تواناییهای بالقوه ایران در زمینه صنعت و به طورکلی توسعه اقتصادی تأکید می شود. ادبیات او در این دوران همچنان سیاسی است و عنصر «غرب ستیزی» بیش از دوره های قبل در آثارش دیده می شود.
اسطوره کاوی الگوی عشق در فرهنگ مشترک گیلان و منطقه الموت (نمونه موردی روایت عزیز و نگار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۳
60-35
حوزههای تخصصی:
یکی از روایتهای شفاهی، داستان عزیز و نگار از خطه طالقان و منطقه الموت است که علاوه بر مردمان آن دیار در استان گیلان و بخشهایی از مازندران نیز نقل می شود. این پژوهش در نظر دارد به روش توصیفی تحلیل محتوا و با استفاده از رویکرد اسطوره کاوی به بررسی این روایت بپردازد. در روش اسطوره کاوی، علاوه بر متن به شرایط گفتمانی، پیرامتنی و فرامتنی نیز پرداخته خواهد شد؛ از این رو با اسطوره کاوی روایت، می توان به مطالعه الگوی عشق در فرهنگ منطقه مورد مطالعه و ضمیر ناخودآگاه آن جامعه پرداخت. در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از مراحل ششگانه اسطوره کاوی عشق شامل شرح روایت، تحلیل مضمونی، بیش متنهای روایت، اسطوره شناسی تطبیقی، وضعیت معاصر و تحلیل ترکیبی، کارکرد الگوشدگی اسطوره های روایت و کیفیت حضور آنها به عنوان الگوی عشق در جامعه معاصر بررسی شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود گسترش روابط موقت و ناپایدار عاطفیِ تحت تأثیر دنیای پست مدرنِ غرب در جامعه مورد مطالعه، مضمون عشق ازلی و ابدی به عنوان اصلی ترین مضمون روایت عزیز و نگار هنوز در ضمیر ناخودآگاه جامعه زنده است. این جامعه نه تنها ضرورت وجود اسطوره های عشق ازلی و ابدی را انکار نمی کند، بلکه اقدام به زایش اسطوره هایی با این مضمون در جامعه می کند. در نتیجه اسطوره عزیز و نگار الگوی مناسبی برای عشق ورزی در جامعه است.
پیشینه مکتوب مثل ها در زبان تبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶۰
235 - 276
حوزههای تخصصی:
مثل های مکتوب تبری اغلب به صورت مفرد در کتاب های تاریخ محلی ثبت شده اند و همگی به وقایع و حوادث تاریخی و حواشی جنگ و نبردهای تبرستان یا مازندران اشاره دارند. این موارد در تقسیم بندی مثل ها در دسته امثال با ریشه های تاریخی قرار می گیرند. زمان، مکان و اشخاص در این کهنه مثل ها معلوم و معیّن هستند. با اینکه این مثل ها در زمان خود و حتی تا سده های بعد نیز در میان مردم منطقه رایج بودند، اما هیچ کدام به شیوه نوشته شده به زمان معاصر نرسیدند و فقط در همان کتاب های تاریخی به ذکر مثل بودنشان اشاره شده است. درخصوص مثل های مکتوب تبری/ مازندرانی پیشینه مناسبی تاکنون نوشته نشده است. این موضوع در مدخل دانشنامه ها و مقدمه کتاب ها و مقاله های منتشرشده نیز مشهود است. اغلب کتاب های معاصر هم که به مثل های مازندرانی پرداخته اند از سر ذوق و میهن دوستی نوشته شده اند؛ بنابراین علی رغم اهمیت این گونه آثار منتشرشده این کاستی در همه آن ها مشاهده می شود. با توجه به شناخت نسبی از اهم آثار منتشرشده تاریخی و معاصر اکنون این گفتار سرآغازی بر رفع این کاستی است. روش پژوهش با توجه به ماهیت تاریخی مقاله به صورت توصیفی و روش گرد آوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است.
چیستان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
80-98
حوزههای تخصصی:
یکی از نمودهای پیوستگیِ فرهنگیِ شاهنامه با ادبیّات پیش از اسلام، چیستان ها و مواردِ معمّاگونه آن است. در این مقاله، از دو منظر «انواع ادبی» و «تاریخ ادبیّات» به این موارد پرادخته شده است و نشان داده شده است که از این دو رویکرد لزوماً نتایج یکسانی به دست نمی آید، امّا در عین حال از هیچ کدام نمی توان چشم پوشید. نخست سعی شده است تا از منظرِ انواعِ ادبی تعریفی از چیستان ارائه شود. سپس نشان داده شده است که عیبِ عمده این تعریف آن است که مانع و جامع نیست. پس در آن از منظرِ تاریخ ادبیات تا حدّی حکّ و اصلاح به عمل آمده است. آنگاه با دست یافتن به تعریفی نسبتاً شامل، نمونه های چیستان پردازی (نه تعدادِ چیستان ها) در شاهنامه دست کم هشت مورد برشمرده شده است و ضمناً سعی بر آن بوده است که نشان داده شود که چیستان ها گاهی از حیثِ صورت و محتوا به اندرزنامه هایی همچون مینوی خرد و مناظراتی چون ماتیکان یوشت فریان در ادبیات پهلوی نزدیک می شوند، که این خود نشانی است از پیوستگیِ فرهنگیِ یادشده. ژانرِ دیگری که ممکن است در تاریخ ادبیات و احتمالاً در شاهنامه با چیستان هم پوشانی داشته باشد، مناظره/مفاخره است. شاید با رویکردِ التقاطی این مقاله بتوان نوعِ ادبیِ چیستان را تا حدودی از نوعِ ادبیِ اندرزنامه و مناظره/مفاخره تمییز داد، هرچند ضرورتی ندارد که آنها را ناسازگار بدانیم.
تحریفِ گفتمان محورِ تاریخ جنبش جنگل در رمان دختر رعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
199-219
حوزههای تخصصی:
زبان و آثار زبانی ازجمله نوشته های ادبی، هیچ گاه از وجوه ایدئولوژیک برکنار نیستند. هدف این پژوهش، تبیین ایدئولوژی ها و گفتمان های سیاسی خودی و دیگری در رمان دختر رعیت نوشته به آذین بود. برای بررسی، از نظریه و روش تحلیل گفتمان انتقادی (رویکردهای جیمز پل جی و نورمن فرکلاف) بهره گیری شد. با استفاده از نظریه جی، مسائل برجسته شده، هویت ها، روابط اجتماعی-سیاسی، کنش ها، منافع اجتماعی و غیره بررسی شد. نظریه فرکلاف به منظور تبیین گفتمان های خودی و دیگری به کار بسته شد. برخی دستاوردهای پژوهش بدین شرح است: در رمان، برخی مسائل سیاسی عصر مشروطه از 1286 تا 1300ش (پایان جنبش جنگل) برجسته شده است؛ مانند اوضاع نابسامان ایران، اشغال ایران در جنگ جهانی اول، استعمار انگلیس و روسیه، استبداد داخلی و مهم تر از همه جنبش جنگل و انقلاب سوسیالیستی گیلان. برخی وجوه ایدئولوژیک رمان عبارت است از: هواداری از رعیت، کارگر و پیشه ور؛ انتقاد از زمین داران و ثروتمندان؛ لزوم آگاهی و مبارزه با استبداد و استعمار برای رسیدن به جامعه آرمانی بی طبقه. به آذین عضو حزب توده بوده و رمان را به سبک «رئالیسم سوسیالیستی» نگاشته است. در رمان، گفتمان چپ (سوسیالیسم)، به صورت «خودی» و گفتمان حاکم (قاجار و پهلوی)، گفتمان اسلام گرا (تشیع) و امپریالیسم به صورت «دیگری» بازنمایی شده است. رمان، مخالف قدرتِ حاکم و وضعِ موجود و خواهان دگرگونیِ آن است. جنبش جنگل که متعهد به اسلام و تشیع بوده، با دیدگاهی منفی نمایش داده شده است. نویسنده برخی واقعیت های تاریخی را نادیده گرفته است. او نقش کمونیست ها را برجسته ساخته و اهمیت جنبش جنگل را فروکاسته و گاهی اقدامات سودمندشان را ناگفته رها کرده است. نویسنده از سران جنبش، به ویژه میرزا کوچک خان، به دلیل داشتن اندیشه های اسلامی و مخالفت با کمونیسم، انتقاد کرده و او را ساده لوح، غیرسیاستمدار، ناسازگار، پیمان شکن و ترسو نشان داده است. نویسنده انقلاب گیلان را حاصل تلاش کمونیست های ایران (هم فکران خود) می داند. بازنمایی رویدادها و هویت های رمان، با آنچه در منابع معتبر تاریخی آورده شده، متفاوت است.
بازنمایی سویه های تئوری صدق ابن طباطبا، در دو بافتار معرفت شناسی و زیبایی شناسی؛ با تکیه بر کتاب "عیار الشعر"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۲۶
24 - 1
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر بر آن است تا با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی و به منظور ارائه نوشتاری جامع در منظومه اندیشه فلسفی و ادبی ابن طباطبا، سویه های تئوری صدق را در مهم ترین اثر دوران ساز او، یعنی کتاب "عیار الشعر"، در دو بافتار معرفت شناختی و زیبایی شناختی، بازنمایی و تحلیل کند؛ بنابراین، ابتدا به جهت روشن شدن جغرافیای موضوع، مبانی نظری معرفت شناسی، تئوری ها و رویکردهای صدق را بازاندیشی می کند؛ سپس سویه های هنری، اخلاقی، تاریخی و تصویری صدق را در منظومه معرفتی ابن طباطبا، با عنایت به تفکیک دو بافتار معرفت شناسی و زیبایی شناسی مورد تحلیل و واکاوی قرار می دهد. رهاورد پایانی این جستار بیانگر این است که از نظرگاه معرفت شناختی؛ نظریه شناخت ابن طباطبا، با نظریه کلاسیک حوزه معرفت شناسی؛ یعنی تئوری مطابقت صدق همسویی و همگرایی دارد؛ ازاین رو، موجّه، معرفت بخش و واقع نما است و صلاحیت داوری گزاره ها را نیز دارا است؛ اما ازآنجایی که اثر هنری فربه تر از آن است که تنها در ترازوی سنجش صدق و کذب پذیر معرفت شناختی بگنجد؛ بلکه سنجه زیبایی شناختی نیز باید آن را محک زند؛ نظریه شناخت ابن طباطبا از نظرگاه زیبایی شناختی نمی تواند چندان معرفت بخش، واقع نما و دارای عینیت باشد؛ در نتیجه صلاحیت داوری گزاره های ادبی را که ذاتاً منطق گریز و آشنازدا است، نیز ندارد.
مرزبان بن رستم: شخصیتی خیالی یا تاریخی؟ (نگاهی به نقد و نظرهای پیرامونِ نویسنده مرزبان نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۲۶
47 - 25
حوزههای تخصصی:
مرزبان نامه از جمله آثارِ مهمِ نثرِ مصنوع است که اسپهبَد مرزبان بنِ رستم بنِ شَروین از فرمانروایانِ آلِ باوند در اواخرِ قرنِ چهارمِ هجری آن را نوشته است. به این دلیل که در قابوس نامه و تاریخِ طبرستان مرزبان بنِ رستمِ بنِ شَروین نویسنده مرزبان نامه معرفی شده؛ ولی در مرزبان نامه تحریرِ وراوینی نویسنده آن مرزبان بنِ شَروین آمده است و از طرفِ دیگر نسب نامه آلِ باوند و احوالِ مرزبان بنِ رستم / شَروین در تاریخ ها و تذکره ها به روشنی نیامده است؛ در بینِ پژوهشگران بحثِ درازدامنی در خصوصِ نویسنده مرزبان نامه وجود دارد. گروهی بر این باورند که مرزبان بنِ رستم نویسنده کتاب است و گروهی دیگر مرزبان بنِ شَروین را نویسنده آن می دانند. حتّی برخی نویسنده و مترجمِ مرزبان نامه را برساخته و جعلی دانسته اند. فارغ از اینها، دیدگاه های متفاوتی نیز در موردِ زبانِ نخستینِ اثر مبنی بر اینکه طبری یا فارسی دری بوده است، می بینیم. پژوهشِ حاضر پس از بررسی دیدگاه های گوناگون و بحث در این مورد، نشان می دهد احتمالاً مرزبان بنِ رستم بنِ شَروین این کتاب را که دویست سال پیش از او مرزبان پسر شَروین بن سهراب (پنجمین فرمانروای کیوسیانِ آلِ باوند) به زبانِ طبری نوشته بوده، به فارسی دری ساده برگردانده و دویست سال پس از وی سعدالدّینِ وراوینی آن را به فارسی دری مصنوع تحریر کرده است.
مفهومِ قیامت و قائم در اندیشه اسماعیلیه و بازتاب آن در دیوان قائمیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۲۶
76 - 49
حوزههای تخصصی:
قیامت و قائم از مفاهیم اصطلاحی هستند که در قاموس فِرَق مختلف کاربرد دارند؛ اما هر فرقه ای، متناسب با اصول اعتقادی و فضای فکری خویش تعریف و تفسیری از این مفاهیم دارد. دیوان قائمیات از معدود آثار باقیمانده از اسماعیلیان دوران الموت (483-654 ه .ق) است که تاکنون به دلایلی ازجمله تعصبات مذهبی، پنهان و دور از دسترس نگه داشته شده بود. در این دیوان موضوعات و مفاهیمی مانند: تأویل، توحید، رؤیت، قیاس، ظاهر، باطن، معاد و… مطرح است، این مفاهیم عموماً بر محور اصلی دیوان یعنی قائم و قیامت متمرکز است. قیامتی که با پشتوانه متکلمین اسماعیلی در سده ششم (دوره الموت) مطرح شد و حسن محمود کاتب هم در دیوان قائمیات خود آن را بازتابِ می دهد. معرفی این اثرِ نویافته و شناخت جنبه ها و ابعاد دیگری از این جریان فکری از اهداف و اهمیت این پژوهش است. پرسش اصلی مقاله این است: قیامت و قائم در اندیشه اسماعیلیه چه مفهومی دارد؟ و تفاوت و تمایز آن با دیگر فِرق کلامی چیست؟ و چه مبنایی دارد؟ در این مقاله ضمن طرح مفهوم قیامت و قائم در اندیشه اسماعیلیه، معانی خاص و مفاهیم مرتبط با اصطلاح قیامت در بازه زمانی الموت و پس از آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با نگاه به اشعار حسن محمود کاتب در دیوان قائمیات معلوم می شود نگاه اسماعیلیه به قیامت و قائم (امام) با قرائت دیگر فرق اسلامی از این مفهوم، تفاوت دارد. واژه قیامت در ادبیات اسماعیلی دوره الموت در واقع نشان از ورود اسماعیلیان به یک دوره جدید تاریخی دارد.
نقد و ارزیابی برگردان رمان یومیات مطلقة از هیفاء بیطار در پرتو راهبردهای ترجمه عناصر ترجمه ناپذیر فرهنگی مالکوم هاروی 2000 میلادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد و ارزیابی ترجمه متون به ویژه متون ادبی و ارائه برگردان مناسب از مفاهیم و عناصر مختلف موجود در زبان مقصد همواره مورد توجه بوده است. یکی از موضوعات حوزه ترجمه، موضوع ترجمه ناپذیری عناصر فرهنگی است. مالکوم هاروی یکی از کسانی است که در این حوزه صاحب نظر است. وی برای ترجمه عناصر فرهنگی، روش هایی نظیر معادل کارکردی، معادل زبانی، وام گیری و معادل توصیفی- توضیحی را پیشنهاد داده است. در این جستار و با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، برگردان سید مهدی حسینی نژاد از رمان یومیات مطلقه اثر هیفاء بیطار بر اساس راهکارهای ترجمه عناصر ترجمه ناپذیر فرهنگی مالکوم هاروی و میزان مطابقت ترجمه مترجم با رویکرد مزبور مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مترجم علاوه بر حفظ و رعایت ظرافت ها و اصول زبانی و فرهنگی و نیز پایبندی به سنت ها و آداب و رسوم مربوط به ساختار زبان فارسی، تلاش و کوشش خود را در جهت عبور از ترجمه ناپذیری عناصر فرهنگی و زبانی و منطبق ساختن برگردان خود با مؤلفه های تعیین شده از سوی هاروی به کار گرفته است، هر چند که در برخی موارد می توانست علمکرد بهتری نیز داشته باشد که در خلال نمونه ها به آن اشاره شده است.
تحلیل روایی ترجمه سخنرانی شهید ابراهیم رئیسی در اجلاس ریاض بر مبنای نظریه مونا بیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه به عنوان یک ابزار رسانه ای عامل ارتباط بین ملت ها و یک پدیده بینافرهنگی توسط دولت ها و سازمان ها برای تعیین خط مشی و روایت سازی از واقعیت های جهان مورد بهره برداری قرار می گیرد. بدیهی است در این مأموریت، مترجمان عاملی اثرگذار هستند که تنها واژگان و عبارات را ترجمه نمی کنند، بلکه براساس باورهای خود و سیاست های تعیین شده به ساخت روایت ها در زندگی روزمره مردم کمک می کنند. نظریه جامعه شناختی روایت که برای نخستین بار توسط مونا بیکر مطرح شد، مترجمان را به عنوان عوامل تأثیرگذار در روایت سازی از اتفاقات جهان پیرامون معرفی می کند. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی تلاش دارد ترجمه های عربی سخنرانی شهید ابراهیم رئیسی در شش رسانه با ایدئولوژی های متفاوت را برمبنای ابزار های نظره روایت به ویژه ابزار «قاب بندی» مورد تجزیه وتحلیل قرار دهد. پژوهش حاضر نشان می دهد چگونه مترجمان با استفاده از تصرف گزینشی، پیرنگ سازی علّی، تغییر موقعیت نقش آفرینان و زمان و مکان مندی، یک سخنرانی را باز روایت می کنند؛ از این رو، پس از تحلیل داده ها مشخص شد که نقش «روایت» و «قاب بندی» در ترجمه و بازتولید تصویر متن مبدأ، بسیار حائز اهمیت است و رسانه ها برای قبولاندن باور خود در بازتاب یک سخنرانی، آن را با کمک ابزارهای متنی و پیرامتنی دستکاری و قاب بندی می کنند. از دیگر یافته های پژوهش این است که ابزارهای قاب بندی با یکدیگر هم پوشی دارند. علاوه بر این، نمونه هایی از تحلیل داده های جمع آوری شده نشان می دهد تصرف گزینشی- الگوی حذف بیشترین بسامد را در قاب بندی یک ترجمه از سخنرانی دارا است.
بررسی تطبیقی حکایت شیخ صنعان عطار با رمان انگلیسی سیر و سلوک زائر جان بانین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
49 - 65
حوزههای تخصصی:
سلوک در ادبیات ایران و جهان، به ویژه در حوزه ادبیات عرفانی، جایگاه خاصی دارد. هدف از جستار حاضر، تطبیق دو اثر از ادبیات جهان شامل داستانی از ادبیات انگلیسی و حکایتی به زبان فارسی است. کتاب سیر و سلوک زائر اثر جان بانین رمانی به زبان انگلیسی است و حکایت شیخ صنعان عطار نیشابوری داستانی است که به زبان فارسی سروده شده است. در این پژوهش تلاش شد وجوه تشابه و تمایز این آثار بررسی شود. شالوده مطالعه حاضر بر پایه های مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی استوار است. در انجام تحقیق از منابع کتاب خانه ای و از شیوه تحلیل محتوا بهره گرفته شده است. تأکید اصلی در مکتب آمریکایی یافتن شواهد متنی و تمرکز بر جنبه های زیباشناختی آثار مورد تطبیق است. الگوی منازل هفتگانه سلوک در منطق الطّیر عطار، چارچوب اصلی پژوهش را تشکیل می دهد. این مراحل چنین نامگذاری شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا. علی رغم وجود وجوه افتراق جزئی، یافته های مقاله حاکی از تطبیق مراحل یادشده با مراحل سلوک قهرمان دو داستان، ترسا و شیخ صنعان، است. پرداختن هر دو اثر به مضمون مشترک «سفر عرفانی» و تعلّق آنها به حوزه ادبیات مذهبی را می توان از دلایل اصلی بروز این تشابه دانست. معیارهایی چون روح مشترک بشری، حقیقت جویی و کمال گرایی در پیدایش چنین آثار عرفانی سلوک-محور و تطبیق پذیر، نقش ممتازی دارند.
La Formation Requise des Enseignants de Français aux Écoles: Une Étude Comparative entre l'Iran et le Canada(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Cet article analyse les programmes de formation des enseignants de français des écoles au Canada et en Iran, en mettant en lumière les différences et similitudes. L'objectif est de mieux comprendre les méthodes qui peuvent améliorer la qualité du travail des enseignants dans ces deux contextes éducatifs. L’étude compare les programmes de deux universités canadiennes, l'Université de Colombie-Britannique (UBC) et l'Université Simon Fraser (SFU), avec les pratiques éducatives en Iran. Il est important de noter que le ministère de l'Éducation en Iran ne requiert pas de certification spécifique pour les enseignants de français dans les écoles. Bien que des universités comme Farhanguian et Rajaei certifient les enseignants pour l'enseignement en milieu scolaire, elles n'offrent pas de formation spécialisée pour les enseignants de français. Cette étude se concentre donc sur les institutions officiellement responsables de la formation des enseignants. Les données proviennent d'analyses documentaires, d'entretiens avec des enseignants et des formateurs, ainsi que de questionnaires remplis par des élèves. Cependant, cet article aborde spécifiquement la structure des programmes de formation, les entretiens et les questionnaires faisant partie de la recherche principale. Les résultats révèlent qu'au Canada, la formation des enseignants de français est bien structurée et comprend des stages pratiques essentiels, tandis qu'en Iran, la formation reste souvent optionnelle et manque de composantes pratiques. Ces différences influencent directement la qualité de l'enseignement et la compétence des enseignants dans les deux pays.
بررسی "منظورهای ضمنی" در گفتمان های کتاب سووشون اثر سیمین دانشور: تکیه بر اصول همکاری گرایس واصول ادب لیچ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به تجزیه وتحلیلمنظورهای ضمنی در گفتمان های کتاب سووشون اثر سیمین دانشور پرداخته و برای تفسیر آنها از اصول همکاری گرایس واصول ادب لیچ بهره برده است. همچنین این تحقیق کارکرد آنها را در گفتمان های متن مورد نظر آزموده است. در واقع در این تحقیق، سعی بر این است مشاهداتی مبنی بر این که چرا و چطور چنین منظورهای ضمنی استنباط و درک می شوند ارائه شود. جهت جمع آوری داده ها، ابتدا محققان مکالمات حاوی منظورهای ضمنی از کتاب سووشون را استخراج کرده و موارد نقض و رعایت اصول همکاری گرایس در این مکالمات شناسایی و گردآوری گردید و سپس موارد رعایت اصول ادب لیچ استخراج شدند و با استفاده از چارچوب نظری ذکر شده، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند تا منظورهای ضمنی بیان شده در این اثر را تبیین کند. داده ها در جدول و نمودارهای آماری تحلیل شدند و نتایج بدست آمده از تحلیل داده ها بیانگر این بود که بیشترین موارد نقض اصول گرایس مربوط به اصل کمیت است. همچنین نتایج تحلیل ها بیانگر این بود که اصول ادب لیچ به صورت جامع قادر به تبیین موارد نقض اصول گرایس در متن مورد بررسی نیستند. همچنین با توجه به نتایج به دست آمده بیشترین مورد رعایت اصول ادب مربوط به اصل کاردانی است و کمترین مورد رعایت مربوط به اصل فروتنی است.
بررسی تطبیقی سبک شناسی لایه ی واژگانی در اسرارالتوحید و تذکره الاولیا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی یکی از مطرح ترین زیر شاخه های ادبیات و علم زبان شناسی به شمار می رود که متن ادبی را به طور همه جانبه میزبان نقد و بررسی قرار می دهد. بررسی سبک شناسانه در پنج لایه آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و ایدئولوژیک سازماندهی می شود. در سبک شناسی واژگانی، مهم ترین عامل، دقت بر انواع واژه ها و طرز به کاربردن آن هاست که صاحب اثر را بدین طریق، صاحب سبک نشان می دهد. دو اثر اسرار التوحید ابوسعید ابوالخیر و تذکره الاولیای عطار، از جمله پرنفوذترین و پراهمیت ترین آثار منثور صوفیانه ای هستند که علاوه بر محتوای عرفانی و تاریخی مهم و برجسته، از حیث سبک شناسی نیز شایان توجه هستند. تذکره الاولیا کتابی عرفانی در شرح احوال مشایخ صوفیه و همچنین بزرگان اولیاء است. اسرارالتوحید نیز به لحاظ ارزش هنری و مهارت نویسنده در شیوه های گوناگونِ بیان و شیوه داستان پردازی و انتخاب کلمات، در صدرِ میراث ادبیِ زبانِ فارسی قرار دارد. این دو اثر در عین حال که نثری ساده دارند، دارای زوایا و هنجار های ادبی پنهانی هستند که مخاطب را به لذت ادبی می رسانند. در این پژوهش سعی می شود لایه واژگانی که یکی از زیرشاخه های سبک شناسی لایه ای است، در این دو اثر بررسی و تحلیل گردد. بررسی های انجام شده نشان می دهد که نویسندگان در این دو اثر، دارای مختصات سبکی منحصر به فردی در لایه ی واژگانی متون هستند و شباهت ها بین دو اثر مزبور، در این لایه بیشتر از تفاوت ها